رزق, روزى, رفاه
نگـاهـى معرفت آمـوز به فلسفه وسعت رزق, عوامل افزايـش روزى و رابطه دعا و تلاش ((قسمت اول)) احمد لقمانى سپيده سخن
ديد و بازديـد خانـواده ها و نشست و بـرخاست افـراد با پـرسشهاى متفاوتـى در باره زندگى و مشكلات آنان همراه است. پاره اى پرسشها در باره يكـى از ضرورىتريـن ركـن زندگـى يعنى روزى, معيشت و يا ((اقتصاد خانـواده)) است. تإثير آگاهـى از پاسخ هر يك از ايـن سـوالات به گـونه اى است كه ديـدگاه انسان را نسبت به آفـرينـش و آفريدگار دگرگـون كرده, حقايق هستـى را مانند كيميايـى ارزشمند در اختيار آدمى مـى گذارد. افزون بـر بصيرت و بينايـى ما, راهـى روشـن برابر ديدگان اطرافيان و خانواده هاى ديگر ـ در اثر سخنان ما ـ مى گشايد كه در سلامت باورها و نگرشها, نقشى گرانبها خـواهد داشت. بـرخـى از ايـن پـرسشها عبـارتند از: ـ فلسفه وسعت روزى و رفاه بعضـى خانـواده ها و كمـى رزق و سختـى زندگى براى بسيارى ديگر چيست؟ ـ رابطه رزاقيت خداوند تعالى, سرنـوشت و تقدير روزىبراى هر فرد بـا تـدبيـر, تلاش و آينـده نگرى چيست؟ ـ عوامل افزايـش روزى خـانـواده هـاو اسبـاب تنگــى معيشت چيست؟ ـ دعا چه تإثيـرى در بارش بـركات بيشتـر در زنـدگانـى ما دارد؟ ـ انـواع رزق كـدامنـد؟ و بهترين و برتريـن روزيها چيست؟ و ... پيـش از پـرداختـن به يكايك پـرسشها, از معناى رزق و مصاديق آن آگاه مى شـويـم و در باره رزاقيت خداوند در جلوه هاى گوناگـون از معارف ناب استفاده مى كنيم. رزق, روزى, معاش
بـاغ مـرا چه حـاجت سـرو و صنـوبـر است؟ شمشاد خانه پرور ما از كه كمتر است؟! ما آبروى فقر و قناعت نمـى بـريـم با پادشه بگوى كه روزى مقدر است(1) رزق, بخشـش پى در پى و عطاى هميشگـى است و هرگـونه بهره اى است كه خـداوند نصيب بندگان خـود مى كند; دنيوى باشد چـون خوراكيها و يا اخروى همانند رزق شهيدان والامقام كه ((بل احيإ عنـد ربهم يـرزقـون)), ظاهـرى باشـد مثل مسكـن و يـا بـاطنـى, پنهان و معنـوى مـاننـد عقل, فهم, علـم و ايمـان.(2) چنـانكه در دعاهـا به ايـن رزق ارزشمنـد اشـاره هـاى فـراوان شـده است. گـاه طلب رزق معنـوى همـاننـد حج مـى كنيـم و مى گوييـم: اللهم ارزقنى حج بيتك الحرام; زمانى روزى خـود را در تـوفيق اطاعت و دورى از معصيت مى بينيم و از خداوند مـى خـواهيـم كه: اللهم ارزقنـى تـوفيق الطاعه و بعد المعصيه; و يا بـرتريـن مـرگ را كه چهره اى سـرخ امـا سيـرتـــى سبز از سعادت دارد, طلب مى كنيم و مى گوييـم: اللهم ارزقنى الشهاده فى سبيلك.(3) از آنجا كه رزق افـراد روز به روز استمـرار مـى يـابــد, آن را ((روزى)) گويند و به صورت ضرب المثل هـم بيان مى كنند كه: روز از نو, روزى از نو. ((معاش)) واژه ديگرى است كه گاه به صـورت مترادف, همراه با رزق و روزى بيان مى شـود, اما معناى حقيقى آن ((آذوقه)) و يا آنچه بـا آن زنـدگـى مـى كننـد, است. خـداونـد متعال در قـــرآن رويگـردانـان از ياد خـود را به ((معيشت ضنك)) يعنـى ((زنـدگـى تـوإم بـا سختـى و تلخـى)) هشـدار مـى دهد. همان گـونه كه نيكوكاران سخت كـوش را به ((زندگانـى رضايتمنـد)) نـويـد مـى دهـد.(4) نكته اى كه فـراتـر از نگاههاى ظاهـرى ما به جلوه هاى زندگانى وجـود دارد, تـوجه به پديدآورنده تمامى نعمتها و مـواهب است كه هـر يك در چهره رزق در اختيار ما قـرار گـرفته است و برخـى برتر از بقيه هستند, مانند خرد و انـديشه, استعداد و قابليتهاى وجـودى, دانـش و بينـش و سلامت و سعادت. چنيـن باور گرانبهايى بنيان نگرش انسان به جهان هستـى است كه دستاوردهايـى چـون شناخت خـود, احساس وظيفه سنگيـن در بـرابـر نعمتهاى الهى, بينش يافتـن نسبت به فلسفه نعمتها در دست افراد, مسووليت انسان در جامعه خـويـش و پـى ريزى فردايـى روشـن در امروز تـوانمندى و بهره ورى از رزقهاى مادى و معنوى, خـواهد داشت. ايـن نگاه برابر غرور قارونى است كه خـود را صاحب اختيار تمامـى امكانات دانسته و نوعى حريـم برتربينى براى خود قايل بـود, بدون آنكه توجهى به تعهد انسانى و مسووليت الهى خـويـش كند و هر يك از استعدادها و داراييها را وديعه اى بيـش نـدانـد كه آثار هـر يك باقـى و تمامى آنان فانى خواهد شد. امير مومنان على(ع) با توجه به ايـن نگرش روشنگرانه مى فرمايد: ((خـداونـد متعال روزى همه را تضمين كرده و قـوت آنان را معيـن ساخته است ...(5) هر كس زنده باشد, روزيش بر او است و هر كس بميرد, بازگشتـش به سوى او است ...(6) روزيها را مقـدر و انـدازه گيرى كرد: گاهـى كـم و گاهى زياد و به تنگى و وسعت, به طـور عادلانه, تقسيـم فرمـود تا هر كه را بخـواهد, به وسعت روزى و يا تنگى آن بيازمايد و با آن ((شكر)) و ((صبر)) غنى و فقير را مـورد آزمايـش قرار دهد. سپـس روزى وسيع را با فقر و بيچارگى درآميخت و تندرستى را با حـوادث دردناك تـوإم نمـود. دوران شـادى و سـرور را بـا غصه و انـدوه مقرون ساخت. سرآمد زندگـى را آفريد و آن را گاهى طـولانى و گاهى كـوتاه قرار داد ...))(7) خـداونـد متعال در قـرآن كـريـم بـا اشــــاره به ((رزاقيت)) و ((ربـوبيت)) خـود مـى فرمايد: ((و ما مـن دابه فـى الارض الا على الله رزقها و يعلـم مستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبين;(8) و هيچ جنبنـده اى در زميـن نيست مگر[ اينكه] روزيـش بر عهده خـداست, و[ او] قـرارگـاه و محل مـردنـش را مـى دانـد. همه [اينها] در كتـاب روشنـى[ ثبت] است.)) و در جاى ديگـر بصيـرت و آگاهى پروردگار متعال را مـوجب روزىدهى هر كـس به اندازه مصلحت او بيان مـى كند;(9) رزقـى كه بندگان خداوند بايد از آن استفاده كنند, اما به مسـووليت خـود در برابر داده هاى الهى آگاهى داشته باشنـد(10) و خـداونـدى كه از بهتـريـن نعمتهاى خـود در اختيار انسانها گذارد(11) و آنها را از آسمان رحمت و بركتـش بر بندگان خـود نازل فرمـود(12) تا انسانها با بينـش روشنى, بندگـى او را بپذيرند و پاس نعمتهايـش را به صورتى شايسته نگاه دارند(13) تا به بـرتـريـن قله انسـانيت از ايـن طـريق روشـن دست يـابند.
شاه شمشادقدان خسرو شيرين دهنان
كمتراز ذره نه اى پست مشو مهربورز
تا به خلوتگه خورشيد رسى چرخ زنان(14)
كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان
تا به خلوتگه خورشيد رسى چرخ زنان(14)
تا به خلوتگه خورشيد رسى چرخ زنان(14)
فلسفه وسعت روزى و پـاكـى رزق بـرخـى خـانـواده هـا
تحليل و بررسـى ايـن پرسـش با تـوجه به آياتـى چـون: الله يبسط الرزق لمـن يشإ و يقدر (سوره رعد, آيه 26); و الله فضل بعضكـم على بعض فى الرزق (سوره نحل, آيه 71) كه دلالت بر گشايـش روزى و برترى بخشيدن برخى در رزق تـوسط خداوند دارد, دربردارنده ابعاد گـوناگـونى از مباحث اعتقادى, اجتماعى, اقتصادى و حتـى انسانـى است كه ديدگاهـى همه سـونگرانه در پرداخت به ايـن گـونه پرسشهاى عميق را مـى طلبد. آنچه پيـش از طرح پاسخ لازم است, تـوجه به چند نكته مهم و زيربنايى خواهد بـود كه در روشنگرى مسير سخـن ما با همديگر, نقش فراوان خواهد داشت: 1ـ تفاوتهاى ساختگـى و مصنـوعى پـاره اى از تفاوتهاى مختلف مادى
در زنـدگـى افـراد, محصـول ستـم و استثمـار گـروهـى رفـاه طلب و دنياپرست است. كسانى كه با ابزار گوناگـون به بهره كشى از تـوان ديگران پـرداخته, نشاط و استعداد و جـوانـى و تمامـى سرمايه هاى پرثمر انسانها را در راه بهره هاى مادى خـود به كار مـى گيرند تا خـود از هرگـونه امكانات بهره مند گشته, زندگـى لبريز از رفاه و آسايـش پيدا كنند و فرزندان و نسلهاى بعدى نيز, بدون هيچ گـونه رنج و تلاشـى, بـرتـريـن وسايل و بهتـريـن امكانات را در اختيار داشته باشند و در خـوشـى فراوانـى به سر برنـد. چهره ايـن نـوع تفاوتها در روستا, شهر, كشـور و حتى جهان, ابعاد و نمود دارد و بـا شگـردهـاى مختلفـى استمـرار مـى يـابد. بى شك ايـن تفاوتها, طبيعى نبـوده و دست آفرينـش در ايجاد و رشد آن هيچ نقشـى نـداشته است, بلكه با تحليل دقيق و گذر به گذشته, سستى پدران يا خيانت ديگران و .. بخـوبى نمايان مى شود. آنچه در بخشهاى مختلف معارف دينـى در ايـن بـاره مـى يـابيـــم, دعوت به ستـم سـوزى, تشـويق به مبارزه و پايمردى و فـراخـوانـى همگان به تغيير سـرنوشتـى چنيـن است كه نـويـد پاداشهاى چشمگيـرى نيز در شروع, استمرار و عمل به وظيفه در راه ايـن هدف مقدس, داده شـده است. 2ـ تفـاوتهاى طبيعى و پسنـديـده
بـرخـوردارى كامل يك جـامعه از عدالت اجتماعى, ايجـاد بستـرى مناسب بـراى پـرورش و شكـوفـايـى نيروهاى نهفته در درون انسانها, بهره گيـرى از تمامـى نيـروها و فراهـم شـدن احتياجات و همه خـواسته ها, نيازمند نـوعى تفاوتهاى طبيعى در آفرينـش است كه ضرورت و لازمه حتمى آن خـواهد بـود. به ديگر سخـن انتظار اينكه تمامى افراد داراى نيرو, استعداد, ذوق, هـوش و عشق يكسان و يكسـو بـاشنـد, تـوقعى نابجاست كه جامعه را همانند كارخانه اى ترسيـم مى كند كه محصولات يكسان و مشابه تـوليد مـى كنـد كه همه در يك نقطه و بـراى كاركـردى مساوى تهيه شـده و تنها نابسامانـى ذره اى نـاچيز از جـامعه را سـامـان مـى بخشنـد!! پـس براى برطـرف ساختـن تمامـى خـواسته ها, افزون بـر آماده سازى ابزارهـا و امكـانـات مـادى, نيـازمنـد نـوعى تفـاوت سـالــم و سعادتآفريـن در يكايك انسانها خواهيـم بـود تا چرخ جامعه روان, كامل و درست بچـرخـد و هـر كـس با تـوجه به خـواسته هاى خـود در چارچـوب شرايط و قوانيـن از نعمتهاى موجـود استفاده كند. گروهى از استعداد سـرشـار در رشته اى از علـوم بهره منـدنـد, جمعى هـوش شايسته اى دارند, برخى ذوق شايانى در خـود مى بينند, بعضى عشق به تجـارت دارنـد و تعدادى از هيچ يك بهره اى نـداشته, تنها تــوان بدنى براى كارهاى سنگين و نيمه سنگيـن دارند; اينان همه به رشته مـورد علاقه خـود مشغول مـى شـونـد و هر يك ضمـن برآوردن نيازهاى خـويـش, احتياجات اطرافيان را برطرف ساخته, گردونه زندگى را به حركت در مىآورد.(15) بـراستـى ايـن تفـاوتها ـ نه تبعيضها ـ بجـا, درست و پسنـديـده نخواهد بود؟ و چنيـن آفرينـش گوناگونى مقتضاى ((حكمت)) و عدالت نيست؟ آنچه در ايـن باره شايسته تـوجه است, وضع عمـوم جامعه يا اكثر مردم است كه بايد هر يك با تـوجه به شناخت و معرفت, تدبير و آينـده نگـرى, تلاش و پايمردى و سـرانجام پشتكار و پايـدارى در مسير زندگى به آرمان مورد نظر خـود دست يابند, اما حـوادث اندك يا استثناهايـى كه در زنـدگـى برخـى افراد مشاهـده مـى كنيـم كه دگرگونى ناگهانى ناميده مى شـود و در گفتگوها با واژه ((شانـس)) معرفى مى شـود, گرچه هر يك پديدآمده علتهايى است كه گاه از چشـم ما مخفى مانده و يا معلـول زحمات يا سستـى ديگران است كه نتيجه آشكار آن نصيب برخـى شـده است, اما به طـور كلـى استثنا ناميده مـى شـود كه در روند مسير طبيعى جامعه, درصدى اندك بـوده و نسبت به عمـوم بـرنامه ها و علت و معلـولهاى اجتماع تإثيرى نخـواهـد داشت. هر چند در جاى خود قابل نقد, بررسى و پژوهـش خواهد بود و بـى شك جـوابهاى قـانع كننـده اى هـم به دنبـال خـواهـــــد داشت. 3ـ تـدبير و تقدير الهى
((امان از آن وقتـى كه خـدا به كسـى رو كند)), ((اگر خدا بخـواهد, هيچ كـس نمى تـواند مانع نشـود و اگر خـدا نخـواهـد ...)), ((نمـى دانيـم چه سرى است كه بعضـى دست به خاكستر مى زنند, طلا مى شـود و بـرخـى دست به طلا مـى زننـد, خاكستر مى شـود)) و ... اين سخنان و ضرب المثلها عباراتى است كه در بيـن مـردم رايج است و بسيارى از افـراد, وسعت روزى يـا سختـى معيشت خود و ديگران را به اراده و خـواست خـداوند واگذار مـى كنند, به گـونه اى كه هيچ عامل ديگرى همانند تفكر, تدبير و تلاش همه جانبه, كوچكتريـن تإثيرى در سرنـوشت آنها نـداشته و محكـوميت آنان در دادگـاه تقـديـر الهى هميشگـى خـواهـد بود! از آنجا كه بيان و تشـريح ايـن نكته نيازمنـد تإمل و بصيـرت و رفع شبهه اى است كه از ديـرزمان در ذهـن بسيارى از خانـواده ها و افـراد حضـور نـامـرئى داشته است, در پـرداخت به آن بـايــد به آموزه هاى ديگرى رجوع كنيـم و با تـوجه به آنها به حل مشكل فكرى خود بپردازيم. نخست اينكه بهره هاى مادى و امكانات رفاهآور زندگـى, كه براى به دست آوردن هـر يك تلاش فـراگيـرى مـى كنيـم, و ايـن كـوشـش بسيار پسنديده و ضرورى نيز خواهد بـود ـ هدف زندگانى ما است يا ابزار و وسيله؟ به ديگر سخـن اگر كسى از نظر رفاه و راحتى هيچ گاه به تمامى وسايل دست نيافت, ايـن فرد, شخصـى نگـون بخت, بدسيرت و يا شقاوتمند است؟ و اگر كسى تمامى ايـن ابزار را صاحب شد, خوشبختى و سعادت حقيقى را در آغوش گرفته است؟ پاسخ ايـن پرسـش منـوط به باورهاى فكرى, فرهنگى افراد است. آنان كه صحـن و سـراى زنـدگـى خود را تالار غذاخـورى, ساحل خـوشگذرانـى و يا ميـدان تـن پـرورى مـى نگرند, درآمد اندك و پاييـن بـودن سطح زندگـى از ديگران را, نشان دشمنى دنيا و حسادت هستى تفسير مى كنند و با ديدن جلـوه هاى فـريبنده و ظاهـر زيباى زندگـى, آه از نهاد خـود مـى كشنـد و به تمامى نعمتهاى خداوند, بد مـى گـويند. و كسانـى كه فراسـوى ايـن دنيا را, جهانى جاودان و برتر مى بينند كه هدف نهايى ايـن زندگى بـوده و حكمت تمامى داده ها و نداده هاى الهى در آينه آن نمـودار مى شود, هميشه آرام و مطمئن به تلاش خـود ادامه مى دهند و در كنار بهره مندى از تمامى مـواهب الهى, زبان به ستايـش خداوند, گشـوده نگاه مـى دارند, چـون دنيا را هـدف نهايـى نمـى بيننـد و بيـش از گذرگاهـى مـوقت به آن اعتنايـى ندارند. هرگاه نيز ريزش نعمتهاى دنيـوى به سـوى آنان روانه شـود, خـود را گـم نمى كنند, بلكه به مرحله اى جـديد از امتحان مـى نگرند; مرحله اى كه هيچ گاه سنگينـى مسـووليت آن را بـر دوش خـود فرامـوش نمـى كننـد و سعى در انجام وظيفه خـود با جلوه اى ديگر مى كنند. همانند سليمان نبى كه تمامى سلطنت و حكومت خـويـش را با عبارت ((ذلك فضل الله)) (ايـن داده خداوند است) تحليل مى كرد. در كنار ايـن معرفت, بينشى ديگر ضرورت دارد كه گاه نعمت خداوند به انسان, جلـوه مادى و ظاهرى ندارد, گرچه در نگاه دنياطلبان و دنياپرستان هيچ ارزشـى نخـواهند داشت ـ چـون درك عطر معنـويت و رايحه عشق الهى نيازمنـد لياقت خـاص است كه همگـان از ايـن لطف خـداوند بهره مند نخـواهنـد بـود ـ اما در ديـدگاه صاحبان عشق و انديشه كه هستى را گلستان زيبايـى از رازها و نيازهاى ملكـوتـى مـى نگرند, ارزشـى برتر از باورهاى زنگآلـود ديگران دارد; هرچند كـوته فكران ايـن نظر را نپسندند و با نگاهى ديگر به آن بنگرند. دانـش, بصيرت, انديشه روشـن, استعداد مناسب, ذوق شايسته, قـدرت هـدايت انسـانها, آشنايـى بـا معارف ناب الهى, فهم آيات قـرآن, برخـوردارى از قوه تحليل حـوادث, عشق به عبادت, دلدادگى به اهل بيت عصمت و طهارت, پـايمـردى در صـراط مستقيـم هـدايت, پيــروى همه جانبه از ولايت و ... نمـونه هايـى از رزقهاى گرانبهاى خداوند به بـرخـى انسانهاست كه بسـان كيميايـى ارزشمنـد وجـود و هستـى صاحبان آنها را غير قابل تـوصيف نسبت به ارزشهاى مادى مـى كنـد. پـس به دست آوردن بهره هاى مادى دنيا هدف اصلى انسان در زندگانى نيست, بلكه وسيله اى براى فراهـم سازى امكانات رشد و تعالى شخصيت او خـواهد بـود. افزون بر آن تمامى بهره هاى ما از دنيا جلوه هاى زودگذر و رزقهاى ناپايدار مادى نخـواهـد بـود كه در ايـن صـورت بزرگترين توهيـن و تحقير را نسبت به مقام والاى انسان كرده ايـم, بلكه بسيارى از مـواهب خـداونـدى بهايـى بـرتر از امكانات مادى دارد و آثارى مانـدگار بـراى هميشه تاريخ بشـريت به جا خـواهـد گذاشت. با تـوجه به ايـن دو مطلب چون به تقدير و تدبير الهى در وسعت روزى يا كمى رزق بسيار بنگريم, در مى يابيـم تمامى تفاوتها بـر اساس ((حكمت)) و ((مصلحت)) است, نه آنكه تبعيض بـاشـد و يا تفاوت بيجا. ((حكمت)) و ((مصلحت)) در روزى انسانها
قـرآن كـريـم را كه مـى گشاييـم حكمت وسعت روزى در بـاره بـرخـى انسانها را سپـاسگزارى و خـرج نعمتهاى الهى در مسيـر مـورد نظر خداوند مى بينيـم. كسانى كه از اوان جوانى همواره دانش, دارايى, مقام و مـوقعيت و تمامـى داده هاى خـداوند را بجا صرف كرده اند و شكرگزار هر يك بوده اند, از ايـن رو به پاس لياقتها و شايستگيها, نعمتهاى بيشتـرى بـر آنـان ريزش كــرده و در ابعاد مختلف روزى, گشايشهاى فراوانى داشته اند. ايـن حقيقت گرانبها در آيه اى كوتاه و به يادماندنـى بيان شده است: ((لئن شكرتـم لازيدنكـم;(16) اگر شكرگزار باشيـد, نعمتها و الطاف خـود را بر شما بيشتر از پيشتر مى كنم.))
شكر نعمت, نعمتت افزون كند
كفر, نعمت از كفت بيرون كند
كفر, نعمت از كفت بيرون كند
كفر, نعمت از كفت بيرون كند
تنگى رزق و مسايل تربيتى
بشنو اين نكته كه خود را ز غم آزادكنى
كـار خـود گـر به كـرم بازگذارى حافظ
اى بسـا عيـش كه با بخت خدا داده كنى(24)
خـون خـورى گـر طلب روزى ننهاده كنى
اى بسـا عيـش كه با بخت خدا داده كنى(24)
اى بسـا عيـش كه با بخت خدا داده كنى(24)
1ـ ديـوان حـافظ, بـرگزيده از غزل ش8. 2ـ مفردات راغب اصفهانى, ص;194 قامـوس قرآن, سيدعلى اكبر قرشـى, ج2, ص82. 3ـ تفسيـر نمـونه, آيت الله مكـارم شيـرازى و نـويسنـدگان, ج20, ص;374 رك:الميزان,ج3, ص;138تفسير نمونه, ج9, ص;16 كشف الاسرار,ج7 ص;534 تفسير الكبيرفخر, ج23, ص112 و ج2, ص;30التبيان, ج1, ص57. 4ـ مفردات راغب اصفهانى, ص;353 الميزان (ترجمه), ج18, ص155و596. 5ـ نهج البلاغه, خ91, بخـش ;3 خ90, بخـش ;4 خ91, بخش2. 6ـ همان, خ109, بخش ;2 خ23, بخـش ;4 خ114, بخـش ;16 كلمات قصار 300 و 454. 7ـ همان, خ91, بخش ;8 خ185, بخـش ;26 خ109, بخش ;2خ31, بخش 70. 8ـ سوره هود, آيه 6. 9ـ سوره اسرإ, آيه 30. 10ـ سـوره سبإ, آيه 15 (كلـوا مـن رزق ربكـم و اشكـروا له...). 11ـ سـوره مـومـن, آيه 64 (و رزقكـم مـن الطيبات ...). 12ـ سـوره ذاريات, آيه 22 (و فـى السمإ رزقكـم و ما تـوعدون). 13ـ همان, آيه ;23 بقـره, آيه;212 انعام, آيه ;151 انفـال, آيه ;3 يـونـس, آيه ;24 هــــود, آيه ;6 طه, آيه 132 و حج, آيه 28. 14ـ ديـوان حـافظ, بـرگزيده غزل 380. 15ـ تفسيـر نمونه, ج3, ص365 و 366. 16ـ سوره ابراهيـم, آيه ;7 سوره مائده, آيه;88 سـوره غافر, آيه ;64 سـوره بقـره, آيه ;268 سـوره شورى, آيه 42. 17ـ سوره اعراف, آيه ;96 سوره انعام, آيه ;151 سوره يونـس, آيه ;59 سـوره هـود, آيه 6 و 15 و ;16 سـوره رعد, آيه ;26 ســــوره اسـرإ, آيه ;30 سوره روم, آيه 37. 18ـ تفسيـر نمـونه, ج20, ص;314 الميزان (تـــرجمه), ج17, ص;436 ج11, ص310 و 316. 19ـ سـوره تغابن, آيه ;15 الميزان, ج18, ص88. 20ـ سـوره اعراف, آيه 182 ـ ;183 الميزان, ج18, ص88. 21ـ سوره توبه, آيه 75 و 76. 22ـ الميزان, ج9, ص553 و 554. 23ـ سـوره آل عمران, آيه ;154 الميزان, ج18, ص88. 24ـ ديـوان حـافظ, بـرگزيده غزل 473. 25ـ سوره شورى, آيه 27. ماهنامه پيام زن ـ شماره 95 ـ بهمن 78