زن و دانش, روايات و سيره معصومان(ع)
((قسمت دوم))
زهرا آيت اللهى تإكيدى كه اسلام بر علمآموزى بانوان داشته است, موضوع اصلى اين مقاله مى باشد. در بيان اين موضوع بخشى از رهنمودهاى دينى را در همين زمينه در قسمت قبل آورديم. به اختصار نيز از بانوانى نام برديم كه در خانواده اهل بيت داراى دانش و معرفت دينى بودند. از مسووليت همسران و پدران و مادران نيز در اين باره نوشتيم. آنچه در اين قسمت مى خوانيد شرحى بر اين بعد از شخصيت حضرت فاطمه(س) مى باشد. موضوع آموزش زنان توسط معصومان(ع) مسإله ديگرى است كه در سومين قسمت مقاله خواهد آمد. فاطمه(س) برترين زن جوينده دانش
حضرت فاطمه(س) بانويى است كه كلام و عملش براى همگان در تاريخ, حجت است. آن گاه كه ميلياردها زن مسلمان از عصر رسالت تا زمان قيامت, در ميان انبوه تئوريها و دستورالعمل ها گم گشته, ره از بيراهه تشخيص نداده اند, به توصيه رسول اين دين با مراجعه به ثقلين, انديشه را روشن مى سازند و با گامى استوار بدون هر گونه ترديدى قدم در راه مى نهند. راهى كه نهايتى جز فلاح و سرور جاودانه ندارد. اين قرن اوج مباحث مربوط به زنان و افراط و تفريطهاى بسيارى است كه در اين زمينه مطرح مى گردد و در اين ميانه, زن مسلمان سرمست از لذت كشف راه هدايت, استوار قدم برداشته و ره مى پيمايد. فاطمه(س) در مقوله علم آموختن و معلمى جاهلان نمودن, چه دستورالعملى دارد؟ 1ـ اين بانو چنان شيفته دانش است كه پس از فقدان پدر دلبندش, دل نگرانى بزرگ خود را خطاب به سلمان چنين بيان مى كند: ... انى كنت جالسه بالامس فى هذا المجلس و باب الدار مغلق و انا افكر فى انقطاع الوحى عنا و انصراف الملائكه عن منزلنا ... فاطمه(س) رنج عظيم خود را انقطاع وحى و انفصال از علم الهى بر مى شمرد. 2ـ آن حضرت سخت مشتاق فراگيرى علم است لذا خداوند به جبرئيل فرمان مى دهد تا بى واسطه حقيقتى را به فاطمه بياموزد. الف) امام صادق(ع) بيان مى كند كه مادرم فاطمه(س) نمازى داشت كه جبرئيل امين به او تعليم داده بود. (كان لامى فاطمه(ع) صلاه تصليها علمها جبرئيل(ع) ...).(1) ب) مجموعه علومى بر فاطمه(س) عرضه شد كه خدا استاد بوده و فاطمه دانشجو. جبرئيل خادم خدا در رساندن علم به فاطمه(س) و اميرالمومنين على(ع) كاتب آنچه فاطمه تعليم مى گرفت.(2) محصول اين تكاپوى علمى, كتابى بس ارجمند شد با نام ((مصحف)). اندوخته علمى مصحف آن چنان گسترده است كه با گذر زمان و رشد علوم بشرى باز هم همواره مرجعى علمى براى بزرگترين انديشمندان جهان, (امامان معصوم(ع)) تا به آخر حيات بشر, مى باشد. لذا امانتى گشت كه بين آنان دست به دست انتقال مى يافت و چه بسا گره هاى كور علمى كه با مراجعه به آن باز مى گرديد.(3) محتواى آن بر ما نوآموزان اين مكتب علمى عظيم, بس مجهول است. هر چند خود, اشارتى نموده اند: ((علم معرفت انسانها و هدايت و ضلالتشان, علم كهكشانها, علم جغرافياى زمين, علم تاريخ بشرى, علم اديان آسمانى, علم آينده بشريت و اساسا علم گذشته و آينده. )) (فيه خبر سمإ سمإ ... اسمإ البلدان وصفه كل بلد فى شرق الارض و غربها ... صفه القرون الاولى و قصصهم و من ولى من الطواغيت و مده ملكهم و عددهم و اسمإ الائمه و صفتهم ... وصفه اهل الجنه و من يدخلها و عدد من يدخل النار و اسمإ هولإ ... علم التورات كما انزلت و علم الانجيل كما انزل و علم الزبور ... فيه خبر ما يكون الى يوم القيامه).(4) به دليل گستردگى دانش اندوخته در مصحف است كه حضرت على(ع) با افتخار بيان مى دارد به همسر من كتابى عطا شده است كه جز خدا و پيامبر(ص) هرگز كسى از اين ميزان دانش بهره نبرده است: لقد اعطيت زوجتى مصحفا فيه من العلم ما لم يسبقهها اليه احد خاصه من الله و رسوله).(5) ج) برهان آشكار بر آنكه چه بسيار مواردى كه روح گسترده فاطمه توان آن داشت تا بدون واسطه بشرى, از ملك بياموزد. چه آنكه مطابق كلام امام صادق(ع) ملائك مكرر با او سخن مى گفتند و به همين جهت, او محدثه نام يافت: انما سميت فاطمه عليهاالسلام محدثه ... فتحدثهم و يحدثونها;(6) فاطمه با ملائك سخن مى گفت و آنان با فاطمه. 3ـ فاطمه آن كسى كه همواره مى كوشد تا معارف بلندى را كه خداوند به پدر بزرگوارش عطا نموده دريابد و پدر نيز شوق آن دارد كه اين دانشجوى مستعد, محروم از هيچ علمى نماند. الف) على(ع) آن دروازه شهر علم چگونگى آموزش اقسام علوم توسط پيامبر را به خود و فاطمه چنين توصيف مى كند: هر روز و هر شب با پيامبر خلوتى داشتم كه اوقات آموزش من توسط پيامبر(ص) بود. همگان مى دانستند كه در اين خلوت اجازه حضور ندارند لذا اصحاب و نيز همسران پيامبر(ص) در اين اوقات ما را تنها مى گذاشتند. در اين تدريس خصوصى, همسرم فاطمه نيز حضور مى يافت: و قد كنت انا ادخل على رسول الله(ص) كل يوم دخله و كل ليله دخله فيخلينى فيها ادور معه حيث دار و قد علم اصحاب رسول الله(ص) انه لم يكن يصنع ذلك باحد غيرى فربما كان فى بيتى يإتينى رسول الله اكثر من ذلك فى بيتى و كنت اذا دخلت عليه ببعض منازله اخلانى و اقام عنى نسإه فلا يبقى عنده و اذا اتانى للخلوه معى فى منزلى لم تقم عنى فاطمه و لا احد من بنى و كنت اذا ابتدإت اجابنى و اذا سكت عنه و فنيت مسائلى ابتدإنى ...(7) بعد علمى شخصيت حضرت زهرا(س) متإسفانه به طور خاص چندان مورد توجه قرار نگرفته است, هر چند در روايات به آن تإكيد خاص شده است. ـ پيامبر(ص) در وصف اين زن و شوهر جوان فرموده اند: انا ميزان العلم و على كفتاه ... و فاطمه علاقته;(8) من ترازوى علم مى باشم, على دو كفه ترازوى آن است و فاطمه بند آن مى باشد. ـ امام صادق(ع) نيز اشاره اى به مرتبت علمى اين دو زوج دانشمند مى نمايد; آن گاه كه مى فرمايد: فاطمه و على دو درياى عميق علم هستند: على و فاطمه بحران من العلم عميقان.(9) على(ع) و فاطمه(س) دو زوج دانشمند مى باشند كه قدر و منزلت دانش را به خوبى درك مى كنند. على(ع) در جمع مسلمين به زن دانشمند خود افتخار مى كند كه ((صاحب مصحف)) است.(10) و فاطمه به علم همسر خويش مباهات مى كند آن گاه كه پيامبر(ص) در واپسين ايام عمر به دختر خويش گويد: ((زوجك من اعظم المسلمين حلما و اكثرهم علما و اقدمهم سلما ما انا زوجتك و لكن الله زوجك منه)); همسر تو در بسيارى حلم, زيادت علم, و تقدم در اسلام از بزرگترين مسلمانان است. و بدان كه من تو را به ازدواج او در نياوردم بلكه خداوند شوهرى با اين خصوصيات را نصيب تو ساخته است. پس از آنكه رسول خدا(ص) اشاره مى نمايد كه على به واسطه حلم و علم و ايمان خود, كفو و همتاى تو بود لذا پس از رد خواستگارهاى فراوان, تو به اراده الهى به عقد على(ع) در آمدى (فضحكت فاطمه فاستبشرت) فاطمه(س) شادمان و خندان گرديد. (11) ـ در بيانى ديگر در توضيح علم فاطمه(س) امام صادق(ع) در تفسير آيه ((الله نور السماوات و الارض مثل نوره كمشكوه فيها مصباح المصباح فى زجاجه)) مى فرمايد: ((فاطمه كوكب درى من نسإ العالمين)) ((يوقد من شجره مباركه زيتونه لا شرقيه و لا غربيه يكاد زيتها يضىء)) ((يكاد العلم ينبع منها))(12)سرچشمه علم فاطمه مى باشد. ب) پيامبر(ص) جهت تعليم دختر مستعد خويش لحظات را غنيمت مى شمرد لذا زمانى كه فاطمه(س) جهت بازگويى رنج دل خويش نزد پدر مىآيد رسول خدا(ص) نوشته اى به دختر خود داده به او مى گويد: (تعلمين ما فيها) آموزه هاى درون آن را بياموز. آن نوشتار مشتمل بر دستوراتى در زمينه نوع روابط اجتماعى مطلوب مومنان مى باشد. ((مومن به خدا و معاد, همسايگان از او آزار نمى بينند, مهمان را تكريم مى كند و آن گاه كه مهر سكوت مى شكند جز خير بر زبان نمى راند.))(13) ج) پيامبر(ص) روح دختر جوان خود را داراى چنان وسعتى مى يابد كه او را از معارف بلندى كه در عروج خود دريافته آگاه مى سازد. فاطمه(س) گويد آن گاه كه پدر سر معراج خود را با من در ميان گذاشت, بيان كرد كه چگونه بر سر در منازل بهشتى جايگاه محمد(ص) و على(ع) ثبت شده و شيعه على(ع) مدح و تحسين گرديده است.(14) به بيانى ديگر شناخت هويت حقيقى گروههاى اجتماعى مختلف و ... بخش ديگرى از مكاشفات معراج را پيامبر(ص) با دختر خويش چنين در ميان مى نهد كه: ((كائنات شهادت بر وحدانيت خدا, رسالت نبى و ولايت على مى دهند.))(15) ـ امام سجاد(ع) در سخنى خطاب به فرزند خود امام باقر(ع), اشاره به ذخاير گرانبهايى از علوم پيامبر(ص) مى كند كه از تمام گنجينه هاى دنيوى ارزشمندتر بوده و نزد معصومين(ع) به ارث مى رسيده است. در توضيح اين گنج گران قيمت, آن حضرت مى فرمايد: ((هو سر اتى به جبرئيل الى النبى(ص) فعلمه عليا و ابنته فاطمه));(16) اين ذخيره ارزشمند سرى مى باشد كه جبرئيل به پيامبر عرضه كرد و آن حضرت به على و فاطمه تعليم داد. ـ رسول خدا بارها معارف بلندى در زمينه معرفت الله در قالب دعا به فاطمه تعليم مى دهد.(17) ـ نبى اكرم(ص) بارها نكاتى اخلاقى به دختر خود مىآموزد. از زشتى بخل مى گويد,(18) از توجه به ايام و بهره گيرى از بركت اوقات ارزشمند سخن مى راند.(19) و ارزش آزاد كردن بردگان را به دخت خويش مىآموزد.(20) و ... ـ گاه پيامبر(ص) با فاطمه از آنچه در مقوله علوم سياسى مى گنجد مى گويد. اينكه رهبر آينده جهان با مشركين بر سر قرآن و با منافقان كه طغيانگران و عهدشكنان و اهل فسق باشند, بر سر تإويل قرآن مبارزه خواهد نمود.(21) ـ در سخنى ديگر پيامبر(ص) با فاطمه از عاقبت اهل حق و اهل باطل به تفصيل سخن مى گويد.(22) ـ و در كلامى نيز رسول خدا(ص) امورى چند از مبحث ولايت را به فاطمه تعليم مى دهد. (23) ـ در مواردى نيز اين پدر به جگرگوشه خويش مسايل بهداشتى را مىآموزد از جمله آنكه اگر كسى با دست آلوده و كثيف به بستر خواب رود و به بيمارى مبتلا شود كسى جز خود را نبايد ملامت كند.(24) 4ـ ارزش علم نزد زهرا(س) چنان است كه علم نگاشته شده بر صفحه اى, را كه امانت پدر مى باشد معادل دو جگرگوشه اش حسن و حسين (عليهماالسلام) مى داند:(25) ... فانها تعدل عندى حسنا و حسينا. 5ـ چه بسا فاطمه در پى پدر, مى كوشد تا علمى بر علوم خويش بيفزايد لذا مى پرسد و جواب مى گيرد. از جمله آنكه بيان شده كه آن بانو از پدر پرسيد: يا ابتاه! ما لمن تهاون بصلاته من الرجال و النسإ؟; پدرجان مردان و زنانى كه در امر نماز خويش سستى مى كنند چه عاقبتى دارند؟ و پدر در جواب بيان مى دارد كه خداوند اين گونه مردان و زنان را به پانزده بلا گرفتار مى نمايد و به دختر خويش اين ابتلائات را توضيح مى دهد.(26) 6ـ علم فاطمه(س) گستردگى فراوان دارد تا بدان حد كه آثارى از دانش پزشكى را نيز در رفتار او مى يابيم. بسيار نقل شده كه آن گاه كه در جنگ احد پيامبر(ص) مجروح گشت آنكه به مداواى آن حضرت پرداخت فاطمه جوان بود كه وقتى مشاهده كرد خونريزى آن حضرت قطع نمى شود, قطعه حصيرى را سوزاند و خاكستر آن را بر روى زخم پاشيد و بدين وسيله خونريزى قطع شد. اين عمل مطابق با آن چيزى است كه در علم پزشكى آمده است كه خاكستر حاصل از سوختن حصير به انعقاد خون كمك مى نمايد.(27) فاطمه(س) برترين بانوى استاد
بشر عصر فاطمه(س) تاب دريافت علم او را نداشت. آنان مردمى هستند كه وقتى شوى فاطمه, خطاب به آنها گويد: طلب كنيد تا آموزش دهم; علم من به ميزانى است كه از هر چه پرسش كنيد جواب خواهم داد; از آن درياى علم, تنها پرسش از تعداد موهاى خود كنند. در اين هنگامه, فاطمه مى كوشد تا بدان جا كه ممكن است به ديگران بياموزد. نمونه هايى از اين استادى او هنوز در حافظه تاريخ به يادگار مانده است. 1ـ فاطمه آنچه از پدر آموخته, به ديگران مىآموزد لذا بخشى از دانش پيامبر(ص) را بايد در كلام فاطمه بازيافت. احاديثى كه اين بانو از پدر نقل مى نمايد چون: ـ كلام پيامبر(ص) در تفسير آيه ((و على الاعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم))(28) ـ بيان سخن عارفانه رسول خدا(ص) را آن گاه كه به مسجد وارد و يا خارج مى شد. هنگام ورود ((اللهم اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب رحتمك)) و زمان خروج: ((اللهم اغفر لى ذنوبى و افتح لى ابواب فضلك)).(29) اين بانو منش پيامبر(ص) را براى ما چنين بازگو مى نمايد: آن گاه كه با غبار و كدورت دنيا پاى در آستانه خانه خدا مى نهيم از او رحمتش را در پذيرش طالب باشيم و آن زمان كه مهربانى اش وجودمان را منزه ساخت و در طلب تداوم حيات از منزلگه او بيرون شديم طالب زيادت در نعمات اخروى و دنيويش باشيم. ـ احاديث فراوان ديگرى كه آن حضرت از پدر گرامى خويش نقل نموده اند و در اين مقال فرصت طرح همه آنان وجود ندارد. 2ـ بسيارى از تعاليم حضرت زهرا(س) سرچشمه از علم شخصى او دارد. به عنوان نمونه خطبه عميق آن حضرت معروف به خطبه فدك كه سرشار از معارفى بلند است. به اين خطبه از زواياى مختلف مى توان نگريست و كسب دانش نمود. ابعادى از كلام او, آن چيزى است كه با عنوان علم كلام, فلسفه اخلاق, فلسفه فقه و ... بيان مى شود. آن بانو در سخنرانى خود, به مردم متذكر مى گردد كه در هر حكم الهى چه مصالح عظيمى نهفته است. ـ ايمان, طهارت از آلودگى چند گونگى وجود است و شرك. (الايمان تطهيرا لكم من الشرك) ـ نماز پاك كننده خودبزرگ بينى افراد و تكبرشان و علت, تا هر فرد خود را در جايگاه حقيقى خويش ببيند. (الصلاه تنزيها لكم عن الكبر) ـ زكات موجب توسعه اقتصادى جامعه (الزكاه تزييدا فى الرزق) ـ روزه سبب تثبيت خلوص جسم و روان آدمى (الصيام تثبيتا للاخلاص) ـ حج علت استحكام دين. هم آدميان بر اعتقاد خويش استوار گردند و هم روابط بين ملل اسلامى مستحكم مى شود (الحج تشييدا للدين) ـ عدل موجب امنيت روانى جامعه مى گردد (العدل تسكينا للقلوب) ـ اطاعت از رهبرى سبب نظم اجتماع مى گردد (طاعتنا نظاما للمله) ـ اطاعت وحدت ملى ايجاد مى كند و جهاد عزت (امامتنا امانا للفرقه و الجهاد عزا للاسلام) ـ صبر, سعه صدر و پايدارى بر عمل به قوانين الهى, كمك مى كند تا فرد و جامعه به الگوى ايده ال خود دست يابند (الصبر معونه على الاستجابه) ـ اصلاحات, به واسطه امر به معروف حاصل مى گردد (الامر بالمعروف مصلحه للعامه) ـ نيكى به پدر و مادر, بى مهرى غير را مى زدايد. هم مهر الهى را جلب مى نمايد و هم مهر ديگران را در ايام نياز خويش (بر الوالدين وقايه من السخط) ـ صله رحم, موجب گسترش كمى جامعه شده و طول عمر افراد را نيز افزايش مى دهد. (صله الارحام منماه للعدد و زياده فى العمر) ـ قصاص امنيت اجتماعى ايجاد مى نمايد (القصاص حقنا للدمإ) و ... در ادامه اين خطبه مفصل, حكم وجوب وفإ به نذر, حرمت كم فروشى, شرابخوارى, تهمت, دزدى و شرك با كلامى حكيمانه بيان شده است.(30) در اين خطبه مبانى قوانين جامعه اسلامى به دقت طرح مى گردد. اين ديگر وظيفه آموزنده اين مكتب است تا با موشكافى و دقت نظر, فروع اين مبانى را دريافته و در نظر و عمل بدان ملتزم گردد و مبلغ آن در جهان باشد. همان گونه كه در تمامى قوانين محصول فكر بشرى, ابتدا قوانين اساسى مطرح مى گردد قوانينى چون قانون اساسى داخلى كشورها و يا قوانين اصلى مجامع بين المللى در مقوله هايى چون حقوق بشر, حقوق كودك, حقوق زنان و ... پس از آن بر اساس ساختار آن قانون اساسى, صدها دستورالعمل جزيى با عنوان قانون مدنى, قانون كار, قانون مطبوعات و ... وضع مى گردد. 3ـ در زمره آنان كه فاطمه استادى آنها را نمود, نام زنان و مردانى هنوز بر جاى مانده است زنانى چون: اسمإ دختر عميس, زينب دختر ابى رافع, خدمتكارشان فضه و دختران آن حضرت زينب و ام كلثوم و مردانى چون: حكم بن ابى نعيم, جابر بن عبدالله انصارى, سلمان فارسى, سهل بن سعد انصارى, ابن عباس و پسران آن حضرت امام حسن(ع) و امام حسين(ع). گستره آنچه فاطمه مىآموزد بسيار است; همان گونه كه خطبه او در مسجد نيز ابعاد گوناگون داشت. گاه سخن از اعمال فردى است, گاه روابط اجتماعى. او هم از عبادت سخن گويد, هم از سياست و ... اين بانوى استاد: ـ به سلمان فارسى از معرفت الله و ظرايف مباحث عرفانى مىآموزد. ـ به دخترش ام كلثوم تعيين رهبر جامعه اسلامى و حزب او را و اينكه شيعه على رستگارانند. ـ به فرزندش حسين(ع), زشتى بخل و زيبايى سخاوت و كرم را. ـ به سهل بن سعد انصارى تشخيص رهبران آينده جامعه اسلامى و به زبانى ديگر حساس ترين مسإله سياسى آن دوران را. ـ براى حكم بن ابى نعيم از تدبير اسلام جهت آزادى بردگان سخن مى گويد. ـ به مردى توصيه به رعايت حقوق افراد جامعه خصوصا همسايه, در كلام و رفتار مى نمايد و او را تشويق به حلم, عفاف, نيكى, حيإ مى نمايد و از ناسزاگويى, تكبر و تقاضاى مكرر از ديگران و ... بر حذر مى دارد. ـ به مرد ديگرى كه نگران از وضعيت خويش, همسرش را واسطه مى نمايد تا بپرسد آيا از شيعيان آنان محسوب مى شود يا خير, مى فرمايد: ملاك تشخيص تشيع, عمل به اوامر و نواهى ما مى باشد. ـ گاه نيز در قالب دعا, عظيم ترين مباحث عرفانى و اخلاقى را به ديگران تعليم مى دهد.(31) به نمونه اى از اين ادعيه اشاره مى شود. ـ حضرت زهرا(س) به همگان آموزش مى دهد خداى را به علم غيبش و قدرت بر خلقش بخوانند تا مادامى كه زندگى فرد قرين خير است خواهان آن باشند ورنه, طالب مرگ. مىآموزد از خدا, اخلاص, خشيت در حال رضايت و غضب, اعتدال در وقت نياز و بى نيازى, نعمت بى پايان, مايه اميد مداوم و رضإ به قضإ الهى بطلبند. و در نهايت, عظيم ترين مراحل كمال, نظر به وجه الله و شوق لقإ الله را طالب باشند.(32) نكات عرفانى نهفته در ادعيه اين استاد, داراى معانى بس ژرف مى باشد. به فرازى از دعاى او توجه كنيم: ... اللهم فرغنى لما خلقتنى له و لا تشغلنى بما تكفلت لى به ... اللهم ذلل نفسى فى نفسى و عظم شإنك فى نفسى(33) و يا: بسم الله النور ... نور النور ... نور على نور ... هو مدبر الامور ... الذى خلق النور من النور ... الحمد لله الذى هو بالعز مذكور و بالفخر مشهور و على السرإ و الضرإ مشكور. (34) ... 4ـ فاطمه(س) درياى علم است و مشتاق آنكه به جاهلان بياموزد. او دست پرورده آن كسى است كه على(ع) او را پزشك دوره گرد ناميد. اين بانو مى كوشد تا زنان عصر خود را تشويق به علمآموزى كند. هر چند فقط اندكى از زنان به اين سعى وافر فاطمه, لبيك مى گويند. به عنوان نمونه مى توان به زنى اشاره كرد كه ده بار پشت سر هم جهت سوال از مجهولات خود نزد آن حضرت مىآيد و هر بار جواب پرسش خود مى شنود تا اينكه از مراجعات مكرر خود شرمسار مى گردد. فاطمه(س) بانويى است كه فرزندان كوچك او لحظه به لحظه نياز به مراقبت و كمك مادر دارند و زنى كه حضور طولانى همسرش در ميدان رزم, سنگينى مسووليتهاى مختلف خانه را بر دوش او گذارده, پس حتما آمد و رفتهاى او آن حضرت را سخت آزرده است. فاطمه(س) متوجه شرم زن مى شود. براى آنكه به او تفهيم نمايد كه آموختن و آموزش چه ارزشمند است براى او مثال مىآورد: آيا اگر فردى بار سنگين را به مقصد رساند و در مقابل پاداش بسيار زيادى دريافت دارد اين زحمت بر او سنگين مىآيد؟ آن گاه آن حضرت اضافه مى كند: هر چه پرسش دارى از من بپرس و بدان كه ارزش آنچه به تو ياد مى دهم بسيار عظيم است. ايشان در ادامه, حديثى از پدر بزرگوار خويش نقل فرمودند كه در آن بيان شده بود ((بر وجود علما در قيامت به ميزان علم خودشان و به ميزان علومى كه به سايرين انتقال داده اند, ميليونها لباس نور مى پوشانند و تار نخى از اين پوششها ارزشمندتر از بهترين چيزى است كه در آسمان يا زمين يافت شود. چرا كه لباس دنيوى در معرض كدورت است و پوشش اخروى سراپا نور است.))(35) توجه به اين نكته ضرورى است كه هنگام بيان اين حديث, هم استاد زن است و هم دانشجو زن. در موقعيتى ديگر فاطمه(س) ناظر بحث دو زن مى باشد; يكى از آنان از مخالفين اعتقادات اسلامى و ديگرى زن مومنى است كه به دليل ضعف در استدلال, در آستانه شكست قرار گرفته است. آن حضرت شيوه دقيق استدلال, را به زن مومن مىآموزد. اين بار او حقانيت اعتقاد خويش را اثبات مى نمايد و از اين امر شاد مى شود. حضرت فاطمه(س) با ديدن شادى زن مومن به او مى گويد شادى و سرور ملائك بسيار بيشتر از شادى تو است و حزن شيطان نيز از آنكه در بحث شكست خورد عظيم تر است. آن گاه آن حضرت مى فرمايد: همواره چنين است كه هر كه در مناظره, فرد مومنى را كه از توان كمترى برخوردار است يارى نمايد خداوند ميليونها برابر نعماتى كه تا كنون در بهشت براى او مهيا نموده به او عطا خواهد كرد.(36) اين امر قابل تإمل است كه در نقل مذكور مناظره كنندگان زن مى باشند و استادى كه شيوه مناظره و استدلال را به مومنى آموزش مى دهد نيز يك زن است. ادامه دارد. 1ـ بحار, ج88. 2ـ كافى, ج1, ص241. 3ـ دلائل الامامه, ص27, بصائر الدرجات, ص161. 4ـ مسند فاطمه الزهرإ عليها السلام, عزيزالله عطاردى, ص290 و 291. 5ـ بصائر, ص;200 بحارالانوار, ج39, ص343. 6ـ علل الشرايع, ج1, ص174. 7ـ بحار, ج36, ص275 ـ الغيبه نعمانى, ص36, 37. 8ـ بحار, ج23, ص106. 9ـ خصال, ج1, ص34, بحار, ج24, ص98. 10ـ بصائر الدرجات, ص200. 11ـ بحار, ج36, ص369. 12ـ بحار, ج23, ص312. 13ـ كافى, ج2, ص367. 14ـ بحار, ج68, ص76. 15ـ تفسير فرات, ص31. 16ـ بحار, ج73, ص172. 17ـ دلائل الامامه, ص;605 مسند فاطمه عليهاالسلام, ص532 و 537 موارد بسيار زيبا و عميقى را ذكر كرده است. 18ـ دلائل الامامه, ص4. 19ـ معانى الاخبار, ص399. 20ـ امالى طوسى, ج2, ص4. 21ـ تفسير على بن ابراهيم, ج2, ص338 ـ 336. 22ـ مسند فاطمه عليهاالسلام, ص528 مطالب عميقى را بازگو مى كند. تفسير فرات, ص172 ـ 171, كشف الغمه, ج1, ص173. 23ـ بحار, ج36, ص;264 اليقين, ص188 ـ 189. 24ـ كشف الغمه, ج1, ص173. 25ـ دلائل الامامه, ص1. 26ـ بحار, ج80, ص21. 27ـ طبقات كبرى, ج2, ص;48 المعجم الكبير, ج6, ص123 و ;162 الجامع الصحيح, ص;411 صحيح بخارى, ج3, ص226. 28ـ بحار, ج36, ص351. 29ـ امالى طوسى, ج2, ص15. 30ـ تفصيل خطبه در الاحتجاج, ج1, ص141, ;131 دلائل الامامه, ص33 ـ ;33 شرح نهج البلاغه, ابن الحديد, ج16, ص211. 31ـ اين آموزشها را مى توان در مجموعه رواياتى كه از آن حضرت نقل شده است مورد بررسى قرار داد, از جمله در بحارالانوار و يا در كتبى چون مسند فاطمه الزهرا عليهاالسلام اثر شيخ عزيزالله عطاردى. 32ـ بحار, ج94, ص225, اللهم بعلمك الغيب و قدرتك على الخلق احينى ما علمت الحياه خيرا لى و توفنى اذا كانت الوفاه خيرا لى. اللهم انى اسإلك كلمه الاخلاص و خشيتك فى الرضا و الغضب و القصد فى الغنى و الفقر و اسإلك قره عين لا تنقطع ... و اسإلك النظر الى وجهك و الشوق الى لقائك ... 33ـ مهج الدعوات, ص141. 34ـ همان, ص7. 35ـ بحار, ج2, ص3. 36ـ بحار, ج8, ص180, اجتماع, ج1, ص11. ماهنامه پيام زن ـ شماره 118 ـ دى 1380