استعمار و ارزشهاىاخلاقى - استعمار و ارزش های اخلاقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

استعمار و ارزش های اخلاقی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









استعمار و ارزشهاىاخلاقى

رابطه[ ارزش گرائى] و[ سودجويى] بطور طبيعى خصمانه و كينه توزانه است .ارزش گرايى برخاسته از بينش عميق و دورنگر و آخرت انديش انسان است و سودجويى مولود ديد كوتاه و نزديك بين و دنيازده بشر.ارزش گرايى تجلى انسان بودن انسان است و سودجويى نمودار حركت غريزى و حيوانى وى .ارزش گرايى فرزند عقل است و سوداگرائى زاده نفس .ارزش گرائى با غير دوستى همراه است و سودجويى با خودخواهى .استعمار اوج سودپرستى و دنياگرائى بشراست واخلاق تجلى روح ارزش خواه و آخرت گراى انسان . جنگ[ نفس] و[ عقل] و نبرد[ عقل] و[ عشق] وقتى به صحنه جامعه كشيده شود به صورت مبارزه استعمار باارزشهاى اخلاقى جلوه مى كند. در جوامع انسانى تضادى عميق تر و جنگى شديدتراز نبرد بيرحمانه استعمار بااصول اخلاقى وجود ندارد اصولااگر رفتار بشر را به سه دسته تقسيم كنيم :

1 رفتار براساس احسان وايثار.

2 رفتار براساس حق و عدالت .

3 رفتار براساس ظلم وبيدادگرى استعمار دراين سه راهى راه سوم را برگزيده است و عدالت را در برابر بتكده منفعت قربانى مى كند و تيغ ظلم را بى رحمانه بر گلوى[ ارزشها] مى سايد تا عروس[ رفاه] را در آغوش گيرد. با توجه به اين واقعيت هيچ كس ازاستعمارگران انتظار رفتاراخلاقى و پايبندى به اصول انسانى ندارد.

استعمار بر خلاف نام كاذبش در ذهن محرومان عالم به معناى ديو سياهى است كه اگر در كاخ سفيد بنشيند فرمان قربانى كردن ارزشها را در مسلخ منافع اقتصادى و سياسى صادر مى كند. تلاش ما دراين نوشتار براى اين نيست كه دشمنى استعمار را با[ ارزشهاى اخلاقى] اثبات كنيم و چند و چون اين خصومت تاريخى را آشكار بسازيم .هدف آن است كه شيوه هاى برخورداين عفريت خطرناك را باارزشهاى اخلاقى بررسى نماييم و ببينيم اين اختاپوس هزارپا چگونه با فضايل اخلاقى اصول انسانى و ضوابط گرمى بخش روابط اجتماعى برخورد مى كند. وارزشها را[ محو] يا[ مسخ] و يا[ محدود]مى سازد.اخلاق درختى است كه ريشه در عقايد وانديشه ها و فطرت انسان دارد. روحيه ها و ملكات اخلاقى تنه تناور وارزشهاى انسانى و رفتار و كنش هاى اخلاقى برگ و باراين درخت مبارك است . دراين نوشتار هدف بررسى اين ماجراى دردناك است كه چگونه تبر بى رحم استعمارگران غربى و شرقى ريشه هاى درخت اخلاق را قطع مى كند. چگونه ساقه ارزشهاى انسانى و ملكوتى بااره هاى مدرن غربى و شرقى همچون ذكرياى نبى ( ع )اره مى شود. و دونيم مى گردد. چگونه باد خزان غربگرائى و شرق زدگى در بوستان ارزشها مى وزد و برگهاى سبزعاطفه ايثار عدالت واحسان اندك اندك خشك مى گردد و بر زمين مى ريزد. شناخت شيوه هاى برخورداستعمار باارزشها به ما كمك مى كند تااز جوانه هاى اخلاق كه در پرتوانقلاب اسلامى روئيده است پاسدارى كنيم و باغستان ارزشها رااز يورش غارتگرانه مسلخ هاى شرقى و غربى محافظت نمائيم .

شيوه هاى گوناگون برخورداستعمار باارزشها:

دراينكه اخلاق راستين همچون مذهب راستين مغضوب و مطروداستعمار است هيچگونه ترديد نيست . پيام اخلاق مانند نداى مذهب در گوش استعمار ناخوشاينداست . بانگ اذان است و ديار فرنگ . آواى قرآن است و شهر شيطان .از آنجا كه استعمار هميشه درصدد گسترش قلمرو قدرت واستثمار بيشتر ملت هاست هر عقيده اخلاق عادت و سنتى كه سدراه وى گردد با انواع تهاجم ها و نيرنگ ها مواجه مى شود.شيوه هاى برخورداستعمار با ارزشهاى اخلاقى متفاوت و مختلف است و مى توان آن را در عناوين زير جمعبندى كرد.

1. طرح و ترويج تئورى ها و تفكراتى كه مبانى و ريشه ارزشها را بسوزاند[ برخورد فلسفى] 2. برنامه ريزى و سياست گزارى براى ارزش زدايى[ برخورد سياسى] 3. توجيه و تاويل نادرست ارزشهاى اخلاقى[ برخورد تحريف گرانه] 4. تظاهر به رعايت اصول اخلاقى[ برخورد منافقانه] استعمارگر با بكارگيرى اين شيوه ها در سه جهت تلاش مى كند و در بسيارى كشورها تا حدود زيادى موفق شده است :

1. تلاش براى نابودى ارزشهاى اخلاقى .

2.تلاش براى به خدمت گرفتن وابزار ساختن اخلاق .

3. تلاش براى محدود كردن قلمرواخلاق .

كاربرداين شيوه ها در راستاى اين هدف ها فقط در برابر[ اخلاق] نيست . ديگر مقدسات عالم همچون مذهب روحانيت معابد مساجد علم و هنراز سرنوشت مشابهى برخور دارند و همه بايد يا نيست و نابود شوند يا به استخدام شيطانها درآيند و يا دست كم در گوشه اى زندانى و محدود گردند. دراين مقاله نگاهى سريع و زودگذر به اين شيوه ها داريم . باشد كه آگاهانه تر با مسائل برخورد كنيم و كبوتراخلاق رااز چنگال كركسان چپ و راست رهايى بخشيم .

برخورد فلسفى رفتاراخلاقى وارزشهاى انسانى از مبانى فكرى خاصى برخورداراست كه با تقويت آن نيرومند مى گردد و با تضعيف وايجاد ترديد نسبت به آن ارزشهاى اخلاقى پژمرده مى شود.بينش انسان درباره جهان وانسان پشتوانه ارزشهاست .و برخورد فلسفى استعمار تلاشى است براى تخريب اين پشتوانه و بى اعتبار كردن اخلاق .استعمارگران با طرح و ترويج نظريه ها و تفكراتى مثل :

1. ماديت .

2. فرديت .

3. پوچگرائى .

4. جبرگرائى .

5. تكامل طبيعى انسان .

6. جنسيت فرويد.

و... ضربه هاى دردناكى را يكى پس از ديگرى بر مبانى اخلاق فرود آوردند و رفتار واعمال اخلاقى و تعهد نسبت به ارزش هاى انسانى را كارى لغو و بيهوده زيان بخش و خطرناك واحيانا بدون اراده و فاقدارزش معرفى كردند.

هر يك ازاين مكتب ها بسان طوفانى وحشى بر سرزمين حاصل خيز فطرت وزيدند و تا مدت هااز رويش و رشد بذراخلاق جلوگيرى كردند.اين نوشته در پى نقد فلسفى يا علمى اين بينش ها نيست . پيامدهاى ضداخلاقى اين انديشه ها براى ما مهم است و به خاطر همين نتايج ناگواراست كه اين مكاتب از حمايت بى دريغ استكبار جهانى برخوردار مى شود و به مدرن ترين ابزار تبليغاتى مجهز مى گردد. نقش بينش هاى انحرافى درانحطاط اخلاقى چيزى نيست كه برانديشمندان مخفى باشد. سيد قطب نويسنده مبارز و مشهور مصرى در سقوط اخلاقى غرب دو عامل رااساسى مى شناسد.

1- نظريات گوناگونى مثل فرديت : آزادى بى قيد و شرط فرد در برابر جامعه نظريه حيوانيت انسان نظريه ماديت جهان تفسيراقتصادى تاريخ .

2- سيستم ربا خوارى و پولسازى از راه سرمايه ... 1 استكبار جهانى در راه مبارزه باارزشهاازاين دو عامل و عوامل فراوان ديگر بهره بردارى كرده و مى كند2.

استاد شهيد مرتضى مطهرى - قدس سره از بينش ضداخلاقى غرب اين گونه شكوه مى كند:[ انسان از نظر غربى ها تا حدود يك ماشين تنزل كرده است . روح واصالت آن موردانكار واقع شده است .اعتقاد به علت هائى و هدف داشتن طبيعت يك عقيده ارتجاعى تلقى مى گردد].

در جاى ديگر يادآور مى شود:[از نظر برخى فلسفه هاى نيرومند غربى انسان ماشينى است كه محرك او جز منافع اقتصادى نيست . دين و اخلاق و فلسفه و علم وادبيات هنر همه رو بناهايى هستند كه زير بناى آن طرز توليد و پخش و تقسيم ثروت است] 3 . دكتر محمداقبال لاهورى كه در شناخت چهره فكرى واخلاقى غرب وافشاى آن سهمى بزرگ دارد تحت عنوان:[ پس چه بايد كرداى اقوام شرق] از نقش ويرانگرانديشه هاى الحادى غرب پرده برمى دارد :




  • آدميت زار ناليداز فرنگ
    يورپ از شمشير خود بسمل فتاد
    گرگى اندر پوستين بره اى
    مشكلات حضرت انسان ازوست
    در نگاهش آدمى آب و گل است
    كاروان زندگى بى منزل است .



  • زندگى هنگامه برچيداز فرنگ .
    زير گردون رسم لادينى نهاد.
    هر زمان اندر كمين بره اى .
    آدميت را غم پنهان ازوست .
    كاروان زندگى بى منزل است .
    كاروان زندگى بى منزل است .



گسترش بينشهاى الحادى نفى خدا و قيامت نفى آزادى و مسئوليت انسان نفى كرامت انسان و هدفدارى جهان نفى اصل عدالت در نظام خلقت و نفى هدايت در زندگى انسان از مهمترين شيوه هاى استعمار در مبارزه باارزشهاست . و همين است راز حمايت پنهان و آشكار غرب و شرق از همه كسانى كه به وسيله فيلم روزنامه مجلات كتاب تئاتر كلاس و غيره تفكرات ضد مذهبى را ترويج مى كنند. با نگارش:[ افسانه آفرينش] مبدا را به مسخره مى گيرند و با نوشتن:[ صحراى محشر] معاد را مسخره مى كنند و با نمايش فيلم : سليمان و ملكه قداست پيامبران خدا را مى شكنند.

بينش هاى مادى چه شرقى و چه غربى به ارزشهاى مثل احسان ايثار قناعت وفا حيا صداقت پوزخند مى زند.و بشريت را به سجود در برابر سه بت:[ ثروت] و[ قدرت] و[ شهوت] ترغيب مى كند.استعمار با نفى خدا و قيامت[ ارزشهاى اخلاقى] رااز پدر و مادر يتيم مى سازد و سپس به راحتى اين كودكان بى پناه را ببازى مى گيرد.

[نسبيت ارزشهاى اخلاقى] يكى از بينشهايى كه استعمارگران در ترويج آن تلاش فراوان دارند بينشى است كه هيچگونه ثبات و جاودانگى را در نظام جهان و مديريت هستى برسميت نمى شناسد. حركت و[ شدن] را در[ حقايق هستى] و[ اصول اخلاقى] جارى مى داند.اصل تحول را علاوه بر طبيعت در جامعه و انديشه هاى انسان حكومت مى بخشد. و با شعبده بازى معروف[ تز آنتى تز سن تز] جامه جاودانگى رااز پيكرارزشها بيرون مى آورد. و براى اعتبار ارزشهاى اخلاقى مدت و مهلت تعيين مى كند واخلاق را با قلاب فلسفه علمى ! به اقتصاد وابزار توليد وصل مى كند و دينگونه همراه با فرسايش پيچ و مهره هاى ماشين توليد [ ارزشهاى اخلاقى] هم كهنه مى گردد واز رده خارج مى شود.و هر كس از آن حمايت كند و به آن پايبند باشد مرتجع و واپس گرا خوانده مى شود. توضيح و تكميل اين بحث را[ جاودانگى و اخلاق] و[ جاودانگى حقيقت] ازاستاد [ استدلال در نفى ارزشهاى اخلاقى] استعمار به اين بسنده نمى كند كه ارزشهاى اخلاقى را بى ريشه و يا نسبى معرفى كند از پايگاه تحقيق و تجربه و تاريخ و كرسى علم و فلسفه به استدلال وارائه نظريه مى پردازد كه : 5 1. شكست اخلاق نتيجه پيشرفت فعاليت هاى عقلانى بشراست و طبيعى است كه هرچه عقل رشد كند حاكميت اخلاق ضعيف تر خواهد شد گويى عقل واخلاق با هم آشتى ناپذيرند كه هر چه تكامل عقلى بيشتر شود اصول اخلاقى سست تر و ناتوان تر مى گردد.

ما در آغاز همين نوشتار ديديم كه حركت هاى برخاسته از عقل[ عدل] گامى بزرگ بسوى تكامل اخلاقى و حركت هاى نشئت گرفته از[ احسان] است و جنگ و نزاعى كه ميان عقل واخلاق مطرح است مربوط به دوران كودكى عقل است وگرنه در عصر بلوغ عقل كه فروغ وحى برانديشه ها و جامعه ها حكومت مى كند وافق بينش هااز تنگناى ماده فراتر مى رود ديگر ميان عقل واخلاق هيچ گونه تضادى وجود ندارد. و عدل واحسان مكمل و متمم يكدگرند. عقل نيرويى است كه انسان رااز [تجاوز] باز مى دارد واخلاق عاملى است كه انسان را تااوج ايثار برمى كشد. عقل فصل خصومت مى كند واخلاق توليد محبت . عقل به رعايت مصلحت فرا مى خواند واخلاق تلاش براى دستيابى به مصالح دير پا و جاودانه انسان مى كند. عقل ترمزسقوطاست واخلاق موتور عروج . راستى اين هم نوعى شعبده بازى است كه عقل واخلاق را به جنگ هم بياندازند. و رشد عقلى را بهانه نفى ارزشهاى اخلاقى قرار دهند.

2. گاه مى گويند اخلاق بااصلى ترين غريزه انسان[ حب ذات] تضاد دارد ولى زيركانه توضيح نمى دهند كه منظورازاين ذات كدام ذات است من طبيعى و غريزى انسان يا من كمال جو وارزش گراى وى . تنى كه چنگال ها در زمين شهيد مطهرى بخوانيد [ استدلال در نفى ارزشهاى اخلاقى] استعمار به اين بسنده نمى كند كه ارزشهاى اخلاقى را بى ريشه و يا نسبى معرفى كند از پايگاه تحقيق و تجربه و تاريخ و كرسى علم و فلسفه به استدلال وارائه نظريه مى پردازد كه : 5 1. شكست اخلاق نتيجه پيشرفت فعاليت هاى عقلانى بشراست و طبيعى است كه هرچه عقل رشد كند حاكميت اخلاق ضعيف تر خواهد شد گويى عقل واخلاق با هم آشتى ناپذيرند كه هر چه تكامل عقلى بيشتر شود اصول اخلاقى سست تر و ناتوان تر مى گردد.

ما در آغاز همين نوشتار ديديم كه حركت هاى برخاسته از عقل[ عدل] گامى بزرگ بسوى تكامل اخلاقى و حركت هاى نشئت گرفته از[ احسان] است و جنگ و نزاعى كه ميان عقل واخلاق مطرح است مربوط به دوران كودكى عقل است وگرنه در عصر بلوغ عقل كه فروغ وحى برانديشه ها و جامعه ها حكومت مى كند وافق بينش هااز تنگناى ماده فراتر مى رود ديگر ميان عقل واخلاق هيچ گونه تضادى وجود ندارد. و عدل واحسان مكمل و متمم يكدگرند. عقل نيرويى است كه انسان رااز [تجاوز] باز مى دارد واخلاق عاملى است كه انسان را تااوج ايثار برمى كشد. عقل فصل خصومت مى كند واخلاق توليد محبت . عقل به رعايت مصلحت فرا مى خواند واخلاق تلاش براى دستيابى به مصالح دير پا و جاودانه انسان مى كند. عقل ترمزسقوطاست واخلاق موتور عروج . راستى اين هم نوعى شعبده بازى است كه عقل واخلاق را به جنگ هم بياندازند. و رشد عقلى را بهانه نفى ارزشهاى اخلاقى قرار دهند.

2. گاه مى گويند اخلاق بااصلى ترين غريزه انسان[ حب ذات] تضاد دارد ولى زيركانه توضيح نمى دهند كه منظورازاين ذات كدام ذات است من طبيعى و غريزى انسان يا من كمال جو وارزش گراى وى . تنى كه چنگال ها در زمين فرو برده يا جانى كه بالها براى پرواز گشوده است ؟ كداميك بااخلاق ناسازگاراست ؟ 6 3. گاه اختلاط اقوام و ملت ها را عامل طبيعى بى اعتبارى ارزشهاى اخلاقى معرفى مى كنند وانسان را در يك دوراهى قرار مى دهند كه يا زندگى اجتماعى وارتباطات بين المللى را بپذيرد و ياازاصول اخلاقى پيروى و دفاع كندولى اين فلسفه پردازان فطرت مشترك انسانها را ناديده مى گيرند و عادات ها و سنت هاى قومى را باارزشهاى اخلاقى عوضى گرفته اند.

درباره فلسفه بافى هاى استعمار براى نفى ارزش هاى ثابت اخلاقى سخن دكتراقبال لاهورى صادق است آنجا كه فلسفه و سياست را با هم مقايسه كرده چنين مى گويد: 7 فلسفى را با سياست دان به يك ميزان منسج چشم او خورشيد كورى ديده اين بى نمى آن تراشد قول حق را حجت نااستوار واين تراشد قول باطل را دليل محكمى و طبيعى است وقتى سياست هاى استعمارى به فلسفه بافى در ردارزشها بنشيند هم مزاياى فيلسوف را خواهد داشت و هم امتيازات سياستمدار را!.

2.برخورد سياسى برنامه ريزى و سياست گزارى هاى استعمارى براى حذف اخلاق از زندگى انسانها وسيعتر و پيچيده تراز آن است كه با مطالعه اى اندك واوراقى محدود قابل شمارش باشد. گويى شيطانهاى انس همانندابليس قسم خورده اند كه نسل بشر را به فساد و تباهى بكشند. تاكتيك هايى كه شيطان براى اغواى آدم و حوا و فرزندان آنها در طول تاريخ اغواگرى خويش بكار گرفته تماما يا غالبا توسط استعمارگران انسى مورد بهره بردارى قرار مى گيرد.

گاه همچون ابليس با سوگند و قسم از ساده انديشى و آزمندى آدم ها استفاده مى كنند و بنى آدم را به خوردن درخت ممنوع وا مى دارند. 8 گاه ابليس وار براى برهنگى و كندن جامه عفت و آزرم از تن پسران آدم و دختران حوا تلاش مى كنند. 9 گاه با گسترش مشروبات الكلى و تاسيس كلوپ هاى قمار در جامعه انسانى بذر كينه و دشمنى مى پاشند. 10 استعماراز هر راهى كه بتواند عقل وايمان و جسم و جان بشريت را به تباهى بكشداستفاده مى كند.از راه دهان مشروب به حلق انسانها مى ريزداز راه بينى گرد شيطانى[ هروئين] به جسم و جان بنى آدم وارد مى سازد.از راه گوش با موزيك هاى شهوت انگيز و غفلت زا روح را تخدير مى كند.از راه رگ[ مرفين] به پيكر بشريت تزريق مى كند واز راههاى ديگر...

همفر در خاطرات خوداز كتاب[ راهنماى جاسوسان انگليس] نقل مى كند كه در يك بند آن آمده است:[ ترويج شرابخوارى قمار فساد شهوترانى تشويق به مصرف گوشت خوك كه دراين گونه فعاليت ها بايداقليت هاى يهود نصارى زرتشتى صائبين با يكديگر همكارى و معاضدت داشته باشند و در گسترش اين مفاسد بكوشند.

به اقرارى ديگراز كارگزاران استعمار دراين زمينه توجه كنيد كه وقتى مى خواست فلسطين رااز مسلمين بگيرد چگونه بازار شراب را رواج داد.

ريچارد ريك در يك كنگره[ بائيل هوس] لندن گفت:[ مطلبى مهم تراز تجارت شراب درفلسطين نيست در قدس 25 مغازه شراب فروشى آزاد وجود داشت ولى بتدريج تا چهارصد عدد رسيد مجموع شراب فروشى هاى فلسطين به نهصد و هفتاد عدد رسيده و سه كارخانه شرابسازى نيز موجوداست] . 12 يك جامعه شناس بزرگ مى گويد: بعداز جنگ بين الملل دوم ناگهان مى بينيم مايه اساسى هنر و مخصوصا فيلم ها فقط و فقط دو عنصر قرار مى گيرد:

1. خشونت .

2جنسيت .

بطور تصادفى چند كارگردان يا پيست نويس اين راه را طرح و تعقيب نكرده اند عميق ترين جامعه شناسان وانسان شناسان وابسته به استكبار جهانى هستند كه از قوى ترين قدرت تبليغاتى دنيا[ فيلم] استمداد كرده اند. 13 و عجيب نيست كه در چنين حال و هوايى يك پيامبر ظهور مى كند كه از سوى استكبار مبعوث شده است . پيامبرى كه مذهبش جنسيت . معبدش فرويديسم و نخستين قربانى اش كه در كناراين معبد ذبح مى شود ارزشهاى وجودى زن است . 14 در برنامه ريزى استعمار[ مى] و معشوق و قمار واعتياد به كمك آرايش و فيلم و تصوير و كتاب واستخر و دريا و موزيك بكار مى افتد تا[ آگاهى] [ آزادى] و[ عشق ملكوتى] انسان را نابود كند. ملت ما هنوز بياد دارد بارها كاباره ها دانسينگ ها كلوپ هاى قمار جشن هاى فرهنگ و هنر! رمان هاى عشقى و جنايى فيلم هاى سكسى[ بالاتراز 18 سال] و ديگر دستاوردهاى تمدن آريامهرى را. هنوز وجدان مردم ايران از تلاش روزى نامه ها و مجلات طاغوتى براى انتخاب[ دخت شايسته] ! و آموزش مسائل جنسى در مدارس جريحه داراست . هنوز نسخه هاى ننگين[ زن روز] كذائى و[ جوانان] آنچنانى در آرشيو مطبوعات كشور به عنوان اسنادى گويا بر وقاحت بى مرزاستعمار و مزدورانش در مبارزه با ارزشها وجود دارد. همين جا بياد آوريم فرياداعتراض شهيد بزگوار سيدعبدالكريم هاشمى نژاد را كه دراوج خفقان مى گفت:[ شما طاغوتيان] بهترين جوايز را به رقاصه ها و خواننده ها مى دهيد نه به نويسندگان و مخترعان و كشاورزان و كارگران] 15.

و در همين راستا هفده دى ماه 1314 را در نظر بگيريم كه چگونه رضاخان با زور سرنيزه بى حجابى را بر بانوان ايران تحميل كرد.البته او دراين جنايت ها ابزار بى اراده دست استعمار بود كه فساداخلاقى را زمينه ساز گسترش سلطه سياسى و ضامن تداوم بهره كشى مى دانست .

سياست[ ارزش زدائى] استعمار يك سياست جهانى و بين المللى است كه تا سرحدامكان تعقيب مى گردد. تراژدى غم انگيز سقوط اندلس اسلامى نمونه اى از موفقيت اين نيرنگ است كه دختران زيبا و طنازاروپائى مامور دلربائى از جوانان مسلمان شدند و كشيش هاى مسيحيى باغ هاى انگور[ قرطبه] را پيش خريد كردند و شراب آن را وقف جوانان و نوجوانان مسلمان نمودند. 16 در همين رابطه وزير مستعمرات انگليس مى گويد:[ مااسپانيا رااز كفار[ مسلمانان] با شراب و فساد پس گرفتيم اينك بايد ساير سرزمين هايمان را نيز به پايمردى اين دو وسيله نيرومند باز پس گيريم] . 17 در كشور تركيه كه يك روز پايگاه قدرت اسلام بود و سدى بزرگ در برابراستعمار پس از آنكه نوكران سرسپرده استعمار بر آن حاكم مى شوند و فكر و فرهنگ اسلامى مورد تهاجم قرار گرفت ناگهان مشاهده مى كنيم روزنامه ها مى نويسند:

[مامورين شهردارى (تركيه ) همچنان روزها و شب هاى تابستانى بگشت خود در پاركها ادامه مى دهند ولى بعدازاين عشقبازى مانع قانونى ندارد. و عشاقى كه به اين كاراقدام كنند مورد تعقيب قرار نخواهند گرفت ...اقدام فوق بمنظور جلب جهانگرد و سياح !انجام گرفته است]. 18 و همين روزهاى نگارش اين نوشته در مطبوعات ديديم كه وارثان آتاتورك ! خواهران مسلمان ما را به جرم حجاب از ورود به دانشگاه محروم مى سازند و به پاى ميز محاكمه مى كشند.

مالك بن نبى نويسنده تواناى الجزايرى مى گويد 19 : اگر ما بخواهيم محفلى براى قمار بازى يا كافه و شب نشينى باز كنيم بزودى مى توانيم ولى باز كردن يك اتاق براى درس قرآن بسيار مشكل و نزديك به محال است . همين نويسنده مبارز صريحااعلام مى كند: 20 [مشكل اساسى ممالك اسلامى فقر نيست بلكه مشكل اساسى ما مشكل روحى واخلاقى و فنى است . مشكل اساسى ما مشكل سرمايه دارى و خوشگذرانى است] .

خاطره جنگ ترياك كه استعمار پيرانگليس بر مردم چين تحميل نمود هنوز روح بشريت به ويژه مردم چين را مى آزارد. گوستاولوبون مورخ معروف دراين باره مى نويسد: واقعا درباره جنگ خونين بنام جنگ افيون مردم اروپا چه خواهند گفت كه انگليسى ها يك سم قاتلى[ ترياك] را داخل مملكت نموده و دولت چين بواسطه اطلاع از عواقب وخيم آن وحشت و خوف داشته و نمى خواسته آن را قبول كند ولى در مقابل قوه قهريه شليك توپ مجبور به قبول شده و ناچار تسليم گرديد. راست است كه امروز دولت انگليس يكصدوپنجاه ميليون ليره در سال ازاين تجارت[ ترياك] فايد مى برد ليكن آمارى كه جديدا دكتر كريستليب تهيه نموده اين ترياك هر ساله ششصد هزار چينى را رهسپار ديار عدم مى كند. 21 نويسنده[ انسان در تكاپوى تمدن] مى نويسد: دولت انگليس براى استعمار هند به وسيله كمپانى هند شرقى ترياك را رواج داد و به حد كافى قواى روحى و جسمى آنان را تخدير كرد ولى ميزان محصول ترياك بيش از مصرف داخلى هند بود. لذا تجارانگليسى مقدارى از آن را بصورت قاچاق از هند به چين بردند. 22 دولت انگليس جزيره هنگ كنگ را كه داراى دو ميليون جمعيت و جزيره بسيار زيبائى بود در سال 1839 ميلادى به زوراسلحه و قدرت نظامى تصرف كرد ... چين پس از شكست در جنگ ترياك مبلغ 21 ميليون دلار به عنوان غرامت جنگ و خسارت بهاى ترياك به انگليس پرداخت و علاوه بر جزيره[ هنگ كنگ] كه به انگلستان واگزار گرديد پنج بندر مهم ديگر را بر روى صادرات انگليس [بويژه ترياك] گشود. 23انگليسى ها در هند كودكان را در سن كودكى مبتلا به ترياك كردند. مغازه هايى از طرف دولت براى فروش ترياك افتتاح شد و يك نهم كليه عوائد دولت از فروش ترياك وصول گرديد. 824 استعمار نظام سياسى اقتصادى فرهنگى و هنرى كشورهاى زير سلطه را بدست مى گيرد و دستيابى به مقام و موقعيت اجتماعى امكانات اقتصادى دانش و تكنولوژى زبان و هنر را در گرو فساداخلاقى و مسخ هويت انسانى قرار دهد.استكبار جهانى با تاسيس مراكز ورزشى آموزشى بهداشتى تفريحى و شغلى مختلط آميزش بى حد و مرز زنان و مردان را فراهم مى آورد. وفساد جنسى را ترويج مى كند.

دشمنى استعمار باارزشهاى اخلاقى به سرنوشت مردم مشرق زمين و يا جهان سوم محدود نمى شود دراين كينه احمقانه شرق و غرب با هم در آتش آزمندى استكبار مى سوزند. نويسنده يك مجله غربى چنين مى گويد.

سه عامل شيطانى بااتحاد سه گانه خود دنياى ما رااحاطه كرده اند و هر سه در كار شعله ور كردن يك آتش براى مردم روى زمين اند اول ادبيات زشت و بى پرده اى كه پس از جنگ[ جهانى دوم] با سرعتى عجيب و مداوم رواج يافته و بر وقاحت خودافزوده است . دوم فيلم هاى شهوانى كه نه فقط عواطف شهوانى را در مردم بارور مى كند بلكه دراين باب درسهاى عملى مى دهد. سوم انحطاط سطح اخلاقى در عامه زنان[ غربى] كه در لباس پوشيده و حتى عريان شدن و آميزش بى قيد و شرط با مردان بروز و ظهور مى كند استعمار در آنجا كه خودامكان حضور مستقيم ندارد فرزند نا مشروع خود بنام[ استبداد] را بر جامعه ها حاكم مى سازد و در نظام هاى استبداى ارزشهاى اخلاقى محكوم به اعدام اند و رذايل اخلاقى معزز و محترم . كارنامه ضداخلاقى اين فرزندان نا مشروع استعمار را در كتاب [طبايع الاستبداد] مرحوم سيد عبدالرحمن كواكبى بخوانيد همانگونه كه چهره كريه و ضداخلاقى استعمار را مى توان در نوشته هاى سيدجمال الدين اسدآبادى و كتاب مغضوبين زمين از فرانتس فانون مشاهده كرد.

3.برخورد تحريف گرانه استكبار دراين برخورد قالب ها را حفظ مى كند و محتوى را تغيير مى دهد. نام ها را عوض مى كند ولى واقعيت ها همچنان بر جاى مى ماند. هرزگى وابتذال را بنام فرهنگ و هنر ترويج مى كند. سكس گرائى و شهوت رانى را بنام مقدس آزادى گسترش مى دهد. گلادياتور بازى و كانگفو را ورزش مى نامد. غيرت را[ حسادت] معنى مى كند احسان را[ سفاهت] مى شمارد. هزار چهرگى و نفاق را [زرنگى] معرفى مى كند. مقاومت در راه عقيده را تعصب نامگزارى مى كند.

سيدعبدالرحمن كواكبى كه از پيشتازان نهضت هاى اسلامى شرق است يك فصل از كتاب ارزشمند[ طبايع الاستبداد] را به بررسى رابطه استبداد واخلاق اختصاص داده است .او نقش استبداد را در تغيير فرهنگ واژه ها چنين توضيح مى دهد. 26 [ استبدادايشان[ مردم] را معتقد ساخت تا طالب حق را[ فاجر] و تارك آن را[ مطيع] شكايت كننده متظلم را[ مفسد] و باهوش دقيق را[ ملحد] و گمنام بيچاره را [ پرهيزگارامين] دانستند تا آنجاازاستبداد پيروى كردند كه نصيحت گزارى را[ فضولى] غيرت را[ عداوت] جوانمردى را[ سركشى] و حميت را[ جنون] وانسانيت را [ حماقت] و رحمت را [بيمارى] نام نهادند].

آنچه كواكبى درباره استبداد گفته است در مقياسى بزرگتر و با شيوه هاى خائنانه تر درباره استعمار صادق است و معمولااستبداد دست آموزاستعماراست و به حول و قوه آن بر مقدرات ملت ها حكم مى راند.

واژه هاى حقوق بشر صلح آزادى اصلاح طلبى انقلابى در فرهنگ استعمار معانى ويژه اى دارد. حقوق بشر به معناى حقوق زورگويان عالم است . آزادى مفهوم آزادى استثمار و مزدوران استعمارگران را ترسيم مى كند و يا در نهايت به[ آزادى جنسى] ختم مى شود. يك نويسنده آگاه دراين باره چنين مى گويد:

نسلى كه دغدغه آزادى - آزادى اجتماعى - دارد نسل بين هيجده تا بيست چهار و بيست و پنج سال است واين در تمام دنيا مطرح است و بنابراين بايد همين نسل 25 18 - رااغفال كرد. بزرگترين نيرويى كه مى توانداين نسل رااغفال كند چيست:[ آزادى جنسى] ! چرا كه اين نسل هم دغدغه آزادى اجتماعى دارد و هم بحران جنسى بنابراين چه بهتر كه[ آزادى جنسى] را بدهيم تا آن نياز به آزادى اجتماعى[ فضولى] ! دراواز بين برود.

صلح طلب در فرهنگ استعمار كسى است كه تسليم خواست هاى خائنانه گردد واصلاح طلبى به معناى خرابكارى و تباهگرى است .انقلابى در قاموس استكبار به معناى تروريست است و حركت هاى مكتبى[ بنيادگرائى] نام مى گيرد. واژه هاى فناتيك امل مرتجع وحشى كهنه پرست و ... فشنگ هاى اسلحه تبليغاتى استعماراست كه قلب هر فرد و جريانى كه در برابر استكبار بايستد نشانه مى رود.

4.برخورد منافقانه استعمار گاه يك موجوداخلاقى مى شود از حقوق بشر دفاع مى كند. سازمان عفو بين الملل تشكيل مى دهد. جمعيت هاى دفاع از حقوق زندانيان سياسى جمعيت تسليحات اخلاقى سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى به وجود مى آورد. كمك هاى مالى و مستشارى بلاعوض مى كند. موسسات درمانى فرهنگى مذهبى هنرى ورزشى براى ملت هاى عقب مانده و محروم پديد مى آورد.از آزادى صلح وانسانيت دم مى زند.اما در عمل سازمان عفو بين الملل بهانه اى براى دخالت ابرقدرت ها درامور داخلى كشورهاى آزاد است و تنهااز دستگيرى و زندانى شدن مزدوران صهيونيسم ناراحت مى شود. جمعيت تسليحات اخلاقى اخلاق مزدورى و مكتب ميشيسم را ترويج مى كند و[ ملتى از گوسفندان] 28 را تربيت مى كند. حقوق بشر فقطاز حقوق انسانهاى سفيد در آفريقاى جنوبى دفاع مى كند هنوزامريكا و انگليس بى شرمانه از رژيم نژادپرست پرتوريا حمايت مى كنند انجمن حمايت حيوانات در سوك يك سگ جامه سياه مى پوشد واز قتل عام آوارگى بمباران شيميائى ميليون ها بى گناه در سراسر جهان خم به ابرو نمى آورد.

مذهبى كه استكبار آن را قبول دارد واز آن حمايت مى كند مسيحيتى است كه در جريان گروگان گيرى پنجاه وچند جاسوس امريكائى دلسوزى مى كند و در برابر سالهااعمال تبعيض دردناك در افريقا مهر سكوت بر لب مى نهد. 29 دو جريان[تبشير] و[ استشراق] كه سالها يكى در جامه مذهب و ديگرى با رداى علم در كشورهاى آفريقائى - آسيائى فعال بود. بعدها معلوم گرديد كه چگونه برعكس ظاهر مقدسشان خدمت گزاران مرموزاستكبار جهانى و دلالان و فانوس كشان استعمار بوده اند. كتاب ارزشمند[ نقش كليسا در ممالك اسلامى] نوشته دو دانشمند لبنانى پرده ازاين چهره استعمار برمى دارد.

استعمار وقتى مسجد هم مى سازد مسجد ضراراست وقتى موسسات آموزشى درمانى دائر مى كند لانه جاسوسى است وقتى قرآن چاپ مى كند ابزار فريب است وقتى سپاه دين تشكيل مى دهد در خدمت[ كفر]است . وقتى سازمان ملل برپا مى كند تااز صلح وامنيت پاسدارى كند قصه تقسيم قبوراست كه دكتراقبال لاهورى از آن پرده برداشته است : 30 برفتد تا روش رزم دراين بزم كهن دردمندان جهان طرح نوانداخته اند من ازاين بيش ندانم كه كفن دزدى چند بهر تقسيم قبورانجمنىساخته اند فهرست شيوه هاى استعمار ترسيم شيوه هاى برخورداستعمار باارزشهاى اخلاقى در يك مقاله و كتاب ممكن نيست اما فهرست ناتمام زيرا را مى توان نمونه اى ازاين شيوه ها تلقى نمود:

1- تشويق و تبليغ مادى التقاطى تحريف شده به عنوان پشتوانه فكرى و تكيه گاه[ سودپرستى] .

2- مبارزه با فكر و فرهنگ اسلامى به عنوان قوى ترين پشتوانه اخلاق انسانى .

3- زمينه سازى براى جهل عمومى .

4- گسترش فقر واختلاف به عنوان زمينه مناسب براى بهره كشى .

5- گسترش بى حجابى و فرهنگ برهنگى مساله پانك ها و بوتيك ها.

6- گسترش فحشا و بى بندوبارى .

7-گسترش بيكارى و تفريحات ناسالم اجتماعى .

8- گسترش مشروبات الكلى .

9- توسعه مواد مخدر هروئين مارى جوآنا حشيش بنگ ترياك و...

10- گسترش قماربازى .

11-اخلال در كانون هاى خانوادگى .

12- گسترش روحيه مصرف گرائى واشراف منشى .

13- تبليغ روح انزوا طلبى و زهد منفى .

14- توسعه موزيك هاى شهوت انگيز و تصاوير ضداخلاقى .

15- تشويق و توسعه ادبيات و هنر وقيح و مبتذل جنسى و جنائى .

16-الگوسازى و قهرمان تراشى از چهره هاى فاقدارزش هاى انسانى .

17- سرگرم كردن مردم به شعبده بازى و مارگيرى و وقت كشى در استاديوم هاى ورزشى .

18-ايجادامواج پياپى ضداخلاقى به عنوان بيتليسم هى پيسم پانكسيم و...

19- ملكوك و متهم ساختن الگوهاى عالى اخلاقى .

20- تحقير و تمسخرانديشه ها و رفتاراخلاقى .

اين است مشتى از خروارها طرح و توطئه مستكبران جهان براى مسلخ انسان و خلع[ اراده] و[ آگاهى] و[ عشق خدائى] كه تجربه عينى مردم از بند رسته ايران اسلامى است .اين تجربه را ديگران هم در زندگى احساس كرده اند فرانتس فانون روان پزشك و جامعه شناس و مجاهد جبهه نجات ملى الجزاير و عضو هيات تحريرى[ المجاهد] روزنامه معروف الجزائر چنين مى گويد 31 :قرن هاست كه اروپا پيشرفت توده هاى انسانى را متوقف كرده و آنان را بنده[ مقاصد] و شكوه و جلال خويش ساخته است . قرن هاست كه اروپا به نام افسانه انديشمندى و شايستگى كه ادعائى است تقريبا تمامى انسانيت را خفه كرده است .امروز نگاهش كنيد: درمانده و حيران ميان دوانفجار گير كرده است يكى انفجاراتمى و ديگرى از هم پاشيدگى معنوى .

وظائف حوزه هاى علميه در برابراين خوردها حوزه هاى علوم اسلامى از آنجا كه رسالت پاسدارى از مجموعه وحى را بر دوش گرفته است . نگهبان معارف احكام واخلاق انبياست و به تعبير زيباى امام صادق ( ع) :

[علماء شيعتنا مرابطون بالثغرالذى يلى ابليس و عفاريته يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا و عن ان يتسلط عليهم ابليس وشيعته]. 32 [عالمان در خط ما نگهبانان و مرزداران نقاطى هستند كه شيطان و يارانش از آن قصد يورش دارند اين عالمان اجازه نمى دهند بر شيعيان ضعيف ما حمله آورند].

با توجه بر رسالت سنگين مرابط و مرزداران بودن و[ حصن بودن] حوزه ها بايد در برابر نيرنگ ها بيدارتر و فعال تر برخورد كند:

1. در برابر هر مكتب وايسم نوظهور غربى و شرقى با دقت و وسواس برخورد نمائيم و پيامدهاى اعتقادى اجتماعى سياسى واخلاقى آن را مورد توجه قرار دهيم .

2. شيوه هاى گوناگون ترويج مفاسداخلاقى در جوامع اسلامى وانسانى را بشناسيم جمعبندى كنيم و آمادگى لازم را در برابراين توطئه درامت بزرگ اسلامى و در ملل مستضعف پديد آوريم .

3. در برابراستعماراز ساده انديشى و حسن ظن بشدت اجتناب كنيم و دست نامرئى استكبار را پشت صحنه هاى فساداخلاقى جستجو نمائيم .

4. پيونداستواراستعمار و فساداخلاقى رااز طريق فيلم داستان روزنامه منبر و كلاس به نوباوگان امت اسلامى نشان دهيم .

5. در برابراولين جوانه هاى انحراف اخلاقى مثل : تصوير زنان بى حجاب در نعلبكى ها و فنجان ها پخش عكس هاى بى حجاب و بدحجاب از حضرت مريم تصوير زنى سربرهنه و جام بركف بر روى جلد ديوان مثنوى و حافظ بزرگترين ميراث هاى عرفانى در زبان فارسى حساسيت نشان دهيم .

6. ماهيت سياسى سرمايه گزاران و سينما داران و توليدكنندگان فيلم هاى سكسى و جنايى را در گذشته و حال كشورهاى اسلامى مورد بررسى قرار دهيم .

7.انگيزه ها واحيانا ماموريت هاى نويسندگان ناشران و شركت هاى مطبوعاتى كه در نگارش و چاپ و توزيع رمان هاى عشقى جنائى و كتب الحادى و تصاوير ضداخلاقى فعال بوده اند شناسائى و تحقيق كنيم .

8. مراكز توليد و توزيع لباس هاى جلف و سبك و ناهمرنگ و چشمك زن و با مارك ها و تصويرها و دوخت هاى آنچنانى را همراه با نيات پليد سياسى ويااخلاقى شان به امت حزب الله معرفى كنيم .

9.از همه مهمتر آن است كه شيوه برخورد بسيار ظريف و حساس بااين گونه انحرافات را جستجو كنيم واز راه هايى كه موجب تشديد و عكس العمل هاى منفى و مخرب مى شود بشدت پرهيز كنيم .

پاسدارى جدى از فكر و فرهنگ اسلامى واخلاق واحكام الهى تلاشى بى وقفه در ميدان فكر و عمل مى طلبد باشد كه مااين صلاحيت را نشان دهيم انشاءالله .



1. محمود حكيمى . غرب بيماراست .37.

2. شهيد مطهرى نظام حقوق زن دراسلام .138.

3. مدرك پيشين .139.

4. دكتراقبال ديوان .419.

5. توضيح اين استدلال ها در كتاب انسان و مذهب استاد محمدتفى جعفرى آمده است .

6.ابعاد گوناگون شخصيت انسان در صفحه .129.از كتاب وجدان استاد جعفرى آمده است .

7. دكتراقبال ديوان .261.

8.اعراف .21.

9.اعراف .27.

10. مائده .91.

11. همفر خاطرات چاپ اميركبير.80.

12. مصطفى زمانى رمز ترقى .102.

13. دكترشريعتى انتظار عصر حاضراز زن مسلمان .15.

14. مدرك پيشين .13.

15. شهيدهاشمى نژاد مناظره دكتر و پير.453.

16. مدرك پيشين .420.

17. همفر خاطرات ..

18. روزنامه اطلاعات شماره 11003.

19. مالك بن نبى آينده اسلام .127.

20. مدرك پيشين .95.

21. شهيد هاشمى نژاد مناظره دكتر و پير.277.

22. مصطفى زمانى راه و بيراهه .46.

23. مدرك پيشين راه و بيراهه .46. 24. مدرك پيشين .51.

25. محمود حكيمى غرب بيماراست .15.

26. عبدالرحمن كواكبى طبيعت استبداد.124.

27. دكتر شريعتى استحمار.88.

28. نام كتابى از ويليام ج لدرر با ترجمه عبدالمحمد دلخواه كه گواهى بر سياست هاى ضداخلاقى غرب است .

29. پيام روشنگر حضرت امام خمينى خطاب به نماينده پاپ را دراين راستا بخوانيد.

30. دكتر محمداقبال ديوان .260.

31. فرانتس فانون دوزخيان روى زمين .94.

32. محمدى رى شهرى ميزان الحكمه ج 6.493.

/ 1