استعمار و ارزشهاىاخلاقى
رابطه[ ارزش گرائى] و[ سودجويى] بطور طبيعى خصمانه و كينه توزانه است .ارزش گرايى برخاسته از بينش عميق و دورنگر و آخرت انديش انسان است و سودجويى مولود ديد كوتاه و نزديك بين و دنيازده بشر.ارزش گرايى تجلى انسان بودن انسان است و سودجويى نمودار حركت غريزى و حيوانى وى .ارزش گرايى فرزند عقل است و سوداگرائى زاده نفس .ارزش گرائى با غير دوستى همراه است و سودجويى با خودخواهى .استعمار اوج سودپرستى و دنياگرائى بشراست واخلاق تجلى روح ارزش خواه و آخرت گراى انسان . جنگ[ نفس] و[ عقل] و نبرد[ عقل] و[ عشق] وقتى به صحنه جامعه كشيده شود به صورت مبارزه استعمار باارزشهاى اخلاقى جلوه مى كند. در جوامع انسانى تضادى عميق تر و جنگى شديدتراز نبرد بيرحمانه استعمار بااصول اخلاقى وجود ندارد اصولااگر رفتار بشر را به سه دسته تقسيم كنيم :1 رفتار براساس احسان وايثار.2 رفتار براساس حق و عدالت .3 رفتار براساس ظلم وبيدادگرى استعمار دراين سه راهى راه سوم را برگزيده است و عدالت را در برابر بتكده منفعت قربانى مى كند و تيغ ظلم را بى رحمانه بر گلوى[ ارزشها] مى سايد تا عروس[ رفاه] را در آغوش گيرد. با توجه به اين واقعيت هيچ كس ازاستعمارگران انتظار رفتاراخلاقى و پايبندى به اصول انسانى ندارد.استعمار بر خلاف نام كاذبش در ذهن محرومان عالم به معناى ديو سياهى است كه اگر در كاخ سفيد بنشيند فرمان قربانى كردن ارزشها را در مسلخ منافع اقتصادى و سياسى صادر مى كند. تلاش ما دراين نوشتار براى اين نيست كه دشمنى استعمار را با[ ارزشهاى اخلاقى] اثبات كنيم و چند و چون اين خصومت تاريخى را آشكار بسازيم .هدف آن است كه شيوه هاى برخورداين عفريت خطرناك را باارزشهاى اخلاقى بررسى نماييم و ببينيم اين اختاپوس هزارپا چگونه با فضايل اخلاقى اصول انسانى و ضوابط گرمى بخش روابط اجتماعى برخورد مى كند. وارزشها را[ محو] يا[ مسخ] و يا[ محدود]مى سازد.اخلاق درختى است كه ريشه در عقايد وانديشه ها و فطرت انسان دارد. روحيه ها و ملكات اخلاقى تنه تناور وارزشهاى انسانى و رفتار و كنش هاى اخلاقى برگ و باراين درخت مبارك است . دراين نوشتار هدف بررسى اين ماجراى دردناك است كه چگونه تبر بى رحم استعمارگران غربى و شرقى ريشه هاى درخت اخلاق را قطع مى كند. چگونه ساقه ارزشهاى انسانى و ملكوتى بااره هاى مدرن غربى و شرقى همچون ذكرياى نبى ( ع )اره مى شود. و دونيم مى گردد. چگونه باد خزان غربگرائى و شرق زدگى در بوستان ارزشها مى وزد و برگهاى سبزعاطفه ايثار عدالت واحسان اندك اندك خشك مى گردد و بر زمين مى ريزد. شناخت شيوه هاى برخورداستعمار باارزشها به ما كمك مى كند تااز جوانه هاى اخلاق كه در پرتوانقلاب اسلامى روئيده است پاسدارى كنيم و باغستان ارزشها رااز يورش غارتگرانه مسلخ هاى شرقى و غربى محافظت نمائيم .شيوه هاى گوناگون برخورداستعمار باارزشها:
دراينكه اخلاق راستين همچون مذهب راستين مغضوب و مطروداستعمار است هيچگونه ترديد نيست . پيام اخلاق مانند نداى مذهب در گوش استعمار ناخوشاينداست . بانگ اذان است و ديار فرنگ . آواى قرآن است و شهر شيطان .از آنجا كه استعمار هميشه درصدد گسترش قلمرو قدرت واستثمار بيشتر ملت هاست هر عقيده اخلاق عادت و سنتى كه سدراه وى گردد با انواع تهاجم ها و نيرنگ ها مواجه مى شود.شيوه هاى برخورداستعمار با ارزشهاى اخلاقى متفاوت و مختلف است و مى توان آن را در عناوين زير جمعبندى كرد.1. طرح و ترويج تئورى ها و تفكراتى كه مبانى و ريشه ارزشها را بسوزاند[ برخورد فلسفى] 2. برنامه ريزى و سياست گزارى براى ارزش زدايى[ برخورد سياسى] 3. توجيه و تاويل نادرست ارزشهاى اخلاقى[ برخورد تحريف گرانه] 4. تظاهر به رعايت اصول اخلاقى[ برخورد منافقانه] استعمارگر با بكارگيرى اين شيوه ها در سه جهت تلاش مى كند و در بسيارى كشورها تا حدود زيادى موفق شده است :1. تلاش براى نابودى ارزشهاى اخلاقى .2.تلاش براى به خدمت گرفتن وابزار ساختن اخلاق .3. تلاش براى محدود كردن قلمرواخلاق .كاربرداين شيوه ها در راستاى اين هدف ها فقط در برابر[ اخلاق] نيست . ديگر مقدسات عالم همچون مذهب روحانيت معابد مساجد علم و هنراز سرنوشت مشابهى برخور دارند و همه بايد يا نيست و نابود شوند يا به استخدام شيطانها درآيند و يا دست كم در گوشه اى زندانى و محدود گردند. دراين مقاله نگاهى سريع و زودگذر به اين شيوه ها داريم . باشد كه آگاهانه تر با مسائل برخورد كنيم و كبوتراخلاق رااز چنگال كركسان چپ و راست رهايى بخشيم .برخورد فلسفى رفتاراخلاقى وارزشهاى انسانى از مبانى فكرى خاصى برخورداراست كه با تقويت آن نيرومند مى گردد و با تضعيف وايجاد ترديد نسبت به آن ارزشهاى اخلاقى پژمرده مى شود.بينش انسان درباره جهان وانسان پشتوانه ارزشهاست .و برخورد فلسفى استعمار تلاشى است براى تخريب اين پشتوانه و بى اعتبار كردن اخلاق .استعمارگران با طرح و ترويج نظريه ها و تفكراتى مثل :1. ماديت .2. فرديت .3. پوچگرائى .4. جبرگرائى .5. تكامل طبيعى انسان .6. جنسيت فرويد.و... ضربه هاى دردناكى را يكى پس از ديگرى بر مبانى اخلاق فرود آوردند و رفتار واعمال اخلاقى و تعهد نسبت به ارزش هاى انسانى را كارى لغو و بيهوده زيان بخش و خطرناك واحيانا بدون اراده و فاقدارزش معرفى كردند.هر يك ازاين مكتب ها بسان طوفانى وحشى بر سرزمين حاصل خيز فطرت وزيدند و تا مدت هااز رويش و رشد بذراخلاق جلوگيرى كردند.اين نوشته در پى نقد فلسفى يا علمى اين بينش ها نيست . پيامدهاى ضداخلاقى اين انديشه ها براى ما مهم است و به خاطر همين نتايج ناگواراست كه اين مكاتب از حمايت بى دريغ استكبار جهانى برخوردار مى شود و به مدرن ترين ابزار تبليغاتى مجهز مى گردد. نقش بينش هاى انحرافى درانحطاط اخلاقى چيزى نيست كه برانديشمندان مخفى باشد. سيد قطب نويسنده مبارز و مشهور مصرى در سقوط اخلاقى غرب دو عامل رااساسى مى شناسد.1- نظريات گوناگونى مثل فرديت : آزادى بى قيد و شرط فرد در برابر جامعه نظريه حيوانيت انسان نظريه ماديت جهان تفسيراقتصادى تاريخ .2- سيستم ربا خوارى و پولسازى از راه سرمايه ... 1 استكبار جهانى در راه مبارزه باارزشهاازاين دو عامل و عوامل فراوان ديگر بهره بردارى كرده و مى كند2.استاد شهيد مرتضى مطهرى - قدس سره از بينش ضداخلاقى غرب اين گونه شكوه مى كند:[ انسان از نظر غربى ها تا حدود يك ماشين تنزل كرده است . روح واصالت آن موردانكار واقع شده است .اعتقاد به علت هائى و هدف داشتن طبيعت يك عقيده ارتجاعى تلقى مى گردد].در جاى ديگر يادآور مى شود:[از نظر برخى فلسفه هاى نيرومند غربى انسان ماشينى است كه محرك او جز منافع اقتصادى نيست . دين و اخلاق و فلسفه و علم وادبيات هنر همه رو بناهايى هستند كه زير بناى آن طرز توليد و پخش و تقسيم ثروت است] 3 . دكتر محمداقبال لاهورى كه در شناخت چهره فكرى واخلاقى غرب وافشاى آن سهمى بزرگ دارد تحت عنوان:[ پس چه بايد كرداى اقوام شرق] از نقش ويرانگرانديشه هاى الحادى غرب پرده برمى دارد :
آدميت زار ناليداز فرنگ
يورپ از شمشير خود بسمل فتاد
گرگى اندر پوستين بره اى
مشكلات حضرت انسان ازوست
در نگاهش آدمى آب و گل است
كاروان زندگى بى منزل است .
زندگى هنگامه برچيداز فرنگ .
زير گردون رسم لادينى نهاد.
هر زمان اندر كمين بره اى .
آدميت را غم پنهان ازوست .
كاروان زندگى بى منزل است .
كاروان زندگى بى منزل است .
1. محمود حكيمى . غرب بيماراست .37.2. شهيد مطهرى نظام حقوق زن دراسلام .138.3. مدرك پيشين .139.4. دكتراقبال ديوان .419.5. توضيح اين استدلال ها در كتاب انسان و مذهب استاد محمدتفى جعفرى آمده است .6.ابعاد گوناگون شخصيت انسان در صفحه .129.از كتاب وجدان استاد جعفرى آمده است .7. دكتراقبال ديوان .261.8.اعراف .21.9.اعراف .27.10. مائده .91.11. همفر خاطرات چاپ اميركبير.80.12. مصطفى زمانى رمز ترقى .102.13. دكترشريعتى انتظار عصر حاضراز زن مسلمان .15.14. مدرك پيشين .13.15. شهيدهاشمى نژاد مناظره دكتر و پير.453.16. مدرك پيشين .420.17. همفر خاطرات ..18. روزنامه اطلاعات شماره 11003.19. مالك بن نبى آينده اسلام .127.20. مدرك پيشين .95.21. شهيد هاشمى نژاد مناظره دكتر و پير.277.22. مصطفى زمانى راه و بيراهه .46.23. مدرك پيشين راه و بيراهه .46. 24. مدرك پيشين .51.25. محمود حكيمى غرب بيماراست .15.26. عبدالرحمن كواكبى طبيعت استبداد.124.27. دكتر شريعتى استحمار.88.28. نام كتابى از ويليام ج لدرر با ترجمه عبدالمحمد دلخواه كه گواهى بر سياست هاى ضداخلاقى غرب است .29. پيام روشنگر حضرت امام خمينى خطاب به نماينده پاپ را دراين راستا بخوانيد.30. دكتر محمداقبال ديوان .260.31. فرانتس فانون دوزخيان روى زمين .94.32. محمدى رى شهرى ميزان الحكمه ج 6.493.