زيارت پيامآور شور و شوق
اثر زيارت امام حسين(ع) در روح انسان به تذكر منحصر نمىشود، بلكه در شورانگيزى و ايجاد روحيه انقلابى و دادخواهى نيز تاثيرى شگرف دارد زيرا مضمون بسيارى از آيات يادآور ستمها و جناياتى است كه بر عترت طاهره نبوى و اهل بيت عصمت رفته است، و لعن بر قاتلان و ظالمان و دنبالهروان آنان مىباشد، و اين نكته مخصوصا در زيارت سيدالشهدا عليهالسلام بيشتر ديده مىشود.بنابر آنچه در كتابهاى تاريخى آمده است زيارت امام حسين(ع) و يارانش در سالهاى اوليه چنان شورانگيز و انقلابآفرين بود و اثرى آشكار در معرفى مظالم و اعمال كفرآميز امويان داشت، كه دستگاه حاكم چارهاى جز اين نديد كه از هجوم زائران به حائر حسينى جلوگيرى نمايد. در نيل به اين هدف دستور داد پيرامون كربلا پاسگاههايى تعبيه كردند، و مامورين بدخو و سختگير به نگهبانى پرداختند تا مردم را از زيارت تربت پاكش مانع شوند. اما عشق حسينى كه در دل مؤمنان نهفته بود و تشويق امام باقر و صادق(ع) به زيارت آن حضرت چنان بود كه شيعيان در پوشش تاريكى شب به زيارت مىرفتند و گاه بعضى هم گرفتار مىشدند و به شديدترين شكلى مجازات مىشدند. (1)در چنين شرايط سختى است كه معنى واقعى اين حديثحضرت صادق(ع) روشن مىشود كه چون ابن بكير بيم خود را از سلطان (حكومتسلطه و زور) و خبرگزاران جاسوس و دژبانان مرزى اعلام مىدارد، به او مىفرمايد: ابن بكير! آيا دوست ندارى كه خدا ترا در راه ما بيمناك بيند؟ آيا نمىدانى هر كه به خاطر ما ترس را پذيرا شود، خدا او را در سايه عرش خود پناه مىدهد، و هم سخن او در زير عرش الهى حسين(ع) باشد، و خدايش از هراس و ناراحتىهاى روز رستاخيز پناه دهد. (2)در تشويق به زيارت سيدالشهدا(ع) با وجود ترس، معاوية بنوهب از همان امام نقل مىكند كه فرمود:اى معاويه: زيارت قبر حسين(ع) را به خاطر ترس وامگذار. زيرا آنكه زيارتش را ترك كند، حالى او را فرا مىگيرد كه آرزو مىكند كاش قبر امام نزدش بود!! آيا دوست ندارى كه خدا شخص تو و همراهانت را در زمره گروهى بيند كه رسول الله(ص) و على و فاطمه و ائمه(ع) همه برايش دعا مىكنند؟ (3)با وجود چنين مشكلاتى است كه زرارة از حضرت باقر(ع) مىپرسد: چه مىفرمايى در باره كسى كه زيارت پدرت را با ترس انجام دهد؟امام پاسخ مىدهد: روز قيامت كه بيشترين وحشت و ترس افراد را فرا مىگيرد، خدا او را در امان مىدارد، و فرشتگان به بشارت با او برخورد مىكنند و مىگويند: مترس و اندوهگين مباش، اين روز [سرور] تواست كه در آن كاميابى و رستگاريت مىباشد. (4)از سال 61 كه شهادت اباعبدالله الحسين(ع) و اصحابش واقع شد، تا سال 132 كه انقراض حكومت ننگين و ظلمآلود بنىاميه است، با زوار آن حضرت بسيار بدرفتارى مىشد و به صورتهاى مختلف براى آنان موانعى ايجاد مىكردند، اما شور حسينى و مظالم اموى و وجود چنان احاديثى، سنت زيارت فرزند رسول خدا(ص) و برترين شهيدان دنيا را برقرار داشت، چنانكه شيفتگان پياده و شبانه، پنهان و ترسان، به شوق ديدار حائر حسينى تنها و دستهجمعى، حركت مىكردند، و زيارت حقيقى را كه ارتباط قلبى با امام و پيروى عملى از امام است، انجام مىدادند.آنچه مشكلات راه را تا حدى تسهيل مىكرد، وجود دو دهكده آباد به نام «غاضريه» و «نينوا» بود، كه در حدود شمال شرقى و جنوب شرقى حائر امام قرار داشت. «از اين دو دهكده و مخصوصا از غاضريه كه دم راه واقع شده بود، بظاهر زائرين مىتوانستند آنجا را هدف و مقصد خويش وانمود كنند، و پس از توقف مختصرى براى رفع سوء ظن افراد مسلح مخفيانه داخل حائر مقدس شوند.» (5)اين جنبه سياسى - انقلابى زيارت سيدالشهدا(ع)، در دوران عباسيان نيز وجود داشت، زيرا آن ستمگران حيلهگر پس از تحكيم پايههاى حكومتخويش دستور تخريب و محو آثار مرقد مطهر حسينى را صادر كردند، و چنانكه نوشتهاند، «اول كسى كه از بنىعباس اين بدعت را وضع كرد، منصور دوانيقى بود. وى در راس ستون متجاوزين به حائر و قبر مطهر قرار گرفته است. رفتار منصور سرمشقى براى خلفاى بعدى گرديد، و هارون الرشيد و متوكل از او پيروى كردند. ظلم منصور و پردهدرى او به جايى رسيد كه علماى دين سختبه معارضه با او پرداختند و دو تن از رؤساى مذاهب چهارگانه معاصر او كه ابوحنيفه و مالك بنانس باشند، براى مردم مدينه فتوا دادند كه بيعتى را كه منصور براى خويش گرفته است، مطابق با شرع نيست...» (6)هارون الرشيد در اواخر حكومت ظالمانهاش آنگاه كه از علاقه مردم به آل على و كثرت زوار حسينى با خبر شد، دستور محو آثار حائر سيدالشهدا(ع) را صادر كرد. (7) متوكل عباسى، همانكه نرون عرب لقب گرفت، چهار بار در سالهاى233، 236،237،247 آن مكان مقدس و كانون الهامبخش را مورد اهانت و تخريب قرار داد. ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبيين مىنويسد: «قبر حسين(ع) را خراب كرد و آثار آن را محو نمود، و پاسگاههايى در مسير زوار قبر او قرار داد تا هيچ كدام از زوار راه گريزى نداشته باشند و تمام آنها به چنگ مامورين او گرفتار شوند، آنها را يا مىكشت و يا به بدترين عقوبتها مجازات مىكرد». (8)با همه اين ستمها و بازداشتها و خشونتها انبوه زائران مشتاق سيدالشهدا(ع) روانه آن قبله احرار مىگشت، بطورى كه اين رشته معنوى، زيارت، كه پيوند امام با مامومين را برقرار مىداشت، هيچ گاه گسسته نشد و پيامآور شورها و شوقها، تولاها و تبراها، حقجوييها و كفرستيزيها بود، بخصوص كه با مراسمى از سوگوارى و مرثيهخوانى، بيان مناقب خاندان عترت و مظالم غاصبان حقوق آنان همراه مىشد، و وجود چنين پيامها و حركتها بود كه حاكمان غاصب را به چنان عكسالعملهاى زشتى وا مىداشت.تولدى ديگر
گر چه ائمه معصومين ما هر يك به نوعى شهيد شدند، و تاريخ تشيع از آغاز با خط خونين شهادت رقم خورد، اما يفيتبه شهادت رساندن حسين بنعلى(ع) به اندازهاى ظالمانه و اندوهزا بود كه در دفتر شهداى اسلام عنوانى برجسته و ممتاز يافت و حادثهاى بىنظير شد، و حضرتش به حق «سيدالشهدا» لقب گرفت، و «شهادت» با قيام و جهاد مقدسش معنايى تازه و ارزشى بيشتر پيدا كرد.به موازات اين دگرگونى در فرهنگ اسلام، «زيارت» نيز تولدى ديگر يافت و وارد مرحلهاى جديد شد. زائر حسينى مقامى والا و سيمايى ملكوتى يافت، و كربلا قبله آزادگان و مورد عنايتخداى شهيدان گرديد، و ثواب زيارتش افزون از جبيتالله شد.شرح اين نكات را از زبان روايات بايد خواند:1 - حضرت باقرالعلوم(ع) فرمود: وقتى حسين(ع) به حضور رسول خدا(ص) وارد مىشد، او را به سوى خود مىكشيد و سپس به اميرالمؤمنين(ع) مىگفت: «او را نگهدار»، بعد به طرفش خم مىشد و او را مىبوسيد و مىگريست. - حسين(ع) مىگفت: اى پدر! چرا مىگريى؟ - اى پدر! آيا من كشته مىشوم؟ - آرى پدر و برادرت و خودت. - اى پدر! مكانهاى شهادت ما پراكنده خواهد بود؟ - بلى فرزندم. - چه كسى از امت تو مرا زيارت مىكند؟ - جز صديقين از امتم مرا و پدر و برادرت و ترا زيارت نمىكند. (9)چنانكه از اين خبر نيز استنباط مىشود، تاكيدى كه بر زيارت سيدالشهدا(ع) شده است ارتباط مستقيم با مساله شهادت آن حضرت دارد، كه از روايات ديگر نيز برمىآيد (10) اما «صديقين» كه زائران واقعى آن امام معرفى شدهاند، كسانى هستند كه رسول الهى و آنچه را كه از جانب خدا آورده است، درست مىداند، و خود راستگفتار و درستكردارند. (11)2 - امام باقر(ع) فرمود: شيعيان ما را به زيارت قبر حسين(ع) امر كنيد، كه آمدن به حضورش بر هر مؤمنى كه به امامتحسين(ع) از طرف خداى عزوجل اقرار دارد، واجب است. (12)3 - امام جعفر صادق(ع) فرمود: هر كس قبر حسين بنعلى(ع) را روز عاشورا با شناختبه حقش زيارت كند، همانند كسى است كه خدا را در عرش زيارت كرده. (13)چنين تعبيرهايى گوياى ميزان تقرب سيدالشهدا(ع) به خداى سبحان و بلندى قدرش در پيشگاه الهى است، كه ديدار با معرفت او چون «لقاءالله» است، و با آنچه از تاثير شگرف شهادتش براى اعلاى كلمه حق و معرفى اسلام راستين و اضمحلال باطل مىدانيم، جاى شگفتى از چنان تعبيرهايى نيست، و همچنان است كه در زيارتش مىخوانيم: «السلام عليك يا ثارالله و ابنثاره». (14)اعتقاد به چنين احاديثى است كه در روز عاشورا شيفتگان حسينى را برمىانگيزد تا دسته دسته و قبيله قبيله، پياده و سواره به كربلا روى آورند، و خاطره شهادت جانگدازش را تجديد نمايند. انعكاس اين حركتشورانگيزءو راه افتادن دستههاى عزادارى در روز عاشورا و در ساير شهرها، نيز براى زنده نگهداشتن قيام سيدالشهدا(ع) همواره و در هر زمان مهم و مؤثر بوده است.4- ابوهاشم جعفرى مىگويد: به حضور ابوالحسن على بنمحمد(ع) وارد شدم، در حالى كه حضرت تب دار و بيمار بود.ايشان به من فرمود: اى اباهاشم! مردى از موالى ما را به حائر بفرست تا خدا را بخواند و برايم دعا كند.از حضورش كه بيرون آمدم، با على بنبلال روبرو شدم. آنچه امام هادى(ع) به من گفته بود به وى اعلام كرده، و از او خواستم همان كسى باشد كه به حائر مىرود.او گفت [درخواستت را] مىپذيرم و فرمانبردارم، ولى من مىگويم يقينا امام از حائر افضل است، زيرا به منزله كسى است كه در حائر است، و دعاى حضرتش براى خود برتر از دعايى است كه من در حائر برايش بكنم.آنچه على بنبلال گفته بود به امام اطلاع دادم. حضرت به من فرمود به اوبگو:رسول خدا(ص) از خانه خدا و حجرالاسود افضل بود، ولى گرد خانه طواف مىكرد، و به سنگ دست مىماليد مىبوسيد. همانا خداى تعالى - قطعه زمينهايى ممتاز دارد و دوست دارد در آنها دعا شود و براى كسى كه دعا مىكند، استجابت نمايد و حائر حسين(ع) از اين مكانها است. (15) (16)1- رك: تاريخ كربلا و حائر حسين، 60 - 61.2- كامل الزيارات،126. متذكر مىشود احاديث وارده در اين باره متعدد است.3- همان،116، اين حديثبا سلسله اسنادى ديگر و اضافاتى در صفحه126 نيز نقل شده است.4- همان، 125، در اين باب 5 حديث نقل شده است.5- تاريخ كربلا و حائر حسين،69 - 70.6- همان،137.7- رك: تاريخ كربلا و حائر حسين، 140. مؤلف شرح واقعه را از اين منابع نقل مىكند: امالى شيخ طوسى،206; مناقب ابن شهرآشوب 2 /189; بحارالانوار19 /297; اعيان الشيعه 4 / 304 و كتب ديگر.8- مقاتل الطالبين، چاپ ايران،203. رك: ابناثير در حوادث سال236، و تاريخ ابوالفداء (جلد7) در وقايع سال236 (به نقل از تاريخ كربلا و حائر حسين، 144) و تاريخ اسلام، از دكتر علىاكبر فياض، ص199.9- كامل الزيارات، 70.10- همان،109، حديث 1، كه در آن حضرت سيد جوانان بهشتى و سيد شهيدان نامبرده شده است.11- رك: اقرب الموارد; الاصول من الكافى، ج 2، ص 105.12- كامل الزيارات، 121.13- همان، 174، حديث3.14- با توجه به معنى «ثار» كه «انتقام خون گرفتن و خونخواهى»، «خون»، عبارت مذكور پذيراى دو معنى است: سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او، با سلام بر تو اى كسى كه خدا خونخواهى ترا مىكند و پسر چنان كسى، و اين معنى لطيفتر است.15- كامل الزيارات، باب 90، ص 274.16- برگرفته از مجموعه آثار نخستين كنگره جهانى حضرت رضا(ع)، ص546 تا553.