بررسي علل توحيد مصاحف در عصر عثمان
داود سليماني مقدمه : در بارؤ علل توحيد مصاحف در عصر عثمان از قديم الايام دانشمندان و مورخين اسلامي مطالب و مباحث گوناگون و مفيدي مطرح نمودهاند ، عوامل مؤثّر در اختلاف قراآت براي اختلاف قراآت عوامل متعددي ذكر كردهاند كه مهمترين آنها اختلاف مصاحف ، اختلاف لهجه ، ابتدايي بودن خط و اختلاف نقل و روايت است . ولي بايد گفت وزن هريك از عوامل مذكور در اختلاف قراآت يكسان نيست ، بنابراين ما به تناسب اهميتي كه هريك از اين عوامل در اين اختلاف دارند ، به توضيح آنها ميپردازيم : 1. اختلاف مصاحف مصاحف نيز از نظر " ترتيب سورهها در مصحف " ، و يا از نظر " تعداد سورهها " ، و بالاخص در " ضبط حروف و كلمات قرآني " و اختلاف در " تقديم و تأخير كلمه در آيه " ، با هم متفاوت بودهاند كه ذيلاً توضيح هريك از آنها ميآيد : الف ـ اختلاف از نظر ترتيب سورهها در مصحف ميدانيم كه بعضي از صحابه مصاحفي مخصوص به خود داشتند و در آن سورهها را براساس ذوق و سليقه خويش ترتيب ميدادند لذا مصاحف از نظر ترتيب سور با يكديگر يكسان نبودند . چنانكه مصحف عليابن ابيطالب (ع) ترتيبي خاص داشت و ديگر صحابه نيز مانند عبدالله بن مسعود و يا ابيبنكعب و هريك مصحفي با ترتيب خاص خود داشتند كه مصحف آنان را از ساير مصاحف جدا ميكرد ( زنجاني ، 69 - 78 ) ، اين تفاوت چندان باعث اختلاف قراآت نبوده است ، و لذا در اين مقاله نيز مورد بحث ما نيست . ب ـ اختلاف از نظر تعداد سورهها ميدانيم كه در عدد سورههاي قرآن اختلاف رأي وجود داشته است . چنانكه گويند مصحف ابيبنكعب 116 سوره داشت و مصاحف ديگر از 112 تا 114 متفاوت بودند ( همانجا ) . هر چند اين امر كم و بيش مورد بحث و جدال بوده است ولي موجبي براي اختلاف قرائت نبوده است امّا ميتواند موجبي براي اختلافاتي كه منجر به تكفير بعضي از صحابه نسبت به يكديگر گرديد ، باشد . ما در اينجا به اين دليل كه اين امر نميتواند مبنايي محكم براي اختلاف قراآت باشد ، بدان نميپردازيم . ج ـ اختلاف در ضبط حروف و كلمات قرآني 1ـ ج . اختلاف در ضبط حروف : اين اختلاف گاه مربوط به زيادت حرف وياحروفي درنگارش ، وياعدم نگارش آن بود ، مانند : قرائت " جاؤوا بالبينّات و بالزٌّ بُر " ( آل عمران / 184 ) كه تنها ابن عامر آن را به همين شكل قرائت كرده ، و در مصحف هاي شام همينطور بوده است امّا باقي قرّاء ، اين آيه را بدون " باء " دوم قرائت ميكردند ، ( طبرسي ، 2 / 548 ) يعني " جاؤوا بالبيّنات و الزُّ بُر " . همچنين ( نافع و ابن عامر ) آيؤ كريمؤ " و سارعوا الي مغفرة من ربّكم " ( آل عمران / 133 ) را بدون واو قرائت ميكردند ، به اين دليل كه مصحف آنان فاقد حرف " واو " بوده است . و بقيه قراء ، با واو قرائت كردهاند براي اينكه اين آيه در مصحف آنان با " واو " ضبط شده بود . ( طبرسي ، 2 / 503 ) . 2ـ ج . اختلاف در ضبط كلمات : اين اختلاف نيز گاه مربوط به " زيادت كلمهاي " بود ، و گاه " نگارش غلط " ، و گاه " تغيير كامل ( وتمامي ) لفظ " : 1ـ2ـ ج . زيادت كلمه : يعني كلمهاي جزء آيه نبوده و احيانا شرح لغت و يا تفسيري براي آيه بوده و بر كلمات آيات اضافه شده است مانند قرائت منسوب به ابن مسعود و ابي بن كعب و جز آن دو ـ كه مشتمل بر زيادات تفسيري بوده مانند " كان الناس امةً واحــــــدة ج فاختلفوا ج فبعثَ الله النبيين " ( بقره / 213 ) كه برخي از قراء متأخر ، كلمه " فاختلفوا " را كه به منظور توضيح به كار رفته بوده جزء آيه تلقي كردهاند و معتقد شدهاند كه قرائت خاصي است . چنانكه بعضي ميگويند ابن عباس آيه " ليس عليكم جناحٌ ان تبتغوا فضلاً منّ ربكـم " ( بقره / 198 ) را " ليس عليكم جناحٌ ج في مواسم الحج ج ان تبتغوا فضلاً من ربكم " قرائت كرده است ، ( زمخشري ، 1 / 245 ) و مانند آنچه زرقاني در مناهل ذكر كرده " و كان وراءَهم ملكٌ يأخذ كل سفينة ج صالحة ج غَصبا " به زيادت كلمؤ " صالحــــــــة " . ( زرقاني ، 1 / 257 ) . آنچه در اينجا ذكر شد بيانگر اين است كه در ميان قراآت رايج آن روز كلماتي در قرآن راه يافته بود كه اصلاً آن كلمات قرآني نبوده و احتمالاً به دليل تسامح بعضي صحابه و يا روايات نادرست به عنوان قرائت پذيرفته شده بود ، حال آنكه اساسا اين نوع زيادات راه را براي تحريف باز ميكرد و اين خطري اساسي بود كه كتاب قرآن را تهديد ميكرد . زرقاني هنگامي كه مزاياي قرآن عثمان را برمي شمارد ، يكي از آن مزايا را اينگونه ذكر ميكند : " وتجريدها مِن كلّ ماليسَ قرآنا كالّذي كان يَكتُبُهُ بعضُ الصّحابةِ في مصاحِفِهم الخاصّة شرحا لمعني ، اَوبيانا لناسخٍ ومنسوخٍ، أو نحوُ ذلك " . ( همو ، 1 / 261 ) . يعني از مزاياي مصاحف عثمان عاري ساختن آن از هر عنصري غير قرآني بود مانند آنچه بعضي از صحابه در مصاحف خاص خودشان شرحي براي معني لغت و يا توضيحي براي ناسخ يا منسوخ و مثل آن مينوشتند . 2ـ2ـ ج . نگارش غلط كلمه : گفتهاند " وقتي كسي در محضر امام علي (ع) خواند : " و طلح منضود " ( واقعه / 29 ) با خود گفت : به چه مناسبت طلح ، بايد آن " طلع " باشد . مثل " ونخل طلعها هضيم " ( شعرا / 148 ) به حضرت گفته شد : آيا آن را تغيير نميدهي ؟ امام فرمود : " از امروز هيچ تغييري در قرآن داده نميشود " . ( طبرسي ، 9 / 218 ) . و يا عبدالله بن هاني بربري ( غلام عثمان ) نقل ميكند : " من پيش عثمان بودم و ميديدم كه نسخههاي مختلف مصحفها را با يكديگر مقابله ميكردند . عثمان استخوان كتف گوسفندي را به من داد كه در آن اين كلمات نوشته شده بود : " لم يتسنّ " و " لا تبديل للخلق الله " و " فامهل الكافرين " من آن را نزد ابي بن كعب بردم و او آنها را به اين نحو تصحيح كرد : " لم يتسنه " و " لا تبديل لخلق الله " و " فمهّل الكافرين " . ( سيوطي ، الاتقان ، 1 / 183 ) . 3ـ2ـ ج . تغيير كامل لفظ : اين خود به دو شكل بود يا اين تغيير به معناي لفظ لطمه نميزد ( مانند استفاده از مترادفات ) ؛ يا هم لفظ و هم معنا تغيير مييافت . 1ـ3ـ2ـ ج . استفاده از مترادفات : تغيير در لفظ و ثبوت معنا ، در موارد متعددي رايج بوده است از جمله : در " انْ كانت اِلا صيحة واحدة ( يس / 29 ، 49 ؛ ص / 15 ) كه خوانده ميشــــــد ج إلاّزقيه ج واحدة و ج كالصوف ج المنفوش به جاي كالعهن المنفوش " . ( قارعة / 5 ) . اين قول راصاحب تفسيرتبيان نيز ذيل " اختلاف در كلمهاي كه صورت آن تغيير ميكند و معناي آن تغيير نميكند " ذكر كرده است . ( نك·· : طوسي ، 1 / 8 ) . و مانند قرائت " وَصّي " به تشديد و تضعيف صاد ، و " أوصي " از باب افعال كه هر دو وجه آن در آيؤ " وصيّ بها ابراهيمُ بنيه و يعقوب " ( بقره / 132 ) قرائت ميشد ( زرقاني ، 1 / 258 ) . ابن قتيبه نيز ضمن بررسي وجوه اختلاف قرائتها ، هفت نوع را نام ميبرد ، كه يكي از اين اشكال را چنين ذكر ميكند : " اختلاف در شكل كلمه به نحوي كه شكل و صورت كلمه در كتاب تغيير ميكند ولي در معني تغييري نميدهد مانند : " اِن كانت اِلا صيحةً واحِدةً ( يس / 29 ) كه ابن مسعود آن را " اِن كانت جاِلاّزقيةج واحدة " خوانده است " و نيز مانند : " كالعهن المنفوش " ( قارعه / 5 ) كه ابن مسعود ، آن را " جكالصّوفِج المنفوش " قرائت كرده است " ( زمخشري ، 2 / 251 ، 588 ) . 2-3ـ2ـ ج . استفاده از كلمهاي به جاي كلمه ديگر : در اينجا مراد استفاده از كلمهاي به جاي كلمؤ وحي شده است كه معاني ديگري را افاده كند . زرقاني در مناهل العرفان ميگويد " صحابه " در مصحفي كه به دستور عثمان مينگاشتند كلمه و حرفي از آن را كتابت نميكردند مگر قرآن بودن آن محقق بود و ميدانستند كه در آخرين عرضه به رسول خدا صحّتش اثبات شده است و غير آن را ترك ميكردند مانند قرائت : " فامْضَوا اِلي ذكرالله " به جاي " فاسعوا الي ذكر الله " . ( زرقاني ، 1 / 257 ) . و نيز از ابن عباس روايت شده كه او در آيه " و قضي ربُّك انْ لا تعبدوا اِلاّ ايّـــــاهُ " ( اسراء / 31 ) به جاي " وقضي " و وصّي ... " قرائت ميكرد و ميگفت : آيه در اصل به اين نحو بوده ولي بر اثر الصاق واو دوم به صاد ، مردم آن را " وقضي ... " خواندهاند ، اگر قضي نازل شده بود احدي شرك نميورزيد " . ( سيوطي ، الاتقان ، 1 / 180 ، به نقل از : معرفت ؛ 2 / 11 ) . و ابن اشته گويد : نويسنده از مركّب زياد استفاده نموده و در نتيجه واو به صاد پيوسته است . ( سيوطي ، همانجا ، الدرالمنثور ، 4 / 170 ، به نقل از : همانجا ) . و نيــز از او ( ابن عباس ) روايت شده كه وي آيؤ31 از سورؤ رعد را به اين نحو ميخوانده است " افلم يتبين الذين آمنوا " ، به او گفتند : در مصحف : " افلم يَيْأس ... " آمده است ولي او پاسخ داد : گمان ميكنيم كه نويسنده درست متوجه نشده بود . ( سيوطي ، الاتقان ، 1 / 185 ، طبري ، تفسير ، 13 / 104 ، به نقل از : همانجا ) . يزيد نخعي ميگفت : " دو گروه در بارؤ آيهاي از سوره بقره اختلاف داشتند ، يكي ميگفت : " واتموّا الحج والعمرة للبيت " و ديگري ميگفت : " واتموّا الحج والعمرة لله " . حذيفه سخت ناراحت و چشمان او سرخ شد ، گريبان چاك داد و گفت : همين اختلافات قبل از شما نيز وجود داشته ، و مراجعه به عثمان را مطرح كرد " ( معرفت ، 1 / 333 ) . د ـ اختلاف در تقديم و تأخير كلمه در آيه نظير اختلاف قرائت در " وجاءت سكرةالموت بالحق " كه به جاي آن " وجاءت سكرة الحق بالموت " نيز ذكر شده ، و مانند " فَيَقتلون و يُقتلون وعدا عليه حقا " " كه فَيُقتلون و يَقتلون " هم خوانده شده است ( طوسي ، 1 / 9 ؛ زرقاني ، 1 / 171 - 170 ) . اين امور چهارگانه كه ما ذيل " اختلاف مصاحف " از آن ياد كرديم هريك به نحوي باعث اختلاف صحابه در قرائت ميگرديد . ولي غير از " اختلاف مصاحف " عوامل ديگري نيز به اين اختلاف دامن ميزد كه در ادامه به برخي از آنها اشاره ميكنيم : 2. عامل اختلاف لهجه اختلاف در قرائت گاه ناشي از اداي كلمهايست كه تحت تأثير لهجات گوناگون قرار گرفته و متفاوت از ضبط اصلي آن ادا ميگردد . بعنوان مثال برخي "نستعين " را به فتح نون و بعضي به كسر نون ميخواندهاند ، فراء ميگويد : اين نون ، در زبان قيس و اسد ، مفتوح است و ديگران آنرا به كسره ميخواندند ، و نيز برخي " مَعَكُم " را به فتح عين و بعضي به سكون عين خواندهاند ( سيبويه ، 20 / 257 به نقل از : معرفت 2 / 17 ) . 3. عامل ابتدايي بودن خط خط در صدر اول يعني تا اواخر قرن اول ( تا سال 82 ه·· ) از نقطه و اعراب خالي بود و صحف موجود بدون نقطه و اعراب نگارش مييافت و اين خود در قرائت تأثير ميگذاشت چنانكه اگر كسي عالم به روايت و نقل درست آن نبود چه بسا به دليل تشابهي كه مثلاً بيــن " تاآت " و " ياآت " در نوشتار وجود داشت و يا " را " و " زا " و ساير حروف كه يكسان نگاشته ميشد به اشتباه ميافتاد و مغايب را مخاطب و " ننشرها " را " ننشزها " و " تعلمون " را " يعلمون " و " تُكَذّبون " را " تكذِبونَ " قرائت مينمود. (نك·· : معرفت ، 2 / 15 ). 4. عامل نقل و روايت مهمترين عاملي را كه ميتوان دليل اصلياختلاف قراءات دانست ، اختلاف در نقل و روايت بود اين امر اگر چه نافي ساير عوامل ذكر شده نيست ولي از عوامل بسيار مهمي است كه در حفظ و صيانت قرآن نقش بسيار مهم و دقيقي داشته است . براي توضيح يادآور ميشويم : ملاك نخستين وميزان اساسي " صحت قرائت " ، سند روايي قرائتي است كه قرآن كريم نيز بر آن اساس نگاشته شده است ، و ضبط كنوني مصاحف آن را نشان ميدهد ، و نيز ميدانيم كه عدؤ كثيري از صحابه ، قرائت خود را نه به اتكاء كتابت بلكه باتكاء حفظ نشر دادهاند ، زيرا اساسا اتكاء قراء بيش از همه چيز بر حافظه بوده است نه بر كتابت ، و اين خود نياز به استدلال ندارد ، زيرا اولاً خطّ و كتابت مراحل ابتدايي خود را طي ميكرده و به آن درجه از استحكام و تكامل نرسيده بود تا بتواند نحوه اَداي حروف و كلمات را به صورتي كه به تلفظ در ميآمد ، نشان دهد . ثانيا فرهنگ عامه نيز فرهنگي شفاهي بوده و نه نوشتاري .1آنچه ذكر شد عواملي بود كه اختلاف در قرائت را به وجود آورد . در اينجا ميخواهيم اين مسأله را طرح سازيم كه ميان عوامل ذكر شده ، چه عامل و يا عواملي در « توحيد مصاحف " نقش بارزتري داشته است و آن را ميتوان از علل عمدؤ " توحيد مصاحف " دانست ؟ در پاسخ به اين سئوال ذكر " اختلاف قراآت " ( نك·· : زركشي ، 1 / 302 - 301 ) به تنهايي صحيح نيست . در علّت " توحيد مصاحف " در زمان عثمان گفتهاند : " فتوحات در زمان عثمان گسترش يافت و شهرنشيني توسعه پيدا كرد ومسلمانان در شهرها و بلاد گوناگون پراكندند ، و رويداد جديدي اتفاق افتاد كه نياز به بررسي قرآن را پديد ميآورد : و ميان مردم و رسول و وحي و تنزيل فاصلؤ زماني طولاني پديد آمده بود . و هر يك از اهالي هر اقليم از اقاليم اسلامي قرائت يكي از صحابه را كه در ميان آنان شهرت داشت فراگرفته بودند ، اهل شام قرائت ابي بن كعب ، و اهل كوفه قرائت عبدالله بن مسعود ، و غير آنها به قرائت ابو موسي اشعري قرآن را ميخواندند . و ميان آنها اختلاف در اداء حروف و وجوه قرائت پديد آمده بود ، بطوري كه باب اختلاف و نزاع در قرائت قرآن گشوده شد ، اختلافي مانند آنچه ميان صحابه ـ قبل از آنكه بدانند قرآن بر هفت حرف نازل شده است ـ اتفاق افتاد حتّي اين اختلاف شديدتر از آن بود ، و اين به دليل فاصلؤزماني اينها با نبوت ، و عدم حضور پيامبر در بين آنان ، پيامبري كه آنها ( به هنگام اختلاف ) به دستور وي اعتماد ميكردند و همگي از رأي او تبعيت مينمودند . از اين روي درد خطرناك شد ، تا جايي كه همديگر را تكفير ميكردند ، و نزديك بود كه فتنه و فساد بزرگي در زمين پديد آيد . و اين طغيان در حدّي متوقف نشد بلكه نزديك بود كه به يك باره تمامي بلاد اسلامي تا حجاز و مدينه و كوچك و بزرگ را در برگيرد . " " ... بايد افزود حروف سبعه كه قرآن برطبق آنهانازل شد ، ميان اهل اين شهرها معروف و شناخته شده نبود ، و آسان هم نبود كه آنان همؤ آن حروف را بدانند تا در موارد اختلاف آن را ملاك حكم قرار دهند ، هر صحابي در سرزميني كه بود فقط با توجه به شناخت حروفي كه وي آن را ميدانست بر مردم قرائت ميكرد ، زيرا نزد آنان مصحف جامعي كه به هنگام اختلاف و نزاع و شقاق شديد بدان مراجعه نمايند وجود نداشت . به خاطر اين علل ، اسباب و رويدادها ، عثمان ... چاره در آن ديد كه بايد اين شكاف را قبل از اينكه بر دوزنده آن پيشي گيرد ، تدارك كند ، بايد درد را ريشه كن كند قبل از آنكه درمان سخت شود ، پس برجستگان صحابه و صاحبنظران از ايشان را گرد هم آورد و علاج اين فتنه بين او و ايشان بحث و بررسي شد ، و براي آن اختلاف حدّ و تعريفي نهاد ، و مادؤ اين نزاع را از ميان برد ، پس امرشان بر استنساخ مصاحفي كه به شهرها فرستاده شد قرار گرفت ، و مردم را به سوزاندن هر چه غير آن بود فرمان داد ، و دستور صادر كرد به غير آن مصحف به ساير مصاحف اعتماد ننمايد ... " ( زرقانـــــــــي ، 1 / 255 - 257 ) همچنين در علت " توحيد مصاحف " گفته شده : كه " عثمان مردم را به " قرائت به وجه واحدي " ، و براساس اختيار نمودن قرائتي كه او و كساني كه بدان قرائت شهادت دادند ـ از مهاجرين و انصار ـ واداشت ، و اين زماني بود كه از فتنؤ اختلاف اهل عراق و شام در حروف قراآت قرآن ترسيد . " ( زركشي ، 1 / 302 ) همينطور در علت احراق ساير مصاحف نوشتهاند : " اما اينكه ميگويند وي مصاحف را به آتش كشيد ، اين قول ثابتي نيست و اگر هم باشد لازم است كه ما آن را حمل كنيم براينكه وي مصاحفي را به آتش كشيد كه در آن مطالبي بود كه قرائت آن روا نبوده است . " ( همانجا ) ـ دقت كنيد . همچنين داستان " حذيفه " را در تصميم عثمان مؤثر دانستهاند كه وي در بازگشت از جنگ سرزمين ارمنستان ، شكوؤ مربوط به موضوع اختلاف سپاه عراقي و شامي بر سر قرائت قرآن را ( و نزاع آنان راكه سخت شده و موجب اختلاف گرديده بود ) به نزد عثمان برد و گفت " ادرك هذه الامّه ... ، " اين امت را درياب پيش از آنكه گرفتار همان اختلافي شوند كه يهود و نصاري بدان دچار آمدند! عثمان پرسيد موضوع چيست ؟ حذيفه گفت : در جنگ سرزمين ارمنستان شركت داشتم ، در آنجا مردم شام ، قرآن را به قرائت ابيّ بن كعب ميخواندند كه مواردي از آن را مردم عراق نشنيده بودند ، و مردم عراق از قرائت ابن مسعود تبعيت ميكردند كه در مواردي مردم شام از آن بياطلاع بودند ، و هر گروه ، گروه ديگر را تكفير ميكرد . " ( بخاري ، 6 / 255 ، سجستاني ، 19 - 20 ، ابناثير ، الكامـــــل ، 3 / 55 ، به نقل از : معرفت 1 / 338 ؛ زرقاني ، 1 / 259 - 260 ) . آنچه كه از اين گزارشها در توحيد مصاحف گفته شده ، بيانگر اختلافاتي است كه به تكفير انجاميد و تكفير نميتواند علتش صرفا اختلاف در قرائت باشد . زيرا با تعريفي كه از قراءآت آوردهاند ، قرائت ، اداي حروف و كلمات به وجهي از وجوه آنست و يا قرائت اداي وجهي از وجوهاحتمالي نصّ قرآن است كه دربارؤ آن لازم است كمي توضيح دهيم . قرائت به چه معناست ؟ براي روشن نمودن اين سئوال اساسي بايد دانست كه تلقي و فهم از قرائت در زمان عثمان چه بوده است . و آيا اينك نيز همان تلقي و فهم از قرائت در بين مسلمين موجود است يا تلقي جديدي از آن دارند ؟ اين نوع از مباحث عمدتا در حيطؤ بحث در " تحول مفاهيم و معاني الفاظ " در طول تاريخ ميگنجد . الفاظ هر يك داراي بار معنايي خاص و گاه متنوعاند . گاهي مفاهيم در بارؤبعضي از الفاظ ثابت نميمانند يعني مفاهيم و معاني دستخوش تعميق و تدقيق قرار گرفته و توسعه مييابند و گاه معاني جديدي ساخته و پرداخته شده و الفاظ متناسب آن استخدام ميگردد . به هر روي واژؤ " قرائت " جداي از اين نوع واژگان نيست . قرائت خود به مفهوم عام آن با مفهوم خاص آن نيز دچار تحول و تغيير گشته است . و مراحلي را طي نموده و اينك در معناي جديدتر و بهتر بگوئيم منقحتر خود بكار گرفته ميشود ، لذا بايد علاوه بر معناي مصطلح قرائت قرآن تلقي از قرائت در آن زمان را نيز بدانيم . معني قرائت مصطلح قرائت به معناي اصطلاحي آن عبارت از كيفيت " اداي كلمات به وجهي از وجوه نص قرآن است چنانكه گفتهاند : " قرائت يعني خواندن وجهي از وجوه احتمالي نصّ قرآن " . ( معرفت ، 2 / 4 ) . " فالقراآت ، علمٌ بكيفيةِ اَداء كلماتِ القرآنِ و اختلافِها بِغَزو ناقِلِه . خَرَج النحو واللغةُ والتفسيرُ و ما اشبه ذلك . " ( موسي ، 2 / 305 ) قراآت علم به كيفيت اداي كلمات قرآن و علم به اختلاف قراآت منسوبِ به قارياني است كه آن قرائت به نام آنها مشهور است . از اين تعريف نحو و لغت و تفسير و امثال آن خارج ميشود . " والمقريُ العالم بها من رواها مشافهة ، فلو حفظ التيسير مثلاً ، ليس له اَن يقري بما فيه ان لم يشافهه مَنْ شُوفِهَ به مسلسلاً ، لاِن في القراآت أشياء لاتحكم اِلاً بالسماع والمشافهة " ( همانجا ) . و مقري به كسي گفته ميشود كه عالم به قرائت كسي است كه وي آن قرائت را مشافهةً روايت كرده باشد . فيالمثل اگر كسي كتاب التيسير داني را حفظ كرده باشد در صورتيكه قرائت را از كسي ـ كه او نيز آن را مشافهةً و بطور مسلسل از ديگري گرفته است ـ نگرفته باشد ، در اين صورت نميتواند ديگري را اِقراء كند . با توجه به آنچه ذكر شد درمييابيم اولاً قرائت با " كيفيت اداي كلمه " سروكار دارد نه با اصل لغت و لفظ كلمه ، و ثانيا علم قراآت ، علم به روايات منقول در كيفيت اين ادا به صورت مشافهه است . با اين بيان نميتوان قرائت كلمهاي به جاي كلمهاي ديگر را ، وجهي از " كيفيت اداي كلمه " دانست زيرا اين امر قرائت لفظ نبوده بلكه تغيير و تبديل و جايگزين نمودن كلمهاي به جاي كلمؤديگر است . همچنين زياده و نقص ، مانند وجود كلمهاي و يا حذف آن از متن آيه نقشي در قرائت ندارد . همچنين جابجا نمودن كلمهاي از موضع خويش در آيه و يا به تقديم و تأخير آوردن آن نيز بدين سان است . با اين بيان در مييابيم كه قرائت فقط نحوؤ اداي شفاهي يك كلمه را دربرميگيرد ، و لذا با اين تعريف اداي كلمات با لهجهاي از لهجات عرب و يا غيرعرب در تلاوت قرآن را ميتوان جزء قرائت " محسوب نمود كه خود ميتواند به صحيح و سقيم نيز تقسيم شود . دقت در روايات ذكر شده در باب قرائت قرآن ، ما را بيش از پيش به معنا و مفهوم قرائت در عصر نزول و شروطي كه بر آن مترتب است آگاه ميسازد . " روي البخاري عن " قتاده " قال : سألت انسا عن قراءة رسول الله صلي الله عليه ج وآله ج و سلم فقال : كان يَمُدُّ مدّا اِذا قَرأ بسم الله الرحمن الرحيم ، يَمُدٌّ بسم اللّه و يمدٌّ بالرحمن و يمدٌّ بالرحيم " ( موسي ، 2 / 291 - 298 ) . بخاري از قتاده روايت ميكند كه گفت : از انس در بارؤنحوؤ قرائت رسولالله صليالله عليه وآله وسلم پرسيدم وي گفت : حضرت هنگامي كه بسم الله الرحمن الرحيم را ميخواندند آن را به مدّ تلاوت ميكردند و " بسم الله " و " الرحمن " و " الرحيم " را ميكشيدند . " و روي الترمذي عن أم سلمة قالت : كان رسول الله صلي الله عليه ج وآله ج و سلم يقطع قراءته يقول : الحمدالله رب العالمين ثم يقف ، الرحمن الرحيم ثم يقف ، و كان يقرأ مالك يوم الدين ، قال : حديث غريب واخرجه ابو داود بنحوه . ( همانجا ) . و ترمذي از امّ سلمه روايت ميكند كه گفت : رسول خدا ( ص ) در هنگام قرائت آيات وقف ميكردند ، ميفرمودند : الحمدلله رب العالمين ، سپس وقف نموده الرحمن الرحيم را تلاوت ميكردند و دوباره وقف ميكردند و مالك يومالدين را ميخواندند . ترمذي اين حديث را غريب دانسته است و ابوداود نيز مثل اين حديث را آورده است . ذكر الامام الحافظ ابوالحسن رزين و ابو عبدالله الترمذي الحكيم في نوادرالاصول من حديث حذيفه : ان رسول الله صلي الله عليه ج وآله ج و سلم قال : " اقرؤوا القرآن بلحون 2 العرب و اصواتها و اياكم و لحون اهل الفسق ... ( موسي ، 2 / 298 ؛ سخــاوي ، 1 / 273 ) . امام حافظ ... در نوادرالاصول ـ جبخشي ج از حديث حذيفه را ذكر كرده : كه رسول خدا ( ص ) فرمود : قرآن را به الحان عرب و صداهاي ايشان بخوانيد و از الحان اهل فسق بپرهيزيد . دقت در اينگونه روايات در مورد قرائت بيانگر اين حقيقت است كه قرائت نحوؤاداي كلمات به وجهي از وجوه احتمالي نص است كه به نحوه اداي درست آن نيز در روايات مذكوراشاره شده است . با اين تعريف از قرائت بايد بگوئيم ، علّت اساسي " توحيد مصاحف " در عهد عثمان برخلاف قول مشهور اختلاف قرائت نبوده است ، بلكه علّت اساسي همان الفاظ و كلمات و حروف غيرقرآني بوده كه به قرآن راه يافته و برخي آن را در زمرؤ كلام خدا قرار داده و به اشتباه قرائت ميكردهاند . ما براي اثبات اين امر به دلايل و شواهد فراواني برميخوريم كه ذكر پارهاي از آنها در اين بحث ضروري به نظر ميرسد : 1. عمده علل اساسي " توحيد مصاحف " در اموري است كه قبلاً ذكر آن رفت و ما ذيل اختلاف در ضبط حروف و كلمات قرآني ، اختلاف در تقديم و تأخير آيه ، از آن ياد كرديم ، اين علل باختصار عبارتند از : ـ اختلاف در ضبط حروف ؛ ـ اختلاف در ضبط كلمات ؛ ـ زيادت حرف و يا حروفي در متن آيه ؛ ـ نگارش نادرست كلمهاي در آيه ؛ ـ تغيير كامل لفظ در آيه و جايگزين نمودن كلمهاي ديگر كه گاه مترادف و هم معنا و گاه بيگانه بودهاند ؛ ـ اختلاف در تقديم و تأخير كلمه در آيه . ميدانيم اين عوامل از عمده عوامل اختلاف است و نسبت به عوامل ديگر زمينؤ بيشتري براي تكفير و تخطئه قاريان نسبت به يكديگر دارد . زيرا ، " اختلاف لهجه " ، " ابتدائي بودن خط " و احيانا " روايات مختلف در قراءآت " ، عواملي نبود كه در بوجود آوردن اختلاف به درجؤ عوامل مذكور برسد . 2. اگر ما عواملي همچون ابتدايي بودن و عدم تكامل خط را علّت اختلاف قراآت در زمان عثمان بدانيم قطعا اين اختلاف با نگارش " مصحف واحد " نيز در موارد بسياري ادامه مييافت . لذا " توحيد مصاحف " بدليل اختلاف قراآتِ ناشي از بدايت خط ، وجهي نداشت . و ميدانيم عليرغم " توحيد مصاحف " اينگونه اختلاف قرائتها ـ كماكان ادامه يافت و " توحيد مصاحف " نتوانست به اين نوع اختلاف قرائت پايان دهد . 3. ميدانيم اختلاف ناشي از لهجه ، و اختلاف ناشي از شكل نوشتار ، پس از توحيد مصاحف توسط عثمان ، كماكان ميتوانسته موجب اختلاف در قرائت باشد ، زيرا مصاحف عثمان بدون اعراب و نقطه و شكل نگاشته شد و تا اواخر قرن اول نيز رسم الخط به همان منوال بود ، لذا كيفيت اداء كلمات و الفاظ - كه عموما با راهنمايي شكل و نقط و ... صحيحتر صورت ميپذيرد ـ در آن زمان با اتكاء به حفظ و بالاخص روايت و نقل بوده است و نه كتابت . بنابراين ، آن اختلافي كه پس از " توحيد مصاحف " ديگر ادامه نمييابد و منجر به تكفير يكديگر نميگردد ، اختلاف در جوهر لفظ و تغيير و جايگزيني لفظ غيرقرآني به جاي لفظ قرآني بوده است كه راه را براي تحريف قرآن بازمينمود ، ولذا بيش از ساير موارد موجبات اختلاف را فراهم آورده بود . به عقيدؤ ما ، علّت اساسي توحيد مصاحف را بايد در همين امر جستجو كرد ، مسلما در تعريف مصطلح قرائت ، به خواندن الفاظ غيرقرآني به جاي قرآن ، قرائت نميگويند ، بلكه اگر قرائت را " اداي حروف و كلمات به وجهي از وجوه " ، جوهر لفظ را دچار تغيير ننمايد ، بلكه " وجهي از وجوه نصّ " قرآني باشد ، بدانيم ، عامل ذكر شده يعني " اختلاف قراآت " نميتواند علت اصلي توحيد مصاحف باشد .بلكه علت ، " خطري بوده كه از ناحيؤ ورود و خلط عناصر غير قراني با قرآن ، آن را تهديد ميكرده و احتمال تحريف را به دنبال داشته است . بنابراين علت اساسي توحيد مصاحف در عصر عثمان نه اختلاف در قراآت به مفهوم مصطلح ـ كه بعد از آن نيز ادامه پيدا كرد و قراء سبعة و عشرة و اربعة عشر از آن ميان مشهور گشتند - بلكه " تحريف الفاظ " قرآن و وارد آوردن " زيادات " و يا " حذف بعضي از حروف " و " يا " تغيير و جابه جايي كلمات در آيه " و " ورود تفسير و شرح لغت در متن قرآن " و " استفاده از الفاظ مترادف " و غيره ، بوده است كه خود نوعي تحريف است . ولي از آنجا كه خداوند كريم خود وعدؤ حفظ قرآن را از تحريف داده و فرموده " نحن نزلنا الذكرواناله لحافظون " ، ( حجر / 9 ) اين امر را با نظارت عاليه و مراقبت علي بن ابي طالب عليه السلام و همكاري هاي صحابهاي چون ابي بن كعب به انجام رساند . 1 . به گفتؤ زرقاني در عصر نزول ... قلوب مردم عرب محل حفظ اناجيل ، و عقول آنها محل ثبت انساب و امام ، و حافظؤ آنها جاي ديوانهاي شعر و مفاخر آنان بود ( نك·· : 1 / 240 ) .
2- اللحون : جمع لحن و هوالتطريب و ترجيع الصوت و تحسينه بالقراءة والشعروالغناء : لحون جمع لحن است و آن تطريب و ترجيع ( گرداندن ) صدا و زيباساختن آن با خواندن و شعر و غناست .