درآمدي بر رديّهنويسي ديني در عصر صفويّه و دوران نخستين قاجاريّه
طاهره عظيمزاده چكيده :در دوران صفويه و آغاز قاجاريه، بسياري از مسيحيان و يهوديان در ايران زندگي ميكردند، چنانكه شمار آنان از زرتشتيان ايراني نژاد بيشتر بود.به علت وضعيت سياسي خاص اين دوران شمار بسياري از سفرا و نمايندگان سياسي اروپا به ايران ميآمدند و معمولاً هيئتهاي تبليغي مسيحي نيز آنها را همراهي ميكردند. اين هيئتها به تبليغ آئين مسيحيت پرداخته همچنين زمينه را براي حكومتهاي استعماري آماده ميكردند. يكي از مهمترين فعاليتهاي آنها نوشتن كتابهايي بر ضد اسلام و در دفاع از حقانيت مذهب خودشان بود. علماي مسلمان و نيز مسلمانان (جديد الاسلامها) كتابهاي زيادي بر ضد آنها نوشتند، چنانكه ادبيات گستردهاي در اين زمينه به وجود آمد. اين مقاله اين ادبيات را در عصر صفويه و قاجاريه مورد بررسي قرار ميدهد.كليدواژه: مسيحيت و يهوديت در ايران، مبلغان مسيحي، علل و انگيزههاي تغيير دين، جديدالاسلامها، ترجمههاي فارسي و عربي كتاب مقدس، رديّهنويسي.بحث و مناظره بين مسلمانان و يهوديان و نصاري و رد نوشتن بر آئين يكديگر پيشينهاي طولاني در تاريخ اسلام دارد. در ايران از عصر صفويّه به بعد بحثهاي كلامي و اعتقادي ميان پيروان اين اديان رشد بيشتري كرد و آثاري گسترده در زمينه رد نويسي، در جامعه مسلمانان بوجود آورد. اين رديّهها بطور كلي به دو دسته تقسيم ميشوند:1 - مناقضاتي كه توسّط علماء و صاحب نظران مسلمان نوشته شدهاند.2 - ردودي كه جديد الاسلامها بعد از مسلماني بر ضد آئين خود نگاشتهاند.اين نوشتار در صدد آن است كه بعنوان پيش درآمدي، زمينهها و چگونگي رد نويسي در ايران عصر صفويّه و دوران نخستين حكومت قاجار را بررسي كند. البتّه اين مطالب بدين جهت مطرح نميگردد كه اختلافات بين مسيحيان و يهوديان و مسلمانان را آشكار كند، بلكه هدف آن اين است كه از يك سو با نوع فعاليتهاي مبلغين اروپائي و نقشي كه آنان و دولتهايشان در اين دو قرن در بوجود آمدن كتب رد نويسي داشتهاند آشنا شده و از سوي ديگر نگرش و نقش جديد الاسلامها را در اين زمان روشن كند.همانطور كه ذكر شد اين نوشته مقدمهاي است بر يك بحث اساسي در تاريخ تفكّر مذهبي ـ اجتماعي اين مرز و بوم و ادبيّاتي كه در اين زمينه خلق شدهاند.براي اين منظور وضعيّت پيروان كيش مسيح و يهود در ايران؛ مبلغين اروپائي در ايران و آثارشان؛ واكنش انديشمندان مسلمان ايراني در برابر آنها؛ وضعيّت تغيير كيش و نوع تفكّر جديدالاسلامها مطرح شدهاند.
وضعيت پيروان كيش مسيح و يهود در ايران
وسعت سرزمين ايران در روزگار صفويّه و موقعيّت خاص جغرافيائي و سياسي آن سبب گرديد كه تعداد زيادي مسيحي و يهودي كنار مسلمين زندگي كنند؛ بطوريكه جمعيت پيروان اين اديان بسيار فزونتر از زرتشتيان گرديد كه پيروان دين رسمي ايران قبل از اسلام بودند.1 شاه عباس يكم (سلطنت 1038-996/1629-1589) بعد از تسخير گرجستان، يهوديان شهر زعم را كه نسبت به شاه ايران اظهار اطاعت كرده بودند به مازندران (لوي، 3/1051) و مسيحيان را از گرجستان و ارمنستان به اصفهان و مازندران منتقل كرد. جمعيّت يهود ايران را در زمان سلطنت شاه عباس يكم سيصد هزار تن ذكر كردهاند كه بتدريج اين جمعيّت به عالي، چون از دست دادن نواحي يهودي نشين، كُشت و كشتار، تغيير كيش و مهاجرت تقليل يافت؛ بطوريكه در آغاز سلطنت فتحعليشاه (1250-1212/1834-1796) به پنجاه هزار تن رسيدند (همانجا).مسيحيان نيز جمعيّت زيادي را تشكيل ميدادند. شهر ارمني نشين جلفا در نزديكي اصفهان ابتدا با بيست هزار نفر توسّط شاه عباس تشكيل گرديد. اين عدّه بسرعت افزايش يافت. در سال 1110/1699 جمعيّت آن به حدود چهل هزار تن رسيد (لاكهارت، 567). ژوبر2 فرانسوي كه در دوران سلطنت فتحعليشاه به ايران آمد، جمعيّت ارامنه را هفتاد هزار تن ذكر كرده است (به نقل از رائين، 4).همسايگي و رفت و آمد معتقدين به اين اديان با مسلمانان در تشويق علماء به نوشتن كتاب درباره مسيحيّت و يهوديّت نقش داشت. امّا مسأله اساسي كه زمينه رشد و نوشتن كتاب بر ضد آراء مسيحيان و يهوديان را فراهم كرد، گسترش روابط بين ايران و اروپا از عصر صفويّه به بعد بود.
مبلّغين اروپائي در ايران و آثارشان
ايران در اين زمان هر روز پذيراي سفراء و نمايندگان سياسي كشورهاي اروپائي بود كه اكثراً با يك هيأت تبليغاتي همراهي ميشدند. اين گروه تبليغاتي مذهبي، همچون بازوي كشورهاي اروپائي در كشورهاي شرقي عمل كردند و زمينه را براي منافع استعماري آنها فراهم ميآوردند. دكتر عبدالهادي حائري در كتاب نخستين روياروئيهاي انديشه گران ايران با دو رويه تمدّن بورژوازي غرب، ثابت كرده است كه چگونه كليساي كاتوليك ، كشيشان آزموده خود را با برخورداري از پشتيباني پادشاهان اروپا به دربار ايران و كشورهاي خاور زمين فرستاد، تا آن حاكمان بتوانند از راههاي متعدد به خواستهاي استعماري دست يابند (حائري، فصلهاي 11 و 12).در اواخر قرن 9 ه··/ 15 م، پاپ سرزمينهاي كشف و فتح شده را بين اسپانيا و پرتغال تقسيم كرد با اين شرط كه آن دو دولت استعمارگر در مسيحي ساختن مردم اين سرزمينها كوشش كنند. پادشاه فرانسه، لويي سيزدهم به فرستاده خود لويي دهي3 كه در سال 1036/1626 به ايران اعزام شده بود، صريحاً خاطرنشان ساخت كه علّت حقيقي كه آقاي دهي براي آن فرستاده ميشود، برقراري مذهب كاتوليك در ايران و به دست آوردن تجارت و تفوق فرانسه در اين كشور است (همو، 476). تأسيس كمپاني فرانسوي هند شرقي مديون اطّلاعات و تجربيات يكي از همين كشيشان به نام رافائل دومان بود كه سالها در ايران بسر برد (1108-1055/1696-1645) و منافع سياسي دولت استعماري فرانسه را فراهم كرد.