جلوههاي معلّمي
جواد محدثي 12 ارديبهشت، سالروز شهادت علامه فقيد، استاد شهيد مرتضي مطهري و «روز معلم» است.به پاس خدمات ارزنده اين شهيد بزرگوار به فرهنگ اهل بيت و در گراميداشت خاطره شهادت او و يادكرد از اينكه اين معلّم نمونه، در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) مدفون است، به معرفي كتاب «جلوههاي معلمي استاد مطهري» ميپردازيم.«كوثر»«جلوههاي معلمي استاد مطهري»، در 316 صفحه وزيري، از سوي انتشارات «مدرسه»، اولين بار در سال 64 منتشر شد. چاپ سوم آن در سال 69 بود. در پيشگفتار اين مجموعه آمده است: «معرفي مدرسان و استادان بزرگ اسلامي و شناساندن شيوههاي تعليم آنها، در بسياري جهات ميتواند نقطه شروعي براي اين كار باشد، تا برنامهريزان، معلمان و دانشآموزان ما دريابند كه بهرهوران از چشمه پاك و گواراي اسلام، علم را نور الهي، معلم را وارث انبياء، شاگردان را يتيم آل محمد و تعليم را يك وظيفه ديني و تكليف الهي به حساب ميآورند.»كتاب در هفت فصل تنظيم شده است:«فصل اول» به سيماي درخشان شهيد مطهري از منظر تني چند از زبدگان امت و بزرگان اهل نظر نگاه شده است. مطلع اين بخش، گزيدهاي از چندين پيام حضرت امام خميني(قدّس سرّه) درباره استاد شهيد است، سپس سخناني از مقام معظم رهبري و اينكه «آثار شهيد مطهري، مبناي فكري نظام جمهوري اسلامي ايران است.»و برخي نظرهاي ديگر از شخصيتهاي ديگر«فصل دوم»، مروري بر زندگاني شهيد مطهري است، از دوران طلبگياش، از اساتيد و تحصيلاتش، از زندگاني خانوادگي، فرزندان، خانواده و فرزندان و نحوه برخورد با آنان، كه منبع عمده اينها برخي مصاحبهها با افراد خانواده است و نيز برگرفته از نامههاي شهيد به فرزندانش. همچنين سيري در مبارزات اعتقادي و سياسي استاد شهيد تا آنجا كه به شهادت او ميانجامد و داغي ابدي بر دل آشنايان و شاگردان ميگذارد و امام را به سوگ مينشاند.«فصل سوم»، با عنوان «جلوههاي معلمي استاد»، خاطرات و ديدگاههاي شاگردان و ياران آن فقيه است، از زبان كساني كه سالها با او همدم و مونس و همراه بودهاند، يا خوشه چين خرمن دانش و معنويت و فضايلش بودهاند. شيوههاي معلمي، رفتارها و روحيات استاد، در همين بخش قابل خواندن و بهرهگيري است. از اين بوستان معطر، به اين دسته گل بسنده كنيم، از زبان آيت اللّه جوادي آملي كه درباره استاد فرموده است:«... شهيد مطهري دلي داشت دلباخته به قرآن، مغزي داشت سرسپرده به عرفان، جاني داشت وابسته به برهان. متفكر بود، اهل دل بود، اهل معني بود. آنچه در تمام برخوردها با شهيد مطهري كاملا محسوس بود، چه در جلسات خصوصي و چه در حضور استاد، در جلسه خصوصي استاد حرّيت و آزادي شهيد مطهري بود.او داراي دلي بود آزاد و داراي مغزي بود آزاد و قهرا داراي زباني و قلمي آزاد بود»(ص 78)از زبان كساني ديگر همچون حجةالاسلام فاكر، آيةاللّه طاهري خرم آبادي، حجةالاسلام محقق داماد، حجةالاسلام محمد تقي شريعتمداري، حجةالاسلام احمدي يزدي، آقاي حداد عادل، آقاي علي لاريجاني، آقاي جواهريان، آقاي غفاري، شهيد محلاتي، مطالب سودمندي در اين بخش آمده است. از مباحث خواندني همين فصل، شيوه تحقيق و تدريس استاد مطهري است كه از زبان دو تن از شاگردان استاد، بيان شده است و از صفحه 109 تا ص 166 را به خود اختصاص داده است.در اين بخش، از استاد مطهري در مقام استاد و معلمي مبرز، در مقام محقّقي توانا و موشكاف، متكلّمي بصير و غيرتمند، مصلحي پرشور و روشن بين و احياگري جان سوخته و بيدار دل، به تفصيل سخن رفته است. به فرازهايي از اين بخش توجه كنيد:«مرحوم مطهري در تدريس نيز همچون ساير جنبههاي زندگياش بسيار منظّم و مقيّد به برنامه بود. در طول كلاس حتّيالمقدور از مطلب اصلي دور نميشد، رشته اصلي بحث را رها نميكرد. در هر كلاس، استعداد و بنيه مستمعين و متعلمين را در نظر ميگرفت و مطالب را متناسب با سطح معلومات جمع، عرضه ميكرد...»(ص112)«... مرحوم مطهري، علاوه بر وسعت معلومات، سخت موشكاف و نكته سنج و تحليل گر بود. آنچه را كه بسياري به سادگي از سر آن ميگذشتند و نكتهاي در آن نمييافتند، استاد با دقتي حيرتانگيز مورد كنكاش قرار ميداد و تناقضات دروني و نقاط ضعف آن را آشكار ميساخت.»(ص 115)«... او همچنين پاسداري بيدار و هوشيار، با همه وجود به حراست از حصار و باروي دين پرداخت و در هر جا احتمال بروز رخنه و ايجاد شكافي داد، مجدانه به ترميم آن همت گماشت. در برابر هر حملهاي از سوي هر جناحي، كوشيد تا در حد توان خود، دفاع جانانهاي به عمل آورد...»(ص122)«... مرحوم مطهري به هيچ روي اهل سازش و مصالحه بخصوص آنجا كه پاي اسلام در ميان ميآمد نبود. بر خلاف بسياري از رجال و شخصيتهاي جامعه كه در مواضع مختلف بنابر مصالح شخصي و به منظور آنكه صيت خوششان بر باد نرود و يا مقام و موقعيتشان به خطر نيفتد، چشم خود را بر بسياري از امور خلاف شرع ميبستند و مهر سكوت بر لب ميزدند، مرحوم مطهري سكوت را ذنب لا يغفر ميدانست و محال بود كه صداي اعتراض خود را هر چه رساتر به گوشها نرساند»(ص 123)«.. او در ادامه فعاليتهاي اصلاحي خويش، علاوه بر روشنگري و ارشاد در سنگر حوزه و دانشگاه، و از طريق جلسات وعظ و خطابه و نيز به وسيله انتشار كتب و رسالات و مقالات گوناگون در زمينه مسائل و موضوعات مورد نياز جامعه، به دو امر ديگر نيز سخت دلبسته بود: اول اصلاح سازمان روحانيت، و ديگر تربيت شاگردان و ياراني باوفا كه ادامه دهنده راه و به ثمر رساندن آن طرحها و نقشههاي اصلاحي باشند.»(ص 132)«مرحوم مطهري، در سراسر زندگي پربركت خويش، دائما در انديشه احياء علوم دين و حيات بخشيدن بر جانهاي بيرمق مسلمين بود. او نه تنها خرافهزدايي و جدا ساختن پيرايههايي را كه بر اندام دين وصله كرده بودند، پيشنهاد ميكرد و خود فعالانه در اين پالايش سهمي بسزا بر عهده گرفته بود...»(ص 138)«فصل چهارم»، عنوان «مقالات» دارد و به بررسي و تحليل سير انديشه شهيد مطهري درباره امور اجتماعي پرداخته است و نظرات وي را پيرامون مسائلي چون: جامعه، طبقهبندي اجتماعي، تكامل اجتماعي، مشكل عقب ماندگي جوامع اسلامي معاصر، شيوه تفكر اجتماعي مسلمانان تحليل كرده است. منبع اين بررسي عمدتا مقالات شهيد و آثار گوناگون ايشان است.«شهيد مطهري و يهود»، عنوان مقالهاي ديگر در همين فصل است كه بيشتر به جريانهاي دشمني و كين توزانه يهود در مسائل فكري و فرهنگي و در عرصه تأليفات و كتب با اسلام و مسلمين پرداخته است.مقاله ديگر در اين فصل، با عنوان «لغات و اصطلاحات تعليم و تربيت در آثار استاد» به بيان ديدگاههاي استاد در اين زمينه پرداخته است. نوعي استخراج لغات و اصطلاحات در آثار شهيد، به منظور دستيابي به مفاهيم تربيتي اسلام. اين عناوين استخراج شده كه هر كدام توضيحي را هم برگفته از آثار استاد همراه دارد، فراوان است، از قبيل: تعليم، علم مسموع، علم مطبوع، روح علمي، عقل، عاقل، صنعت، تربيت، امنيت، آزادي معنوي، آزادي تفكر و عقيده، از خودبيگانگي، تزكيه نفس، تدبر، نقد و انتقاد، حكمت نظري، حكمت عملي، علم اخلاق، ميل و اراده، عادت، فطرت، غريزه، طبيعت، رشد، رهبري، مديريت اجتماعي، ايمان، تكامل فرد و جامعه، احساس نيايش، بلوغ، خودآگاهي فطري، خودآگاهي پيامبرانه، تقوا، حسن و قبح فعلي و فاعلي، مغفرت، تنبيه، توبه و...در مقالهاي ديگر «راه و رسم معلّمي» استاد را توضيح داده است. بررسي نهضتهاي ضد عقل در تاريخ اسلام، عنوان مقالهاي ديگر است كه بر مبناي آثار استاد، تحقيق شده است.يكي از آثار استاد، كتاب «تعليم و تربيت اسلامي» است. مقاله ديگر اين فصل، چكيدهاي از اين كتاب را ارائه ميدهد، در بيست صفحه، كه كاري ارزنده است.و... «فصل پنجم»، اشعار است.آغاز اين بخش، سرودهاي از خود علامه مطهري آمده است كه به استقبال شعر يكي ديگر از شاعران معاصر پس از جريانات 15 خرداد سروده است.سپس نمونههايي از اشعار شاعران معاصر درباره استاد شهيد، آمده است. از كساني همچون سپيده كاشاني، حميد سبزواري، محمود شاهرخي، جعفر ابراهيمي، نصراللّه مرداني، جمالي، سيد حسن حسيني، عليرضا ميرزا محمد، قيصرامين پور، سهرابي نژاد، جواد محدثي، جواد محقق و...شعر استاد سبزواري (اي مجاهد اي شهيد مطهر ...) سرود شده است كه همه بارها شنيدهايد.چند بيت از شعر پيرمرد صاحبدل شيراز، جمالي (مذنب) اينگونه است:
آنكه با روح خدا همسفر دلها بود
سيرتي داشت كه در پرده صورت ننشست
بينشي داشت كه ناديده خدا را ميديد
همه دانند، ولي او ز خدا ميدانست
خشك مغزان خطا رفته به دنبال سراب
زنده با عشق خدا بود و بقا يافت ز مرگ
مردني داشت كه چون زندگيش زيبا بود
آنكه در خلوت انديشه خود با ما بود
صورتي داشت كه صورتگر از او پيدا بود
دانشي داشت كه روشنگر هر اعمي بود
همه گويند، ولي او ز خدا گويا بود
تشنه مردند به هر وادي و او دريا بود
مردني داشت كه چون زندگيش زيبا بود
مردني داشت كه چون زندگيش زيبا بود
- در برخي از اين روايات آمده است كه صبيغ پس از ملاقات خود با عمر سؤالاتي در باب سوره و الذاريات مطرح نمود و خليفه به سؤالات وي پاسخ داده آنگاه او را در دو نوبت و هر بار صد ضربه شلاق زد (ابن كثير، 4/248)، اما به نظر ميرسد كه اين قسمت از روايت ساختگي باشد، زيرا در رواياتي كه گذشت بحثي از پرسش و پاسخ در بين نبود و ابن ابي الحديد نيز كه اين ماجرا را در شرح نهج البلاغه آورده است، گرچه اصل سؤالات صبيغ را مطرح ساخته لكن اشارهاي به پاسخهاي عمر ندارد. كلام اين دانشمند چنين شروع ميشود: صبيغ تيمي بر عمر وارد شد او ابتدا از غذاهايي كه نزد خليفه بود تناول كرد
- اين مقدمه چنانكه از بررسي آن به دست ميآيد مقدمه تفسيري بنام المباني لنظم المعاني بوده كه متأسفانه اصل آن تفسير مفقود شده و نام مؤلف آن نيز ناشناخته مانده است. اين مقدمه معهذا به دليل اشتمال بر مباحث سودمندي در تاريخ و علوم قرآني مورد توجه محققان واقع شده و از مفسران اهل سنت قرطبي در تفسير خود از آن سود جسته ا
2- تحرَّجَ: تجنّبَ الحَرَج: از گناه دو رشد و استنكر الامر اي جهله يعني امر و مطلب را ندانست (منجد الطلاب، ص 92 و 609).
3- مرا از شيخين بخاري و مسلماند. معروف است كه اين دو نفر در تعيين حديث صحيح شرايطي را به طور مشترك در نظر داشتهاند كه از جمله آنها اتصال سند و وثاقت ناقلان حديث بوده است، پس اين دو نفر حاكم نيشابوري تصميم گرفت با همان شرايط بخاري و مسلم روايات صحيح ديگري را - كه اين دو نفر در كتابهاي خود نياورده بودند - شناسايي و جمعآوري كند و حاصل كار او پيدايش كتاب المستدرك علي الصحيحتين گرديد (جهت اطلاع بيشتر بنگريد به علم الحديث، شانه چي، ص 49 و 62).
5- يكي از محققان معاصر با استناد به مدارك تاريخي ثابت كرده است كه در دوره خلافت عمر دو تن از صحابه يعني ابن عباس و عايشه و نيز برخي از علماي اهل كتاب مانند كعب الاحبار استثناءً اجازه يافتند كه در مورد تفسير قرآلن يا نقل حديث و فتوي، مطالبي براي مردم بازگو كنند (عسكري، القرآن الكريم و روايات المدرستين، 2/419 الي 431) اما در جايي كه ابن عباس جرئت طرح سؤال خود را از خليفه نداشته باشد تكليف بقيه صحابه روشن است.