به فضل الهي در آغاز سال امام اميرالمؤمنين عليه السلام توفيق ديدار و گفت وگو با آية الله هاشمي رفسنجاني سردار بزرگ انقلاب و يار ديرينه امام راحل و مقام معظم رهبري نصيب پيام حوزه شد. ايشان عالمي گرانمايه و از شاگردان و همراهان اند كه فضاي حوزه قبل از انقلاب را درك كرده اند و توفيق شاگردي و همراهي بنيانگذار انقلاب از سال هاي بسيار دور هستند. و زمينه ساز انقلاب در كنار امام راحل و حضور در كوران هاي دوران آغازين پيروزي نهضت و دفاع مقدس و مديريت عالي و كلان نظام اسلامي در سال هاي پر فراز و نشيب نهضت ايشان را داراي برجستگي ممتازي كرده است. درايت، هوشمندي و افق بلند ديدگاه هاي ايشان كه فرزند فرزانه حوزه اند و از قوّت ها و ضعف هاي احتمالي حوزه و راه درمان آن به خوبي آگاهند و از سوي ديگر آشنايي و آگاهي كاملي كه از نيازهاي نظام اسلامي دارند، پيام حوزه را بر آن داشت تا در نشستي با معظم له در صدد بهره مندي از ديدگاه ها و تجربيات و نظريات ايشان درباره امام راحل و جايگاه و رابطه حوزه و نظام برآييم. در اين گفت وگو به شؤون مختلف حوزه و وظايف حوزه در قبال نظام توجه اي تام شده است و همچنين به بسترهايي كه در حوزه زمينه ساز آغاز نهضت شد، نيز پرداخته ايم. اميدواريم اين گفتار چراغ راهي براي حوزويان در پيشبرد اهداف بلند اسلام و انقلاب باشد. آنچه در ادامه مي آيد، گزارشي از اوّلين جلسه گفت وگو با ايشان است، كه در فضايي بسيار صميمي و گرم انجام شده است و ان شاءالله در شماره آينده گزارشي از نشستي با معظم له كه در آن به صورت كاربردي از مسايل حوزه، در محورهاي سياستگذاري و مديريت، نظام اداري و برنامه ريزي، نظام آموزشي، تحقيقات و تبليغات بحث خواهد شد، را مي آوريم. پيام حوزه: در محضر حضرت آية الله هاشمي رفسنجاني رييس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام هستيم، ضمن سپاسگزاري از عنايت ايشان و قبول دعوت پيام حوزه، به عرض حضرت عالي مي رساند كه در اين گفت وگو بنا داريم به مسأله امام قدس سره و حوزه علميه از زاويه ديد جنابعالي كه از يك سو از ياران ديرين و نزديك حضرت امام و از علماي بزرگ حوزه و داراي پيشينه اي قوي در حوزه هستيد و از سوي ديگر از بنيانگذاران نهضت اسلامي هستيد و در تمام دوران پرفراز و نشيب قبل و بعد از پيروزي انقلاب در رأس هرم اداره نظام قرار داشته ايد و ملقب به سردار سازندگي هستيد بپردازيم. در آغاز و قبل از گفت وگو درباره حضرت امام قدس سره ، از حضرت عالي مي خواهيم درباره دوران طلبگي و تحصيلاتتان و وضع حوزه علميه در آن دوران صحبت بفرماييد. آية الله هاشمي رفسنجاني: بسم الله الرحمن الرحيم، طلبگي ام از سال 1327 شروع مي شود و تا سال 1343 به جز دوران كوتاهي كه در زندان يا تهران بودم، تماما در حوزه حضور داشتم و بيشتر وقتم را در درس و تحصيلات حوزوي سپري كردم، مقاطعي هم به كارهاي فرهنگي و انتشاراتي و تبليغي پرداختم. سال 1327 كه وارد حوزه شدم، نوجواني چهارده ساله بودم و تا آن زمان تنها در روستا زندگي كرده بودم. از مسايل كشور و جهان و تحولاتي كه اتفاق افتاده بود، چندان اطلاعي نداشتم. با ورودم به حوزه خوشبختانه در موقعيّت مناسبي قرار گرفتم و خيلي زود با حوزه و شرايط آن -بيش از طلبه هاي ديگر- آشنا شدم. پدرم به خاطر بستگي فاميلي مان با آقايان اخوان مرعشي، من را به آنان سپرد و خيلي زود جزء افراد آن خانواده شدم. اخوان مرعشي در آن زمان از افاضل حوزه و افرادي اهل معاشرت بودند و با همه شخصيت ها و طلبه هاي فاضل حوزه ارتباط داشتند. دائما در منزل شان مهماني و رفت و آمد بود. از اين رو خيلي زود با همه چهره هاي حوزه از آية الله بروجردي كه در رأس همه بودند تا سطوح پايين تر آشنا شدم. در مدرسه ها نيز با طلبه هاي هم سطح خودم كار مي كردم و با آنان آشنا بودم. در نتيجه در زمان كوتاهي تقريبا همه حوزه را شناختم.
آشنايي با حضرت امام قدس سره
چند ماه پس از ورودم به قم نيز منزل مسكوني مان به مقابل منزل حضرت امام قدس سره منتقل شد. اين مسأله باعث شد تا خيلي زود با معظم له آشنا شوم.
وضع حوزه در آن دوران
آن موقع رسالت مهم حوزه درس خواندن بود و حوزويان در تحصيل بسيار جدي بودند.
پس از رحلت آية الله بروجردي
شرايط جديدي در حوزه به وجود آمد و زمينه بروز شخصيت و افكار امام پديد آمد. مرحوم آية الله بروجردي با توجه به وضع آن دوران، اين رسالت را براي حوزه تعيين كرده بودند. علت هم آن بود كه در زمان رضاخان حوزه تقريبا متلاشي شده بود و مي بايست از نقطه كوچكي آغاز مي كردند. از اين رو ايشان حوزه محدودي كه از آية الله حائري يزدي باز مانده بود به دست گرفته و آن را توسعه دادند. در آن موقع، رسالت اوّل حوزه اين بود كه روحانيت را كه در زمان رضاخان حذف شده بود دوباره شكل دهد و احيا كند. براي اين كار يك دوره طولاني زماني لازم بود تا طلبه هاي مبتدي مدارج عالي را طي كنند مقداري درس خارج هم ببينند. ده، پانزده سالي وقت مي خواست تا حوزه، حوزه واقعي شود. از اين رو اهميّت چنداني به بقيه مسايل داده نمي شد.
وضعيت سياسي و فرهنگي حوزه و جامعه در آن دوران
در خارج از حوزه نيز روحانيون فعاليت هايي داشتند، مثل آية الله كاشاني و فدائيان اسلام، شخصيت هاي نادري هم از خود حوزه با آن ها در ارتباط فعال بودند. اين فعاليت هاي بيروني هم بر روي حوزه تأثير مي گذاشت و براي طلاب جوان جالب بود. گرچه همّت اوليه مان همان درس خواندن بود. از سويي ديگر بعد از شهريور بيست روحانيّت از انزواي خفه كننده اي كه ديكتاتوري در جامعه ايجاد كرده بود، بيرون آمده بود. جامعه مذهبي نيز از شرايط بسيار حادّ سانسور و ايذاء خارج شده بود و التهاب شديدي براي مسايل ديني وجود داشت و مردم عاشقانه با حوزه و روحانيت ارتباط پيدا مي كردند. طلبه شدن من نيز، خود، نشاني از اين التهاب مردمي است. من نوجواني بودم كه در روستاي نوق رفسنجان كه يازده فرسخ تا شهر فاصله داشت، زندگي مي كردم و هنوز شهر را نديده بودم. وضع راه ها و وسايل حمل و نقل به گونه اي نبود كه روستاها بتوانند ارتباط جدّي با شهرها داشته باشند. من در نوق و در آن سنين به طلبگي علاقه مند شدم، در حالي كه تحصيلاتم نيز مكتبي بود و مدارس دولتي هم نرفته بودم و تنها كتاب هايي مثل بوستان سعدي و معراج و امثال اين ها را خوانده بودم. اين مسأله عمق التهاب و اشتياق مردمي را مي رساند. يك درويش آمده بود نوق و آية الله بروجردي را به ما معرفي كرد. گرچه اين مرد تنها مداحي مي كرد و كار ديگري هم نداشت ولي بالأخره اطلاعاتش از ما بيشتر بود و از زبان او با حوزه آشنا شديم. البته پدر من نيز از حوزه و روحانيت آگاهي داشت و با اين كه شغل روحانيت نداشت، لباس روحاني مي پوشيد. من فكر مي كنم در خيلي از جاهاي ايران شرايط همين بود. از اين رو افرادي كه براي طلبگي به حوزه مي آمدند، عاشق كارشان بودند و ترديدي در انتخابشان نداشتند. البته تحقيراتي كه آن موقع توده اي ها و ليبرال ها و نيروهاي آن ها بر ضد آخوندها مي كردند، نيز رواج داشت و رسوبات دوران استبداد پهلوي هم بود، ولي در مقابلش اين عشق هم بود. در خود حوزه هم صحنه هاي شيرين و تلخ بسيار بود. فعاليت هايي هم انجام مي شد. آن موقع فدائيان اسلام فعال بودند، جبهه ملّي هم بسيار فعال بود و قضيّه نفت جزء مهم ترين خواسته هاي ملّي آن روز محسوب مي شد. حرف هاي بزرگي هم زده مي شد و مي گفتند اگر نفت ملّي شود به هر ايراني در روز چقدر مي رسد و فكر مي كردند مي آورند و درِ خانه افراد مي دهند و نمي دانستند كه در ثروت سرانه كشور اين قدر سهم پيدا مي كنند. فضاي آزاد، خوب و سازنده اي بعد از شهريور بيست به وجود آمده بود. دولت شاه هم كه تازه به قدرت رسيده بود، جوان و خيلي ضعيف بود و اصلاً امكان كنترل نداشت، ساواك هم شكل نگرفته بود. تأثير منفي حذف روحانيت از زندگي مردم هم برايشان خيلي جدّي بود و ايشان را حساس كرده بود. پيام حوزه: جنابعالي در آن دوران تا چه مقطعي تحصيل كرديد و اساتيد و بزرگاني كه در محضرشان تلمذ كرديد، چه كساني بودند؟ آية الله هاشمي رفسنجاني: اولاً وضع حوزه در آن دوران به گونه اي بود كه تقريبا همه چيز در آن بدون برنامه و آزاد بود. بعضي ها از نصاب و بعضي ها از جامع المقدمات شروع مي كردند و در دوره سطح از امثله تا كفايه خوانده مي شد، انتخاب استاد هم مباحثه و درس و محل سكونت همگي آزاد بود. طلبه اگر مي توانست حجره اي پيدا مي كرد والاّ در خانه هاي مردم اتاق مي گرفت. حوزه راهنماي رسمي نداشت، البته افرادي بودند كه طلاب را راهنمايي و كمك مي كردند ولي فضا كاملاً آزاد و انتخابي و نوعا هم عاشقانه بود. بايد به بهره وري از نيروهاي حوزه نظمي داد و شيوه ارتباط را و كاربردي كردن استفاده از منابع حوزه را سازمان داد، در مرحله بالاتر لازم است نيازهاي حكومت و نظام را مشخص كنيم و توقعاتي كه نظام از حوزه دارد در برنامه تحصيلي حوزه بگنجانيم و با زمان بندي مناسب مثلاً در دوره هاي پنج يا ده ساله مقدار معيني از نيروهاي متخصص را تربيت كنيم. من به سرعت درس هايم را خواندم، فكر مي كنم در ظرف شش تا هفت سال سطح را تمام كردم. تا سه سال حتي تابستان ها از قم بيرون نرفتم، آن موقع تابستان هاي قم خيلي سخت بود و وسايل تبريد هم نبود، بعد از سه سال وقتي براي اولين بار به روستاي خودمان برگشتم، قسمت زيادي از لمعه را به خوبي خوانده و به ادبيات مسلط بودم. همه متن الفيه و متن تفتازاني و متن حاشيه ملاعبدالله و مقدار زيادي از قرآن و همه اشعاري كه به صورت ضرب المثل در كتاب هاي ادبيات حوزه مثل مغني و سيوطي، و كتب ديگري است را از حفظ داشتم. خيلي از طلبه ها آن موقع اين گونه بودند. قرآن را هم زياد حفظ كرده بودم، منبر هم تا آن زمان نرفته بودم و تنها درس خوانده بودم، سه سال و نيم بعد هم كفايه و رسايل و مكاسب و بخشي از قوانين را كه آن موقع خوانده مي شد، تمام كردم. البته درس هايي هم در كنار دروس رسمي حوزه مثل درس منظومه و بحث هاي فلسفي خوانده بودم. پيام حوزه: الان هم، همين متون دروس اصلي حوزه است و تغييرات اندك بوده است، مثلاً قوانين را اصول فقه كرده اند، در بخش ادبيات هم مغني الاديب مي خوانند، يك سري دروس عمومي هم اضافه شده است. آية الله هاشمي رفسنجاني: آن زمان حاشيه ملاعبدالله و در كنار آن شمسيه را مي خوانديم، يك چيزهايي درس هاي رسمي و جدّي حوزه بود و درس هايي هم خودمان انتخاب مي كرديم، مثلاً جامي و شمسيه را هم مي خوانديم. به هرحال در ظرف شش سال تا هفت سال به درس خارج رسيدم. مدّتي درس آية الله بروجردي مي رفتم. درس ايشان بسيار مفيد بود ولي تنها دو يا سه روز در هفته و آن هم تكراري بود، ولي براي ما خيلي مفيد بود. درس اصلي ام درس امام قدس سره بود و در درس فقه و اصول ايشان شركت مي كردم. مقدار زيادي هم به درس مرحوم داماد رفتم. در درس آقاي شريعتمداري نيز در يك مقطع تابستاني كه ايشان درس نكاح را مي گفتند شركت كردم، مقداري هم از درس هاي آية الله گلپايگاني و آية الله مرتضي حائري استفاده كردم. پيام حوزه: اجازه بفرماييد به موضوع حضرت امام قدس سره بپردازيم، جناب عالي اشاره اي جامعه شناسانه به وضع آن روز حوزه هاي علميه، داشتيد، به علاوه خودتان فرموديد و در افواه هم مشهور است كه تا همين اواخر حوزه به تحصيلات به ويژه فقه و اصول منحصر بود، سؤالي كه به ذهن مي آيد، اين است كه چه زمينه هايي در حوزه وجود داشت كه -امام راحل قدس سره و امثال ايشان كه قبل از حضرت ايشان هم بودند- به وجود بيايند و رشد كنند و در قضيه حضرت امام قدس سره حوزه با ايشان همراهي كند و نهايتا بعد از يك دوره زماني خاص كه زمينه ها و بسترها فراهم شد. انقلابي عظيم را سامان دهند؟ در اين باره نظرتان را بفرماييد. آية الله هاشمي رفسنجاني: البته اين كه گفته مي شود فعاليت اصلي حوزه فقه و اصول بود، به اين معنا نيست كه در حوزه فعاليت هاي ديگري نبود. طلبه ها نوعا زندگي شان را از ناحيه منبر و تبليغ تأمين مي كردند، زيرا شهريه خيلي جزئي بود. تبليغ براي طلبه ها يك بخش جدّي از كارشان بود و عموما منبر مي رفتند. اين كار نيازمند مطالعات جنبي زيادي بود. از سوي ديگر، محيط سياسي نسبتا آزاد بود و مسايل جدّي در كشور مطرح مي شد. در تبليغات هم حرف هاي تند چه در زمينه مسايل مذهبي و چه اجتماعي مطرح مي شد و روحانيون موضع گيري مي كردند. بنابراين در حوزه در كنار تحصيل فقه و اصول يك جريان سازنده سياسي اجتماعي نيز وجود داشت. دروس ديگري هم كه در حوزه رايج بود، به شكل گيري شخصيت و تفكر طلاب كمك مي كرد، تفسير جايگاه خاصي داشت، نهج البلاغه بستر مواعظ و منبرهاي طلاب بود، بحث هاي اخلاقي هم در حوزه كم نبود، فلسفه تقريبا جزء درس هايمان بود و در حدّ منظومه و براي بعضي ها در حدّ اسفار جزء برنامه ها حساب مي شد. ارتباطات گسترده اي هم طلاب با جامعه آن روز داشتند.
بسترهاي سازنده شخصيت امام راحل
امّا امام تحت اين شرايط كه از آن صحبت كرديم، ساخته نشدند. شخصيت امام قبلاً ساخته شده بود. هنگامي كه با امام قدس سره آشنا شديم، معظم له را همان گونه يافتيم كه ده سال بعد نهضت را آغاز كرد و جامعه ايشان را شناخت. الآن سال صدم ميلاد امام را پشت سر گذارده ايم. ايام زندگاني ايشان با پر فراز و نشيب ترين دوران تاريخ ايران مقارن شده بود. امام قدس سره تقريبا دوره مشروطه و بعد از مشروطه، دوران اشغال ايران از سوي خارجي ها در جنگ جهاني دوّم را درك كردند، از سويي ديگر حضرت ايشان ذاتا انساني بسيار مستعد و خوش فكر بودند، شخصيت ذاتي ايشان از شخصيت هاي نادر روزگار است و تا آن جايي از اساتيد و بزرگان را ديده ام، مثل ايشان خيلي كم بوده اند. در كنار اين ها در دوره رضاخان كه تحت فشار استبداد بودند به عرفان رو آورده بودند. توجه به عرفان و نَفَس مرحوم آية الله شاه آبادي كه استاد ايشان بودند، امام را متحول كرده بود و در كنار مقام علمي ممتاز، از ايشان شخصيتي استثنايي به وجود آورده بود. ما در همه حالات، مذاكرات، مزاح ها، تندي ها و تلخي ها و حتي تحليل هاي ايشان جرقه هاي عرفاني مي ديديم. در يك جمع بندي ايشان استعدادشان قوي بود، خوب درس خوانده بودند، مباني فقهي و اصولي حوزوي را در اختيار داشتند. از شرايط تاريخي قبل از آمدن رضاخان و دوره مشروطه و شكست مشروطه و حالت خشمي كه به نيروهاي مسلمان دست داد، آگاهي داشتند، از چگونگي برباد رفتن نتايج مشروطه كه توسط نظامي هاي رضاخان مصادره شد و عملكرد غرب زده هايي كه باعث اين تفرقه شدند، باخبر بودند. عوامل موفقيت و به هم خوردن مشروطه را هم مي ديدند، دوران حضور يك نظامي قلدري مثل رضاخان كه بسيار عوامانه، ولي خيلي جدي با مسايل كشور برخورد مي كرد را هم لمس كرده بودند. جنايات غربي ها در دوران اشغال ايران كه خيلي ها را تحت تأثير قرار داده بود، را هم مشاهده كرده بودند. تأثير منفي حذف روحانيت از زندگي مردم هم برايشان خيلي جدّي بود و ايشان را حساس كرده بود. اين ها چيزهايي بود كه آثارش در افكار و زندگي سياسي ايشان بعدا هويدا شد. پس براي شناخت شخصيت امام قدس سره بايد به عوامل تاريخي 20 الي 30 سال قبل از شهريور بيست برگشت و اقتضائات آن را بررسي كرد. از اين رو ايشان را بايد ساخته شده قبل از دوران گسترش حوزه در قم به حساب آورده و حتي گسترش حوزه قم را محصول تلاش ايشان دانست. آية الله بروجردي را امام قدس سره از بروجرد دعوت و حوزه را تقويت كردند. منتهي افكاري كه ايشان داشت، با سياستي كه آقاي بروجردي و اطرافيانشان داشتند، هماهنگي نكرد و شرايطي پديد آمد كه امام قدس سره از متن اصلي جريانات خارج شده و تنها به تربيت طلاب پرداختند. ولي افكارشان در وجودشان بود. تا اين كه با گذشت سال ها زمينه هاي مساعد فراهم شد و حدود هفت - هشت سال قبل از شروع نهضت، وضع حوزه و جامعه امام را متوجه كرد كه منويات ايشان قابل اجراست. پيام حوزه: در بين بزرگان حوزه در آن زمان گستره وسيعي از آراء و عقايد وجود داشت ولي نهضت امام يك پارچه و همه گير شد. حوزه وروحانيت در آغاز نهضت در سال هاي 42 و به ويژه در اوج نهضت به گونه اي با ايشان همراه شد كه اگر كسي هم نظر و هم رأي ايشان نبود، عملاً در حاشيه قرار گرفت. به نظر جنابعالي چه عواملي باعث اين همدلي در حوزه شد؟ ما در همه حالات، مذاكرات، مزاح ها، تندي ها و تلخي ها و حتي تحليل هاي ايشان جرقه هاي عرفاني مي ديديم. آية الله هاشمي رفسنجاني: اكثريت طلاب و روحانيون آن زمان حوزه بويژه شاگردان امام كساني بودند كه از دهه بيست در قم بودند و از نزديك شاهد مبارزات جبهه ملي و فدائيان اسلام و حزب توده و به خصوص نهضت آقاي كاشاني بودند. آنان دوران خفقان بعد از دولت مصدق را نيز لمس كرده بودند.اين خاطرات و مشاهدات براي روحانيان بسيار سازنده بود. از سويي ديگر نيروي عظيمي كه در حوزه شكل يافته و رشد كرده بود يكنواختي محيط حوزه و دوري از صحنه هاي سياسي و اجتماعي را نمي پسنديد از اين رو از سال سي و پنج به بعد كارهاي انتشاراتي گسترده و فراگير در حوزه شروع شده بود و نشرياتي مانند مكتب اسلام و پس از آن مكتب تشيع منتشر مي شد. در كنار اينها ارتباط با دانشگاه ها آغاز شده و از طريق امتحان، مدرسين وعده اي از طلاب وارد دانشكده معقول و منقول شده بودند و پلي ارتباطي بين حوزه و دانشگاه ايجاد كرده بودند و حرف هاي جديد وارد حوزه كرده بودند. در تهران نيز شخصيت هاي ملّي مذهبي فعاليت هاي خوبي داشتند كه براي طلاب پرجاذبه بود. مجموعه اين وقايع و تحولات براي طلبه هاي آن زمان و بويژه شاگردان امام قدس سره سازنده بود و باعث اين همراهي و همدلي شد، البته در زمان آية الله بروجردي امكان حركتي برخلاف نظر ايشان در حوزه وجود نداشت و محكوم به شكست بود و هيچ كس مخالفت با ايشان را تحمل نمي كرد. ايشان نيز مصلحت حوزه را در آن زمان اهتمام به تحصيل و حفظ آرامش مي دانستند. پس از رحلت آية الله بروجردي شرايط جديدي در حوزه به وجود آمد و زمينه بروز شخصيت و افكار امام پديد آمد.
اساساً تكوّن شيعه در مسأله امامت است
پيام حوزه: حضرت امام قدس سره بنيانگذار شكل نويني از حكومت يا به تعبيري دقيق تر «حكومت ديني» هستند و نظامي كه با اين كمال و گستردگي قبل از ايشان بي سابقه است و در گذشته حتي در مباحث فكري و تئوريك هم با اين وسعت مطرح نشده است. حضرت امام قدس سره براساس چه مبنايي اين تئوري والا و كامل ولايت فقيه و حكومت ديني را مطرح كردند؟ آية الله هاشمي رفسنجاني: از حضرت امام قدس سره چه در سال هاي قبل از نهضت و چه سال هاي اول بعد از پيروزي انقلاب مطلبي نشنيدم كه بيانگر شكل حكومت باشد، اما روشن بود كه در حكومت بايد قوانين و احكام اسلامي درهمه زمينه ها اعم از سياست خارجي و داخلي و اقتصادي و فرهنگي اجراء شود و نقض نشود. هدف حكومت در افكار ايشان مشخص بود، امّا اين كه شكل حكومت چگونه باشد، من چيزي نشنيدم. ممكن است مطالبي داشته باشند كه ديگران شنيده باشند. ما نيز احساس مي كرديم، وظيفه مان، نهي از منكر و امر به معروف است و بايد مواظب باشيم كه دولت و مردم مسلمان باشند و احكام اسلامي اجرا شود. لذا هر جا خلاف اين را مي ديديم، احساس تكليف مي كرديم. اگر مردم خلافي مي كردند در موعظه ها مي گفتيم و اگر دولت تخلف مي كرد در مخالفت هاي سياسي اعلام و برخورد مي كرديم. در حكومت ها هم گاهي افرادي از قاجاريه يا صفويه كه مي خواستند مسلمان تر از ديگران باشند براي كارهايشان از علما اجازه مي گرفتند
ريشه هاي شكل گيري ولايت فقيه
امّا اين كه چگونه نهضت به اين جا رسيد كه ولايت فقيه به اين شكل مبنايي مطرح شود. ريشه اش در عقايد شيعه است. اساساً تكوّن شيعه در مسأله امامت است گرچه در زمان پيامبر شيعه بروز و حضور داشته، امّا يك جبهه نبوده است و در بحث خلافت و امامت كه آن را حق مسلم اهل بيت مي دانسته است، متكون شده است. در تمام تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلام، همواره محور شيعه امامت بوده است. فقه قوي و مستحكم شيعه نيز در همه زمان ها از صدر تاكنون بر اين پايه استوار است كه علما و فقهاي جامع الشرايط نوّاب امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند. در حكومت ها هم گاهي افرادي از قاجاريه يا صفويه كه مي خواستند مسلمان تر از ديگران باشند براي كارهايشان از علما اجازه مي گرفتند تا خيالشان راحت باشد،كه تصرّف عدواني در امور جامعه نمي كنند. اين تفكر اصولاً همزاد با تكوّن شيعه بوده و هيچ وقت هم از آن جدا نشده، منتهي در مقام عمل بر خيلي ها اين فكر مسلط شده بود كه در زمان غيبت و قبل از ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ولايت و امامت فقيه امكان تحقق ندارد. از اين رو به نظارت همگاني و امر به معروف و نهي از منكر قانع بودند و كم كم اين تفكر، فرهنگي براي علما و حوزه ها شده بود. از اين رو علمايي كه در فكر ايجاد حكومت افتادند نادر بودند. با اوج گيري مبارزه بحث ايجاد حكومت و ولايت فقيه جايگاه خاصي در مباحث فكري يافت. در آغاز در داخل كشور اين بحث شروع شد كه اصولاً آيا بايد دنبال حكومت باشيم يا نه؟ حتي يكي از آقايان قم كتابي نوشت و در آن كتاب به رغم تلقي ما كه قبلاً هدف امام حسين عليه السلام را تنها نهي از منكر و امر به معروف مي دانستيم، مدعي شد كه هدف حضرت بالاتر از امر به معروف بوده و ايشان دنبال حكومت بوده اند. بسترهاي فكري آن زمان باعث شد تا اين بحث مخالف و موافق پيدا كرد. در سال هاي آخر مبارزه اين فكر در جامعه گسترش يافته و جدي شد، امام راحل نيز بحث ولايت فقيه را در نجف شروع كردند. البته منظورم از سال هاي آخر، ده سال آخر مبارزه است، البته در آن زمان اين فكر كه به زودي مبارزه پيروز مي شود و رژيم شاه شكست مي خورد و مي توانيم سيستم حكومت را تغيير دهيم، در ذهنمان چندان جدّي نبود و تصور مي كرديم كه تا به آن جا برسيم، خيلي وقت داريم. امّا سرعت تحولات و حوادث، ما را مقداري براي ايجاد سيستم اسلامي به عجله وا داشت. به هر حال گرچه بحث امامت و ولايت ريشه در عقايد شيعه دارد، ولي مشكلات و مصائب طولاني، بين شيعه و اين فرهنگ فاصله انداخته بود. به طوري كه شما در كتاب هاي فقهي و بحث هاي علماي گذشته افراد نادري، مثل مرحوم نراقي را مي بينيد كه به اين بحث بيشتر پرداخته اند. ولايتي كه آن موقع زياد از آن بحث مي شد، ولايت در امور حسبيه و در حدّ ضرورت هاي جامعه بود. امّا بعدا يك نوع برگشتي به مهم ترين مسأله شيعه شد، همچنان كه در آن روايت معروف مي فرمايد: بني الاسلام علي خمس بني الاسلام علي خمسة علي الصلوة والزكوة و الصوم و الحج والولاية و لم يناد بشي ء كمانودي بالولاية ... مهم ترين ركن در افكار سلف شيعه ولايت بوده است. پيام حوزه: اگر اجازه بفرماييد سؤالي جامعه شناسانه از وضع آن روز مردم داشته باشيم؛ زماني كه نهضت به پيروزي رسيد پس از يك دوره پنجاه ساله تلاش حكومت پهلوي براي دين زدايي بود، كشف حجاب، اختلاط زن و مردها، برنامه هاي مبتذل سينما و مطبوعات، راديو، تلويزيون، در آن دوران، رواج مراكز فساد و تبليغ و ترويج بي بند و باري پنجاه سال آن ها حكومت كردند و براي اين كه فرهنگ ديني مردم را از بين ببرند تلاش كردند. اما وقتي امام نداي اين نهضت را بلند كرد، مردمي كه پنجاه سال تحت بمباران تبليغات فرهنگي فاسد پهلوي بودند به اين نهضت پيوستند و همراهي كردند و خواستار حكومت ديني شدند و استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي محوري ترين شعار اين مردم شد. علت اين مسأله را چه مي دانيد؟ و چرا آن وضعيت تبليغاتي كمتر در مردم اثر كرد و آنان به اين صراحت دعوت را پذيرفتند و پيروي كردند؟. آية الله هاشمي رفسنجاني: براي پاسخ گويي به اين سؤال از بُعد جامعه شناسي بايد عوامل خرد و كلان بسياري را به حساب آورد. استقلال در مراكز تحقيقي از ضروريات است.
زمينه هاي استقبال مردم از نهضت
بايد توجه داشت كه گرچه حكومت ها مي توانند در زمينه فرهنگ و عقيده سازي كارهايي را انجام دهند، ولي معمولاً نمي توانند فرهنگ و عقايد مردم را براي مدتي طولاني بسازند و مطابق نظر خويش بار بياورند، بله اگر حكومتي صد در صد محبوب باشد و روابط خوبي با مردم داشته و برنامه درستي هم داشته باشد، مي تواند به تدريج نسل ها را به شكلي كه مي خواهد، بار بياورد. در تاريخ ايران همواره مهاجميني در صدد نابودي فرهنگ و اعتقادات مردم بوده اند ولي همواره همين افكار اصيل و فطريّات مردم، مهاجم را بلعيده و در خودش هضم كرده است. حتي مغول كه آمدند و آن جوري رفتار كردند، مدتي بعد خودشان اسلام و فرهنگ ايران را تا حدودي پذيرفتند و با آن مخلوط شدند. در كنار اين ها، تلاش و فعاليت فرهنگي و تبليغي روحانيت را نيز نبايد از نظر دور داشت، روحانيت هميشه حتي در زمان پهلوي به ويژه بعد از پهلوي اول در همه جا حضور داشته و مواظب افكار و عقايد مردم بوده است. مردم هم مراجعات اصلي شان به اين ها بوده، از اين رو حكومت پهلوي هيچ وقت موفق نشد فكر صحيح ديني را به كلي از مردم بگيرد. خفقان هيچ جا كار ساز نيست، خفقان معمولاً به صورت يك مانع كوتاه مدت عمل مي كند. پشت سر خفقان نيرويي عظيم متراكم مي شود، وقتي اولين منفذ را پيدا كرد، خودش را آزاد مي كند و وارد جامعه مي شود. در زمان پهلوي هم همين جور هم شد. پس علاقات ديني، آزادي خواهي و نفرت از سلطه بيگانه و امثال اين ها چيزهايي بود كه هيچ گاه از قلب مردم بيرون نرفت. منادي اي لازم داشت تا مردم قيام كنند. از اين رو هرگاه در گوشه اي منادي پيدا شد، مردم به حركت درآمدند. در كنار اين ها حكومت پهلوي و پسرش آن قدر بد بودند كه غير از فشار يا جلب منفعت براي عده اي خاص، هيچ چيز ديگري نمي توانست مردم را به آن ها نزديك كند. اين ها در زماني كه دنيا به طرف آزادي و حريّت حركت مي كرد، در اين كشور خفقان ايجاد كرده بودند. به علاوه مسأله نفوذ خارجي ها در اين كشور براي مردم بسيار تحقير كننده بود. تنفر از سلطه خارجي، تنفر از تبعيض ها، تنفر از غارت ها و تنفر از بي عرضگي هايي كه اين ها در اداره كشور داشتند، در كنار عوامل مذهبي و دينداري مردم زمينه مناسبي را براي مبارزه با دولت و جذب آنان به نهضت فراهم آورد. پيام حوزه: البته عامل مؤثر عامل مذهبي بود، چون با آن استبداد و حكومت پليسي اگر عامل مذهبي نبود مانع از حركت مي شد. آية الله هاشمي رفسنجاني: همين طور است. آن فطرت اولي و آن فرهنگ تشيّع كه در مردم بود با ضميمه عوامل جنبي كه اشاره كردم، باعث شد تا وقتي منادي اي مثل امام راحل پيدا شد، در كنار تلاش و حضور روحانيتي كه «زبرالحديد» امام اسمشان بود -نام شاگردان امام قدس سره را با استفاده از آن روايت، زبرالحديد گذاشته بودند- خيلي زود مردم استقبال كردند. البته شبكه خوبي هم به واسطه همين روحانيت ايجاد شده بود و در مراسم عزاداري ها و جشن ها و محرم و ماه رمضان و وفيات و اعياد ارتباط مردمي تقويت مي شد. سيستم وجوهات شرعي هم بين مردم و امام قدس سره رابطه برقرار مي كرد.
هماهنگ شدن حوزه
و حكومت مي تواند نتيجه بسيار مشعشعي براي تحول و تحرك اسلامي و ديني در دنيا بوجود آورد. پيام حوزه: حاج آقا بر مي گرديم به بحث حوزه، حضرت عالي يكي از بلندنظرترين علمايي هستيد كه حوزه در اين سده هاي اخير به خودش ديده، نوع نگرشي كه به مسايل داريد تازگي دارد، علاوه بر اين در مديريت كلان كشور هم حضور داشته ايد، همچنين روحاني بسيار فاضل و عالم ديني هستيد كه در حساس ترين دوران حوزه و كشور در متن حوزه بوده ايد، اخيرا هم شنيديم كه بازديدي از حوزه علميه قم داشتيد، حال از حضرت عالي استدعا مي كنم، وضع امروز حوزه را با عنايت به محورهايي كه عرض مي شود، ارزيابي فرماييد. امروز ما با انفجار علوم مواجه هستيم و ارتباطات آن قدر گسترده شده كه الآن همه علوم موجود در دنيا براي همه افراد قابل دسترسي شده، فرهنگ ها و تمدن ها دارند در يكديگر ادغام مي شوند. شبكه بزرگ ارتباطات و شبكه بزرگ تبليغات يكي از محورهاي عمده اش اين است كه فرهنگ ديني و اعتقادي را يا منهدم كند يا به رابطه شخصي و فردي منحصر كند، در حالي كه دين ما دقيقا خلاف اين را مي خواهد، يعني رابطه ديني و مذهبي در ديدگاه اسلام بايد عمومي، اجتماعي، سياسي و كاربر باشد و به تعبير حضرت امام فلسفه فقه حكومت است. حالا با توجه به اين وضعيت كه الآن جامعه و جهان دارد، حوزه ما الآن جايگاهش كجاست؟ ارزيابي حضرت عالي از وضع فعلي حوزه چيست؟ تا بعدا بپردازيم به اينكه چه انتظاراتي داريم و كجا بايد باشيم. آية الله هاشمي رفسنجاني: چند ماه پيش در قم ملاقاتي با اعضاي محترم شوراي عالي حوزه داشتم و برنامه ها و سياست ها را از زبان آنان شنيدم، قبلاً هم از اوضاع حوزه بي اطلاع نبودم و معمولاً از حوزه خبر مي گرفتم.
به نظر من:
الآن نه نظام آن بهاي لازم را به حوزه داده و توجه كرده است كه چه سرمايه عظيمي به صورت استعداد در اختيارش هست و نه خود حوزه توجه اساسي كرده كه چه فرصت استثنايي در تاريخ براي ايفاي رسالت اصلي اش برايش پيش آمده است.
وضــع حوزه
بحمدالله حوزه را رو به پيش و متفاوت با سال هاي قبل مي بينم، انصافا نياز جامعه و همچنين اهميت حوزه در تاريخ آينده ايران درك شده، تأثير بخشي اي كه حوزه در حكومت اسلامي مي تواند، داشته باشد و به وظايفي كه در قبال نظام دارد تا حدود زيادي توجه شده است . البته همه سطوح حوزه چنين نيست، ممكن است بعضي از بزرگان يا طلبه ها به اين مسايل توجه جدّي نداشته باشند ولي به هرحال اكثر طلاب و عده فراواني از شخصيت هاي درون حوزه به اهميّت شرايط و نقش احتمالي و امكاني آن ها و وظيفه حوزه واقف شده اند. از ديدن برنامه ها و سياست ها خيلي بيشتر از گذشته اميدوار شدم، امّا درباره آن چيزهايي كه شما درباره من گفتيد بايد بگويم كه اين عبارات ناشي از حسن ظن شما است. من حقيقتا اين گونه كه شما مي گوييد، نيستم. به هر حال من طلبه اي با استعداد متوسطي بودم و درس ام را تا آن موقعي كه در حوزه بودم، خواندم و در جريان مبارزه، تحصيل، زندگي و حضور در متن جامعه و مديريت كشور تجربه هايي كسب كرده ام كه مي تواند مجموعه خوبي براي نظردهي باشد. به نظر من الآن نه نظام آن بهاي لازم را به حوزه داده و توجه كرده است كه چه سرمايه عظيمي به صورت استعداد در اختيارش هست و نه خود حوزه توجه اساسي كرده كه چه فرصت استثنايي در تاريخ براي ايفاي رسالت اصلي اش برايش پيش آمده است. نه اينكه كاملاً بي توجه باشد، توجه در هر دو طرف هست. اما مسأله خيلي عظيم است. حوزه مركز بسيار با عظمتي براي پرورش نيروهاي مناسب حكومت اسلامي است و حكومت اسلامي هم جايي بهتر از حوزه روحانيت براي تربيت نيروها ندارد. دانشگاه ها هم كار مي كنند. اين ها هم خيلي سازنده هستند، امّا حوزه با آن فضاي روحانيت و آن شرايط خاصي كه دارد چيز ديگري است. به نظرم بايد خيلي سريع عمل كنيم و حوزه را متناسب با نيازهاي حكومت اسلامي با داعيه جهاني كه دارد شكل دهيم. و حوزه هم بايد وظيفه خودش را براي تأمين نيازهاي حكومت اسلامي بداند. الآن پاسخ بسياري از مسائلمان را با شيوه مناسب تحقيق و اجتهاد مناسب زمان در اختيار نداريم. هماهنگ شدن حوزه و حكومت مي تواند نتيجه بسيار مشعشعي براي تحول و تحرك اسلامي و ديني در دنيا به وجود آورد. پيام حوزه: دغدغه اي كه علما و مراجع دارند «استقلال حوزه» است چيزي كه شايد باعث كندي روند مي شود، نگراني از خدشه به استقلال حوزه است، چه بايد كرد تا در كنار تحول و اصلاحات، استقلال حوزه حفظ و نيازها تأمين شود؟ آية الله هاشمي رفسنجاني: اين حقي است براي مراكز علمي و تحقيقي كه مسأله استقلال برايشان جدّي باشد، چه رسد به حوزه كه در كارها و بودجه اش هم متكي به دولت نيست. حتي دانشگاه هاي دولتي، نه در زمان ما بلكه در قبل نيز بحث استقلال برايشان مهم بوده است. امروزه در دنيا دانشگاه ها معمولاً مستقل هستند، مديرشان را خودشان انتخاب مي كنند، بودجه شان را سعي مي كنند حتي الامكان خودشان تأمين كنند. اگر چيزي هم دولت مي دهد به عنوان كمك مي گيرند، تا مجبور نباشند دستورات دولتي را عمل كنند. استقلال در مراكز تحقيقي از ضروريات است. نظام بايد بداند كه چه سرمايه اي در حوزه هست و نيازها و مشكلات حوزه را رفع كند، و زمينه رشد را فراهم كند، حوزه هم بايد در عين حفظ استقلال و عدم وابستگي نيازهاي حكومت اسلامي در همه بخش ها را با تحقيقات حوزوي پاسخ دهد، اين همكاري مطلوب با حفظ استقلال حوزه است. پيام حوزه: اجازه بفرماييد، سؤالات را كاربردي تر مطرح كنيم، به بحث تبليغ در حوزه نگاه مي كنيم. آيا متناسب با وضع امروز دنيا تبليغ مي كنيم؟ آيا از ابزار و علوم تبليغي و مواد و مطالبي مؤثر، به عنوان كاراترين ابزار فعاليت بهره منديم؟ بر مي گرديم به مسايل علمي و تحصيلي، در گذشته حوزه منحصر به ابواب خاصي از فقه بود، الآن زمينه ها گسترده شده و بحث هاي روز مطرح مي شود امّا آنچه در كتاب هاي فقهي هست، مربوط به زمان ديگري است، يعني موضوعات امروز در آن نيست و نظام هاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي اسلام تبيين نشده است، در زمينه تحقيقات در امور كلان اقتصادي، اجتماعي، حكومتي فعاليت گسترده اي نشده است، به نظر حضرت عالي ما با ايده آل چقدر فاصله داريم؟ حوزه مركز بسيار با عظمتي براي پرورش نيروهاي مناسب حكومت اسلامي است و حكومت اسلامي هم جايي بهتر از حوزه روحانيت براي تربيت نيروها ندارد. آية الله هاشمي رفسنجاني: در هر دو بعد تحصيل و تحقيق، همچنين در روش استفاده از دستاوردهاي علمي در جامعه، به نظرم نقص جدي داريم، اين سبكي كه الآن در حوزه هست و محدوديت رشته هاي تحصيلي و كتب درسي، مناسب با حوزه اي كه مي خواهد حكومتي را تغذيه كند نيست. گرچه حوزه در مقايسه با گذشته پيشرفت هايي داشته است امّا اين مقدار متناسب با وضع فعلي نيست. علوم انساني امروزه در دنيا بسيار گسترده شده است، اين علوم بايد به صورت رشته هاي گوناگون با گرايش هاي مختلف وارد حوزه شود و افراد در آن صاحب نظر شوند. مثلاً روانشناسي را در نظر بگيريد، اين علم ديگر آن علم النفس قديمي كه خوانده و گاهي هم مطالعه مي شد، نيست، واقعا دقيق است، متكي به مشاهدات است و به علوم ديگر وابسته شده است. حوزه كه مي خواهد روان مردم را تربيت كند، نمي تواند از روان شناسي جديد جدا باشد. حتي حوزه بايد با بهره گيري از مباني معارف اسلامي در علم روانشناسي آن را به شكلي جديدتر و كاملتر در بياورد. همچنين جامعه شناسي با همه رشته هايش - حتي جامعه شناسي غرب يا كمونيست ها- به عنوان اطلاعات عمومي و هم موضوع رشته هاي تخصصي بايد در حوزه باشد. به علاوه در حوزه همان طور كه در حديث و مسايل فقهي مقايسه مي كنيم و فقه مقارن داريم، بايد در آن مسايل هم، همين دقت را داشته باشيم. تاريخ الآن مثل گذشته نيست، حوزه بايد تاريخ را به ويژه تاريخ معاصر را خوب بداند. ابزارشناسي كه هم علم است، هم وسيله كاربردي براي حوزه لازم است. الآن در دنيا در زمينه علوم انساني حرف هاي زياد و مطالب درست بسياري است كه بايد آن ها را بدانيم و الاّ نمي توانيم متناسب با نيازهاي زمان پيش برويم، به علاوه دانستن همه اين ها براي يك نفر مقدور نيست و تنها در حد اطلاعات عمومي خواهد بود كه براي عموم مفيد است. امّا براي تحصيل تخصصي بايد بعد از اتمام و يا در اواسط سطح اين رشته ها جدا و گرايش ها معلوم شود و افراد را در آن ها تقسيم كنيم. الحمدالله ده ها هزار محصل و طلبه در حوزه داريم كه هر كدام بايد در رشته اي صاحب نظر و متخصص شود. پيام حوزه: جنابعالي از روحانيون عاليقدر حوزه ايد از سوي ديگر در عالي ترين سطح مديريت نظام اسلامي سال ها حضور داشته ايد با توجه به آگاهي و تجربه اي كه داريد، خواهشمندم بفرماييد رابطه صحيح حوزه و حكومت به صورت كاربردي چگونه بايد باشد؟ علاوه بر آن بفرماييد براي رسيدن به آن مطلوب برنامه ريزي كلان حوزه و نظام چگونه بايد باشد، تا در يك دوره زماني خاصي ما را به آن ايده آلي كه مي خواهيم نزديك كند؟ نظام بايد بداند كه چه سرمايه اي در حوزه هست و نيازها و مشكلات حوزه را رفع كند، و زمينه رشد را فراهم كند، حوزه هم بايد در عين حفظ استقلال و عدم وابستگي نيازهاي حكومت اسلامي در همه بخش ها را با تحقيقات حوزوي پاسخ دهد، اين همكاري مطلوب با حفظ استقلال حوزه است. آية الله هاشمي رفسنجاني: وقتي كه در نظام اسلامي، رهبري در اختيار مجتهد جامع الشرايط است، بالطبع رابطه حوزه و نظام از بالا تا پايين محفوظ است. همچنين طبق مقررات حكومتي رياست قوه قضاييه با فردي مجتهد است و علاوه بر آن، شوراي نگهبان بر همه مقررات نظارت دارد و نمايندگان ولي فقيه در همه شئون جامعه حضور دارند. اين ها تا حدود زيادي ضمانت حفظ ارتباط و بهره مندي نظام از حوزه است. البته اين مقدار كافي نيست و همين مقدار هم كه نظام از حوزه بهره مند شده است براساس برنامه ريزي نبوده است، بلكه به تدريج نياز شده و اين كار را كرده ايم. از اين رو بايد به اين بهره وري از نيروهاي حوزه نظمي داد و شيوه ارتباط را و كاربردي كردن استفاده از منابع حوزه را سازمان داد، در مرحله بالاتر لازم است نيازهاي حكومت و نظام را مشخص كنيم و توقعاتي كه نظام از حوزه دارد در برنامه تحصيلي حوزه بگنجانيم و با زمان بندي مناسب مثلاً در دوره هاي پنج يا ده ساله مقدار معيني از نيروهاي متخصص را تربيت كنيم. قطعا در اين مقطع حوزه و دانشگاه بايد با يكديگر همكاري كنند. همكاري بين حوزه و دانشگاه را كه آن موقع مطرح كرديم به دنبال اين هدف بوديم، نه اينكه بيايند دور هم بنشينند. حوزه مي تواند افرادي را در زمينه هايي كه به آن ها نپرداخته است در دانشگاه ها بورسيه كند، مثلاً 100 نفر را به رشته جامعه شناسي بفرستد، يا آن ها را به خارج بفرستد و اين ها در مقاطع بعد اساتيد حوزه شوند و به اين شيوه در حوزه نيرو سازي شود. من فكر مي كنم، ضرورت اوّل براي حوزه برنامه اي براي تربيت افراد مورد نياز همه بخش هاي حكومت اسلامي است. الحمدالله ده ها هزار محصل و طلبه در حوزه داريم كه هر كدام بايد در رشته اي صاحب نظر و متخصص شود. پيام حوزه: آيا لازم نمي بينيد كه حكومت، سازمان يا نهادي را براي بررسي و تعيين موارد نيازمندي حكومت از حوزه علميه در همه زمينه هايي كه حوزه مي تواند متكفل آن باشد، تعيين كند و اين مجموعه نيازها را به صورت دقيق و معين و كاربردي به حوزه منتقل كند و از اين حالتي كه معمولاً به طوركلي به اين مسأله پرداخته مي شود و تنها به جوابگويي به مسايل فقهي و قضاوت و حضور در نهادهايي كه يك روحاني براي تضمين دينداري شان مي خواهند و امثالهم خارج شويم؟ آية الله هاشمي رفسنجاني: بله من اين را پيشنهادي كاربردي و عملي مي دانم. بايد جمعيتي يا يك سازماني را بوجود آورد. قاعدتا اين كار رهبري و در حوزه ايشان است كه با همكاري دولت و دستگاه قضايي مجموعه اي را به وجود آورند، كه نيازها را مشخص كند و براساس آن نيازها، برنامه هايي براي تقويت نيرو يا استفاده از نيروهاي موجود تنظيم شود. پيام حوزه: خواهشمندم، حضرت عالي كه از مسايل كلان اداره كشور به خوبي آگاهي داريد، بفرماييد معضلات كلان و مهم كشور كه حوزه مي تواند در آن راه گشا باشد، چيست؟ آية الله هاشمي رفسنجاني: مسايل فراواني است و پاسخ آن فرصت مناسب ديگري مي طلبد، به طور خلاصه بايد بگويم، بسياري از مسايل زمان ما، هنوز جواب داده نشده، همين تعيين اول ماه را ببينيد، چقدر هر سال براي كشور ما و دنياي اسلام ايجاد زحمت كرده است. در حالي كه اين مسأله ساده اي است و حوزه بايد براساس تحقيقاتي نظر نهايي دهد و تعيين طريق كند. روابط خارجي نيز مسأله ديگري است. تاكنون در اين مسأله براساس برداشت هاي ديني مان عمل كرده ايم، امّا حوزه بايد فكري براي آن كند. مسايل بانك نيز از اين قبيل است، ما در مجلس تركيبي درست كرديم كه بانك هايمان تعطيل نشود، هم اينك مسأله ربا، تورم و رابطه اين ها با هم مطرح است و بي پاسخ مانده است. مسايل مربوط به دستگاه قضايي نيز فراوان است. فقط در ديه صدها سؤال بي جواب داريم كه در گذشته اين سؤالات نبوده و حال پيش آمده است. مالكيت فضا و مسايل محيط زيست كه مسأله عمومي دنيا است، روابط اجتماعي، مسايل لباس و... . مسايل فراواني داريم كه حوزه مي تواند در همه آن ها نظرات دقيق دهد، خيلي از آن ها فردي هم نيست. در عين حال هيچ كس نمي تواند از يك مرجع توقع پاسخ گويي به همه اين مسايل را داشته باشد. اگر كاربردي شدن تحصيلات و رشته، رشته شدن علوم در حوزه پي گيري شود و از سوي ديگر از امكانات و توانايي موجود حوزه با برنامه ريزي استفاده شود، آن وقت است كه حوزه مي تواند مطالب را جمع بندي و مدون كند و در اختيار جامعه قرار دهد.