امام، اولین منادی اصلاحات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام، اولین منادی اصلاحات - نسخه متنی

محمد موسوی بجنوردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام،اولين منادي اصلاحات

اسلام هم دين آخرت است و هم دين دنيا ما نبايد غافل باشيم كه عقل از مصادر تشريع و مصادر قانونگذاري اسلامي است قدرت، ناشي از مقبوليت و بيعت مردم و انتخاب مردم است.

وقتي قدرت پديد مي آيد كه مقبوليت باشد فطرت انسان اقتضاي اصلاحات دارد كه همان تكامل است وقتي نظام ما جمهوري اسلامي شد، ديگر نمي توانيم هيچوقت راي ملت را كنار بگذاريم مسئلؤ اصلاحات در جامعه حكم عقل است و شايد بتوانيم بگوييم بالاتر از حكم عقل، حكم فطرت است

حضور

ضمن تشكر از حضرتعالي، همان طور كه استحضار داريد يكي از مباحثي كه اين روزها در مطبوعات مطرح است و بعضي ها تمايل دارند اين گونه مباحث توسعه يابد، مسئلؤ جمهوريت و اسلاميت نظام است و عده اي از گويندگان و نويسندگان قايل به تفكيك ميان اينها هستند و جمهوريت را امري اضطراري و موقت براي نظام اسلامي مي دانند. نظر حضرتعالي چيست؟

حضرت آيت اللّه موسوي بجنوردي

قبل از اينكه وارد اين بحث شوم يك مطلبي را مقدمتاً عرض مي كنم و آن اين است كه ما بايد باورمان بيايد كه دين اسلام مثل دين مسيحيت نيست كه با دنيا سرو كار ندارد. اين واقعيتي است كه دين اسلام هم ديني است كه متضمن و متكفل رابطه خلق با خداوند نسبت به دار آخرت هست و هم متكفل است نسبت به دنيا. ولهذا حضرت فرموده كه اعمل لدنياك كانك تعيش ابداً و اعمل لاَّخرتك كانك تموت غداً يعني ما رهبانيت و انفصال و جدايي دين از دنيا و از سياست را نداريم. يعني اسلام ديني است كه سر و كارش با دنيا است و در عين حال خودسازي انسان و تكامل انسان در بارگاه خداوند متعال را متضمن است. در حاليكه ما مي بينيم در مسيحيت، رهبانيت و انزوا و گوشه گيري و عدم دخالت در سياست جزو مسائل و امور نيكو پنداشته مي شده است. اما در اسلام چنين اموري شديداً منع شده و اين است كه اسلام هم دين آخرت است و هم دين دنيا.

حضور

در واقع به عنوان اساس و پايؤ بحث بايد ببينيم اسلام چه نسبتي با دنيا دارد، چه نسبتي با تجديد و مدرنيزم دارد.

موسوي بجنوردي

اين بحث از قديم بوده كه آيا تجدد يا به اصطلاح امروز مدرنيزايشن با اسلام سازگاري دارد يا خير. اگر ما قبول كرديم كه اسلام دين دنيا هم هست، محال است كه با تجدد نسازد. يعني همزمان با توسعه جامعه ـ هرچه كه بطرف مدرنيزم برود ـ اسلام جوابگوست. اسلام ديني است كه جوابگوي همه شئون بشريت در اين دنيا هست. اسلام ديني جهاني است و مال مقطع مخصوصي نيست. ديني است كه تا قيام قيامت هست. لذا محال است اين دين تجدد درش نباشد، نسبت به مدنيت و توسعه جوابگو نباشد. اين مسئله البته در مسيحيت بود. مسيحيت ديني بود كه ظاهراً با دنيا كاري نداشت و تحولي در آن به وجود آمد. تحولي شد كه اهل الهيات مسيحي پروتست را درست كردند به اصطلاح قرائت جديدي از مسيحيت دادند، و كلمؤ پروتست به معني اعتراض است و آن صحبتهايي كه مي دانيد و من وقتتان را نمي گيرم. مسئلؤ اعتراض به پاپ و كليسا كه خودشان را قدرت مطلق مي دانستند. دين بكلي منزوي شده بود و معنويت در مقابل دنيا قرار گرفته بود. و لهذا الهيون مسيحي مجبور شدند يك قرائت جديدي از مسيحيت بدهند كه همين سكولار را مطرح كردند. مسئلؤ تجدد را مطرح كردند و اينكه ما بايد دنيا را داخل در مذهب بكنيم. ولي اسلام نيازي به اين مسئله ندارد. اسلام نيازي به اين ندارد كه دنيا و تجدد را وارد اسلام كنيم. خود اسلام واقعيتش اين است. وقتي كه پيغمبرش مي گويد: اعمل لدنياك كانك تعيش ابدا و اعمل لاخرتك كانك تموت غدا . بنابراين سر و كار با دنيا داريم ما. الدنيا مزرعة الاخرة .

دنيا جايي است كه تمام قوانين اسلام، اكثر قوانين حقوقي، مدني، اقتصادي فرهنگي اسلام مربوط به دنياست. و از همين رو است كه اسلام نيازي به سكولار شدن ندارد.

چرا كه سكولاريسم يعني دنيوي كردن و اسلام دين دنيا و آخرت است و چنين نيست كه از دنيا جدا باشد تا بخواهيم آنرا دنيايي كنيم. و لذا مي توان گفت عقيده سكولار كردن اسلام از كم توجّهي و غفلت به انديشه متعالي اين دين حنيف سرچشمه مي گيرد.

حضور

بنا به تعبير شما، اسلام دينِ دنيا مي باشد ولي اين توجه به دنيا و حكم داشتن دربارؤ مسايل دنيوي مي تواند هم در نظام يا حكومت اسلامي مطرح شود و هم در جمهوري اسلامي.

موسوي بجنوردي

دربارؤ اين دو واژه، بايد ببينيم آيا موضوع حكومت اسلامي با جمهوري اسلامي قابل سازش هست يا اينها دو مقوله هستند. اصل حكومت يعني مديريت در جامعه يك مسئله اي است عقلايي. جزو تاسيسات و مخترعات و مبتلائات اديان نيست. يعني اديان اين مسئله را براي جوامع نياورده اند. از روزي كه جامعه و مدنيت در دنيا بوجود آمد،ما مي بينيم كه مديريت و حكومت به شكلهاي مختلف در عالم پديد آمد. از حكومت قبيله اي بگيريم تا مدرن كه مثلاً مي بينيم در نظام جمهوري خودِ ملت مشاركت فعال در اداره امور مملكت دارد. پس اصل حكومت يعني مديريت درست در جامعه. اين قيدِ اسلامي كه به آن مي خورد، اين يك تركيب اضافي است كه به اصطلاح يعني مقولؤ جديد نيست. حكومت به همان مفهوم عقلايي خودش مديريت در جامعه و اسلامي يعني اين مديريت بايد براساس قوانين و احكام اسلام و مقررات اسلام اداره بشود. يعني زيربناي سيستم نظام ما، در همه ابعاد بايد مخالف قوانين اسلام نباشد. يعني هر قانوني كه تدوين مي شود و تصويب مي شود در اين نظام، بايد براساس كتاب و سنت و عقل باشد. از منابع تشريع بايد باشد. شما فرض نگيريد اين چيزها در كتاب نيست. ما بايد با حكم عقل آنها را بدست آوريم. ما نبايد غافل باشيم كه عقل از مصادر تشريع و مصادر قانون گذاري اسلامي است. اما اينكه اين مديريت و حكومت در چه مدلي بايد باشد، بايد ما بهترينش را گزينش كنيم. ما مي بينيم در مشروطه مرحوم آقاي آخوند خراساني يا مرحوم ميرزاي نائيني كه كتاب تنبيه الامه را نوشت، مي خواست اين حكومت اسلامي را تطبيق كند با نظام مشروطه. كه نظام سلطنتي يعني سلطان فقط يك عنوان باشد كه به بعضي از مسائل در حدود قانوني عمل كند. قدرت همه اش در مجلس بود.

حضور

آيا علماي آن زمان نظارت مردمي را در شمار اصول نظام اسلامي مي دانستند؟ و اگر چنين است مهمترين دليل آن چيست؟

موسوي بجنوردي

مرحوم ميرزاي نائيني در تنبيه الامه مسئله نظارت ملت را يكي از اصول اساسي نظام اسلامي گرفته بود؛ يعني مردم همواره بايد نظارت برحكومت داشته باشند. حكومت همه بايد مديريت صحيح داشته و قوانينش هم بر مبناي اسلام باشد. خوب اين بسته به اين است كه ببينيم در چه مدلي ما مي توانيم حكومت اسلامي را همان مفهوم خودش پياده كنيم. مي بينيم امام (قدس اللّه نفسه زكيه) در نجف، اوايل سال 1345 مكرر تكرار مي كرد كه حكومت اسلامي بر دو پايه استوار است: 1ـ احكام اسلام 2 ـ مردم(يعني مسئله راي مردم و خواستن مردم) اگر مردم بنده را قبول نداشته باشند،اگر مردم مرا نخواهند، من كه قدرتي ندارم. قدرت ناشي از مقبوليت و بيعت مردم و انتخاب مردم است. وقتي قدرت پديد مي آيد كه مقبوليت باشد.

حضور

اين مقبوليت كه مي فرماييد از ديدگاه حضرت امام چه وجه و صورتي دارد؟

موسوي بجنوردي

مقبوليت اين است كه بايد ملت خودشان يك سيستم و نظام را قبول كنند، راي بدهند و مورد قبولشان باشد. طبيعتاً در اين مرحله قدرت پديد مي آيد. اگر بنده مقبوليت نداشته باشم مديريت خنده آور است. مديريت در چي داري؟مديريت وقتي داري كه مقبوليت داشته باشي. بنابراين حكومت در هر مدلي كه مي خواهد باشد بدون مقبوليت غير ممكن است. و مقبوليت هم بدون خواست ملت و آرأ مردم پديد نمي آيد. امام هميشه اين موضوع را مي فرمود كه ميزان راي مردم است. خاطره اي يادم مي آيد كه در آبان ماه 1357 خدمت امام در نوفل لوشاتو بوديم. ا ز طرف نشريؤ فيگارو آمدند مصاحبه كنند. از ايشان پرسيدند كه اگر شما پيروز شويد، در انقلابتان، سيستم حكومتتان چه خواهد بود؟ امام فرمودند: جمهوري اسلامي. خبرنگار پرسيد اين جمهوري اسلامي چه مقوله اي است. ايشان فرمود: جمهوري به همان مفهوم عقلايي. يعني الان جمهوري مفهومش چيست شما چي معني مي كنيد. همان منظور نظر است. رئيس جمهور يا راساً ملت انتخابش مي كنند يا مجلس انتخابش مي كند. آن حكومتي كه رئيس جمهور را مردم انتخاب كنند و آن ولايت فقيهي را كه در راس حكومت اسلامي قرار مي گيرد، همه با مقبوليت مردم است.

طبق قانون اساسي هم كه خود امام هم به آن راي داد، جزء متمم ولايت مقبوليت است. يعني بيعت مردم و انتخاب مردم. يعني بايد فقيه جامع الشرايط باشد، شجاع باشد، مدير باشد، مدبر باشد، آگاه به امور زمان باشد، همه اينها را كه داشت يك چيز ديگر كه مي خواهد، مقبوليت است.

اين موضوع را در حضرت امام مي بينيم، بخصوص از سال 1356 به بعد شما آن زمان را درك كرده ايد. از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب، همه مردم اين شعار را تكرار مي كردند كه : حزب فقط حزب اللّه رهبر فقط روح اللّه . اين مسئله اي بود كه عملاً ديگر نياز به رفراندوم نداشت. خود مردم از دهات و تهران و شهرها همه جا اين را مي گفتند. بعد نسبت به مقام معظم رهبري ـ بعد از فوت حضرت امام ـ مجلس خبرگان كه منتخب مردم هستند ايشان را انتخاب كردند. پس مي بينيد كه مسئله انتخاب مردم جزء متمم ولايت است. يعني ولي فقيه آن كسي است كه اين صفات را داشته باشد و منتخب مردم هم باشد.

حضور

به اين ترتيب چه بيعت بگوييم، چه انتخاب مردمي، در اسلام يكي از دو ركن حكومت و ولايت فقيه نظر و راي ملت است.

موسوي بجنوردي

نه اينكه هر فقيه جامع الشرايطي ولي فقيه است. دو نظريه دربارؤ ولي فقيه هست كه مختصراً عرض مي كنم: يك نظريه كه هر مجتهد عادل جامع الشرايطي كه مدير باشد، مدبر باشد، شجاع باشد، آگاه به امور زمان باشد، وليّ فقيه است و آن فقيهي كه مردم با او بيعت كنند مي شود حاكم مبسوط اليد و بقيه بايد از او اطاعت كنند و همه فقهاي ديگر هم بايد از آن فقيه مبسوط اليد اطاعت كنند. اين يك نظريه است. يك نظريه هم كه در قانون اساسي آمده و حضرت امام هم به آن راي دادند و همه مراجع تقليد به آن راي دادند و ملت به آن راي داد اين است كه ولي فقيه كسي است كه مجتهد جامع الشرايط عادل آگاه به امور زمان و مدير و مدبر باشد و مردم هم او را انتخاب كنند و بپذيرند.اين مي شود ولي فقيه. مي بينيد همه اش متكي است بر آرأ ملت. ولي فقيه را مي بينيم متكي است بر آرأ ملت. رئيس جمهور متكي است بر آرأ ملت و مجلس شوراي اسلامي كه به قول امام عصارؤ نظام است، و خانه ملت است و مركز قانون گذاري است، متكي است بر آرأ ملت. خبرگان متكي است بر آرأ ملت.

حضور

علاوه بر تعيين مسئولين نظام اسلامي، آرأ مردم در تعيين شكل حكومت اسلامي چه تاثيري دارد؟

موسوي بجنوردي

شما مي دانيد كه از روز اول كه انقلاب پيروز شد، همان اول كه خواستند نظام را مشخص كنند كه آيا جمهوري باشد، جمهوري اسلامي باشد، جمهوري اسلامي دموكراتيك باشد، امام اين را به راي گذاشت. به رفراندوم گذاشت.

98 و چند درصد مردم راي دادند جمهوري اسلامي و بعد از اينكه مردم راي دادند رسماً اعلام شد جمهوري اسلامي. قانون اساسي كه خواست تدوين شود به راي ملت گذاشتند و بعد مجلس شوراي اسلامي. و همين طور شما مي دانيد كارهايي را كه زمان امام و بعد از امام در سيستم نظام اسلامي انجام دادند، براساس راي ملت است.

حضور

حضرت امام رباعي زيبايي دربارؤ جمهوري اسلامي دارند كه اين گونه شروع مي شود: جمهوري اسلامي ما جاويد است . يعني از نظر معظم له اين دو ركن نظام ابداً قابل تفكيك نيست.

موسوي بجنوردي

بله، وقتي نظام، جمهوري اسلامي شد ديگر ما نمي توانيم هيچوقت راي ملت را كنار بگذاريم راي ملت بايد نصب العين نظام باشد. در هر چيزي بايد ملت را مشاركت بدهيم. بنابراين طبق نظر امام (قدس اللّه نفسه زكيه) نظام ما جمهوري اسلامي است. يعني حكومت اسلامي است. يعني متكي است بر آرأ ملت و قوانينش بايد براساس اسلام باشد.

حضور

دربارؤ مسايل اجتماعي جديدي كه بوجود مي آيد و جمهوري اسلامي بايد نسبت به آنها پاسخگو باشد چه نظري داريد؟

موسوي بجنوردي

ما نبايد بگوييم مسائل جديدي كه رخ مي دهد غير شرعي است. يكي از منابع اجتهاد ما حكم عقل است. شايد 80 درصد فقه ما و منابع احكام ما براساس حكم عقلا و بناي عقل است يعني احكام عقلايي است كه اسلام اينها را امضا كرده است.

اگر ديديد امروزه معاملات جديدي پديد آمده مثلاً فرض مي گيريم يك كشوري مي آيد با يك شركت هواپيمايي قرارداد مي بندد كه سالي 150 ميليون دلار مي دهم شما 15 تا هواپيما با اين خصوصيات درست كنيد، اين چيست؟ بيع است؟ اجاره است؟ ما آن شركت را اجير مي كنيم؟ چه معامله اي است؟ الان اسمش را گذاشته اند استصناع. كشورهاي اسلامي يكي از راههاي عمليات بانكي بدون ربأ را كه انجام مي دهند اين استصناع را مطرح مي كنند. حالا ممكن است ما هم انشأاللّه در سيستم بانكي خودمان در هفته بانكداري مطرح بكنيم كه يكي از راههاي عمليات بانكي بدون ربا، مضاربه و امثال آن مي باشد. حال از راه استصناع وارد شويم كه استصناع را مي توانيم بگوييم كه عقدي است مشروع، چون در قرآن حق تعالي فرموده يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود، يعني وفا كنيد به هر عقدي. الف و لامِ جنسي است يعني طبيعت عقد يجب الوفا به كل عقد . مي توانيد بگوييد استصناع عقد است. اين صغري است. هر عقدي هم لازم الوفا است. كبري را از اوفوا بالعقود استفاده كرديم. نتيجه مي شود كه بيع استصناع لازم الوفاست. مي بينيد شريعت، كبريات كلي را بيان كرده است. مصاديقش در طول زمان پيدا مي شود. اينجاست كه فقيه بايد بيايد به شكل اول و به نحو قياس اقتراني مسائل را حل كند. بنابراين ما با توجه به سيستم نظام خودمان كه جمهوري است بايد بررسي و عمل كنيم.

حضور

دربارؤ اصلاحات در جامعؤ اسلامي و در جمهوري اسلامي چه نظري داريد؟

موسوي بجنوردي

مسئلؤ اصلاحات در جامعه حكم عقل است. شايد بتوانيم بگوييم بالاتر از حكم عقل، حكم فطرت است. فطرت اقتضا مي كند كه اصلاحات باشد. چه اصلاح خودم باشد چه جامعه. اين تكامل است. فطرت هميشه به ما حكم مي كند كه به طرف تكامل برويم. لذا اصلاح نظام جامعه هميشه بايد باشد. بنابراين در نظام جمهوري اسلامي بايد باورمان بشود كه اصلاحات همواره در نظام ما، در سيستم ما بايد باشد. وحشت نكنيد از كلمه اصلاحات. اصلاحات يك چيز نيكوست. هر بزرگي يك حركت فكري و فرهنگي را مي خواسته شروع كند با اصلاحات شروع مي كرده. سيدالشهدأ هنگامي كه مي خواست از مدينه خارج شود رسماً اعلام كرد: اني خرجت لطلب الاصلاح في امت جدي من حركتم يك حركت اصلاحي است. مي خواهم مبارزه با فساد كنم، مبارزه با ظلم كنم، مبارزه با بي عدالتي بكنم. يزيد و يك افرادي حكومت را بدست گرفته اند كه نه اسلام را قبول دارند و نه مردم را. براي اينكه اينها آمدند انحراف در دين اسلام درست كردند: خرجت لطلب الاصلاح... . مخصوصاً هر انقلاب فرهنگي اصلاح است. شما هر انقلاب فرهنگي را مي بينيد در هر سيستم و نظامي خودش اصلاحات است.

اين است كه اصلاحات يك واقعيتي است كه بايد همواره اين اصلاحات در نظام و در جامعه جاري باشد.

حضور

از نظر شما ديدگاه حضرت امام نسبت به اصلاحات در جمهوري اسلامي چه بوده است.

موسوي بجنوردي

اولين منادي اصلاحات خود امام بود. اولين منادي به جمهوريت و احترام به آرأ ملت خود امام بود. امام هميشه براي راي ملت و براي آرأ مردم احترام و ارزش قائل بود. و ميزان را راي ملت مي دانست. بنابراين جمهوريت به مفهوم خودش در قانون اساسي مسئله اي است كه هيچ كس حق ندارد از اين معنا تخطي كند. اين جمهوري خونبهاي هزاران هزار شهيد است. شهداي ما براي چه رفتند جنگيدند با دشمن؟ براي حفظ اين نظام مقدس جمهوري اسلامي. امام تشخيص داد كه دشمن آمده تا نظام را از بين ببرد. مردم به رهبري امام خود ايستادند تا اين قانون اساسي را حفظ كنند. بايد فصل الخطاب ما قانون اساسي باشد. قانون اساسي را چه كسي تدوين كرد؟ اين بزرگان، علمأ، دانشمندان، اينها آمدند قانون اساسي را كه ملهم از كتاب و سنت بود تدوين كردند و مورد تاييد امام نيز قرار گرفت و همه مراجع نيز راي دادند. ملت نيز راي داد.

ما نبايد هيچ وقت تشكيك كنيم و بياييم بگوييم جمهوريت چه و عدل چه و اين مباحثي كه بعضي ها مطرح مي كنند. اينها همه اهانت به مقام مقدس امام است، اهانت به ملت است، اهانت به خون شهداست. ما نبايد اين صحبتها را بكنيم. ما بايد حافظ نظام مقدس اسلامي به همان مفهوم خودش باشيم. الحمدللّه مي بينيم مقام معظم رهبري هم اين را مي فرمايد و دنباله رو هدف امام است و تمام كارگزاران ما هم همين مسئله را بيان مي كنند. ما اميدواريم انشأاللّه در اين نظام مقدس كارگزاراني باشند كه در خط امام باشند، در خط اسلام باشند، در خط اصلاحات، در خط ايران آباد و آزاد باشند. و در آينده، ايران آبادتر و آزادتر را شاهد باشيم. در پايان عرض مي كنم، خطاب مي كنم به امام راحل:

السلام عليك يوم ولدت و يوم مُتّ و يوم تبعث حياً.

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

/ 1