نقش تخصصى در اديان مختلف - ویژگی های فرهنگی جامعه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ویژگی های فرهنگی جامعه دینی - نسخه متنی

غلامعباس توسلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سومين دسته از تعاريف، متوجه ويژگيهاى شخصيتى و نوع پرورشى است كه افراد جامعه در فرهنگ خاص خود پيدا مى‏كنند و در نتيجه واكنشها و اعمال رفتار ويژه‏اى از خود نشان مى‏دهند كه با ويژگيهاى شخصيتى و اعمال و رفتار اعضاى يك فرهنگ ديگر متفاوت و گاه متضاد است. اين نوع تعاريف گاه جهت مردم‏شناسانه پيدا مى‏كند و ويژگيهاى شخصيتى فرهنگ اقوام مختلف را كه منجر به نوع خاصى از واكنشها و رفتارهايى شود مد نظر قرار مى‏دهد. (مثل فرهنگ نوع آپولونى و نوع ديونزى كه يكى شخصيت جنگجو و ديگرى شخصيت صلح‏طلب را پرورش مى‏دهد.) و گاه جهت روانكاوانه پيدا مى‏كند و در حقيقت، اين دو جنبه، از يكديگر جداناپذير است. زيرا شخصيت فرهنگى اعضاى يك فرهنگ معين عمدتا حالت ناخودآگاه دارد. سرچشمه بروز و ظهور آن واكنشهاى ناخودآگاه، ذهن انسان است و در حقيقت، شخصيت‏به صورت يك ساختار ناخودآگاه فرهنگ در فرد تجلى پيدا مى‏كند (در مواردى مى‏تواند حالت‏بيمارگونه پيدا كند و از اين تجزيه و تحليل روانكاوانه فرهنگ مطرح شده است.)

البته تعاريفى كه مورد اشارت قرار گرفت همگى فرهنگ را در معناى عام و ليت‏خود مد نظر دارد و دامنه و حد و حدود آن را بدرستى مشخص نمى‏كنند و در نهايت، حالت كلى و تجريدى پيدا مى‏كنند. در مقابل، برخى صاحبنظران بيشتر بر «خرده‏فرهنگها»، فرهنگهاى قومى، قبيله‏اى، گروهى، طبقاتى و حتى حرفه‏اى و صنفى تاكيد دارند. در واقع، در درون يك فرهنگ كل، فرهنگهاى جزء وجود دارد وهر قشر و صنف و طبقه‏اى مى‏تواند فرهنگ خاص خود را داشته باشد. منشا اين خرده‏فرهنگ، هم محيط اجتماعى هم زمينه‏هاى حرفه‏اى و شغلى و هم وضعيت اقتصادى و اجتماعى و بالاخره هم ريشه‏هاى تاريخى زندگى مشترك يك گروه يا جمع است. و مسلم است كه ويژگيهاى فرهنگى جامعه دينى را مى توان در اين چارچوب مورد مطالعه و بررسى قرار داد. در عين حال مفهوم جامعه دينى، به اندازه مفهوم فرهنگ مبهم و كشدار است و تعريف دقيق و قابل قبولى از آن ميسر نيست.

در واقع، هر جامعه كه داراى دين معين و ايدئولوژيهاى خاص باشد و بخواهد زندگى خود را در قالب آن باورها و اعتقاد و ارزشها سامان دهد و رفتارهاى خود را با آن منطبق سازد، به عنوان يك جامعه دينى تعريف مى‏شود. و اما آنچه جامعه دينى خوانده شده و بهتر است عنوان اجتماعات يا گروه دينى به آن داده شود و در غالب اديان شبيه و نظير آن وجود دارد، گروهى است كه به طور اخص شغل و حرفه و فعاليت اصلى خود را صرف امور دينى و مسائل و موضوعات مربوط به آن ساخته است و هرچند در ابتدا منشا آن تعليم و تعلم و فراگيرى مسائل و موضوعات دينى بوده، اما بتدريج نه تنها صورت و شكل يك دستگاه و سازمان را نمود گرفته، بلكه بتدريج در يك نظام سلسله مراتبى با ظاهرى متفاوت و مستقل از ساير گروهها و صنوف با لباس خاص و آداب و سنن و فرهنگ معين و شعائر ويژه، درواقع، يك گروه يا اجتماع دينى را به وجود آورده است.

در گذشته گروهها و سلكهاى متفاوتى در قلمرو دين شكل گرفته و به صورت شعب، شاخه‏ها و كانونهاى مختلف درآمده بود; مثل متصوفه، انجمنهاى اخوت، رهبانان و غيره. اين نوع صنوف و اجتماعات دينى تخصصى در اديان مختلف، اعم از اديان توحيدى (مانند يهوديت، مسيحيت و اسلام) يا اديان آسيايى، مثل بودا و هندو، سابقه‏دار و هركدام ويژگيهاى مختص به خود دارد. البته كاستهاى برهمنى هرگز يك قلمرو كشيشى در معنايى كه در مسيحيت موجود بوده نداشتند، و هيچ سازمان كليسايى قابل قياس با سازمان روحانيون مسيحى ندارند، اما بازهم وجه دينى از وجه عرفى در آن متمايز است.

به نظر مى‏رسد كه تخصص پيدا كردن در تكاليف شرعى و وظايف دينى يكى از ابتدايى‏ترين و شايعترين اشكال تقسيم كار در جامعه‏هاى انسانى بوده است. هرچند در بسيارى از جوامع حتى هنگامى كه روحانى وجود دارد، امكان دارد كه برخى وظايف مذهبى به عهده خانواده، رؤسا، نجبا، و حتى در مواردى به عهده پيرمردان يا پيرزنان قرار گرفته باشد.

نقش تخصصى در اديان مختلف

در جامعه‏هاى كم‏سواد، كاهن به عنوان فردى كه در همه جنبه‏ها و مناسك از جمله در غيب‏گويى (علم غيب) و شفا دادن مريض تخصص دارد، نمود مى‏كند. تمايزى بين فرد جادوگر و مشتريهايش، و هيات روحانى كه مناسك را از سوى كل جامعه بر دوش دارد معمولا ملاحظه مى‏شود. گرچه برخى از مناسك جمعى ممكن است‏بار جادوئيش بيشتر از تفسير دينى آن باشد. رهبران اجتماع يا گروه داخل آن نظير خاندانها يا روستاها، نيز مسؤوليتهايى از مناسك را بر عهده دارند كه ممكن است‏بدون كمك يا با كمك كهنه انجام گيرد. به علاوه، در اين جامعه‏ها، كاهن ممكن است‏بيشتر اوقات يك كشاورز روستايى باشد يا يك چوپان. ميزان تخصص در عين حال خيلى ضعيف است و كاهن به طور محسوس از بقيه اجتماع جدا نيست.

شايد در تمدنهاى كهن، سلسله مراتب كاهنان در سازمان صنفى آنها خيلى مشخصتر آشكار بود. نقش كاهنان غالبا بسيار وسيع و نه فقط شامل مناسك و مطالعه و استنساخ از متون مقدس مذهبى بود، بلكه محاسبه تقويم، نگهدارى احصائيه عمومى و حفظ و مراقبت اشياى ارزشمند كه به طور عمومى يا خصوصى به معبدهايى سپرده شده‏اند، به عهده آنان بوده. كاهنان، طبقه باسواد را تشكيل مى‏دادند كه كل يا بخشى از كارمندان ادارى حكومت را فراهم مى‏كردند. در اين نوع ساخت اجتماعى، روشن است كه كاهنان مى‏توانستند در جامعه معرف منافع گروهى خاص باشند نه خدمتگزار حكومت‏يا جامعه به طور كلى. موضع كاهنان معبد دلفى، (Delphi) در برابر دولت‏شهرهاى رقيب در يونان، قدرت عظيم قشر روحانى (مغ‏ها) در ايران باستان و منافع مسلم كاهنان در حفظ عبادات محلى در مصر فراعنه، دقيقا سه نمونه تاريخى است كه از امكان، به فعليت رسيده بود.

درك بهتر سهمى كه متخصصان دينى در قلمرو وسيع دين، بازى كرده‏اند شايد با استفاده از مبناى ديگر طبقه‏بندى تكميل شود: اول اينكه آيا نقشهاى دينى به جنسيت و تولد منسوب مى‏شده يا اينكه با صفات و خصوصيات شخصى انجام مى‏پذيرفت. دوم اينكه چه خصايص و ويژگيهايى به كارگزاران دينى منسوب مى‏شد و اين خصايص از چه نوع و به چه ميزان بوده است؟

در يهوديت، خاخام به عنوان فردى متخصص در قوانين مقدس و پيشوايى براى عبادت و مناسك شمرده مى‏شود; موقعيت او به جاى اينكه ارثى و انتسابى باشد اكتسابى است. پيغمبران قديم يهود كه دين را از بت‏پرستى قبيله‏اى به صورت يكتاپرستى درآورده اند، به نظر، به صورت رهبرانى ظاهر مى‏شوند كه نقشهاى سنتى غيب‏گويان و منجمان را به صورت جديدى كه عبارت بود از تركيب وظيفه قديم پيشگو و وظيفه جديد نقد اجتماعى و نوآور دينى انجام مى‏دادند، محققا وراثت هيچگونه سهمى در مهارت و تخصص آنها نداشت. هنگامى كه استقلال سياسى يهود از ميان رفت، نقش تسلط دينى را خاخام‏ها ايفا مى‏كردند. و اين نقش فقط به عهده برخى خانواده‏ها در جامعه بود.

هندوئيسم نيز على‏رغم جهان‏بينى برهمنى، برخى وظايف دينى را اكتسابى مى‏داند. گورو، (guru) رهبرى كه شخصا مردم را به پيروى دين خود فرامى‏خواند و مريدان را به دور خود جمع مى‏كند الزاما از كاست‏برهمن‏ها برنمى‏خيزد. او يك چهره ثابت در تاريخ هندو است.

بالاخره بايد متذكر شويم كه در كنفسيونيسم نظام انتصاب كاركنان ادارى از طريق آزمايش، در عين حال سيستمى براى اكتساب مقام رهبرى دينى بود و بدينسان، ادارى‏ها خدمتگزاران امپراتور بودند كه در عين حال مناسك كنفسيوس را نيز انجام مى‏دادند.

اكنون اگر به توزيع نقشهاى اسنادى نظرى بيفكنيم، مى‏بينيم كه پيوند دين با اجتماع، مخصوصا با اجتماع سياسى ظاهرا تا حدى با نقشهاى اسنادى همراه است.در كنفسيونيسم، گرچه اداريها موقعيت‏خود را شخصا كسب مى‏كردند اما كاهن بزرگ، خود امپراتور بود و موقعيتش اسنادى بود (مانند وضعيت‏خلافت كه جنبه تئورى از جنبه عملى آن متفاوت بود و با هم فاصله داشت; گاه به گاه «قيموميت‏بهشت‏» به جاى وارث قانونى به دست‏يك «غاصب‏» مى‏افتاد). در هندوئيسم نقش كاهن در ميان اعضاى است‏برهمن اسنادى است گرچه همه برهمن‏ها بالفعل مراسم دينى را براى ديگران انجام نمى‏دهند، ليكن همه بالقوه (به طور ارثى) داراى چنين خصلتى هستند.

مى‏توان تصور كرد كه در نظام مجردى (عدم ازدواج) صومعه‏ها كه در بودائيسم معمول است، به لحاظ نظرى اسناد و انتساب نقشهاى دينى به صورت ارثى غيرممكن بود. با اين حال، جالب است‏يادآور شويم كه كشور تبت موردى است كه در آن، راهب، بزرگترين قدرت سياسى را اعمال مى‏كرد و رئيس دولت همواره يك راهب بود، و تئورى و پنجن لاما، ( Panchen lama) هنگام تولد، به نوزاد انتقال مى‏يافت.

در اديان مسيحيت و بودايى هر كجا كه دين پيوند نزديكى با سرنوشت كشور خاصى داشته، نقش شاهان از طريق تشريفات تاجگذارى و مشابه آن، خصلت تقدس يافته و اين نقش دست كم به لحاظ نظرى اسنادى بوده است نه اكتسابى. شايد بتوان به عنوان يك قاعده كلى گفت كه: هرجا كه نقش سياسى دين برجسته و مهم باشد همانجا اسناد نقشهاى دينى از طريق وراثت اختصاص داده مى‏شود.

در رابطه با نقشهايى كه به صورت آرمانى به عنوان نقش اسنادى بدان نگريسته مى‏شود، تفاوتهايى بين جنبه نظرى و جنبه عملى آن در نقاط مختلف ملاحظه مى‏شود. تفاوت ميان وجه نظرى و عملى را در مورد نقشهاى اكتسابى نيز مى‏توان ملاحظه كرد. به طور كلى، هرگاه در جهت‏خلاف تئورى موجود، در عمل يك نقش اسنادى وجود داشته باشد اين امر به خاطر تاثيرى است كه قشربندى اجتماعى بر نقشهاى غيردينى داشته است. درست است كه نقشهاى دينى قدرت مى‏آفرينند، اما مردان مقتدر تمايل دارند كه اين قدرت را به خود اختصاص دهند، درست مانند هدفهاى ثروت‏اندوزى در قدرت سياسى و سياست مقتدر كه سعى دارد موقعيت‏خود را با ثروت تثبيت كند. حتى در نظام صومعه‏هاى مجردى، تمايل به تثبيت‏يا حفظ پايگاههاى اجتماعى يك خانواده معين ممكن است‏به يك عنصر نيرومند اسناد نقشهاى دينى تبديل شود. رهبران دينى در سلسله مراتب كليسا، به صورت گرايشى از قشر بالاى جامعه برمى‏خيزد. با اين حال، سازمان صنفى كشيشان يا راهبها و مدارس علميه ممكن است تا حدودى در مقابل اين فشار روشنفكران غيردينى مقاومت كنند. چنانكه انتخاب پاپها در تاريخ مسيحيت چنين سرنوشتى داشته است. به علاوه، تاثير قدرت و ثروت از منشا غير دينى ظاهرا در آن نوع نقشهاى دينى كه عنصر نوآورى و حتى طغيان در آنها وجود دارد (مانند نقشهاى فرقه‏هاى مسيحى و راهبهاى بودايى سيار كه صورت تازه‏اى از عقيده را ترويج مى‏كند) و ممكن است كمتر احساس شود. اين طور نتيجه‏گيرى كنيم كه گرچه اديان بزرگ غالبا ساختهاى اجتماعى عرفى مبتنى بر نقشهاى اسنادى را حرمت نهاده‏اند، اما هيچگاه عوامل دستگاه خود آنها از اين سازمانهاى غيردينى الگو نگرفته است.

/ 9