وادی محسر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وادی محسر - نسخه متنی

عباسعلی براتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وادي مُحسِّر

تأليف : عباسعلي براتي

موقعيت جغرافيايي

«محسّر» رود كوچكي است كه از سمتِ شرقي كوه «ثبير» بزرگ از سوي ثقبه سرازير مى شود و به «وادي عُرَنه» مي ريزد. هنگامي كه از ميان مني و مزدلفه مي گذرد به صورت مرز و فاصله اي ميان آن دو قرار مي گيرد و به سوي جنوب مي رود. آبِ سيل اين رودخانه قبل از اينكه به «عُرَنه» بريزد، از كنار چشمه حسينيه (عين الحسينيّه) مي گذرد و با سه رود كوچك در منطقه مَفاجر مخلوط مي شود و همگي يك رودخانه را تشكيل مي دهند. محلّ به هم پيوستن اين سه رودخانه، اكنون آباد شده و يكي از محلاّت شهر مكّه گرديده است. در محسّر، كشاورزي و آباداني وجود ندارد، مردم بيشتر با آن قسمت از محسّر آشنا هستند كه در ميان مزدلفه و مِني قرار دارد و حاجيان از آن مي گذرند، در اين قسمت، تابلوهايي وجود دارد كه حدود «محسّر» را نشان مي دهد.1

معناي لغوي

محسّر از ريشه «حَسَرَ» و معناي آن خسته شدن و از پا افتادن است.2

خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: «... ينقلب إليك البصر خاسئاً و هو حسير»(الملك:4); «چشم، با خستگي به سوي تو باز مي گردد».3

علت نامگذاري آن به وادي محسّر آن است كه ابرهه و لشكرش با فيل براي نابودي كعبه آمدند، آنان وقتي به اين رودخانه رسيدند; از پاي در آمدند و از توان افتادند، و بنا به گفته قرآن، با سنگريزه هاي «سجيل» از پاي افتادند. و ابرهه ياران خود را از پيروزي نا اميد ساخت و آنان به خاطر از دست رفتن پيروزي، حسرت خوردند.4

فيل ابرهه «محمود» نام داشت و هر چه وادار كردند، وارد منطقه حرم نشد و حتي به وادي محسر هم نرسيد، ولي هرگاه روي او را به سوي يمن باز مي گرداندند، با شتاب مي رفت.

نامهاي مختلف محسّر

وادي محسر چند نام ديگر نيز دارد به اين شرح:

1 ـ وادي النار; كه مردم مكّه، آن را به اين نام مي خوانند.5

علت اين نامگذاري آن است كه مردي از اهل مكّه براي شكار به آنجا رفته بود كه آتشي از آسمان آمد و او را سوزانيد.6

محمد حسين هيكل بر طبق ديدگاه علمي تجربي خود، اين نامگذاري را چنين توجيه مي كند كه: آتش بيماري آبله در اين رودخانه، سپاهيان ابرهه را سوزانيد و آنان با حسرت به كشورشان بازگشتند7 و اين بر خلاف ظاهر قرآن است.

2 ـ مهلل، زيرا وقتي مردم به اين وادي مي رسند، شتاب مي گيرند.8

3 ـ مهلهل; زيرا اين جايگاه نزد مردم مشهور است، و يا به همين دليل سابق.9

4 ـ بطن محسّر.10

آيا «وادي محسّر» بخشي از «مني» است؟

از آنجا كه احكام فقهي خاصّي براي هريك از مزدلفه، مِني و محسّر وجود دارد، لذا فقهاي گذشته، به بررسي حدود اين سرزمين و ديگر مشاعر مقدّسه پرداخته اند.

اكثريت قاطع نويسندگان و فقهاي اهل سنّت و شيعه، وادي محسّر را بيرون از مني و نيز بيرون از مزدلفه مي دانند و معتقدند اين سه منقطه به ترتيب و بدون فاصله پشت سر هم قرار دارند: «مني»، «محسر» و «مزدلفه»; مثلاً مي گويند: محسّر، بيرون از مني و چسبيده به آن است.11 و يا مي نويسند: محسّر ميان مني و مزدلفه قرار گرفته است. و مني، ميان دو رودخانه قرار دارد كه يكي چسبيده به موضع «جمره عقبه» نزديك مكّه، و ديگري محسّر است.12

ابن قدامه فقيه حنبلي (م. 620 هـ ) مي نويسد: محسّر جزئي از مني نيست.13

شيخ يوسف بحراني از علماي شيعه مي نويسد: محسر مرز مني است، بنا بر اين، خارج از آن حساب مي شود.14

حضرت آيت الله العظمي امام خميني قدس سره الشريف ـ مي نويسد: وادي محسّر، خارج از مني است.15

عدّه اي از نويسندگان سنّي و شيعه، با پيروي از برخي روايات، وادي محسّر را بخشي از مني دانسته اند.

محبّ طبري آورده است: فضل بن عباس حديثي دارد كه مي رساند: محسّر از مني است. اين حديث در صحيحين آمده است.16

و صاحب مطالع مي نويسد: بخشي از محسّر داخل در مني و بخشي از آن در مزدلفه قرار دارد.17

شوكاني آورده است: محسّر بخشي از مني است.18

و از علماي شيعه، شهيد ثاني مي نويسد: وادي محسّر بخشي از مني است، بنابر اين واسطه اي ميان مشعر و مني، وجود ندارد.19

و نيز محقّق ثاني، شيخ علي بن حسين كَرَكي (م. 940 هـ )مي نويسد: محسِّر (به كسر سين) جايي در مني است كه در صحاح نيز نام آن آمده است. 20

احكام و آداب مُحسِّر

يكي از احكام وادي محسِّر آن است كه قبل از طلوع آفتاب نبايد از آن عبور كرد. اين حكم، براي كساني است كه در صبح روز عيد قربان، مي خواهند براي افاضه به مني، مشعر الحرام (مزدلفه) را به سوي مني ترك كنند. آنان مي توانند تا نزديكي وادي محسّر بيايند و آنجا توقف كنند و با طلوع خورشيد وارد محسر شوند و از آن بگذرند و به مني بروند.21

مراجع كنوني شيعه نيز مي فرمايند: بايد قبل از طلوع آفتاب از وادي محسّر نگذرند.22

يكي ديگر از احكام ويژه محسّر آن است كه به هنگام عبور از آن، مستحب است انسان، با حالت دويدن، مسير را طي كند. و اين حكم، تقريباً در ميان همه مسلمين اجماعي است، زيرا پيامبر ـ ص ـ و صحابه نيز چنين مي كرده اند.

پيامبر ـ ص ـ وقتي به محسّر مي رسيد، با شتاب، مركب خود را مراند.23

عمر بن خطاب نيز وقتي به اين نقطه مي رسيد، چنين مي كرد و اين اشعار را مي خواند:

ليك تسعي قلقاً وزينها مخالفاً دين النصاري دينها

معترضا في بطنها جنينها قد ذهب الشحم الذي يزينها

درحاليكه كمربندش مي جنبد به سوي تو مي آيد و دين او با دين نصاري مخالف است

فرزند خود را در شكم، جاي داده است وپيه و چربي كه زينت بخش اوبود،ازدست داده است

عبدالله بن عمر نيز هنگامي كه به ميان اين وادي مي رسيد همين كار را مي كرد، و تاكنون نيز مردم چنين مي كنند.24 ائمه أربعه اهل سنت، درباره استحباب دويدن در اين وادي اتفاق نظر دارند.25 در منابع شيعه نيز رواياتي درباره استحباب دويدن در محسّر آمده است.26

استحباب دويدن به قدري مؤكد است كه در روايتي آمده است كه امام صادق ـ ع ـ به كسي كه دويدن در آنجا را فراموش كرده بود; سفارش فرمود كه از مكّه بازگردد و دوباره در آنجا بدود، و اگر جاي محسّر را نمي داند; از مردم بپرسد.27

دعايي نيز براي هنگام دويدن در محسر رسيده است كه متن آن چنين است:

«الّلهم سلّم عهدي واقبل توبتي و أجب دعوتي و اخلفني فيمن تركت بعدي».

اين دعا از رسول خدا ـ ص ـ روايت مي شود و مقدار دويدن در محسر، صدگام است.28

در منابع اهل سنّت آمده است كه توقف در اين منطقه مكروه، و وقوف در آن ممنوع است، و شايد علّت، آن باشد كه اينجا مكان نزول عذاب است، بنابر اين، بايد از عذاب خدا، به خود او پناه برد، و زودتر آن مكان را ترك كرد. برخي گفته اند: اين وادي جايگاه شياطين است.29 و برخي گفته اند كه اين سرزمين موقف مسيحيان، به هنگام حج بوده است.30

آيا قرباني كردن در وادي محسّر، درست است؟

فتواي مراجع كنوني شيعه آن است كه قرباني بايد در مني باشد، و در وادي محسّر، نيز قرباني، صحيح است و اگر عسر و حرجي در كار باشد، ذبح و قرباني در خارج از مني نيز اشكالي ندارد.31

در روايات شيعه آمده است كه: امام صادق ـ ع ـ فرمود: هدي واجب را فقط در مني و هدي غير واجب را در مكه و يا مني مي توان انجام داد.32

در روايت ديگر آمده است: معاوية بن عمار گفت: به امام صادق ـ ع ـ گفتم: مردم تعجب كردند كه شما قرباني خود را در منزل خود، در مكّه كشتيد. فرمود: سراسر مكّه، قربانگاه است.33 كه تفسير و تأويل آن، همان روايت قبلي است.

از نظر اهل سنّت، قرباني كردن در تمام درّه هاي مكّه، درست است. و روايات آنها نيز در اين باره دو دسته است، كه برخي از آنها به جواز قرباني در همه جاي مكّه اشاره مي كند:

در روايـتي از جـابـر بـن عـبـدالله انـصاري از رسـول خـدا روايت شده است كه فرمود: «... سراسر مني، قربانگاه است، و همه دره هاي مكّه راهِ عبور و قربانگاه است».34

در روايات ديگر آمده است: عبدالله بن عباس در مكه نيز قرباني مي كرد، ولي عبدالله بن عمر، در مكه قرباني نمي كرد، و فقط در مني، ذبيحه خود را مي كشت.35

ولي روايات ديگري نيز دارند كه ظاهر آنها فقط جواز قرباني در مني است مانند حديث زير:

ابو رافع مي گويد: پيامبر ـ ص ـ فرمود: سراسر مني قربانگاه است.36

و جابر بن عبدالله انصاري مي گويد: من در اينجا عرفه توقف كردم، ولي سراسر عرفه، موقف است. و در اينجاي مزدلفه توقف كردم ولي سراسر آن موقف است، و در اينجاي مني قرباني كردم ولي سراسر آن قربانگاه است.37

احكام ديگر وادي محسّر

*يكي از احكامِ محسّر در فقه اهل سنت اين است كه مستحب است، سنگريزه هاي مورد نياز براي رمي جمرات را از آنجا جمع كرد.

مسلم آورده است: پيامبر ـ ص ـ وقتي به محسر ـ كه بخشي از مني است ـ رسيد، به اصحاب فرمود: سنگريزه هايي (به اندازه دانه باقلا) براي رمي جمرات، جمع كنيد.38

*توقف در وادي محسّر جز در صورت ضرورت جايز نيست،39 زيرا نصاري و مسيحيان در آنجا توقف مى كردند، و مأموريم با آنها مخالفت كنيم.40

*مستحب است در حال عبور از وادي محسر پيوسته تلبيه بگويد.41

*مستحب است دويدن در وادي محسر را به مقدار پرتاب يك سنگ ادامه دهد.

مساحت وادي محسّر

طول محسر، 3812 متر است. نقطه پايان آن، مأزمين (دو كوهي كه در مسير حجّاج از مزدلفه به مني قرار دارد) است. بخش وسيع و گسترده محسّر، مزدلفه ناميده مي شود، و 2548 متر طول دارد و از مشعر الحرام يا منطقه «قُزَح» كه حاجيان، صبح روز عيد براي دعا نزد آن مي ايستند; آغاز مي شود و علامت آن دو ديوار است يكي از راست و ديگري از چپ.

اين رودخانه (محسّر) در پايان سرزمين مزدلفه، باريك مي شود و عرض آن به 50 متر مي رسد و تا مسافتي در حدود 4372 متر يعني تا «العلمين» كه مرز حرم از سمت عرفه است; امتداد پيدا مي كند. اين دو ساختمان، مانند دو ساختمان موجود در مشعر (ستون سنگي) ولي كوچكتر هستند و فاصله ميان آندو، 100 متر است. اينجا رودخانه را «مأزَمين»، يا «طريق المأزمين» يا تنگه ميان مزدلفه و عرفه مى نامند. زيرا دو كوهي كه در دو طرف آن است «مأزمين» نام دارند، و «مأزم» به معناي راه باريك ميان دو كوه است.42

فاصله ميان جمره عقبه تا وادي محسر (طــول مــني): 3528 متر.

پايان وادي مـحسـر تا آغـاز مأزمـين (طـول مزدلفه): 3812 متر.

آغاز مأزمين تا نقطه العين، مرز حرم (طول مأزمين): 4372 متر.43

در اينجا براي آشنايي بيشتر با موقعيت جغرافيايي محسّر توجه شما را به اين نقشه جلب مي كنيم:

1 . عاتق بن غيث بلادي، معجم معالم مكّه، ص 248، دار مكّه، مكّة المكرّمة، 1403 هـ/ 1983; همو، أودية مكّة، ص 28، 86، 115، دار مكّه.

2 . طريحي، مجمع البحرين، مادّه «حسر».

3 . طبرسي، مجمع البيان، 10/323، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1379 هـ .

4 . عاتق بن غيث بلادي، اودية مكّة، ص 86، سبيتي، ملي العيبة، 5/101، وفاسي، شفاء الغرام، 1/499، ابن اثير، النهاية في غريب الحديث، مادّه «حبس»، عاتق بن غيث بلادي، أودية مكّة، ص 86; همو، فضائل مكّة و حرمة البيت الحرام، ص 197; ابن هشام، السيرة النبوية 1/44. 46. ابن صلاح، المقدّمة في علوم الحديث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسك في صفة المناسك، مخطوط ، دارلكتب المصرية.

5 . أزرقي، أخبار مكة، 2/93; فاسي، شفاء الغرام، 1/499; بلادي، معجم معالم مكّه، ص 249، سبيتي، ملي العيبة بما جمع بطول الغيبة، 5/102.

6 . سبيتي، ملي العيبة، 5/102; ابن الصلاح، المقدّمة في علوم الحديث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسك وصفة المناسك; سليمان الجمل، الحاشية علي شرح المنهج، 2/463 .

7 . في منزل الوحي، ص 285، ط 7، دارالمعارف، القاهره، بي تا.

8 . أزرقي، اخبار مكّه، 2/93.

9 . فاسي، شفاء الغرام، 1/499; ابن الصلاح، المقدّمة، 44 أ.

10 . زبيدي، تاج العروس، 3/140، دار مكتبة الحياة، بيروت; الجوهري، الصحاح، 2/630، منتهي الأرب، مادّه «حسر».

11 . حربي، كتاب المناسك و أماكن طرق الحج و معالم الجزيرة، تحقيق حمد الجاسر، ص 506، دارليمامه، رياض، 1401 هـ/ 1981 م; عاتق بن غيث بلادي، معجم معالم الحجاز، 8/40 . 42، ياقوت حموي، معجم البلدان، 5/62، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1399 هـ/ 1979 م.

12 . عاتق بن غيث بلادي، معجم الحجاز، 8/40، سبيتي ملي العيبة، 5/101 .

13 . المغني، 3/427 و 447 .

14 . الحدائق الناضرة، 17/4، ط 2، دارالاضواء، بيروت، 1405 هـ/ 1985 م.

15 . مناسك حج، ص 213، ط 4، شركت افست، تهران، 1407 هـ .

16 . الفاسي، شفاء الغرام، 1/498، ط 1، دارالكتاب العربي، بيروت 1405 هـ/ 1985 م، به نقل از محب طبري، القِري; مسلم، صحيح. كتاب حج (حديث 1282) ـ 3/104، مؤسسة عزالدين، بيروت، 1407 هـ/ 1987 م; ابن قدامه، المغني، 3/444; شوكاني، نيل الاوطار، 5/62 .

17 . الفاسي، شفاء الغرام، 1/498 به نقل از صاحب مطالع، السبيتي، محمد بن عمر بن رشيد (م. 721 هـ )، ملي العيبة بما جمع بطول الغيبة، 5/101 (پاورقي)، دارالغرب الاسلامي، بيروت، 1408 هـ/ 1988 م; البكري، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، 4/1191 تحقيق مصطفي السقاء، بيروت، 1983 م، أزرقي، اخبار مكّة، 2/93 .

18 . نيل الأوطار، 5/62، دارالجيل، بيروت (افست از روي چاپ دارالحديث ـ قاهره) بي تا.

19 . الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، 1/234، چاپ اسلامية، تهران، بي تا (كتاب حج، فصل خامس، في الاحرام والوقوفين).

20 . جامع المقاصد، 3/220، مؤسسة آل البيت، قم، 1408 هـ ; الجوهري، صحاح اللغة، 2/630، دارالعلم للملايين، بيروت، 1376 هـ/ 1956 م.

21 . ابن حمزه، وسيله (الينابيع الفقهيه) 8/441; ابن زهره، الغنية (الينابع الفقهيه)، 8/410; شيخ مفيد، المقنعة، ص 417، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، 1410 هـ ; شيخ طوسي، المبسوط، 1/368، المكتبة المرتضوية. المطبعة الحيدرية، تهران، 1387; محقق حلي، الشرائع، 1/258، دار الاضواء، بيروت، 1403 هـ/ 1983 م. محقق كركي، جامع المقاصد، 3/220 شهيد ثاني، اللمعة الدمشقية، 2/272، دارالعالم الاسلامي، بيروت، باشراف السيد محمد كلانتر.

22 . علي افتخاري، آراء المراجع في الحج، ص 338، دارالقرآن الكريم، قم 1412 هـ/ 1371 هـ

23 . عاتق بن غيث بلادي، معجم معالم مكّة، ص 249; همو، معجم معالم الحجاز، 8/41 به نقل از جابر بن عبدالله انصاري; فاسي، شفاء الغرام، 2/93; البكري، المعجم، 4/119، به نقل از نووي، الايضاح و المحب الطبري، القري و المطالع; الأزرقي، اخبار مكّة 2/93 .

24 . همه مصادر فوق.

25 . فاسي، شفاء الغرام، 1/499; أزرقي، اخبار مكة، 2/189 ـ 190 .

26 . الحرّ العاملي، وسائل الشيعة، 10/46، دار احياء التراث العربي، بيروت، به نقل از تهذيب و من لايحضره الفقيه، كافي و مستدرك الوسائل، 10/54، به نقل از دعائم الاسلام و فقه الرضا و الهداية; شهيد ثاني، الروضة البهيّة (كتاب الحج، اعمال الوقوفين).

27 . وسائل الشيعه، 10/46، حديث 1 و 2 و 3، از باب 13، از ابواب وقوف به مشعر، نجفي، جواهر الكلام، 19/102 .

28 . وسائل الشيعة 10/47، حديث 1 و 2، از باب 14، از ابواب وقوف به مشعر; النجفي، جواهر الكلام، 19/102 .

29 . فاسي، شفاء الغرام، 1/500 .

30 . ني بيدي، تاج العروس، 3/140 .

31 . علي افتخاري گلپايگاني، آراء المراجع في الحج، ص 358، دارالقرآن الكريم، قم، 1412 هـ/ 1371 ش.

32 . شيخ طوسي، الاستبصار، 2/263، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1390 هـ .

33 . همان، والتهذيب، 1/502; الكافي، 1/299 .

34 . بيهقي، السنن الكبري، 5/122، دارالفكر، بيروت.

35 . همان.

36 . همان.

37 . همان، 5/239 .

38 . مسلم، صحيح، كتاب حج، حديث 268 (شماره مسلسل حديث 1281)، ج 3، ص 104، ط 1، مؤسسة عزالدين، 1407 هـ/ 1987 م; النسائي، السنن، 5/258; عاتق بن غيث بلادي، فضائل مكه و حرمة البيت الحرام، ص 169، دارمكّة، مكّة المكرمة، 1410 هـ/ 1985 م.

39 . عاتق بن غيث بلادي، اودية مكّة، ص 86، دار مكّة، مكّة المكرمة، 1405 هـ/ 1985 م.

40 . سليمان الجمل، الحاشية علي شرح المنهج، 2/463، دارالفكر، بيروت، بي تا.

41 . ابن قدامة، المغني، 3/444.

42 . ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 339 ـ 341، المطبعة العلمية، قم، افست از روي ط 2، مطبعة دارالكتب المصرية، القاهرة 1344 هـ/ 1925 م.

43 . همان، 341.

ميقات حج، شماره 5


/ 1