با مرگ سلطان ابوسعيد، آخرين ايلخان مغول در 736 قمرى و برافتادن دولت ايلخانى، يك دوره ملوك الطوايفى در ايران حاكم گشت كه پنجاه سال به درازا كشيد و حكومت هايى، چون آل مظفر، آل چوپان، آل جلاير، سربداران، طغا تيموريه، آل كرت، جانى قربانى ها، مرعشيان و غيره در بخش هاى مختلفى از ايران حاكميت يافتند. چنين اوضاع سياسى آشفته مانع از اقدام مؤثر غرب در شرق اسلامى گرديد. ظهور تيمور و لشكركشى هاى او در ايران كه منجر به سقوط حكومت هاى پراكنده و برقرارى وحدت سياسى كوتاه مدت گرديد، بار ديگر غرب را متوجه ايران كرد و هيأت هايى نيز در اين دوره رد و بدل گرديد. يك عامل مهم در روآورى اروپا به تيمور، كسب اطلاع از قدرت او در مقابله با سلطان عثمانى بود كه در اين دوره خطرى براى اروپا محسوب مى شد. يكى از اين هيأت ها كه به دربار تيمور آمده از جانب پادشاه كاستيل به رياست كلاويخو است كه سفرنامه مهمى (152) از اين سفر به جا گذاشته است.پس از اين كه عثمانى ها توانستند با فتح «ادرنه» به سمت دانوب پيشروى نمايند، اهالى صربستان و دالاك و مجارستان مستقيماً مورد حمله قرار گرفتند. تصرف شهر «نيسه» و تمام بلغارستان در (777ق / 1375م) و احساس خطر عثمانى در اروپا، كه شتابنده در حال پيشروى بود، در ميان مردم اروپا هيجانى ايجاد كرد و كشورهاى اروپايى آلمان، انگلستان، مجارستان و غيره به جمع آورى نيرو پرداختند و با سلطان بايزيد عثمانى در نزديكى «نيكوپوليس» جنگيدند، ليكن عثمانيان توانستند شكست سختى بر ارتش متحد اروپاييان وارد سازند. انتشار خبر اين شكست در اروپا تأثير عظيمى نمود و معلوم شد كه اروپاييان از عهده جلوگيرى بايزيد برنمى آيند، اما هنگامى كه غرب مسيحى در معرض خطر و تهديد بود، جنگ تيمور با سلطان عثمانى «بايزيد ايلدرم» و غلبه بر او در (805ق / 1402م) در جنگ آنقره، موجب شادمانى اروپاييان شد و تيمور در نظر اروپا چهره اى نجات بخش يافت (153) ، گويى «ملك يوحنا»يى ديگر به نجات آنها برخاسته است زيرا سلطان عثمانى در تمام اروپا وحشت انداخته بود.لذا شخصيت تيمور موضوع چندين كتاب عوام پسند توسط چند ايتاليايى شد كه توانستند بر اذهان مردم اروپاى سده هاى پانزدهم و شانزدهم تأثير بگذارند. «زندگى تيمور لنگ» اثر مانيانلى كه اطلاعاتى درباره حمله تيمور به شام و فتح بغداد و جنگ با ايلدرم بايزيد و شرحى درباره وضع اجتماعى سوريه و مصر به دست مى دهد.كتاب ديگر از باپتيستا پودستا با عنوان «درباره كارهاى تيمور لنگ» و ديگرى نوشته پيترو پروندنو با عنوان «زندگى تيمور لنگ بزرگ امپراطور سكاها» كه در 1553 ميلادى در فلورانس منتشر شده است. اين دو كتاب تصويرى غيرحقيقى ولى افسانه اى و مردم پسند از تيمور كشيده اند، خاصه كتاب پيترو پروندنو كه منبع اصلى تراژدى مشهور كريستوفر مارلو نمايشنامه نويس بزرگ انگليسى است در نوشتن «تيمور لنگ بزرگ» كه در 1588 ميلادى نوشته و در 1590 ميلادى چاپ شده است. محتواى اين نمايشنامه بسيار دور از حقيقت است تا آنجا كه در نمايشنامه هم تيمور نقش دارد هم اوزون حسن، در حالى كه اوزون حسن سال ها بعد از مرگ تيمور متولد شده است. آنچه در اين نمايشنامه كه ملهم از احساسات مردم اروپاى آن روزگار است جالب توجه مى باشد، اين كه تيمور چوپان زاده دلاورى است كه بر اثر نبوغ خود به اوج اقتدار و شهرت رسيده و با يزيد سلطان عثمانى را كه موجب وحشت اروپا و جهان مسيحيت بوده، شكست داده و سرزمين هاى فراوانى را تصرف كرده است. مطلب ديگرى كه از اين نمايشنامه مستفاد مى شود، نفرت و وحشت اروپاى مسيحى و بى اطلاع است از ديانت اسلام تا آنجا كه مارلو بدون توجه به اين كه تيمور مسلمان است، در نمايشنامه خود او را وامى دارد كه قرآن تركى و نوشته هاى خرافاتى كه در معبد محمد يافته بود بسوزاند يا اين كه بايزيد و ملكه اش هنگامى كه اسير تيمور مى شوند، از شدت نااميدى به دين آبا و اجدادى خود پشت پا مى زنند (154) .به هر حال، دشمنى با عثمانيان كه مظهر قدرت اسلامى در آن روزگار بودند موجب نزديكى و مبناى روابط تيمور و اروپا گرديد، ليكن با مرگ تيمور، بار ديگر يكپارچگى قدرت از بين رفت و قدرت هاى مختلفى در ايران ظاهر شدند، از جمله شاخص ترين اين قدرت ها قراقويونلوها و آق قويونلوها در قرن نهم قمرى مى باشند كه هر كدام به ترتيب بر ايران حاكم شدند.در زمان اوزون حسن آق قويونلو نيز خطر ترك هاى عثمانى براى اروپا از يك طرف و دشمنى و رقابت بين عثمانيان و آق قويونلوها از طرف ديگر موجب تلاش هاى مجدد غرب و آباى كليسا براى نفوذ در شرق اسلامى و ايجاد تفرقه در ميان آنان براى دست يابى به اهداف خود گشت.اين بار غرب مسيحى با «طرح تفرقه» قصد داشت حكام اسلامى را رو در روى يكديگر قرار دهد. رقابت هاى سياسى بين حكام مناطق اسلامى در اين دوران، راه حضور غربى ها را در شرق اسلامى هموار ساخت و سردمداران مسيحى غرب تلاش نمودند تا از رقابت و اختلاف قدرت هاى اسلامى به سود خويش بهره جويند، از جمله در رقابت اوزون حسن آق قويونلو با عثمانيان (در زمامدارى سلطان محمد فاتح)، اروپاييان براى مقابله با خطر رو به تزايد عثمانى و شكست آنها، درصدد اتحاد با اوزون حسن برآمدند؛ لذا ارتباط نزديكى با وى برقرار نمودند و با ازدواج امير تركمان (در 862ق / 1458م) با يك شاهزاده خانم مسيحى به نام كوراكاترينا (155) (دختر «كالوژان-يوآنس» امپراطور كومننى طرابوزان (156) كه به دسپيناخاتون شهرت يافت) اين پيوند تحكيم يافت. به همراه اين شاهدخت، عدّه اى از كشيشان، راهبان و نديمان هم كيش او در دربار اوزون حسن مستقر شدند تا بتواند در «آمِد» به صورتى صحيح به عبادت هاى مرسوم در دين مسيح عمل كند، زيرا به نقل كاترينوزنو (157) او يك مسيحى متدين و مؤمن بود كه هرگز از شركت در مراسم عشاى ربانى غافل نمى شد (158) . اين شاهزاده خانم تا آخر عمر بر مذهب مسيحى در دربار يك امير مسلمان باقى ماند و تحت نفوذ او اوزون حسن در طرح اتحاد با اروپاييان مسيحى عليه عثمانى (هم مذهب خود) وارد شد.چرا كه بر اثر سقوط قسطنطنيه در 1453 ميلادى / 857ق، باز در اروپا رؤياها و تصورات دوران جنگ هاى صليبى جان گرفت. در سال 1456 ميلادى (860/1ق) پاپ كاليكست سوم، يكى از راهبان فرانسيسكانى را به نام لودويكو دابولونيا (159) به طرابوزان و گرجستان فرستاد تا امراى مسيحى آن نواحى را به نبرد با ترك ها تحريك كند. اين راهب در مراجعت خود از گرجستان به سال 1459 ميلادى (863/4ق) در «آمِد» به حضور اوزون حسن رسيد و او را از انديشه ها و نقشه هاى داودشاه با خبر ساخت كه در طرابوزان نيابت سلطنت فرزند صغير كالويوآنس (آلكسيس پنجم) را به عهده داشت و به جاى او فرمان مى راند.طبق طرح داود كه قصد عملى كردن آن را داشت مى بايست يك اتحاد فراگيرى ترتيب داده شود كه همه ملل و قبايل بين قفقاز و دجله تا بورگوند ضد سلطان عثمانى قيام كنند. او با همين قصد و با استظهار به لودويكو، با فرمانرواى مينكرلى، پادشاه كارتيل و اتابك زمسخه واقع در منطقه علياى دره كورا و ساير امراى گرجى وارد مذاكره شد. همه اين گروه سفرايى تعيين كردند كه مى بايست با اين راهب فرانسيسكانى به اروپا سفر كنند. اوزون حسن نيز كه دسپيناخاتون او را به كمك به هموطنان خود و نبرد با عثمانى ها ترغيب مى كرد، سفيرى براى گسيل به دربارهاى اروپايى تعيين نمود. لودويكو پس از آن كه حاكم سينوب و امراى قره مان را براى شركت در اين اتحاد بزرگ با خود همداستان كرد در اواخر دسامبر 1460 ميلادى (864/5ق) در رأس سفراى مشرق زمين به رم وارد شد. اين سفرا به امرا و شاهزادگان اروپايى اطمينان دادند كه از جانب مشرق لشكرى براى جنگ با عثمانى ها خواهند فرستاد در صورتى كه همزمان با لشكركشى آنها مغرب زمين نيز به جنگ با دشمنان مسيحيت اقدام كنند (160) ؛ ليكن اين طرح به دليل عدم رغبت شاهزادگان غربى به پرپايى جنگ مجدد صليبى به نتيجه اى منجر نشد.از طرفى، نيرومندى روزافزون اوزون حسن مايه هراس و نگرانى عميق سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانى شده بود و اين نگرانى بر اثر وصلت آق قويونلوها با امپراطوران كومنن طرابوزان عميق تر و شديدتر شد؛ از اين رو سلطان محمد فاتح درصدد حمله به طرابوزان برآمد. وساطت هاى اوزون حسن براى ممانعت از حمله سلطان به طرابوزان به نتيجه اى نرسيد و سلطان عثمانى به سرزمين كومنن ها حمله و آنجا را تصرف كرد. سپس دستور داد تا داويد امپراطور و زن و پسرانش را به استانبول كوچ دهند، ليكن هنگامى كه امپراطور مخلوع از طريق مكاتبه اى مخفيانه با اوزون حسن، قصد داشت عليه ترك هاى عثمانى از او كمك بطلبد، سلطان محمد فاتح همه آنها را به دم شمشير سپرد (161) .بدين ترتيب، طرح اتحاد مثلث طرابوزان و گرجستان و بين النهرين در مقابل عثمانى، (162) كه از سوى كالويوآنس (ژان) امپراطور طرابوزان پيشنهاد شد و پس از مرگ او (در 1458م / 863ق) برادرش داويد (داوود) كومننوس اين سياست را دنبال مى كرد. با شكست اول اوزون حسن از سلطان محمد فاتح و قرارداد صلح او با عثمانى، و عدم دخالت امراى گرجى در جنگ و نيز عدم مقاومت داويد، كه منجر به تسليم شدن طرابوزان در مقابل نيروهاى عثمانى (1461م / 866ق) شد به سرانجامى نرسيد.با اين حال، غرب همچنان به ديده دوستى به اوزون حسن مى نگريست. روابط خانوادگى بين آق قويونلوها و امپراطور طرابوزان از يك سو و روابط آق قويونلوها و ونيز از سوى ديگر، همراه با خطر تركان عثمانى براى اروپا، ادعاى عثمانى ها مبنى بر حاكميت بر همه مناطق اسلامى و بالطبع دشمنى بين عثمانى ها و آق قويونلوها، موجب نزديكى و ارتباط اوزون حسن و غرب در مقابله با عثمانى ها گرديد.پيشگام برقرارى اين ارتباط در آن زمان دولت ونيز بود، زيرا ايران بازار بزرگى براى تجارت ونيز بود و راه منحصر از طرابوزان مى گذشت، از اين رو، سناى ونيز در دوازدهم دسامبر 1463 ميلادى (ربيع الاول 868ق) طرح اتحاد با اوزون حسن را تصويب كرد و سفيرى به نام «كوئيرينى» به دربار آق قويونلوها فرستاد. اوزون حسن متقابلاً در طى سال هاى 870-869 قمرى (1465-1464م) دو سفير به ونيز فرستاد، ليكن از اين سفارت ها نتيجه اى حاصل نشد، زيرا هنوز اوزون حسن بر ايران دست نيافته بود (163) .با غلبه اوزون حسن بر جهانشاه قراقويونلو در 872 قمرى و سپس بر سلطان ابوسعيد تيمورى در 873 قمرى (164) و تصرف قلمرو آنان و حاكميت آقوقويونلوها بر ايران به پايتختى تبريز و از طرفى با غلبه تركان عثمانى بر جزاير «اوبه»؛ دژ تسخيرناپذپر ونيز، بار ديگر مذاكرات و ارتباطات سياسى و نظامى از سر گرفته شد. اين بار شوراى ونيز، كاترينوزنو را به سفارت برگزيد كه مادرش خواهر كوراكاترينا همسر مسيحى اوزون حسن بود.موضوع سفارت، اتحاد دو طرف عليه عثمانى و اقدام به حمله مشترك به قلمرو تركان بود. اوزون حسن براى آن كه بتواند به نحو مؤثر و با مقدمات كافى، جنگ با «باب عالى» را آغاز كند در سال 867-866 قمرى / (1472م) سفيرى به نام حاجى محمّد را به ايتاليا اعزام كرد تا بتواند در جنگ با ترك ها از اتحاد و همراهى نيروهاى مسيحى برخوردار باشد و ضمناً از جمهورى ونيز هم توپ و توپچى (سلاح هاى آتشين) تقاضا كند.با ورود سفير اوزون حسن به ونيز و تقاضاى اسلحه آتشين از آنها دولت ونيز فرستاده اى به نام جوزافاباربارو با مقدارى سلاح آتشين همراه با دويست تفنگدار و افسر به دربار آق قويونلو فرستاد. باربارو همچنين مأموريت داشت كه به اوزون حسن بگويد دولت ونيز هرگز با تركان عثمانى صلح نخواهد كرد.سرانجام اوزون حسن درگير جنگ با سلطان عثمانى شد اما سلاح هاى آتشين ونيزيان به او نرسيد و در جزيره كرت انبار شد و تركان عثمانى به دليل داشتن سلاح هاى آتشين بر تركمانان آق قويونلو در جنگ ترجان (878ق / 1473م) غلبه كردند. اوزون حسن كه شكست خورده بود مجدداً براى جلب اتحاد و اتفاق سلاطين مسيحى اروپا كاترينوزنو را همراه با سفراى لهستان و مجارستان و نامه هايى مبنى بر درخواست كمك به اروپا فرستاد. وى وقتى به ونيز بازگشت به سناى كشور خود توصيه كرد كه سفير ديگرى به دربار اوزون حسن بفرستد كه اين بار امبروزيو كنتارينى را نامزد نمود و اين سفير در 1474م / 879 ق، به ايران رسيد. دو سفير ديگر به نام هاى پائولواوينى به (165) كه در زمره كشيشان بود و بارتولوميوليومپاردو (166) نيز در همين اوضاع و احوال از ونيز به ايران آمدند (167) .با همه كوشش هاى ديپلماتيك كه در اين مقطع به عمل آمد، يك بار ديگر «طرح اتحاد» اروپا با حكام ايران براى مقابله با دشمن مشترك (در اين زمان عثمانى) نقش بر آب شد و غرب مسيحى نسبت به شرق اسلامى همچنان در موضع ضعف كلى قرار گرفت. تلاش غرب مسيحى در ايجاد پيوند سياسى با حاكمان شرق اسلامى (همچون اوزون حسن) را مى توان ناشى از دلايل زير دانست:1-ايجاد تفرقه سياسى در جهان اسلام و در نتيجه به ضعف سياسى و نظامى كشاندن دشمن قدرتمند خويش يعنى جهان اسلام.2-ايجاد درگيرى و دشمنى بين حاكميت هاى سياسى و نظامى كه در قلمرو جامعه اسلامى آن روز مطرح بودند.3-رهانيدن اروپا از خطرى بزرگ و حتمى كه تمامى اروپا و بساط پاپ را تهديد مى نمود.4-رخنه در دربار حاكمان شرق اسلامى و زمينه سازى براى تبليغ مسيحيت.در مغرب زمين، اوزون حسن را نه تنها مردى مى دانستند كه در قبال دين مسيح از خود اغماض بسيار نشان مى دهد، بلكه او را يكى از دوستان مسيحيت مى شمردند. بر اثر اتحادى كه او با ونيز داشت و خصومتى كه با عثمانى ها از خود نشان مى داد، «آسام بك» [اوزون حسن ] در اروپا در حدود سال 1470 ميلادى (875ق) داراى شخصيت رومانتيك شده بود و درباره اش داستان هاى عجيب و غريبى نقل مى كردند. ازدواج او با دسپيناخاتون و كمكى كه به بناى كليساى ارمنى كرد نمونه هايى از اغماض فرمانرواى آق قويونلو در برابر مسيحيت است. در يكى از منابع به زبان لاتينى، نه تنها چنين مذكور است كه اوزون حسن دوست مهربان مسيحيت است، بلكه به روى شانه راست خود علامت صليبى هم دارد. اما در عوض اين نيز مايه تعجب بسيار است كه پنج بار غارت شدن گرجستان مسيحى به دست اوزون حسن در اروپا به هيچ وجه موجب سوء شهرتى براى او نگرديد و حتى تزلزل و ترديدى هم در بنيان اين اعتقاد ايجاد نكرد كه او طرفدار و دوستدار مسيحيان است (168) .