نگرشی تاریخی، بر رویارویی غرب با اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگرشی تاریخی، بر رویارویی غرب با اسلام - نسخه متنی

جهانبخش ثواقب‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعد از يك چنين قتل عامى، واقعه سن بارتلمى را يكى از وقايع عادى و كوچك بايد به شمار آورد و شايد تاكنون هيچ يك از بى رحم ترين و وحشى ترين كشورگيران عالم، دامن خود را آلوده به چنين لكه قتل عامى نكرده باشند. براى اندلس جاى بسى تأسف است سه ميليون نفوسى كه در حقيقت روح ترقيات علمى و صنعتى مملكت بودند از كشور اخراج شدند و محكمه مذهبى از يك طرف آنها را محكوم به نفى بلد نموده، از طرف ديگر مسيحيانى هم كه در طريق تربيت و تمدن سرى بلند كرده بودند همه را نيست و نابود كرد چنان كه اين سفاكى و خونخوارى وقتى كه خاتمه يافت نتايج آن نمودار گرديد. همان اندلسى كه در يك دوره به اوج ارتقاء و اعتلاء رسيده بود دفعتاً به آخرين درجه مذلّت و خوارى سقوط نمود و شيرازه امور زراعت، حرفت، تجارت، علم و ادب، شماره نفوس به كلّى از هم متلاشى گرديد چنان كه از آن زمان تاكنون چندين سده گذشته با وجود كوشش زياد هنوز اندلس نتوانسته سربلند كند... براى تأثير يك قوم فاتح در قوم مفتوح يا تسلّط يك قوم غالب در قوم مغلوب شاهدى در دنيا بهتر از اندلس يافت نمى شود. اندلس قبل از اسلام فاقد تمدن بوده، ولى در دوره اسلامى به اعلى درجه ترقى رسيد و بعد از رفتن آنها هم دوباره رو به تنزل شديد گذاشت. (182)

وى در مقايسه، رفتار جوانمردانه و انسان دوستانه مسلمانان را ستايش نموده است. رفتار مسلمانان در اسپانيا با اقوام مغلوبه آن قدر ملايم بوده كه رؤساى اساقفه اجازه داشتند براى خود مجالس مذهبى هم تشكيل دهند چنان كه در اشبيليه در سال 782 ميلادى و در قرطبه در سال 852 ميلادى، مجالس تحقيق و بررسى داير بود. از كليساهاى زيادى هم كه در دوره حكومت اسلامى بنا شده مى توان پى برد كه آنها ديانت اقوام مغلوبه را تا چه درجه احترام مى نمودند و چون در تمام اروپا فقط اندلس مأمن يهوديان واقع شده بود جماعت زيادى از يهود در آنجا گرد آمده بود. علاوه بر اين تساهل مذهبى، سلوك برادرانه و جوانمردانه مسلمانان هم به درجه كمال بوده است و آن اصول سپاهيگرى از قبيل نظر داشتن به عاجز و ضعيف، شفقت و مهربانى با مغلوب، ثبات و پايدارى در عهد و پيمان و غيره كه ملل نصارا بعداً آموخته، تمام اينها به وسيله اعراب و اسلام در اروپا شايع گرديد (183) .

ولى فرديناند و ايزابلا «دو اعليحضرت كاتوليك» پس از پيروزى، وعده هايى را كه در شرايط تسليم به ابوعبدالله حاكم غرناطه دادند اجرا نكردند و برعكس به آزار مسلمانان پرداختند. فيليپ حتى، گوشه اى از اين فشارها را چنين منعكس نموده است:

به سال 1499م / 905ق، جنبشى به رهبرى كاردينال كزيمنس دو سيسنِروس آغاز شد كه مسلمانان را به مسيحيگرى وادار كنند. كاردينال نخست درصدد برآمد از رواج كتاب هاى عربى كه از مسائل اسلامى سخن داشت جلوگيرى كند و اين گونه كتاب ها را مى سوزانيد. از آن پس دادگاه تفتيش به پا شد و فعاليت آغاز كرد. بسيارى از مسلمانان ناچار به مسيحيگرى تظاهر مى كردند، اما در خفا رسوم مسلمانى را به جا مى آوردند. بسيارى از آنها همين كه از جلسه ازدواج خود كه طبق رسوم مسيحيگرى در كليسا به پا شده بود برون مى آمدند مراسم ازدواج را طبق رسوم اسلامى تجديد مى كردند. بسيارى از آنها جلو مردم نام مسيحى داشتند اما در ميان نزديكانشان به يك نام عربى خوانده مى شدند. در اوايل سال 1501م / 907ق، يك فرمان سلطنتى صادر شد كه به موجب آن مى بايست مسلمانان كاستيل و ليون از اسلام برگردند وگرنه اسپانيا را ترك كنند. به سال 1526م / 933ق، درباره مسلمانان ارغون نيز چنين فرمانى صادر شد. به سال 1556م / 964ق، فيليپ دوم قانونى نهاد كه به موجب آن باقيمانده مسلمانان مى بايست بلافاصله از زبان و عبادت و دين و رسوم و آداب زندگى خويش دست بكشند و كار چنان بالا گرفت كه فرمان داد حمام هاى اسپانيا را به عنوان اين كه آثار كفر است ويران كنند. فرمان هايى مبنى بر تبعيد همگانى به سال 1609م / 1018ق، از طرف فيليپ سوم صادر شد و همه مسلمانان را گروه گروه به ترك خاك اسپانيا وادار كردند. (184)

/ 239