قانون گرایی در سیره معصومان (ع) (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قانون گرایی در سیره معصومان (ع) (1) - نسخه متنی

علیرضا انصاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



قانون گرايى در سيره معصومان(ع)

عليرضا انصارى

سنت پيامبر(ص) و ائمه(عليهم السلام) از اهميت ويژه‏اى بر خوردار است. برنامه‏هاى قرآن، سيره و گفتار معصومان(ع) به صورت‏مجموعه قوانين حيات بخش، دستور العمل زندگى شيعيان را تشكيل‏مى‏دهند. با توجه به نقش كليدى كه سنت پيامبر(ص) در شكل‏گيرى‏زندگى فردى، سياسى و... همه مسلمانان دارد، جمع آورى روايات وسيره نگارى آن حضرت از صدر اسلام توسط نخبگان مسلمان آغاز شد.اولين كسى كه دوران رسالت را تدوين نمود، عروه فرزند زبير بن‏عوام (م 92-96) بود. از اوائل نيمه دوم قرن اسلامى تدوين سيره‏به صورت دلپذير انجام گرفت. در اين ميان دانشمندان بزرگ‏مسلمان محمد بن اسحاق (م 151) وقايع اسلامى را با بهره‏گيرى ازكتب گذشتگان تدوين كرد. اولين فردى كه جنگهاى پيامبر(ص) را به‏صورت گسترده صبط نمود، محمد بن عمر واقدى (م‏207) صاحب‏كتابهاى مغازى و فتوح شام بود. (1)

عالمان شيعى در تبيين وجمع‏آورى معارف اهل بيت(عليهم السلام) زحمات طاقت فرسايى رامتحمل شدند. تدوين كتابهايى مانند اصول كافى، بحار و... شاهدبر مدعا است. فرهيختگان شيعه با توجه به مقتضيات زمان، وظيفه‏جمع‏آورى و حفظ معارف اهل بيت(ع) را بر عهده داشتند كه درانجام اين مسووليت‏خطير نيز موفق بودند. فعاليتهاى فرهنگى‏دانشمندان شيعى در حفظ و اشاعه فرهنگ معصومان(ع) سبب شد كه‏معارف اهل بيت(ع) به صورت مجموعه گرانسنگ در اختيار ما قرارگيرد. واقعيت اين است كه اقيانوس بيكران معارف اهل‏بيت(ع)، درهمه زمانها و مكانها، پاسخگوى نيازهاى جامعه دينى بوده و هست.چنان كه فقيهان شيعه در طول تاريخ بابهره‏گيرى از قرآن، سنت وعقل در پاسخگويى به مسايل مورد نياز مردم، احساس عجز نكرده وفقه شيعه هميشه پويا و يا در تمام صحنه‏هاى سياسى، اجتماعى‏و... ظهور پيدا كرد.

يكى از كارهايى كه لازم است در اين مقطع زمانى صورت گيرد، ساده‏سازى و كاربردى نمودن معارف اهل‏بيت(عليهم السلام) مى‏باشد.طيف‏وسيع از مردم نمى‏توانند مسايل مورد نياز خود را از كتاب‏هاى‏دينى استفاده كنند; از اين رو در جامعه خلاء فرهنگى احساس شده‏و زمينه تهاجم فرهنگى دشمن فراهم مى‏شود. بى ترديد شبيخون‏فرهنگى، تغذيه فرهنگى مى‏طلبد; كه يكى از راههاى تغذيه فرهنگى‏همين كاربردى نمودن معارف اهل‏بيت(عليهم السلام) مى‏باشد. امروزه‏در غرب منش و گفتار بزرگان خود را بازنگرى و باز نويسى مى‏كنندتا براى همه مردم قابل بهره‏گيرى باشد. در جامعه اسلامى نيزساده نگارى سنت‏بزرگان دين ضرورى است. البته ساده سازى معارف‏اسلامى به معناى تحريف و تطبيق دادن آن به مسايل روز نيست،بلكه تطبيق دادن حوادث روز با معارف اسلامى مهم است كه مسووليت‏ساده سازى معارف اهل‏بيت(عليهم السلام) به عهده سربازان جبهه‏فرهنگ، يعنى روحانيت اسلام است كه در معارف بلند و عميق‏اهل‏بيت(عليهم السلام) تخصص دارند. يكى از شرايط مهم ساده سازى‏معارف اسلامى، تبيين صحيح سيره و تشخيص روايات صحيح از غير آن‏مى‏باشد، كه اين وظيفه نيز بر عهده حوزه‏هاى علميه و روحانيت‏گذاشته شده است. نوشتارى كه پيش رو داريد در راستاى ضرورت‏فوق، تحت عنوان «قانون گرايى در سيره و گفتار پيامبر(ص) وعلى(ع‏») تدوين شده است. بيان قانون‏گرايى معصومان(عليهم‏السلام) به يك اعتبار از دو جهت اهميت دارد. يك الگوپذيرى:براى ايحاد جامعه ضابطه‏مند، بايد رهبران آن قانون پذيرترين‏افراد باشند. زيرا قانون گرايى آنان نقش اساسى در قانون پذيرى‏مردم دارد. دو: اصل قانون گرايى پديده‏اى است كه اديان الهى ورهبران دينى پيام آور اصلى آن مى‏باشند.يكى از اهداف همه انبياء بر قرارى قسط و عدالت‏بيان شده است. (2)

بار ورى شجره طيبه عدالت در سايه حاكميت قوانين الهى امكان‏پذير است كه انبياء در صدد تشكيل جامعه‏اى قانون‏مند مبتنى براحكام الهى بودند. پيامبر اسلام(ص) اولين جامعه قانون‏مند را كه‏مى‏توان از آن به عنوان جامعه مدنى اسلامى تعبير كرد; درمدينه‏النبى ايجاد نمود كه خود قانون‏مند ترين انسان در آن‏جامعه بود. متاسفانه بعد از رحلت پيامبر(ص) و با كنار گذاشتن‏ائمه(عليهم السلام) از صحنه سياست، جامعه ايده‏آل الهى به دست‏فراموشى سپرده شد. در اين نوشتار قانون گرايى در سيره و گفتارپيامبر(ص) و اميرمومنان(ع) كه موفق به تشكيل حكومت نبوى وعلوى شدند مورد تحليل قرار مى‏گيرد. ما اين بحث را با محورهاى‏زير مورد تحليل قرار مى‏دهيم:

مقصود از قانون گرايى

گرچه برخى از مفاهيم و واژه‏ها احتياج به توضيح ندارد وليكن‏گاهى بهره‏گيرى از مفاهيم چند پهلو منشا برخى از شبهات مى‏شودكه توضيح آن ضرورى مى‏باشد. يكى از اين واژه‏ها، واژه «قانون‏گرايى‏» است. قانون گرايى، يعنى حفظ و اجراى قوانين به طورعادلانه و رعايت‏حقوق همه افراد. بر اين اساس جامعه‏اى قانون‏گرااست كه در آن قوانين رعايت‏شده و همه مردم در برابر اجراى‏قوانين مساوى بوده و رهبران آن قانون پذيرترين انسانها باشند.وليكن گاهى بهره‏گيرى از واژه «قانون گرايى‏» مفهوم جامعه‏مدنى غربى را تداعى مى‏كند.

يكى از ويژگيهاى جامعه اسلامى،حاكميت قانون در آن است. البته قانون الهى كه تشخيص آن باعالمان دين و در كشور ما با ولى فقه و شوراى نگهبان است.البته جامعه مدنى اسلامى كه ريشه در مدينه‏النبى دارد با جامعه‏مدنى غربى كه ريشه در يونان و روم دارد; تفاوت ماهوى دارد. (3) براساس همين تفاوت ماهوى است كه رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت‏الله خامنه‏اى در پاسخ به سوال دانشجويى كه در خصوص جامعه مدنى‏كرده بود; فرمود: «اگر جامعه مدنى همان جامعه مدينه‏النبى است‏ما جان مان را فدايى آن خواهيم كرد.» (4)

رئيس جمهورى محترم‏ايران در اجلاس سران كشورهاى اسلامى گفت: «جامعه مدنى كه ماخواستار استقرار و تكامل آن در درون كشور هستيم و آن را به‏ساير كشورها توصيه مى‏كنيم، به طور ريشه‏اى و اساسى با جامعه‏مدنى كه از تفكرات يونان و روم سرچشمه گرفته اختلاف ماهوى‏دارد. (5) جامعه ايده‏آل الهى با جامعه مدنى غربى تفاوت‏هاى اساسى‏دارد كه به بيان دو تفاوت اكتفا مى‏شود:

1- ساختار قانونگذارى:

در جوامع غير دينى معمولا قانونگذارخردمندان آن جوامع هستند، در حالى كه در جامعه اسلامى‏قانونگذار خداوند است. «لا حكم الا لله‏» (6) طبيعى است، جامعه‏اى‏كه قانونگذار او خداوند است، با جامعه‏اى كه قوانين آن ساخته وپرداخته شده فكر بشرى باشد، تفاوت بنيادى دارد. از اين رو است‏كه اسلام تنها دين پذيرفته و مقبول را، دين اسلام مى‏داند: «ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه‏» (7)

2-ارزشهاي ديني:

در جامعه اسلامى اصولى به عنوان ارزشهاى دينى مطرح است كه‏اين عناصر در جامعه مدنى غربى يا اصلا وجود ندارد و يا فراموش‏شده است. در جامعه الهى معنويت‏يكى از محورى ترين ارزشهااست.چنان كه در معارف اسلامى به عنصر معنويت توجه خاص شده است.امام عارفان على(ع) در مناجات ماه شعبان گفت: «... الهى هب‏لى كمال الانقطاع اليك...» (8) امام حسين(ع) در دعاى عرفه گفت:«... ماذا وجد من فقدك؟! و ماالذى فقد من و جدك؟!» (9)

اولين‏شعار جامعه اسلامى، حاكميت معنويت‏بود. پيامبر(ص) مردم را به‏عبوديت‏خدا و آزادى معنوى فرا خواند. پيامبر اكرم(ص) با اجراى‏قوانين الهى و با بهره‏گيرى از اصل معنويت توانست از انسانهاى‏وحشى انسانهاى قانون‏مند و متمدن بسازد. چنان كه ويل دورانت‏مى‏نويسد: «اسلام تا آنجا پيش رفت كه توانست انسانهاى وحشى راكه به هيچ قانونى پايبند نبودند، به انسانهاى متمدن وقانونمند و صالح، تبديل كند و دلهايى را كه از جاهليت وگمراهى، مرده بود به دلهاى زنده و مشحون از نور اميد و شجاعت‏مبدل سازد و عقلهاى متين و محكم پديد آورد و سپس چنان آزادى‏در جامعه به وجود آورد كه موجب تكامل افكار بشر در همه زمانهاشد.» (10)

يكى از مشكلات عمده جامعه مدنى غرب بحران معنوى و فقدان‏ارزشهاى انسانى است. استاد شهيد مطهرى به نقل از يكى ازنويسندگان مى‏نويسد: «... دنياى غرب كارى كرد كه همه ارزشهاى‏بشرى را متزلزل نمود و زير پاى آنها را خالى كرد، و حالا كه‏خود به نتايج كار خود رسيده مى‏خواهد به يك صورت ديگرى آن‏ارزشها را احياء كند، ولى خيلى دير شده است...» (11)

قانون‏مندى درسيره و گفتار معصومان(عليهم السلام) بدين معنا است كه آنان‏قوانين الهى را عادلانه اجرا نموده و حقوق همگان را در سايه‏حاكميت قانون خدا رعايت كرده و خود قانونمندترين انسانهابودند. استاد جعفر سبحانى در خصوص قانون گرايى بزرگان دين‏مى‏نويسد: «رجال آسمانى قوانين الهى را بى‏پروا و بدون واهمه‏اجرا مى‏كردند و هرگز عواطف انسانى و يا پيوند خويشاوندى ومنافع زود گذر مادى آنان را تحت تاثير قرار نمى‏داد.پيامبر اسلام خود پيشگام‏ترين فرد در اجراى قوانين اسلام بود.» (12) در سيره و گفتار پيامبر اسلام به قانون‏مندى آن حضرت توجه خاص‏شده است. به نمونه زير توجه فرماييد: «روزى پيامبر اسلام(ص)در باره زنى كه از قبيله‏اى سرشناس قبيله بنى مخزوم بوددستور اجراى حد داد. يكى از ياران حضرت (اسامه‏بن زيد) نزدايشان آمد و تقاضاى بخشش نمود. پيامبر اسلام فرمود: «والله لوان ابنتى سرقت لفطعت‏يدها و لا فرق عندى بين الناس فى اجراءحدود الله‏» به خدا سوگند، اگر دخترم دزدى كند; دست او را قطع‏مى‏كنم و در اجراى حدود الهى هيچ فرقى ميان مردم قائل نمى‏شوم.پيامبر(ص) سياست امتهاى گذشته را به خاطر عدم رعايت قانون‏مورد انتقاد قرار داده فرمود: «بدبختيهاى امتهاى پيشين دراين بود كه اگر فرد بلند پايه‏اى از آنان دزدى مى‏كرد او رامى‏بخشيدند و...ولى اگر فرد گمنامى دزدى مى‏كرد فورا حكم خدا را در باره اواجرا مى‏كردند.» (14) در گفتار و رفتار امام على(ع) نيز به قانون‏گرايى آن حضرت اشاره شده است. امام على(ع) قبل از بيعت مردم‏با او فرمود: «واعلموا انى ان اجبتكم ركبت‏بكم ما اعلم و لم‏اصغ الى قول القائل و عتب العاتب‏» (15) بدانيد كه اگر من در خواست‏شما را پذيرفتم با شما چنان كار مى‏كنم كه خودم مى‏دانم و به‏گفته گوينده و ملامت‏سرزنش كننده گوش نمى‏دارم. على(ع) با اين‏جملات به مردم اعلام نمود كه او در صدد ايجاد جامعه ضابطه‏مندى‏است كه بر اساس قانون خدا، سنت پيامبر(ص) اداره خواهد كرد كه‏تحمل چنين جامعه‏اى براى برخى از مردم مشكل مى‏باشد. زيرا بعضى‏با بى‏عدالتى و قانون شكنى حاكمان قبل عادت كرده بودند كه تحمل‏حكومت قانون‏مند علوى براى آنان مشكل بود. قيام مردم عليه‏عثمان بن عفان به خاطر تعطيل احكام و قانون شكنى‏هاى او شكل‏گرفت. (16)

امام على(ع) در بستر مرگ خويشاوندان خود را توصيه نمودكه در برخورد با دشمن او، حريم و قداست قانون خدا را حفظكنند:«پسران عبدالمطلب! نبينم در خون مسلمانان فرو رفته ايد وگوييد اميرمومنان را كشته‏اند! بدانيد جز كشنده من نبايد كسى‏به خون من كشته شود. بنگريد! اگر من از اين ضربت او مردم، اورا تنها يك ضربت‏بزنيد و دست و پاى و ديگر اندام او رامبريد...» (17)

جامعه ضابطه‏مند و عوامل آن

همه خردمندان بر ايجاد جامعه ضابطه‏مند اتفاق نظر دارند، گرچه در خصوص عوامل شكل‏گيرى و موانع آن متفق نيستند. برخى از نظر پردازان مانند افلاطون (427-347 ق. م) و ابونصر فارابى (م 339/340) مدينه فاضله را به عنوان جامعه آرمانى و ايده‏آل مطرح كرده‏اند; كه شايد اشاره به همان جامعه قانون‏مند باشد. عده‏اى از بزرگان به قوانين احترام خاص قايل بودند. چنان كه در هنگام صدور حكم اعدام سقراط (470-399 ق. م) به او گفتند: فرار كند. او گفت: فرار كردن قانون‏شكنى است. اصولا جعل قانون براى ايجاد جامعه ضابطه‏پذير و هدف‏مند مى‏باشد. با رعايت قانون حقوق همه مردم رعايت‏شده، نظم و عدالت ظهور پيدا مى‏كنند. از اين رو همه انبياء و رهبران دينى در صدد ايجاد جامعه ايده‏آل الهى مبتنى بر احكام شرع بودند. از ديدگاه اسلام قوانين الهى بر نظام هستى حاكميت داشته و جهان ضابطه پذير مى‏باشد. برخى از حيوانات مانند زنبور عسل و مورچه‏ها... بر اساس قانون الهى زندگى قانون‏مندى دارند. رابطه همه موجودات بر اساس دو عنصر علت و معلول مى‏باشد كه نشان دهنده حاكميت قانون در روابط پديده‏هاست; كه اين قانون‏گرايى را خداوند در نظام هستى نهادينه كرده است. امام على (ع) نيز در خصوص قانون‏مندى طبيعت فرمود: (اما بعد فان الامر ينزل من السماء الى الارض كقطرات المطر الى كل نفس بما قسم لها من زيادة او نقصان) اما بعد، بى‏گمان امر الهى به سوى هر كسى چونان قطره‏هاى باران فرود مى‏آيد و جهت‏يافته و سنجيده، هركه، سهمى را بهره مى‏برد كه بيش يا كم آن پيشاپيش رقم خورده است. نتيجه قانون‏مندى در نظام هستى، حاكميت عدالت مى‏باشد. چنان كه رسول خدا (ص) فرمود: (بالعدل قامت السموات و الارض) ضرورت قانون‏گرايى در جامعه بشرى مى‏تواند از همان قانون‏مندى جهان هستى منشا گرفته باشد; با اين تفاوت كه در نظام هستى قانون‏پذيرى جبرى است. ولى قانون‏گرايى در جامعه بشرى اختيارى و تخلف‏پذير مى‏باشد. اگر در جامعه قانون حاكميت نداشته باشد آن جامعه آرمانى نبوده و با قانون‏گرايى نظام هستى هماهنگى ندارد. بعد از بيان ضرورت ايجاد جامعه ضابطه‏مند، حال اين پرسش مطرح مى‏شود: چه عوامل و راهكارهايى براى ايجاد جامعه قانون‏مند وجود دارد؟ در جواب بايد گفت: صاحبان انديشه تئوريها و عواملى را بيان كرده‏اند، كه اين نوشتار در صدد بيان آنها نيست. آنچه كه در اين نوشتار مورد تحليل قرار مى‏گيرد عناصرى هستند كه در منش و گفتار معصومان (عليهم السلام) به آنها اشاره شده است كه به چند مورد آن اشاره مى‏شود:

1- قانون‏گرايى مسؤولان

يكى از عوامل ايجاد جامعه قانون‏مند، قانون‏گرايى رهبران و مسؤولان مى‏باشد. قانون پذيرى رهبران نقش محورى در گرايش مردم به قانون دارد. على (ع) نيز فرمود: (الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم) در جامعه دينى كه رهبرى آن را رهبران دينى بر عهده دارند و مردم از آنان الگو مى‏پذيرند، قانون‏مندى آنان از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. از اين رو معصومين (عليهم السلام) براى فراخوانى مردم به قانون‏پذيرى، خود خاضع‏ترين انسانها در برابر قوانين الهى بودند. چنان كه امام راحل (ره) به آن اشاره نموده است. معصومان (عليهم السلام) به قوانين ديگران نيز احترام مى‏گذاشتند. چنان كه در خصوص احترام امام صادق (ع) به قوانين ديگران آمده است: «در روايتى از امام صادق (ع) آمده است كه حضرت به يكى از ياران خود فرمود: «آن بستانكار تو چه كرد؟» مرد گفت: «آن حرامزاده!» حضرت نگاه تندى به او كرد. مرد در اين هنگام عرض كرد: فدايت گردم او پيرو آيين زردشتى است و با خواهر خود از دواج كرده است.



امام فرمود: «آيا اين در دين او نكاح نيست.» پيامبر اسلام (ص) و حضرت على (ع) كه موفق به تشكيل جامعه قانون‏مند شدند، خود بيشتر از ديگران به قوانين احترام مى‏گذاشتند. بى‏ترديد يكى از علل موفقيت پيامبر (ص) در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامى، قانون پذيرى او بود. تعبد به قوانين الهى از محورى‏ترين اصول در سنت پيامبر (ص) مى‏باشد. خداوند پيامبرش را به خاطر رعايت قوانين ستايش كرد. انديشوران جهان نيز به قانون گرايى پيامبر (ص) اعتراف نموده و آن را در تاريخ ثبت كرده‏اند. گوستاولوبون مورخ فرانسوى مى‏نويسد: «پيامبر در آخرين وداع تمام صحابه را جمع كرد... فرمود: ايها الناس، هركس را كه من زده باشم بايد برخيزد و مرا قصاص كند و اگر ستم نموده و قصورى به عرض وى رسانده باشم اينك به عرض من بايد قصاص كند و اگر مال وى برده باشم، اينك حق خود را باز ستاند... در اين ميان يك نفر برخاسته سه درهم از پيامبر مطالبه كرد و او فورا آن را ادا كرد.» ائمه (عليهم السلام) نيز به قانون‏گرايى پيامبر (ص) اشاره كرده‏اند. محمد بن قيس از امام باقر (ع) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: براى ام سلمه همسر پيامبر كنيزكى بود، وى از اموال قبيله‏اى دزدى كرد. او را براى قصاص نزد پيامبر (ص) آوردند; ام سلمه براى شفاعت از وى به آن حضرت سخن گفت: پيامبر فرمود: «اى ام سلمه اين حدى از حدود خداوند است كه ضايع نمى‏گردد، پس دست كنيز را قطع كرد.» پيامبر (ص) به عنوان رهبر قانون‏گرا عملا اثبات نمود كه براى ايجاد جامعه ضابطه‏پذير، بايد رهبران آن قانون‏مندترين انسانها باشند. متاسفانه جوامع بشرى شاهد قانون‏شكنى دولت مردان خود بوده و هستند. قانون‏گريزى دولت مردان بزرگترين ستم است كه جوامع انسانى را تهديد نموده و از بزرگترين موانع ايجاد جامعه ضابطه‏مند مى‏باشد. در غرب كه رهبران آن مدعى قانون‏گرايى هستند، خود قانون‏شكن‏ترين افراد مى‏باشند و قانون را براى تسليم ديگران مى‏خواهند. شعارى است كه دولت مردان غرب از آن به عنوان اهرم سياسى بهره مى‏گيرند.


مگر در جامعه مدنى غرب نيست كه سياه پوستان به جرم سياه بودن و فقيران به جرم فقر ... از حقوق طبيعى و اوليه خود محروم بوده و توزيع قدرت و بيت المال بر اساس بى‏عدالتى و قانون‏شكنى صورت مى‏گيرد؟ بشر امروزه اگر در صدد ايجاد جامعه قانون‏مند است، بايد جامعه قانون‏مند مدينه‏النبى را الگو قرار دهند. در جامعه آرمانى و الهى پيامبر (ص) همه مردم در برابر قانون يكسان بوده، تبعيض نژادى، قومى و قانون‏شكنى وجود نداشت چنان كه رسول خدا (ص) فرمود: «اى مردم آگاه باشيد كه پروردگارتان يكى است و پدرتان يكى است. بنابراين بدانيد كه نه عربى بر عجم و نه عجمى بر عرب و نه سياهى بر سفيد... برترى نيست مگر به تقوا» به قول اقبال لاهورى كه گفت: «پيش قرآن بنده و مولى يكى است بوريا و مسند ديبا يكى است.» بعد از رحلت رسول اكرم (ص) جامعه ضابطه‏مند نبوى به دست فراموشى سپرده شده و رهبرانى روى كار آمدند كه حرمت و قداست قوانين الهى را از بين بردند. بعد از پيامبر (ص) امام على (ع) موفق به ايجاد جامعه ضابطه‏مند شد كه خود قانون‏مندترين فرد در آن جامعه بود. نحوه برخورد على (ع) با برادرش عقيل كه سهم بيشترى از بيت المال را، درخواست كرده بود، نشان‏دهنده پايبندى او به قداست و حرمت قانون الهى است. همچنين آن حضرت به يكى از مديران خود كه در بهره‏گيرى از بيت المال قانون را رعايت نكرده بود نوشت: (و الله لو ان الحسن و الحسين فعلا مثل الذي فعلت ما كانت لهما عندي هواة و لا ظفرا مني بارادة حتى آخذ الحق منهما و ازيح الباطل عن مظلمتهما) خداى را سوگند كه اگر حسن و حسين كارى همانند تو مى‏كردند، با آنان كمتر سازشى نمى‏كردم و با هيچ تصميمى بر من چيره نمى‏شدند، تا اين كه حق را از آنان باز مى‏ستاندم و باطلى را كه از ستم آنان پديد آمده بود، ناپديد مى‏كردم. متاسفانه قانون‏شكنى قدرتمندان سبب شد كه برخى از مسلمانان به قانون‏گريزى عادت كرده و تحمل جامعه قانون‏مندى علوى بر آنها مشكل باشد. جامعه‏اى كه دولت مردان آن قانون‏گريز باشند، نمى‏توان از مردم، انتظار قانون‏گرايى داشت. قانون‏شكنى رهبرانى مانند يزيد بود كه جامعه اسلامى را از مسير الهى آن خارج نموده و قوانين الهى را از بين ببرد، از اين رو امام حسين (ع) يكى از اهداف قيام خود عليه يزيد را قانون‏شكنى او و اصلاح امت اسلامى بيان كرده است. و رهبرى يزيد جائر را مساوى با از بين رفتن اسلام دانست: (و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد...) امام حسين (ع) همه مردم را فراخواند تا عليه رهبران قانون‏شكن و ستمگر قيام كنند.

1- قسمت تاريخ سيره‏نگارى اين نوشتار از كتاب فروغ ابديت، ج 2، ص 7 اقتباس شده است.

2- سوره حديد، آيه 24، سيرى در نهج البلاغه، ص 102.

3- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ايران، ص 212.

4- مجل كوثر، شماره 20، ص 29.

5- تحقق جامعه مدنى در انقلاب اسلامى ايران، ص 212.

6- سيرى در نهج البلاغه، ص 105.

7-آل عمران، آيه 58.

8- مفاتيح الجنان، مناجات ماه شعبان.

9- همان، دعاى عرفه.

10- تعليم و تربيت در اسلام شهيد مطهرى، ص 255.

11- قصه الحضارة، ج 13، ص 53.

12- تعليم و تربيت، ص 240.

13- فروغ ولايت، ص 328.

14- صحيح بخارى، ج 8، ص 16، مسند احمد بن حنبل، ج 9، ص 510، الاستيعاب، ج 4، ص 374، صحيح مسلم، ص 1062.

15- شرح شهيدى، ص 85، تاريخ طبرى، ج 4، ص 527، بيست گفتار، ص 13.

16- فروغ ولايت، ص 325- 326.

17- شرح نهج البلاغه شهيدى، ص 321، شرح ابن ابى الحديد، ج 17، ص 7.

ماهنامه كوثر شماره 28و25

/ 1