کنترل جمعیت، ضرورتها و شرایط (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کنترل جمعیت، ضرورتها و شرایط (1) - نسخه متنی

سید مهدی موسوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

((مقاله وارده))

كنترل جمعيت, ضرورتها و شرايط

((قسمت اول))

سيدمهدى موسوى

توضيح ما:

پرونده مساله كنترل جمعيت همچنان باز است. ارزيابى اين موضوع از جهات مختلفى مورد توجه قرار گرفته است. يكى از نقاط مورد بحث, توجه به روايات و ملاكهاى فقهى آن مى باشد.

آنچه در اين مقاله, توسط نويسنده محترم ارائه شده است, پرداختن به بخشى از جنبه بحث مى باشد. اين مقاله كه در چند قسمت تنظيم شده است, بيشتر ناظر به ديدگاه منفى يكى از نويسندگان نسبت به مساله كنترل جمعيت مى باشد. پيام زن ضمن سپاسگزارى از نويسنده محترم, اعلام مى دارد اين پرونده براى انعكاس نظرات ديگرى كه در اين زمينه وجود دارد همچنان مفتوح است و مجله ضمن اعلام پشتيبانى از سياستهاى نظام جمهورى اسلامى, تبادل نظر در باره اين گونه مسايل را مفيد بلكه ضرورى مى داند.

در عصر طاغوت در كشور ما موضوعى از سوى مسوولان و كارگزاران آن نظام مطرح و ترويج شد كه عموم متدينان ما را ناراحت و رنجيده خاطر ساخت, و آن قانون تنظيم خانواده و كنترل نسل بود.

اين طرح از اين جهت كه با ظاهر روايات و اخبارى كه در آنها توصيه به تكثير نسل گرديده, موافق نبود, و از طرفى از حلقوم مجريان سياستهاى استعمارى بيرون مىآمد, سو ظن اقشار متدين و آگاه و مخالفت آنان را با اين برنامه برمى انگيخت و آن را در چارچوب برنامه هاى استعمار در كشورهاى اسلامى به حساب مىآوردند.

اين سو ظن در آن زمان, بجا و مناسب بود, زيرا مشكل ما در آن عصر, مساله جمعيت نبود, بلكه طاغوت زدگى و چپاول بيت المال و ذخاير كشور, به دست پليد استعمار و مزدوران آنها بود. آنها در اعمال اين سياست, مصلحت امت اسلامى را تعقيب نمى كردند, بلكه مقصد اصلى آنها غارت بيشتر و آسانتر و عدم وجود مزاحمين احتمالى بيشتر بود, و گرنه افزايش جمعيت زير بيست ميليون كشور, با آن همه امكانات ـ اگر در جهت رفاه و خدمت به مردم مصرف مى شد ـ چه مشكلى ايجاد مى نمود؟

پس از انقلاب و حركت سريع جامعه به سوى افزايش جمعيت, مدتى است كه مسوولان نظام اسلامى دريافته اند كه سير شتابان رشد جمعيت, همخوانى و تناسب با رشد توليدات و امكانات موجود كشور را ندارد. از اين رو, اين موضوع, براى ديگر بار در كشور ما مطرح شد و لزوم كنترل نسل, دست كم براى دوره اى خاص, مورد توجه قرار گرفت, با اين تفاوت كه اين بار از سوى مسوولان نظام اسلامى و با نيت سازندگى و ايجاد تعادل ميان رشد جمعيت و امكانات فعلى در زمينه اقتصاد, فرهنگ و خدمات و غير آن و به قصد ارتقاى سطح كيفى و بالا بردن قدرت و توانمندى امت اسلامى در جوانب مختلف, عنوان و توصيه مى گردد. بدين خاطر, مقايسه حركت كنونى در زمينه تنظيم خانواده با آنچه در زمان حاكميت طاغوت انجام گرفت صحيح نيست, حتى اگر معتقد باشيم كه اكنون نيز مشكل جامعه ما مساله رشد جمعيت نيست.

در دنياى امروز, وضع آموزش, تربيت, بهداشت, تغذيه و ديگر نيازمنديهاى انسان, با گذشته دور, فرق اساسى دارد, زيرا در زمان قبل, بيشتر اين نيازمنديها از طريق والدين انجام مى گرفت و مسووليت آن يكسره متوجه آنان بود, در صورتى كه اكنون بار اين گونه مسايل بر عهده دولت و جامعه است. حكومت بايد امكانات آموزش از قبيل معلم كافى و ماهر, فضاى مناسب آموزشى و نيز امكانات بهداشتى و درمانى از پزشك, بيمارستان, تسهيلات درمانى و دارويى و همچنين ايجاد زمينه اشتغال و عرضه خدمات شهرى و ابزار كار و زندگى و نمونه هاى فراوانى از اين قبيل را براى جامعه فراهم سازد.

در اين صورت, اگر به تشخيص مسوولان نظام اسلامى كه مورد اعتماد و اطمينان ملت اند, حل مشكلات اقتصادى, فرهنگى و اجتماعى, مستلزم اجراى اين طرح ـ هرچند براى مدتى محدود ـ باشد و اعمال آن را به مصلحت كشور و جامعه اسلامى دانستند, نبايد آن را ناشى از دستهاى ناپيداى استمعار! دانست.

ناگفته نماند كه ما در اين نوشتار در صدد تعقيب و بررسى اين موضوع از ديدگاه اقتصادى, اجتماعى, فنى و علمى آن نيستيم و اين بر عهده كارشناسان اين امور است كه بررسى نمايند مشكل واقعى ما در رشد جمعيت است يا عدم استفاده كافى و درست از امكانات بالقوه كشور؟

بسيارى از صاحب نظران, قبل از پرداختن به جنبه هاى ارزشى و شرعى اين مساله, معتقدند كه بايد حل مشكلات نظام اسلامى را در جاى ديگر جست و نه با جلوگيرى از رشد جمعيت. حال, از اين بخش از بحث كه جنبه موضوع شناسى دارد, صرف نظر كرده, در جهت تحقيق اين مساله از جنبه شرعى آن برمىآييم كه آيا اين طرح با مبانى دينى, سازگار است يا مخالف؟ آيا اين عمل, نوعى دخالت در كار خدا نيست؟

ادله مخالفان

در تحليل اين موضوع, ابتدا به موارد استدلال مخالفين پرداخت, سپس بررسى خواهيم كرد كه آيا در جهت تاييد آن دليل داريم يا نه؟ گفتنى است كه براى جواز آن مى توان به همان رد ادله مخالفين اكتفا كرد و نياز به استدلال ديگرى نيست.

1ـ توصيه به افزايش جمعيت

مخالفان كنترل جمعيت مى گويند: در روايات مختلف, سخن از توصيه و سفارش به تكثير و افزايش نسل است تا آنجا كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

((اكثروا الولد اكاثر بكم الامم غدا))(1)

در افزايش فرزند بكوشيد من در قيامت, غلبه جمعيت شما را بر ساير امتها مى طلبم.

و در حديث ديگرى فرمود:

((فانى اباهى بكم الامم يوم القيامه))(2)

من به جمعيت شما در قيامت, مباهات مى كنم.

اين مضمون در روايات ديگرى نيز وارد شده است.

آنچه در بررسى و مطالعه اين اخبار, لازم است توجه به شرايط و موقعيت زمانى صدور آنهاست, زيرا اين گونه احاديث در عصرى صادر شده كه اسلام, دوران نخستين خويش را طى مى نمود و مسلمانها در اقليت به سر مى بردند و جمعيت آنان از صدها و هزارها تجاوز نمى كرد. از طرف ديگر, جمعيت زياد در آن زمان خود, عامل مهمى در جهت ايجاد سيادت و عظمت بود. جنگها و همچنين كارهاى توليدى و اقتصادى, با نيروى انسانى انجام مى گرفت و همين طور در ساير جهات, جمعيت نقش اول و عمده را عهده دار بود.

در اين صورت, افزايش نفرات و رشد كمى مسلمانها, مساله اى حياتى و ضرورى براى آنها به شمار مى رفت; در صورتى كه در عصر حاضر, شرايط كاملا برعكس است, يعنى امروزه ديگر جنگهاى تن به تن, جاى خود را به نبرد ابزار و جنگ افزارهاى پيشرفته نظامى داده و در توليدات كشاورزى به جاى اينكه بيل كشاورز ساده, اساس كار باشد, قدرت ماشين و تدبير زارعان تعليم ديده و باسواد به كشاورزى رونق و رشد مى بخشد و نيز در توليدات صنعتى به جاى انگشتان دست, اين تكنولوژى و محصولات آن است كه با آميختن نيروى علمى و تخصصى انسانهاى كارآمد و دانشمند, بازارهاى جهانى را مسخر خود مى سازد.

در شرايط كنونى كه كميتها نقش خويش را به كيفيتها داده است, گسترش دامنه جمعيت, اگر هماهنگ با رشد توليد و امكانات زندگى نباشد, گذشته از اينكه مايه رشد و عزت نيست, عامل عمده و مهمى در عقب راندن جامعه و افزايش فقر و محروميت, تشديد نياز به كفار و ضعف مسلمانان و موقعيت اسلام به شمار مى رود.

پيامبر گرامى اسلام(ص) با توصيه به تكثير اولاد, در رشد جمعيت مسلمانان صدر اسلام, عظمت و سيادت آنان را جستجو مى كرد, ولى چنانچه در عصر و شرايط ديگرى زيادى جمعيت و سطح بالاى آن به جاى اينكه مايه قدرت و پيشرفت باشد, زاينده فقر و عقب ماندگى شود و به جاى اينكه عظمت و بزرگى بيافريند, مستلزم ذلت و حقارت باشد, آيا باز هم مطلوب خواهد بود؟

ممكن است گفته شود: از اين روايات استفاده مى شود كه افزايش جمعيت, خود به خود امرى مطلوب است, چرا كه مى فرمايد: من در قيامت به جمعيت زياد شما مباهات مى كنم.

پاسخ اين است كه اگر افزايش جمعيت, امرى مطلوب است, آيا عظمت, استقلال و غناى مسلمانها مطلوب نيست؟ آيا در مقام تزاحم, كدام يك مقدم است؟

علاوه بر اين, طرح كنترل نسل, در محدوده مصلحت, دعوت به كم كردن جمعيت مسلمانان نيست, بلكه خود نقشه اى است در جهت رشد آن و جهانگير شدن اسلام.

براستى آيا تا به حال از خود پرسيده ايم كه چگونه با اينكه جمعيت مسلمانان ما در عصر حاضر متجاوز از يك ميليارد نفر است و با آن غنا و جاذبيتى كه در اسلام هست و با اين معجزه جاويدش كه قرآن مجيد است هنوز اكثريت را ملتهاى ديگر تشكيل مى دهند؟

آيا اگر ما بتوانيم در سايه تعاليم اسلام و بر مبناى قرآن, دست كم كشور خود را كه چشم جهانيان به عنوان محكى از قابليت اجراى اسلام در عصر كنونى و ميزان پاسخگويى آن در حل معضلات و مشكلات بشر امروزى, به آن دوخته شده است, در زمينه اقتصاد, بهداشت, آبادانى و تعليم و تربيت بسازيم و آن را به عنوان الگويى از قدرت سازندگى و مديريت اسلامى به جهانيان معرفى كنيم, به گسترش دامنه نفوذ و افزايش جمعيت مسلمانان كمك نكرده ايم؟

اگر كثرت و رشد كمى امت اسلامى مطلوب است بدون شك, دستيابى به آن از طريق هدايت گمراهان و نجات انسانهاى بى شمارى كه در وادى جهل و حيرت به سر مى برند, از ارزش بيشترى برخوردار است و به طور مسلم, رسول خدا صلى الله عليه و آله به آن علاقه افزونترى دارد, زيرا خدايش به او مى فرمايد:

((لعلك باخع نفسك الا يكونوا مومنين))(3)

بدون شك, دعوت عملى به اسلام بسيار موثرتر و كارسازتر است تا دعوت زبانى, و در اين مورد چنين دعوتى با ايجاد مدينه فاضله اسلامى, تحقق مى يابد. بر طبق اظهار كارشناسان امور, اين حركت با روند رشد فعلى جمعيت در كشور ما سازگار نيست.

خلاصه اينكه: يك اصل ثابتى وجود دارد كه هميشه و در همه جا غير قابل تغيير است و آن اصل عزت و برترى اسلام و مسلمين است, و تكثير نسل يا كنترل آن از مسايلى است كه بايد بر اساس آن سنجيده شود و در هر زمان و مكانى با توجه به شرايط خاص آن, در تعقيب همان اصل كلى و ثابت, يكى از اين دو راه را انتخاب و ترويج كرد.

بر اساس همين مبناست كه موضوع كنترل نسل در كشورى مانند فلسطين اشغالى كه مسلمانها در حال جهاد و شهادتند و موضوع جمعيت, يك مساله سياسى و وسيله مبارزه و جهاد است, خلاف اسلام و مصالح مسلمين بوده توصيه به كنترل آن در آنجا از دسيسه هاى استعمار, محسوب مى گردد.

ادامه دارد.


1ـ وسائل الشيعه, ج15, ص196.

2ـ همان.

3ـ شعرا, آيه 3.

/ 1