کنترل جمعیت، ضرورت ها و شرایط نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کنترل جمعیت، ضرورت ها و شرایط - نسخه متنی

سید مهدی موسوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



مقاله وارده

كنترل جمعيت ضرورتها و شرايط
((قسمت دوم))

سيدمهدى موسوى

توضيح ما:

پرونده مساله كنترل جمعيت همچنان باز است. ارزيابى اين موضوع از جهات مختلفى مورد توجه قرار گرفته است. يكى از نقاط مورد بحث, توجه به روايات و ملاكهاى فقهى آن مى باشد.

آنچه در اين مقاله, توسط نويسنده محترم ارائه شده است, پرداختن به بخشى از اين جنبه مى باشد. اين مقاله بيشتر ناظر به ديدگاه منفى يكى از نويسندگان نسبت به مساله كنترل جمعيت مى باشد. پيام زن ضمن سپاسگزارى از نويسنده محترم, اعلام مى دارد اين پرونده براى انعكاس نظرات ديگرى كه در اين زمينه وجود دارد, همچنان مفتوح است و مورد استقبال مى باشد.

در گفتار پيش يكى از دلايل مخالفان طرح كنترل رشد جمعيت را بررسى كرده, به رواياتى كه در آنها توصيه به افزايش توالد و تناسل شده بود, اشاره كرديم و گفتيم كه بررسى اين گونه روايات بايد با توجه به شرايط و مقتضيات زمان صدور آنها صورت پذيرد. به عبارت ديگر, چنين مسايلى جزو قوانين متغير محسوب مى شود كه بايد با اصول ثابت آن كه اصل ((اعتلا, عزت و خودكفايى)) مسلمانان است, سنجيده شود.

در اينجا ممكن است اين سوال به ذهن خواننده محترم خطور كند كه اگر حكمت توصيه به تكثير نسل, كم بودن مسلمانها در آن زمان بوده است, همان حكمت در عصر ما نيز وجود دارد و با نگاهى به آمار مسلمانان خواهيم يافت كه وسعت جمعيت مسلمانها نسبت به پيروان ساير مذاهب محدودتر است.

پاسخ اين است كه در صدر اسلام, مسلمانها در اقليت مطلق قرار داشتند, در صورتى كه امروزه در اقليت نسبى به سر مى برند. در آن زمان پس از گذشت سالها شمار گروندگان به اسلام از دهها نفر تجاوز نمى كرد و حتى پس از هجرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه نيز كه تا حدودى بر دامنه جمعيت مسلمانان افزوده شده بود, با تعداد كافران كه سراسر جهان آن روز را, در اختيار خود داشتند, قابل مقايسه نبود. اما امروز چنين نيست و آمار مسلمانان نسبت به پيروان ساير اديان رقم بسيار بالايى را نشان مى دهد.

گذشته از اين, در آن زمان, كمى جمعيت, اساس ضعف به شمار مىآمد و اقتدار جامعه, بر پايه برخوردارى از اكثريت بود; در حالى كه در جهان امروز كاملا برعكس است. درستى اين سخن, با نگاهى به معيارهاى قدرت و توانمندى در دنياى امروز, بخوبى روشن است.

اين موضوع, مسلم است كه اكنون ملتهايى قدرتمند هستند و كشورهايى توانسته اند سياست, اقتصاد و فرهنگ خويش را بر سرتاسر گيتى حاكم كنند كه در صنعت, علم و هنر پيشتاز بوده اند گرچه از جمعيت كم و ناچيزى تشكيل شده باشند و برعكس, ملتهايى تحت سلطه گروه اول به سر مى برند كه از تكنولوژى و علم بى بهره يا كم بهره اند, هر چند از جمعيت بالايى, برخوردار باشند. شاهد گوياى اين سخن, آفريقاست.

((در آنجا در قبال هر بچه اى كه زن به دنيا مىآورد, خانواده شوهرش موظف است مقدارى پول به او بدهد و ارزش زن را با تعداد بچه اى كه ولادت مى يابد محاسبه مى كنند.))(1)

2ـ حكمت ازدواج

دومين دليل مخالفان اين است كه مى گويند: اينكه خداوند موجود است و از جمله انسان را به صورت زوج آفريد و ازدواج و نكاح را مقرر فرمود, به خاطر افزايش و تداوم نسل است. از اين رو, ترويج كنترل آن, نوعى مبارزه با حكمت ازدواج محسوب مى گردد كه شارع مقدس نكاح را به خاطر آن وضع كرده است.

صاحب جواهر(ره) نيز در توجيه نظريه معتقدان به حرمت ((عزل)) در صورت عدم رضايت زن, به اين مطلب اشاره كرده است.(2)

پاسخ اين است كه حكمت و فلسفه ازدواج, استمرار نسل است, در حالى كه كنترل نسل به معنى نفى تناسل و توالد نيست, بلكه مقصود, جلوگيرى از رشد بى رويه و افزايش سرسامآور تولد در راستاى حفاظت از اصل تناسل و بقاى نسل است.

چه بسيارند اطفالى كه پس از تولد در دوران كودكى به خاطر عدم دسترسى به پزشك و دارو و يا در اثر سو تغذيه, جان مى سپارند. امروزه روشن است كه رشد بى رويه جمعيت قبل از آنكه مايه بقاى نسل باشد, اساس سلامتى و حيات او را تهديد مى نمايد.

علاوه بر اين, بنا به فرمايش مرحوم صاحب جواهر, يافتن فرزند, علت استحباب و امر به ازدواج نيست تا حكم, دائر مدار آن باشد, بلكه حكمت آن است و رعايت هميشگى آن لزومى ندارد.(3)

گذشته از اين, بر طبق حديثى از حضرت صادق عليه السلام, اصل توالد گرچه متوقف بر ازدواج است, ولى در تمام موارد بستگى به خواست و اراده زوجين ندارد و كسى كه اراده خداوند بر تولد يافتن او تعلق گرفته است, متولد خواهد شد, گرچه ناخواسته و همراه با اعمال كنترل و جلوگيرى از تناسل باشد و اتفاقا نمونه هاى زيادى از اين دست نيز ميان خانواده ها يافت مى گردد.

محمد بن يعقوب كلينى(ره) در روايتى از امام صادق عليه السلام چنين نقل كرده است:

امام سجاد عليه السلام در عزل, اشكالى نمى ديد و اين آيه شريفه را قرائت مى فرمود: ((هنگامى كه خداوند از پشتهاى بنىآدم فرزندان آنان را خارج ساخت ـ و از آنان اقرار به وحدانيت و ربوبيت خويش گرفت ...(4) پس هر كس كه خداوند از او ميثاق گرفته, به وجود خواهد آمد, گرچه بر صخره و سنگ سختى باشد.))(5)

گويا حديث مزبور, اين حقيقت را بيان مى نمايد كه اعمال كنترل بر تناسل, مانع استمرار نسل نيست و اين عمل منافاتى با حكمت ازدواج ندارد.

3ـ اشكال در عزل

((عزل)) يكى از راههاى جلوگيرى از باردارى است. بعضى در باره آن گفته اند: جايز بودن محل اشكال است.(6) ليكن بنا بر نظر فقهاى بزرگ اسلام ((عزل)) در صورت رضايت زن و شوهر, هيچ اشكالى ندارد و تنها در صورت عدم رضايت زن, ممكن است با اشكال روبه رو شود. به هر حال, اين حكم را نمى توان به ساير راههاى كنترل, سرايت داد, چرا كه در ((عزل)) اذيت و آزار زن مطرح مى شود كه در غير آن مطرح نيست.

بنابراين بر فرض اشكال در اين صورت, نمى توان از آن به طور عموم بر اشكال در ساير صورتهاى كنترل مواليد استدلال نمود.

4ـ اشكال در ساير طرق كنترل

از سخنان بعضى اين استفاده مى شود يكى از دلايل اشكال اين طرح آن است كه برخى از راههاى جلوگيرى مضر است مانند مصرف قرص و عزل و بعضى نيز حرامند مانند سقط جنين و بستن لوله رحم.(7) بنابراين بعضى تحت عنوان ((اضرار به نفس)) و بعضى ديگر تحت عنوان خودشان, محكوم به حرمت هستند.

پاسخ: اول آنكه, بحث در مورد راههاى كنترل نيست, بلكه در اصل آن است و در صورت مجاز بودن آن, اشكال در طرق فعلى كنترل, اشكالى در نفس آن ايجاد نمى نمايد, زيرا ممكن است در آينده, راههاى بى ضرر و مطمئنى كشف و اعمال گردد كه از آن عوارض بر كنار باشد.

دوم آنكه, متخصصان امور, بارها اعلام كرده اند كه برخى از طرق فعلى كنترل كاملا بى ضرر بوده و بعضى ديگر نيز عوارض جانبى كمتر از سايرين دارند.

سوم آنكه, اگر برخى از وسايل پيشگيرى, پيامدهاى بد جزئى نيز داشته باشند, مانند بسيارى از داروها قابل تحمل خواهد بود, زيرا شما كمتر دارويى مى توانيد پيدا كنيد كه از عوارض جانبى ـ گرچه ناچيز ـ بر كنار باشد. ولى در عين حال, اشكال در مصرف آنها به ذهن كسى نمىآيد, زيرا اين گونه ضررها نسبت به آثار مثبت آن قابل تحمل و غير قابل اعتناست.

چهارم آنكه, رواياتى كه بر جواز عزل دلالت دارد(8), اين گونه عوارض جزئى و احتمالى را از اعتبار ساقط مى كند, چرا كه در خود عزل نيز, عوارض جانبى مختصرى موجود است.

5ـ حمل يا رضاع, اصل در زن

يكى ديگر از دلايلى كه ممكن است از ناحيه مخالفان طرح كنترل نسل, مطرح شود اين است كه بعضى گفته اند:

اگر زن بخواهد در كاروان حركت به سوى خداوند, هماهنگ با مردان و دوشادوش آنان حضور مستمر و هميشگى داشته باشد, بايد همواره سعى كند تا از قاعدگى خود جلوگيرى كند و اين در صورتى است كه هميشه يا حامله باشد يا مرضعه (شيردهنده) و در غير اين دو صورت هميشه چند روزى از ماه را نسبت به عبادت محدوديت خواهد داشت و به همين نسبت از كاروان سير به سوى كمال, عقب مانده است. بنابراين, اصل در زن يا حمل است يا رضاع و غير آن خلاف اصل است.(9)

بديهى است كه چنين موضوعى نمى تواند دليل فقهى بر عدم جواز كنترل نسل به حساب آيد, زيرا قانونگذار اسلام, اين محدوديت را منع نكرده است, بلكه احكام و وظايف خاصى براى او مقرر نموده است, كه با رعايت آنها اين محروميت نيز جبران مى گردد.

علاوه بر اين, در مكتب جامع اسلام ـ در كنار اين اصل ـ اصول ديگرى نيز مطرح است كه در نظام اجتماعى اسلام بايد مورد توجه باشد, از قبيل اصل رسيدگى كامل به تربيت كودك, آموزش تغذيه كامل, بهداشت و درمان, اشتغال و كار مناسب, رفاه اقتصادى و زدودن فقر و دهها اصل ديگر كه بايد در بررسى افزايش يا كنترل رشد جمعيت, مورد محاسبه دقيق قرار گيرد.

6ـ در جستجوى نوابغ

مى گويند: بسيارى از نوابع, دانشمندان و سياستمداران صالح و لايق كه منشا خدمات ارزنده اى به بشريت بوده اند, از خانواده هاى پرجمعيت برخاسته اند و چندمين فرزند خانواده بوده اند. اگر بنا بود پدر و مادر آنها از باردارى مكرر جلوگيرى نمايند و به تعداد كم فرزند قناعت ورزند, جهان از وجود انسانهايى مانند آنان محروم بود و جامعه از اين ناحيه, خسارتى بزرگ متحمل مى گشت. از اين رو, بزرگترين ضربه جبران ناپذيرى كه اعمال كنترل نسل و تنظيم خانواده بر پيكر اجتماع وارد مى كند, محروميت ملت از وجود انسانهاى برجسته اى است كه احتمال دارد دست تقدير الهى آنها را در رديف آخر, براى مثال نهمين يا دهمين فرزند خانواده, قرار داده باشد.

توجهى دوباره به اين كلام, روشن مى كند كه اين گونه استدلال به مغالطه نزديكتر است تا به برهان, زيرا در نابغه بودن يك طفل, شماره معين ـ نه يا ده ـ دخالت ندارد, بلكه خداوند اراده مى كند كه در شرايط و زمان معين, آن طفل را به پدر و مادرش عنايت كند. در اين صورت, متولد شدن آن كودك به همان شرايط و موقعيت معين بستگى دارد و نهمين بودن او براى اين است كه پيش از او هشت كودك ديگر از اين پدر و مادر تولد يافته اند. اكنون اگر فرض شود آن هشت فرزند قبل يا بعضى از آنان موجود نشده باشند, آيا وجود يافتن آن كودك فرزانه, در آن شرايط خاص, امرى غير ممكن است؟ بدون شك جواب اين سوال منفى است. چرا كه متصف شدن آن مولود به شماره اى معين, امرى اعتبارى است و هيچ نقشى در امر آفرينش او ندارد.

بنابراين, اگر خداوند اراده كند كه فرزندى نابغه و استثنايى كه سرچشمه خدمت و منشا اثر در جامعه باشد, نصيب پدر و مادرى كند, خواه ناخواه, شرايط ايجاد و تولد او را فراهم خواهد كرد. و همان گونه كه در بحث پيش از امام سجاد عليه السلام نقل شد(10), آن كس كه بايد به اراده الهى به دنيا بيايد, به هر صورتى كه باشد متولد خواهد شد. اين موضوع, مطلبى است كه اگر كسى آن را درست تصور كند به صحت آن حكم خواهد كرد.

ادامه دارد.

1ـ مجله دانشمند, شماره مسلسل 315, ص9.

2ـ جواهر الكلام, ج29, ص111.

3ـ جواهر الكلام, ج29, ص113.

4ـ اعراف, آيه 172, ترجمه برگرفته از تفسير شبر.

5ـ وسائل الشيعه, ج14, ص105.

6ـ انوار ملكوت, ج1, ص175.

7ـ انوار ملكوت, ج1, ص171 و 184.

8ـ ر.ك. وسائل الشيعه, ج14, باب 75, ابواب مقدمات نكاح.

9ـ انوار ملكوت, ج1, ص178.

10ـ وسائل الشيعه, ج14, ص105.

/ 1