ماستریخت، پیمانی سمبلیک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ماستریخت، پیمانی سمبلیک - نسخه متنی

زهرا خراسانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماستريخت, پيمانى سمبليك

زهرا خراسانى

پيمان ماستريخت به معاهده وحدت اروپا گفته مى شود كه در بهمن 1371 (فوريه1992) در ((ماستريخت)) هلند به امضا رسيد. شايد با نگاهى گذرا به روند اتحاد اروپا در گذشته, بهتر بتوان عملكرد آينده اين پيمان جنجالى را مورد ارزيابى قرار داد.

همان گونه كه مى دانيد, ريشه هاى اين پيمان به بهمن 1302 (ژانويه1923) باز مى گردد كه آدلف هيتلر به عنوان صدر اعظم آلمان انتخاب شد و پيشنهاد اتحاد اروپا را مطرح ساخت.

هيتلر خود مليت اروپايى داشت و همانند ديگر اروپاييان همواره از نفوذ گسترده سرمايه داران صهيونيست در بيم و هراس بود و اين نفوذ را مانع اصلى بر سر راه اتحاد كشورهاى اروپايى مى دانست. در آن زمان بيشتر يهوديان در كشور روسيه و بعضى از كشورهاى اروپا بويژه لهستان متمركز بودند.

از سويى آلمان همواره بر عليه كشور لهستان ادعاى ارضى داشت. اين مساله به سالها قبل كه جنگهايى بين اسلاوهاى بولند (لهستان) و ژرمنها(آلمان) به وقوع پيوسته, بر مى گردد.

از نظر دولت آلمان, روسيه به دليل دشمنى ديرينه اش با اروپا و همچنين دورى مسافت, خطر جدى به حساب نمىآمد, اما لهستان به دليل اينكه با آلمان هم مرز بود و از طرفى با كشور انگليس و فرانسه پيمان مشرك ((تضمين منافع)) بسته بود, همواره خطرآفرين مى نمود. از اين رو, آلمان در خرداد 1318 (مه1939) با موسولينى يك قرارداد اتحاد كامل امضا كرد و براى پيشگيرى از حضور نيروهاى روسيه در لهستان نيز در 28مرداد (19اوت) همان سال يك قرارداد عدم تجاوز با روسها منعقد ساخت. سپس استرداد, مناطق ((دانژيك)) و ((دالان)) را از دولت لهستان درخواست كرد.

در آن زمان بيش از يك ميليون آلمانى در كشور لهستان زندگى مى كردند. هيتلر عقيده داشت كه آنها به وسيله دولت لهستان شكنجه مى شوند; از اين رو بر مبناى اين ادعاى واهى در شهريور 1318 (سبتامبر1939) به لهستان حمله كرد. دولت لهستان نيز بى درنگ از همپيمانان نظامى خود يعنى فرانسه و انگليس كمك نظامى درخواست كرد. فرانسه و انگلستان نيز در روز يك شنبه دوازدهم شهريور (3سپتامبر) همان سال به كشور آلمان اعلان جنگ دادند. به پيروى از انگليس, مستعمره هاى امپراتورى بريتانيا شامل زلاندجديد, آفريقاى جنوبى, استراليا و كانادا به فاصله سه روز عليه آلمان وارد ميدان شدند.

هر چند اين اتحاد عليه آلمان, هيتلر را از خواب گران بيدار كرد, اما باعث نشد تا عمق تراژدى آينده عليه كشورش را دريافته و به تجاوزاتش خاتمه دهد. در اين زمان تركيه نيز با اعلام سياست بى طرفى كامل, خود را از جنگ كنار كشيد و از نظر سياسى به غرب پيوست.

سرانجام در سال 1321 (1942) انگليس به رهبرى روسيه وارد جنگ شد و هر دو به پشتوانه نيروى هوايى آمريكا به عمليات ((العلمين وميدوى)) دست زدند.

هر چند در آن زمان ارتش قدرتمند آلمان با شعار وحدت اروپا مواضع نيرومندى را به تصرف خود در آورده و دولتهاى موافق با مواضع حزب نازى را بر سركار قرار داده بود, اما زمانى كه ارتش نيروهاى متحد به سركردگى آلمان وارد شهر ((استالينگراد)) روسيه شده بود, نيروهاى متفقين كه در قاره آفريقا از حاكميت مطلق هوايى برخوردار بودند, اولين ضربه كشنده را با نام عمليات ((العلمين)) بر پيكر ارتش متحدين فرود آوردند و تصميم گرفتند ارتش متحدين را از طريق وارد كردن ضربات روانى درهم شكنند. در اين راستا, از چهار طرف آلمان را زير بمباران هوايى خود قرار دادند. با ورود نيروى هوايى آمريكا به صحنه جنگ و دستور حمله مستقيم به آلمان, آمار كشته ها در اين كشور بالا رفت, وحشت سرتاسر آلمان را فرا گرفت و خشم هيتلر را كه همواره شعار ((همخونى)) مى داد عليه يهوديان برانگيخت.

هيتلر هرگز باور نمى كرد آمريكا با انگلستان همسو شده و با هم عليه آلمان وارد نبرد شوند.

پس از به ميدان آمدن آمريكا و تغيير موازنه جنگ عليه آلمان, هيتلر اعلام كرد كه ((ترومن)) رئيس جمهور آمريكا يك يهودى است كه به تحريك يهوديان آمريكا وارد جنگ شده و ماانتقام كشته هاى مردم آلمان را از يهوديان آلمان خواهيم گرفت. از اين رو, در اين مرحله از جنگ, يهوديان آلمان به عنوان ستون پنجم دشمن در خاك آلمان تحت تعقيت قرار گرفتند. آلمانيها يهوديان را دستگير و به خارج از آلمان مى فرستادند. هر يهودى كه حاضرنمى شد آلمان را ترك كند به اردوگاههاى اسرا فرستاده مى شد; همان هدفى كه آژانس يهود به دنبال آن بود.

كارشناسان جنگى معتقدند كه يكى از اشتباهات هيتلر در اين مرحله از جنگ, اخراج يهوديان از كشور آلمان بود, زيرا اين عمل غيرانسانى باعث شد احساسات مردم اروپا عليه آلمان برانگيخته شود و بر شايعاتى

كه به وسيله آژانس يهود در روسيه منتشر مى شد مهر تاييد زند و از جهتى, دست متفقين را براى درهم كوبيدن كامل آلمان باز بگذارد.

بايد تصديق كرد كه هيتلر به عنوان منادى وحدت اروپا, با وجود شناخت كاملى كه از تفكر ملتهاى اروپايى داشت, قادر نبود اين مطلب مهم و اساسى يعنى نفوذ سنتى سرمايه داران يهودى بر بافت اقتصادى دولتهاى اروپايى بويژه انگلستان را تشخيص دهد و عدم شناخت اين مطلب به نابودى كامل آلمان در جنگ انجاميد.

امروز, پس از گذشت سالها دوباره گرايشات ناسيوناليستى مردم اروپا در حال گسترش است و غرب براى جلوگيرى از يك طغيان عمومى, چاره اى جز پذيرش پيمان ماستريخت ندارد. زيرا اين پيمان در راستاى اهداف غرب به منزله سوپاپ اطمينانى عليه تشكل هسته هاى ناسيوناليستى در اروپا عمل خواهد كرد.

اينك با اوج گيرى حملات نژاد پرستانه اخير مردم اروپا ـ بويژه در منطقه بالكان ـ عليه نيروهاى ضدغربى اين حقيقت بيش از پيش آشكار مى شود كه در واقع, غرب با دادن امتياز ايجاد پيمان ماستريخت, دو هدف عمده زير را دنبال مى كند:

1ـ با اتحاد ظاهرى و نمايشى كشورهاى اروپايى از تشكل فراگير و جدى نيروهاى ناسيوناليست در اين كشورها ـ به عنوان خطر بالقوه اروپا عليه منافع غرب ـ جلوگيرى مى كند.

2ـ از نيروهاى نژادپرست به عنوان ابزارى در جهت اجراى برنامه هاى استعمارگرانه خود در منطقه سود مى جويد.

در اين راستا مى توان به كشتار وحشيانه نيروهاى صرب عليه مسلمانان اشاره كرد كه با هماهنگى كامل آمريكا و فرزند نامشروعش اسرائيل صورت مى گيرد.

بايد گفت: عدم كارآيى اروپا در صحنه هاى بين المللى اخير, مانند خليج فارس, بوسنى وهرزگوين و لشكركشى خودسرانه غربيها به شاخ آفريقا همگى نشانگر نمايشى بودن پيمان ماستريخت در برابر پيمان مقتدر ناتو مى باشد.

كارشناسان امور اقتصادى بر اين عقيده اند كه اقداماتى از قبيل برداشتن مرزهاى مشترك اقتصادى يا حذف تعرفه هاى گمركى, نه تنها خطرى عليه منافع غرب به حساب نمىآيد, بلكه يكى از اهداف مورد علاقه غرب است, زيرا از ديدگاه غرب عدم موازنه اقتصادى در كشورهاى اروپايى مى تواند يكى از دلايل شورشهاى عمومى اين ملتها به حساب آيد, چرا كه طبق آمار منتشر شده نيمى از مردم اروپا, 55 درصد پايين تر از خط فقر زندگى مى كنند. اين كارشناسان همچنين معتقدند كه جدا شدن اروپا از غرب به معناى تقسيم سرمايه به دو بخش مجزاست و اين امر با اصول اعتقادىصاحبان اصلى سرمايه در جهان غرب منافات دارد.

با اين حساب, در جهانى كه به دستآوردن قدرت, تنها از طريق سرمايه امكان پذير است, نه تنها اتحاد كشورهاى اروپايى, بلكه اتحاد واقعى مردم اروپا نيز بدون داشتن پشتوانه مالى قادر به رويارويى جدى با منافع آمريكا نخواهد بود.

به هر حال, تحميل طرح ((گات)) به كشاورزان اروپايى و تاكيد دوباره انگلستان مبنى بر ضعيف نگه داشتن اتحاد اروپا در اجلاس اخير ((ادنبورگ)) و تصويب مشروط اين پيمان به وسيله مردم دانمارك بيانگر آن است كه نه تنها تلاش اعضاى پيمان ماستريخت در صحنه هاى بين المللى, محكوم به شكست است, بلكه عدم كارآيى سران اروپا در اتخاذ موضعى قاطع عليه اقدامات نژادپرستانه صربها بار ديگر نشان داد كه اين پيمان حتى بر مشكلات داخلى اروپا نيز تاثير چندانى ندارد. به همين دليل بايد انتظار داشت كه پيمان ماستريخت على رغم هياهوى بسيار آن, در آينده نيز همچنان به عنوان يك معاهده سمبليك و نمايشى باقى بماند.

كتاب دروغهاى آشوتيس, نوشته ت ـ كريستوفرسون.

/ 1