با مفاخر اسلام آشنا شويم
مکتب اسلام ـ شماره37، اسفند1340 قرن هفتم هجري خواجه نصيرالدّين طوسي(7)
تخصّص خواجه در فلسفه؛ رياضيات و طب علي دواني فيلسوف بزرگوار خواجه نصيرالدّين طوسي با تأسيس آکادمي عظيم «رصدخانه مراغه» علم و فلسفه را از نابودي حتمي نجات داد، و ميراث بسيار ارزندهاي براي آيندگان باقي گذارد. خواج محقّق در ساي نبوغ خارقالعاده و فکر مواج خويش تمام علوم اسلامي و حکمت و فلسفه يوناني را فرا گرفت و پس از تحقيق و تنقيح آنها کتابهاي ذيقيمتي که امروز برجاي مانده در آن فنون و رشتهها تأليف و تصنيف کرد، خواجه در علوم و فنون حکمت طبيعي و الهي، طب، منطق؛ هندسه، رياضي، هيئت، کلام؛ جغرافي؛ تاريخ علوم غريبه؛ علوم ديني، شعر و ادب کتاب نوشته. قسمتي از اين آثار بفارسي است و بقيّه بعربي است و همه باقلمي توانا و سبکي دلپذير و در نهايت استحکام نگارش يافته است. بطوريکه در شمار هشتم سال سوم در آغاز شرح حال خواجه گفتيم پنجسال پيش دانشگاه تهران بمناسبت هفتصدمين سال خواج عاليمقام کنگرهاي تشکيل داد که نمايندگان اغلب ممالک عالم در آن شرکت نموده و به بحث و بررسي در احوال و آثار و افکار خواجه و ارزش وجود آن حکيم نامدار در حمل مغول و آن دور تاريک، پرداختندـ سپس دانشگاه تهران خلاصه سخنراني اعضاء کنگره را بصورت «يادنام خواجه نصيرالدّين» چاپ و منتشر نمود. در شمار 12 سال گذشته که از رصدخانه مراغه و آن دانشگاه بزرگ سخن بميان آمد و گفتيم که خواجه با همکاري جمعي از حکما و دانشمندان اقدام بتأسيس آن مرکز علمي نمود، خاطر نشان ساختيم که خواجه خود سرآمد حکماي عصر و در تمام فنون مربوطه استاد بوده است. اکنون در اين مقاله براي تکميل آنچه گفتيم قسمتي از بيانات برخي از دانشمنداني را که هر يک بمناسبت رشت تخصّصي خود در کنگر خواجه نصيرالدّين دربار وي ايراد نمودهاند، ميآوريم تا مورد استفاده خوانندگان ارجمند واقع گردد و بيش از پيش با اين نابغ عظيمالشأن آشنا گردند. علّت انتخاب اين قسمت بدين منظور است که اينان با فرصت کافي در رشتهاي که از طرف کنگره بعهد آنها واگذار شده است، مطالعه و تحقيق و تتبع نمودهاند، بعلاوه آنها نسخههائي از آثار خواجه بدست آورده و مورد استفاده قرار داده و در رشت اختصاصي خود مطالعه نمودهاند که از هر جهت داراي اهمّيّت است. اينک توجه خوانندگان را به پارهاي از اين بيانات که از متن گفتار و سخنراني گروهي از اعضاء کنگر خواجه نصيرالدّين اقتباس شده است؛ معطوف ميسازيم: نقش خواجه در تحرير کتب حکماي پيشين
آقاي دکتر ذبيح الله صفا استاد دانشگاه تهران در کنگره خواجه ضمن بحث درباره نقل و ترجمه علوم فلسفي يونان بعربي و فارسي و تنقيح و تحرير آنها توسط علماي اسلامي مينويسد: «... کسي که توانست اين کار بزرگ را بپايان برد خواج فاضل نصيرالدّين طوسي فيلسوف و رياضيدان و منجّم و متکلّم و اديب و نويسنده و شاعر قرن هفتم است. بزرگترين کار خواجه آنست که وي توانست بسياري از ترجمههاي قديم را در رياضي با دقّت وافر مورد مطالعه قرار دهد و آنها را تصحيح و تنقيح کند و بار ديگر تأليفي منظّم و خالي از نقص، از آنها بوجود آورده و تحريرات مشهور خود را از کتب رياضي يوناني که براي طالبان اين علم در مراحل مختلف تحصيل لازم بود با بياني روشن و ترتيب و نظمي خاص در دسترس آنان قرار گرفت. در اين تحريرات خلاف آنچه در ترجمهها ديده ميشد، ابهامي در بيان و نقصي در کلام يا پراکندگي و بينظمي در مطالب ديده نميشود... وي هنگام نوشتن اين تحريرات در حقيقت استادي ماهر و مؤلّفي قادر است که مقاصد و مفاهيم دريافته را بآساني و بيصعوبت و اشکال بزيور عبارت درست بيارايد». سپس ايشان ميپردازد بشرح تحريرات خواجه و ذکر اسامي نوزده کتاب که خواجه از حکما و رياضيدانان و مهندسين يوناني تحرير و تنقيح نموده و براي استفاده آيندگان بيادگار گذارده است، و در پايان مينويسد: «زحماتي که محقق طوسي در تنقيح و اصلاح و تحرير آثار رياضيدانان بزرگ دنياي پيش از خود کشيد علوم رياضي را براي علماي عهد خود و کساني که بعد از او سرگرم مطالعه و تحقيق در ابواب اين علم بودند علمي سهلالوصول ساخت...» تأثير مباني علمي خواجه در نهضت علمي اروپا
«يادگار طوسي در تنظيم علوم رياضيّات و نجوم بشکل هرمي جلوه مينمايد که از يک طرف اساس متين علمي او را متجسّم ميسازد، و از طرف ديگر سه جنب فعّاليّتش را که در تمام مدّت حيات بآن اشتغال ورزيده تمثيل مينمايد. اين هرم نشان ميدهد که طوسي اساس متون رياضيات و نجوم را ريخته و معلومات پراکنده را به بنياد محکمي استوار نموده تا از طوفان حوادث و امواج بربريت منهدم نشود، و سه جبهه اين بناي علمي را باطراف جهان متوجّه ساخت و الواح سيمين تعليم را بمقابل انظار جهانيان برافراخت... يونانيها شالود علوم را ريختند؛ مسلمانان وارث علم يونان شدند، مکتب بغداد بآن ترقّي بخشيد، غربي ها علوم يوناني را از مسلمانان گرفتند، اروپائيان وقاي علوم يوناني را که از طرف علماي اسلام بعمل آمد بيشتر بنظر تقدير مينگرند و خود را مديونشان ميدانند. رل خواجه نصيرالدّين در نگهباني اين امانت و محافظه آن عامل مهمّي را تشکيل ميدهد، اگر وي نبود قسمتي بزرگ از آثار علمي يونانيها که بدست عربها رسيده بود نيست و نابود ميشد و اروپائيان نميتوانستند آنرا بدست آورند... اصول کار در مراغه بصورت علمي دنبال ميشد و آن عبارت است از دريافت مجهول از معلوم؛ مطالعات دقيق حوادث، حرکت از معلول به علّت، و تحقيق نمودن قوانين بوسيل تجارب. ساليان درازي سپري شد تا غربيان باين طريقهها آشنا و در اثر آن به ترقّيات و کشفيّات بزرگ نائل شدند. آکادمي مراغه چهار راه تلاقي علوم شرق و غرب بود. طوسي فرهنگ غرب (يونان) را بشرق آورد و از هند و غزنه به غرب نشر نمود. و از افکار قدما در کتب خود استفاده زيادي کرد و آن افکار و مفهومها را بمقياس بزرگ بکار انداخت. چنانچه خواجه از قضيّ جيب در مثلّثات کروي خيلي استفاده نمود و اين فورمول را براي مثلّثات مسطح دريافت نمود. چون در آن وقت قضيّ (کوسينوس) معلوم نبود: براي مقصد خواجه از مثلّث قائمالزاويه فرعي کار گرفت و مثلّثهاي حادالزاويه و منفرجةالزّاويه را حل کرد. کتاب «شکلالقطّاع» خواجه که در آن طريقه قدما يک يک شرح شده، بالاي تاريخ علوم آن عصر روشني بيشتري مياندازد. . دکتر«فؤاد افرام بستاني» نمايند لبنان در کنگر خواجه باين حقيقت اعتراف نموده و از جمله ميگويد: «... با اينکه نيازمنديهاي علمي ما امروز بسيار است، معالوصف ناگزير از آنيم که از انوار علوم پيشينيان چراغي فرا راه خود قرار دهيم، و منابع اولّيه که گذشتگان ما در علوم انساني و عربي نوشتهاند مانند: فلسفه، منطق؛ فقه؛ کلام، علمالنّفس (روانشناسي) همچنين طبيعي و رياضي و متفرعات آنها بامثال خوارزمي و فارابي و بستاني و بيروني و ابنسينا و خصوصاً نصيرالدّين طوسي که آخرين شعله اين انوار درخشان در آسمان مشرق بود، مراجعه کنيم. خواجه علوم قديم را بهتر و کاملتر و صحيحتر بطرزي نوين درآورد. وي افکار قدما را شرح و تفسير و تکميل نمود و با اسلوب ساده بزبان عربي روان و اصطلاحاتي کاملتر از گذشتگان خود از حکماي يوناني و سرياني و عرب و ايراني پديد آورد...»علم طب از نظر خواجه
مطالعه در آثار خواج طوسي ميرساند که جنب فلسفي و رياضياش بر جنب طبياش مي چربيد و اصولاً اين دو جنبه در خواجه باهم قابل مقايسه نميباشند آنچه که از آثار طبّي تأليفي خواجه (يا منسوب بوي) مستفاد ميگردد ميرساند که وي در طب کلّاً و مجموعاً با نظر اطباء متقدّم يعني رازي و اهوازي و ابنسينا و مترجمين طبّ اسلامي هم عقيده بوده و اگر اثري در بعضي مسائل و يا سئوالي و جوابي در مورد موضوعات طبّي برشته تحرير درآورده است مانع از عقيد کلي وي نميباشد. مضافاً باينکه چون شور ساير علوم در سر وي بوده، صرف وقت بيشتر براي طب نداشته است... در علم طب اصولاً وي معتقد بوده است که طب بر دو جزء است: «يکي آنچه مقتضي حفظ صحّت ميباشد. و ديگر آنچه مقتضي ازالت علّت بود» يعني بهداشت ـ و علمالامراض که با اصول امروزي تفاوت ندارد. وي سعادت آدمي را در سه جنس ميداند: 1ـ سعادت نفساني. 2ـ سعادت بدني. 3ـ سعادت مدني. بعبارة اخري تعريف هفتصد سال قبل خواجه در باب بهداشت جسمي و رواني تقريباً همان تعريفي است که امروزه سازمان بهداشت جهاني بيان ميدارد ـ پس خواجه يکي از بانيان اوّليّ کاخ بهداشت جهاني است . خواجه نصير يا ورقي از تاريخ هندسه
حکم معروف «اقليدس» در توازي خطوط مستقيم که قرنها مورد بحث و تجسّس و تحقيق رياضيدانان بوده، و در قرن نوزدهم منجر به بنا و تأسيس هندسه غيراقليدسي گرديده است، در تاريخ علوم يکي از فصول مهم و شايان توجّه محسوب ميگردد... اوّلين تحقيق منطقي در اينباره به «ساکري» دانشمند ايتاليائي منسوب است که استقلال حکم اقليدس يا اصل موضوع معروف توازي را بيآنکه خود متوجّه باشد روشن کرده است. دانشمند مذکور براي اثبات اصل موضوع معروف نقيض آنرا موضوع قرار داد و به نتايجي رسيد که بر خلاف عرف و مشهودات هندسي بود و گمان ميکرد که ضرورت و صورت حکم را باين طريق مسلم نموده است. روشي که ساکري پيش گرفته مبني بر شکل چهار ضلعي متساويالسّاقين دو قائمتين است و مراد ما در اين مختصر توضيح آن نيست بلکه از نظر روشن شدن تاريخ هندسه بيان اين مطلب است که همين روش قبلاً توسط خواجه نصير طوسي قريب چهارصد سال پيش از ساکري بکار بسته شده و خواج دانشمند نيز مانند ساکري از نتايج خارق عادت و مشهودات هندسي استدلال خويش بدعوي اثبات اصل موضوع برخاسته است. و عجب است که در تواريخ علوم (تا حدود اطلاع نويسند اين سطور) اشارهاي باين مطلب مشاهده نميشود. شايد اگر استدلال خواجه نصير مورد توجه دانشمندان قرون هفدهم و هجدهم ميلادي قرار ميگرفت؛ کشف وضع هندسههاي غيراقليدسي زودتر از قرون نوزدهم صورت ميپذيرفت... در شمار آينده بحث جالبي دربار تخصّص خواجه در علوم مختلف ديگر و قضاوت ما را مطالعه خواهيد نمود. 1-. صفحه153 يادنامه خواجه نصيرالدين.
2-. صفحه76ـ از سخنراني آقاي دکتر انس خان نمايند افغانستان.
3-. يادنام خواجه نصيرالدين صفحه178.
4-. از سخنراني دکتر محمود نجم آبادي استاد دانشگاه تهران ـ صفحه135.
5-. از سخنراني آقاي دکتر محسن هشترودي ـ يادنامه خواجه نصيرالدّين صفحه124.