مهریه مطلوب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مهریه مطلوب - نسخه متنی

سید مهدی موسوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مهريه مطلوب

سيدمهدى موسوى كاشمرى

از طرف خوانندگان محترم, پرسشهاى متـعددى در زمينه هاى مختـلف مى رسد. بـخـشى از اين پـرسشها مربـوط بـه مشاوره خـانواده و يا مشاوره پـزشكى مى بـاشد كه در آن دو بـخش پـاسخ گفتـه مى شود اما پاره اى پـرسشها نيز چندان بـا فضاى مشاوره تناسب ندارد و پـاسخ خاص خود را مى طلبد آنچه از اين پس بـا عنوان ((پـرسش و پـاسخ)) مى خوانيد مربوط به اين دسته از نامه هاى خوانندگان است كه طبـعا محدوديت صفحات, امكان پاسخگويى به همه پرسشهاى رسيده را بـه ما نمى دهد و بيشتر بـه آن دسته از پـرسشهايى پـرداخته خواهد شد كه كلى تر و عام تر باشد. همين ويژگى باعث مى گردد پاسخها در قالب يك مقاله مستقل ارائه گردد. آرزو مى كنيم اين روش بـتـواند راهگشاى برخى پرسشهاى خوانندگان محترم باشد.

سوال: مهريه متعادل يك زن از نظر اسلام در اين زمان چقدر است؟

در خصوص اندازه مهر در قرآن و حديث, حد مشخص واجبى بيان نشده است و حتى در بـاره نوع آن هم از ناحيه شرع, دستور خاصى نرسيده است, بلكه آن را به رضايت طرفين وا گذاشته اند. در حديث معتبـرى از امام بـاقر عليه السلام آمده است: ((الصداق ما تراضيا عليه من قليل او كثـير فهذا الصـداق)) . مهريه آن چـيزى اسـت كه بـر آن توافق شود, كم باشد يا زياد.(1

همچنان كه گفتيم در مهر شىء خاصى هم منظور نيست و حتى تـعليم دانش و يا فنى خاص مى تـواند در ازدواج بـه عنوان مهر واقع شود, ولى آنچه مورد تإكيد است اصل آن است.

محـمد بـن مسلم از امام بـاقر عليه السلام نقل مى كند: ((زنى بـه حضور پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: مرا به همسرى كسى درآور. حضرت بـه حاضران فرمود: چـه كسى مايل است بـا اين زن ازدواج كند؟ مردى بـرخاست و گفت: اى رسول خدا! من حاضرم او را به همسرى خود در آورم, او را بـه من تزويج كن. فرمود: چه چيزى به عنوان پيش كش بـه او مى دهى؟ عرض كرد: چيزى ندارم بـه او بدهم. حـضرت جـواب منفى دادند. آن زن دوبـاره درخـواست خـود را تـكرار كرد. رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ نيز مجـددا همان سخن را بـا اصحاب خود در ميان گذاشتـند. اين بـار هم غير از آن مرد, كسى به آن خواسته پاسخ مثبت نداد. آن زن بـراى مرتبـه سوم تـقاضـاى خـود را گفت, اين دفعه پـيامبـر گرامى(ص)بـه آن شـخـص فرمودند: آيا چـيزى از قرآن را خوب مى دانى؟ عرض كرد: آرى. حضرت فرمودند: من او را در مقابل تعليم همان مقدار از قرآن به همسرى تو درآوردم. آن را به او آموزش بده.)) (2

از ديدگاه دين تـنها چـيزهايى كه در مالكيت شخـص مسلمان وارد نمى شود, استثنا شده است.

امام خمينى مى نويسند: ((هر چيزى را كه مسلمان آن را مالك شود مى تـواند بـه عنوان مهر قرار دهد و فرقى نمى كند كه عين خـارجـى باشد يا و در ذمه يا منفعت خانه و زمين زراعتى و حيوانى باشد و صحيح است كه مهر را كار و خدمت خاصى, مانند تعليم دانش و يا هر فن و كار حلالى, تعيين كرد. بلكه ظاهر اين است كه هر حق مالى كه مانند حق تحجير قابل نقل و انتقال بـاشد, مى توان مهر همسر كرد. و اين اندازه معينى ندارد, بـلكه آنچه زوجين بـر آن رضايت دهند چه كم و چه زياد, صحيح است. البته بـايد آن مقدار كم نبـاشد كه از ماليت خارج شود.گرچه مستحب است كه از مهرالسنه نگذرد.)) (3)

فلسفه مهر

مهر سنتى است ديرين كه اسلام آن را از پـيرايه ها و ستمهايى كه در قالب آن, بر ساحت زن روا مى شد پاك كرد و آن را در انسانى ترين و احترام آميزترين چهره آن عرضه كرد, تـا زن در سايه آن شخصيت خويش را نگه دارد و خـود را موجـودى كه مرد نيازمند و طالب او, بايد از خود مايه بـگذارد تا بـه او دست يابـد, معرفى كند و بدين وسيله از آن پايه اى بـسازد بـراى تعديل رفتار بـعدى مرد, كه او از همان ابتـدا بـفهمد ورود در اين عرصه, تـعهداتـى طرفينى مى طلبد و تنها در كامجويى مرد خلاصه نمى شود.

شخصى كه بـا او پـيمان زناشويى مى بـندد فردى است داراى شخصيت مستـقل و مورد حمايت قانون گذار. مهر در حقيقت اهرمى است در دست زن تا در سايه آن بتواند در موارد بسيارى احترام و استقلال خويش را بـه مرد نشان دهد و او را از تـعرض نسبـت بـه حقوق خود بـاز دارد.

بـا مراجـعه بـه كتـابـهاى فقهى معلوم مى شود همان گونه كه زن مى تـواند مهر خود را بـر ذمه مرد بـگذارد, مجـاز است آن را نقد قرار دهد. در اين صورت به زن اين اجازه داده شده كه مهر خود را يكجا مطالبـه كند و تا پرداخت آن از سوى شوهر مى تواند از تمكين امتـناع كند.(4)و اين نكتـه اى است بـسيار مهم كه نشانه جـديت و قاطع بودن قانون اسلام در دفاع از حقوق زن است.

در موردى هم كه مرد آن را بـه ذمه مى گيرد بـايد حتـما در نظر داشته باشد آن را بپردازد.

در روايتـى از حضرت صادق ـ عليه السلام ـ آمده است: ((من إمهر مهرا ثـم لا ينوى قضائه كان بـمنزله السارق)) . كسى كه چـيزى را مهر زنى كند, سپس قصد اداى آن را نداشته باشد, مانند دزد محسوب است.(5

بـاز در حديث ديگرى از آن حضرت, چـنين شخصى زناكار شمرده شده است.(6

و نيز از همان حـضـرت روايت شـده اسـت: ((ان الامام يقضـى عـن المومنين الديون ما خلا مهور النسـإ)) . امام مسـلمين بـدهيهاى مومنان را در جايى كه مقتضى بـداند ـ مى پردازد, بـه جز مهرهاى زنان را.(7)و لـذا مطابـق اين روايت, مهر زن چـيزى اسـت كـه از بيت المال قابل پرداخت نيست و بـايد از سوى خود شوهر و يا هر كس كه از ناحيه او آن را متعهد شده است, ادا شود.

بـه نظر مى رسد چنين تإكيدى بـا اين لحن و توصيف و مشابـه آن رمز و رازى دارد و موضوع بالاتر و فراتر از آن چيزى است كه برخى تـصور كرده اند و بـه جهت عدم شناخت حقيقت و فلسفه واقعى آن بـه اشتباه افتـاده و آن را خريد و فروش دختـر و امثال آن بـه حساب آورده اند. در خريد و فروش, پول يا بايد بـه پدر منتقل شود و يا بـه ملك خود دختر وارد شود, در حالى كه در مهريه اسلامى پدر حتى يك ريال از آن را مالك نمى شود و تمام آن متعلق بـه زن است و در صورت دوم مالكيت او بر مهر معنا ندارد, چون وقتى خود او به ملك شوهر در آمد آنچـه دارد نيز بـايد ملك او بـاشد, گذشتـه از اين احـدى از مسـلمانان در گذشتـه و حـال چـنين ادعايى نكرده اسـت.

در هر صورت, مهر نگاهبـان شخـصيت و نشان دهنده استـقلال مالى و حقوقى و انسانى زن در قبـال مرد است. هديه و پـيش كشى است كه در شروع زندگى مشترك از سوى مرد تقديم مى شود و علامتى از طلب و عشق و خواهش اوست. صداق از ((صدق)) گرفته شده كه حقيقت و راز آن را مى نماياند, و آن اعلام راستى و صداقت در اقدام بـه ايجاد پـيوند زناشويى است و همين است كه بـه آن جنبـه قدسى مى دهد و آن را از وادى حـيوانيت محـض خارج كرده و بـه آن مفهومى انسانى مى بـخشد. متـإسفانه بـرخى بـر اثـر غفلت از فلسفه واقعى مهر, آن را بـه انحراف كشانده اند و بىآنكه بر زبان بـياورند, در عمل آن را بـه نوعى خريد و فروش تبديل كرده اند. بـر سر مقدار مهر بـا هم نزاع كرده و چانه مى زنند. گاهى دختـر بـه جهت مهريه سنگينش سالها در خانه مى ماند. گاهى پـدر ميزان تـحصيل, هنرمندى و يا ساير كمالات او را بهانه سنگينى مهر دختر خود قرار مى دهد, او توجه ندارد كه سابقا نيز در بازار برده فروشان كنيزانى كه نوشتن بـلد بـودند و يا هنر و مهارتـى داشتـند, داراى قيمت سنگين تـر بـودند و يا هر متاعى كه خريدار بيشتر داشته باشد بهايش هم در بازار بالا مى رود و با كثرت خواستگار نبـايد مقدار مهر بـالا رود بـلكه بـايد ولى دختر از اين فرصت استفاده كرده و نجيب ترين, پاك ترين و مومن ترين را برگزيند.

اين نزاعها بـر سر مهريه ها نتـيجه اى شوم دارد و بـه جاى آنكه محـبـت بـيفزايد دشـمنى و عداوت مىآفريند و بـه عوض اينكه نهال دوستى بـكارد و دلها را بـه هم نزديك سازد, تـخم نفرت كاشتـه و قلبها را از هم دور مى كند.

از امير مومنان عليه السلام روايت است كه فرمود: ((لا تغالوا فى مهور النسإ فتكون عداوه)) در مهر زنان زياده روى نكنيد كه موجب دشمنى است.(8

در حـديث ديگرى رسـول گرامى اسـلام ـ صـلى الله عـليه و آله ـ فرمودند: ((و الذى بعثنى بالحق نبـيا و رسولا ما من امرإه ثقلت على زوجها المهر الا ثقل الله عليها سلاسل من نار جهنم)) . سوگند به خداوندى كه مرا به پيامبرى و رسالت بـر حق بـرگزيد, هيچ زنى نيسـت كه مهر خـود را بـر شوهرش سـنگين و دشوار كند مگر اين كه خـداوند زنجـيرهاى سنگينى از آتـش جـهنم را بـر او قرار خـواهد داد.(9)

مهر السنه

البته همان گونه كه پيش از اين گفتيم مهر اندازه معينى ندارد و بـه تـوافق طرفين عـقد واگذار شـده اسـت ولى سـيره معـصـومان عليهم السلام در اين زمينه مشخص است.

ابى العباس مى گويد: ((سإلت ابـاعبـدالله عليه السلام عن الصداق إ له وقت؟ قال: لا, ثم قال: كان صداق النبـى اثنتى عشره إوقيه و نشا و النش نصف الاوقيه و الاوقيه اربـعون درهما فذالك خمسمإه درهم)) . از حضرت صادق(ع)در مورد صداق كه آيا مقدار معينى دارد پرسيدم. حضرت جواب منفى دادند, سپـس فرمودند: مهرى كه پـيامبـر عمل مى كرد دوازده اوقيه و يك نش است و هر اوقيه چـهل درهم و نش هم نصـف اوقـيه اسـت كـه مجـموع آن پـانصـد درهم مى شـود.)) (10

از حضـرت رضـا عليه السـلام روايت شـده اسـت كه فرمودند: ((اذا تزوجت فاجـهد إن لا تـجـاوز مهرها مهر السنه و هو خمسمإه درهم فعلى ذالك زوج رسول الله صلى الله عليه و آله و تزوج نسائه)) . هر گاه ازدواج كردى بكوش تـا مهر آن از مهر السنه تـجاوز نكند. بر همين ميزان پيامبـر صلى الله عليه و آله دختران خود را شوهر مى داد و همسر مى گرفت.(11

و آن گونه كه از روايات به دست مىآيد امامان معصوم عـليهم السـلام نيز همين سـيره را پـياده مى كـردند و از آن عـدول نكردند, حـتـى مهريه ام الفضل دختـر مإمون از سوى امام جـواد ـ عليه السلام ـ نيز همين مقدار بوده است.

آن حضرت در وقت خواستگارى و اجراى عقد نكاح آن زن, پس از حمد و سپاس و شكر نعمتهاى الهى فرمودند: ((... محمد بـن على بـن موسى دختر مإمون ام الفضل را براى خود خواستگارى مى كند و صداق آن را مهر جده خود حضرت فاطمه عليهاالسلام دختر پـيامبـر را كه پـانصد درهم است قرار داد.)) (12

البتـه روايت ديگرى حـاكى از اين است كه آن حـضرت اصل مهر را پانصد درهم مقرر فرمود, ولى صد هزار درهم ديگر جداى از مهر, به او بخشيد.(13

بـايد توجه داشت آنچه بـر مرد پرداخت آن واجب و مديون آن است همان چـيزى است كه بـه عنوان مهر تـعيين مى شود چـه آن مقدار كم بـاشد يا زياد, چه مهر السنه بـاشد و چه غير آن. و زياده از آن را نه زن و نه بستگان او حق مطالبه و بـازخواست از شوهر ندارند گرچه اگر خود او بـا اشتياق و رضايت بـىآنكه در اين خصوص تعهدى صورت گرفتـه بـاشد, هديه مازاد بـر مهر را بـه همسر و يا هر كس ديگرى بـپـردازد اشكالى ندارد. ولى چنانچه مقدارى پـول و يا هر چـيز ديگرى را والدين دخـتـر بـه صـورت مطالبـه و الزام از مرد بـخـواهند, مشروع نيست(14)مگر اينكه مقدارى كه در نظر دارند از مرد نقدا مطالبه كنند, آن را از مهر محاسبه و كسر كنند ـ البته اين مال تعلق به زن دارد و بـا رضايت او مى توان در خريد جهيزيه و يا هر كار ديگرى مصرف كـرد ـ و يا اينكـه اين پـول بـه صـورت جعاله در قبال كارى كه پدرزن و يا هر كس ديگرى براى شوهر انجام مى دهد, پرداخت شود.

البته طبـق تحقيقى كه بـه عمل آمد مجموع پانصد درهم بـر اساس بـرخى انظار در محاسبـه درهم شرعى كه 2140 مثـقال است حدود 5 / 262 مثقال نقره است. گرچه بـر پايه نظر ديگرى در محاسبـه آن كه 34 مثقال گفته شده حدود 375 مثقال نقره مى باشد.

مهرالسنه اگر بـاب شود و رواج يابـد بـسيار خوب است و بـركات زيادى نصيب جـامعه خـواهد كرد و موضوع ازدواج را كه بـه مشـكلى بسيار بـزرگ بـراى نسل جوان تبـديل شده است سهل تر خواهد ساخت و اگر كسى هم نخواست مهر خـود را در اين حـد قرار دهد حـداقل سعى كند تا حدودى بـه آن نزديك بـاشد و بـا آن فاصله زيادى نداشتـه باشد.

وقتـى بـنا شد اصل مهر در اين اندازه مقرر شود طبـعا تـإثير مثبتى بـر روى ساير مخارج ازدواج و مراسم آن خواهد گذاشت, و در نتيجه هم جوانان نسبـت بـه تشكيل خانواده رغبـت بـيشترى از خود نشان خـواهند داد و هم از بـسـيارى از اسـراف و تـبـذيرهايى كه متإسفانه در بسيارى از اين گونه جشنها و بـرنامه ها وجود دارد, جلوگيرى خواهد كرد.


1ـ وسـائل الـشـيعـه, ج15, ص2, ابـواب الـمـهور, بـاب 1, ح3.

2ـ همان, ص3, باب 2, ح1.

3 تحريرالـوسـيلـه, ج2, ص297, فـصـل فـى الـمهر, مسـإلـه 1.

4ـ همان, ص299.

5 وسـائل الـشـيعـه, ج15, ص21, ابـواب الـمهور, بـاب 11, ح2.

6ـ همان, ح1.

7ـ همان, ص22, ح5.

8ـ مستدرك الوسائل, چ قديم, ج2, ص606, ابواب المهور, ب5, ح3.

9ـ همان.

10ـ وسـائل الـشـيعـه, ج15, ص7, ابـواب الـمهور, بـاب 4, ح8.

11ـ مستدرك الوسائل, ح2, ص605.

12ـ وسـائل الـشـيعـه, ج15, ابـواب الـمهور, بـاب 4, ح11, ص8.

13 مـسـتـدرك الـوسـائل, ج2, ابـواب الـمـهور, بـاب 4, ص605.

14ـ نك: تـحـرير الوسـيله, ج2, ص298 ـ 299, فـصـل فـى المهر, مسإله 9.

ماهنامه پيام زن ـ شماره 98 ـ ارديبهشت 79


/ 1