موسيقى در جامعه اسلامى
سيدمهدى موسوىكاشمرى پرسش: سوال بنده در رابطه با هنر موسيقى و جايگاه آن در جامعه اسلامى مى باشد و اينكه نظر فقها و علماى اسلامى راجع به آن چيست و چرا رسانه ها از جمله تلويزيون كه مى تواند بزرگ ترين رسانه آموزشى در رابطه با موسيقى و تداوم اين هنر سترگ باشد, بيگانگى عجيبى با آن دارد و از نشان دادن بعضى آلات موسيقى خوددارى مى كند. اگر اين مسئله به احكام فقهى و تعاليم اسلامى برمى گردد از شما تقاضامند هستم كه در رابطه با جايگاه موسيقى در تعاليم اسلام به بنده توضيحاتى بدهيد و بفرماييد آيا هر نوع موسيقى در اسلام حرام است و اگر اين حكم در باره بعضى از آلات موسيقى صدق نمى كند, آن آلات كدامند؟ف.م ـ تهران پاسخ: جواب پرسش فوق را ضمن چند شماره ذكر مى كنيم. 1ـ از نشانه هاى حقانيت يك مكتب و مرام عرضه شده بر بشريت اين است كه تعاليم و آموزه هاى آن بر پايه مصلحت ها و حكمت ها استوار باشد و از خرافه ها و پندارها به دور ماند و مسلكى كه ساخت بشر باشد به دشوارى مى تواند با سنت ها و مقبولات جامعه مقابله كند, بلكه اساسا مى كوشد حتى الامكان از روبه رويى با خواسته ها و خواهش هاى نفسانى مردم دورى گزيند, بلكه در مواردى با آن همسويى نيز كند و با موج سوارى هر چه سريع تر و با هزينه كمتر, جامعه را به پذيرفتن خود وا دارد. از ويژگى هاى اسلام اين است كه تمامى تعليمات آن بر مبناى منطقى محكم و برهانى قاطع استوار است و اكثر آن نيز با باورها و رسوم اجتماعى آن روز در تنافى و تقابل بوده است و در حقيقت بيشترين مخالفت ها و دشمنى ها كه از ناحيه مشركان متوجه آن مى شد, از همين جانب بود و گرنه آنان رضايت داشتند كه پيامبر اكرم(ص) از خداى خود بگويد و به خدايان و رسوم اجتماعى غلط آنان كارى نداشته باشد. باده گسارى و تشكيل مجالس عيش و نوش همراه با ساز و آواز و غنا و رقص و پايكوبى, از هنجارهاى اجتماعى آن روز مردم جاهلى بود, كه اسلام با آن به مخالفت برخاست و آن را با اينكه همسو با طبع حيوانى و غرايز بشر است, حرام اعلام كرد. 2ـ در مورد برخورد اسلام با اقسام هنر به نظر مى رسد در هيچ موردى از آن, اسلام پايه گذار و موسس نبوده است و تنها از برخى انواع آن همچون نثر زيبا و فصاحت و بلاغت در كلام به منظور پيشبرد اهداف خود بهره جسته است و با برخى نيز برخوردى اصلاحى و پيرايشى داشته است و اصولا رسالت دين در اين باره همين است. مطابق حديثى كه ابن شعبه از حضرت صادق(ع) گزارش كرده است, تمام كارها و آلاتى كه در بر دارنده فسادند و قابليتى جز آن ندارند, در اسلام حرامند, ولى آن ابزار و يا امورى كه هم كاربرد فسادآميز دارند و هم در جهات مفيد و مصلحت ها به كار مى افتند, حرمت و يا حلال بودن آن, بسته به محتوا و جهتى است كه آن وسيله و يا كار دارد. و بدان علت كه در آن دوران آلات موسيقى كاربردى جز در جهت فساد و فحشا نداشته است در اين روايت اين گونه ابزارها از وجوه فساد محض شمرده شده و هر گونه كارى در اين رابطه حرام معرفى شده است.(1) همچنان كه در روايات ديگر نيز به طور مطلق از استعمال و يا گوش دادن بدان نهى گرديده است,(2) ولى اين بدان معنا نيست كه اگر در دورانى ديگر استفاده هاى سالم و دور از فسادهايى كه منظور رواياتند, از آن رايج شد باز هم بكارگيرى آن به همان صورت حرام باشد و حتى استفاده سالم و به دور از فساد نيز از آن ممنوع باشد. البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه آنچه گفتيم در صورتى است كه بهره گيرى از آن در جهت صلاح و به دور از فساد, رواج اجتماعى داشته و حالت استثنايى و نادر نداشته باشد, و اين رابطه اى مستقيم با نظامات حاكم بر جامعه دارد و به ويژه نظام سياسى و عملكرد آن در اين باره و وضعيت فرهنگ عمومى جامعه نقش تعيين كننده در اين خصوص دارند. 3ـ با توجه به آنچه گفتيم غالب فقهاى بزرگوار معاصر به طور مطلق از آن نهى نكرده اند, بلكه فتواى حضرت امام در پاسخ به استفتاهاى گوناگون از ايشان اين است كه شنيدن موسيقى مطرب و حتى ياد گرفتن و ياد دادن آن جايز نيست و غير مطرب آن اشكال ندارد,(3) حضرت آيت الله بهجت نيز تنها استماع موسيقى مطرب را جايز ندانسته اند(4) ولى حضرت امام(ره) و نيز مقام معظم رهبرى شنيدن صداهاى مشكوك يعنى آن صداهايى كه معلوم نيست مطربند يا غير مطرب نيز جايز شمرده اند.(5) بسيارى ديگر هم گفته اند آوازى كه مخصوص مجالس لهو و بازيگرى است, حرام است. (6) كه البته تعبيرها مختلفند ولى مقصود يكى است و آهنگ مطرب همان است كه نوازندگان در مجالسى كه به منظور خوشگذرانى و لهو بر پا شده است مى نوازند. حضرت آيت الله خوئى ضمن استفتاهاى متعددى كه از ايشان شده است نيز همين گونه پاسخ گفته اند و آواز و موسيقى اى كه لهوى, مطرب و مناسب مجالس عيش و نوش نباشد را حلال دانسته اند و به ويژه ايشان آهنگى را كه به منظور آرامش اعصاب از سوى پزشكان به شخصى توصيه مى شود و نيز آهنگ هاى حماسى, انقلابى و نظامى را مجاز شمرده اند.(7) [ البته برخى فقهإ نيز اساسا براى خود موسيقى و غنا حرمت ذاتى قائل نيستند و حرمت آن را محتوايى مى دانند. بنابراين اگر داراى محتواى حرام نباشد, حرام نخواهد بود. حضرت آيت الله يوسف صانعى, چنين نظرى دارند. ظاهرا مرحوم فيض كاشانى نيز همين نظر را داشته اند. ـ پيام زن] در اين بحث نكاتى قابل ملاحظه است: 1 ـ 3ـ در مورد آلات موسيقى گفته مى شود برخى از آنها صرفا لهوى است و كاربرد ديگرى غير از آن ندارد در حالى كه برخى ديگر اين گونه نيستند كه در مورد نخست به جايز نبودن استفاده از آن به هر صورتى فتوا داده شده(8) و حتى از بين بردن آن واجب دانسته شده است.(9) و گويا ساز, از دسته اول به حساب مىآيد.(10) البته تشخيص اينكه فلان ابزار صرفا استفاده لهوى داشته و ديگرى كاربردى عام دارد, بر عهده عرف و اهل نظر در اين خصوص است. كه در صورت انحصار كاربرد دستگاه خاصى در موارد لهوى استفاده از آن در غير مورد لهوى نيز مجاز نخواهد بود.(11) 2ـ 3ـ در اينكه مطرب بودن با چه ملاك و معيارى تعيين مى شود و آيا ملاك در مطرب بودن, آهنگ و آوازى به حالت شخص گوش كننده و يا نوازنده بستگى دارد و يا نوعى است, جاى پرسش است. در صورت اول آهنگى حرام خواهد بود كه شخص را به طرب آورد گرچه همان آهنگ تغيير حالتى در افراد ديگر ايجاد نكند و در صورت دوم آوازى اين چنين است كه براى نوع مردم طربآور و محرك باشد, گرچه شخص خاصى را به جهت مسن بودن و يا جهات ديگر به طرب نياورد. برخى مراجع گفته اند: ميزان در مطرب بودن شإنى است نه فعلى(12) كه مقصود همان اطراب نوعى است نه شخصى. و گويا نظر ساير فقها نيز در اين باره همين گونه است. 3ـ 3ـ نكته ديگر اينكه برخى از فقها تشخيص مطرب بودن آهنگى را از غير آن, موكول به نظر عرف دانسته اند.(13) و برخى ديگر نظر شخص مكلف را در اين زمينه معتبر شمرده اند.(14) بر اين اساس مطابق نظريه نخست اگر داورى عرف در مورد آهنگى براى كسى روشن نباشد, آن آهنگ براى او جزء صداهاى مشكوك به حساب خواهد آمد و مطابق نظريه دوم چنانچه بتواند خود او مطرب بودن شإنى آن را تشخيص دهد بر او حرام خواهد بود و در صورتى كه نتواند آن را احراز كند و براى شخص او نوع آن آهنگ معلوم نباشد, آن صدا براى او مشكوك شمرده مى شود. 4ـ در روايات گوناگون آوازه خوانى ها و آهنگ هاى مبتذل و تحريك كننده مطرح شده و با نكوهش از آن برخى مفاسد و زيان هاى آن بيان شده است كه نمونه هايى از آن ذكر مى شود: 1ـ 4ـ مفاد برخى روايات اين است كه گوش دادن مداوم به موسيقى هاى مطرب موجب سلطه كامل شيطان بر وجود آدمى گرديده و روح غيرت را در او از بين مى برد به گونه اى كه گاه حتى اگر به ناموس او هم تجاوز شود, چندان اهميتى برايش نخواهد داشت.(15) 2ـ 4ـ در حديثى كليب صيداوى مى گويد: ((سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: ضرب الصيدان ينبت النفاق فى القلب كما ينبت المإ الخضره; نواختن با عودها ـ از ابزار موسيقى لهوى ـ نفاق را در دل مى روياند همچنان كه آب موجب رويش سبزه مى شود. ))(16) بى گمان گوش سپردن و يا نواختن مداوم اين گونه آهنگ ها قلب را تيره و تار مى كند و دريچه قلب را به روى شيطان و وسوسه هاى اغواگر و شهوانى او باز مى كند و رفته رفته قلب را آلوده و فاسد مى كند. اين از يك سو و از سوى ديگر چنين انسانى هميشه مى كوشد خود را در جامعه پاك قلب و خوش طينت وانمود سازد و آلودگى باطنى خود را برملا ننمايد و با مردم با ظاهرى آراسته و دلى خراب معاشرت كند و اين خود عين نفاق است. و در حديث ديگرى همان حضرت اين كار را مايه قساوت قلب معرفى كرده اند. (17) 3ـ 4ـ در قرآن كريم آمده است: ((و من الناس من يشترى لهوى الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهين; برخى از مردم در پى سخن لهو مى روند تا بدون بصيرت و بينش, مردم را از راه خدا گمراه كنند و آن را به استهزإ و مسخره گيرند, براى آنان عذابى خواركننده مهيا شده است.))(18) در روايات معصومان(ع) ((لهو الحديث)) به غنا و آهنگ هاى مطرب و فسادانگيز تفسير شده است.(19) و اهل آن در آيه كريم به عذاب الهى تهديد شده اند. 4ـ 4ـ و نيز قرآن كريم مى فرمايد: ((... فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور; از ـ پرستش ـ بت هاى پليد اجتناب كنيد و از ـ روىآورى به ـ گفته زور بپرهيزيد.))(20) و نيز در همان دست روايات ((قول زور)) به نوازندگى ها و خوانندگى هاى هيجان انگيز و طربآور معنا شده است.(21) 5 ـ 4ـ باز قرآن در وصف مومنان و بندگان شايسته خداوند مى فرمايد: ((و الذين لا يشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا كراما; ـ آنان ـ كسانى اند كه در مجالس زور حاضر نمى شوند و هر گاه به كار لغوى برمى خورند با كرامت از آن مى گذرند ـ و وارد آن نمى شوند ـ))(22) مقصود از ((زور)) در اين آيه نيز مطابق روايات, آهنگ ها و خوانندگى هاى مطرب و گمراه كننده است.(23) در آيه پيش, نهى از گوش فرا دادن به لهو و آوازهاى باطل در رديف نهى از پرستش بتان قرار داده شده است, كه اين خود حاكى از فساد عظيم آن و نقش بالاى آن در گمراهى و ضلالت از پرستش خداوند و خضوع در برابر آئين الهى است و در حقيقت بساط ساز و آوازها و پايكوبى هاى لهوگونه و مطربانه, سفره بتان و بت پرستان اغواگر را پهن نگه مى دارد و مجلسآراى آنها به شمار مى رود. و كيست كه نداند امروزه مدعيان خدايى روى زمين و بت پرستان عهد جديد از راه ترويج همين دست نوازندگى ها و آهنگ هاى سرگرم كننده و مخرب و تسخير افكار و تخدير مغزها به ويژه نسل جوان, همواره بازار خود را گرم نگه مى دارند و با مشغول ساختن آنان به غرايز حيوانى و اشباع كاذب آن, سعى در تحميل سلطه شوم خود بر تمام جهات و شئون حيات مادى و معنوى آنان مى كنند؟ و لذا در آيه ديگر تنها كسانى بنده حق شمرده شده اند كه مى كوشند همواره خود را از نزديك شدن به دام اين گونه بتان به دور نگه دارند و با ترويج و اشاعه آن با ديدى بدبينانه بنگرند و از اين آيه بدست مىآيد كسانى كه رو به آهنگ هاى مبتذل و موسيقى هاى مطرب دارند و به آن تمايل نشان مى دهند, بندگى خدا نمى كنند و در حقيقت سر در آستانه بتان مى سايند. 5ـ فيزيولوژيست ها, سلسله اعصاب نباتى انسان را شامل سيستم سمپاتيك و پاراسمپاتيك دانسته اند. اعصاب سمپاتيك از ابتداى ستون فقرات آغاز شده و به ساير اعضا پخش مى شود و اعصاب پاراسمپاتيك از مغز و دماغ شروع مى شود و از ستون فقرات مى گذرد و به موازات سلسله سمپاتيك به تمام نقاط حساس بدن وارد مى شوند. اعمال اين دو دستگاه مخالف هم بوده و هر يك اثر خاصى بر روى اعضا دارند. كار سمپاتيك عبارت است از تنگ كردن رگ ها, انبساط عضلات صاف, جلوگيرى از ترشح, بالا بردن فشار خون; و كار پاراسمپاتيك, گشاد كردن رگ ها, انقباض عضلات صاف, ايجاد ترشح, تقليل فشار خون و مانند آن است. و در حقيقت عمل حساس اعصاب سمپاتيك ايجاد امور فعال بدن از قبيل بيدارى و جديت, فعاليت در كارها است, در حالى كه وظيفه اصلى اعصاب پاراسمپاتيك ايجاد سستى, بى حالى, خوابآلودگى, غفلت, سهو و نسيان, اندوه و بى هوشى است كه درست مخالف كار سلسله سمپاتيك است. اين دو رشته كه به موازات هم در تمام اعضاى بدن وارد شده و تإثيرگذارى مى كنند تا هنگامى كه تحريكاتى از خارج بر آنها وارد نيايد و هر دو در كنار هم به طور طبيعى عمل كنند, تعادل بدن را حفظ مى كنند و اين تعادل در صحت و سلامتى جسمى و روحى انسان دخالت تام دارد, ولى هر گاه يكى از اين دو به علت تحريكات خارجى توازن خود را از دست دهد, شخص را دچار اختلالات جسمى و روانى مى سازد. بررسى هاى پزشكى و روان شناختى نشان مى دهد چنانچه بشر بتواند برنامه زندگى خود را به گونه اى تنظيم كند كه تحريك بر روى اين دو سيستم عصبى او وارد نشود و تعادل آن بر هم نخورد, همين كار, اعصاب انسانى را در برابر بسيارى از امراض گوناگون بيمه كرده و صحت و سلامت آنها را تضمين مى كند و در نتيجه بشر از دچار شدن به انواع بيمارىهاى جسمى و روانى ـ همچون, اضطرابات گوناگون, عصبانيت, سستى, بى ارادگى, سرگيجه, صداع, ماليخوليا, نفخ معده, تحريكات قلبى, تپش قلب, انقباضات عروقى, اختلالات غدد مترشحه داخلى (مخصوصا تيروئيد و تخمدان), آسم و مانند آن, كه منشإ تمامى آنها عدم تعادل و سلامت اعصاب است ـ مصون خواهد ماند. تحقيقات نورولوژى و عصب شناسى, ضمن آزمايش هاى علمى نشان داده است كه يكى از عوامل مهم تحريك اعصاب كه موجب بر هم زدن تعادل اعصاب مى شود و توازن و نظم آن را آشفته مى سازد, موسيقى است; به ويژه اينكه اگر آهنگ هاى نشاطانگيز و مطربانه يا نواهاى حزنآميز و اندوهآور با ارتعاشات عجيب و غريب بعضى انواع آن همراه شود, تإثيرى بسيار مخرب بر روى اعصاب و تعادل آن خواهد داشت و رفته رفته شخص را گرفتار بيمارىهايى مى كند كه علم پزشكى جديد را با تمام پيشرفت هاى حيرت انگيز آن در موارد بسيارى از معالجه آن ناتوان مى سازد.(24) و لذا گذشته از آنچه گفتيم, همين تإثيرات منفى و زيانبار موسيقى هاى مطرب بر روان و اعصاب نيز كافى است كه آن را در رديف گناهان بزرگ به شمار آوريم. 6ـ از آنچه گفتيم نبايد اين گونه استنباط كرد كه اسلام با اساس شادى و انبساط خاطر مخالف است و تعليمات آن بيشتر مروج گرفتگى و انقباض است, و اين, پندار اشتباهى است كه متإسفانه دامنگير برخى, به ويژه جوانان شده و لذا برخى كه مى خواهند متدين زندگى كنند, در اثر همين خيال غلط, همواره عبوس و با قيافه هاى گرفته ظاهر مى شوند و شهد تدين و ايمان مذهبى را در كام خود و بخصوص اطرافيان خود تلخ مى كنند و چهره دين را به ديگران, كريه و ناخوشايند جلوه مى دهند; غافل از اينكه مطابق روايتى حضرت باقر(ع) فرمودند: ((... ما عبد الله بمثل ادخال السرور على المومن; خداوند با هيچ عبادتى همچون وارد كردن شادمانى در قلب مومن پرستش نشده است.(25) شايد پذيرفتن اين سخن و تحمل آن براى برخى كه با منفى بافى و سخت گيرى خو گرفته اند, دشوار باشد ولى اين حقيقتى است كه بر زبان پاك امام معصوم صادر شده است. و حتى مطابق حديثى از حضرت صادق(ع) شوخى و مزاح از اخلاق مومن دانسته شده(26) كه هيچ شخص باايمانى نبايد از آن بى بهره باشد. البته بديهى است كه ادخال سرور و مزاح و شوخى مومن هدفمند, به دور از غيبت و تهمت و اذيت ديگران و آلودگى هاى گفتارى و كردارى ديگر است. البته روايات و شواهد در اين باره بسيار است.(27) ذكر اين مختصر بدان منظور است كه روح جدىبودن و برخورد قاطع اسلام با مفاسد ويرانگر, نبايد زمينه پيدايش اين گمان شود كه دين با سرور و شادى انسان مخالف است. و لذا با اينكه مطابق آنچه ذكر شد, غنا و آوازخوانى ها و موزيك هاى مطرب و فسادانگيز حرام اعلام شده است, صداى زيبا و نيكو به ويژه در قرائت قرآن پسنديده و حتى مستحب دانسته شده است. در حديثى پيامبر اكرم(ص) فرمودند: ((لكل شىء حليه و حليه القرآن الصوت الحسن; هر چيزى زينتى دارد و زينت قرآن صوت زيبا است. ))(28) و جالب است كه در حالات امام سجاد(ع) آمده است آن حضرت از همه كس نيكوتر تلاوت قرآن مى كرد و هميشه سقاها كه از كنار خانه آن بزرگوار گذر مى كردند و صوت زيباى ايشان را وقت خواندن قرآن مى شنيدند, از حركت باز مى ايستادند و به قرائت دلنشين و گيراى او گوش فرا مى دادند.(29) و حتى مطابق روايتى, برخى با شنيدن صداى زيباى آن حضرت هنگام تلاوت قرآن از خود بى خود شده و بى هوش مى گرديدند.(30) و اساسا نمى توان از نقش اساسى جلوه هاى زيبا و جاذب اسلام در گرايش اقشار زيادى از مردم به آن غافل ماند و يا از تإثير منفى كريه جلوه دادن و ناخوشايند نمودن چهره آن در گريز دادن مردم از آن غفلت كرد و به گفته سعدى:
گر تو قرآن بدين نمط خوانى
ببرى رونق مسلمانى
ببرى رونق مسلمانى
ببرى رونق مسلمانى
1ـ وسائل الشيعه, مكتبه الاسلاميه, ج12, ص57. 2ـ همان, ص235 ـ 232. 3ـ استفتائات, امام خمينى, ج2, دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين قم, ص18 ـ 11. 4ـ توضيح المسائل مراجع, ج2, دفتر انتشارات اسلامى, چاپ چهارم, ص781. 5ـ استفتائات, امام خمينى, همان; توضيح المسائل مراجع, همان, ص810. 6ـ توضيح المسائل مراجع, همان, ص692, 803. 7ـ منيه السائل, موسى مفيدالدين عاصى عاملى, قم, چاپخانه علميه, چاپ سوم, ص184 ـ 178. 8ـ همان, ص171. 9ـ استفتائات, امام خمينى, ج2, ص17. 10ـ همان, ص16. 11ـ منيه السائل, همان, ص176. 12ـ توضيح المسائل مراجع, همان. 13ـ استفتائات, امام خمينى, همان, ص;14 توضيح المسائل مراجع, همان, ص803. 14ـ توضيح المسائل مراجع, همان, ص781. 15ـ وسائل الشيعه, همان, ص;232 مستدرك الوسائل, چاپ قديم, ج2, ص458. 16ـ وسائل الشيعه, همان, ص233. 17ـ مستدرك الوسائل, همان, ص458. 18ـ سوره لقمان, آيه 6. 19ـ وسائل الشيعه, همان, ص231 ـ ;226 مستدرك الوسائل, همان, ص458 ـ 457. 20ـ سوره حج, آيه 30. 21ـ وسائل الشيعه, همان; مستدرك الوسائل, همان. 22ـ سوره فرقان, آيه 72. 23ـ وسائل الشيعه, همان; مستدرك الوسائل, همان. 24ـ براى مطالعه بيشتر در اين باره ن.ك: ((تإثير موسيقى بر روان و اعصاب)), حسين عبداللهى خوروش, بنگاه مطبوعاتى مطهر اصفهان, چاپ هشتم, 1353. 25ـ وسائل الشيعه, ج8, ص484. 26ـ همان, ص477. 27ـ همان, ص479 ـ 477, 484 ـ 483, 513 ـ 503. 28ـ همان, ج4, ابواب قرائه القرآن, باب 24, ح3, ص859. 29ـ همان, ح4. 30ـ همان, ح2. ماهنامه پيام زن ـ شماره 131ـ بهمن 1381