کشوري کوچک در آسياي ميانه که زماني يکي از جمهوري هاي خودمختار اتحاد شوروي بود. اين کشور در جنوب کشور پهناور قزاقستان، در غرب کشور بزرگ چين، شرق ازبکستان و شمال تاجيکستان واقع شده است. قرقيزستان هم درست مانند باقي کشورهاي آسياي ميانه در ميان خشکي محاصره شده و هيچ دسترسي به آبهاي آزاد ندارد. اما در بين اين کشورها، ترکمنستان و قزاقستان به جهت دسترسي به درياچه کاسپين، اولا از منابع دريايي و زيرزميني اين دريا بهره مند هستند و ثانيا به کمک اين درياچه بزرگ، به مناطق ديگر دسترسي دارند. درحاليکه قرقيزستان و تاجيکستان و ازبکستان چنين نيستند. تا قبل از استقلال اين کشور از شوروي در سال 1991 هيچکس نام قرقيزستان را نشنيده بود. چراکه نام رسمي آن جمهوري خودمختار قرقيزيا بود. اما به مقابله با فرهنگ روسي، نام قرقيزستان انتخاب شد که نامي فارسي است. امروز اکثر مردم جهان و حتي مردم منطقه ما از جمله ما ايرانيها، تفاوت کشورهاي آسياي ميانه را نميدانيم و در تمايز آنها دچار مشکل ميشويم. شايد بعضي از ما بدانيم که تاجيکستان مردمي اکثرا فارس دارد و بعضي هم بدانيم که ازبکستان تنها کشور منطقه است که فوتبال قوي دارد. در واقعيت هم ميبينيم که استقلال اين کشورها کار بسيار سختي بوده است. درست است که در دوران وجود شوروي هم اين جمهوري ها به همين شکل وجود داشتند و خودمختار بودند اما جمع شدن همه آنها زير يک پرچم يعني پرچم کمونيستي شوروي، باعث شده بود تا قومهاي گوناگون بدون هراس در شهرها و روستاهاي خود زندگي کنند. اما استقلال اين کشورها و بالا بردن پرچمهاي گوناگون باعث کوچ و مهاجرت اجباري اقوام شد. مثلا وقتي نام کشور ازبکستان گذاشته شد، طبيعي بود که غير ازبکها از ترس، از اين کشور بگريزند. اين درحالي بود که ازبکها به زحمت نيمي از جمعيت ازبکستان را تشکيل ميدادند. ضمن اينکه در تمام اين جمهوري ها، يک اقليت قوي، ثروتمند، تحصيلکرده و شهرنشين روسي (حدود 20 درصد) وجود داشت و اگر شوروي يک قرن ديگر به حيات خود ادامه ميداد، فرهنگ روسي در تمام جمهوري ها، فرهنگ صد درصد مردم قرار ميگرفت. در قرقيزستان هم چنين فرايندي شکل گرفت. امروز اين کشور حدود 5 ميليون جمعيت دارد. 35 درصد مردم قرقيزستان درست مانند ساير کشورهاي آسياي ميانه در شهرها و باقي در روستا زندگي ميکنند. نسبت رشد جمعيت اين کشور در حدود 1.5 است. بزرگترين شهر و پايتخت اين کشور بشکک است که 750 هزار نفر جمعيت دارد. شهر اوش با 215 هزار نفر دومين شهر بزرگ اين کشور است. 57 درصد مردم قرقيزستان، قرقيز هستند. 18 درصد روسي، 14 درصد ازبک و 7 درصد تاجيک (فارس) ميباشند. يک اقليت کوچک اوکرايني و آلماني نيز در اين کشور زندگي ميکنند. بيش از 200 هزار روسي و 60 هزار آلماني پس از استقلال قرقيزستان در سال 91، از اين کشور مهاجرت کردند. زبان رسمي اين کشور قرقيزي است که لهجه اي از ترکي غربي (موسوم به کيپچاک) ميباشد. لهجه ديگر ترکي غربي، قزاقي ميباشد که بسيار نزديک به قرقيزي است. شاخه هاي ديگر خانواده زبانهاي ترکي همچنانکه قبلا توضيح داده شده است، عبارتند از ترکي شمالي، ترکي شرقي (شامل ازبکي) و ترکي جنوبي يا اغوزي (شامل ترکمني، استامبولي و آذري). زبان روسي زبان علمي تمام کشورهاي سابقا عضو اتحاد شوروي از جمله قرقيزستان ميباشد و همچنان تحصيلکرده هاي اين کشورها مجبورند اين زبان را بياموزند. ضمن اينکه روس تبارها هم به اين زبان صحبت ميکنند. رسم الخط يا دبيره مردم در تمام اتحاد شوروي چند دهه سريليکي (الفباي روسي) بود اما بسياري از کشورها از جمله قرقيزستان پس از استقلال رسم الخط لاتين را جايگزين سريليکي کردند. هرچند هنوز هم مردم اين کشور سريليکي را بلدند. مردم قرقيزستان نيز مانند مردم ساير کشورهاي آسياي ميانه اصولا بايد کاملا مسلمان باشند. همچنانکه در ايران و افغانستان و پاکستان شاهد مسلمان بودن بالاي 95 درصد مردم هستيم. اما مهاجرت صدها هزار روس به اين کشورها از طرفي و سياستهاي ضد مذهبي حکومت کمونيستي در طول 70 سال باعث شده است تا مذهب (از جمله اسلام) از زندگي مردم شهرنشين اين کشورها رخت بر بندد. حتي آنان دسته از شهرنشينهايي که خود را مسلمان معرفي ميکنند هم هيچ شباهتي به مسلمانان کشورهايي مثل افغانستان و پاکستان يا کشورهاي عربي ندارند. امروزه اسلام را تنها ميتوان در روستاهاي اين کشورها مشاهده کرد. طبق آمار در قرقيزستان 30 درصد مردم يا لائيک و يا آته ايست هستند و اين يعني اکثريت قاطع مردم شهرها. 60 درصد مردم همچنان خود را مسلمان ميدانند (اکثريت قاطع روستائيها). 7 درصد مسيحي ارتدکس هستند. يعني کمتر از نيمي از روسها و جمع کوچکي هم به مذاهب و مکاتب شرقي و بومي اعتقاد دارند. قرقيزستان در مقايسه با تاجيکستان و ترکمنستان و ازبکستان بيشتر تحت تاثير سياستهاي ضد مذهبي کمونيستي قرار گرفته و مردم اين کشور غيرمذهبي تر، مدرن تر و اروپايي مسلک تر از مردم کشورهاي ياد شده هستند. البته قسمت جنوبي قرقيزستان که در محاصره کشورهاي تاجيکستان و ازبکستان است از همه نظر شبيه به اين کشورها هست. درصد باسوادان در اين کشور هم مانند ساير کشورهاي منطقه آسياي ميانه، بيش از 99.5 درصد است. قرقيزستان نيز مانند تاجيکستان و ازبکستان کشوري فقير است. قرقيزستان کشوري تقريبا پوشيده از کوهستان ميباشد. نيمي از مساحت کشور ارتفاعي بالاي 2500 متر دارد و کاملا غير قابل زيست است. 38 درصد از مساحت کشور ارتفاعي بين 1500 متر و 2500 متر دارد و تنها 12 درصد مساحت کشور کمتر از 1500 متر ارتفاع دارد. از لحاظ منابع زير زميني نيز قرقيزستان وضعيتي بهتر از تاجيکستان ندارد. مقداري معادن فلزات گرانبها و مقادير بسيار ناچيزي از نفت و گاز. الکتريسيته مهمترين بخش را در صادرات اين کشور تشکيل ميدهد. که قرقيزستان آن را به همه کشورهاي همسايه از جمله چين و روسيه و ازبکستان صادر ميکند. منابع معدني هم بيشتر به روسيه و آلمان و انگليس صادر ميشود. واردات اين کشور که بيشتر شامل غذا و دارو و کالاهاي مصرفي و ماشين آلات است از روسيه و قزاقستان و ترکيه ازبکستان و آمريکا ميباشد. توليد ناخالص ملي در اين کشور تنها 1.5 ميليارد دلار است و درآمد سرانه ملي عدد ناچيز 300 دلار (براي هر نفر) را نشان ميدهد. هرچند ميزان بيکاري در اين کشور درست مانند همه کشورهايي که سياستهاي سوسياليستي را پشت سر گذاشته اند، بسيار پايين و در حدود 4.5 درصد است (مقايسه شود با ميزان بيکاري ايران که بيش از 15 درصد است). آب و هواي قرقيزستان بسيار خنک و سرد است. حداکثر دماي هوا در تابستان در دره هاي اين کشور 28 درجه است. درحاليکه دماي هوا در زمستان به 14- درجه ميرسد و در نقاط مرتفعتر دماي هوا تا 30 درجه زير صفر نيز ميرسد. واحد پول قرقيزستان سوم (Som) است. 48 سوم معادل يک دلار آمريکا ميباشد. قرقيزستان عضو رسمي سازمان تجارت جهاني (WTO) ميباشد. قرقيزستان در قرن 9 و 10 ميلادي (در دوران حکومت سامانيان در ايران و افغانستان و تاجيکستان و ازبکستان) مورد مهاجرت ترکهايي که از سرزمينهاي شمالي آمده بودند قرار گرفت. در قرون بعد ترکها و مغولها در اين سرزمين حکومت کردند در قرون بعد ازبکها کل منطقه را در تصرف خود قرار دادند (همزمان با صفويان). در قرن 19 امپراطوري روسيه تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و نام آن را ايالت ترکستان گذاشت. پس از حاکم شدن بلشويک ها در روسيه، اتحاد شوروي تاسيس شده و در سال 1922 جمهوري خودمختار ترکستان شامل قرقيزستان و ساير کشورهاي همسايه تاسيس شد. در سال 1925 جمهوري خودمختار قرقيزستان رسما تاسيس شد و با نام قرقيزيا تا سال 1991 زير پرچم اتحاد شوروي وجود داشت. در سال 1991 جنگ قدرت بين رئيس جمهور ليبرال روسيه (بوريس يلتسين) و رهبر شوروي (ميخائيل گورباچف) شدت گرفته بود، هواداران گورباچف که خواهان حفظ کشور شوروي بودند، بر ضد دولت روسيه که خواهان جدايي روسيه از شوروي بودند، کودتايي انجام دادند. در اين زمان به جز بوريس يلتسين و عسکر آقايف رئيس جمهور جمهوري قرقيزستان، باقي روئساي جمهوري هوادار کودتا و گورباچف بودند. نهايتا کودتا شکست خورد و نيروهاي هوادار يلتسين کنترل مسکو را به دست گرفته و گورباچف را مجبور به استعفا کردند. و بدين ترتيب طي توافقي تعداد زيادي از جمهوري هاي داخلي شوروي تجزيه شدند. در سال 1993 قانون اساسي قرقيزستان اصلاح شد. در اين سال پارلمان اين کشور تاسيس شد و بسياري از قوانين به نفع ناسيوناليستهاي قرقيز و به ضرر اقليتها تصويب شد که همين روند مهاجرت از اين کشور را تسريع کرد. در سال 1995 آقايف رفراندومي برپا کرد که در طي آن سيستم قانون گذاري اين کشور بايکمرال (دو مجلسه) گرديد. در آخرين ماه اين سال آقايف براي دومين بار به پيروزي در انتخابات رياست جمهوري رسيد و در سال 1996 با راي مردم قانون اساسي را به شکلي اصلاح کرد که قدرت تماما در اختيار رياست جمهوري باشد. بدين شکل قرقيزستان که در نيمه اول دهه 90 الگوي دموکراسي در آسياي ميانه بود، از سال 96 به بعد به ديکتاتوري تبديل شد. آقايف در سال 2000 براي براي سوم به رياست جمهوري رسيد. در سال 2005 در اثر تقلب آشکاري که ستاد انتخابات انجام داده و آقايف را براي چهارمين دوره به رياست جمهوري رساند، مردم خشمگين اين کشور به مراکز دولتي حمله کرده و پس از درگيري کوتاه، ديوان عالي کشور انتخابات را باطل اعلام کرده و راي به برگزاري دوباره انتخابات داد که به شکست رهبر کشور پس از 15 سال انجاميد. روندي که در يوگسلاوي، گرجستان و اوکراين هم افتاد و پس از 10 الي 15 سال، رهبران اين کشورها مجبور به ترک صندلي هاي خود شدند. هرچند تاجيکستان، ازبکستان، قزاقستان و آذربايجان هنوز هم تحت سيطره ديکتاتورها هستند