فساد دربار (5) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فساد دربار (5) - نسخه متنی

روح الله حسینیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فساد دربار (5)

پژوهشگر: روح‌الله حسينيان

چکيده:

پس از آن که قيمت نفت به شکل سرسام‌آوري بالا رفت، شاه به بهانه‌هاي مختلف هر روز بر ثروت خود افزود. شاه در سال 1337 براي عادي جلوه دادن فعاليت‌هاي اقتصادي به پيشنهاد علم، سازماني اقتصادي را تحت عنوان «بنياد پهلوي» تأسيس کرد. بنياد پهلوي ظاهراً يک بنياد خيريه بود و چند کار هم مانند کمک هزينه به دانشجويان خارج از کشور، احداث چند خانه مسکوني براي معلولان، تأمين پوشاک و اطعام فقرا انجام مي‌داد؛ ولي در واقع همه اين ظاهرسازي براي پوشش دادن اقدامات اقتصادي شاه و خانواده‌ي وي بود...

فساد مالي دربار

يکي از عوامل بي‌اعتمادي مضاعف مردم نسبت به خاندان پهلوي فساد مالي آنها بود. بي‌شک بخشي از تظاهرات مردم ايران در سال 1357 در اعتراض به فساد مالي رژيم بود. مردم وقتي اختلاف خود را با اشرافيت درباري مي‌ديدند به فرياد مي‌آمدند.

«در سالهاي دهه‌ي 1970 (1350) علاوه بر سرمايه عظيم روبه رشد شاه، فساد مالي در دربار خاندان پهلوي و طبقه ممتاز جامعه به حدي زياد بود که سهم عمده‌اي در افرايش مخالفت توده‌هاي عظيم مردم را داشت.»(262)

شاه در مهر 1357 دستور داد تا خانوداه سلطنتي در معاملات دخالت نکنند (263) و اين خود نشانه فساد مالي دربار و ناخوشنودي مردم بود. دولت هر سال معادل 15 ميليون دلار بودجه در اختيار وزارت دربار قرار مي‌داد (264) و تمامي آن صرف خوشگذرانيهاي خانواده شاه مي‌شد. البته اين غير از بودجه سري دولت بود که به دستور شاه به مصرف ولخرجيهاي بي‌مورد مي‌رسيد.

فساد مالي دربار پهلوي در اشکال مختلف، تکاثر، تجمل، حيف و ميل، قاچاق، حاتم‌بخشي‌هاي بي‌مورد و رانت‌خواري بروز مي‌کرد.

تکاثر:

خاندان پهلوي به دليل فقر خانوادگي، عقده‌اي سيرناشدني در جمع ثروت داشتند. رضاخان با رسيدن به قدرت شروع به جمع‌آوري ثروت کرد. با زور و قلدري املاک مردم را در مقابل بهاي اندکي تملک مي‌کرد. به اعتراف شاه، زمينهايي که از پدرش به او رسيده بود دويست و بيست هزار هکتار (265) يعني 000/000/200/2 متر مربع بود. رضاشاه مقاديري از ثروت خود را با شرکت کشتيراني هندرسون سرمايه‌گذاري کرده بود و «از سهامداران اصلي» آن بود. (266) محمدرضا نيز مانند پدر در جمع‌آوري اموال بسيار حريص بود. به گفته فردوست، رضاشاه، «در مقام مقايسه با پسرش بايد به او رحمت فرستاد».(267) محمدرضا از همان روزي که به حکومت رسيد به فکر ثروت‌اندوزي افتاد. «در اواخر آذر ماه [1321] مقامات انگليسي از طريق يک منبع کاملاً موثق پي بردند که شاه صاحب يک ميليون دلار در آمريکاست و در جستجوي سرمايه‌گذاري براي پول خود مي‌باشد. اين مبالغ وجوهي بود که به گفته بولارد مي‌بايست اگر روزي از شاهي برکنار شود با آن زندگي خود و احتمالاً پدرش و بقيه خانواده‌اش را تأمين کند.»(268)

قبل از اين که درآمد نفتي ايران زياد شود، محمدرضا مانند پدرش به تملک اراضي مي‌پرداخت. سرلشکر مزين را در منطقه شمال با اختيارات تام بر گرده سوار کرده بود تا با فروش زمينهاي موات و منابع ملي پول آنها را به دربار تحويل بدهد. (269) پس از آن که قيمت نفت به شکل سرسام‌آوري بالا رفت، شاه به بهانه‌هاي مختلف هر روز بر ثروت خود افزود. شاه در سال 1337 براي عادي جلوه دادن فعاليت‌هاي اقتصادي به پيشنهاد علم، سازماني اقتصادي را تحت عنوان «بنياد پهلوي» تأسيس کرد. بنياد پهلوي ظاهراً يک بنياد خيريه بود و چند کار هم مانند کمک هزينه به دانشجويان خارج از کشور، احداث چند خانه مسکوني براي معلولان، تأمين پوشاک و اطعام فقرا انجام مي‌داد؛ ولي در واقع همه اين ظاهرسازي براي پوشش دادن اقدامات اقتصادي شاه و خانواده‌ي وي بود. بنياد با سرمايه‌گذاري در کارخانجات سيمان، قند، بيمه، بانک، کشتيراني، هتل سازي، خانه سازي، کازينوهاي قماربازي و کاباره‌ها، سود سرشاري را عايد خانواده پهلوي نمود. (270)

بنياد پهلوي از موقعيت خود استفاده مي‌کرد و با تمام امکانات به سفته‌بازي و تجارت مشغول بود. بارها زمين هاي زراعتي بسياري را به نفع اين بنياد ملي اعلام کردند و با ساختن ساختمانهاي لوکس و فروش آن به وزراتخانه‌ها، سرمايه‌‌هاي زيادي را به دست آورد.(271)

بنياد پهلوي سه هدف اساسي را دنبال مي‌کرد: «1. يافتن منابع مالي براي شرکت تجاري متعلق به شاه، 2. کنترل اقتصاد کشور از طريق سرمايه‌گذاري در زمينه‌هاي مختلف، 3. حمايت مالي از افراد وفادار به سلطنت.»(272) بنياد پهلوي با استفاده از موقعيت و اقدامات غيرقانوني در مدت کوتاهي توانست صاحب يا سهامدار بيش از دهها بانک و شرکت سرمايه‌گذاري، شرکت بيمه، دهها هتل و کازينو، دهها شرکت تجاري، شرکت ساختماني و صنعتي و شرکتهاي کشت و صنعت شود. (273) بنياد در سال 1352 توانست يک ساختمان 50 طبقه را در نيويورک خريداري کند.(274)

فعاليت اقتصادي غيرقانوني بنياد چنان چشمگير شده بود که يکي از مشاوران فرح، احسان نراقي معتقد است که «فعاليتهاي شک‌برانگيز بنياد موجبات اضمحلال سلطنت را در ايران پديد مي‌آوردند.»(275)

حرص و ولع خانواده پهلوي براي ثروت‌اندوزي از چشم نزديکان آنها دور نماند. احمدعلي انصاري عضو دربار پهلوي در خاطرات خود مي‌نويسد: «نکته ديگري که در اين سالها و همه‌ي سالها توجه مرا جلب مي‌کرد، حرص خانواده پهلوي براي ثروت‌اندوزي بيشتر بود و در کمتر جلسه و محفل و ميهماني بود که بي‌پرده سخن از جمع‌آوري ثروت به ميان نيايد.(276)

بنياد پهلوي از طريق ابزار قدرت زميني را با تمسک به قانون تملک اراضي به قيمت بسيار ارزان مي‌خريد و آن را به قيمت سرسام‌آوري مي‌فروخت. به همين علت مردم معتقد بودند: «قانون مبارزه با زمين‌خواري نه براي ممانعت از عوايد بي‌رويه زمين‌خواري، بلکه به منظور ربودن اين منافع از چنگ طبقه متوسط و رساندن آن به اعضاء خاندان پهلوي و مقامات عاليرتبه دولت وضع شده است.»(277)

اشرف پهلوي خود به سودجويي کلان از طريق زمين‌خواري اعتراف مي‌کند و مي‌نويسد: «در اين فضاي اقتصادي بازار مستغلات نيز رونق گرفت و قيمت زمين گاه چند صد برابر ترقي کرد. مثل بسياري ديگر از ايرانيان من نيز توانستم از طريق چند معامله ملکي از جمله يک پروژه خانه‌سازي به مقياس هزار ويلا بر ثروت شخصي خود بيفزايم.»(278)

اشرف توانست از راههاي غيرقانوني و سوء استفاده از موقعيتش يکي از «ثروتمندترين افراد خاندان پهلوي و از سرمايه‌داران بزرگ جهان» شود و اکنون نيز در نيويورک، پاريس، رم، مونت‌کارلو و چند نقطه مصفاي ديگر جهان هم اقامتگاههاي مجلل و باشکوه دارد.»(279)

شاه نيز جز اموالي که در ايران داشت، قسمت اعظم اموالش را به اروپا منتقل و کنستانتين، پادشاه سابق يونان را مسئول «اداره‌ي بعضي از سرمايه‌هاي اروپايي خود» کرد. وي قسمتي از «خريدهاي مورد نياز ارتش ايران را انجام مي‌داد»(280) که از اين طريق نيز اموالي را براي محمدرضا کسب مي‌کرد.

در آستانه‌ انقلاب نيز بسياري از اموال محمدرضا پهلوي توسط بهبهانيان مسئول امور مالي شاه به خارج منتقل شد. (281) پس از سقوط رژيم، محمدرضا، هوشنگ انصاري، وزير سابق اقتصاد را مسئول اداره امور املاک خود در آمريکا نمود. انصاري «يک نظام اداري براي رسيدگي به سرمايه‌گذاريهاي خانواده‌ي پهلوي در آمريکا تأسيس کرد که همه کارکنان آن آمريکايي بودند.»(282)

خانواده‌ي پهلوي مدعي بودند اموال آنها در خارج از کشور فقط 3 ميليارد دلار است. (283) مطبوعات آمريکايي اموال و دارايي شاه را تا 35 ميليارد دلار برآورد کرده‌اند.

طبق وصيت‌نامه مالي شاه اين اموال بين فرح (20%)، رضا پهلوي (20%)، عليرضا پهلوي (20%)، فرحناز پهلوي (15%)، ليلا پهلوي (15%)، شهناز پهلوي (8%) و مهناز زاهدي دختر شهناز (2%) تقسيم شد. شهناز پهلوي به اين وصيت‌نامه معترض شد و مدعي بود اموال پدرش بايد مطابق حقوق اسلامي تقسيم شود.(284)

مسافرت‌هاي پرخرج:

شاه و درباريان با مسافرتهاي پرخرج به داخل و خارج از کشور هزينه‌ي سرسام‌آوري را به بودجه کشور تحميل مي‌کردند. دختران شاه به سفارت‌خانه‌ها دستور مي‌دادند تا از همسرانشان با بودجه کشور پذيرايي کنند. (285) «هزينه‌هاي سنگين مسافرتهاي رسمي محمدرضا و فرح به دعوت رؤساي کشورهاي ديگر، براي رژيم امري عادي و معمولي شده بود.»(286) گاه در طول سفر چند هواپيماي نظامي ابزار و وسايل مورد نياز شاه و محافظين‌اش را حمل مي‌کردند و با چند پرواز همراهان شاه را مي‌بردند وچند هواپيما بين فرودگاه مهرآباد و کشور مربوطه دايم در حال پرواز بود.

در سال 1348 که درآمد عمومي ايران حدود يک ميليارد دلار بوده است شاه دويست هزار دلار خرج يک مسافرت به آمريکا نمود (287) و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزينه اين مسافرتها به دهها برابر افزايش يافت. فريده ديبا که هيچ امتيازي نداشت جز مادر زن شاه بودن، پي در پي به مسافرت خارج از کشور مي‌رفت. وزارت دربار موظف بود مخارج سفر او را تأمين کند. در يک سفر بيهوده‌ي خانم ديبا، علم از شاه پرسيد چقدر هزينه سفر در اختيار او قرار دهم شاه گفت: «هر قدر مي‌خواهد، شايد اين کار سبب شود دهانش را ببندد.»(288)

اشرف در تحميل هزينه سفر به دولت، گوي سبقت را از همگان ربوده بود. طبق اسناد منتشر شده هزينه‌هاي اشرف در مسافرتها به خارج رشد تصاعدي داشته است. در حالي که در سال 1349 در مسافرتش به آمريکا فقط 00/10 دلار بابت مخارج از وزارت دربار دريافت نموده، (289) در سال 1356 در سفري به آمريکا نيم ميليون (000/500) دلار هزينه به بيت‌المال تحميل کرده است. (290) البته اگر مسافرتهاي اشرف نيز مانند هزينه‌هايش از رشد برخوردار باشد، بايد تحميل هزينه سفر اشرف بر دولت ايران سرسام‌آور باشد. طبق همان اسناد، اشرف براي مسافرتهاي خارجي خود در چند نوبت ديگر به دستور وزارت دربار ارز گرفته است. در 6/10/1356، 000/000/2 دلار براي مسافرت به سوئيس. در 8/10/1356، 000/300 دلار براي مسافرت يک ماهه و نيمه به سوئيس و تايلند. در 9/12/1365، 000/000/3 فرانک فرانسه براي مسافرت به پاريس.(291)

گاه اين سفرها توجيه معقولي هم نداشتند. مثلاً براي شرکت در مراسم اعطاي جايزه محمدرضا در تاريخ 11/6/55 به آمريکا مسافرت نموده است. در اين سفر مبلغ 000/500 دلار هزينه سفر به اشرف پرداخت شده است. ( 292)

مسافرتهاي داخلي درباريان نيز براي ملت ايران کم هزينه نبود. در يک مسافرت تفريحي گاه شاه، شهبانو و وليعهد هر کدام با يک هواپيماي اختصاصي مسافرت مي‌نمودند. حتي براي سفرهاي تفريحي مثل اسکي در اطراف تهران با سه بالگرد جداگانه مي‌رفتند.(293)

حاتم بخشي:

شاه و درباريان او با دست و دل‌بازي بي‌حد حصر خود بيت‌المال را به کساني مي‌بخشيدند که هرگز سزاوار نبودند. ولخرجي از اموال ملت در دربار شاه يک فرهنگ و افتخار شده بود.

«يکي از اعضاي خانواده سلطنتي مبلغ 5 ميليون دلار از بانک فرست‌نشنال سيتي نيويورک قرض کرده» بود، اما از پرداخت آن خودداري مي‌کرد. شاه به علم دستور داد به او تلگراف بزند و بگويد بعد از پرداخت بدهکاريهايشان «هر قدر دلشان مي‌خواهد ولخرجي کنند.»(294) به دليل داشتن تعصب نسبت به نظامهاي سلطنتي، همين که پادشاهي در کشورش سرنگون مي‌شد، محمدرضا از اموال ملت ايران به او حاتم‌بخشي مي‌کرد. پس از سرنگوني پادشاه افغانستان، محمدرضا دستور داد ماهيانه 000/10 دلار از بودجه سري دولت به وي پرداخت شود و هيچ کس در دولت نبايد در اين باره چيزي بداند.(295) پس از مدتي دستور داد تا 1000 دلار ديگر به مستمري او اضافه گردد و «خانه‌اي هم در رم براي او» از «بودجه سري دولت» خريداري شود. (296)

شاه پس از چندي دستور خريد اتومبيل ليموزين براي پادشاه افغانستان و دستور مستمري ديگري براي همسر پادشاه افغانستان صادر کرد و افزود: «خداوند به ما امکان داده که به کسان بدشانس» کمک کنيم. اين دست و دلبازيها زماني است که اکثر روستاهاي ايران از آب آشاميدني بهداشتي و برق و راه محروم بودند و در حاشيه تهران حلبي‌آباد روئيده بود. وي در فقر و فلاکت مردم ايران اقوام پادشاه افغانستان را فراموش نکرد و دستور خريد خانه و مستمري نيز براي عبدالوالي خان داماد پادشاه نيز صادر کرد.(297)

کنستانتين پادشاه يونان نيز از شاهان کم شانسي بود که در سال 1353 به دست نيروهاي نظامي سرنگون شد، ولي به دليل دختر زيبايش مورد الطاف شاه قرار گرفت و مستمري 000/10 دلاري براي او نيز معين شد.(298) علاوه بر آن، بسياري از خريدهاي ارتش نيز به وي سپرده شد و در معاملات تجاري سودهاي کلاني را به جيب زد.(299)

پس از چندي دربار ايران مرکز رفت و آمد پادشاهان مخلوع براي سير کردن جيبشان گرديد. لکاي، پادشاه برکنار شده آلباني هم توانست از مراحم ملوکانه ايران سود کافي ببرد. شهبانو به بانک عمران در دو نوبت دستور داد تا 000/500 دلار وام به او بدهند.(300) وي پس از چندي در نامه‌اي تشکرآميز اين کمک را موجب «تغيير چشمگير در وضعيت مالي» خود اعلام کرد.(301) وي که اشتهاي مفرطي براي سودجويي پيدا کرده بود با اطلاع از يک پروژه کلان در وزارت آموزش و پرورش درخواست اجراي آن را کرد. (302) شاه نيز به علم دستور داد تا به وزير دارايي سفارش وي را بنمايد.(303)

پادشاه برکنار شده بلغارستان، سيمئون، نيز با گرفتن وامي کلان شرکتي به نام «بورانيا» تأسيس کرد و هويدا به دستور شاه 000/200 متر از اراضي ايران را به وي بخشيد و سند قطعي را به نام شرکت وي صادر نمود. (304)

دربار پادشاه ايران علاوه بر پرداخت حقوقهاي کلان به خانواده سلطنتي، زنان مطلقه شاه را نيز مشمول مراحم ملوکانه قرار مي‌داد. شاه 5/1 ميليون دلار براي ثريا فرستاد و ثريا تقاضا کرد مستمري 000/7 دلاري او را افزايش دهند. (305) البته وقتي که معشوقه‌هاي شاه مانند گيتي از بخششهاي بيکران شاه برخوردار بودند، (306) تقاضاي ثريا امري عادي تلقي مي‌گرديد.

يکي از برجستگيهاي دربار، فرهنگ هديه بود. هر چند خانواده پهلوي به خست معروفند و حتي حاضر به پرداخت هزينه دفن و کفن ملکه مادر نشدند، اما در بذل و بخشش هداياي گران قيمت از بيت‌المال بسيار بخشنده بودند. ناگفته نماند که اين سنت را رضاشاه در خانواده پهلوي احياء کرد. به گفته ملکه مادر «رضا به عنوان هديه عروسي يک مقدار جواهرات زيبا مشتمل بر الماس و برليان و انواع طلاجات و جواهراتي را که پس از خلع احمد شاه از سلطنت در خزانه کاخ گلستان کشف شده بود به فوزيه داد. مادر و خواهران فوزيه هم از سخاوتمندي رضا بسيار بهره‌مند شدند و هداياي نفيسي گرفتند.»(307)

درباريان از اين که مي‌ديدند ر‌ؤساي جمهور آمريکا هميشه يک کراوات براي شاه هديه مي‌فرستند، غرق در تعجب مي‌شدند و محمدرضا را به خاطر اين همه سخاوت مي‌ستودند. محمدرضا در مقابل يک «کراوات رنگ و رو رفته» و يک نقاشي آبرنگي ژاکلين کندي، يک «گردنبند برليان، گل سينه الماس، دستبند جواهرنشان، انگشتر الماس و گوشواره‌هاي برليان» به ژاکلين هديه کرد. البته اين جواهرات به دليل عتيقه بودن ارزش فوق‌العاده داشت، زيرا اين «عتيقه متعلق به ريچارد پيردال» بود. (308)

هديه از بيت‌المال در سطح مسئولان پايين‌تر نيز نفوذ کرده بود. در ضيافتي که وليان، نايب‌التوليه آستان قدس رضوي به مناسبت ورود سفير آمريکا و همسرش به مشهد برقرار کرد، هدايايي به زنان اهدا نمود، از جمله به همسر سوليوان «يک دست جواهرات، مرکب از گردنبد، گوشواره و انگشتري از طلا و فيروزه و الماس» هديه کرد. همسر سوليوان از پذيرفتن اين هدايا امتناع نمود، ولي به سوليوان گفته شد «آستان قدس آن قدر ثروت دارد که هداياي چند هزار دلاري ما در نظر آنها بيش از يک فنجان قهوه ارزش ندارد.»(309)

بذل و بخششهاي ساير درباريان خصوصاً فرح در مؤسسات آمريکايي و اروپايي، خود احتياج به بخشي مستقل دارد.(310)

کاخ افزايي:

کاخ‌نشيني در فرهنگ شيعيان رفتار ضدارزشي به حساب مي‌آيد، زيرا آن را نمادي از حکومت امويان و عباسيان مي‌شناسند. شاه و خانواده‌اش بي‌اعتنا به اين فرهنگ در هر گوشه‌اي مناسب در ايران و خارج از کشور براي خود کاخ يا قصري با شکوه برپا کرده بودند.

ابنيه و کاخهاي دربار چنان در حال توسعه بود که در سال 1346 که وضعيت مالي دولت ايران بسيار بد بود و کل درآمد دولت 000/131/356/73 ريال (حدود يک ميليارد و چهل ميليون دلار) پيش‌بيني مي‌شد، به جز بودجه وزارت دربار و بودجه جشنهاي بيست و پنجمين سال شاهنشاهي پهلوي و بودجه کتابخانه پهلوي، 000/000/34 ريال (نيم ميليون دلار) فقط به اداره بيوتات سلطنتي اختصاص داده شد و در سال 1351 اين بودجه به 000/ 361/136 ريال افزايش يافت و البته اين غير از بودجه خريد زمين و تجهيزات کاخ نياوران بود که از سال 1349 منظور مي‌شد.

شاه در مدت سلطنتش صاحب کاخهاي گلستان، مرمر، سعدآباد، فيزوزه و نياوران در تهران شد و در شهرهاي کلاردشت، رامسر، نوشهر و کيش نيز کاخها را از پدر به ارث برد يا خود بنا نمود. شاه تا اواخر سلطنتش «در اکثر شهرها کاخ اختصاصي داشت.»(311) شاه علاوه بر ايران «در اکثر نقاط خوش آب و هواي جهان اقامتگاههاي آبرومندانه داشت.» (312) شاه قصر باشکوهي را مشتمل بر يک «باغ چند ده هکتاري فوق‌العاده زيبا و چشمگير» که «با جويبارهاي ... روشن و زلال منظره‌اي بديع ايجاد کرده بود»، در جنوب لندن خريداري کرد و همزمان آپارتماني که «در طبقه انتهاي يک برج نوساز واقع بود» و «حدود يک زمين فوتبال مساحت داشت» به نام فرح خريداري نمود.(313) قصر شاه در جنوب لندن با کاخهاي مجلل به نام استيل‌مانس از کاخهاي ملکه ويکتوريا بود که توسط مهندسين فرانسوي بازسازي شده بود.

سپس يک مزرع بزرگ براي وليعهد در کنار همان کاخ خريداري نمودند. ابتداء مطبوعات نوشتند: «خريدار اين مزرعه انجمن سلطنتي پرورش اسب ايران است»، اما وقتي موضوع غيرقابل انکار شد، هويدا، وزير دربار با راجي سفير ايران در انگليس تماس گرفت و گفت: «سفارتخانه مجاز است مالکيت وليعهد بر اين مزرعه را تأييد کند.»(314) شاه در کاليفرنيا، پاريس و سن‌موريتس هم داراي املاک بسيار باشکوهي بود.

خواهران شاه نيز علاوه بر کاخهايي که در سعدآباد، کرج، چالوس و نور و ساير نقاط ايران داشتند، املاک بسيار گراني در آمريکا خريداري کردند. آپارتمان معروف چند هزار متري اشرف در منهتن نيويورک در آسمان خراش امپاير است، کاخ او و شمس در کاليفرنيا از کاخهاي مشهور آمريکاست.

واضح است که فرهنگ کاخ‌نشيني توأم با فرهنگ لوکس‌گرايي است و دربار شاه، بي‌مهابا براي پاسخ به حس لوکس‌گرايي به اموال ملت دست‌درازي مي‌کرد. ثريا همسر دوم شاه که به گزاف او را زني صادق مي‌شمردند، حتي از وامهاي آمريکا به ايران براي تجملات چشم‌پوشي نمي‌کرد. او خود در خاطراتش مي‌نويسد: «حکومت زاهدي از اعتباري معادل چهل و پنج ميليون دلار برخوردار است. ديگر از اين که پيش‌خور کردن پولها براي هزينه شخصي شاه ايجاد جنجال بکند هراسي ندارم. بنابراين دکوراتور ژانسن را از پاريس فرامي‌خوانم و با کندن هزاره‌هاي چوبي وحشتناک تالارهاي پذيرايي و تغييراتي که مي‌دهد به زودي کاخ اختصاصي با ديوارهاي نقاشي شده و مبلها و تزئينات لوئي شانزدهم چنان جاي زيبايي مي‌شود که دوست دارم.»(315) اين لوکس‌گرايي در کاخ شاه در زماني صورت مي‌گيرد که تهران از زبان ثريا اينگونه توصيف مي‌شود: «محلات جنوب شهر با جويهاي سرباز که آب کثيف آن پس از عبور رختشوي خانه‌ها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم مي‌رسد، بچه‌هاي مفلوج، زنان و پيرمردان گرسنه، گل ولاي کوچه‌ها که خانه‌هايشان شباهتي به خانه ندارد، محلاتي که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکايت نيز ندارند.»(316)

فرح نيز که از يک خانواده فقير بود و براي اجراي عدالت ژستهاي چپگرايانه مي‌گرفت به محض رسيدن به دربار شاه ناگهان دگرگون شد، خلق و خوي کاخ‌نشيني گرفت و در اندک مدتي گوي لوکس‌گرايي را از ديگران ربود و به بهانه حفظ آثار [هنري] دستور داد درهاي کاخ سعدآباد را کندند و به «جاي آن درهاي عتيقه و قيمتي، درهاي قلابي با قيمت گزاف آوردند.»(317) فرح به جايي رسيد که کاخهاي سعدآباد او را قانع نمي‌کرد و با طرح کاخ نياوران هزينه سرسام‌آوري را به دولت ايران تحميل کرد. به گفته فردوست «هزينه ايجاد کاخ نياوران و مرمت کاخ قاجار (صاحبقرانيه) در نياوران رقم فوق‌العاده‌اي را تشکيل مي‌داد.»(318) هزينه تجهيزاتي کاخ نياوران در سالهاي 1349 به بعد داراي يک رديف کاخ در بودجه کشور گرديد. (319) فرهنگ کاخ‌نشيني و احساس لوکس‌گرايي و غربزدگي فرح به حدي بود که حاضر نشد از مبلهاي زيباي ساخت ايران در کاخ نياوران استفاده کند. او شخصاً به پاريس رفت و مبلمان گران‌قيمتي را براي کاخ خريداري کرد.(320)

يک شرکت فرانسوي به نام «ژان‌سن»، مأمور تزئين کاخهاي دربار پهلوي بود. (321) پرداخت سرسام‌آور هزينه‌هاي تزئين کاخها، خصوصاً کاخ اشرف (322) جفاي مضاعفي بر مردم فقير ايران بود.

نکته :

دربار محمدرضا شاه پهلوي فسادمالي تکاثر حاتم بخشي کاخ افزايي

منبع:

سايت باشگاه انديشه، نقل از كتاب سقوط (مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي)

/ 1