پيام حوزه: نظر حضرتعالي راجع به هدف تحصيل در حوزههاي علميه چيست و رسالت طلاّب علوم ديني را در چه ميبينيد؟آيةالله مصباح يزدي: بسم الله الرحمن الرحيم. حوزه، به عنوان يك مركز آموزشي علوم ديني، يك هدف كلّي، بيشتر ندارد و آن آموزش دين است. به تعبير ديگر، تربيت كساني كه بتوانند دين مقدّس اسلام را در ابعاد مختلفش براي اقشار مختلف مردم بيان كنند و از مواضع دين دفاع كنند. اين هدف كلّي با توجه به جهات مختلفي، قابل تعدّد و تكثّر است؛ يعني، اهداف جزئي از آن متولّد ميشود:1 ـ به لحاظ محتواي خود دين؛ دين، شامل مطالب مختلفي مانند عقايد، احكام عملي ـ با آن گستردگي فروع ـ مسايل اخلاقي و معنوي مسايل تاريخي، سيره ائمّه عليهمالسلام و مسايل ديگر است. لازمه اين نگاه، اين است كه اهدافي مانند تربيت فقيه و تربيت مفسّر و تربيت فيلسوف و... داشته باشيم.2 ـ به لحاظ سطح آموزش؛ اهداف، از اين جهت به سه دسته تقسيم ميشوند:الف) آموزش گران دين در سطح ابتدايي و ساده؛ب) آموزش گران در سطح متوسط براي مراكز علمي؛ج) آموزش گران در سطوح خيلي عالي، مانند دروس خارجِ فقه و فلسفه و... .3 ـ به لحاظ شيوههاي آموزشي؛ تبليغ دين و آموزش آن به شيوههاي مختلفي صورت ميگيرد؛ گاهي به صورت سخنراني است و گاهي به صورت كلاسداري و گاهي به صورت نوشتن و تأليف و زماني به صورت هنري است. حوزه بايد به گونهاي باشد كه حتي بتواند بر اُمور هنري مانند نمايشنامهنويسي و... نظارت كند و با نمايش برنامهها و فيلمهاي ارزنده، اسلام را به مردم ـ ايران و دنيا ـ بشناساند.4 ـ به لحاظ علوم و دانشها؛ آموزش در حوزهها منحصر به مطالبي كه مستقيما دردين وجود دارد، نيست؛ مثلاً ادبيات و منطق و... اينها كه مستقيما در دين مطرح نشدهاند؛ علوم ابزاري هستند. امّا حوزه بايد فردي را داشته باشد كه متخصص در فن خطابه باشد، متخصّص در ادبيات باشد؛ يعني، در كنار فقيه، در حوزه بايد فيلسوف باشد، بايد اديب باشد، بايد الآن از راههاي مختلف به اسلام ـ و بخصوص شيعه ـ حمله ميشود. امروز شبهات زيادي در باره اسلام، نوشته و پخش ميشود. از حقوق جزايي اسلام گرفته تا ديدگاههاي ديگر اسلام، همه مورد هجوم دشمنان قرار دارد. ما، بايد روانشناسي، جامعه شناسي و... بدانيم تا بتوانيم پاسخگو باشيم. ما بايد از حقوق ـ چه جزايي و چه مدني و چه اساسي ـ اطلاع داشته باشيم؛ ما، بايد از مباني فكري «حقوق بشر» اطلاع داشته باشيم، تا بتوانيم پاسخ شبهاتي مانند «منافات داشتن حقوق جزايي اسلام با حقوق بشر» را بدهيم. براي شناخت مباحثي چون روانشناسي نميتوانيم به سراغ دانشگاه برويم؛ زيرا، آنها ديكته شده غرب است، آن هم با گزينشي از طرف آنها. ممكن است آنچه اينك به عنوان «روانشناسي» تدريس ميشود، مطالبي باشد كه در خود غرب مردود شده باشد.حوزويان، حتي علومي مانند علوم تجربي و رياضي و فيزيك و زيستشناسي را بايد بدانند؛ زيرا، خيلي از شبهاتْ مربوط به اين علوم است. علوم انساني، به گونهاي است كه مسايل آن دايما در تحوّل است و نظريات جديدي مطرح ميشود و مكتبهاي جديدي به وجود ميآيد. لذا حوزه بايد از جديدترين نظريهها و ديدگاهها مطلع باشد.5 ـ به لحاظ مخاطبان؛ ما، يك وقت با مسلمانان و شيعيان ايران مواجه هستيم و ميخواهيم اسلام را به آنها آموزش بدهيم و سطح معلوماتشان را بالاتر ببريم و يك وقت است با كساني كه اصلاً منكر دين هستند، مواجهيم و يك وقت با پيروان اديان ديگر و يا فرقههاي مختلف اسلامي برخورد داريم، اينها را چگونه آموزش بدهيم؟ با آنها، چگونه بحث كنيم؟ هر فرقه و گروهي، شيوه خاصي ميخواهد. ما، بايد حتي قبل از اينكه اسلام را بدانيم، با مبناي فكري و عقيدتي آنها آشنا باشيم تا بتوانيم برخورد كنيم. پس، يكي از اهداف حوزه، تربيت كساني است كه به مذاهب و اديان مختلف، آگاه هستند. با توجه به تشعّب مذاهب و اديان اين طور نيست كه ما فقط يك رشته به نام رشته اديان داشته باشيم. تا قبل از انقلاب، زمينه كار براي روحانيت در داخل هم فراهم نبوده، چه برسد به خارج. ما، اصلاً توجه به رسالتي كه روحانيّت شيعه براي اداره كل جهان دارد، نداريم. ما، خيلي ضعيف برخورد ميكنيم.6 ـ به لحاظ اخلاق؛ يكي از اهداف، اهداف اخلاقي و تربيتي است. درست است كه ما ميخواهيم دين را آموزش دهيم، امّا كسي كه ميخواهد دين را آموزش بدهد، بايد خودش، عامل باشد، بايد تربيت شده مكتب باشد. اگر خودش عامل به دين نباشد، گفتارش در مردم اثر نميكند. اين، بايد به عنوان يك هدف فوري، در حوزه مطرح باشد. متأسفانه، جاي اين هدف بسيار پايين است و بايد بگويم براي مثل بنده شرمآور است كه در يك حوزه سي هزار نفري، بيش از چند استاد اخلاق، نداريم و حال آنكه براي حوزه سي هزار نفري، سه هزار مربي ميخواهيم؛ سه هزار، نه، سيصد مربي لااقل بايد باشد.7 ـ به لحاظ سياسي؛ هدف ديگري كه به عنوان يك هدف جنبي، ميشود مطرح كرد، اين است كه عالم ديني، وقتي ميتواند در جامعه كار آمد باشد كه از مسايل روز دنيا و كشور خودش مطلّع باشد. پس يكي از اهدافي كه ما ميتوانيم مطرح كنيم، دادن آموزشهاي سياسي ـ اجتماعي، مربوط به كشور و در درجه دوم مربوط به كشورهاي اسلامي و در مرحله سوم كلّ كشورهاي جهان، است.پيام حوزه: حضرتعالي اولويتها را در ساختار نظام آموزشي حوزه، چه اموري ميدانيد؟آيةالله مصباح يزدي: به بعضي از آنها اشاره شد و اگر بخواهيم به صورت تحليلي مطرح كنيم ميتوانيم بگوييم ملاك اولويّت چند چيز ميتواند باشد:1) اولويت، به خاطر محتواي عالي؛ فرض كنيد مبحثي كه خدا را اثبات ميكند و يا اصل دين را، اين اولويت دارد و اگر اين نباشد نوبت به چيزهاي ديگر نميرسد.2) اولويت به خاطر كميِ داوطلب؛ ممكن است رشتهاي، خيلي اولويت هم نداشته باشد ولي چون در اين رشته، داوطلب كم است، بايد به اين مسأله اهميت بدهيم و اهرمهايي ايجاد كنيم كه افراد، آن علوم را فرا بگيرند.3) اولويتهاي مقطعي؛ در يك عصري، يك سلسله مسايل خاصي مطرح ميشود كه با مسايل سال قبل يا بعدش، تفاوت دارد. يادتان هست كه قبل از انقلاب يكي از بحثهاي حادي كه مطرح بود، بحث ماركسيسم بود. آن زمان، ايجاب ميكرد كه عدهاي به اين مسايل بيشتر بپردازند. و بحمدالله، با فروپاشي شوروي، اولويتش را از دست داد. امروز، مسايل ديگري مانند معرفت شناسي و نسبيت معارف بشري و... مطرح است. حوزه بايد آن آمادگي را داشته باشد كه هر وقت انحراف خاصي و شبهات خاصي، مطرح شد، بتواند نيروهايش را بسيج كند.امّا راجع به ساختار نظام آموزشي حوزه، عرض كنم كه پيش از انقلاب، حوزه زيرفشارهاي بسيار بود و بعد از انقلاب هم درگير مسايل انقلاب، لذا نتوانستيم در باره ساختار حوزه، آن طور كه شايسته است، فعاليت كنيم.پيام حوزه: چه ساختاري را براي نظام آموزشي حوزه توصيه ميفرماييد؟آيةالله مصباح يزدي: بين شيوههاي موجود تجربه شده، اختلاف اساسي نيست و اختلاف آنها در ابزارهاي آموزشي است. حقيقت اين است كه الآن در يك سطحي هستيم كه بايد در تحوّلات كلّي فكر كنيم و نه در جزئيات؛ يعني، يك وقت ما ميخواهيم بحث كنيم كه شيوه آموزشي ايدهآل براساس ارزشهاي اسلامي و تجربياتي كه از علما و اساتيد گذشته به دست آوردهايم، چيست؟ و يك وقت بحث بر سر اين است كه الآن در شرايط موجود، براي انتقال از وضعِ فعلي به يك وضع بهتر، چه بايد بكنيم؟ الآن، فكر كردن در باره شيوه ايدهآل، از كار ما دور است؛ يعني، هنوز فاصله زياد داريم تا بحث در مورد آن بكنيم. بيشتر بايد در باره شيوههايي كه الآن با آن مواجه هستيم و بايد يكي را انتخاب كنيم، فكر كنيم.الآن شيوههاي مختلفي در خود ايران وجود دارد. به نظر من شيوه ترمي از بقيه شيوهها عاقلانهتر و با صرفهتر است و تجربه حوزه، هم اين را تأييد ميكند.پيام حوزه: نظر حضرتعالي در خصوص متون آموزشي و احيانا ضرورت اصلاح آن چيست؟آيةالله مصباح يزدي: به نظر بنده، سه مقطع كلّي را بايد در نظر بگيريم:1 ـ مقطع عمومي؛ 2 ـ مقطع متوسطه؛ 3 ـ مقطع عالي.هر كس وارد حوزه شد، بايد مقطع عمومي را بگذراند. اين مقطع، مثل معلومات عمومي است. زمان گذراندن اين دوره، چهار سال يا پنج سال است. مواد درسي اين دوره، ادبيات عرب، فقه، اصول، آشنايي با منطق و استدلال، آشنايي با تفسير، حديث، تاريخ پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهمالسلام است.مقطع متوسطه، چند رشتهاي است. در اين مقطع هر كس راهش از ديگري جدا ميشود. دروس تبليغ و فلسفه و تاريخ و... با هم تفاوت دارد؛ يعني لازم نيست فقيه متخصّص در فلسفه باشد و ... .البته اين را هم بگويم اين علوم با هم ارتباط دارند؛ حتي علوم عقلي ممكن است در جايي با علوم نقلي ارتباط برقرار بكنند. يك فيلسوف اسلامي نميتواند از تفسير قرآن دور باشد، از حديث و نهج البلاغه بياطلاع و بيبهره باشد؛ ولي ستون اصلي و فقرات معلوماتش علوم عقلي است. به طور كلي اين طور نيست كه يك ديواري كشيده شود بين اينها كه همه برنامههايشان با هم تفاوت داشته باشد. خير، دروس مشتركي هم دارند.پيام حوزه: آيا مراد، دروس عمومي و اختصاصي است؟آيةالله مصباح يزدي: دروس اختصاصي را ميتوان ملاك انشعابي اينها دانست.بعد هر يك از اينها به رشتههاي متعددي تقسيم ميشود. در مقطع سوم، بايد بيش از بيست رشته تخصّصي داشته باشيم. البته هر رشتهاي هم، خود، به گرايشهاي متعددي تقسيم ميشود. مثلاً رشته تبليغ، با توجه به مخاطبان آن گرايشهاي مختلفي دارد؛ آن كه مخاطب او، مسيحي است مطالبي بايد بداند و آن كه با بودائيان سر و كار دارد مطالب و معلومات ديگر.پيام حوزه: در باره كتب درسي هم نظرتان را بفرماييد؟آيةالله مصباح يزدي: كتب درسي كه ديگر جاي سؤال ندارد؛ زيرا، همه اعتراف دارند كه متون درسي موجود در حوزه، پاسخگوي نيازها نيست و كمبود دارد. در علوم ابزاري و مقدماتي ـ مثل ادبيات، منطق، اصول فقه ـ ما، احتياج به تمرين داريم؛ يعني، وقتي قاعدهاي گفته ميشود، بايد كاربردش را هم ياد بگيرد كه كجا بايد اين قاعده را به كار بَرد و چگونه از آن استفاده كند. افراد زيادي هستند كه چهار، پنج سال ادبيات خواندهاند و الفيّه را از حفظ ميخوانند، امّا يك عبارت عربي را، صحيح نميتوانند بخوانند؛ چرا؟ چون تمرين نكردهاند. خود من به خاطرم دارم كه بعضي از مراجع، براي صحبت با فردي كه از كشورهاي عربي آمده است احتياج به مترجم دارد.يكي ديگر از نقصها اين است كه بسياري از مطالب هست كه در يك زماني مطرح و مورد حاجت بوده است، ولي حالا ديگر موضوع و محمول اينها مطرح نيست. بسياري از مباحث كه در كتب كلامي در باره اختلاف اشعري و معتزله، مطرح است، الآن احتياج نيست كسي آنها را بخواند و يا برخي از مباحثي كه در طبيعيات فلسفه آمده است، چه لزومي دارد كه الآن آن مطالب خوانده شود؟پيام حوزه: نظر حضرتعالي در باره نقش استاد در حوزههاي علميه و اصولاً در زمينه پرورش استاد چيست؟آيةالله مصباح يزدي: وقتي روش آموزشي ما مطلوب نباشد، فارغ التحصيلان ما به آن اهدافي كه بايد برسند، يا نميرسند يا خيلي كم ميرسند، چه رسد به اينكه ما بتوانيم كساني را تربيت كنيم كه باز بتوانند تدريس كنند؛ يعني، اين، هدف عاليتري است. يك وقت ميخواهيم اقتصاددان تربيت كنيم و يك وقت، استاد و مدرس اقتصاد، يك وقت ميخواهيم مجتهد تربيت كنيم و يك وقت ميخواهيم مجتهدپرور تربيت كنيم. اين، خيلي سطح بالاتري است. ما، براي اينها اصلاً برنامهريزي نداشتيم و تربيت استاد، خودرو بوده است. افرادي كه براي استادي انتخاب ميشوند، بايد از نظر كيفيّت بيان، از حيث نظم دادن مطالب، ورود و خروج در مطلب قوي باشند. يك مقداري از اين ويژگيها، طبيعي است و يك مقدار هم آموزشي. هنوز اساتيد ما كه متعلّق به يك نسل گذشته يا دو نسل گذشته هستند، اين فرهنگ را نپذيرفتهاند كه بايد در شيوه آموزشي، در متون درسي، تحوّل داد. و اين، مشكل بزرگي است.بعضي، حرفهاي مغالطهآميزي ميزنند كه در شأن يك روحاني روشن نيست. مثلاً ميگويند امام يا ديگران، همين كتابها را خواندند و به اينجا رسيدند، پس ما هم بايد همين كتابها را بخوانيم. اگر اين سخن درست باشد، پس ما بايد همان كتابي را بخوانيم كه شيخ انصاري خواند و شيخ انصاري شد. الآن بايد كتابهايي نوشت كه مطالب را با همان قوّت علمي ولي سريعتر به طلبه منتقل كرد. به نظر من 99% كتب درسي ـ اگر نگويم همه ـ بايد عوض شود.