پيام حوزه: اصولاً هدف از تحصيل در حوزه علميه چيست؟آيةالله مهدوي كني: بسم الله الرحمن الرحيم. من فكر ميكنم از آيه شريفه نَفْر ميتوان هدف از تحصيلات حوزه را فهميد. آنچه كه از تفاسير استفاده ميشود، اين است كه تفقه غير از آگاهي است. لذا، اولين چيزي كه لازم است تفقّه است و اينكه وظيفه ديني به مردم ابلاغ شود. پس يك هدف آموزشي است و يك هدف كاربردي.پيام حوزه: به نظر حضرتعالي، ساختار حوزه براي رسيدن به اين اهداف، چه كاستيها و موانعي دارد؟آيةالله مهدوي كني: من از آيه « نَفْر » دو نكته استفاده ميكنم يكي تعبير به «طايفه» است، يعني بايد در حال طواف و گردش باشند. پس بايد دو جهت در ميان علماي حوزه باشد: يكي اينكه هميشه بايد در حال طواف و گردش بين حوزه و مردم باشند، سكون مضرّ است، و ارتباط با حوزه هم نبايد قطع شود، مثل پزشكان كه دورههاي مطالعاتي دارند.اين ارتباط خاصيتي دارد كه نياز مردم را ميفهميم. حتي فلسفه هم اينطور است كه هر روز سؤال و شبههها و ايسمهاي گوناگون به وجود ميآيد.نكته دوم؛ عالم بايد در ميان مردم برود و آنها را تربيت كند و مشكلات فكري آنها را حل كند. اول هم بايد به ده و محل خودش خدمت كند چون نسبت به آنها دَيْن دارد. پس كاستيهاي حوزه اين است كه ما بايد كساني را تربيت كنيم كه مشكلات جامعه را حل كنند. در اين باره بايد نيازها را ديد؛ يك وقت ما ميخواهيم طلبهاي را براي روستا تربيت كنيم، يك وقت براي شهرهاي بزرگ و دانشگاهها و... .يكي از اشكالات و كاستيها اين است كه ما براي پايههاي مختلف و مراتب و مردم گوناگون برنامههاي متناسب نداريم. سنيها جلوتر از ما هستند؛ چون وابسته به حكومتها بودهاند، نيازها را بيشتر درك كردهاند. پس يكي از كاستيها، همين بيبرنامگيها و عدم استعداديابي افراد است.پيام حوزه: در حوزه همانطور كه مستحضريد، پايههاي تحصيلي حوزه را ده پايه قرار دادهاند. اوّلاً، اين ده پايه چه ضرورتي دارد؟ ديگر اينكه اصولاً مقاطع تحصيلي چگونه بايد عرضه شود، عمومي، نيمه تخصّصي و تخصّصي باشد؟آيةالله مهدوي كني: اين ساختار فعلي، پاسخگوي نيازهايي كه عرض كردم نيست. در دوره عمومي، عربي و منطق و اصول و مقداري فقه بايد خوانده شود، ولي در كنار همين دوره عمومي، بايد استعداد و ذوق طلبه شناخته شود، تا اگر بعد از چهار، پنج سال از حوزه بيرون رفت، به درد كاري بخورد. حتي من معتقدم، ما كساني را كه تربيت ميكنيم، بايد مسايل جغرافيايي و فرهنگيِ مناطقي كه براي تبليغ ميروند را به آنان آموزش دهيم تا با آمادگي و ذهنيت به آن مناطق بروند.پيام حوزه: در حوزه، عدهاي معتقدند كه بايد همين روشهاي سنتي را حفظ كرد. عدهاي ميگويند بايد به شكل كلاسيك باشد. عدهاي هم پا را فراتر گذاشته و ميگويند نظام «ترمي» و «واحدي» دانشگاه اجرا شود. حضرتعالي، كه از هر دو نظام مطلعيد (حوزه و دانشگاه) چه نظري دارد؟آيةالله مهدوي كني: من نظام واحدي را ميپسندم، امّا با يك خصوصيتي. سيستم واحدي در يك زمان محدودي است كه دانشجو را از تعمّق باز ميدارد؛ چون استاد و شاگرد با عجله كار ميكنند. در سيستم واحدي، بايد درسهايي را مشخص كنيم و زمانش را مقداري وسيعتر كنيم.استاد هم بايد با شاگردان برخوردي محقّقانه داشته باشد. كلاسها هم بايد محدود باشد؛ كسي كه كلاس پانصد نفري دارد اين حُسن نيست ظرفيت كلاسهاي استاندارد 20 ـ 25 نفر و دروس تخصّصي و عالي 4 ـ 5 نفر كافي است.پيام حوزه: امتيازهاي نظام موجود را هم بيان فرماييد؟آيةالله مهدوي كني: يكي از نقاط قوت همين باز بودن زمان در حوزه است، البته براي كساني كه اهلش هستند، امّا همين، براي كساني كه اهلش نيستند، نقطه ضعف است.پيام حوزه: در باره متون آموزشي حوزه نظرهاي متفاوتي هست. بعضي معتقدند كه اين كتابها را علماي بزرگي نوشتهاند و بايد حفظ شوند. عدهاي هم ميگويند به طور كلي حذف شوند. نظر حضرتعالي چيست؟آيةالله مهدوي كني: بنده قايل به جمع هستم. اين متون خيلي ارزندهاند، ما نبايد اين متون را به طور كلي كنار بگذاريم. امّا به درد درس دادن هم نميخورند؛ چون اين كتابها مربوط به چند سده پيش است امروز، ثابت شده كه پيچيده و مغلق نوشتن اشتباه است. امّا براي حفظ اين كتابها بنده اعتقادم اين است كه استاد بايد طلاب را وادار كند تا به كتابهايي چون لمعه، جواهر، مكاسب و... مراجعه كند. ما در مدرسه مروي همين كار را انجام دادهايم، در عين حال كه كتابهاي جديدي گذاشتهايم، شرح لمعه را حذف نكردهايم.امّا در مورد روش تدريس؛ در حوزه، معمولاً كتاب را بيان ميكنند و تطبيق ميكنند و بعضي هم سطر به سطر بيان ميكنند، در حالي كه در دانشگاهها مطالب مورد نظر را تيتروار ميگويند، يك تيتر ميگويند و زير مجموعههاي آن را مينويسند و بيان ميكنند. شاگرد اوّل كليات را حفظ ميكند و سپس تفصيلي ميآموزد. اساتيد، سر كلاس چند كتاب را معرفي ميكنند و مطالب را تيتروار بيان ميكنند. لذا، بايد در حوزه يك قسمتي براي تربيت مدرس در نظر گرفته شود.يكي ديگر از محاسن دانشگاه اين است كه استاديار دارند، استاديار در درس استاد مينشيند و شاگردان مطالب درس را از او ميگيرند و در واقع «يار» استاد است. همچنين در تصحيح، تحقيق و... كمك استاد است. در حوزه هم ما بايد استاديار داشته باشيم.پيام حوزه: ضرورتهاي جوامع بشري زياد است. چه رشتههاي الآن در حوزه بايد تدريس شوند و اولويت دارند؟آيةالله مهدوي كني: تخصّص در رشتههاي دانشگاهي چون مديريت، اقتصاد، روانشناسي و... را براي طلاب لازم نميدانم، امّا تخصّص در رشتههاي حوزوي مثل كلام، فلسفه، تفسير و... لازم است.نكته ديگر اينكه، رشتههايي كه در شوراي انقلاب فرهنگي تصويب شد و قرار شد طبق آن مدرك بدهند، من از اوّل با آن مخالف بودم. آن وقت كه معادل ميدادند هم مخالف بودم؛ طلبه شش سال در حوزه درس ميخواند تازه يك معادل ليسانس ميدهند كه مساوي با سه سال ونيم حضور در دانشگاه است اين ارزش حوزه را پايان ميآورد.اكنون كه خود مدرك ليسانس و فوق ليسانس را تصويب كردهاند هم مخالفم، اگر ميخواهيم اصالت حوزه را حفظ كنيم چرا ليسانس و فوق ليسانس گذاشتهايم. چرا مدارك حوزوي خودمان را نگوييم. اينكه آقايان چطور اين را قبول كردهاند من تعجب ميكنم. اگر حوزه به مدركهاي دانشگاهي اصالت بدهد، اين، طلبه را دنبال خودش ميكشد و اين، در واقع شكست حوزه است. مثلاً اگر ما به طلبهاي كه ده سال دوره سطح را گذرانده مدرك ليسانس بدهيم، اين، جاذبههاي حوزه را كم ميكند؛ داوطلب ميگويد ميروم دانشگاه چهار ساله ليسانس ميگيرم. البته بگذريم از كساني كه انگيزههاي الهي دارند. ما بايد عامه مردم را در نظر بگيريم.پيام حوزه: به نظر حضرتعالي، تخصّص در حوزه از چه زماني بايد شروع شود؟آيةالله مهدوي كني: اگر آن مقدماتي كه عرض كردم طي شود و سبك تدريس هم اصلاح شود، من فكر ميكنم در حد شرح لمعه ميتوان به دنبال تخصّص رفت. اگر سبك درس را عوض كنيم، بعد از چهار سال كه شرح لمعه تمام شد ميشود تخصّص و درس خارج را شروع كرد. مثل دانشگاه كه بعد از ليسانس به دنبال تخصّص ميروند.پيام حوزه: جايگاه استاد در نظام آموزشي چگونه است و براي تربيت استاد چه بايد كرد؟ چه طرحهاي عملي براي استفاده از ذخاير حوزه در نظر شماست؟آيةالله مهدوي كني: براي تربيت استاد در حوزه يكي از اين دو را بايد انجام داد: 1 ـ آموزشهاي كوتاه مدت روش تدريس و كلاسداري؛ 2 ـ آموزش دراز مدت و در ضمن تعليم؛ همچنان كه در دانشگاهها رسم است كه دانشجويان در كلاس كنفرانس ميدهند و پس از فارغ التحصيل شدن، استاديار ميشوند.امّا در مورد استفاده از ذخاير حوزه، عدهاي ممكن است به جهاتي نتوانند تدريس كنند بايد در مراكز تحقيقي از آنها استفاده كرد. مثلاً در همان بحث تغيير متون ميشود از اين بزرگان كمك گرفت همچنين به عنوان استاد مشاور و راهنما از آنها استفاده كرد.در پايان، از حُسن ظن شما تشكر ميكنم. اميدوارم در اين راهي كه در پيش گرفتهايد موفق باشيد. اصل كار بسيار خوب است، استقامت ميخواهد. من اعتقادم اين است كه تحول فرهنگي در قم به وسيله علامه طباطبائي شد و تحول سياسي به وسيله امام ؛ علامه طباطبائي تفسير و فلسفه محققانه را در حوزه زنده كرد.