گفتگو با آیة‏ الله واعظ زاده خراسانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفتگو با آیة‏ الله واعظ زاده خراسانی - نسخه متنی

مصاحبه شونده: محمد واعظ زاده خراسانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي مصاحبه با آية‏الله واعظ زاده خراساني

پيام حوزه: در حضور حضرت آية‏الله جناب آقاي واعظ زاده، دبير كل محترم «مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي» (المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الإسلامية) هستيم. به عنوان اوّلين سؤال خواهش مي‏كنيم با اشاره به پيشينه تلاش علما و بزرگان در پيش و پس از انقلاب، براي ايجاد وحدت بين مسلمين، بفرماييد چه ضرورت‏هايي باعث شد مجمع جهاني تقريب ايجاد شود؟

آية‏الله واعظ زاده: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلّي‏الله علي محمد وآلِهِ أجمعين.

با تشكر از تلاش و فعاليتي كه مجله وزين پيام حوزه در ابعاد گوناگون معارف اسلامي داشته و دارد، از اين كه مي‏خواهيد مقاله‏اي در باره مجمع جهاني تقريب به چاپ برسانيد، تشكر مي‏كنم و اين را نويدي براي آينده اسلام مي‏دانم.

به عقيده من، مسأله لزوم همبستگي و وحدت‏اسلامي، جزء ضروريات اسلام است و ما نبايد به آن، به ديد امري اخلاقي و مستحبي نگاه كنيم. امام كاشف‏الغطاء (رضوان الله تعالي عليه) مي‏فرمودند: «بُني الإسلامُ علي دعامتين: كلمة التوحيد و توحيد الكلمة». اگر جامعه ما، جامعه‏اي توحيدي است، بايد جامعه‏اي باشد كه به «وحدت» گرايش داشته باشد. اين تفكر، كم و بيش، در جامعه ما و مسلمين ديگر بوده است، ولي از حدود صد سال پيش كه كشورهاي اسلامي تجزيه شدند و تعصبّات فرقه‏اي با توطئه‏هاي گوناگون استعمار اوج گرفت، مصلحاني از بين علماي اسلام و رجال سياسي جهان اسلام، وارد ميدان شدند و به صورت گسترده مسلمانان را به وحدت دعوت كردند. در رأس همه، مرحوم «سيد جمال‏الدين اسدآبادي» است.

نداي سيد جمال‏الدين و شاگردان او، هر چند به وحدت فرهنگي هم نظر داشتند، امّا بيشتر جنبه سياسي داشت و وحدت سياسي وجهه همت آنان بود.

آنان، پيروان مذاهب را به نفي تعصب دعوت مي‏كردند. اين جريان، پس از سيد جمال، در همه كشورهاي اسلامي، به خصوص جاهايي كه شيعه و سنّي رو به روي هم قرار داشتند مثل شبه قاره هند و تا حدي در عراق و از آن ضعيف‏تر در ايران، گسترش يافت و جمعيت‏هايي با نام «اتحاد اسلامي»، «وحدت اسلامي» و نام‏هاي نظير آن، در آفريقا و شبه قاره هند و دولت عثماني و ايران تشكيل شد. رفته‏رفته، در مصر جمعيت «إخوان‏المسلمين» كه متأثر از همين افكار و مقداري هم از فكر سلفي‏گري بود، پيدا شد. «حسن البنّاء» رهبر و بنيان‏گذار اين جمعيت، و ديگر هم‏فكرانش روي وحدت شيعه و سني هم تكيه كردند و در سخنراني و آثارشان از شيعه با احترام نام مي‏بردند.

اين زمينه‏ها باعث شد تا در حدود پنجاه سال پيش، در 1327 شمسي در قاهره جمعيتي به نام «جماعة التقريب بين المذاهب الإسلامية» تشكيل شود. آن‏ها، مركزي را به نام «دارالتقريب بين المذاهب الإسلامية» بنيان گذاشتند و مجله‏اي هم به نام رسالة الإسلام منتشر كردند. اين مجموعه، تا انتهاي زمان فعاليت خود، بزرگ‏ترين تشكلّي بود كه دعوت به وحدت مي‏كرد. مؤسسان آن از شخصيت‏هاي معروف جهان اسلام، مانند شيوخ و اساتيد الأزهر بودند. «علامه شيخ محمد تقي قمي» ـ هر چند از علماي طراز اوّل نبود،ولي از لحاظ فكري وپختگي بايد گفت كه در طليعه ايشان بود ـ با موافقت شخصيت ارزشمند حضرت آية‏الله العظمي بروجردي قدس‏سره از ايران و در شامات و عراق در رأس همه مرحوم «كاشف الغطاء» از اين فكر حمايت كردند و شايد بعضي از اين‏ها در معنا جزء مؤسسان بودند ولي اظهار آن را مصلحت نمي‏دانستند؛ گرچه به شدت از اين جماعت حمايت فكري و مالي مي‏كردند. در آن زمان، دارالتقريب انصافا خيلي كار كرد.

امتياز مهم اين حركت، گرايش و تأييد عالمان بزرگ و نداشتن صبغه و رنگ سياسي بود كه باعث موفقيت شد. گرچه بنيان‏گذاران اين حركت با سياست اسلامي مخالفتي نداشتند، امّا عنوان حركت آنان سياسي نبود.

امتياز ديگر، جايگزيني اصطلاح «تقريب» به جاي «وحدت» بود. اين عبارت، نشانگر آن بود كه اولاً، اين كار جنبه فرهنگي و علمي دارد و تا وقتي كه يك نوع تفاهمي بين عالمان اسلام و پيشوايان مذاهب پيدا نشود، نمي‏شود مسلمانان را دعوت به يك نوع وحدت كرد؛ زيرا چنين وحدتي در حالي كه تفاهم و تقريبي ايجاد نشده، وحدت صوري و سياسي است و تا وقتي كه يك اختلاف اين چنيني هست، ثمره نمي‏دهد.

ثانيا، جايگزيني «تقريب» به جاي «وحدت»، نشان مي‏داد كه هدف بنيان‏گذاران اين حركت، انحلال و يا ادغام مذاهب نيست، بلكه مقصود اين است كه مذاهب، با حفظ استقلال و ماهيت خود، به يكديگر نزديك شوند.

اصول اين حركت بر امهات و مسايل اصلي اسلام كه مورد اتفاق همه مسلمين است متكي بود و مؤسسان آن به‏خصوص روي فقه تكيه مي‏كردند و مدعي بودند كه فقه، مذاهب مهم موجود مانند مذهب شافعي، مالكي، حنبلي، حنفي، جعفري و زيدي را از هم جدا كرده است. البته، اختلافات عقيدتي بين مذاهب ديگر با شيعه در مسأله امامت وجود دارد؛ چنان كه در مذاهب اهل سنت نيز در مسايل عقيدتي اختلافاتي است. گروهي گرايش اشعري دارند و گروه ديگر گرايش اعتزال؛ اما هيچ يك از اختلافات عقيدتي، باعث ايجاد مذهب نشده است، و كسي نمي‏گويد فلان قسمت عالم اسلام اشعري هستند يا اعتزالي، بلكه تقسيمات برحسب فقه است. لذا، تكيه بر تقريب در محدوده فقه مذاهب، كار خوبي بود.

ما نيز در آيين‏نامه‏اي كه براي اين مجمع فعلي تنظيم كرده‏ايم، جهات مختلف ايجاد تقريب را مورد توجه قرار داديم و اساس را بر فقه گذاشتيم؛ زيرا مسايل فقهي، آن حساسيت مسايل اعتقادي را ندارد و ايجاد كدورت نمي‏كند. مسايل فقهي، براساس استناد به مداركي است كه همه آن‏ها در كتاب‏ها نوشته شده، و علاوه برآن، تفاهم و روابط بين فقهاي اسلام از صدر اسلام و پيش از پيدايش مذاهب موجود بوده است. به عقيده من در آن هنگام مذهب واحدي وجود نداشته هر چند، مكاتب فقهي عراق و حجاز و شام وجود داشته‏اند. بعدها هم كه مذاهب ايجاد شد، روابط حسنه بين پيروان آن‏ها موجود بود و بعد هم كه مذاهب كاملاً اوج گرفت و اختلاف مذاهب مطرح شد، در اين باره كتاب نوشتند و هر گروه آراي خود را طرح و از آن دفاع كردند، و تدريجا اختلافات فقهي توأم با تعصب و جبهه‏گيري بين علماي مذاهب و پيروان‏شان گرديد و حكومت‏هاي نامشروع اسلامي هم عليه يكديگر از اين اختلافات مذهبي كمك گرفته، بر شدت تفرقه‏گرايي افزودند تا اين‏كه در حدود پنجاه سال پيش، همان‏طور كه گفته، در قاره، دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه؛ به‏وسيله عده‏اي از علماي شيعه و اهل سنت تشكيل گرديد. از جمله اين دانشمندان شيخ محمود شكتوت شيخ جامع ازهر بود، او به جواز عمل به مذاهب مشهور از جمله مذهب اماميه‏اش عشريه فتوا داد. در بين علماي شيعه، هواخواهاني پيدا كرد و در رأس همه مرجع بزرگ مرحوم آية‏الله العظمي بروجردي بود كه فكرا و مالاً به دارالتقريب كمك مي‏كرد.

حركت آن مجمع تا مدت‏ها و تا وقتي كه شيخ «شلتوت» بود، پيش رفت. البته سياست مصر هم به اين كار كمك مي‏كرد، براي اين‏كه جمال عبدالناصر، يك نوع گرايش‏هاي ديني داشت و مي‏گذاشت اين كار اوج بگيرد. به رغم اين درخشندگي، با مرور زمان و درگذشت بنيان‏گذاران و حاميان اوّلي ـ كه جايگزين مناسبي در اين مسأله برايشان پيدا نشد ـ و با تحولات سياسي جهان اسلام، آن صدا رو به خاموشي رفت و مجله رسالة‏الاسلام نشريه دارالتقريب نيز تعطيل شد. گسترش وهابيت و نفوذ آن در بين فرهنگيان و قشر تحصيل كرده مصر، مزيد بر علت بود.

پس از پيروزي انقلاب و استقرار جمهوري اسلامي، امام دايما توصيه به وحدت مي‏فرمودند و تأكيد مي‏كردند كه اختلافات را مطرح نكنيد. ايشان اساس انقلاب را بر وحدت ـ چه در داخل و چه در خارج ـ گذاشتند. براي اوّلين بار بين علماي اسلام از مذاهب مختلف و امام، رابطه پيدا شد؛ گروه‏هاي مختلف از كشورهاي مختلف مي‏آمدند و در كنفرانس‏ها شركت كرده و در مناسبت‏هايي از قبيل مراسم دهه فجر ـ كه در ايران تشكيل مي‏شد ـ حضور مي‏يافتند. همه اين كنفرانس‏ها براساس تقريب بود و بر تقريب تكيه داشت.

مقام معظم رهبري حضرت آية‏الله خامنه‏اي، پس از رحلت امام نيز، همواره بر وحدت تأكيد مي‏فرمودند و در همان سال‏هاي اوّل رهبري‏شان به فكر ايجاد مركزي جهت، تقريب به نام «مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي» افتادند و مسؤوليتش را به بنده محوّل فرمودند.

پيام حوزه: حضرت امام قدس‏سره و ديگر بزرگان انقلاب اصولاً فكر وحدت اسلامي داشته و دارند. و اين فكر بايد يك جا متشكل و متمركز بشود؛ زيرا تأثير فعاليت‏هايي كه به صورت پراكنده انجام مي‏شود، محدود است. علاوه بر آن، سليقه‏ها، در دعوت به وحدت و تقريب، متفاوت است و گاهي بعضي شيوه‏هاي دعوت به وحدت و تقريب، تأثير معكوس دارد. لذا، بايد به شكل صحيح و منطقي و مطلوب عمل كرد تا نتيجه آن، اختلاف تشتت نباشد. «مجمع جهاني تقريب» چه اهدافي را دنبال مي‏كند و آيا پيشرفت مناسبي را كه انتظارش را داشتيد، به دست آمده است؟

آية‏الله واعظ زاده: اهدافي را كه مجمع دنبال مي‏كند، همان‏هايي است كه در اساسنامه آن آمده است. از جمله اين اهداف: جمع شدن مسلمين حول كلمه توحيد، ايجاد شوق و اشتياق و جلب افكار براي مجد و عظمت اسلام، رفع تعصّبات نابه‏جا و مخرب و بالأخره دستيابي به وحدتي سياسي و اقتصادي و علمي و فرهنگي، آن گونه كه اسلام مي‏خواهد.

امّا در باره دستيابي به اهداف گوناگوني كه از ابتدا ترسيم كرده بوديم، من عقيده‏ام اين است كه در بعضي از ابعاد به بيش از آن چه ما فكر كرديم رسيده‏ايم. شايد كساني فكر مي‏كردند اين مجمع يك حزبي خواهد شد و در طول زمان كوتاهي ميليون‏ها نفر از علما و مردم مسلمان عضو آن خواهند شد، امّا ما اين چنين فكر نمي‏كرديم و چنين هدفي هم نداشتيم، بلكه هدف اين بود كه ندايي بلند شود و نيروهاي روشنفكر و فهيمي كه در جهان اسلام هستند و درك مي‏كنند كه اسلام و مسلمانان چه‏قدر از اين اختلافات لطمه مي‏بينند، در يك جهت قرار گيرند و براي از بين رفتن اين وضع تلاش كنند. بحمدالله، چنين افرادي در جهان اسلام خيلي زياد بودند و آمادگي و زمينه نيز ـ به دليل كارهايي كه قبلاً شاگردان سيد جمال‏الدين اسدآبادي در شبه قاره هند، مصر و كشورهاي عربي ديگر و حتي در همين آسياي ميانه انجام شده بود ـ فراهم بود. در همين مدت كوتاه، توانستيم صدايمان را تقريبا به شرق و غرب عالم برسانيم. الآن، عالمان دلسوخته و متعهد، مجمع را مي‏شناسند و از اهداف آن باخبرند. در كنفرانس‏هايي كه ما از ديگران دعوت كرديم و كنفرانس‏هايي كه از طرف مجمع، هيأت‏هايي در آن‏ها شركت كردند و در مسافرت‏هايي كه كرديم، لمس كرديم كه نداي تقريب، امروز براي مسلمانان، مثل آب حيات مي‏ماند و بايد آن را ترويج كرد و افراد زيادي كه غرض و مرض ندارند و وابسته به يك قدرت و دولتي نيستند، از آن استقبال مي‏كنند. البته، جاي سؤال براي آن‏ها زياد است، چنان كه براي خود ما شيعيان هم سؤال زياد است. كه آن‏ها چه مي‏گويند؟ شما چه مي‏گوييد؟ چطور مي‏شود تقريب را ايجاد كرد؟ البته ما نيز در جواب مي‏گوييم: مسايل اختلافي، اصل نيست؛ اصل در اصول و فروع دين، مسأله توحيد، نبوت، معاد، قرآن، قبله، نماز، حج، و... است. چنان كه در اديان ديگر، مذاهب مختلف، با اختلاف‏هايي كه بينشان هست، وجود دارد، در بين مسلمين هم، مذاهب مختلفي تدريجا بر اثر آراي مجتهدان پديد آمده است.

پيام حوزه: لطفا فعاليت‏هاي «مجمع تقريب» را بازگو بفرماييد؟

آية‏الله واعظ زاده: يكي از فعاليت‏ها چاپ نشريه است كه متأسفانه آغاز كار آن با تأخير رو به رو بود. فعاليت ديگر راه‏اندازي دانشگاه مذاهب اسلامي است كه مي‏تواند تأثير به سزايي در ايجاد تقريب داشته باشد، و به تعبير رهبري تأثير اين دانشگاه از خود مجمع بيشتر خواهد بود. اين دانشگاه، زمينه‏اي خواهد بود تا دانشجويان با مذاهب مختلف آشنا شوند و نقاط اشتراك روز به روز بيشتر تقويت شود.

در زمينه برگزاري اجتماعات كه كار مهم ما بوده، دو نوع اجتماع داشتيم: يكي كنفرانس وحدت است كه هر سال در هفته وحدت برگزار مي‏شود كه سال به سال با موفقيت بيشتري رو به رو بوده‏ايم. ما دريافته‏ايم كه دانشمندان در بازگشت از ايران، روح و دلشان با وحدت و تقريب است و حتي مخالفان هم، اصل حركت را قبول دارند.

كنفرانس‏هاي ساليانه، كار ديگر مجمع است كه در مكه و در ايام حج، همه ساله، برگزار مي‏كنيم و اعضايش را از بين علمايي كه به حج آمده‏اند، انتخاب مي‏كنيم. در اين اجتماع يك روزه، دانشمندان كشورهاي مختلف صحبت مي‏كنند، درد دل مي‏كنند و با فكر تقريب آشنا مي‏شوند. در باره كنگره‏هايي كه در خارج برگزار شده و «مجمع تقريب» در آن‏ها حضور يافته نيز، گزارش مفصلي لازم است كه اين جا مجال آن نيست.

مقالات وارد به كنگره‏ها را با استفاده از همكاري متخصصان به چاپ مي‏رسانيم كه تاكنون چند جلد كتاب در اين باره چاپ شده است. مجموعه سخنراني‏هاي قبل از خطبه‏هاي نماز جمعه اين جانب در باره تقريب نيز، به صورت كتاب درآمده است.

در حال حاضر بيش از 12 شماره مجله رسالة التقريب منتشر شده و گرچه ما هنوز قانع نيستيم و مايليم مجله متعالي‏تر شود، در عين حال، مورد توجه قرار گرفته است.

در آغاز بنا داشتيم كه مجامع علمي مركب از علماي مذاهب مختلف را تشكيل دهيم و آنان در فقه و اعتقادات و ديگر معارف، بحث و تحقيق كنند. امّا آن را به آينده موكول كرديم و كار را از نقطه كوچك‏تري آغاز كرديم.

«مركز تحقيقات فقهي» كه در قم داشتيم، به «مركز تحقيقات علمي» تغيير نام داديم و آن را در امر تحقيقات علمي در زمينه‏هاي مختلف علوم اسلامي مذاهب فعال كرديم. اين مركز، در رشته‏هاي فقه و اصول و كلام و رجال مشغول يادداشت‏برداري و تحقيق هستند و در حال حاضر به عنوان گام‏هاي اوّليه، چند كتاب زير چاپ دارند كه عبارتند از:

ناصريّات، قاعده لاضرر، خلاصة التفاسير و... هم‏چنين، كتاب شريف الفصول المهمه في تأليف الأُمة از سيد شرف‏الدين العاملي با تحقيق و تصحيح منتشر كرده‏ايم.

دستاورد ديگر فعاليت در بخش انتشارات، چاپ مجدد تفسير مجمع البيان بود كه به دست بزرگان دارالتقريب قاهره تحقيق و تصحيح شده بود. اين تفسير تا مدتي پيش ناياب بود كه مجمع تقريب با تهيه دو جلد فهرست اقدام به افست چاپ قاهره اين تفسير كرد.

قدم ديگري كه برداشته شد، جمع‏آوري و چاپ دوره سي ساله مجله رسالة الإسلام بود. اين مجله به قلم بزرگ‏ترين دانشمندان شيعه و اهل‏سنت تهيه شده و سرمايه ارزشمندي به حساب مي‏آيد.

پيام حوزه: حضرت‏عالي به عنوان دبيركل مجمع تقريب و كسي كه از گذشته سوز وحدت و تقريب داشته‏ايد، از حوزه علميه، به عنوان مركز اصلي تأمين نيروهاي فرهنگي تبليغي، چه انتظاري داريد؟

آية‏الله واعظ زاده: حوزه علميه قم قابل مقايسه با هيچ كدام از حوزه‏هاي ديگر نيست و واقعا از لحاظ تلاش علمي و تحقيقي، مايه اعجاب است. به تعبير مدير كل ديانت تركيه، در بازديدي كه از قم داشت، آدم يك سال بايد آن جا بماند تا بفهمد قم يعني چه؟ و اين بهترين تعبير بود و واقعا همين طور است. ما هم انتظار داشتيم كه نسل جوان حوزه، اين چنين باشند؛ امّا بايد توجه داشت كه تغيير روش و شكلِ عرضه كردنِ مذهب، برحسب زمان، ضروري است. بايد به نيازها توجه داشت و حساسيت‏ها را شناخت. من نمونه‏اي را عرض كنم: اجتهاد در قرون اوّل اسلام، از سوي شيعه مورد نكوهش بود و به قول مرحوم مطهري «اين كلمه اجتهاد اوّل سنّي بود بعد شيعه شد». در زمان حضور ائمه عليهم‏السلام هم، اصحابشان در محدوده نصوص، اجتهاد مي‏كردند، امّا تفريع فروع نمي‏كردند. در قرن پنجم، شيخ طوسي بعد از چند قرن كه اهل سنّت در اين زمينه كار كردند، وارد ميدان مي‏شود و به رغم مخالفت‏هايي كه با ايشان صورت مي‏گيرد كتاب مبسوط مي‏نويسند، كتاب خلاف را مي‏نويسد و با آن، شيعه را از آرا و استدلال‏هاي ديگران آگاه مي‏كند، با آن‏ها معامله يك مذهب مي‏كند و ديگران اين را تحمل نمي‏كردند، ولي او مبارزه كرد تا اين‏كه اين روش در بين شيعه معمول گرديد. الآن كتاب‏هاي فقه ما پر از آرا و استدل‏هاي ائمه مذاهب است و با آن‏ها معامله يك فقيه مي‏شود، در حالي كه قبلاً از سوي شيعه با ابوحنيفه و ديگران اين گونه برخورد نمي‏شد. خوب، شيوه برخورد عوض شد، آسمان هم به زمين نيامد. با اين كار، نه تنها خدشه‏اي به مذهب شيعه وارد نيامد، بلكه بالنده‏تر نيز شد. در علم كلام نيز، مشابهتي با اعتزال و اصطلاحات معمول بين معتزله به وجود آمد. هر چند اصل گرايش عقلي معتزله بنا به گفته ابن ابي‏الحديد و ديگران از علي عليه‏السلام مايه گرفته است. كتاب‏هاي كلامي سيد مرتضي و شيخ طوسي به كتاب‏هاي «باقلاني» بسيار شبيه است. پس اين تأثير و تأثّر قطعا پيدا شده است. بزرگان مذهب ديدند مكتب را بايد اين گونه حفظ كرد؛ اگر قرار بود شيخ طوسي مثل مرحوم صدوق، فقط برنصوص اكتفا كند و شرايط زمان خودش را لحاظ نكند، مذهب شيعه آن چه كه شد، نبود.

اين، تنها به شكل بيان و عرضه مذهب و چگونگي برخورد با مذاهب ديگر منحصر به فقه نمي‏شود، شيخ طوسي با تأليف تفسير شريف تبيان، روش تفسيري شيعه را نيز تغيير داد. بلكه ما حتي در بعض مسايل اعتقادي شاهد تحولاتي بوده‏ايم. پيش از خواجه نصير طوسي، وقتي بحث از اراده خدا مي‏شود، مي‏گويند: «اراده، صفت فعل است». در كافي هم بابي با همين عنوان وجود دارد. امّا تحت تأثير فلسفه، نظر علما تغيير مي‏كند و اراده را صفت ذات محسوب مي‏كنند. و مي‏گويد اراده، يك نوع علم به اصلح است، كما اين‏كه امور عامه علم كلام شيعه به مباحث فلسفه به معناي اعم به دست همين خواجه نصير تبديل گرديد. امور عامه تجريد، صرفا فلسفه است؛ در حالي كه پيش از آن رنگ كلامي داشت. از اين قبيل من نمونه زياد دارم. ما مي‏گوييم: جو امروز عالم اسلام، به خصوص با اين شعار وحدت و تقريب، كه در حقيقت پيش از ما، علما، اين شعار را دادند و حضرت امام قدس‏سره مسأله وحدت را مطرح كرد، و با توجه به اين كه اين انقلاب اختصاص به شيعه ندارد، بلكه اسلامي است، اصلاً ما بايد روش كارمان را عوض بكنيم؛ يعني بايد به گونه‏اي عمل كنيم كه فرصت‏طلبان نتوانند شيعه را به عنوان يك جمعيت مهاجم به علماي مذاهب و خلفا و صحابه بشناسانند، بلكه بايد شيعه را مذهبي بشناسند كه در عصر حاضر براي اداره عالم در سياست و فقه و مسايل مستحدثه و اقتصاد، حرف دارد و حرفش هم، حرف «اسلام» است، نه يك حرفي كه در دايره مذهب باشد.

كسي كه اين همه مطلب دارد، چه داعي دارد فحش دهد؟ چه داعي دارد سبّ كند؟ اين سبّ‏ها، در محافل علمي و بين‏المللي و انجمن‏ها و همايش‏ها بسيار، بسيار براي شيعه بالأخص، و براي اسلام و مسلمين عموما، مضرّ است و باعث تخريب شخصيت گوينده و توقف و ركود، بلكه عقبگرد مذهب شيعه (كه پس از انقلاب موج برداشته است) مي‏باشد. بنابراين، اصلاً من مي‏گويم همان طور كه در گذشته تغيير روش مي‏داديم و مطابق اصل حرف مي‏زديم، حال نيز چنين كنيم. شما شيخ طوسي را با مرحوم شيخ صدوق و پدرش (رحمة‏الله عليهما) مقايسه كنيد، از زمين تا آسمان فرق دارند حتي روش استادش مفيد هم با روش صدوق (استاد مفيد) تفاوت دارد. نمونه، و شاهد زنده، كتاب اعتقادات صدوق و تصحيح الاعتقاد مفيد است.

ما در رشته تبليغ و منبر خيلي عوض شده‏ايم و بايد چنين مي‏شديم. در حال حاضر، مباحث اختصاصي مذاهب، بايد جنبه قانوني و حقوقي و عقلي داشته باشد نه احساسي. در زمينه مصيبت‏خواني هم بايد يك تغييراتي ايجاد شود. همين‏طور در نحوه عرضه كردن عقايد و روايات، در حال حاضر بايد بر روي وجهه سياسي و علمي تشيع تأكيد كرد، نه روي سنت‏هاي رايج تفرقه‏انگيز و غالبا عوامانه. دنيا تشنه سياست عدل اسلامي است كه امام بنيان‏گذار آن بود. معارف و فقه ما جاذب است و دل‏ها و ذهن‏هاي مشتاق را به خود جلب مي‏كند. ما حتي در نگارش تاريخ نيز بايد دقت كنيم. بهترين روش در بيان مطلب مذهبي روش شيخ طوسي است. ما بايد توجه داشته باشيم كه مباحثات علمي ما با عالماني چون «ابو زهره» است. طرف خطاب ما افرادي چون «ابن تيميه» و يا وهابيان كه منكر مذهب هستند، نيست با آن‏ها نيز بايد به سبك مرحوم شيخ جعفر كبير سخن گفت نه به روش كتاب احقاق الحق.

پيام حوزه: در باره تدوين تاريخ و حديث چه طرحي را پيشنهاد مي‏كنيد؟

آية‏الله واعظ زاده: اين طرحي است كه دارالتقريب داشته و مجمع تقريب هم آن را دنبال مي‏كند. در بررسي احاديث اهل سنت و شيعه، مي‏ببينيم كه در هر زمينه‏اي احاديث مشترك بسيار است. در مسايل اخلاقي من عقيده‏ام اين است كه اشتراك صددرصد است. غزالي در كتاب احياء العلوم روايات اهل‏سنت را نقل كرده، مرحوم فيض در كتاب المججه البيضاء در ذيل همان مباحث، احاديث شيعه را نقل كرده است. در مسايل اعتقادي و فضايل، عبارات و روايات يكي است، و همين‏طور در بسياري از مباحث فقهي. اين قبيل احاديث، بايد مورد توجه قرار گيرند و جمع‏آوري شوند. تنها احاديثي مطرود است كه حكومت‏هاي جبار براي توجيه اعمال خويش، وضع كرده‏اند و به نظرم جملاتي كه در باره طرد گفتار آنان آمده است، ناظر به اين قبيل روايات و فتاوي است. بايد توجه داشت، بسياري از فقها و ائمه مذاهب مورد بي‏مهري حكومت‏هاي وقت بوده و بعضا مفتي‏هاي درباري با آنان درگير بوده‏اند. «احمد حنبل» به دست يكي از اين جباران زنداني شد. مالك را بني‏عباس شلاق زدند؛ زيرا از محمد نفس زكيه حمايت كرده بود. اين‏ها يك نوع گرايش به علويان داشتند. ابوحنيفه اصلاً از زيد حمايت كرده است. بعد هم، اوّلين كسي كه سراغش رفتند و او را عذاب كردند، ابوحنيفه بوده؛ زيرا شاگردانش را به ياري زيد بن علي فرستاده بود، كه مي‏خواست حكومت علوي تشكيل بدهد.

نوشته‏هاي بزرگان تشيع بايد به گونه‏اي باشد كه در بين علماي عالم و علاقه‏مندان، دست به دست بگردانند نظير اقتصادنا و فلسفتنا از مرحوم شهيد صدر و نوشته‏هاي مرحوم مطهري كه هر دو از افتخارات شيعه هستند.

و تا حدودي بسيار تفسير الميزان تأليف علامه طباطبائي. الگوي ما در تفسير قرآن، بايد تفسير مجمع البيان طبرسي باشد كه مورد قبول اعضاي دارالتقريب قرار گرفت و با مقدمه مفصل شيخ محمود شلتوت به چاپ رسيد. عملكرد خوب بزرگان دارالتقريب، ـ همان‏طور كه گفتيم ـ باعث شد تا شيخ شلتوت و شيخ عبدالمجيد سليم، فتوا به صحت عمل براساس مذهب شيعه بدهند كه اين خود امتياز بزرگي بوده است. اين چنين فعاليت‏هايي در بين علماي شيعي بايد رايج شود.

پيام حوزه: لطفا در باره فعاليت‏هاي مجمع در زمينه تحقيقاتي فقه مذاهب، فقه مقارن و كلام بيشتر توضيح دهيد.

آية‏الله واعظ زاده: در زمينه كلام و اصول، مطالعات زيادي صورت گرفته و فيش‏هاي بسياري تهيه شده است. هدف از تهيه اين فيش‏ها، آن بوده است كه بتوانيم يك دوره كلام و اصول تقريبي تهيه كنيم و موارد اشتراك و اختلاف مذاهب در اين دو زمينه تدوين شود. احاديث مشترك نيز در دستور كار قرار دارد كه هنوز به نتيجه نرسيده است. فعاليت تحقيقي كه در حال حاضر با پشتكار پيگيري مي‏شود، مباحث فقه مقارن است و قصد داريم ماحصل تحقيقات را چاپ كنيم تا در دانشگاه مذاهب اسلامي تدريس شود.

هم‏چنين، در زمينه كلام، كتاب الفصول المهمة سيد شرف‏الدين با تحقيق آقاي دكتر شراره چاپ و منتشر شده است. در زمينه تفسير مقارن، جناب آقاي ناصري نيز تفسيري به نگارش درآورده‏اند و يك جلدش چاپ شد ولي اشكالاتي در آن وجود داشت كه هم‏اكنون چاپ ديگر مجلداتش متوقف شده و قرار است با تجديدنظر چاپ بشود. در كنار اين فعاليت‏ها، شوراي عالي مجمع تصويب كرده است كه يك دوره تفسير مأثور مقارن نوشته بشود شامل رواياتي كه فريقين به صورت مشترك، ذيل آيات دارند.

هم‏چنين، قرار است، كتاب بداية المجتهد ابن رشد را با تعليقاتي از مذهب شيعه منتشر كنيم. اين كتاب، آراي چهار مذهب اهل سنت را دربردارد و با افزودن آراي شيعه، مجموعه آراي بيشتر مذاهب را دربرخواهد داشت.

خوشبختانه، تركيب علمي بالاي هيأت علمي مركز، زمينه‏ساز فعاليت‏هاي درخشاني خواهد بود و در آينده ثمرهاي فراوان‏تري را به همراه خواهد داشت.

پيام حوزه: لطفا در باره چگونگي تأسيس دانشگاه توضيح دهيد.

آية‏الله واعظ زاده: در گذشته، قرار بود دانشكده اهل سنت در ايران تأسيس شود. مقام معظم رهبري تأسيس آن را به مجمع محول فرمودند. در اوّلين سال فعاليت مجمع تقريب، شوراي‏عالي اين مسأله را بررسي كرد و در نهايت تصميم گرفت آن را به صورت گسترده‏تر و با نام «دانشگاه مذاهب اسلامي» تأسيس كند. اساسنامه اين دانشگاه تدوين شده است. اين دانشگاه، سه دانشكده خواهد داشت:

1) دانشكده فقه مذاهب اسلامي: مذاهبي كه در آن جا ان شاء الله تدريس خواهد شد، عبارتند از: مذهب شيعه دوازده امامي و زيدي به علاوه چهار مذهب معروف اهل سنّت و مذهب اباضيه.

2) دانشكده عرفان و كلام. در سفرهايي كه به سراسر جهان اسلام داشته‏ام، با اين نكته مواجه شده‏ام كه طرق صوفيه، جهان اسلام را پر كرده است. از دروازه افريقا كه وارد مي‏شوي، اكثرا پيرو طرق صوفيه‏اند؛ مثلاً فرقه تيجانيه صد ميليون پيرو دارد. فرقه قادريه مقدار قابل توجهي پيرو دارد و... هر چند، فرق مختلف صوفيه، مذهب نيست، ولي مسلك‏هايي هستند كه از مذهب هم قوي‏ترند. من به نظرم رسيد كه به خصوص شيعه خيلي مي‏تواند از اين راه براي تقريب استفاده كند؛ عرفان شيعه خيلي قوي و والاست. ما، در اين دانشكده، طرق و فرق مختلفي كه اين‏ها دارند را مورد مطالعه قرار مي‏دهيم و به صورت درس ارايه مي‏كنيم.

3) دانشكده علوم قرآن و حديث در سطح عالم اسلام.

در حال حاضر، دانشكده مذاهب فقهي را تأسيس كرده‏ايم و مقدمات دعوت دانشجويان از خارج را پيگيري مي‏كنيم و ان شاء الله در آينده نسل جديدي از علماي اسلام بر مبناي مذهب خودشان تربيت مي‏شوند كه در عين حال از نظرهاي ديگر هم آگاه مي‏شوند و مي‏فهمند كه ديگران هم مبنايي براي گفته‏هاي خود دارند.

پيام حوزه: عكس‏العمل علما و صاحب‏نظران در مواجهه با فعاليت‏هاي مجمع، چگونه بوده است؟

آية‏الله واعظ زاده: به جز عده معدودي كه ممكن است تعصب خاصي داشته باشند، اساسا بزرگان علما و متفكران اهل سنت، اهل بحث و منطق بوده‏اند و در بين آنان اصلاً جمعيت‏هايي هستند كه فكر تقريب دارند. به عنوان نمونه جماعت اسلامي آقاي قاضي حسين احمد را از نزديك ديده‏ام. اين‏ها شاگردان ابوالأعلي مودودي هستند و كاملاً تقريبي تربيت شده‏اند و براي آن‏ها تنها اسلام مطرح است و نه مذهب‏شان كه حنفي است.

پيام حوزه: موارد مهم اختلاف فقهي بين مذاهب چيست و براي رفع آن چه بايد كرد؟

آية‏الله واعظ زاده: از جمله مسايلي كه مورد اختلاف است و مي‏توان آن را به بحث علمي گذاشت، يكي مسأله ارث است؛ ديگري مسأله متعه است كه بايد براي آنان تبيين شود. و همين‏طور مسأله مسح در وضو است. گرچه الآن براي خيلي از آنان مسأله متعه روشن است و حتي در مباحثات علمي اين موضوع را مطرح مي‏كنند كه تشريع متعه در اسلام قطعي است و نقض حكم آن، مورد اختلاف است. به نظر من، شيوه صحيحِ برخورد با آرا، روش شيخ طوسي و ابن‏رشد دو دانشمند شيعي و اهل‏سنت است.

پيام حوزه: عمده دستاورد نشست‏هاي مجمع چه بوده است؟

آية‏الله واعظ زاده: مرحله اوّل، نشر فكر تقريب است. مرحله دوم، معرفي عقايد شيعه. زيرا در مواردي، اعتقادات شيعه به صورت ناصحيح مطرح شده است. علاوه بر اين‏ها، شناسايي شخصيت‏ها و عناصري كه در عالم اسلام گرايش به فكر تقريبي دارند، گروهي از اين‏ها آن چنان علاقه‏مند به تقريب و وحدت اسلامي هستند كه اصرار مي‏كنند، نماز را با جماعت ما بخوانند.

پيام حوزه: با چه موانع و مشكلاتي، تا به حال مواجه بوده‏ايد؟

آية‏الله واعظ زاده: اوّلين مشكل، اين است كه طرفين قضيه، چه شيعه و چه سني، با توجه به سابقه ذهني و فقهي‏شان، مي‏گويند «اين كار نشدني است؛ شما چه مي‏گوييد اصلاً تقريب يعني چه؟». البته بعضي از عالمان اهل سنت، آن‏ها كه در مجامع علمي روشنفكري مثل مصر و شامات بوده‏اند، اين چنين نمي‏گويند. مانع عمده جهان اسلام، «وهابيت» است؛ آنان، هم از جهت سياسي و هم از لحاظ فكري، حقيقتا انقلاب اسلامي را، با محتوايي كه دارد، براي خودشان خطر مي‏دانند و سعي مي‏كنند كه در جهان اسلام همه را از انقلاب بترسانند.

انقلاب اسلامي، نظرها را متوجه كرده كه تشيع چه مي‏گويد و اين مكتبي است كه مي‏تواند حكومت تشكيل بدهد. آقاي نصرالله (حفظه‏الله) نقل مي‏كرد، عده‏اي از فلسطيني‏ها به من مراجعه كرده‏اند و گفته‏اند: «براساس قرآن، مؤمن حقيقي كسي است كه مجاهد في سبيل الله باشد و در حال حاضر، تنها شيعيان هستند كه پرچم جهاد را عليه اسرائيل و استعمار به دست گرفته‏اند».

وهابيان، در حال حاضر، با صرف ميليون‏ها دلار، در كشورهاي مختلف، دانشگاه و مسجد تأسيس مي‏كنند و به حوزه‏هاي علميه كمك مي‏كنند و سعي دارند افراد و مراكز را تحت نفوذ خود درآورند. فعاليت‏هاي اين فرقه كه ريشه در سني‏گري دارد، از دو جهت براي عالم اسلام خطر دارد:

اوّل، خطر فرهنگي: اينان معتقدند كه بايد محصول تلاش فكري علماي اسلام در همه زمينه‏ها كنار گذاشته شود و مثلاً در فقه از فلان مفتي وهابي تبعيت شود كه حتي انگشت ابوحنيفه هم حساب نمي‏شود؛ در كلام و تفسير و... نيز مطلب اين چنين است. اين‏ها فلسفه و عرفان را كفر مي‏دانند و در نتيجه شيعه را كه با بزرگان اسلام هم نواست، مشرك مي‏دانند و بر آن پيرايه مي‏بينند.

دوم، خطر سياسي: كه با توجه به چگونگي ايجاد اين فرقه و نوع نگرشش به مسايل و جريانات جهان اسلام، وضعيت روشن است.

اينان، اسلام را آن قدر پايين آورده‏اند كه هيچ عالم و غيرعالم از اروپاييان و غيرمسلمانان اشتياقي به مسلمان شدن پيدا نمي‏كند. اين جماعت، دشمن‏ترين افراد با تقريب و وحدت هستند و مي‏خواهند هم مانند آن‏ها شوند.

در مقابلِ اين حركاتِ وهابيت، مجامع اسلامي به ما واقعا محبت دارند و از انقلاب خشنودند و به اهل‏بيت عليهم‏السلام محبت مي‏ورزند.

با سپاس فراوان از ناشران مجله نفيس پيام حوزه.

/ 1