بهره بانكى همان رباست،نقدى بر مقاله«تفاوت ربا و بهره بانكى»
سيدعباس موسويان در دنياى امروز، عواملى همچون پيشرفت ابزار توليد، تخصصى شدن فعاليتهاى اقتصادى و بزرگ شدن مقياس بنگاههاى توليدى و تجارى، نياز به سرمايههاى فيزيكى و نقدى را دو چندان مىكند; و اين در حالى است كه تحريم ربا و تطبيق آن بر بهره بانكى، استفاده از پساندازهاى مردمى و تبديل آن به سرمايهگذاريهاى مولد، بر مبناى روشهاى رايج در اقتصاد سرمايهدارى، را با مشكل اساسى مواجه كرده است. اين امر منجر به پديد آمدن سه نوع تفكر در ميان مسلمانان گرديده است: برخى با قبول ممنوعيت ربا و تطبيق آن بر بهره در نظام سرمايهدارى، بويژه بهره بانكى، در صدد ابداع شيوههاى ديگرى براى حل مشكل سرمايه برآمدهاند. توجه به بازار سهام، تاكيد بر شركتهاى سرمايهگذارى، ارائه الگوى بانكدارى بدون ربا، انتشار اوراق مشاركتسرمايهگذارى و گسترش تعاونيهاى توليدى و تجارى، نمودهاى عينى اين تفكر است. گروه دوم در عين پذيرش ربا بودن بهره بانكى، در صدد برآمدهاند تا گاهى به اسم ضرورت، زمانى به اسم حاجت و اخيرا به اسم مصلحت، با تمسك به قواعد فقهى «اضطرار»، «حاجت مسلمين» و «مصلحت راجحه» راهى براى حلال كردن آن بيابند. نمونه عينى اين تفكر را مىتوان در قوانين برخى از كشورهاى اسلامى و عربى مشاهده كرد. گروه سوم از زاويه موضوعشناسى وارد شده و با بيانهاى مختلف كوشيدهاند ثابت كنند كه بين ربا و بهره تفاوت وجود دارد. از جمله، تمايز ميان بهره تمديد مهلتبدهى و بهره ابتدايى قرضها، بهره فاحش و بهره عادلانه، بهره قرضهاى مصرفى و سرمايهگذارى، بهره واقعى و اسمى، بهره ثابت و بهره متغير، بهره قرضهاى خصوصى و دولتى، بهره قرضهاى معمولى و بهره وامهاى بانكى، و درآمد قطعى و غير قطعى، نشاندهنده مبناى برخى از نظريات ارائه شده توسط اين گروه است. مدتى است جناب دكتر موسى غنىنژاد، از اساتيد اقتصاد، با نوشتن مقالات و ارائه سخنرانيهايى وارد گروه سوم شده و در صدد تبيين فرق بين ربا و بهره برآمدهاند كه آخرين كارشان، از جهت تاريخ نشر، مقاله «تفاوت ربا و بهره بانكى» است كه در شماره اخير مجله وزين نقدونظر منتشر گرديده است. ايشان در اين مقاله همانند نوشتهها و گفتههاى قبلىشان (1) بر دو نظريه نسبتا منسجم تاكيد كرده و به موارد ديگر فرق نيز، به تناسب، اشاره دارند. و گاهى به «نظريه مورد تاكيد» (3) ياد مىكنند، معتقدند كه «ربا عبارت است از درآمد قطعى از قبل تعيين شده در حالى كه بهره درآمد غير قطعى متغير است». و در نظريه دوم معتقدند: «ربا عايدى برون زاى پول به عنوان واسطه مبادله است در حالى كه بهره بازدهى داخلى پول به عنوان سرمايه نقدى است» در اين نوشتار، كه در حقيقت نقد اين دو نظريه (4) است، ابتدا چكيده نظريه را مطرح مىكنيم، سپس با كمك كلمات و عبارات ايشان آن را توضيح مىدهيم، در مرحله سوم محورهاى اصلى نظريه را استخراج كرده، و در مرحله چهارم به ارزيابى آن محورها خواهيم پرداخت. نظريه «قطعيت ربا و عدم قطعيتبهره بانكى»
چكيده نظريه
ربا، به عنوان بازده ثابت از پيش تعيين شده، در صورتى تحقق پيدا مىكند كه اولا، تورم براى مدت زمانى طولانى صفر باشد ثانيا، قيمتهاى نسبى حتى در درازمدت دچار نوسانهاى مهمى نگردد. و اين دو، تنها در اقتصادهاى معيشتى دوران باستان متصور است. بنابراين بهره در نظامهاى جديد اقتصادى، كه به جهت تورم و تغييرات دائمى قيمتهاى نسبى پديدهاى غير قطعى و متغير است، ربا نخواهد بود.
توضيح نظريه
در واقع، آنچه در اسلام به عنوان ربا ممنوع شده بازده ثابتيا از پيش تعيين شده بر معاملات مالى است و نه نرخ بازده نامشخص به صورتى كه در سود مطرح مىشود. ... حال اگر توجه كنيم كه در يك نظام اقتصادى مبتنى بر بازار رقابتى، بازدهى ثابت و از پيش تعيين شده سرمايه نظرا و عملا غير ممكن است، به سوء تفاهم بزرگى كه موجب شده تا ربا و بهره يكسان تلقى شوند، پى خواهيم برد. در نظام جديد اقتصادى دو نوع نرخ بهره را مىتوان از هم متمايز كرد، يكى نرخ بهره واقعى و ديگرى نرخ بهره اسمى. نرخ بهره واقعى به لحاظ نظرى از يك سو نمايانگر ميل نهايى (مارژينال) به پسانداز و از سوى ديگر بازدهى نهايى (مارژينال) سرمايه است، يعنى در نظام بازار نرخ بهره، جايى معين مىشود كه هزينه نهايى امساك از مصرف ميل نهايى به پسانداز با نفع نهايى ناشى از سرمايهگذارى برابر گردد. نرخ بهره، مانند ساير قيمتها در سيستم بازار، به هيچ وجه از قبل به طور دقيق قابل پيش بينى نيست و تحت تاثير عوامل مؤثر بر بازار، كه غير قابل پيش بينىاند، تغيير مىيابد. اما نرخ بهره اسمى (پولى)، متغيرى است كه توسط ميزان عرضه و تقاضاى پول اسمى معين مىگردد. ... براى روشنتر شدن مطلب مىتوان گفت كه نرخ بهره واقعى به طور تقريبى عبارت است از نرخ بهره اسمى (پولى) پس از تعديل آن با نرخ تورم. با وجود اين كه در نظام اقتصاد بازار، باز پرداختبهره سپردهها را با نرخ معينى تعهد و تضمين مىكنند، اما با توجه به اين كه نرخ تورم از قبل معلوم نيست، تعيين ميزان بهره واقعى از قبل عملا غير ممكن است. «بازده ثابتيا از پيش تعيين شده» (ربا) تنها در جوامع با اقتصاد معيشتى سنتى قابل تصور است. زيرا در اين جوامع به علت اين كه روابط مبادلهاى پولى در حاشيه فعاليتهاى اصلى توليدى قرار دارند، و نيز به لتبطئى بودن تحرك اجتماعى و اقتصادى، و كندى بسيار زياد تحولات فنى و تكنولوژيك، تغييرات در قيمتهاى نسبى و نيز سطح قيمتها، حتى در درازمدت بسيار ناچيز است. تنها در چنين شرايطى است كه بازدهى اسمى و واقعى پول يكى مىشود و تعريف ربا معنى خود را پيدا مىكند. اما در نظام اقتصادى مبتنى بر بازار كه قيمتهاى نسبى، ميل نهايى به پسانداز و بازدهى سرمايه به علت دگرگونى ذائقههاى مصرفكنندگان، تحرك شديد عوامل توليد و تحولات سريع فنى و تكنولوژيكى، دائما در حال تغييرند، هيچ معامله مالى با بازده ثابتيا از پيش تعيين شده ممكن نيست. ... سپرده گذارانى كه بهره معينى (اسمى) دريافت مىدارند، در شرايطى كه در آن تورم قيمتها بيش از نرخ بهره باشد عموما زيان مىبينند، چون نرخ بهره واقعى دريافتى منفى است. بديهى است در شرايطى كه نرخ بهره واقعى ممكن است منفى باشد. سپردهگذارى در حقيقت نوعى مشاركت در سود و زيان است. اما عدم قطعيت درآمد از پيش تعيينشده اسمى، منحصر به اين شرايط خاص يعنى اقتصاد تورمى نيست. همانگونه كه قبلا اشاره شد چون قيمتهاى نسبى در اقتصاد مبتنى بر بازار دائما در حال تغييرند و چون جهت و ابعاد اين تغييرات دقيقا قابل پيشبينى نيست، لذا قدرت خريد پول براى گروههاى گوناگون كالاها هميشه در معرض تغيير است. همين تغيير غير قابل پيشبينى قدرت خريد پول، هر گونه قطعيت درآمد از پيش تعيين شده اسمى را از ميان برمىدارد.» (5) ايشان در ادامه با بيان مثالى (6) مىگويند: «نتيجهاى كه از اين مثال فرضى مىتوان گرفت اين است كه در شرايطى كه قيمتهاى نسبى در حال تغييرند يعنى در اقتصادهاى پوياى مبتنى بر بازار قدرت خريد پول، حتى زمانى كه افزايش سطح ميانگين قيمتها صفر است، براى تكتك مصرفكنندگان كالاهاى گوناگون تغيير مىكند. زمانى كه قدرت خريد پول تغيير نمايد ديگر نمىتوان از «بازده ثابتيا معين از قبل» (ربا) سخن گفت. ربا در شرايطى معنى پيدا مىكند كه در آن علاوه بر ثابتبودن سطح عمومى قيمتها، قيمتهاى نسبى نيز بدون تغيير باشند; يعنى تنها در شرايط يك اقتصاد معيشتى ايستا.» (7)
محورهاى اصلى نظريه
نظريه مذكور مبتنى بر سه محور اساسى است كه به طور خلاصه عبارتند از: 1. تعريف ربا به «بازده ثابت از قبل تعيين شده»، و تفسير آن به «درآمد واقعى قطعى از قبل تعيين شده». 2. بازده ثابت از پيش تعيين شده در صورتى ممكن است كه اولا، تورم براى مدت زمان طولانى صفر باشد و ثانيا، قيمتهاى نسبى حتى در درازمدت دچار نوسانهاى مهم نگردد; وگرنه تنها با درآمد اسمى از قبل تعيين شده مواجه خواهيم بود. 3. تنها در جوامع معيشتى دوران باستان كه به جهت عدم پيشرفت فنآورى و عدم تغيير سليقهها، قيمتهاى نسبى براى زمان طولانى ثابت مىماند و تورمى وجود نداشت، زمينه تحقق ربا فراهم بود. ولى در اقتصادهاى جديد به علت تورم و تغييرات دائمى قيمتهاى نسبى دراثر پيشرفت فنآورى و تغيير سليقهها، تحقق ربا امكان ندارد.