فعاليتهاي علمي تحقيقي استاد دكتر سيد مرتضي آيت‏اللّه زاده شيرازي - فعالیتهای علمی تحقیقی استاد دکتر سید مرتضی آیت اللّه زاده شیرازی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فعالیتهای علمی تحقیقی استاد دکتر سید مرتضی آیت اللّه زاده شیرازی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فعاليتهاي علمي تحقيقي استاد دكتر سيد مرتضي آيت‏اللّه زاده شيرازي

دكتر سيد مرتضي آيت ا... زاده شيرازي، حفيد ميرزاي بزرگ شيرازي (ره)، متولد 1307ش در نجف اشرف، سپري كردن دوره ابتدائي در دبستان علوي ايرانيان در نجف اشرف، آغاز تحصيلات حوزوي در عراق، عزيمت به تهران در سال 1325 ش و ادامه تحصيلات در مدرسه خان مروي و پاره‏اي حوزه‏هاي ديگر تا نيل به مراحل عاليه، پيوستن به دانشكده منقول و معقول (=الهيات) در 1330 ش و اخذ ليسانس در رشته زبان و ادبيات عرب و دوره‏هاي علوم تربيتي و علوم قضايي بورسيه دانشگاه قاهره و شروع به تحصيل در دوره فوق ليسانس و دكتري در آن دانشگاه بعنوان نخستين دانشجوي اعزامي از دانشگاه تهران، بهره جستن از محضر استادان نامدار دانشگاه قاهره (دكتر طه حسين، دكتر يحيي الخشّاب، دكتري شوقي ضيف دكتر يحيي قلماوي) اخذ درجه فوق ليسانس و دكتري از دانشگاه قاهره (به راهنمايي دكتر عبدالحليم نجار) و دانشگاه تهران در سال 1342 ش، دريافت «الاجازة‏العالميه» از «معهد الدراسات الاسلاميّة»، تدريس زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه قاهره و دانشگاه الازهر استخدام در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران و طي مراحل استادياري، دانشياري و استادي تا پايه 22، گذراندن دو سال دوره فوق تخصّص زبانهاي سامي (آرامي) در دانشگاه كمبريج انگلستان، تأليف و ترجمه و تصحيح 23 اثر و نگارش حدود 20 مقاله در مجلات معتبر داخلي و خارجي.

1 - عضو هيأت مؤلفان لغتنامه دهخدا، به مدّت 14 سال.

2 ـ مدير مسؤول و سر دبير مجله (مقالات و بررسيها) تا سال 1375، به مدت 21 سال .

2 ـ نماينده پژوهشي دانشكده الهيات در شوراي پژوهشي دانشگاه، به مدت چهار سال .

4 ـ نماينده دانشكده الهيات در شوراي انتشارات دانشگاه تا كنون.

5 ـ مدير بخش عربي گروه علوم قرآن و حديث از سال 1365 ش تا كنون.

6 ـ عضو كميسيون ارزشيابي مدارك خارجي وزارت فرهنگ و آموزش عالي.

7 ـ عضو شوراي تحصيلات تكميلي و پژوهشي دانشكده الهيات.

1 . ادبيات تطبيقي1

ادبيات تطبيقي، محمد غنيمي هلال 1953 م؛ ترجمه سيد مرتضي آيت الله زاده شيرازي، 689 صفحه، انتشارات امير كبير، تهران، 1373 ش.

ادبيات هر ملتي در طول تاريخ خود از طرق گوناگون به جهان خارج راه مي‏يابد و با ادبيات جهان پيوند برقرار مي‏كند و از آنها اثر مي پذيرد و يا بر آنها اثر مي‏گذارد. بررسي و پژوهش اين تأثير و تأثرها و دادوستدهاي فكري و ادبي ميان ملّتها و تلاش در جهت يافتن علائق و پيوندهاي تاريخي ميان آثار ادبي جهان، موضوع ادبيات تطبيقي را تشكيل مي‏دهد. بنابراين محور پژوهش در ادبيات تطبيقي تبيين جريانهاي ادبي جهان و رابطه ملي و ميهني با آنها و استمرار اين رابطه از طريق اثر گذاري و اثر پذيري است. البته ترديدي نيست كه پژوهش و تحقيق در اين عرصه چندان كار آساني نيست؛ چه، مقايسه ادبي ميان آثار آن دسته از نويسندگان و اديبان جهان كه داراي علائق و پيوندهاي تاريخي خاصند و كشف ريشه‏هاي تلاقي ادبيات در سطح جهاني، دانشي گسترده و عميق مي‏طلبد. از سوي ديگر توجه به اين شاخه از علم، ضرورتي انكار ناپذير است، زيرا نيرومندترين وسيله تحكيم و كمال بخشيدن به حيات علمي و هنري، ارتباط با جريانهاي فكري، ادبي و هنري جهان است و توجه به ادبيات تطبيقي يعني بيرون آمدن از مرز ادبيات ملي و پيوستن به جرگه ادبيات جهاني و سپس بازگشت به خويشتن و غنا بخشيدن به انواع ادبي و تحكيم ارزشهاي فرهنگي از طريق ايجاد حركت، جنبش و پويايي و نوآوري و تقويت شخصيت قومي و تربيت ابعاد استعدادهاي اصيل و عدم توجه به اين شاخه از علم؛ يعني عدم آگاهي به اصالت ادبيات خود و بي توجهي به ارزشهاي فرهنگي و ملي.

از اوايل قرن 19 م اهميّت ادبيات تطبيقي در اروپا شناخته شد و به عنوان علمي جديد در عرصه ادبيات جاي پاي خود را باز كرد. در سالهاي اخير تمام دانشگاهها و مراكز علمي دنيا به ويژه دانشگاههاي فرانسه، ايتاليا و سويس ادبيات تطبيقي را جزء برنامه كار خود قرار داده‏اند و از اهميت آن غافل نمانده‏اند. چنانكه مثلاً در فرانسه ديپلم ادبيات تطبيقي يكي از شرايط احراز ليسانس در ادبيات است و در دبيرستانهاي آن كشور مبادي و مقدمات ادبيات تطبيقي جزء برنامه‏هاي درسي دانش‏آموزان قرار دارد. حتي در برخي كشورهاي عربي همچون مصر، ادبيات تطبيقي جايگاه ويژه‏اي دارد و كتابهاي بسياري در اين زمينه تأليف و يا به عربي ترجمه شده‏است. اما جاي بسي تأسف است كه ادبيات تطبيقي در ايران به ويژه در دانشگاههاي ما تقريبا ناشناخته است و نيز كتابها و يا حتي مقالاتي كه به موضوع ادبيات تطبيقي اختصاص داشته باشد و به ارتباط ادبيات فارسي با ادبيات جهاني بپردازد، بسيار اندك است. كاش اينك كه نويسندگان و محققان و به ويژه متوليان ادبيات فارسي در دانشگاهها پاي در اين وادي كه البته بسي سهمناك و دشوار است نمي‏نهند،مترجمان آستين همت بالا زنند و دست كم آثاري را كه به زبانهاي اروپايي و حتي گاه عربي در باره ادبيات تطبيقي نگاشته شده، به فارسي برگردانند تا ضمن پر شدن اين خلاء علمي، دانش جويان و دانش پژوهان ما به اصالت ادبيات فارسي و ارتباط و پيوندهاي آن با ادبيات جهان بيش از پيش آشنا شوند. همان گونه كه استاد دكتر سيدّ مرتضي آيت الله زاده شيرازي در اين كار پيش قدم شده، يكي از اين آثار با نام الادب المقارن نوشته محمد غنيمي هلال را از عربي به فارسي برگردانده‏است كه اينك فرصت را مغتنم شمرده اجمالاً به معرفي آن مي‏پردازيم:

كتاب الادب المقارن با اينكه بيش از 40 سال از نخستين چاپ آن مي‏گذرد؛ داراي ارزش و اهميت فراوان است و هنوز مطالبش تازگي دارد. آگاهي گسترده مولف بر منابع گوناگون و تسلط وي به انواع ادبي شعر، نثر، نمايشنامه، داستان نويسي، حماسه سرايي و مكتبهاي ادبي و بيان مطالب با دقت و بي طرفي عادلانه ستايش ناقدان و پژوهندگان را برانگيخته است. همچنين نثر شيواي مترجم و توضيحات و تعليقات عالمانه وي كه خود مي‏تواند اثري مستقل بشمار آيد؛ در خور تحسين است.

كتاب داراي دو بخش است : در بخش نخست مؤلف تاريخچه و ابعاد مختلف ادبيات تطبيقي و عوامل انتقال ادبيات از يك زبان به زبان ديگر را مورد بحث و بررسي قرار داده‏است. البته آنچه براي ما اهميت بيشتر دارد بخش دوّم كتاب است كه به بررسي نمونه‏هايي از آثار ادب فارسي و تأثير و تأثر آنها در ادبيات جهان پرداخته‏است.

در نخستين فصل اين بخش، جهان شمولي ادبيات و عوامل مؤثر آن با ذكر نمونه‏هايي از آثار ادب فارسي و عربي و تأثير هر يك بر ديگري ارزيابي شده‏است و از آنجا كه به عقيده مولف رواج ترجمه موجب رواج سبكها و ذوقهاي ادبي و انتقال آن از زباني به زبان ديگر مي‏شود، صفحاتي را به بررسي ترجمه‏هاي پهلوي به عربي و عربي به فارسي از قبيل كليله و دمنه و ترجمه تاريخ طبري اختصاص داده‏است. سپس انواع ادبي از قبيل حماسه سرايي، نمايشنامه نويسي و داستان نويسي به زبان حيوانات را در ادبيات فارسي، عربي، هندي و اروپايي بررسي كرده، و تأثيرات هر يك بر ديگري را بر شمرده‏است. به ويژه تأثير شاهنامه، هزار و يك شب، كليله و دمنه، منظومه يوسف و زليخا و ليلي و مجنون در ادبيات جهان و مقايسه آنها با آثار مشابه خود، جايگاه ويژه‏اي دارد.

تأثير ادبيات پهلوي در زبان عربي بخش ديگري از فصل دوم اين كتاب است كه در بردارنده بحث و پژوهشي است در باره رساله‏هاي ادبي پهلوي از قبيل درخت آسوريك و رساله‏هاي شايست و ناشايست و نويسنده پيدايش كتابهاي عربي المحاسن و الاضداد منسوب به جاحظ (وفات 255 ه··)، المحاسن و المساوي از ابراهيم بن محمد بيهقي و كتابهايي از اين قبيل را تحت تأثير مستقيم ادب پهلوي دانسته است. تأثير عروض و قافيه عربي در عروض شعر فارسي از ديگر موضوعاتي است كه در اين بخش بدان پرداخته شده‏است. فصلي ديگر از بخش دوم كتاب به موقعيتهاي نمايشي و ادبي اختصاص دارد كه مولف پس از ارزيابي چند نمايشنامه معروف اروپايي و تأثير آن در نمايشنامه‏هاي عربي به بررسي شخصيتهاي رمانتيك در داستانهاي ايراني همچون شهرزاد در هزار و يك شب و رستم و سهراب در شاهنامه و تأثير آنها در ادبيات جهان و آثار نويسندگان دنيا پرداخته است.

فصل چهارم به تأثير نويسندگان در ادبيات ملتها اختصاص دارد كه در بخشي از آن به طور خلاصه جايگاه نويسندگان ايرانيِ عربي نويس هم چون عبدالحميد كاتب و بديع‏الزمان همداني و سبك نگارش آنان را ارزيابي كرده‏است. در بخشي از فصل پنجم، نويسنده تأثير شاهنامه در نمايشنامه پلئاس و مليزاند (ميزاند) اثر موريس مترلينگ را به خوبي نشان داده و صحنه‏هايي از اين نمايشنامه را اقتباس كامل از شاهنامه دانسته‏است .

بخش پاياني كتاب به مقايسه دو شاهكار حماسي ايراني و يوناني يعني شاهنامه و ايلياس اميروس، نفوذ شاهنامه در ادبيات جهان، فردوسي و ايلياد، سفر آسمان افلاك و ملائك در ادبيات ايران اختصاص يافته‏است.

2 . تفسير سواطع الالهام 2

سواطع الالهام في تفسير كلام الملك العلّام، ابوالفيض الفيضي الناكوري (م : 1004 ق)، مقدّمه و تصحيح: سيد مرتضي آيت ا...زاده شيرازي (6جلد)، تهران، 1357 ش.

تلاش براي فهم مقاصد قرآن و شكافتن جوانب گوناگون آن، عرصه‏هاي مختلف را در برمي‏گيرد: تفسير آيات، شناخت علوم قرآن، ادبيات قرآن و آنچه به سبك بياني قرآن مربوط مي‏گردد و جز آن. در اين ميان، دسته‏اي از دانشمندان شيفته قرآن بر آن شده‏اند تا با آفرينش آثاري هنري در پيرامون قرآن، ضمن ارضاء حسّ هنري خويش، ديدگان را به اين كتاب آسماني خيره كنند و از اين رهگذر به آستان پر عظمت قرآن خدمت گزارند. يكي از اين نمونه‏هايي تحسين برانگيز و ستودني آثاري است بسيار محدود كه با بهره گرفتن از كلمات بي نقطه (مهمله) به تفسير و تبيين كلام الهي پرداخته‏است.

تفسير «سواطع الالهام» از جمله همين نمونه‏هاست كه مؤلف آن «شيخ ابوالفيض فيضي ناكوري» (م: 1004ق) بر سبك و سياقي خاص به تبيين و تفسير مجموعه سوره‏هاي قرآن همّت گمارده‏است. كار او در جاي خود خيره كننده و در خور تحسين است و نشانه قدرت و توان شگرف او در شناخت لغت و ادبيات، امّا ناگفته پيداست كه پرده بر گرفتن از معاني آيات قرآن به اين شيوه، كاري است بس دشوار كه شايد چندان وافي به مقصود نباشد.

با اين همه، «سواطع الالهام» ويژگيهاي در خور توجّهي نيز دارد كه از جهاتي با تفاسير «معجمه» پهلو مي‏زند. مؤلف در جاي جاي اين تفسير سعي كرده‏است عناصر مقّوم تفسيري را در كتاب خود وارد كند تا از اين رهگذر بر جنبه تفسيري آن بيفزايد. نخستين صفت بر جسته «سواطع الالهام» همان بكارگيري صرفِ حروف مهمله است، امّا مي‏توان خصوصيات جالب ديگري نيز در آن يافت كه يكي از آنها ارائه تصويري كلّي و مجموعي از مطالب كلّ يك سوره، پيش از ورود به مباحث تفسيري است. كار مفسّر از اين جنبه، حائز اهميت فراوان است. نزول تدريجي آيات و مخفي ماندن وجه ارتباطي صدر و ذيل پاره‏اي آيات، مانند: «آيه 3 سوره نساء ـ آيه 33 سوره احزاب ـ آيات 3 و 67 سوره مائده و ...» و نيز حذفها و ايصالها در متن قرآن و عوامل ديگري از اين دست كه در جاي خود قابل مطالعه و بررسي است، باعث شده است كه برخي از دانشمندان مسلمان و عمدةً مستشرقان گمان برند كه نظم و نسقي در سوره‏هاي قرآن وجود ندارد و در هر سوره از هر دري سخن رفته‏است. اين پندار از همان دوران حيات پيامبر اكرم (ص) وجود داشته است. «سلام بن مشكم» با عدهّ‏اي از يهود نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ما چگونه از تو پيروي كنيم و كتابي را كه آورده‏اي به ترتيب تورات و به روش آن، يعني متناسق و باب بندي شده، نمي‏بينيم . (محمد باقر محقّق، نمونه بيّنات در شأن نزول آيات، 511؛ نيز: بهاءالدين خرّمشاهي، قرآن پژوهي، 9) و از همان آغاز نيز دانشمندان مسلمان كوشيده‏اند به اين اشكال و پندار پاسخ دهند و با ارائه طرحي نظام‏مند از هر سوره و توضيح وجوه مخفي ارتباط صدر و ذيل آن گونه آياتِ به ظاهر ناهمگون را آشكار نمايند. تلاشهاي شيخ طبرسي در مجمع البيان، فخر رازي در التفسير الكبير، سعيد حوّي در الاساس في الميزان، علاّمه طباطبايي در الميزان و ... در اين زمينه ياد كردني‏است.

«ابوالفيض فيضي» نيز در تفسير بي نقطه خود با برداشتن گامي در اين جهت، كاري ارزشمند به انجام رسانده‏است. «سواطع الالهام» او تفسيري است مزجي، يعني به طرح مطالب تفسيري در لا به لاي آيات پرداخته‏است و از اين نظر به شرح الفاظ و تعابير قرآني توجه ويژه‏اي مبذول داشته است. گاه نيز به ياد كرد وجوه قرائت آيات پرداخته و از اختلاف قاريان بزرگ ياد كرده‏است. مثلاً در كليه موارد استعمال «أَنَّ» در سوره «جنّ» مي‏گويد: «و رَوَوْه مكسورا.» يا در مورد «الم» سوره بقره مي‏نويسد: «و ما حَرَّكَهُ عاصِمٌ و رَوَوْا مَكْسُورَ الأَمَدِ.»؛ بيان مدني بودن سوره‏ها نيز بدين صورت آمده‏است: «مَوْردُهَا مِصْرُ رَسُولِ‏اللّهِ صلعم(= صلّي الله عليه و آله و سلّم)». همچنين از مكّي بودن سوره‏ها با عبارتِ «مَوْرِدُها اُمُّ الرُّحُم» ياد شده‏است. در «سواطع الالهام» همچنين از حروف مقطعه با عنوان «سرّاللّه مع محمّد (ص) رسوله و ودوده» سخن رفته است.

«ابوالفيض فيضي» چنان كه مرحوم آقا بزرگ درالذريعه (12/240) و محسن الامين (2/399) ياد آور شده‏اند دانشمندي شيعي مذهب است. از اين گذشته، نشانه‏هايي از گرايش مذهبي مفسّر در متن تفسير به چشم مي‏خورد. مثلاً در تفسير آيه مبارك« أَفلا يتدّبرون القرآن»(نساء / 81) نوشته است: و ما هو مدلوله...ِالّا لِاِعلام الرسول (صلعم) و الامام المعصوم.»يا در باره «يوفون بالنذر» (انسان 7/) مي‏نويسد: للّه و اداء اوامره، اَرْسَلَهُ اللهُ لِمَدْحِ اَسَدِاللهِ الكَرَّار [= علي بن ابي طالب (ع)] و عرسه .»

افزون بر سواطع الالهام مي‏توان از چند تفسير بي‏نقطه ياد كرد، از آن جمله است: تفسير علي بن قطب الدين بهبهاني (م: 1206 ق) در سه جلد كه اصل آن در نجف اشرف و در كتابخانه «شيخ محمّد سماوي» موجود بوده‏است. مؤلف اين اثر با مرحوم وحيد بهبهاني (ره) معاصر است و از شاگردان او محسوب مي‏گردد. هم اكنون نيز تصويري از آن اثر تفسيري در مقبره آن دانشمند فرزانه در شهرستان بهبهان وجود دارد. (نك: جزوه‏اي چند صفحه‏اي در معرفي اين اثر به نام : ستاره بي فروغ)

علاوه بر اين، تفسير درّالاَسرار، تأليف سيد محمود افندي (حمزاوي، م: 1305ق) با تحقيق ابراهيم بن علي الاحدب طرابلسي، ياد كردني‏است. نسخه‏اي از اين تفسير بي نقطه اكنون در كتابخانه مركز نشر فرهنگ و معارف قرآن در شهرستان قم موجود است. سيد محمود افندي كار نگارش و تدوين درّالاَسرار را در تاريخ 1274 ق به پايان برده‏است .

درّالاَسرار تفسيري است مختصر در 2 جلد (مجموعا 517 ص) كه در مقابله سريعي كه با تفسير سواطع الالهام (اوايل سوره‏هاي بقره و آل عمران و سراسر سوره محمد (ص)) به عمل آمد، چندان به هم شبيه نيست .

در هر صورت، جاي بسي خوشبختي است كه سواطع الالهام كه در حدود يك قرن پيش به همراه معجم الفاظ آن در 880 صفحه در قطع رحلي در هند چاپ شده‏بوده‏است، اكنون به همّت و تلاش و تصحيح دانشمند ارجمند جناب آقاي دكتر سيد مرتضي آيت‏ا...زاده شيرازي، استاد گروه علوم قرآن و حديث دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، در هيأتي آراسته منتشر شده‏است. استاد در مقدّمه‏اي نسبةً مفصّل كه بر اين كتاب افزوده‏است، در ضمن سه ساطعه (به سبك سواطع تفسيري اصل كتاب) نخست از وضع سياسي اجتماعي و فرهنگي هند در روزگار مؤلف، گفتگو و آنگاه از خاندان و شرح حال وي سخن گفته و در نهايت از شيوه كار تصحيح يادكرده‏است. استاد همچنين در ذيل سواطع الالهام به چاپ متن تفسير سيد عبدا...شُبَّر (م: 1242 ق) اقدام نموده‏است. نيز در پايان هر جلد فهرستي از لغات غريب به كار رفته در متن ارائه شده‏است.

3 . نظام حكومت و مديريت در اسلام 3

محمّد مهدي شمس الدين، نظام حكومت و مديريت در اسلام، ترجمه و تحشيه: سيد مرتضي آيت ا...زاده شيرازي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1375 ش.

از همان زمان كه آيين اسلام پا به يثرب نهاد، ساختار حكومتي آن اندك اندك شكل گرفت. بناي مسجد و بستن پيمان اخوّت ميان مهاجران و انصار و انعقاد قرار داد ميان مسلمانان و يهوديان، از نخستين مراحل تشكيل حكومت اسلامي بود. پيامبر اكرم (ص) افزون بر پيشوايي ديني، رياست حكومت نو پا را نيز بر عهده داشت و اعلان جنگ و صلح و بستن يا فسخ پيمان نامه‏ها و ساير تصميمات سياسي را رهبري مي‏كرد. آياتي از قرآن كريم هم كه در آن دوره نازل مي‏شد، متناسب با تحوّل نويني كه پديد آمده‏بود، بيشتر به بيان احكام اقتصادي، سياسي، نظامي، خانوادگي و جز اينها كه رنگ و بوي حكومتي داشت، مي‏پرداخت. در همين دوران بيشترين آياتي كه در باره منافقان سخن گفته است نازل شد و مسلمانان را به لزوم هشياري در برابر توطئه‏هاي آنان فرا خواند. پس از رحلت رسول اكرم (ص) نيز تا مدتّي نسبةً طولاني، جامعه مسلمان از حاكمان چشم داشت كه به سامان دادن دين و دنياي مردم بپردازند. از اين رو مي‏توان گفت: مسلمانان عملاً هيچ تفاوتي ميان جنبه‏هاي اعتقادي و فردي اسلام و جوانب اجتماعي و سياسي آن نديده‏اند، امّا سپس حاكماني سررشته حاكميت جوامع مسلمان را به دست گرفتند كه دين را عاملي باز دارنده بر سر راه مقاصد و اهداف خود ديدند و بر اين اساس، با هر چه در توان داشتند، به مقابله با آن برخاستند.يكي از نيرنگهاي آنان براي از صحنه خارج ساختن دين، طرح و ترويج نظريّه «جدائي دين از سياست» بود. در مقابل، دانشمندان مسلمان نيز با بنان و بيان به ردّ و انكار اين ديدگاه غير اسلامي پرداختند. در همين جهت، در دوران معاصر كه دوران خيزش اسلامي به رهبري عالمان پاك نهاد ديني است، دانشمندان روشن انديش در اين زمينه كتابهايي تأليف كردند. حضرت امام خميني (ره) در دهه چهل با طرح مباحث «حكومت اسلامي» كه بعدها در كتابي به همين نام منتشر گشت، راه را براي بررسي موضوع گشود و اينچنين مسأله «حكومت اسلامي» كه در ميان ابواب فقهي اندك اندك به فراموشي سپرده مي‏شد، مجدّدا در محافل مطرح گشت و پس از آن، چندين اثر در اين باره پديد آمد. مدتّي پيش از آن نيز كتاب «نظام الحكم والادارة في الاسلام» اثر محمد مهدي شمس الدين، از علماي برجسته لبنان تأليف و منتشر شده‏بود كه بر بسياري از كتابهاي جديدتر، فضل تقدّم دارد و ما اكنون به معرفي كوتاهي از آن مي‏پردازيم :

اصل عربي كتاب نخستين بار در سال 1954 م در بيروت چاپ و منتشر شده‏است . آنگاه پس از گذشت حدود 36 سال، چاپ دوم آن كه مبناي ترجمه كتاب به فارسي نيز قرار گرفته، مجدّدا با افزايشهايي منتشر شده‏است. مترجم محترم كتاب كه بر ترجمه خود نام «نظام حكومت و مديريت در اسلام» نهاده‏است، دانشمند ارجمند آقاي دكتر سيد مرتضي آيت ا... زاده شيرازي، استاد گروه علوم قرآن و حديث دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران است كه علاوه بر زحمات توانفرسايي كه در ترجمه متحمل شده‏است، در مواضعي چند در ضمن پانوشتهايي كوتاه و بلند به طرح نظر خود و پاره‏اي ديگر از دانشمندان مي‏پردازد و به اين وسيله بر غناي مباحث مي‏افزايد.

نويسنده (در ص 27 ترجمه) تصريح كرده‏است كه انگيزه اصلي تأليف كتاب، حضور پندار «جدائي دين از سياست» در اذهان پاره‏اي از مردم بخصوص جوانان بوده‏است و از اين رو در سراسر كتاب با ادله شرعي و تاريخي و عقلي به ابطال اين نظريه مي‏پردازد.

كتاب از دو بخش تقريبا مجزا تشكيل مي‏گردد:

الف ـ نظام حكومت در اسلام

ب ـ مديريت در اسلام

نويسنده در لابه لاي صفحات كتاب در تلاش براي بازيابي ريشه‏هاي تاريخي و كلامي حكومت اسلامي، به بيان جنبه‏هاي فقهي و احكام شرعي حكومت اسلامي پرداخته است؛ در اين راه همچنين از ياد كرد اختلاف نظر دانشمندان شيعي و سنّي در امر حكومت، غفلت نورزيده و پس از نقل نظرات آن دو گروه، خود به ارزيابي آنها پرداخته‏است.

مهمترين مسائل مطروحه در بخش نخست، عبارت است از: ديدگاههاي مختلف راجع به حكومت اسلامي، احزاب نخستين در جامعه اسلامي پس از رحلت رسول اكرم (ص)، ديدگاه فرق اسلامي در باب حكومت، ويژگيهاي اساسي نظام حكومت اسلامي، حكومتهاي الهي ـ بشري و مسأله «نصّ»، حكومت الهي ـ اسلامي (نظريّه امامت معصوم (ع) در كلام شيعي)، وظايف امام معصوم (ع).

نويسنده در ذيل عنوان اخير تصريح مي‏كند كه: «امامت معصوم، استمرار خطّ وظايف نبوّت در تبليغ، تشريع احكام و حفظ و شرح و تفسير شريعت است.» و نخستين وظيفه امام نيز همين است. او اعتقاد دارد: «جنبه سلطه سياسي و سازماني، وظيفه درجه دوم امام معصوم (ع) است و در ادامه مي‏افزايد: «منصب خلافت در اعتقاد اهل سنّت، منصبي دنيايي ـ اجرائي است كه شرايط سياسي جامعه و ضرورتهاي زندگاني و هم بستگي و ادامه حيات، آن را ايجاب كرده و هيچ گونه پيوندي با امّت ندارد. وظيفه مقام خلافت [در ممالك اسلامي] مانند اجتماعهاي سياسي غير اسلامي تنها [شكل دادن به] يك تشكيلات سياسي است و هيچ ارتباطي با وظيفه تشريع، حفظ، تفسير و شرح آن ندارد».

نويسنده آنگاه در قسمت پاياني بخش نخست كتاب (فصل دوازدهم) ضمن بحث از طرح اسلامي شيعي براي حاكميت جامعه در عصر غيبت، به اختصار از ديدگاه «ولايت فقيه» و شاخه‏هاي مختلف آن سخن مي‏گويد و جانبدارانه يكي از مباني اصيل نظام جمهوري اسلامي را به گفتگو مي‏گذارد.

نيز بخش دوم كتاب (مديريت در اسلام) شامل گفتگو از جنبه‏هاي فقهي مديريت و طرح كلّي آن در جامعه اسلامي است و آنگاه بررسي رويدادهايي كه پس از تشكيل حكومت اسلامي به رهبري رسول خدا(ص) در مدينه رخ داده و از ديد نويسنده، جنبه‏هاي مديريتي داشته‏است.

همچنين در پايان كتاب فهرستهاي گوناگوني قرار داده‏شده‏است كه از نظر فنّي اهميت بسزايي دارد: فهرستهاي آيات قرآني، احاديث، نهج البلاغة، اعلام، جايها، فرق و مذاهب، كتابها و منابع.

4 . بخشي از تفسيري كهن به پارسي از مؤلفي نا شناخته

بخشي از تفسيري كهن به پارسي از مؤلفي نا شناخته، احتمالاً مربوط به نيمه نخست سده 4 ق، تحقيق و تصحيح دكتر سيد مرتضي آيت الله زاده شيرازي، 1جلد، تهران، 1375 ش4.

قرآن سنگ زيرين دانشها و مطالعات اسلامي است. همزمان با نزول آن، تبيين مراد خداوند و پرده برگيري از محتواي آيات، با اين فرمان الهي «... وَ أَ نْزَلْنا ءِاليكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ مَا نُزِّلَ ءاليهم...» (نحل/ 44) به وسيله نبي اكرم (ص) آغاز گشت و با پرسشها و پژوهشهاي صحابيان و پاسخگويي هاي پيامبر (ص) توسعه يافت.

با گسترش اسلام به ديگر سرزمينها و پذيرش ديگر ملتهاي بيگانه نياز به فهم كلام الهي بيشتر احساس گرديد. همين امر شيفتگان و عالمان آگاه به زبان قرآن را بر آن داشت تا آثاري گرانسنگ در جهت تبيين و تفسير كلام الهي، به آستان قرآن تقديم دارند.

از جمله اين آثار به زبان فارسي، تفسيري است بر جاي مانده از سده‏هاي نخستين هجري كه به اهتمام جناب دكتر سيد مرتضي آيت الله زاده شيرازي، قرآن پژوه معاصر و استاد گروه علوم قرآن و حديث دانشكده الهيات دانشگاه تهران تصحيح شده‏است.

مصحح ارجمند در مقدمه كتاب و نيز در مقاله‏اي به سرگذشت و چگونگي دسترسي به نسخه خطّي و توصيف آن، مطالبي مشروح عرضه داشته‏است (تفسيري كهن به زبان فارسي، ص چهار و پنج؛ مقالات و بررسيها، ش 43 ـ 44، 1366 ش، ص 181 ـ 213).

تنها نسخه‏اي كه مصحح به آن دسترسي يافته، آغاز و انجام آن افتاده و نامي از مؤلف و نيز تاريخ تأليف و كتابت در آن نيامده‏است، از اين رو تعيين عصر مؤلف و معرّفي وي بسيار دشوار مي‏نمايد.

با نگرشي به سبك نگارش كتاب و همساني آن با آثار منثور سده‏هاي سوم و چهارم هجري و مقايسه‏اي گذرا با متون كهن ترجمه و تفسير قرآن كريم مانند ترجمه‏اي آهنگين از دو جزء قرآن كريم، (به اهتمام و تصحيح دكتر احمدعلي رجايي)، تفسيري بر عشري از قرآن مجيد (نسخه موزه بريتانيا)، تفسير قرآن مجيد(نسخه كمبريج، تصحيح دكتر جلال متيني)، تفسير نسفي، تفسير سورآبادي و جز اينها مي‏توان احتمال داد كه مؤلف در اواخر قرن سوم و نيمه نخست سده چهارم هجري مي‏زيسته است (مقدمه، ص شش، بيست و هفت ـ بيست و نه) و با توجه به گونه‏هاي زباني منطقه خراسان و تأثير آن در نثر كتاب، مي‏توان حدس زد كه مفسر در حوزه هرات زندگي مي‏كرده‏است (ص هفت) و با ياد كرد مصنف از ابوبكر صدّيق و ابوبكر (ص 44، 47، 48، 61، 62، 99) و عمر بن خطاب (ص 45، 99) و عثمان بن عفان (ص21، 44) و علي بن ابيطالب (ص21، 28، 44، 45، 186، 226) و عائشه (ص159، 251) و فروگذاري ذكر ائمه شيعه (عليهم السلام) و استناد قراءات بر اصول قرّاء اهل سنّت به احتمال زياد مي‏توان گفت كه حنفي مذهب بوده‏است.

در نسخه موجود، كلامي الهي از آيه 176 «...و لَكِنَّه أَخْلَدَ ءِالَي الأَرضِ». از سوره مبارك اعراف تا آيه 69 سوره نحل (به ترتيب قرآن موجود) تفسير شده‏است (ص 1ـ 290).

سبك تفسيري كتاب، «مزجي» است و پس از اتمام هر آيه يا كلام، علامتي به شكل دايره (O) قرار دارد. در آغاز هر سوره، نخست نام سوره، و چنانچه سوره به نام يكي از پيامبران باشد، به دنبال آن عبارت «عليه السلام» آمده‏است. آنگاه «بسمِ اللَّهِ الرَّحمن الرّحيمِ» و تفسير آيات بيان شده‏است. دو سه سوره افتادگي‏هايي دارد كه بخش عمده آن به اوّل سوره انفال مربوط مي‏شود. در اين موارد مصحح براي تكميل مطالب، از نوبت اوّل كشف الاسرار ميبدي استفاده كرده‏است (ص چهار و پنج).

جايگاه كتاب در ميان تفسيرهاي مترجَم، در رديف تفسيرهاي ادبي و لغوي است. فراواني شواهد منظوم و منثور و عنايت به اشتقاقهاي لغوي گواه اين مدّعا است. همچنين به شأن نزول آيات و رويدادهاي زمان نبوّت توّجه شده و به وقايع مربوط به آيات، اشاراتي يافت مي‏شود و چنانچه حكم آيه‏اي منسوخ گرديده، به مورد نسخ اشاره رفته است . قرائتهاي كتاب غالبا بر اصول قراء اهل سنّت است و گاهي به اصحاب آنها مانند ابو عمرو، يعقوب، ابن كثير، خفاف، يعقوب خضرمي، كسايي، حمزه، بزّي... نسبت يافته است. در بيان و توضيح واژگان قرآن به اشعار سرايندگان عرب جاهلي و مخضرم و اسلامي و مولَّد استشهاد شده‏است. نيز از احاديث رسول اكرم (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و اقوال بزرگاني چون عبدالّله بن عباس و... شواهدي وجود دارد. ناگفته نماند كه در سرتاسر اين اثر حتي يك بيت فارسي ديده‏نمي‏شود (ص بيست و يك ـ بيست و شش).

سبك نگارش اين اثر نفيس فارسي، همساني بسياري با آثار منثور قرن سوم و چهارم هجري دارد. استواري واژگان و زيبايي و رسايي معاني در آن به خوبي نمايان است و با گزينش بسيار استادانه، مفاهيم والا به زبان فارسي نقل شده‏است. مؤلف با بياني هنرمندانه و به دور از تكلّف و تصنّع، بسان سواركاري چابك بر مركبي راهوار، خواننده را آرام و آسان از پستيها و بلنديهاي زبان مي‏گذارند.

تأثير گويش خراسان بزرگ از ديگر ويژگيهاي اين اثر است. نمونه‏هايي از آن يادكردني است.

گفتند= گفتند، مِنْ = مَن، كوْرْ = گَبْر، بِم = باشم، بِيم = باشيم، تَه = تو، نَه بيا = نباشي، نويشت = نوشت، كوم راه = گمراه، هام سازان، هام دلان،...(ص هفت و هشت).

رسم الخطّ كتاب مانند ساير كتابهاي سده‏هاي اوّليه هجري در ايران به فارسي است، از آن جمله : «پ » و «چ» غالبا با يك نقطه، نقطه روي «د»، نوشتن «گ» به شكل «ك»: تبديل «ب) به «و» : كوران -گبران و يا به «ف» :زفان = زبان؛ تبديل «ش» به «ژ» : دِژوار = دشوار؛ حذف «و» در فعل : نشند = نشنود، شِنَد= شنود...(ص هفت و هشت) .

ديگر نكات دستوري و واژه‏هاي كهن كه مصحح در مقدمه آورده‏است در خور توجه مي‏باشد (ص هشت - نوزده).

اهميت اين تفسير به لحاظ احتوا بر زبان فارسي واژگان بسيار كهن آن است كه در هيچيك از تفاسير قديمي قرآن وجود ندارد و سبك و آهنگ گوش نواز مفردات و تركيبات بر جذابيت و اهميت آن افزوده‏است .

در خاتمه كتاب، فهارسي از احاديث، اشعار، اعلام و نيز نمونه‏هايي از واژه‏ها و برابرهاي فارسي قرآني و تفسيري و بالعكس فراهم آمده‏است (ص 291 - 344).


1 . نوشته عنايت الله فاتحي نژاد، مدرّس دانشكده الهيات دانشگاه تهران و عضو هيأت علمي مركز دائرة‏المعارف بزرگ اسلامي.

2 . نوشته عبدالهادي فقهي زاده عضو هيأت علمي دانشكده الهيّات دانشگاه تهران .

3 - نوشته عبدالهادي فقهي زاده، عضو هيأت علمي گروه قرآن و حديث دانشگاه تهران.

4-نوشته ابراهيم اقبال، عضو هيأت علمي گروه علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيّات دانشگاه تهران.

/ 1