نگاه امامان شيعه به نوروز
پژوهشگر: رسول جعفريان چکيده: بحث از نوروز، در فرهنگ شيعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا كه به منابع برجاي مانده مربوط ميشود، نخستين بار در مختصر مصباح شيخ طوسي از آن ياد شد. پس از آن در منابع ديگر هم وارد گرديد. در اين مقاله سير ورود آن را در منابع شيعه و موضعگيري فقهاي شيعه در باره آن را توضيح خواهيم داد. نكته جالب توجه آنكه در دوره صفوي، آثار فراواني در زمينه عيد نوروز نوشته شد. شيخ آقابزرگ تهراني ذيل مدخل نوروزيه، از بيش از پانزده رساله كه در دوره صفوي تأليف شده ياد كرده است. دراين مقال برآنيم تا بر چند رساله نوروزيه كه در اين دوره تأليف شده شرحي به دست دهيم. نوروز، قبل از اسلام تا كنون
نوروز يا روزِ نو، در همه تقاويم، در همه دورهها و در ميان همه فرهنگها، با اسامي گوناگون مطرح بوده و هست. گردش زمين به دور خورشيد و پديد آمدن روز و شب و فصول سال و نيز حركت ماه بر گرد زمين، بشر را به محاسبه واداشته و به طور طبيعي تقويم را پديد آورده است. آغاز هر سال، شروع جديدي است كه خود به نوعي انسان را با احساسي تازه و تولّدي نو به حركت در ميآورد. اين آغاز همراه با شادي و سرور بوده و در هر فرهنگي آيينهاي ويژهاي براي نشان دادن خوش حالي و شادي تعبيه شده است. در ميان ايرانيان، اين روزِ نو، روزي بود كه شاه جديد ساساني به تخت مينشست. خواهيم ديد كه آخرين نوروز ايراني، كه طي آن آيينهاي ويژهاي را اجرا ميكردند، (فهرستي از آنها را ابوريحان در آثارالباقيه، ترجمه اكبر داناسرشت، تهران، اميركبير، 1363 از منابع زردتشتي آورده است. بنگريد: صص 333 - 325) روزي در اواخر خردادماه بود كه يزدگرد سوم بر تخت نشست و از آن پس، اين نوروز، هر سال، با توجه به عدم محاسبه كبيسه و اهمال آن، در هر چهار سال يك روز به عقب ميافتاد. پس از آمدن اسلام، سنت نوروز، پابرجا ماند و اين بدان دليل بود كه مردم ايران، به سرعت اسلام را نپذيرفته و تا يكي دو سه قرن، بسياري از آنان بر آيين كهن خود بودند. حتي اگر اسلام را پذيرفتند، نتوانستند به آساني آن آداب را ترك كنند. اين نکته دانسته است كه اسلام دو عيد را با عنوان عيد فطر و اضحي با آيينهاي ويژه مطرح كرد، هر چند آنها آغاز سال نبود اما به هر روي عيد طبيعي مسلمانان به شمار ميآمد. در برابر، نه از سوي اهل سنّت و نه امامان شيعه، موضعگيري روشن و شناخته شده مفصلي نسبت به نوروز مطرح نشد. آنچه در اين باره گفته شده پس از اين اشاره خواهيم كرد. بحث از نوروز، در فرهنگ شيعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا كه به منابع برجاي مانده مربوط ميشود، نخستين بار در مختصر مصباح شيخ طوسي از آن ياد شد. پس از آن در منابع ديگر هم وارد گرديد. در اين مقاله سير ورود آن را در منابع شيعه و موضعگيري فقهاي شيعه در باره آن را توضيح خواهيم داد. نكته جالب توجه آنكه در دوره صفوي، آثار فراواني در زمينه عيد نوروز نوشته شد. شيخ آقابزرگ تهراني ذيل مدخل نوروزيه، از بيش از پانزده رساله كه در دوره صفوي تأليف شده ياد كرده است. دراين مقال برآنيم تا بر چند رساله نوروزيه كه در اين دوره تأليف شده شرحي به دست دهيم. مبناي محاسبه روز نوروز
نوروز نخستين روز فروردين ماه شمسي به حساب ميآيد. محاسبه سال شمسي تا پيش از پيدايش تاريخ جلالي در سال 467يا 471 بدين ترتيب بود كه سال را دوازده ماه سي روزه تقسيم ميكردند كه جمعا 360روز ميشد. پنج روز باقي مانده را در پايان آبان ماه يا اسفندماه بر آن ميافزودند كه جمعا 365روز ميشد. با اين حال پنج ساعت و 48دقيقه و 45/51ثانيه باقي ميماند. اين زمان، در هر چهار سال يك روز ميشد و از آنجا كه در محاسبه نميآمد، روز اول فروردين در فصول سال تغيير ميكرد. بنابر اين ماههاي شمسي نيز در آن زمان، مانند ماههاي قمري در فصول سال متغير بود. معناي اين سخن آن است كه نوروز در ابتداي فروردين واقعي، يعني نقطه آغاز اعتدال ربيعي قرار نداشت. زماني كه يزدگرد سوم، آخرين شاه ساساني، در سال 632ميلادي به تخت نشست، روز نخست سال، يعني اول فروردين در آن تاريخ، مطابق بود با شانزدهم حزيران (ژوئن) مطابق با 27خرداد. پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز يا اول فروردين، هر چهار سال، يك روز به عقب ميآمد. در سال467 ق روز نوروز مطابق دوازدهم حوت يا اسفند بود. در اين سال، ملكشاه سلجوقي، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقيقي از سال شمسي انجام داده و روز اول فروردين را معين كنند. بر اساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازني، منجم مرو، عوض آن كه بر اساس محاسبه قبلي، روز واقعي دوازدهم اسفند را اول فروردين دانسته شود، اول فروردين را هيجده روز جلوتر برده و در ابتداي اعتدال ربيعي، يعني فروردين واقعي قرار گرفت. در محاسبه جديد، هر سال را در چهار نوبت، 365روز محاسبه كرده (دوازده سي روز به ضميمه پنج روز كه در آخر ماه آبان يا اسفند افزوده ميشد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه كردند. البته پس از هر هشت دوره چهارساله، سال پنجم را 366 قرار ميدادند. در اين محاسبه آن پنج ساعت و اندي نيز در محاسبه ميآمد. بدين ترتيب، روز نوروز، به عنوان نخستين روز فروردين ماه، از آن سال ثابت ماند. بنابر اين، نخستين سالي كه روز اول فروردين آن دقيقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربيعي بود، سال 467 يا 471 بوده است. (مجموع آنچه گذشت، از مقالات تقي زاده: گاه شماري در ايران ، ج 10صص 6- 3 به كوشش ايرج افشار، تهران، 1357 مقاله همو تحت عنوان نوروز در مجله يادگار سال چهارم، ش 7 و مدخل نوروز در لغتنامه دهخدا گرفته شده است. در باره اختلاف در اينكه نوروز سلطاني در سال 467 بوده است يا 471 بنگريد: مقالات، ج 10 ص 168 پاورقي. توضيحات محيط طباطبائي در باره سير تقويم در ايران نيز قابل توجه است. وي مشكل سال 467 يا 471 و مسأله افزودن پنج روزه زائده را به آخر آبان و اسفند را نيز حل كرده است. بنگريد: تاريخ تحولات تقويمي در ايران از نظر نجومي، ميراث جاويدان، شماره _15 - 14صص 108 - 101) دانسته است كه سال قمري، به عنوان سالشمار پذيرفته شده در آيينهاي ديني در دين مبين اسلام پذيرفته شده و در ميان مردم و كتابهاي تاريخي مرسوم بوده است. در كنار آن سال شمسي، به دليل ثبات آن در تعيين فصول، هميشه به عنوان سال مورد استفاده در امر كشاورزي و خراج و جز آن، اهميت خود را حفظ كرده و در تقاويم محاسبه و ياد ميشده است. تطبيق اين دو روز شمار با يكديگر در فرهنگهاي مختلف هميشه مورد بحث واقع شده و راه حلهاي مختلفي براي آن عرضه شده است. سيري از اين تطبيقها در ميان تاريخ قمري و شمسي را تقيزاده مورد بحث قرار گرفته است. (مقالات تقي زاده ج 10 گاه شماري در ايران قديم«، فصل پنجم، ص 153به بعد.) در سال 1304شمسي (1343قمري مطابق 1925ميلادي) در ايران، تقويم شمسي، به عنوان تقويم رسمي پذيرفته شد. محاسبه پيشين كه دقيق بود مراعات شد و تنها عوض افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخست سال را سي و يك روز، و پنج ماه دوم را سي روز و اسفند را بيست و نه روز قرار دادند كه هر چهار سال، سي روز محاسبه ميشود. سالي كه اسفند آن سي روز بود، آن را سال كبيسه ناميدند. (متن تصويبنامه مجلس شوراي ملي را كه در شب 11فروردين ماه 1304شمسي انجام شده و اسناد ديگر در اين باره را ببينيد در: پيدايش و سير تحول تقويم هجري شمسي، محمدرضا صياد، مجله ميراث جاويدان، ش 15- 14صص 118 - 19) در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز مبناي محاسبه سال شمسي بوده و سال قمري نيز در كنار آن به عنوان تقويم ديني مورد تأكيد قرار گرفت. اين بود اجمالي از نوروز در تقويم شمسي. مهمترين نكته آن، اين است كه نوروز تا سال 467 در سال متغير بوده و پس از آن در آغاز اعتدال ربيعي قرار گرفته و از آن پس تغييري نيافته است. نوروز در منابع كهن شيعي
در آغاز بايد اشاره كنيم كه مقصود از منابع كهن منابعي است كه تا زمان شيخ طوسي تأليف شده است. آنچه كه در باره نوروز در اين منابع آمده، به شرح زير است: نخست آنكه نجاشي ذيل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجاري نوشته است كه وي از ثقات اصحاب است و كتابهايي داشته از جمله كتاب ما رُوِي في يوم النيروز. (رجال النجاشي، ص 428) روشن نيست حجم رواياتي كه وي در اين كتاب جمع آوري كرده چه اندازه بوده است. گفتني است كه صاحب بن عباد كه بايد او را با احتياط شيعه معتزلي دانست، كتابي با عنوان كتاب الاعياد و فضائل النيروز داشته است. (الفهرست، ابن النديم، ص 190) در منابع كهن، چند روايت نيز در باره نوروز آمده، كه به اين ترتيب است: - نخست روايتي از ابراهيم كرخي كه ضمن آن از امام صادق (ع) سؤال شده كه شخصي مزرعه بزرگي دارد. در روز مهرگان يا نوروز، هدايايي (از طرف كساني كه بر روي آن كار ميكنند) به او داده ميشود. آيا بپذيرد؟ حضرت فرمود: آنها كه هديه ميدهند مسلمانند؟ ابراهيم ميگويد: آري. حضرت فرمود: هديه آنها را بپذيرد. (الكافي، ج 5 ص 141كتاب من لايحضره الفقيه، ج 3 300 التهذيب، ج 6 ص 378) - روايت ديگر چنين است كه در روز نوروز به اميرالمؤمنين (ع) گفته شد: اليوم نيروز. حضرت فرمودند: اصنعوا كل يوم نيروزا هر روز را نوروز كنيد. (كتاب من لايحضره الفقيه، ج 3 ص 300) و نقل ديگر همان روايت آن كه حضرت فرمود: نيروزنا كل يوم. (همان منبع) اين همان روايتي است كه در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هديه كردند و حضرت اين پاسخ را دادند. در حاشيه نسخهاي از فهرست ابننديم آمده كه ثابت بن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنيفه، يا جد او همان كسي بود كه فالوذج به امام علي عليه السلام هديه كرد و حضرت فرمود: نوروزنا كل يوم يا مهرجونا كل يوم. (الفهرست ابن النديم، ص 256) الانساب، ج 3 ص 37) تعبيري كه صاحب دعائم آورده قدري متفاوت است. در آنجا آمده: وقتي فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دليلش را پرسيد؛ گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: فنيروزا ان قدرتم كل يوم. يعني تهادوا و تواصلوا في الله. (دعائم الاسلام، ج2ص 326) اين روايت را بخاري نيز در التاريخ الكبير ج 4 ص 201آورده است. به جز آنچه از کتاب من لايحضره الفقيه نقل شد، در آثار صدوق، اشارهاي به نوروز نشده است. تنها در عيون اخبارالرضا ضمن اشاره به داستان زيدالنار آمده است كه جعفر بن يحيي برمكي بعد از كشتن ابن افطس علوي، سر وي را همراه هداياي نوروز نزد هارون فرستاد. (عيون اخبار الرضا ، ص 550) صدوق هيچ اشاره ديگري به نوروز نكرده است. گفتني است كه در آثار شيخ مفيد نيز، كلمه نوروز يا نيروز يافت نشد. - اشاره شد كه در تهذيب شيخ طوسي، به بحث هديه در روز نوروز و مهرجان (عيد مهرگان، روز شانزدههم مهرماه برگزار ميشده است. بنگريد: آثار الباقيه، ص 337) اشاره شده بود. جداي از آن شيخ طوسي در مصباح المتهجد، براي نخستين بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزي متبرك كه روزه استحبابي و نماز دارد، كرده است. آنچه در مصباح (بنا به نقل از بحار آمده) چنين است: روي المعلي بن خنيس عن مولانا الصادق عليه السلام في يوم النيروز قال: اذا كان يوم النيروز فاغتسل و ألبس أنظف ثيابك و تطيب بأطيب طيبك و تكون ذلك اليوم صائما فاذا صليت النوافل و الظهر و العصر، فصل اربع ركعات، تقرأ في اول ركعة فاتحة الكتاب و عشر مرات انا انزلناه و... (مصباح المتهجد، ص591 بحار الانوار، ج 59 ص 101 وسائل الشيعة، ج7 ص 346) گفتني است كه شيخ طوسي روز روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معين نكرده است. ابن ادريس در کتاب السرائر ص 598 مينويسد: شيخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح از چهار ركعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته اما روز آن را معين نكرده، چنانكه ماه آن را از ماههاي رومي يا عربي مشخص نكرده است. آنچه برخي از اهل حساب و علماي هيئت و اهل فن در كتابش گفته، اين است كه روز نوروز دهم ماه ايّار (دهم ماه مه مطابق دوم ارديبهشت) كه سي و يك روز است ميباشد. زماني كه نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا مي رسد. گفته شده نيروز و نوروز دو لغت است. اما نيروز معتضد كه به آن نوروز معتضدي ميگويند، روز يازدهم حزيران (يازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعين، در باره امر خراج به وي شكايت كردند و اين كه قبل از رسيدن محصول، خراج گرفته ميشود و همين سبب بدهكاري آنهاست كه خود عامل اجحاف به رعاياست. او مصمم شد كه پيش از يازدهم حزيران، خراج از كسي مطالبه نكنند. شعري نيز در باره اين عمل او سروده شد... همه اين مطلب را صولي در كتاب الاوراق آورده است. (السرائر، ج1 ص 315) در دو كتاب دعا كه به فارسي در قرن ششم تأليف شده ياد از حديث معلي بن خُنَيس در اعمال روز نوروز كه مهمترين آنها، گرفتن روز، پوشيدن لباس نيكو و نماز مخصوص است، شده است. اين دو مورد از دو متن فارسي شيعي قرن ششم قابل توجه است جز آن كه به احتمال قريب به يقين برگرفته از شيخ طوسي است. - در كتاب ذخيرة الاخره كه مشتمل بر ادعيه بوده و در نيمه نخست قرن ششم تأليف شده، فصلي تحت عنوان عمل روز نوروز فارسيان آمده است. در شرح آن حديث معلي بن خنيس به اين ترتيب نقل شده است: روايت كند معلّي بن خُنَيس از صادق عليه السلام كه گفت: چون روز نوروز بُوَد، روزه دار و غُسْل كن و جامه پاكترين درپوش و بوي خوش بكار دار و چون نماز پشين و ديگر و سنّتهاي آن بگذارده باشي، چهار ركعت نماز كن به دو سلام و بخوان در ركعت اوّل الحمد و ده بار إنّا أنزلناه في ليلة القدر و در ركعت دويم الحمد و ده بار وده بار قل يا أيها الكافرون و در ركعت سيم الحمد و ده بار قل هو اللّه أحد و در چهارم ركعت الحمد و ده بار معوذتين. و چون از نماز فارغ گردي تسبيح زهرا عليها السلام بگوي. چون چنين بكني خداي تعالي شصت ساله گناه تو بيامرزد. و دعا اين است:... (ذخيرة الاخره، ص152) - در كتاب نزهة الزاهد نيز كه در نيمه دوم قرن ششم يا نيمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فُرس: امام جعفر صادق عليه السلام گفت: چون روز نوروز در آيد غسل كن وجامه پاكترين در پوش وبوي خوش بكار دار وروزه فراگير وپس از نماز پيشين وديگر، چهار ركعت نماز كن به دو سلام. پس از الحمد در اول ركعت، ده بار إنّا أنزلناه بخوان ودر دوم ده بار قل ياأيها الكافرون ودر سوم ده بار قل هو الله أحد ودر چهارم ده بار هر دو قل أعُوذُ. وچون فارغ شوي سجده شكر كن واين دعا بخوان تا تو را گناه شصت ساله بيامرزد. ودعا اين است: اللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاَْْوْصِياءِ الْمَرْضِيّينَ وَصَلِّ عَلي جَميعِ أَنْبِياءِكَ وَ رُسُلِكَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِكَ وَ بارِكْ عَلَيْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَكاتِكَ ... (نزهة الزاهد، 285) - قطب الدين راوندي (م 573) حديثي در باره نوروز، در كتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلي الله عليه و اله: ابدلكم بيومين يومين، بيوم النيروز و المهرجان، الفطر و الاضحي. دو روز را براي شما جانشين دو روز كردم. عيد فطر و قربان را بجاي عيد نوروز و مهرگان قرار دادم. (مستدرك الوسائل ، ج 6 ص 152از لب اللباب.) مناسب است در اينجا بيفزايم كه مراسم نوروز در شهرهاي شيعه نيز برپا بوده است. حداقل دو قصيده از سيدضياءالدين ابوالرضا فضل الله راوندي از قرن ششم در دست داريم كه عيد نوروز را به برخي از بزرگان آن ناحيه تبريك گفته است. در يكي از اين اشعار آمده: (ديوان السيد ضياءالدين ابوالرضا فضل الله راوندي، تصحيح محدث ارموي، تهران، 1374ق، ص 65 ) هذا الربيع و هذه أزهاره وافي سواء ليله و نهاره اشعار ديگري هم در ص 131 و 196 آمده است. - ابن شهر آشوب (م 588) در مناقب خبري در برخورد منصور با امام كاظم عليه السلام آورده است. وي مينويسد: منصور از امام خواست تا در عيد نوروز، بجاي او در مجلسي نشسته و هدايايي را كه آورده ميشد از طرف او بگيرد. امام در پاسخ چنين گفت: اِنّي قَدْ فَتَّشْتُ الاَْخبارَ عَنْ جَدّي رَسُولِ الله صلي الله عليه و اله فَلَمْ اَجِدْ لِهذَا الْعيدِ خَبَرا؛ اِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ مَحاهَا الاِْسْلامُ وَمَعاذَ الله اَنْ نُحْيِيَ ما مَحاهُ الاِْسْلامُ. (مناقب ابن شهرآشوب، ج 2ص 379 مسند الامام كاظم ج 1 صص 51 - 52) من اخباري را كه از جدّم رسول خدا( ص) وارد شده بررسي كردم و خبري در رابطه با اين عيد پيدا نكردم. اين عيد از سنن ايرانيان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده است. به خدا پناه ميبرم از اينكه چيزي را كه اسلام آن را از ميان برده دوباره آن را زنده كنم. صاحب جواهر با توجه به نقل شيخ، ابنفهد، شهيد اول و ديگر متأخرين، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تأكيد كرده است. سپس نقل بالا را از امام كاظم عليه السلام آورده و گفته است كه اين نقل نميتواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه كه محتمل است كه بر اساس تقيه صادر شده باشد؛ شايد هم مقصود نوروزي جز نوروزي باشد كه متفق عليه است. (جواهر الكلام، ج 5 ص 40) بايد توجه داشت كه مستند همه، روايت معلي بن خنيس است. به علاوه، اگر تقيهاي در كار بود، بايد امام همان ابتدا موافقت ميكرد نه مخالفت. نكته سوم وي نيز واضح البطلان است، زيرا به هر روي در آن روزگار، يك نوروز بيشتر وجود نداشته است. اين بود آنچه در منابع شيعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در اين باره، مهم همان روايت معلي بن خنيس است و جز آن، چيزي در باره تأييد نوروز به چشم نميخورد. منشأ آنچه در آثار بعدي در باره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاي مربوطه آمده، همين نص است و بس. البته مطالب ديگري نيز افزوده شده كه به منشأ آنها اشاره خواهيم كرد. در اينجا بيمناسب نيست، اشارهاي به آنچه در منابع اهل سنت در باره روز نوروز آمده داشته باشيم. بطور كلي بايد گفت كه اين عيد، از پس از اسلام مورد توجه حكام اموي و عباسي بوده و بويژه در حوزه شرق، هداياي نوروز به طور مرتب از طرف حكام از كدخدايان دريافت ميشده است. افزون بر آن كار گرفتن خراج نيز بر اساس نوروز بوده و يكي دوبار در عهد متوكل (تاريخ الطبري، ج 9ص 218حوادث سال 245) و معتضد عباسي، (همانجا، ج10ص39) نوروز تا تيرماه به تأخير افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشكل نشوند، زيرا در اين وقت محصول به دست ميآمده است. در زمان مقتدر نيز اين مشكل به عنوان نوعي ظلم در حق رعايا مطرح بوده است. (همانجا، ج 11ص 203حوادث سال 301) به گزارش يعقوبي، معاويه پس از رسيدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابيبكره نوشته است تا هداياي نوروز و مهرگان براي وي ارسال شود. (تاريخ اليعقوبي، ج 2ص 306) عمر بن عبدالعزيز، در رديف كارهاي اصلاحي خود اين امر را متوقف كرده (همانجا، ج 2ص 306) و نامهاي به يكي از حكام خويش نوشته تا از گرفتن هداياي نوروز و مهرگان خودداري كند. (تاريخ الطبري، ج 6ص 659 حوادث سال 101) بعد از وي، يزيد بن عبدالملك بار ديگر گرفتن هداياي نوروزي را باب كرده است. (تاريخ يعقوبي، ج 2ص 313) در زمان نصر بن سيار نيز گرفتن هدايا در خراسان مرسوم بوده، (تاريخ الطبري، ج 7ص 277) چنانكه در سال 236 در فارس. (همانجا، ج 9ص 184حوادث سال 236) در باره نوروز و مهرگان در ادب عربي، مقالاتي در زبانهاي فرنگي نوشته شده است. (مقالات تقيزاده، ج10ص 155) در تمام اين دوران، روز نوروز به عنوان يك روز معين براي مسلمانان شرق شناخته شده بوده و به دليل درگير بودن آن با امر خراج، موقعيت خود را حفظ كرده است. شاعري در سال 220هجري، روز نوروز را در رديف دو عيد فطر و اضحي قرار داده است:
فأبكوا علي التمر أبكي الله أعينكم
في كل اضحي و في فطر و نيروز
في كل اضحي و في فطر و نيروز
في كل اضحي و في فطر و نيروز