هنرپیشگانی که هنر حجاب را برگزیدند (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هنرپیشگانی که هنر حجاب را برگزیدند (3) - نسخه متنی

شعیب عفاف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنرپيشگانى كه ((هنر حجاب)) را برگزيدند

گفتگويى صريح و خواندنى با آخرين هنرپيشگان مصرى كه كرامت حجاب را بر هنر مبتذل ترجيح دادند.

قسمت سوم

توضيح ما:

ترجمه يك گفتگو و يك گزارش, آخرين بخش از سلسله مطالبى را تشكيل مى دهد كه خوانندگان گرامى, ضمن آن با پديده روىآورى هنرپيشگان زن مصرى به حجاب اسلامى, آشنا شدند.

همان گونه كه قبلا يادآور شديم, اين پديده بيش از هر چيز محصول حضور و بروز اصالتهاى انديشه اسلامى و احكام قرآنى است كه سرانجام آنهايى را كه به درستى مى انديشند به سوى خود فرا مى خواند. وجود كشمكشها و درگيريهاى درونى در وجود انسانها غير قابل انكار است و مهم نتيجه اين مبارزه است كه آيا سرانجام, ((وارستگى)) بر ((وحشت)) پيروز خواهد شد؟ در خلال مصاحبه اين شماره از زبان يكى از اين هنرپيشگان خواهيد خواند كه او در وجود خود دو شخصيت جداگانه را تصوير مى كند كه يكى مظهر انسانيت, وارستگى و پاكى است و ديگرى مظهر هنرپيشه اى كه خود را در مقابل مردم عرضه مى كند و خود او اين شخصيت دوم را ((فريده وحشت)) مى نامد.

قسمت دوم نيز گزارشى كوتاه از ((سهير رمزى)) است كه گناره گيرى او به گونه اى است كه حتى حاضر به انجام گفتگو نيز نشده است.

در نگاه ما, انعكاس اين موارد, در راه ارج گذارى به باورها و ارزشهاى اسلامى, مى تواند مفيد واقع شود, لذا پيام زن علاقه مند است در آينده نيز به انعكاس رويدادها و مواردى اين چنين اقدام كند. آخرين قسمت ((هنرپيشگانى كه هنر حجاب را برگزيدند)) را با هم مى خوانيم.

4ـ فريده سيف نصر

سرانجام ((فريده وارسته)) بر فريده ((وحشت)) پيروز شد

فريده قسم خورد كه از هنرپيشگى كناره گرفته و اين كار در حالى انجام شده است كه در خانه اش بيشتر از 140 ((جنيه[ ((واحد پول مصرى] پيدا نمى شود و كسانى كه گفته مى شود به ستارگان سينما پول مى دهند تا كناره گيرى كنند و باحجاب شوند, ابدا وجود خارجى ندارند. او مى گويد اين حرف در مورد هنرپيشه هايى كه باحجاب شده اند ظلم و افترا است و حرام مى باشد. او نامه اى از يك تهيه كننده را نشان داد كه از وى, پيش پرداختى را كه بابت بازى در يك فيلم دريافت كرده است, مطالبه كرده بود و پولى كه فريده داشت براى بازپرداخت آن مبلغ كفايت نمى كرد.

ديدار و گفتگو با آخرين كسى كه به هنر, شهرت, نورهاى رنگارنگ صحنه, ابراز احساسات و دست زدنهاى مردم, پشت كرده, در اتاق پذيرايى ساده آپارتمانش كه به شيوه عربى زيبايى پرداخته شده است, صورت گرفت. اين ديدار براى گفتگو و پى بردن به دلايل و شناخت انگيزه هاى پنهانى كه پشت سر اين تصميم ناگهانى قرار دارد, صورت گرفت, خصوصا اينكه او تا ساعاتى قبل از اتخاذ اين تصميم در برابر دوربينها مشغول نقشآفرينى و تجسم شخصيتهاى دراماتيك بود, شخصيتهايى كه فريده از ايفاى نقش آنها دست برنمى دارد و صرف نظر نمى كند. در خانه چيزى تغيير نكرده است و به همان صورت سابق باقى مانده, آنچه كه تغيير كرده تنها صاحب خانه است.

فريده كه براى اداى نماز ظهر رفته است, پس از مدتى طولانى باز مى گردد, مى نشيند و در دستش تسبيح سبز رنگى است. مرد ناشناسى صبح يك روز, در صحن مسجد امام حسين(ع) اين تسبيح را به او هديه كرده است, در آن لحظه دوست هنرمند و همشاگردىاش, سوسن بدر و مادرش نيز همراه او بودند, آنها براى اداى نماز عازم مسجدالحسين بودند, آن روز فريده از اينكه آن مرد, بين او و همراهانش تنها به سوى او آمده است تعجب كرد, خصوصا اينكه فريده حجاب نداشت, مرد گفت: ((تعجب نكن, تو نيز بزودى حجاب در بر خواهى كرد, ان شاالله لباسى با رنگ زيباى سبز, مثل رنگ اين تسبيح)) مرد اين سخنان را گفت و از نظر پنهان شد ... بعد از اينكه فريده باحجاب شد براى يافتن آن مردم اقدام به جستجو كرد, اما تا لحظه انجام اين گفتگو او را نيافته است و اينك از اعلام كناره گيرى و حجاب فريده پنج روز گذشته است. با صراحت از او پرسيدم:

چندى پيش يكى از گويندگان زن تلويزيون ادعا كرد, پيشنهاد حجاب و كناره گيرى در مقابل دريافت مبلغ هنگفت يك ميليون دلار و ماهيانه150/ هزار دلار, به بعضى افراد عرضه مى شود. با توجه به اينكه تو آخرين هنرمندى هستى كه با انتخاب حجاب, كناره گيرى كرده اى, سوالى كه خود به خود مطرح مى شود اين است كه آيا براى باحجاب شدنت, پولى به تو پرداخت شده است؟ و چقدر؟

همه اينها دروغ و افتراست. خداوند بزودى از كسانى كه دروغ گفته اند, به سختى حساب خواهد كشيد. به هيچ وجه كسى به من پولى پرداخت نكرده است. قصد من از حجاب رضايت خداوند متعال بوده است و تنها كسانى كه به من كمك مالى كرده اند, ((شهيره)) و ((عفاف شعيب)) بوده اند. آيا اين دو آن طرفهايى هستند كه اين پولها را پرداخت مى كنند؟! و آيا اين دو نفر به آن خانم گوينده, پولى عرضه كرده اند؟! در اين مورد خيلى شك دارم. ((شهيره)) و ((عفاف)) به اين دليل به پرداخت اين كمكها اقدام كرده اند كه از هر كس ديگر, بيشتر به اوضاع و احوال من آگاهى دارند و امروز شما آمده اى كه به چشم خود همه چيز را ببينى. اينها نامه هايى از تهيه كنندگان است كه در آن پيش پرداختهايى را كه در مقابل ايفاى نقش براى فيلمهايشان پرداخت كرده اند, مطالبه نموده اند. از مدتى پيش قراردادهاى بزرگى را با دستمزدهاى كلان منعقد كردم كه تا قبل از آن به يك چنين مبالغى دسترسى پيدا نكرده بودم. اين نقشها و كارها را مى پذيرفتم و جدا خوشحال بودم كه اين كارهاى باارزش به سراغ من آمده است ولى سعادت و خوشبختى از نوع ديگر, ناگهان قلبم را فرا گرفت و در آن ساكن شد و آن سعادت, ايمانى است كه زيباترين سعادت است.

در دوره اى از زمان, وقتى كه يك فيلمنامه خوب به دستم مى رسيد, جدا خوشحال مى شدم. روزى كه كناره گيرى كردم, تعدادى فيلمنامه براى من ارسال شده بود كه يكى نقش اول در فيلمى به تهيه ((حسن صيفى)) بود ولى عذر خواستم و آن را برگرداندم, اين غير از كارهايى بود كه براى انجام آن قرارداد بسته بودم و پيش پرداخت آن را هم دريافت كرده بودم و سپس از اجراى آنها عذر خواستم.

خوب, موقعى كه قرارداد تمام بود و اوضاع مالى هم كه خوب نيست, پس چرا اين قراردادها را به انجام نرساندى و بعدش كناره گيرى كنى و باحجاب شوى؟ اينك بعضيها خواهند گفت: فريده جدا به ما ضرر وارد كرده است. با تندى حرف مرا رد كرد:

جريان كار من هم, دقيقا مثل جريان كار توست, من قصد داشتم نقشهاى اين فيلمها را بازى كنم و خودم را براى انجام آن, با خريد لباس و ترتيب كارها آماده كرده بودم, دنيا مثل شترمرغ مرا بازى مى داد. من در جلسات دينى شركت نمى كردم تا گفته شود كه براى اين كناره گيرى از مدتى پيش آماده مى شدم در ذهنم به طور كلى هيچ فكرى از حجاب و كناره گيرى خطور نكرده بود, شما مى دانى هنگامى كه انسان, همه وجود و شخصيتش از جانب ديگران ربوده مى شود, آيا مى تواند مقاومت كند؟

و من ربوده شده بودم, با همه معنايى كه اين كلمه مى رساند. به خداى بزرگ سوگند كه جدى صحبت مى كنم و دليلش اينكه حتى تا روز پنج شنبه گذشته من مشغول خريد لباسهاى معمولى از دوستم خانم ((فريال فرگلى)) كه همان روز از پاريس آمده بود, بودم و پى گير يك رژيم براى كاستن كمى از وزنم. وقتى كه ((اسما)) دختر مادام ((فريال)) را باحجاب ديدم, ماتم برد. از زمان مدرسه ملى او دوست و همكلاسى من بود, اما ((اسما فرگلى)) در نهايت جديت بود و روزى كه او را ترك كردم از اين تغيير ناگهانى او, متحير و مبهوت بودم, اين وضع ادامه داشت تا آنچه كه اتفاق افتاد, پيش آمد.

آيا ممكن نبود كه بين حجاب درونى و كار هنرىات سازگارى بوجود بياورى؟

نه, نمى توانستم آن را انجام دهم, چرا كه, ساده بگويم, من آدم يك رنگى هستم دروغ بلد نيستم, از زمانى كه فهميدم درست كجاست و خطا كجاست, ديگر برايم امكان ندارد كه به هيچ وجه از راه صحيح برگردم, من در طول عمر هنرىام هرگز نزديك مشروب نشدم, اين گونه نبودم كه در جلسات سخن چينى شركت كنم, اين برترى نسبت به ديگران نبود ولى چيزى بود كه از جانب خداوند سبحان به من عنايت شده بود. در طول عمرم, اين طورى بوده ام به حدى كه يكى از تهيه كنندگان بزرگ وقتى مرا با اين خصوصيات ديده بود, شروع كرد به گفتن كنايه و سخنان گوشه دار به من.

هم اينك جلسات بدگويى از من شروع شده است و من به همه مى گويم كه خبرها جزبه جز به من مى رسد و اگر بيش از اين ادامه بدهند, من نيز آتشى كه ناشى از صداقت و حقايقى است كه مى دانم بر سر و روى آنها فرو خواهم ريخت. من جز از خدا نمى ترسم, به طور كلى كارى را كه باعث پشيمانى من شده باشد انجام نداده ام و همان گونه كه رسول خدا(ص) فرموده است: ((مومن قوى بهتر از مومن ضعيف است.)) ناگفته هاى فراوانى نزد من است كه امكان بازگو كردن آنها برايم فراهم است كه اگر بدگويى از من را ادامه دهند, من آنها را خواهم گفت, مرا رها كنند تا به زندگى جديد و زيباى خود در آرامش بپردازم و به جاى گفتن سخنان گوشه دار و گزنده به يك زن مسلمان كه باحجاب شده است كارى را انجام دهند كه براى خودشان و بشريت نفعى داشته باشد.

شايد بعضيها ناراحت شده باشند, به خاطر اينكه تو كناره گيرى كرده اى و باحجاب شده اى و اين در حالى است كه همچنان در ابتداى راه هنرىات قرار دارى, خصوصا اينكه اخيرا نقشهاى خيلى خوبى براى اجرا به تو عرضه شد, پس چرا كناره گيرى؟

اين ايمان است. زمانى كه در ذهن انسان به طور كلى هيچ چيزى وجود نداشته باشد و ناگهان مساله اى اتفاق بيفتد, اين نشانه اى خواهد بود كه يقينا يك نيروى عظيمى وجود داشته است كه باعث ايجاد ناگهانى آن چيز شده است, مثل اينكه شخصى هنگام شنيدن خبر ناراحت كننده اى ناگهان فرياد بزند ... اى, چه خبرى؟! ... ديروز با من بود ... چرا مرد؟! اين اراده خداوند سبحان است, در اين اراده چه چيزى نهفته است؟ بزرگان هنر امروز كجا رفته اند؟ ام كلثوم, عبدالوهاب و عبدالحليم, براى هيچ كس اين امكان وجود ندارد كه مانند اين افراد, كار باشكوهى انجام دهد, امروز كجا رفتند؟ از دنيا بار سفر بستند.

بعضى امروز به من مى گويند, چرا فريده؟! تو زيبا هستى, يك هنرپيشه مورد درخواست. تو ستاره بزرگ سينما هستى ... خيلى خوب و بعد؟ بعضى مى گويند صبر كن تا به 50 سالگى برسى, بعد كناره گيرى كن و باحجاب شو! اين حرف را مى شنوم و به شدت مى خندم, به خاطر اينكه هيچ كس, به طور كلى مالك عمر خود نيست, آيا چه چيزى تو را آگاه كرده است كه عمر من يا عمر تو به 50 سالگى خواهد رسيد ... مايل هستم كسى دليلى برايم بياورد كه يك سال نه, بلكه براى يك هفته امكان زندگى وجود دارد, اما كسى قادر بر آن نيست ... در وجود من يك كشمكش سخت و ناراحت كننده اى وجود داشت, از يك طرف ((فريده)) به عنوان يك انسان حقيقى و از طرف ديگر ((فريده)), هنرمندى در مقابل مردم. اين درگيرى بسيار رنجم مى داد و در حقيقت من دو نفر بودم و يكى نبودم و الحمدلله در حال حاضر فقط يكى شدم.

بله آنجا يك مبارزه وجود داشت, اما دقيقا اين مبارزه پيرامون چه چيزى بود؟ آيا كلامى را بر زبان مىآوردى كه خودت آن را قبول نداشتى؟ و آيا تو قبل از حجابت, متدين بودى؟ مى دانم كه ((شهيره)) مطالعات دينى داشت و در جلسات مذهبى شركت مى كرد و ((عفاف شعيب)) هم مانند او بود و هفت مرتبه عمره به جا آورد, تو قبل از حجابت چگونه بودى؟

نمى دانم دقيقا چه بگويم, چرا كه شما درست مى گوييد, من در عمل تدين قوى نداشتم و لذا با مساله حجاب و كناره گيرىام به طور ناگهانى روبه رو شدم, دقيقا مثل خيلى آدمهاى ديگر. حالتى برايم پيش آمد كه وصف و بيان آن برايم ممكن نيست, تنها اين مطلب را مى توانم بگويم كه, احساس كردم كسى دستش را دراز كرد و مرا به طرف خودش كشيد. ابدا از شهود و مكاشفه سخن نمى گويم, نه, من در نظر نداشتم كه باحجاب شوم و يا اين گونه نبودم كه نماز بخوانم يا به حج رفته باشم, نه چنين چيزى اتفاق نيفتاد, بلكه من تا آخرين لحظه هم مشغول خريد لباس معمولى بودم و در برابر من دو نمايش تلويزيونى و سه فيلم سينمايى قرار داشت و روزى كه باحجاب شدم تهيه كنندگان و كارگردانان, سه فيلمنامه برايم فرستادند كه افراد آنها در همين روزها با من تماس گرفته اند كه آيا اين فيلمنامه ها رسيده يا نه؟ كه منشى من در پاسخ مى گفت: خانم, محجبه شده است, آنها يكه مى خوردند و ناگهان مكالمه را قطع مى كردند. من خدا را مى شناختم اما نه به قوت الان, فقط در رمضان نماز مى خواندم و روزه مى گرفتم.

در رمضان فقط, فريده؟

بله, فقط رمضان, گاهى در ساير ماهها مواظبت مى كردم كه نمازم را بخوانم, بعد سرگرميهاى دنيا مرا به خود مشغول مى ساخت, مشغول دنيا و كارهاى هنرىام مى شدم و از آخرت باز مى ماندم و ناگهان بيدار شدم و گفتم, آخرش چه؟ در پايان همه يكسان خواهند بود. اين فكر بود كه گاهى مرا از دنيا جدا مى كرد, نماز مى خواندم, دوباره بازمى گشتم و دنيا يك بار ديگر مرا به خود مشغول مى ساخت و گاهى به تفكر در باره آفرينش آسمان و زمين مى پرداختم ولى دوباره به وضع قبلى برمى گشتم و خودم را در نوارهاى كاست پنهان مى ساختم و كار پايان مى پذيرفت. اما باز به تفكر باز مى گشتم و به اين گونه امور دقيق و جزيى فكر مى كردم. شبها به كارهايى كاملا متفاوت مى پرداختم, شيطان در گوشم زمزمه مى كرد: چگونه مى توانم يك زن زيبا باشم؟ چگونه از ديگران پيشى بگيرم و خود را به نقطه اوج برسانم؟ نگاه و حركتى كه مردم را به تعجب و تحسين وا مى دارد چگونه است؟ چگونه مى توانم زيباترين باشم؟ همراهى با سليقه و خواست مردم هوش از سر من مى برد. بينابين اين لحظات فريده وارسته و بىآلايش ظهور مى كرد ولى دايما فريده وحشت بر او غلبه مى كرد, تا اينكه فريده وارسته, پيروز و در حال حاضر مسلط است.

در وراى پيروزى فريده, مساله اى وجود داشت كه از من و از هر كس ديگر بزرگتر بود, به حدى كه من در مورد اينكه فردا چه خواهم كرد و اينكه پىآمدهاى اين اقدام چه خواهد بود؟ فكر نكردم من در حال همكارى و مشاركت با هنرمند بزرگ ((محمود عبدالعزيز)) براى بازى نقش اول يك نمايشنامه بودم كه ((وحيد حامد)) آن را نوشته است, ((محمود عبدالعزيز)) به من گفت انتخاب نقش بزرگتر و اجرتى را كه مى خواهى با توست ... اما او است كه مقدر مى كند و سرنوشتها را مى خواهد ... الحمدلله ... اجرت من به 20 هزار جنيه مى رسد.

ديروز هنرمند معروف ((فريده سيف نصر)) بودى و امروز تو يك انسان هستى. فريده! ديروز عاشق هنر و به آن دلخوش بودى, امروز نظرت نسبت به آن چيست؟ آيا آن را حرام مى دانى, همچنان كه بعضيها مى گويند؟

با صراحت گفت:

در مورد حلال و حرام, اين مطلبى نيست كه بتوانم در باره اش صحبت كنم, نه اينكه دليل بخصوصى داشته باشد, نه, الا اينكه با كسى در اين مورد, به صورت گسترده مناقشه و گفتگو نكردم براى من مقدور نيست كه چيزى را حلال يا حرام كنم, چرا كه من از علما نيستم, خدا بهتر مى داند و من از كسى سوال نكردم, اما از تجربه ام مى گويم با تاكيد بر اين نكته كه من در طول عمرم بر مسير هدايت قرآن كريم حركت نكردم. من پس از اينكه شناخت پيدا كردم, ترس وجودم را فرا گرفت, خاشع شدم و اشكهايم را ديدم كه نمى خواهند متوقف شوند. اين سخن را كه مى گويم, قلبم مى لرزد و ستون فقراتم به لرزه در مىآيد, همان گونه كه شهر قاهره در روز بروز زلزله به لرزه در آمد. من اين كارها را كردم, رقصيدم و خواندم. در مورد من مى گفتند, هنرمند برتر فيلمهاى مهيج و چيزهايى از اين قبيل. من همه اين كارها را انجام مى دادم و خداى ما آمرزنده و بخشاينده است و امروز در راه ديگرى هستم و تنها هدفم, رضايت خداوند متعال است در گذشته جاهل بودم و امروز مى فهمم, نادانى ام برطرف شده است و پرده ها از مقابل چشمم به كنار رفته اند.

امروز كلمات ((مبارك است)), ((خداوند قوت بدهد)), ((الحمدلله)) و ((خداوند تو را توفيق بدهد)) را زياد مى شنوم, ولى بيشتر از آن, دوستان ديروز تماس مى گيرند و به من مى گويند: چه خسارتى! ... و اقليتى نيز به من مى گويند: ((چه شانسى, خوشبخت شدى! ... براى ما دعا كن)) ... و من در حال حاضر از خدا مى خواهم كه دست همه را بگيرد.

5ـ سهير رمزى

يك مكالمه ... و بعد از آن ((سهير رمزى)) حجاب را برگزيد.

((سهير رمزى)) كناره گيرى كرد و مردم خبر كوتاه و ساده اين كناره گيرى را خواندند. خبرى كه در صفحات داخلى روزنامه ها در همان وقتى منتشر شد كه مردم اسامى جديدترين فيلمهاى او را در خيابانها و اطلاعيه هاى روزنامه ها مى خواندند. فيلمهايى كه در سينماهاى قاهره و ساير استانها به نمايش در آمده بود.

مردم خبر اين كناره گيرى ناگهانى را خواندند و دچار شگفتى شدند, آنها خبر كناره گيرى ((سهير رمزى)) و عناوين فيلمهاى او مثل ((رسوايى)) را همزمان دريافت كردند.

اين در حالى بود كه خود ((سهير رمزى)) و نيز مردم از كناره گيرى و حجاب ((فريده سيف نصر)) به يك اندازه متعجب و شگفت زده شدند و ((سهير)) اين شگفتى را وقتى در دومين روز اعلام كناره گيرى ((فريده)) صداى او را شنيد ابراز كرد. دلايل حيرت و شگفتى ((سهير)) بسيار بود و دلايل شگفتى و سرگشتگى مردم بيشتر. علت شگفتى ((سهير)) اين بود كه ((فريده)) محجبه شده بود و ((سهير)) از پشت گوشى تلفن بر سرش فرياد زد كه: چرا فريده؟ آيا تو خودت خبردارى كه چه سابقه درخشان و پربارى دارى؟ شكر خدا تو يك هنرمند خوب هستى و نمى دانى كه راه يك آينده موفق پيش روى تو باز است؟

((فريده)) با استفاده از آيات قرآن, به او پاسخ داد. سخن آرام و فروتنانه ((فريده)), ((سهير)) پرخاشگر و عصبانى را به يك شنونده آرام تبديل كرد و ديگر عجيب نبود كه ((سهير)) بعد از گفتگويى كه به طول انجاميد, بگويد: ((فريده, من مردد شدم, فاصله بين من و بين حجاب تنها به اندازه يك موى باريك است)) و اين گفته ((سهير)) براى ((فريده)) چراغ سبزى بيش نبود, چرا كه به محض اتمام گفتگو با ((سهير)), ((فريده)) با دوستش ((شهيره)) تماس گرفت و به او گفت: ((شهيره, سهير را درياب, الان او با من صحبت مى كرد, در حالت ترديد و دودلى است, بين او و بين حجاب و كناره گيرى تنها يك قدم فاصله است.))

((شهيره)) با ((سهير)) تماس گرفت و چون دوستى بين آن دو ممتد و قوى بود, گفتگو در زمينه هاى مختلف صورت گرفته به طول انجاميد و خداوند, راه هدايت ((سهير)) را براى ((شهيره)) گشود و ((شهيره)) او را به حال خود رها نكرد مگر بعد از اينكه قول قطعى ((سهير)) را براى پيوستن به راه هنرمندانى كه حجاب را برگزيده اند, با خود داشت.

بعد از اين گفتگو, بهت و حيرتى كه ((سهير)) را در برابر ((فريده)) قرار داده بود از بين رفت و يك تفكر عميق براى پيمودن راهى كه در پيش بود جايگزين آن گرديد. اطمينان و آرامش به قلب او راه يافت و او وارد مرحله تنهايى و تفكر براى تصميم گيرى مناسب گرديد. از دنياى هنر به طور كلى خود را جدا كرد, او ديگر مانند گذشته به تلفنها پاسخ نمى گفت و با هيچ يك از دست اندركاران هنر ملاقات نمى كرد و در مجالس شب نشينى شركت نمى نمود. تنها مراسمى كه طى اين مدت, شخصا در آن شركت كرد, مراسم جشن تولد دختر يكى از دوستانش بود كه يك رابطه گرم و استوار از زمانهاى دور, او را به آنها مرتبط مى كرد. در اين مراسم او انسان ديگرى بود, غير از سهيرى كه همه مى شناختند.

((حاجيه سهير)) ـ آنچنان كه اينك نزديكان او را صدا مى كنند ـ چند مرتبه به حج رفته است, فرايض را تماما در وقت خودش انجام مى دهد و نيروى بازدارنده دينى در وجود او هميشه قوى بوده است; تاكنون يك بار هم اتفاق نيفتاده است كه در ماه رمضان براى ايفاى نقش, سر صحنه حاضر شود, تمامى ارتباطاتش را قبل از ماه رمضان قطع مى كند و يا آنها را تا پايان اين ماه به تاخير مى اندازد و در خانه مى ماند و يا براى اداى عمره مسافرت مى كند.

با اين چهره مذهبى ((سهير رمزى)) كه همه را با تصميم ناگهانى اش مبهوت كرد, فقط نزديكانش آشنايى دارند, چرا كه تصوير روشن و بارز ((سهير)) براى مردم, از زمانى كه بر پرده سينما درخشيده, چهره يك ستاره سينما بوده است, يك ستاره فيلمهاى پرشور, اين تنها چهره ((سهير)) بوده است كه براى مردم عادى آشكار شده است اما آنچه كه اخيرا اتفاق افتاد براى مردم غير منتظره بود, زيرا ((سهير)) با صلابتى عجيب, به مرحله حجاب و كناره گيرى وارد گرديد, بىآنكه براى اين كار مقدمه چينى كند و يا اينجا و آنجا سخنى بگويد و در خلال اين سخن گفتنها اعلام كند كه از هنر بيزار شده و يا نقشها براى او كسل كننده و ملالآور شده است و يا چيزهايى از اين قبيل.

نزديكان كه اين چهره مذهبى ((سهير)) را مى ديدند, يقين پيدا مى كردند بزودى, اتفاقى خواهد افتاد كه همه چيز را به هم مى ريزد و در آن شب ((سهير)) يك بار ديگر ((فريده)) را ملاقات كرد و صحبت در مسايل دينى بين آن دو طول كشيد و تمام زمان مجلس شب نشينى را فرا گرفت, اين گفتگوى طولانى باعث تعجب افراد معدودى كه در مجلس حاضر شده بودند, گرديد. به مجرد اتمام گفتگو, ((سهير)) برخاست, پالتوى شيك و سفيد بلندى را پوشيد, از همه اجازه خواست و رفت, بعد از اين مجلس سهير به طور كلى از ديده ها پنهان شد و از تلفن نيز فاصله گرفت, وحشت و سرگشتگى او پايان پذيرفت و ميل شديدى به حجاب و كناره گيرى جايگزين آن گرديد.

((سهير رمزى)) كناره گيرى كرد. پس از مدت كوتاهى همراه با ((شاديه)), ((شهيره)), ((ياسمين خيام)) و ((فريده سيف نصر)) به محضر ((شيخ شعراوى)) كه حجاب او را تبريك گفته بود, رفت. ملاقات آنها تا نيمه شب طول كشيد, ((سهير)) به خانه اش برگشت و يك تصميم جديد با خود به همراه آورد و آن تصميم عبارت بود از ((سكوت)). پس هيچ گفتگويى با مطبوعات در كار نخواهد بود, منشى او به تلفنها جواب مى دهد و مى گويد: ((حاجيه سهير, اصلا صحبت نخواهد كرد, الان در حالت اعتكاف است.)) مادر ((سهير)) در كنار منشى مى نشيند, صداى او از دور شنيده مى شود كه مى گويد: ((او را به حال خودش وا گذاريد ... هر وقت كه مايل به صحبت باشد, براى همه سخن خواهد گفت.))

/ 1