در زمان خلافت علي (ع) نيز همانند زمان عمر و عثمان، مسلمانان توجه چنداني به سرزمين هند نكردند. تنها يك گزارش از بلاذري در دست است كه در آخر سال 38 و آغاز سال 39 هجري حارث بن مُرّه عبدي داوطلبانه و با اجازه علي(ع) به همراه شماري از مسلمانان به ثغر هند رفت و اسيران و غنايم بسيار به دست آورد. سپس وي و ديگر يارانش، جز شمار اندكي، در سال 42ه·· . در قيقان5، از شهرهاي ديار سند، كشته شدند (فتوح، 421).
در زمان معاوية بن ابي سفيان، فتوحات اسلامي در سرزمين هند نسبت به گذشته با جديت بيشتري دنبال شد. در اين زمان، علاوه بر مكران راه ديگري (يعني كابل) نيز براي ورود سپاهيان مسلمان به هند باز شد. در سال 42 ه·· . عبدالرحمن بن سُمْرة، والي سيستان و مكران، در بلاد سند به جنگ پرداخت و بخش وسيعي از آن ديار را به قلمرو خلافت اسلامي پيوست (زكي عبدالرحمن، 4/2). پس از او مُهَلّب بن ابي صُفره در سال 44 از راه كابل به هند لشكر كشيد (بلاذري، همانجا). مؤلف تاريخ فرشته، لشكركشيهاي مسلمانان به هند را از سال 15 تا 44 ه·· . به عمد يا سهو ناديده گرفته و ميگويد: «اول كسي كه از ارباب اسلام قدم در سر حد هندوستان نهاده و با اهالي آن ديار غزا كرده مهلب بن ابي صفره است... وي كه از امراي كبار عرب بود از حوالي مرو به كابل آمد و به هندوستان در آمده با كفار غزا كرده و ده دوازده هزار جواري و غلامان اسير ساخت و در آن مدت بعضي از مردم هند جسته جسته به وحدانيت اله و نبوت رسالت پناه اقرار نموده مسلمان شدند»(هند و شاه، 16).
در گيري مُهَلّب با هنديان، در لاهور و بَنّه6 و قيقان صورت گرفت. پس از مُهَلّب، عبداللّه بن سوّار عبدي از جانب والي وقت عراق، عبداللّه بن عامر، و يا از جانب خود معاويه به ثغر هند آمد. وي در قيقان جنگيد و غنايم بسيار كسب كرد و با هيأتي نزد معاويه بازگشت و چند اسب قيقاني به وي داد. ابن سوّار پس از مدتي به قيقان برگشت و در همانجا به دست تركان كشته شد (بلاذري، 421؛ نيزنك؛ يعقوبي، 2/168؛ قس: چچنامه، 78).
در زمان معاويه، علاوه بر حملات مذكور، حمله نسبتا مهمي به هند از راه مكران صورت گرفت. «در ايام واليگري زياد بن ابيه، سنان بن سلمه هُذَلي ـ كه مردي ديندار و فاضل بود ـ راهي ثغر هند شد. وي مكران و قُصدار7 را به قهر گشود و در آنجا رحل اقامت افكند. پس از سنان، زياد ولايت ثغر هند را به راشد بن عمرو اَزْدي سپرد. وي به مكران شد و از آنجا به جنگ قيقان رفت و پيروزي به دست آورد، ولي در جنگ [باقوم [مَيد8 كشته شد. پس از كشته شدن او، سنان هذلي فرماندهي سپاه را بر عهده گرفت و زياد ولايت ثغر هند را بار ديگر به او سپرد. «پس از كشته شدن سنان»(نك: چچنامه، 83) عَبّاد بن منذر بن جارود عبدي والي ثغر هند شد. وي در بوقان و قيقان جنگيد و پيروز شد و قصدار را ـ كه مردم آنجا پس از فتح سنان هذلي نقض عهد كرده بودند ـ دو باره گشود و در همين شهر در گذشت»(بلاذري، 2 ـ 421؛ قس: ياقوت، 5/179، ذيل مكران).
بعد از معاويه به سبب بحرانهاي سياسي در مركز خلافت و نيز به سبب شورشهاي پي در پي خوارج در جنوب ايران، مسلمانان تقريبا دست از سند و هند كشيدند تا اين كه در عهد وليد بن عبدالملك (86 ـ 96 ه·· .) در ايام حكمراني حجاج بن يوسف ثقفي فصل تازهاي در تاريخ فتوحات اسلامي در ايالت سند گشوده شد.
3. شرح فتوحات محمد بن قاسم ثقفي در ايالت سند:
پيش از محمد بن قاسم، سه تن به نامهاي سعيد بن اسلم كلابي و مُجّاعة بن سعر تميمي و محمد بن هارون نَمِري از طرف حجاج مأمور مكران و ثغر هند شدند، ولي كاري از پيش نبردند. «سعيد كلابي به دست دو تن شورشي به نامهاي معاويه و محمد ـ فرزندان حارث علافي ـ به قتل رسيد. مُجّاعه تميمي بر طوايفي از قندابيل 9چيره شد. در زمان محمدبن هارون نمري عدهاي از دزدان دريايي ديبل، كشتي حامل زنان مسلمان را كه از طرف پادشاه جزيره ياقوت (سيلان يا سرنديب امروزي، نك: چچنامه، 89) براي حجاج فرستاده ميشد، ربودند. حجاج از داهر پادشاه سند خواست تا زنان ربوده شده را از چنگ دزدان در آورد. داهر از انجام اين كار اظهار ناتواني كرد. پس حجاج سپاهي به ديبل فرستاد، امّا جز شكست چيزي عايدشان نشد»(بلاذري، 4 ـ 423؛ قس: چچنامه، 85-92).در عهد وليد بن عبدالملك (86 - 96ق) فتوحات اسلامي در شرق و غرب بسرعت رو به گسترش بود. قتيبة بن مسلم باهلي تركستان را در نورديد؛ موسي بن نصير به همراهي طارق بن زياد از جبال پيرنه عبور كرد و به خاك فرانسه قدم گذاشت، و محمد بن قاسم ثقفي نيز شمال غربي هند را به تصرف در آورد. منابع در خصوص سال حمله محمد بن قاسم به هند و نيز عوامل اصلي اين حمله اتفاق نظر ندارند. يعقوبي (2/243) اعزام محمد بن قاسم را به سند از طرف حجاج، سال 92 ه·· . ميداند و بلاذري (ص424) بدون ذكر سال حمله، فقط اشاره ميكند كه اين حمله در عهد وليد بن عبدالملك و به فرمان حجاج صورت گرفته است، ولي گزارش ابن اثير از فتح سند كه تقريبا لفظ به لفظ از بلاذري اقتباس شدهاست، آغاز فتوحات سند را در ذيل حوادث سال 89 ه·· .آورده و حتي قتل داهر پادشاه سند را از حوادث همين سال دانستهاست (نك: الكامل، 4/251 ـ 250). كشته شدن داهر پادشاه سند به دست محمد بن قاسم در تاريخ طبري (3/533) در ذيل حوادث سال 90 (قس: همو، ذيل سال 94 ه·· .) آمده است، ولي ابن كثير (البداية والنهاية، 9/3 ـ 92 و 82) همين واقعه را هم در سال 90 و هم در سال 93 ذكر كردهاست. زامباور (نسب نامه، 415) نيز در فهرست واليان سند، سال 89 را سال آغاز واليگري محمد بن قاسم ثبت كردهاست. آخرين فتح مهم محمد بن قاسم نيز فتح مولتان بود كه در سال 95 انجام گرفت (نك: ابن خياط، 195؛ طبري، 3/558 ؛ ابن كثير، 9/122). مع الوصف از مجموع نقل قولها چنين برميآيد كه فتوحات محمد بن قاسم در هند غربي [پاكستان امروزي] ميان سالهاي 89 تا 96 صورت گرفته است (نك: ادامه مقاله).
آرامش و ثبات سياسي حوزه حكومت اسلامي در عهد وليد بن عبدالملك، در راه اندازي اين لشكركشي منظم و گسترده مؤثر بودهاست. انگيزههاي مختلفي را هم ميتوان به عنوان عوامل مستقيم تدارك اين حمله بر شمرد، نظير گسترش قلمرو سياسي اسلام و دستيابي به غنايم فراوان هند كه در حملات مقدماتي پيشين به وجود آنها پي بردهبودند. از اعاده امنيت براي بازرگانان مسلمان در سرزمين سند و هند نيز به عنوان يكي از انگيزههاي اين حمله ياد شدهاست (نك: مقاله«سند» در دايرة المعارف الاسلامية، 12/257). از عوامل مستقيم ديگر، ميتوان از انتقامجويي حجاج نسبت به «شكست سپاهيان خود از دزدان دريايي ديبل»(بلاذري، 424) نام برد. اين سخن حجاج پس از دريافت فتحنامه سند كه «خشم خويش فرو نشانديم و انتقام خونها ستانديم و ...»تأييدي است بر اين نظر، و نيز احتمالاً اشاره دارد به كشته شدن سپاهيان او در ديبل.
حجاج فرمان ولايت سند را به نام محمد بن قاسم ثقفي [داماد و برادرزادهاش [كه در فارس مقيم بود نوشت و گفت وي همانجا بماند تا براي حمله به سند عِدّه و عُدّه از شام و ديگر جاها برسد (بلاذري، 424؛ قس: يعقوبي، 2/243). محمد بن قاسم پس از شش ماه از شيراز راهي مكران شد. حدود يك ماه در مكران ماند و از انجا به فَنَّزپور10 حمله كرد و آن را به قهر گشود. سپس به ارمابيل 11رفت و آن را نيز طي چند روز فتح كرد و پس از چند ماه اقامت در آنجا با لشكري عظيم رهسپار ديبل شد (نك: يعقوبي، 2/4 ـ 243 ؛ قس: خليفة بن خياط، ص 193، كه فتح فنزپور را عنوةً و فتح ارمابيل را صلحا در ذيل حوادث سال 92 و فتح ديبل را در سال 93 آوردهاست). در اين هنگام كشتيهايي از طرف حجاج كه حامل مردان جنگي، سلاح و ادوات نظامي و ملزومات ديگر بود برسيد (بلاذري، همانجا). در ديبل بتكدهاي عظيم (قس: يعقوبي، 2/244) بود. محمد بن قاسم بتكده را با منجينيق هدف گرفت و در هم شكست. بلاذري (ص 5 ـ 424) مينويسد كه اين كار محمد بن قاسم با مشورت حجاج ـ از طريق مكاتبه ـ صورت گرفتهاست.
ويراني بتكده [معبد بودائي؟] خشم مردم شهر را برانگيخت و باعث شد كه به سپاه محمد بن قاسم يورش آورند، ولي از اين اقدام خود نتيجهاي نگرفتند و به پشت حصار شهر باز گشتند. سرانجام، سپاهيان مسلمان ديبل را به قهر گشودند. عامل داهر، پادشاه سند، نيز از شهر گريخت (بلاذري، 425) و از بتكده ديبل غنايم فراوان نصيب محمد بن قاسم شد (يعقوبي، 2/244).بلاذري (همانجا) نوشته است كه پس از فتح ديبل، محمد بن قاسم مسجدي در اين شهر بساخت و نيز محلهاي براي مسلمانان بنا كرد و 4000 تن از آنان را در آن جاي داد.وي همچنين يكي از اهالي ديبل را پس از آنكه مسلمان شد به كار گرفت و گماشتگان خود را فرمان داد كه «در مصالح ولايت و رفع حساب و دخل و خرج حضور او معتبر دارند»(چچنامه، 109).