پژوهشى نو درباره خانواده, بلاها, سختيها (قسمت سوم)
احمد لقمانى طليعه
بخش نخست اين نوشتار را با پاسخ به پرسشهايى اينچنين آغاز كرديم كه: ـ بلا يعنى چه؟ ـ فلسفه وجود بلاها, گرفتاريها و غصه ها چيست؟ و در بخش دوم, به پاسخ اين پرسش كه انواع بلاها و راههاى رهايى از سختيها چيست; پرداختيم و دانستيم كه بلا به معناى آزمايش, نعمت, فتنه و كهنه شدن است و عرصه آن تمامى خوبيها و تلخيهاى زندگى است. به اين حقيقت نيز اشاره اى داشتيم كه دنيا نه منزلگاه بلكه گذرگاهى است كه در لابه لاى لحظه هاى آن بلاها موج مى زند و انتظار زندگانى آرام و بدون هر گونه درد و رنج, آرزويى بيهوده و پوچ است. با تشريح شدايد و غصه ها به اين سخن پرداختيم كه ماهيت مصايب را با يك نگاه كلى نمى توان تحليل كرد و همه را بد و بدى دانست زيرا تنبه و بيدارى, آزمون و امتحان و كسب مقامات الهى و درجات پايدار ابدى نيز آثار زرين بلاهاست. از آن سو پذيرفتيم كه در بازنگرى حوادث, از ((خودمحورى)) بايد پرهيز كرد زيرا ترسيم پديده هاى زندگى بر اساس مصلحت و منفعت يك فرد و يا اقليت جامعه, كارى ناروا خواهد بود كه هيچ يك از ما نيز آن را نمى پذيريم, بدين خاطر در نگاه درست به ماجراها آثار زودگذر دنيوى را نيز نبايد به تنهايى مورد نظر قرار داد زيرا در پاره اى مصايب هيچ نفعى در امروز زندگى ما حاصل نمى شود اما در فرداى حضور نزد خداوند و به ابديت رساندن اعمالمان يكايك نامراديهاى دنيوى به سان كيمياى سعادت در صحيفه صفات و اعمالمان محسوب مى شوند. فراز بعدى مباحث گذشته را با تشريح فلسفه پديد آمدن بلاها ـ كه دستاورد رفتار, گفتار و پندار انسانهاست, آزمون ايمان و سنجش استقامت و زمينه ساز درجات برتر و نشان محبوبيت و عشق والاست ـ پى گرفتيم و ضمن اشاره به شش ويژگى مثبت از وجود بلاها در زندگى, به انواع آنها اشاره كرديم و در پايان دعا, استغفار و صدقه را سپرهاى دفع بلاها معرفى نموديم. اينك پرسشهاى بعدى را پى مى گيريم: فلسفه تفاوت ميزان بلاها و مصايب چيست؟ چگونه است كه دين باوران و خداجويان بيش از ديگران هدف تيرهاى بلا قرار مى گيرند؟ جوهره مصايب و دشواريها, لطف و رحمت الهى است و از آن رو كه جهان آفرينش بر خير استوار است, آنچه آفريده الهى است نيز در خميرمايه خود, خير او نهفته است. رنجها, بلاها و غصه ها جلوه اى از خير بى كران پروردگار مهربان است و آثار پسنديده اى براى بندگان خداوند به همراه دارد. آنان كه از هر تلخى و ناكامى در زندگى به دورند, بى شك از سرچشمه خير فاصله گرفته اند, هستى شان رنگ نيستى يافته, مهر و سپاس ايزدى در جان آنها نمى نشيند و لطف خداوندگار آنان را نمى نوازد و اين همان معناى لعن پروردگار بوده كه دورى از رحمت الهى نام گرفته است.(1) از اين رو امام سجاد عليه السلام فرمود: ((در آن كس كه هرگز بلا نمى بيند, گرفتار نمى شود و غصه اى ندارد, خيرى نهفته نيست.))(2) و در سخنانى از ديگر معصومان ـ عليهم السلام ـ است كه: ((خداوند پيوند مى گسلد از بنده اى كه نه در مالش براى خدا بهره اى است و نه در پيكرش.))(3) ((دوستدار ما همواره دچار آوارگى است و آزاركش و تنها و كتك خورده و رانده شده و دروغ گفته شده و اندوهگين و گريان و دردمند تا آنگاه كه بميرد و در راه خدا, اين نيز ناچيز است.))(4) ((هر كه ما خاندان پيامبر را دوست دارد, بايد آمادگى رويارويى با بلا را در خويش فراهم آورد)); ((آيا بلا جز براى مومن نگاشته شده است؟))(5) آنچه معيار تفاوت بلاهاست و از رهنمودهاى معصومان ـ عليهم السلام ـ به خوبى مى توان دريافت ((مقدار ايمان, دلدادگى و باورهاى قلبى افراد)) است, همان گونه كه امام صادق(ع) فرموده است: ((المصأب منح من الله));(6) مصايب, هديه هاى خداوند هستند به يقين هر آنچه عبوديت بندگان بيشتر باشد, الطاف و هداياى الهى نيز فراوانتر بر آنان ريزان مى شود. حقيقتى كه امام باقر(ع) بدان اشاره كرده, فرمود: ((خداوند بلندپايه, عنايت خويش به انسان مومن را چنين نشان مى دهد كه بلايى بر او فرود آورد; همچنان كه يك مرد عنايت خود به خانواده اش را چنين بروز مى دهد كه از پس نبود خويش, براى آنان هديه اى مىآورد,(7) خداوند دنيا را از دسترس انسان مومن دور مى سازد, همچنان كه پزشك, انسان بيمار را به پرهيز وامى دارد.))(8) و رسول خدا ـ درود الهى بر او و خاندان پاكش باد ـ با تعبيرى بسيار زيبا و روح نواز ـ بلاهاى خداوند را براى بندگان دين باور و عقيده مند خويش ((نوبرانه))(9) دانسته كه بزرگ يك خانه براى نشان دادن دوستى خود به اهل خانه تقديم مى كند.
هر كه در اين بزم مقرب تر است
جام بلا بيشترش مى دهند
جام بلا بيشترش مى دهند
جام بلا بيشترش مى دهند
اگر بر شما محنتى و بلاست
اگرچه كه بسيار اعمال بد
خدا عفو مى سازد و بگذرد(18)
ز دست عملهاى زشت شماست
خدا عفو مى سازد و بگذرد(18)
خدا عفو مى سازد و بگذرد(18)
سياه و سيم و زراندود چون به كوره برند
خلاف آن به درآيد كه خلق پندارند
خلاف آن به درآيد كه خلق پندارند
خلاف آن به درآيد كه خلق پندارند
الف ـ نعمتهاى امتحانى:
داده هايى كه در سخن خداوند به ((خير)) از آن ياد شده است: ((و نبلوكم بالشر و الخير فتنه));(21) شما را از راه آزمايش به بد و نيك مىآزماييم. و امير مومنان على(ع) آن خير را سلامتى و بى نيازى تفسير نمود.ب ـ نعمتهاى استدراجى:
الطافى كه مقدمه اى براى عذاب دردناك الهى است و افراد عصيانگر آنچنان غرق در ناز و نعمت خداوند مى شوند كه از آفريدگار غافل و نسبت به ارزشهاى واقعى بى توجه و در برابر ديگران متكبر گشته و با حالتى اينچنين خود را برتر و خوشبخت مى شمرند تا آنكه ناگاه چنگال مرگ گريبان آنان را گرفته, رابطه رويايى آنها را با تمامى داراييها و دلبستگيها قطع كرده و در حالى كه همه درهاى اميد به روى آنان بسته شده به مجازاتشان مى رساند. حقيقت اسفبارى كه خداوند اين گونه بدان اشاره مى فرمايد: ((فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شىء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون)).(22) هنگامى كه[ اندرزها سودى نبخشيد و] آنچه به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند, درهاى همه چيز[ از نعمتها] را به روى آنها گشوديم تا[ كاملا] خوشحال شدند [و دل به آنها بستند] ناگهان آنها را گرفتيم[ و سخت مجازات كرديم] در اين هنگام همه مإيوس شدند[ و درهاى اميد به روى آنها بسته شد]! و در جاى ديگر با واژه ((استدراج)) از آن ياد كرده كه: خداوند تكذيب كنندگان آيات خود را دچار راهى كه نمى دانند نموده و تدريجا مجازات مى كند و هرگاه مهلتى داده مى شود براى عذاب بيشتر خواهد بود: ((و الذين كذبوا باياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون و املى لهم ان كيدى متين)).(23) امام صادق ـ عليه السلام ـ منظور سخن خداوند در اين آيه را, كسانى مى شمرد كه پس از ارتكاب گناه, خداوند آنان را مشمول نعمتى قرار مى دهد ولى آنان نعمت را به حساب خوبى خود گذارده,(24) قارون وار بد مستى و طغيان مى كنند. هشدارى كه امام على(ع) در اين باره فرموده, بهترين جواب براى پرسش اين فراز نوشتار است: ((اى فرزند آدم! هنگامى كه ديدى خداوند نعمتهاى پى در پى خود را به تو مى بخشد, در حالى كه تو گناه مى كنى, از مجازات او بترس كه اين مقدمه عذاب الهى است.))(25) با توجه به اين سخنان به خوبى مى توان دريافت كه بلاها و مصايب, هماره زنگ خطرى در گوش جان افراد است و نگاهى لطيف, سفير خداوند و دست نوازش الهى است(26) تا تردامنان خوابآلوده را كه معرفتى خطاآميز و غرورى بحث برانگيز دارند, بيدار سازد و غبار خوديت و منيت را از مقابل ديدگانشان بزدايد.
سحر با باد مى گفتم حديث آرزومندى
دعاى صبح و آه شب كليد گنج مقصود است
بدين راه و روش مى رو كه بر دلدار پيوندى(27)
خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندى
بدين راه و روش مى رو كه بر دلدار پيوندى(27)
بدين راه و روش مى رو كه بر دلدار پيوندى(27)
بود مژده فتح با صابران
كسانى كه چون محنت آيد به پيش
بگوييد ماييم از كردگار
به او بازگرديم فرجام كار(31)
كه بردند با صبر بار گران
شكيبايى آرند هر لحظه بيش
به او بازگرديم فرجام كار(31)
به او بازگرديم فرجام كار(31)
به هنگام ديدن بلاديدگان چه وظيفه اى داريم؟
پرسش پايانى نوشتار را با اين توضيح بازگو مى كنيم كه بسيارى از ما به هنگام ديدن بلاديدگان و درك عمق مصيبت, توان, تحمل و ظرفيت برخى از آن مصايب را نداريم, اما شيوه دور ماندن از آن بلا را نمى دانيم. از آن سو, نسبت به وظايف خود در باره اطرافيان و خانواده ماتم زده ناآگاهيم, در حالى كه ادب اجتماعى و اخلاق الهى اقتضا مى كند كه به گونه اى با آنان همدردى نماييم, به راستى در اين باره چه وظيفه اى داريم؟ پاسخ اين پرسش در سه جلوه نمايان مى شود, نخست وظيفه ما نسبت به خويشتن, سپس در برابر خداوند و آنگاه نسبت به داغديدگان. باور اين حقيقت كه هر گونه مصيبت, در هر لحظه اى و براى هر يك از ما امكان خواهد داشت, بهترين موعظه اى است كه ما را از كبر, غرور و تفاخر نسبت به ديگران و يا استهزإ و تحقير اطرافيان دور مى سازد و هرگز ما را به خرسند شدن از بلاديدن افراد سوق نمى دهد, ارتباط بيشترى با صفات و ويژگيهاى مثبت و منفى خويش پيدا مى كنيم و هر لحظه بر آن مى شويم خود را آماده رفتن به سراى ابدى ساخته, وجود خويش را به صفات ارزنده و پسنديده بياراييم. در برابر خداوند, خضوع بيشترى يابيم و نسبت به فرامين و اوامر و نواهى او, كوشاتر, مصمم تر و پرتوان تر گرديم. آنگاه نسبت به داغديدگان و مصيبت زدگان, هر گاه كدورت و كينه اى قلبى داشته ايم, همه را فراموش ساخته, با حضور به موقع ـ بويژه در نخستين ساعات و روزهاى مصيبت ـ آرامش روحى و تسليت خاطرى براى آنان فراهم كنيم و اگر ما قصور يا تقصيرى در بلاى آنان داشته ايم, تمامى توان خود را براى برطرف ساختن بلا و ترميم سختيها به كار بنديم.(40) رسول گرامى اسلام(ص) در سفارشى حكيمانه فرموده است: ((هنگامى كه بلاديدگان را ديديد, همان حال زبان به حمد و ستايش خداوند بگشاييد كه شما از اين مصيبت ايمن مانده ايد, اما اين عمل را به دور از توجه آنان انجام دهيد.))(41) و پيشواى ششم شيعيان نيز فرمود: چون شخص مبتلايى را ديديد كه او دچار بلا شده اما شما از آن نعمت بهره منديد اين گونه بگوييد: ((پروردگارا! همانا من مسخره نمى كنم و فخر نمى فروشم, بلكه تو را به خاطر تمامى نعمتهاى ارزشمندت ستايش مى كنم)).(42) و در سخن امام باقر(ع) است كه هر گاه با ديدن بلاديدگان ـ به طور آهسته ـ سه بار بگوييم: ((الحمد لله الذى عافانى مما ابتلاك به و لو شإ فعل; (خداى را شكر مى گويم كه مرا از آنچه تو بدان گرفتار شدى عافيت بخشيد كه اگر مى خواست انجام مى داد) هيچ گاه به آن بلا دچار نخواهيم شد.))(43) 1ـ هديه اى از دوست; نگاهى به مصايب و دشواريها از زاويه اى ديگر, تحقيق سيدخليل حسينى, نگارش سيدابوالقاسم حسينى, ص39 و 40. 2ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج81, ص;183 ثواب الاعمال, ص427. 3ـ اصول كافى, ج2, ص;256 بحارالانوار, ج67, ص215. 4ـ تفسير فرات كوفى, ص;258 بحارالانوار, ج27, ص198. 5ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد, ج1, ص;371 بحارالانوار, ج39, ص295. 6ـ اصول كافى, ج2, ص;260 بحارالانوار, ج72, ص7. 7ـ مسكن الفواد, باب 4, ص;115 اصول كافى, ج2, ص;255 بحارالانوار, ج81, ص197 و ج67, ص213. 8ـ همان. 9ـ التمحيص, ص;33 بحارالانوار, ج93, ص371 و ج67, ص;241 اصول كافى, ج3, ص352. 10ـ بحارالانوار, ج67, ص;210 اصول كافى, ج3, (چهار جلدى), ص353. 11ـ نك, اصول كافى, ج3, ص351 تا 360. 12ـ نهج البلاغه, كلمات قصار, جمله 351. 13ـ اصول كافى, ج3, ص351 و ;352 سفينه البحار, ماده بلا, ج1, ص105. 14ـ بحارالانوار, ج67, ص;212 سفينه البحار, ج1, ص105. 15ـ تفسير نمونه, ج19, ص303 ـ 300. 16ـ نهج البلاغه, خطبه امام على(ع) در باره صفات متقين (همام). 17ـ شورى, آيه 30. 18ـ ترجمه منظوم قرآن مجيد, اميد مجد, ص486. 19ـ رك: مسكن الفواد, باب 4, ص;115 اصول كافى, ج3, ص351 تا ;360 ميزان الحكمه, ج1, ص478 تا 490. 20ـ نك: عدل الهى, استاد شهيد مطهرى; پرسشها و پاسخهاى مذهبى, آيت الله مكارم و آيت الله سبحانى. 21ـ انبيا, آيه ;35 نك: تفسير الكاشف, ج1, ص;243 تفسير الكبير فخر, ج17, ص50. 22ـ انعام, آيه ;44 رك: تفسير مجمع البيان, ج1, ص437 و ج5, ص;324 تفسير المراغى, ج2, ص24. 23ـ اعراف, آيه 182. 24ـ تفسير نورالثقلين, ج2, ص106. 25ـ نهج البلاغه, كلمات قصار, جمله 25. 26ـ نك: فلاح السأل, ص;82 بحارالانوار, ج82, ص131. 27ـ ديوان حافظ, برگزيده غزل 431. 28ـ بحارالانوار, ج81, ص192. 29ـ احقاف, آيه 35, نك: تفسير المنار, ج5, ص275 و ج12, ص113 و 157. 30ـ بقره, آيه ;153 رك: بقره, آيه ;177 آل عمران, آيه ;200 سبإ, آيه ;19 بقره, آيه ;45 طور, آيه 48. 31ـ ترجمه منظوم قرآن مجيد, اميد مجد, ص24. 32ـ بقره, آيه 156 و ;155 رك: قاموس قرآن, سيدعلى اكبر قرشى, ج4, ص105 تا 107. 33ـ بحارالانوار, ج82, ص131, امالى شيخ طوسى, ص613. 34ـ امام صادق(ع), الدروع الواقيه, ص;63 بحارالانوار, ج97, ص141. 35ـ اصول كافى, ج2, ص90. 36ـ الدعوات, ص;286 بحارالانوار, ج82, ص133. 37ـ بحارالانوار, ج67, ص;231 مصباح الشريعه, ص408. (به نقل از هديه اى از دوست و با استفاده از ترجمه آقاى ژرفا). 38ـ لمعات الحسين(ع), علامه تهرانى, ص74. 39ـ بحارالانوار, ج45, ص;115 اللهوف, ص69. 40ـ امام على(ع); غررالحكم و دررالكلم. 41ـ بحارالانوار, ج71, ص35. 42ـ همان, ج71, ص34. 43ـ بحارالانوار, ج71, ص34. براى آگاهى و تحقيق بيشتر نگاه كنيد به: مسكن الفواد, ص;109 ترتيب التهذيب, ج1, ص;316 مرآه العقول, ج5, ص342 و ج22, ص;374 النقض, ص;646 مستدرك الوسأل, ج2, ص355 و 356 و 417 و 420 و 430 و 464 و 127 و ج3, ص;304 ج10, ص389 و 360 و ;319 ج11, ص363 و 316 و ;338 ج12, ص132 و ;55 ج13, ص;274 ج14, ص239 و ج15, ص339. ماهنامه پيام زن ـ شماره 101 ـ مرداد