گذرى بر پيشينه تـهاجم فرهنگى
آخرين قسمت
سيد محسن سعيدزاده گفتيم كه نگاه اجمالى خويش به ((پيشينه تهاجم فرهنگى)) را در سه محور ((دين و مذهب)), ((دانش و هنر)) و ((فرهنگ)) به انجام خواهيم رساند. در چهار قسمت گذشته دو محور نخست را شرح داديم. پيشتر نيز گفتيم كه آنچه در اين مقوله خواهيم آورد گذرى بس مختصر است. اينك در آخرين قسمت, نگاهى به نفوذ دشمن از زاويه ((فرهنگ)) به معنى خاص آن خواهيم داشت. اميدواريم اين مقالات توانسته باشد نگاه ما به مقوله تهاجم فرهنگى را عمق بيشترى بخشد. ان شإالله.3ـ هجوم به فرهنگ
در اين راستا در مواردى چند مى توان رد پاى استعمار را نشان داد; يكى مسإله نژاد و قوميت, ديگر مليت و حدود جغرافيايى, سوم تغيير و دگرگونى در ظاهر زندگى مردم از قبيل: لباس, مسكن, خوراك, وسائل رفاهى و تفريحى, ايجاد مشاغل كاذب و مخرب و... كه هر يك خود بحث مفصل و گسترده اى را مى طلبد.از ميان اين همه بگونه اى كوتاه و فشرده به چند مورد اشاره مى كنيم.گرچه در ابتداى امر اين موضوع, ساده و پيش پا افتاده به نظر مى رسد, اما اگر خوب دقت كنيم, مسكن رايكى ازمظاهرحيات تمدنها خواهيم يافت.اسلام براى مسكن, اهميت قائل است, شيوه ساخت, امنيت ساخت, بودجه ساخت, سكونت, كيفيت مصالح آن و... همه مورد بحث و نقد قرار گرفته است. از نظر اسلام, مسكن محل آسايش انسانهاست كه علاوه بر حفاظت فيزيكى (از سرما, گرما, باد, باران و...) بايد داراى حفاظ معنوى نيز باشد. در اين صورت, همان گونه كه در مقابل امور طبيعى و حوادث, مصونيت دارد, در برابر خطرات ارزشى و اخلاقى نيز مصونيت خواهد داشت. مسكن بايد ساكنان خود را از ديد نامحرم حفظ كند. ورود و خروج افراد به منزل بايد كنترل شود. هر تصوير و مجسمه اى را نمى توان به در و ديوار خانه آويخت. ساخت مسكن بايد با بينش و فرهنگ اسلامى مطابقت داشته باشد. رعايت اين ضوابط موجب رنجش و ناراحتى شيطانها مى شود.وقتى پاى استعمارگران به كشورهاى اسلامى گشوده شد شيوه ساخت مسكن را يكى از موانع راه خود تشخيص دادند; مسكنى كه كفار به آنجا راه ندارند, از ابتذال و مجسمه هاى لخت و عريان و تمثالهاى تحريك كننده و اغواگر, خبرى نيست. داخل آن به عنوان حرم و محيط امن اخلاقى به شمار مى رود.اين نكته ها در سخن و نوشته آنها بخوبى قابل تشخيص است. آقاى ساموئل گرين كه سالهاى 1262ـ1265 (1883ـ1885) در تهران بوده و نخستين سفير آمريكاست در اين مورد مى نويسد:((خانه ايرانيها بطورى ساخته مى شود كه داخل آن پيدا نباشد.))در ادامه سخن مى گويد:در خانه هاى افراد معتبر, وصل به عمارت بيرونى, عمارت ديگرى هست كه اندرونى ناميده مى شود و محل سكناى زنان است; اين خانه نيز حياط مخصوصى دارد و مانند خانه هاى دختران تارك دنيا در فرنگ, از چشم مردها محفوظ است, فقط بزرگ خانه مى تواند به آنجا داخل شود.كلنل مك گرگر در اين زمينه چنين مى نويسد:((خانه هاى ايران كم و بيش نقشه مشابهى دارند, اگر چه اين مردم از نظر هنر معمارى و بسيارى هنرهاى ديگر از هنديان پيشرفته ترند, اين خانه ها با سليقه ما چندان جور نمىآيد. اطراف منزل راديوارى...هركس سعى داردخانه اش را بلندتر از همسايه بسازد تا وقتى زنها جامه سبك به تن دارند,درمعرض ديد همسايه نباشند.))وچنين است كهآقاى كرزن انگليسى مى نويسد:((سيرت و خوى ايرانى راسخ يا منحط مانند هر گونه سيرت و اخلاقى, نتيجه سيستم خاصى است كه اگر خواسته باشيم با ضرباتى كارگرحصارهاى آن را درهم بكوبيم, بهتر است كه نخست كنه و ماهيت آن را دريابيم.))اين سيستم, و اين سيرت و خوى ايرانى چه بود كه اين همه براى غربيها اهميت داشت و افراد صاحب نظر و ورزيده آنان در راه شناخت آن رنجهاى فراوان كشيدند تا به آن پى ببرند؟!چه مكتبى به ايرانى دستور داده كه خانه خويش را ايمن سازى كند؟ جز اسلام كه براى حريم سكونتى افراد, احترام قائل است و بدون اذن به هيچ كس اجازه ورود به منازل مردم را نمى دهد; جز اسلام كه حتى براى فرزندان خانواده نيز محدوديت قائل است و ورودشان را به مسكن پدر و مادر بدون اطلاع اجازه نمى دهد؟!اگر آنان منافعى هرچند درازمدت نداشتند, براى تغيير چهره ظاهرى مردم و خانه ها تلاش نمى كردند. ساده انديشى است اگر اين امور را ناچيز به حساب آوريم, در حالى كه اين مظاهر علامت شكوه يك ملت و دليل وجود يك سيستم تإمين كننده و سلامت بخشند. آنها چه خواستند و چه كردند؟ اول تغيير ظاهرى اماكن زير نقاب تمدن و پيشرفت هندسه و ساختمان سازى, سپس رفت وآمد در خانه ها و در قدم بعد نفوذ و اسارت مردم ايران!چهره تهران به كمك غربيها توسط ناصرالدين شاه عوض مى شود و از آن پس, روز به روز بر جمعيت آن افزوده مى گردد.انگيزه اقداماتى از قبيل توسعه كشت ترياك, توتون, ترويج موسيقى اروپايى و ايجاد دارالضرب موسيقى به سبك اروپا و ترويج زندگى اروپايى را بايد در اين جمله ((كرزن)) انگليسى پى گرفت:((ورودپى درپى سفيران اروپايى به دربارتهران خودحاكى است كه ديگرايران فقطيك دولتآسيايى نيست,بلكه مهره شطرنج درسياست جهانى است.)) در اين دوره, اوضاع بسيار نابسامان ايران و فساد دربار ناصرى بيشتر از هر زمان گسترش يافته بود. در آن زمان, روحانيون و آزادىخواهان وطن دوست, واكنشهاى شديدى بر ضد ناصرالدين شاه و دربار او نشان دادند. يكى از غربيها در خاطرات خود اين گونه آورده است:((رسم دست اندازى بربيت المال در نزد همه مإموران رسمى بسيار متداول و گرامى است. حضرت والا تا پايين ترين نفر, همه به جان ودل دنبال مداخلند.))در اين دوره, فاصله طبقاتى عميقى بين مردم عادى و ثروتمندان جامعه حكومت مى كرد, چنان كه در تمام مقاطع تاريخ اين كشور مشاهده مى شود. طبقه مرفه و ثروتمند, وابستگان به دربار و مزدوران اجانب ثروت و امكانات خود را به قيمت خدمت به اجانب و خيانت به ميهن به دست مىآوردند, همان كسانى كه صنيع الدوله با لحن خوشايندى از آنها سخن مى گويد:((ميل اهالى ايران به تجملات, امروز در هيچ خانه اى از اغنيا و متوسطين ايرانيان نيست, مگر اينكه به مقدارى از اسباب زينت, مابين افراط و اقتصاد آراسته شده است, از قبيل قناديل بلورين و مسرجه هاى زجاجى و... صندليهاى مخصوص و مخدات مستحدث و امثال ذالك و ارباب ثروت در داشتن مبل همى با هم تفاضل مى كنند و تفاخر مى نمايند.))طبقه ديگر, مردم عادى هستند كه در فقر و بينوايى نگهداشته شده اند و بار كشور را به دوش مى كشند. به جاى آنكه از قدرت و توانشان بهره بردارى مفيد, صورت گرفته, از آنان تقدير به عملآيد, توسرى مى خورند و آنان را عوام كالانعام به شمار مىآورند و مورد طعنه قرار مى دهند.صنيع الدوله, استفاده از امكاناتى كه در دوره ناصرى رايج شده بود, از قبيل مبل, صندليهاى لوكس, برق, اتو, ظروف اروپايى, كاغذ ديوارى, لوسترهاى رنگارنگ را وضع عمومى مردم متوسط ايران مى داند!رشوه خوارى, فروش مشاغل دولتى, فساد و فحشا, مشروب خوارى, مواد مخدر, دخانيات... همه از پيامدهاى رفاه طلبى و ظلم چنين افرادى است كه نتيجه قطعى آن سقوط, انحطاط, وابستگى و خيانت بود.سفير فرانسه در ايران مى گويد:((پارچه هاى نخى انگليسى يا هندى, قند فرانسوى, سيگارهاى دخانيات تركيه و آبجوهاى دانماركى كه از طريق انگلستان وارد مى شود, در بازارهاى كرمانشاه توزيع مى گردد.))پيشرفت يا وابستگى؟مورخان, پيشرفت صنايع را يكى از افتخارات دوره ناصرى مى دانند و در باره تلگراف, تلفن, خطآهن, سيستم جديد پستى, تإسيس بانك شاهى, تشكيل مدارس جديد و ايجاد جرايد, سخنها و داستانها سراييده اند.صنيع الدوله مى نويسد:تلگراف اين صنع شگفت كه ازآيات وآثار بزرگ قدرت الهى است,درسنه1274هجريه نخست به حكم بندگان اعليحضرت قدرقدرت اقدس شاهنشاهى صان الله سلطانه عن التناهى ازعمارت سلطنتى دارالخلافه تهران تا باغ لاله زار كشيده شد و درسال يك هزاروسيصدوهشتادوپنج هجرى شروع به حركت نموده...))همو در باره يكى ديگر از افتخارات دوره درخشان ناصرى (ورود بالن) اين گونه نوشته است:((ورود بالن در ايران ـ اين كشتى هوايى را از اهالى, هر كس به گوش شنيده بود, در اين دوره به چشم مشاهده نمود.))نزاع و كشاكش بين دولتمردان بى كفايت بر سر انتساب اين افتخارات به خود از شيوه توزيع آن دوره, كشف مى شود. اين كوته فكران خودخواه, هريك تلاش مى كردند تا اين افتخارات خيالى را به خود نسبت دهند, در حالى كه تمام اين اقدامات در راستاى غارت و چپاول سرمايه هاى ملت ايران بود و فهم اين توطئه براى چنين زمامداران بى ريشه اى,بسى مشكل. سخنان غربيها هم شنيدنى است و هم تإسفبار و عبرت انگيز; سخن كسانى كه گرداننده اصلى اين عناصر وابسته بوده اند.آقاى كرزن مى گويد:((در همين چند سال, تلگراف برقى و سيستم جديد پستى و تإسيس بانكهاى اروپايى و مقدمات كشيدن خط آهن و به كار افتادن سرمايه هاى عمده خارجى براى استفاده از منابع داخلى شروع گرديده است.))آيا كرزن از اين روشنتر بنويسد؟ او خود اعتراف مى كند كه تمام اين اقدامات به منظور جلب منافع انگليس و يارانش انجام شده است.استعمار در گام اول توطئه از كاخ شاه تا باغ لاله زار تهران يك خط تلگراف كوتاه كشيد. سپس در گام دوم, خط تلگراف را از ايران به بمبئى ادامه داد تا بتواند با تمام مناطق مستعمره خود در هند و ايران, ارتباط داشته باشد و...