گذری بر پیشینه تهاجم فرهنگی (5) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گذری بر پیشینه تهاجم فرهنگی (5) - نسخه متنی

سید محسن سعیدزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



گذرى بر پيشينه تـهاجم فرهنگى
آخرين قسمت

سيد محسن سعيدزاده

گفتيم كه نگاه اجمالى خويش به ((پيشينه تهاجم فرهنگى)) را در سه محور ((دين و مذهب)), ((دانش و هنر)) و ((فرهنگ)) به انجام خواهيم رساند. در چهار قسمت گذشته دو محور نخست را شرح داديم. پيشتر نيز گفتيم كه آنچه در اين مقوله خواهيم آورد گذرى بس مختصر است. اينك در آخرين قسمت, نگاهى به نفوذ دشمن از زاويه ((فرهنگ)) به معنى خاص آن خواهيم داشت. اميدواريم اين مقالات توانسته باشد نگاه ما به مقوله تهاجم فرهنگى را عمق بيشترى بخشد. ان شإالله.

3ـ هجوم به فرهنگ

در اين راستا در مواردى چند مى توان رد پاى استعمار را نشان داد; يكى مسإله نژاد و قوميت, ديگر مليت و حدود جغرافيايى, سوم تغيير و دگرگونى در ظاهر زندگى مردم از قبيل: لباس, مسكن, خوراك, وسائل رفاهى و تفريحى, ايجاد مشاغل كاذب و مخرب و... كه هر يك خود بحث مفصل و گسترده اى را مى طلبد.

از ميان اين همه بگونه اى كوتاه و فشرده به چند مورد اشاره مى كنيم.

گرچه در ابتداى امر اين موضوع, ساده و پيش پا افتاده به نظر مى رسد, اما اگر خوب دقت كنيم, مسكن رايكى ازمظاهرحيات تمدنها خواهيم يافت.

اسلام براى مسكن, اهميت قائل است, شيوه ساخت, امنيت ساخت, بودجه ساخت, سكونت, كيفيت مصالح آن و... همه مورد بحث و نقد قرار گرفته است. از نظر اسلام, مسكن محل آسايش انسانهاست كه علاوه بر حفاظت فيزيكى (از سرما, گرما, باد, باران و...) بايد داراى حفاظ معنوى نيز باشد. در اين صورت, همان گونه كه در مقابل امور طبيعى و حوادث, مصونيت دارد, در برابر خطرات ارزشى و اخلاقى نيز مصونيت خواهد داشت. مسكن بايد ساكنان خود را از ديد نامحرم حفظ كند. ورود و خروج افراد به منزل بايد كنترل شود. هر تصوير و مجسمه اى را نمى توان به در و ديوار خانه آويخت. ساخت مسكن بايد با بينش و فرهنگ اسلامى مطابقت داشته باشد. رعايت اين ضوابط موجب رنجش و ناراحتى شيطانها مى شود.

وقتى پاى استعمارگران به كشورهاى اسلامى گشوده شد شيوه ساخت مسكن را يكى از موانع راه خود تشخيص دادند; مسكنى كه كفار به آنجا راه ندارند, از ابتذال و مجسمه هاى لخت و عريان و تمثالهاى تحريك كننده و اغواگر, خبرى نيست. داخل آن به عنوان حرم و محيط امن اخلاقى به شمار مى رود.

اين نكته ها در سخن و نوشته آنها بخوبى قابل تشخيص است. آقاى ساموئل گرين كه سالهاى 1262ـ1265 (1883ـ1885) در تهران بوده و نخستين سفير آمريكاست در اين مورد مى نويسد:

((خانه ايرانيها بطورى ساخته مى شود كه داخل آن پيدا نباشد.))

در ادامه سخن مى گويد:

در خانه هاى افراد معتبر, وصل به عمارت بيرونى, عمارت ديگرى هست كه اندرونى ناميده مى شود و محل سكناى زنان است; اين خانه نيز حياط مخصوصى دارد و مانند خانه هاى دختران تارك دنيا در فرنگ, از چشم مردها محفوظ است, فقط بزرگ خانه مى تواند به آنجا داخل شود.

كلنل مك گرگر در اين زمينه چنين مى نويسد:

((خانه هاى ايران كم و بيش نقشه مشابهى دارند, اگر چه اين مردم از نظر هنر معمارى و بسيارى هنرهاى ديگر از هنديان پيشرفته ترند, اين خانه ها با سليقه ما چندان جور نمىآيد. اطراف منزل راديوارى...هركس سعى داردخانه اش را بلندتر از همسايه بسازد تا وقتى زنها جامه سبك به تن دارند,درمعرض ديد همسايه نباشند.))

وچنين است كهآقاى كرزن انگليسى مى نويسد:

((سيرت و خوى ايرانى راسخ يا منحط مانند هر گونه سيرت و اخلاقى, نتيجه سيستم خاصى است كه اگر خواسته باشيم با ضرباتى كارگر
حصارهاى آن را درهم بكوبيم, بهتر است كه نخست كنه و ماهيت آن را دريابيم.))

اين سيستم, و اين سيرت و خوى ايرانى چه بود كه اين همه براى غربيها اهميت داشت و افراد صاحب نظر و ورزيده آنان در راه شناخت آن رنجهاى فراوان كشيدند تا به آن پى ببرند؟!

چه مكتبى به ايرانى دستور داده كه خانه خويش را ايمن سازى كند؟ جز اسلام كه براى حريم سكونتى افراد, احترام قائل است و بدون اذن به هيچ كس اجازه ورود به منازل مردم را نمى دهد; جز اسلام كه حتى براى فرزندان خانواده نيز محدوديت قائل است و ورودشان را به مسكن پدر و مادر بدون اطلاع اجازه نمى دهد؟!

اگر آنان منافعى هرچند درازمدت نداشتند, براى تغيير چهره ظاهرى مردم و خانه ها تلاش نمى كردند. ساده انديشى است اگر اين امور را ناچيز به حساب آوريم, در حالى كه اين مظاهر علامت شكوه يك ملت و دليل وجود يك سيستم تإمين كننده و سلامت بخشند.

آنها چه خواستند و چه كردند؟ اول تغيير ظاهرى اماكن زير نقاب تمدن و پيشرفت هندسه و ساختمان سازى, سپس رفت وآمد در خانه ها و در قدم بعد نفوذ و اسارت مردم ايران!

چهره تهران به كمك غربيها توسط ناصرالدين شاه عوض مى شود و از آن پس, روز به روز بر جمعيت آن افزوده مى گردد.

انگيزه اقداماتى از قبيل توسعه كشت ترياك, توتون, ترويج موسيقى اروپايى و ايجاد دارالضرب موسيقى به سبك اروپا و ترويج زندگى اروپايى را بايد در اين جمله ((كرزن)) انگليسى پى گرفت:

((ورودپى درپى سفيران اروپايى به دربارتهران خودحاكى است كه ديگرايران فقطيك دولتآسيايى نيست,بلكه مهره شطرنج درسياست جهانى است.)) در اين دوره, اوضاع بسيار نابسامان ايران و فساد دربار ناصرى بيشتر از هر زمان گسترش يافته بود. در آن زمان, روحانيون و آزادىخواهان وطن دوست, واكنشهاى شديدى بر ضد ناصرالدين شاه و دربار او نشان دادند.

يكى از غربيها در خاطرات خود اين گونه آورده است:

((رسم دست اندازى بربيت المال در نزد همه مإموران رسمى بسيار متداول و گرامى است. حضرت والا تا پايين ترين نفر, همه به جان ودل دنبال مداخلند.))

در اين دوره, فاصله طبقاتى عميقى بين مردم عادى و ثروتمندان جامعه حكومت مى كرد, چنان كه در تمام مقاطع تاريخ اين كشور مشاهده مى شود. طبقه مرفه و ثروتمند, وابستگان به دربار و مزدوران اجانب ثروت و امكانات خود را به قيمت خدمت به اجانب و خيانت به ميهن به دست مىآوردند, همان كسانى كه صنيع الدوله با لحن خوشايندى از آنها سخن مى گويد:

((ميل اهالى ايران به تجملات, امروز در هيچ خانه اى از اغنيا و متوسطين ايرانيان نيست, مگر اينكه به مقدارى از اسباب زينت, مابين افراط و اقتصاد آراسته شده است, از قبيل قناديل بلورين و مسرجه هاى زجاجى و... صندليهاى مخصوص و مخدات مستحدث و امثال ذالك و ارباب ثروت در داشتن مبل همى با هم تفاضل مى كنند و تفاخر مى نمايند.))

طبقه ديگر, مردم عادى هستند كه در فقر و بينوايى نگهداشته شده اند و بار كشور را به دوش مى كشند. به جاى آنكه از قدرت و توانشان بهره بردارى مفيد, صورت گرفته, از آنان تقدير به عملآيد, توسرى مى خورند و آنان را عوام كالانعام به شمار مىآورند و مورد طعنه قرار مى دهند.

صنيع الدوله, استفاده از امكاناتى كه در دوره ناصرى رايج شده بود, از قبيل مبل, صندليهاى لوكس, برق, اتو, ظروف اروپايى, كاغذ ديوارى, لوسترهاى رنگارنگ را وضع عمومى مردم متوسط ايران مى داند!

رشوه خوارى, فروش مشاغل دولتى, فساد و فحشا, مشروب خوارى, مواد مخدر, دخانيات... همه از پيامدهاى رفاه طلبى و ظلم چنين افرادى است كه نتيجه قطعى آن سقوط, انحطاط, وابستگى و خيانت بود.

سفير فرانسه در ايران مى گويد:

((پارچه هاى نخى انگليسى يا هندى, قند فرانسوى, سيگارهاى دخانيات تركيه و آبجوهاى دانماركى كه از طريق انگلستان وارد مى شود, در بازارهاى كرمانشاه توزيع مى گردد.))

پيشرفت يا وابستگى؟

مورخان, پيشرفت صنايع را يكى از افتخارات دوره ناصرى مى دانند و در باره تلگراف, تلفن, خطآهن, سيستم جديد پستى, تإسيس بانك شاهى, تشكيل مدارس جديد و ايجاد جرايد, سخنها و داستانها سراييده اند.

صنيع الدوله مى نويسد:

تلگراف اين صنع شگفت كه ازآيات وآثار بزرگ قدرت الهى است,درسنه1274هجريه نخست به حكم بندگان اعليحضرت قدرقدرت اقدس شاهنشاهى صان الله سلطانه عن التناهى ازعمارت سلطنتى دارالخلافه تهران تا باغ لاله زار كشيده شد و درسال يك هزاروسيصدوهشتادوپنج هجرى شروع به حركت نموده...))

همو در باره يكى ديگر از افتخارات دوره درخشان ناصرى (ورود بالن) اين گونه نوشته است:

((ورود بالن در ايران ـ اين كشتى هوايى را از اهالى, هر كس به گوش شنيده بود, در اين دوره به چشم مشاهده نمود.))

نزاع و كشاكش بين دولتمردان بى كفايت بر سر انتساب اين افتخارات به خود از شيوه توزيع آن دوره, كشف مى شود. اين كوته فكران خودخواه, هريك تلاش مى كردند تا اين افتخارات خيالى را به خود نسبت دهند, در حالى كه تمام اين اقدامات در راستاى غارت و چپاول سرمايه هاى ملت ايران بود و فهم اين توطئه براى چنين زمامداران بى ريشه اى,بسى مشكل. سخنان غربيها هم شنيدنى است و هم تإسفبار و عبرت انگيز; سخن كسانى كه گرداننده اصلى اين عناصر وابسته بوده اند.

آقاى كرزن مى گويد:

((در همين چند سال, تلگراف برقى و سيستم جديد پستى و تإسيس بانكهاى اروپايى و مقدمات كشيدن خط آهن و به كار افتادن سرمايه هاى عمده خارجى براى استفاده از منابع داخلى شروع گرديده است.))

آيا كرزن از اين روشنتر بنويسد؟ او خود اعتراف مى كند كه تمام اين اقدامات به منظور جلب منافع انگليس و يارانش انجام شده است.

استعمار در گام اول توطئه از كاخ شاه تا باغ لاله زار تهران يك خط تلگراف كوتاه كشيد. سپس در گام دوم, خط تلگراف را از ايران به بمبئى ادامه داد تا بتواند با تمام مناطق مستعمره خود در هند و ايران, ارتباط داشته باشد و...

ايران و ايرانى از ديد غربيها

از مطالعه سفرنامه ها, خاطرات و كتابهايى كه غربيها در باره ايران نوشته اند, اين نكته, روشن مى شودكه براىشناخت مسلمان ايرانى چه تلاشهايى كه انجام نداده اند؟ بسيارى از غربيها كه در دو قرن اخير دست به توطئه چينى بر ضد ملت ايران زدند بخوبى مى دانستند كه كارهاى آنان نتيجه زودرس ندارد ليكن كاشتند تا ديگران بخورند. وزير خارجه وقت انگليس در اين باره مى گويد:

((اصلاح ايران هم در ظرف ده سال ميسر نخواهد شد, ولى اگر پزشك صبر داشته باشد, بيمار قابل علاج است.))

در اينجا فرازهايى از اين گونه يادداشتهاى غربيها را يادآور مى شويم.

كرزن مى نويسد:

((ايران نه كشورى قوى است و نه در جاده ترقى است و نه عناصرى وطن پرست دارد. كشاورزى آن در وضع ناهنجارى است, منابع ثروتش عاطل مانده است, تجارتش لنگ و كار حكومتش تباه است و قشون آن به صورت مرموزى در آمده است.))

((حال اگربعدازتوصيف وضع عمومى,به شرح سيرت خصوصى مردم ايران بپردازم و بكوشم كه از راه و رفتار زندگى روزانه ايشان نكته هايى دريابم,نتيجه اين بررسى بعدازسنجش وقياس همه صفاتآنها, باز مثبت و مساعد خواهد بود...

ايشان نسل و نژادى خوشايند و واجد آدابى آراسته اند و منشى نجيبانه و اشرافى دارند. از لحاظ طبع و نهاد, مستعد تهييج و در محاوره و صحبت,هوشمندو با ذكاوت و در رفتار و سلوك نيك, زيركند و اگر هم دل نرم و نازكى دارند كه به اعتقاد من دارند, مغزشان ناتوان نيست.

در ريا ماهرند و گرفتار آفات تباهى و فساد شده اند و صفت دلاورى و استوارى را از دست داده اند...

در هر حال سه اختصاص در سيرت قومى آنها هست كه به عقيده من على رغم آنچه بعضيها وانمود مى كنند, حاكى است كه قوم و ملتى پاينده اند; نه مانند تركها[تركيه] به انحطاط ملى دچار شده اند و نه مثل تاتارها در معرض خطر و زوال ذلتبارى گرفتار آمده اند.

بلكه نيكآشكار است كه روزگار رستگارى و نجات را در پيش رو دارند. اين سه خاصيت اخلاقى, يكى زنده دلى فنا ناپذير آنهاست, ديگر استعداد بسيار در كار تقليد كه از اين جهت در مشرق زمين همواره شهرت داشته اند...))

نوشته هاى اولين سفير آمريكا در تهران نيز نمونه ديگرى از يادداشتهاى غربيهاست كه بيانگر ديدگاه آنها در مورد ايران و ايرانى است. توجه شما خوانندگان عزيز را بدان جلب مى كنيم:

((اما اساس و بنيان يك ملت قديمى را كه از قرون متماديه تربيت شده, نظم و انتظامى داشته است, تغيير دادن وراى آن است.

بعضى ترقى سريع اهل ژاپن را دليل مىآورند, ولى اين دليل چندان خوبى نيست. مردمان دورانديش و با تفكر, اين ترقى سريع را به چشم خوبى نمى بينند و آن را ناشى از تلون مزاج ملت ژاپن مى دانند و گويند كه: نمى دانيم عاقبت امر چه خواهد شد.))

((اگرمعتبرترين مشرق زمين[ايران]ازانتشار مذهب خارجه در مملكت خود اكراه دارند, آن پستى خيالات و دورى از تمدن نيست, بلكه جهت ديگرى دارد.))

و كلام آخر آنكه محور همه تلاشهاى آنان در جهت زدودن ارزشهاى دينى بوده و هست تا از اين راه به ديگر خواسته هاى خويش برسند. همان سفير آمريكا مى نويسد:

((اگر چه من با خيال اشخاصى كه مى خواهند در مذهب و اوضاع مملكتى مشرق زمين, تغييرات كلى و اصلاحات بزرگ به عمل بياورند]...] ضديت ندارم, اما عقيده من اين است كه اگر بعضى از اين اقدامات, پيشرفت حاصل نمى كند, سبب عدم پيشرفت رابايد از جمعيت مذهبى ايران دانست.))!

منابع

1ـ المآثروالاثار,صنيع الدوله,چاپ قديم, تهران.

2ـ تاريخ ده هزار ساله ايران, عبدالعظيم رضايى, ج4, انتشارات اقبال, تهران, 1363.

3ـ مجله تكاپو, شماره 4ـ5, آذر و دى 1371.

4ـ رويارويى زن ومرددر عصر قاجار (دو رساله تإديب النسا و معايب الرجال), چاپآمريكا.

5ـ چهره هاى آشنا, جلال ميزبان, ج1, چاپ تهران, 1337.

6ـ كارنامه زنان مشهور ايران, خشايار وزيرى, چاپ تهران, وزارت آموزش و پرورش, 1352.

7ـ نيمه ديگر, فصل نامه, 1362.

8ـ زنان عرب, ترجمه زهرا اميدوار, نشر انديشه هاى نوين, تهران, 1359.

9ـ بزرگان قاين, بديع الزمان سرى, ج2, حرف ب.

10ـ نسـإ شهيرات من الشرق والغرب, تماضـر توفيـق ـ ودادسكائين, چاپ مصر, 1959.

11ـ حجاب و كشف حجاب در ايران, فاطمه استادملك, تهران, 1363.

12ـ زن و آزادى, هدايت الله حكيم الهى.

13ـ ايـران و ايـرانيـان, رحيـم رضازاده ملك, نشر گلبانگ, چاپ تهران, نوبت اول, تابستان 1363 ـ خاطرات و سفرنامه ساموئل گرين و ويلربنجامين نخستين سفير آمريكا در ايران.

14ـ ايران امروز, اوژن اوبن (سفير فرانسه در ايران), ترجمه على اصغر سعيدى, انتشارات زوار, تهران, نوبت اول, 1362.

15ـ شرح سفرى به ايالت خراسان, كلنل سى. ام. مك گرگر, ترجمه مجيد مهدىزاده, ج1, آستان قدس رضوى, مرداد1366.

16ـ ايران و قضيه ايران, ج.ن.كرزن(وزير خارجه انگليس) ج1 و 2, انتشارات علمى فرهنگى, تهران.

17ـ نقشه هـاى استعمـار در راه مبارزه با اسلام, محمدمحمودصواف, ترجمه سيدجواد هشترودى, موسسه مطبوعاتى فراهانى, تهران, 1346.

18ـ ميراث خوار استعمار, مهدى بهار, انتشـارات اميركبير, نوبت شانزدهم, تهران, 1357.

19ـ تاريخ مشروطيت ايران (دوجلد), احمد كسروى, انتشارات اميركبير, نوبت چهاردهم, 1357.

20ـ ايران شهر, هيإت مولفان, ج1, انتشارات كميسيون يونسكو, چاپ تهران.

21ـ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه گنج بخش پاكستان.

/ 1