بررسي جنبش فدائيان اسلام با تکيه بر الگوهاي تطبيقي
پژوهشگر: مهدي عليخاني چکيده:
بي ترديد يکي از مهمترين حرکت ها و جنبش هاي اسلامي در تاريخ معاصر ايران، جنبش فدائيان اسلام است. چراکه تا قبل از پيدايش اين جنبش در سال 1324، حرکت ها و جنبش هاي اسلامي از انسجام، هماهنگي و هم آوايي برخوردار نبودند و علما و روحانيت در رأس جريان ها، براساس مقتضاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي موجود، واکنش هاي اعتراض آميزي از خودشان نشان مي دادند و توده ها و اقشار مختلف مردم را به صحنه سياسي فرا مي خواندند که ساختاري ناپايدار داشت و پس از مدتي فروکش مي نمود. اين مقاله به بررسي تطبيقي و آسيب شناسي جنبش فدائيان اسلام مي پردازد. مقدمه
بي ترديد در تاريخ معاصر ايران، دوره تاريخي شهريور 1320 تا کودتاي 28 مرداد 1332 از اهميت ويژه اي برخوردار است و آن را دوره تنوير و تنوع افکار سياسي تلقي مي کنند که بسياري از حرکت ها و انديشه ها از چپ و ليبرال دموکراسي گرفته تا اسلامي و بنيادگرا، فرصتي براي اظهار وجود پيدا کردند .بي ترديد يکي از مهمترين حرکت ها و جنبش هاي اسلامي در تاريخ معاصر ايران، جنبش فدائيان اسلام است. چراکه تا قبل از پيدايش اين جنبش در سال 1324، حرکت ها و جنبش هاي اسلامي از انسجام، هماهنگي و هم آوايي برخوردار نبودند و علما و روحانيت در رأس جريان ها، براساس مقتضاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي موجود، واکنش هاي اعتراض آميزي از خودشان نشان مي دادند و توده ها و اقشار مختلف مردم را به صحنه سياسي فرا مي خواندند که ساختاري ناپايدار داشت و پس از مدتي فروکش مي نمود.در چنين فضايي، فدائيان اسلام را مي توان پيشگام عينيت بخشيدن به جنبش هاي متشکل اسلامي در تاريخ معاصر ايران قلمداد کرد که روند تکاملي آن شکل گيري احزابي چون (حزب ملل اسلامي) را دربرداشت.اما براساس کهن الگوها و معيارهاي کلي بررسي جنبش ها، هر جنبش يا حرکت سياسي پس از تکوين مباني فکري براي گسترش پايگاه و نفوذ اجتماعي _ سياسي خود جهت پيروزي در عرصه هاي گوناگون نيازمند برخورداري از سازماندهي، انسجام تشکيلاتي، رهبري و نيز ساختاري متشکل و قدرتمند است .لذا نگارنده برآن است تا با در نظر گرفتن فرآيندهاي فوق الذکر به بررسي تطبيقي و آسيب شناسي جنبش فدائيان اسلام بپردازد.الف) سازماندهي
فقدان الگوهاي موفق پيشين و عدم برخورداري از اساسنامه و مرامنامه مدون، جمعيت فدائيان اسلام را در عرصه سازماني به شدت آسيب پذير مي نمود و آنرا از سازماندهي عالي فردي محروم مي کرد .فدائيان اسلام در حقيقت چيزي بنام تشکيلات نداشت و به صورت گروهي و هيأتي که ترکيب اجرايي آن _ به استناد مواردي مشخص _ همواره حالتي سيال داشت اداره مي شد .و لذا هيچ کس حتي رهبران اين جنبش نمي توانستند ارزيابي واقع بينانه اي از ميزان توانمندي جمعيت و حتي تعداد اعضاي رسمي و سازماني خود ارائه دهند. اين امر مانع ارتباط مؤثر و مداوم فدائيان اسلام با جنبش هاي هم عصرشان، از قبيل اخوان المسلمين مي شد و آن را در سطح مبادله، ترجمه و انتشار آثار و نظريات رهبران و رايزني هاي ناپايدار خلاصه مي نمود.هرگاه افرادي از نقاط مختلف کشور براي عضويت در اين جمعيت تلاش مي کردند، پاسخ نواب چنين بود :فدائيان اسلام دفتر ندارد، اسم نويس هم ندارد، هر مسلمان حقيقي که حاضر به همکاري باشد عضو فدائيان اسلام است. بنا بر همين مقدمات، نيروهايي که عضو جمعيت محسوب مي شدند، اغلب مجذوب قدرت روحي و خصائل کاريزماتيک نواب بودند و به لحاظ سازماني جايگاه تعريف شده و مشخصي نداشتند .اين عدم سازماندهي، آموزش و تربيت سياسي _ فکري و ديني هوادران و اعضاي آنرا همواره در آستانه فروپاشي قرار مي داد، زيرا عدم رشد فکري و بلوغ سياسي لازم که از خصوصيات مهم مبارزات سازمان يافته است، در اين حوزه ديده نمي شد .از آنجا که مجموعه اعضاي گردانندگان فدائيان اسلام با هم تعاملات فکري _ سازماني و سياسي نداشتند، اغلب در تحليل شرايط پيچيده اجتماعي _ سياسي زمان و جايگاه اين جمعيت دچار اشتباه مي شدند و اين ويژگي سوء استفاده ابزاري از اعضاي اين جمعيت را بوسيله جريان ها و گروه هاي رقيب فراهم مي ساخت و آنان را به عرصه تناقضات فکري و عملي و پارادوکس هاي منطقي وارد مي کرد که از آن نمونه مي توان به تعاملات با جبهه ملي، ملي شدن صنعت نفت و تلاش نواب براي نمايندگي مجلس در سالهاي پس از کودتاي 28 مرداد اشاره کرد.در پي مداخله دربار در انتخابات مجلس شانزدهم که به پايه گذاري هسته اصلي جبهه ملي منجر شد، به دعوت مصدق، تعدادي از فدائيان اسلام نيز حضور داشتند. نتايج انتخابات، آشکارا به سود جبهه ملي و آيت الله کاشاني بود و بي ترديد جمعيت فدائيان اسلام در اين پيروزي نقش بسزايي ايفا نمود .در ادامه و درپي کارشکني هاي فزاينده دربار و انگلستان در قضاياي ملي شدن صنعت نفت و مخالفت هاي رزم آرا، به دعوت نواب نمايندگان جبهه ملي در منزل يکي از تجار تهران گرد آمدند که منجر به اتخاذ تصميمات مهمي از جمله از سر راه برداشتن مخالف اصلي و داخلي يعني رزم آرا شد که مورد تصويب و حمايت آيت الله کاشاني نيز واقع شد و با ترور رزم آرا توسط خليل طهماسبي از اعضاي فعال فدائيان اسلام، روند ملي شدن صنعت نفت تسريع شد .اما با همه نقش آفريني ها، فدائيان اسلام در پروسه هاي فوق بيشتر به مثابه ي يک ابزار به خدمت درآمد و با به قدرت رسيدن جبهه ملي زماني که بهترين فرصت براي نهادينه شدن جمعيت فدائيان پديد آمد، اختلافات و شقاق ميان فدائيان و جبهه ملي حتي به مانعي براي گسترش آن بدل شد و حتي يک ماه پس از نخست وزيري مصدق، نواب، دستگير و روانه زندان شد که اين امر نيز وقايع بعدي را رقم زد. در مجلس هفدهم نواب به پيشنهاد عبدالحسين واحدي تصميم مي گيرد وارد مجلس شوراي ملي شود و برخي از علماي قم نيز از جمله آيت الله صدر، نواب را در اين راه تشويق نمودند و پس از اعلام کانديداتوري وي و آغاز تبليغات، حاج رضا فقيهزاده كانديد نمايندگي مجلس از شهر قم به نفع وي کناره گيري کرد. اما در همين هنگام نواب طي اعلاميهاي انصراف خود را اعلام مي کند و دليل آنرا ايستادگي رژيم در مقابل کانديداتوري وي و اختلاف بين مبارزين و گرفتاري براي فداييان دانست؛ زيرا بعضي از فداييان با كانديد شدن نواب مخالفت كرده و آن را كار اشتباهي ميدانستند . 2 اگر چه در صورت موفقيت _ که البته باشرايط آن روزگارمحال به نظر مي رسيد _ او مي توانست با استفاده از مصونيت پارلماني از تعقيب دولتي رهايي يابد و تريبوني براي نطق هاي خود پيدا کند، اما اصل اين عمل با انديشه او که مجموعه نظام را غاصب تلقي مي کرد و حتي عضويت در مجلس و همين طورعبوراز مقابل درب مجلس را خلاف شرع شمرده بود3 ، آشکارا تضاد داشت. ب) انسجام
پس از سازماندهي جنبش ها، انسجام و اتحادهاي تاکتيکي و استراتژيکي از مهمترين شاخصه هاي بررسي قلمداد مي شوند.ضعف هاي سازماني به عنوان پيش نياز اساسي انسجام نيروها، همواره مانع از توده اي شدن حرکت فدائيان بود. فدائيان در مواضع ضد امپرياليستي مخاطباني فراگير مي يافتند، اما عمدتا آنان را در سطح گروهي کوچک و از جان گذشته که در راه پيگيري آرمان هايشان خود را به آب و آتش مي زنند، تنزل مي داد و سبب مي شد بدليل برخي اختلافات ايدئولوژيک، از همراهي با يک حرکت توده اي مانند قيام 30 تير 1331 که در آن توده هاي وسيع مردم مشارکت داشتند، باز بمانند4 وازحرکت مردمي فاصله بگيرند .از طرفي عدم اتحاد با ديگر گروههاي مخالف رژيم پهلوي که ريشه درپافشاري فدائيان بر مباني نظري داشت آنها را در انزوا قرار داد و دست رژيم را در برخورد و سرکوبي جنبش باز گذاشت .محمد مهدي عبدخدائي از فعالان فدائيان در کتاب خاطراتش چنين مي نويسد :تابستان سال 1333 هجري شمسي پس از بازگشت نواب از مصر جلسهاي با حضور مخالفين رژيم برگزار شد كه رهبر فداييان نيز در آن شركت كرد. در پايان جلسه نواب به يارانش گفت: «به توافق نرسيديم. آقايان در اين فكر هستند كه آيت الله كاشاني سال 28-1327 بشوند و من نيز نواب صفوي سال 28-1327 بشوم. آنها ميخواهند به عنوان يك روحاني با سواد و من نيز به عنوان يك طلبه مريد و علاقمند به آنها كار كنم. در حاليكه من براي خودم برنامه دارم. برنامه من حكومت اسلامي است. من زماني سقوط دولت را ميخواهم كه حكومت اسلامي جايگزين آن بشود. من با اصلاح ظاهري كاري ندارم و به مبارزه قانوني در چهارچوب قانون اعتقاد ندارم. من حكومت را قانوني نميدانم كه در چهارچوب قانون مبارزه كنم. اينها وقتي ميگويند مبارزه در چهارچوب قانون يعني كه قوانين حاكميت را قبول دارند. ما شاه را غاصب ميدانيم ما حكومت مشروطه را مشروعه نميدانيم. ما دو نوع انديشه داريم به همين جهت اين ارتباط و تقاضاي همكاري به نتيجه نميرسد.» 5 ج) رهبري
در زمينه رهبري نيز اين جمعيت با کاستي هاي جبران ناپذيري دست به گريبان بود. نواب صفوي به رغم خصايل ستودني و شور و جذبه مثال زدني اش هيچ گاه رهبري فرهمند و داراي منش سياسي يا فضل و دانش و نفوذ اجتماعي در سطح ابوالاعلي مودودي، يا سيد قطب و حسن البنا باشد، نبود و در نتيجه آنان نمي توانستند به چالش يا ديالوگ با جريان هاي معارض و موازي زمانه ي خود بپردازند، لذا شهرت آنان بيشتر مرهون رويارويي فيزيکي شان بود تا همکاري در مباحثات ديني و سياسي. البته نبايد فراموش کرد که تعدد قطب هاي رهبري شيعه و بروز انواع فراوان تجارب ديني و سياسي، امکان پديدار شدن حرکتي واحد را درآن فضا بسيار دشوار مي ساخت .بي ترديد براي ايجاد وفاق ديني و ملي در آن شرايط به رهبري کاريزماتيک و معتبر با منزلت خدشه ناپذير ديني و نفوذ فوق العاده در کلام سياسي نياز بود تا ساير رهبران ديني و حوزه هاي سياسي رقيب يا موازي را تحت الشعاع قرار دهد. شاخصه هايي که پس از قيام 15 خرداد 1342 حول محور شخصيت امام خميني (ره) ، نهضت مبارزات مردمي را تا پيروزي انقلاب اسلامي پيش برد. به جهت عدم برخورداري فدائيان اسلام از چنين امتياز يا امکاني، آنان هرگاه در کانون توجه ملي قرار مي گرفتند ناچار بودند ذيل حمايت رهبران ديني و ملي قرارگيرند تا از فشار و اختناق مقامات حکومت در امان بمانند. عدم سيطره سياسي و فکري نواب بر نيروهاي بلندپايه فدائيان اسلام مانند عبدالحسين واحدي که خود را همطراز نواب و گاه بالاتر از آن مي يافت، از فقدان انسجام سازماني و ضعف رهبري اين جمعيت حکايت داشت. وي اغلب بدون رضايت کامل و حتي اطلاع نواب به يک رشته اقدامات يا اتخاذ اعمال (از قبيل برخي فرمانهاي ترور) دست مي زد که عمدتا مورد تأييد رهبر فدائيان نبود و استمرار اين حالت سرانجام بر شکاف و حتي انشعاب در اين جمعيت منتهي گرديد و آنرا بيش از پيش ناتوان ساخت. د) ساختار قدرتمند
عدم کادر سازي و آموزش نيروها در هرحرکت و جنبش مبارزاتي سبب مي شود تا آن جنبش صرفاً به جمعي از نخبگان رهبري کننده متکي باشد . جنبش فدائيان اسلام نيز با توجه به ضعفهاي سازماني و مديريتي، از اين امر مستثني نمي بود و از همين رو با دستگيري يا شهادت کادر رهبري، اين جمعيت از زايش و تکاپو بازماند و بسوي اضمحلال و انهدام گراييد ، بگونه اي که هيچکس نتواند بر جايگاه رهبري آنها تکيه بزند. از اين رو فدائيان اسلام فاقد ساختاري قدرمتند و مقاوم بودند .البته آنچه اين سازمان را تا حدي از خطر شقاق داخلي از نظر فکري حفظ کرد، از اين واقعيت ريشه مي گرفت که فدائيان اسلام به معناي وسيع کلمه غير روشنفکر بودند .پرهيز از نوانديشي به فدائيان اسلام در تاريخ گروههاي مسلمان مبارز مقام ويژهاي بخشيده است و اين نه از روي عناد عامدانه با تأمل، بلکه پيامد منطقي معطوف شدن تمامي توجه خود به عمل سياسي در قالبي ديني بود. 6اما ضعف عمده اين رويکرد منفعلانه آن بود که امکان دستيابي يا راهيابي به کانونهاي فراتر از محافل ديني نظير کانونهاي فعال فکري و جريان هاي سياسي رقيب و موازي را از آن سلب مي کرد و مانع از نقد و آزمون پذيري ديدگاههاي آنان مي گرديد، در نتيجه آنان را بسوي انزواي فکري و عملي سوق مي داد و ادامه حيات فدائيان اسلام را با چالشهاي اساسي روبرو ساخت.نتيجه
بي ترديد فرآيندهاي سازماندهي، انسجام، رهبري و برخورداري از ساختار متشکل و قدرتمند، با گستردگي، نهادينه شدن و ادامه حيات هر حرکت و جنبش ارتباط معناداري دارد .در اين راستا فدائيان اسلام نيز به عنوان جنبشي مبارزاتي که در فضاي خفقان رژيم پهلوي پابرعرصه مبارزاتي گذاشت، از اين امر مستثني نبود .همانطوري که تبيين شد ، جمعيت فدائيان اسلام در 4 شاخصه فوق با ضعف هاي اساسي روبرو بود که اين جنبش را در انزوا و ورطه نابودي قرار داد و مانع از تبديل شدن آن به نهضتي فراگير شد.1 - علي اکبر محتشمي، خاطرات حجت الاسلام سيد علي اکبر محتشمي، تهران، حوزه هنري، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي،1376، ص 57 .2 - حسين خوش نيت، نواب صفوي و انديشه ها و مبارزات او،3 - علي اکبر محتشمي، همان، ص 56 .4 - مهدي عراقي، ناگفته ها (خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي)، به کوشش محمود مقدس و ديگران، تهران، 1370، صص 121-146 .5 - کتاب خاطرات محمد مهدي عبدخدائي 6 - حميد عنايت، انديشه هاي سياسي در اسلام معاصر ، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي ، تهران ، خوارزمي ، چاپ سوم ، تيرماه 1372 ،ص 170 .