امت واحده از همگرایی تا واگرایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امت واحده از همگرایی تا واگرایی - نسخه متنی

نعمت ‏الله پیغان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



امت واحده از همگرايى تا واگرايى

نعمت‏الله پيغان(دانش‏آموخته حوزه علميه قم و پژوهشگر علوم قرآنى)

در اين مقاله نگرش قرآن به همگرايى و وحدت ميان انسان‏ها و عوامل بر هم زننده آن مورد بررسى قرار گرفته است . از ديدگاه قرآن، انسان‏ها در آفرينش از يك گوهرند و وحدت دارند، يعنى همه از حضرت آدم به وجود آمدند، ليكن به سبب امتحان بشر و ظهور استعدادها و ظرفيت‏هاى او و نيز حسد و دنياطلبى، فرقه‏گرايى، تفرقه افكنى‏هاى دشمنان و بدخواهان، القائات شيطانى، مسخره كردن متقابل افراد و گروه‏ها، دادن لقب‏هاى زشت‏به يكديگر و سوء ظن به يكديگر، اين وحدت فرو پاشيده است . قرآن كريم براى تحقق دوباره امت واحد، اين مؤلفه‏ها را پيشنهاد مى‏دهد: اخوت بين مسلمانان، مودت مسلمانان، الفت‏بين مسلمانان، رحمت مسلمانان در قبال همديگر، رافت‏بين مسلمانان، عفو، فضل، صفح، اصلاح، تعارف، احترام به ساير اديان و پيامبران الهى و رد انحصارطلبى گروهى خاص در مورد خداوند .

مقدمه

آيا انسان‏ها ذاتا از يكديگر بيگانه‏اند يا در ذات خود به همكارى و همگرايى تمايل دارند؟ در صورت همگرايى ذاتى انسان‏ها، چه عواملى باعث تفرقه و واگرايى و فروپاشى وحدت مى‏شود؟ به نظر مى‏رسد با توجه به آموزه‏هاى اسلامى، دلايل فراوانى مبنى بر وجود زمينه‏ها و عناصر همگرايى، وفاق، اتحاد و تعاون و در يك كلام امت واحده در انسان‏ها وجود دارد كه در اين مقاله به مطالعه و بررسى اين موضوع مى‏پردازيم .

منظور از «وحدت انسان‏ها» ، توحيد اعتقادى و دينى و كنار گذاشتن اختلافات فكرى و اعتقادى و سليقه‏اى ميان آنها نيست، بلكه مراد اين است كه با حفظ اين اختلافات، نسبت‏به هم همدلى پيدا كنند و به حقوق يكديگر احترام بگذارند و مصالح متقابل را رعايت كنند . همچنين منظور از «وحدت امت اسلامى‏» ، وحدت مواضع اعتقادى و فقهى و عدم بيان آنها نيست، بلكه مقصود اين است كه نخست فرقه‏هاى اسلامى به طور صحيح يكديگر را بشناسند، از مواضع فكرى و اعتقادى هم كاملا مطلع شوند و براى حفظ و گسترش كيان اسلام از نزاعى كه قرآن كريم آن را نهى كرده «لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم‏» (1) بپرهيزند و براى دفاع از ساحت قران و اصول ثابت و مشترك اسلامى، يد واحده باشند .

از ديدگاه قرآن كريم، انسان‏ها وحدت در خلقت دارند، چون خداوند آنها را از «نفس واحده‏» آفريده است . «نفس‏» به معناى عين است و نفس هر شئ‏يعنى عين آن شئ، و نفس انسان آن چيزى است كه قوام انسان به آن است و انسان به واسطه آن، انسان است و آن مجموع روح و جسم انسان در اين دنيا و روح به تنهايى در برزخ است . (2)

در آيات ذيل بر مفهوم نفس واحده تاكيد شده است:

[1 . ] يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء; (3) اى مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكند .

علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند مراد از «نفس واحده‏» در آيه شريفه حضرت آدم عليه السلام و مراد از «زوجها» همسرش حواست كه اين دو والدين انسان‏ها هستند و خلقت‏حوا نيز از آدم عليه السلام است; بنابراين خلقت همه انسان‏ها به حضرت آدم منتهى شده و وحدت در خلقت دارند . (4)

محمد رشيد رضا نيز با تاكيد بر اين كه همه انسان‏ها از نفس واحده خلق شده‏اند و وحدت در خلقت دارند، مى‏گويد: در اين كه آن «نفس واحده‏» كيست، اقوال مختلفى است لكن منافاتى ندارد كه مراد حضرت آدم عليه السلام باشد . (5)

فخر رازى در تفسير آيه فوق مى‏گويد: اين امر كه همه انسان‏ها از «نفس واحده‏» خلق شده‏اند مى‏طلبد كه نوعى انس و اتحاد بين انسان‏ها برقرار باشد تا موجب زيادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر بريكديگر شود . (6)

[2 . ] و هو الذى انشاكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع قد فصلنا الآيات لقوم يفقهون; (7) و اوست كه شما را از تن يگانه‏اى پديد آورد و آن گاه [شما را] قرارگاه و وديعت گاهى است . به راستى كه آيات [خود] را براى قومى كه در مى‏يابند به روشنى بيان كرده‏ايم .

و محمدرشيد رضا (10) درباره اين آيه مى‏گويند: مراد از «انشاكم‏» در آيه شريفه، «خلقكم‏» است و به اين معناست كه ذريه انسان با همه فزونى و گستردگى‏اش به حضرت آدم عليه السلام منتهى مى‏شود و بعضى از اين ذريه، خلق شده و در زمين مستقرند و برخى نيز هنوز به دنيا نيامده‏اند و در صلب‏ها و رحم‏ها هستند و در آينده متولد خواهند شد . (11)

همان طور كه بيان شد، طبق مفاهيم قرآن، همه انسان‏ها از «نفس واحده‏» يعنى حضرت آدم خلق شده‏اند . از ديدگاه قرآن، اين وحدت بشر در آفرينش، بايد به وحدت در امت‏بينجامد; انسان‏ها فطرتا با هم دوستى و الفت دارند و امتى واحد، متحد و همبسته را تشكيل مى‏دهند .

قرآن كريم تشكيل امت واحد را يك برنامه وسيع و جهانى براى تحقق حكومت جهانى واحد مى‏داند . براى تحقق اين آرمان در اديان مختلف به ظهور مصلح آخر الزمان نويد داده است كه وى اين امت جهانى را بنيان مى‏نهد . (12)

آيات «امت واحدة‏»

در قرآن «امت‏» به چند معنا آمده است: (13)

1 . ملتى كه دينى واحد دارند: «ان هذه امتكم امة واحدة‏» . (14)

2 . امت‏به معناى جماعت: «و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون‏» . (15)

3 . امت‏به معناى چند سال: «و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة‏» . (16)

4 . امامى كه پيشوا و مقتداى سايرين است: «ان ابراهيم كان امة قانتا لله‏» . (17)

«امت واحده‏» در نه آيه قرآن آمده است كه اين آيات را مى‏توان به سه دسته تقسيم كرد:

دسته اول: آياتى كه خطاب به پيامبران بوده و فرمان الهى را براى تشكيل امت واحد به آنان يادآور مى‏شود و بيان مى‏كند كه مردم به طور فطرى و غريزى امت‏يگانه‏اى هستند و سرشت آنها اقتضا مى‏كند كه در اين جهت‏حركت كنند، اما اختلافاتى كه پيش مى‏آيد آنان را به تفرقه مى‏كشاند . تاكيد بر وحدت فطرى امت‏ها در اين آيات به اين معناست كه پيامبران بايد موانع اين وحدت را بردارند . اين دسته آيات هشدار مى‏دهد كه تنها خدا شايسته سرورى است و بايد فقط او را عبادت كرد كه اين خود مى‏تواند موضع وحدت امت نيز باشد; سپس بيان مى‏كند كه امت‏هاى پيامبران در طور تاريخ عصيان كرده و به تفرقه كشيده شده‏اند; اين آيات عبارتنداز:

[1 . ] ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون و تقطعوا امرهم بينهم كل الينا راجعون; (18) اين امت‏شماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستيد، ولى آنان در كار خود اختلاف پيدا كردند و همگى شان به سوى ما باز مى‏گردند .

[2 . ] ان هذه امتكم امة واحدة و اناربكم فاتقون فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بما لديهم فرحون; (19) و همانا اين مت‏شماست، امتى يگانه و من پروردگار شما هستم، از من پروا كنيد، ولى آنان در كارشان ميان خود اختلاف و تفرقه يافتند، هر گروهى به آنچه در دست دارد شادمان است .

فخر رازى مى‏گويد: مراد از وحدت امت، وحدت در دين است و مراد از دين، اصولى است كه مورد قبول همه شرايع است، مثل التزام به وجود ذات خداوند و صفاتش و امثال آن; بنابراين مختلف بودن شريعت‏هاى پيامبران، خللى به وحدت امت وارد نمى‏كند، چون به هرحال پيروان همه شرايع به اصول واحدى ملتزم هستند . (20)

دسته دوم: آياتى كه هر نوع مشيت جبرآميز خداوند براى رسيدن به امت واحد را نفى مى‏كند و نشان مى‏دهد اراده خدا بر اين تعلق گرفته كه انسان با انتخاب و اختيار خود به امت واحد برسد . دسته دوم چهار آيه را شامل مى‏شود كه دو آيه از آن ويژه امت‏هاى پيشين بوده و يك آيه شامل امت اسلام و امت‏هاى پيشين است . اين سه آيه ناظر به امت واحد بشرى است، اما آيه چهارم ناظر به وحدت امت اسلام است .

اين آيات عبارتنداز:

[1 . ] ولوشاء ربك لجعل الناس امة واحدة و لايزالون مختلفين الا من رحم ربك; (21) و اگر پروردگارت مى‏خواست، مردم را مت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى همچنان اختلاف مى‏ورزند مگر كسانى كه خداوند [بر آنان] رحمت آورد .

اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است . علامه طباطبايى در اين‏باره مى‏گويد: مراد از وحدت و اختلاف در اين آيه، وحدت و اختلاف در دين است . (22) فخر رازى نيز معتقد است اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است . (23) رشيد رضا هم معتقد است اين آيه ناظر بر امت واحد بشرى است و علت عدم اتحاد، امتحان انسان است . (24)

[2 . ] و لوشاء الله لجعلهم امة واحدة و لكن يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون مالهم من ولى و لانصير; (25) و اگر خداوند مى‏خواست آنان را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى هر كس را كه بخواهد در جوار رحمتش در مى‏آورد و ستمكاران [مشرك] يار و ياورى ندارند .

اين آيه نيز ناظر به امت واحد بشرى است .

علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند در اين آيه خداوند به پيامبر مى‏فرمايد كه اگر خدا مى‏خواست همه مردم را يك امت قرار مى‏داد با صفاتى يكسان به نحوى كه يا همه مؤمن باشند و وارد بهشت‏شوند و يا همه كافر باشند و وارد جهنم شوند، ولى سنت الهى اين گونه است كه انسان‏ها را آزاد بگذارد تا خود راهشان را برگزينند و آن گاه صالحان را از فاسقان جدا ساخته، صالحان را به بهشت و فاسقان را به جهنم وارد سازد . (26)

[3 . ] ولوشاء الله جعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم فاستبقوا الخيرات . . . ; (27) و اگر خداوند مى‏خواست‏شما را مت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى [چنين كرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده است‏بيازمايد .

خطاب آيه شامل هم امت‏هاى پيشين و هم امت اسلام بوده و ناظر به امت واحد بشرى است .

علامه طباطبايى و فخررازى و رشيد رضا در تفسير آيه مى‏گويند: اين آيه، ناظر به امت واحد بشرى است، اما خداوند براى امتحان افراد بشر و تفكيك نيكان و بدان از يكديگر، وحدت را در ميان آنان ايجاد نكرد . (28)

[4 . ] ولوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن يضل من يشاء ويهدى من يشاء و لتسئلن عما كنتم تعلمون; (29) و اگر خداوند ى‏خواست‏شما را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى هر كه را بخواهد بيراه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد به راه مى‏آورد و از چون و چند آنچه كرديد از شما خواهند پرسيد .

اين آيه ناظر به امت واحد اسلامى است .

علامه طباطبايى و فخر رازى در تفسير اين آيه بر اين باورند كه خداوند پس از اين كه در آيات قبلى به اختلافات ميان مردم اشاره كرده، در اين آيه مى‏فرمايد كه اين اختلافات غرض الهى در امر خلقت را نقض نمى‏كند، اگر خداوند بخواهد اينان را امت واحد قرار مى‏دهد ولكن اين گونه نخواسته است تا هر كسى با اراده و خواست‏خود به سوى هدايت‏يا گمراهى برود و خداوند جزاى عمل هر دو گروه را داده و آنان را در قبال اعمالشان باز خواست مى‏كند . (30)

دسته سوم: آياتى كه دلالت مى‏كند انسان‏ها در ابتدا امت واحدى بودند، سپس بين آنان اختلافاتى به وجود آمد و اتحادشان بر هم خورد . اين آيات عبارتنداز:

[1 . ] كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم; (31) [در آغاز] مردم امت‏يگانه‏اى بودند آن‏گاه خداوند پيامبران مژده‏آور و هشدار دهنده بر انگيخت و بر آنان، به حق، كتاب آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مى‏ورزند در ميان آنان داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آن‏كه روشنگرى‏ها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن مى‏زدند] .

علامه طباطبايى و رشيد رضا در تفسير اين آيه مى‏گويند: بر اساس اين آيه، مردم در آغاز در امور دنيوى و ماديات، امت واحدى بودند، يعنى همگى به نحو يكسان از ماديات بهره‏مند بودند تا اين كه با افزايش جمعيت‏بشر و گسترش نيازهاى آنان، انسان‏ها براى رفع نيازهاى خود به همكارى متقابل پرداختند و اين امر موجب اختلاف بين آنان شده است .

براى رفع اين اختلافات خداوند پيامبران و قوانينى را در قالب شريعت‏براى مردم فرستاد، لكن عده‏اى از اهل كتاب با آگاهى و از سر ظلم در شريعت الهى نيز ايجاد اختلاف كردند و موجب تفرقه مردم شدند; بنابراين از ديدگاه علامه طباطبايى و رشيد رضا، امت واحدى كه قرآن حكايت مى‏كند در امور دنيوى و ماديات واحد بوده‏اند . (32)

فخر رازى نيز در تفسير آيه مى‏گويد: بر اساس اين آيه مردم در ابتدا امت واحدى بودند، لكن در زمان‏هاى بعدى اختلاف پيدا كردند كه اين اختلاف به سبب حسد و نزاع عده‏اى در ماديات ايجاد شده است . وى در اين كه وحدت اين امت در چه بوده است، اقوالى را ذكر مى‏كند و معتقد است قول مشهور اين است كه در اعتقاد به حق و تبعيت از آن وحدت داشته‏اند . (33)

[2 . ] ماكان الناس الا امة واحدة فاختلفوا و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون; (34) و مرم جز امت واحدى نبودند كه سپس اختلاف پيدا كردند و اگر وعده خداوند از پيش مقرر نگشته بود [به تاخير حكم و عذاب] بين آنان در آنچه اختلاف كردند داورى مى‏شد .

علامه طباطبايى و فخر رازى گفته‏اند: با توجه به اين آيه، مردم درگذشته امت واحد بوده و دين واحد يعنى دين توحيدى داشته‏اند، سپس در آن اختلاف كرده برخى موحد و برخى مشرك شدند . (35)

محمدرشيد رضا اين آيه را به نحوى تفسير مى‏كند كه آيه قبلى را تفسير كرد . (36)

[3 . ] و لولا ان يكون الناس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضة و معارج عليهما يظهرون . ; (37) و اگر نبود كه [نمى‏خواستيم]، مردم امت‏يگانه‏اى [در كفر ] مى‏شدند براى خانه‏هاى كسانى كه بر خداوند رحمان كفر مى‏ورزيدند سقف‏هايى سيمين پديد مى‏آورديم و نيز نردبان‏هايى كه از آن بالا روند .

علامه طباطبايى مى‏گويد اين امت واحد، در برخوردارى از اسباب و عوامل زندگى واحد بودند و خداوند براى بقاى اين وحدت، به كفار برترى اين چنينى نداده است . (38)

بر اساس اين سه دسته آيات انسان‏ها در ابتدا امت واحد بودند، اما بعد اختلافاتى بين آنان ايجاد شد، خداوند پيامبرانى را براى رفع اين اختلافات فرستاد و پس از پيامبر خاتم، ائمه عليهم السلام را مامور به اين امر كرد . هر چند در اين خصوص تاكنون نتيجه مطلوب به دست نيامده است، ليكن اميد مى‏رود در حكومت‏حضرت مهدى عليه السلام امت واحدى پديدار گردد .

فلسفه امت واحده

بى‏ترديد از مهم‏ترين مسائل امروز جهان اسلام، وحدت است، كه به دلايل زير ضرورى مى‏نمايد:

1 . وحدت اسلامى فراهم كننده قدرتى حقيقى است كه مى‏تواند تكيه‏گاه استوارى براى مسلمانان در رويارويى‏هاى فرهنگى بين تمدن‏ها باشد، زيرا گرچه مسلمانان از نيروى عظيم انسانى، امكانات مادى فراوان، موقعيت‏هاى استراتژيك، روحيه معنوى بالا، فرهنگ و ديدگاه اعتقادى و فكرى مترقى برخوردارند، اما چنانچه ميان اين اجزا و عناصر پراكنده اتحادى ايجاد نشود - همان‏طور كه در حال حاضر چنين است - اين مجموعه عظيم كارآيى نخواهد داشت . (39)

2 . وحدت اسلامى مى‏تواند زمينه گسترده‏اى براى پژوهش و اجتهاد در منابع اسلامى فراهم آورد و بدين وسيله در رويارويى‏هاى فكرى، فرهنگى و حل مشكلات انسانى يارى رساند .

3 . وحدت اسلامى موجب الگو شدن ديدگاه‏هاى اسلامى است . (40)

4 . وحدت اسلامى بر توانايى و مقاومت جامعه در مواجهه با دشوارى‏ها و بحران‏ها و برخورد با دشمنان خارجى مى‏افزايد . قرآن كريم بر اين نكته تاكيد دارد كه وحدت مايه استوارى و نيرومندى است و اختلاف موجب شكست و سستى است:

و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم و اصبروا ان الله مع الصابرين; (41) و اختلاف كلمه نداشته باشيد كه بددل خواهيد شد و شان و شوكتتان بر باد مى‏رود و شكيبايى كنيد كه خداوند با شكيبايان است .

5 . وحدت اسلامى دستاورد طبيعى تكامل انسان و گوياى پيشرفت و رشد فكرى جامعه دينى است . (42)

6 . وحدت عامل اساسى در پيروزى پيامبر اسلام و نيز پيروزى انقلاب اسلامى ايران بود; وحدت هميشه عامل پيروزى بوده و خواهد بود . (43)

علل فروپاشى امت واحده

برخى از عواملى كه موجب فروپاشى امت واحده (وحتى وحدت) مى‏شود از اين قرار است:

1 . ظلم، حسد و نزاع در طلب دنيا:

عده‏اى براى كسب ماديات، از روى علم و آگاهى در كتاب خداوند اختلاف ايجاد كرده و موجب تفرقه و فروپاشى امت واحد شدند:

كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم; (44) [در آغاز] مردم امت‏يگانه‏اى بودند و آن گاه خداوند پيامبران مژده آور و هشدار دهنده برانگيخت و برآنان به حق كتاب‏هاى آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مى‏ورزند در ميان مردم داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آن كه روشنگرى‏ها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن زدند] .

2 . عدم موفقيت در ابتلا و آزمايش الهى:

خداوند به رغم اين كه مى‏توانست مردم را قهرا به اتحادى كه مطلوب اوست وادارد، لكن به آنان اختيار داد كه خود اين راه را برگزينند تا بيازمايد كه چه كسانى نعمت‏هاى خدا را در راهى كه مطلوب خداست در راستاى ايجاد وحدت به كار مى‏برند و چه كسانى تخلف كرده و به اختلاف و تفرقه چنگ مى‏زنند:

و لوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم; (45) و اگر خداوند مى‏خواست‏شما را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى [چنين نكرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده است‏بيازمايد .

3 . فرقه‏گرايى‏ها و تفرقه‏طلبى‏هاى مردم:

و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا (46) ; و از مشركان مباشيد، از همان كسانى كه دينشان را پاره و پراكنده كردند و فرقه فرقه شدند .

4 . تفرقه افكنى‏هاى دشمنان:

دشمنان اسلام از آغاز ظهور اسلام تاكنون همواره براى تفرقه‏اندازى و فروپاشى وحدت اسلامى تلاش كرده و مى‏كنند:

يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يالونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر; (47) اى مؤمنان، از غير خودتان كسانى را به همدلى نگيريد كه از هيچ نابكارى در حق شما فروگذار نكنند و به رنج و محنت افتادن شما را خوش دارند و دشمنى از لحن و سخنشان آشكار شده است و آنچه دل‏هايشان پنهان مى‏دارد بدتر است .

5 . وسوسه‏ها و القائات شيطانى:

ان الشيطان ينزغ بينهم ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا; (48) همانا شيطان ميان آنها را به هم مى‏زند، بى‏گمان شيطان دشمن آشكار انسان است .

عوامل ديگرى نيز هست كه گاه موجب بروز اختلاف بين مردم يك منطقه يا يك شهر مى‏شود از آن جمله است:

1 . مسخره كردن گروهى، گروه ديگرى را:

يا ايها الذين آمنوا لايسخر قوم من قوم; (49) اى مؤمنان، نبايد كه قومى قوم ديگر را به ريشخند بگيرند .

2 . بد گمانى به يكديگر:

يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم; (50) اى مؤمنان، از بسيارى از گمان‏ها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمان‏ها گناه است .

3 . اتصاف يكديگر به لقب‏هاى زشت:

«ولاتنابزوا بالالقاب; (51) و يكديگر را به لقب‏هاى بد مخوانيد» .

4 . غيبت كردن:

و لا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه; (52) و بعضى از شما از بعضى ديگر غيبت نكند; آيا هيچ كدام از شما خوش دارد كه گوشت‏برادر مرده‏اش را بخورد، كه از آن تنفر داريد .

استراتژى‏هاى قرآنى در تحقق امت واحد

قرآن كريم براى تحقق امت واحد عوامل زير را ذكر كرده است:

1 . اخوت بين مسلمانان

از ديدگاه قرآن كريم، همه مؤمنان با هم برادرند، بنابراين بايد با هم متحد باشند و اگر در موردى بين دو مؤمن اختلاف يا نزاعى پيش آمد ساير مؤمنان بايد بين آن دو صلح و دوستى برقرار كنند:

انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم; (53) همانا مؤمنان [مسلمانان ] برادرند، پس بين برادرانتان آشتى برقرار سازيد .

و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا; (54) و نعمت‏خداوند را بر خود ياد كنيد كه دشمنان همديگر بوديد و او ميان دل‏هاى شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست‏شديد .

از ديدگاه علامه طباطبايى، اخوت ميان مؤمنان، اخوت تشريعى است و حقوقى را در بر دارد . (55)

2 . مودت بين مسلمانان

مودت يعنى دوست داشتن چيزى و نيز به معناى آرزو كردن وجود وحصول آنچه محبوب است‏به كار مى‏رود . (56)

از ديدگاه قرآن كريم مؤمنان بايد با يكديگر مودت و محبت داشته باشند كه اين خود، وحدت و همدلى را به دنبال دارد:

و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون; (57) و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند و در اين امر براى انديشه‏وران مايه‏هاى عبرت است .

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا; (58) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، زودا كه خداوند رحمان در حق آنان مهربانى كند .

3 . الفت ميان مسلمانان

الفت‏يعنى ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر يا ضميمه كردن چند چيز با هم (59) . قرآن كريم مؤمنان را به الفت‏با يكديگر ترغيب كرده و مى‏فرمايد:

واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم (60) ; و نعمت‏خداوند را برخود ياد كنيد كه دشمنان همديگر بوديد و او ميان دل‏هاى شما الفت داد .

4 . رحمت مسلمانان بريكديگر

رحمت‏به معناى رقت، عطوفت و رافت است . (61) علامه طباطبايى مى‏گويد:

رحمت اثرى نفسانى است كه با مشاهده محروميت و حاجت‏شخص محروم، در قلب انسان ايجاد مى‏شود و مشاهده كننده را به كمك به محروم فرا مى‏خواند . (62)

قرآن در اين باره مى‏فرمايد: «وجعل بينكم مودة و رحمة; (63) و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند» . در جاى ديگر مى‏فرمايد:

محمدرسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم; (64) محمد پيامبر الهى است و كسانى كه با او هستند بر كافران سختگير و با خودشان مهربان هستند .

صاف دادن, تنگ ترين

[10]

5.رافت مسلمانان به يكديگر

رافت‏به معناى رحمت و برتر و شديدتر از رحمت است، چرا كه رحمت ممكن است از روى كراهت‏باشد، ولى رافت چنين نيست، بلكه با رضايت قلبى است (65) . بدون شك رافت مسلمانان به يكديگر در اتحاد و همدلى آنان نقش به سزايى دارد . قرآن كريم درباره اصحاب حضرت عيسى مى‏فرمايد: «وجعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافة و رحمة; (66) و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رافت و رحمت قرار داديم‏» . علامه طباطبايى (67) در اين باره مى‏نويسد: در مورد اصحاب پيامبر نيز قضيه چنين است، چون خداوند درباره شان مى‏فرمايد: «رحماء بينهم‏» . (68)

6 . عفو

عفو به معناى «ترك چيزى‏» (69) يا «صرف‏نظر كردن از چيزى كه اقتضاى نظر و توجه دارد» (70) آمده است . قرآن كريم مسلمانان را به عفو فرا خوانده، مى‏فرمايد: «فمن عفا و اصلح فاجره على‏الله; (71) پس هر كه عفو و نيكوكارى پيشه كند پاداش او بر خداوند است‏» .

7 . فضل

فضل در لغت‏به معناى زيادة و نيز به معناى خير مى‏آيد و افضال يعنى احسان و نيكى كردن (72) . قرآن كريم در تشويق مسلمانان به فضل و نيكى كردن به يكديگر مى‏فرمايد: «و لا تنسو الفضل بينكم; و بزرگوارى را در بين خودتان فراموش نكنيد» . (73)

8 . صفح

صفح به معناى «كنار و جانب چيزى‏» (74) يا «عدول از چيزى به طرف يا جانب ديگرى‏» (75) و «گذشت كردن و عفو» (76) آمده است . قرآن كريم مسلمانان را به صفح، گذشت و عفو يكديگر ترغيب كرده است:

و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم; (77) و بايد عفو كنند و درگذرند آيا دوست نداريد كه خداوند از شما درگذرد .

9 . صلح دادن

صلح به معناى مصالحه كردن، صلح كردن، اصلاح كردن و آشتى دادن آمده است . (78) قرآن از مسلمانان مى‏خواهد كه در صورت نزاع بين عده‏اى از مسلمانان، ميان آنان صلح و آشتى برقرار كنند:

و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما (79) ; و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم درافتند ميان آنان را سازش دهيد .

در آيه ديگر آمده است: «فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم; (80) پس از خداوند پروا كنيد و بين خودتان آشتى كنيد» .

10 . تعارف

عرف در لغت‏به معناى «اطلاع بر چيزى‏» (81) و نيز «شناختن يكديگر (82) » است .

قرآن كريم ضمن توجه دادن مؤمنان به اين كه همه از مرد و زنى زاده شده‏اند و مثل هم هستند، به آنان هشدار مى‏دهد كه اگر قبيله قبيله‏اند به اين علت است كه همديگر را بشناسند و الا اين امر مايه برترى گروهى بر گروه ديگر نيست:

يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقكم; (83) هان اى مردم، همانا ما شما را از يك مرد و يك زن آفريده‏ايم و شما را به هيات اقوام و قبايل در آورده‏ايم تا با يكديگر انس و آشنايى يابيد، بى‏گمان گرامى‏ترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست .

11 . احترام به اديان ديگر و ساير پيامبران الهى

قرآن مى‏فرمايد:

قالوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتى موسى و عيسى و ما اوتى النبيون من ربهم; (84) بگو به خداوند و به آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و آنچه به پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده‏ايم .

12 . رد داعيه اختصاص خداوند به اهل كتاب يا مسلمانان

ليس باما نيكم و لا امانى اهل الكتاب من يعمل سوءا يجز به; (85) [وعده الهى] بر وفق آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست، هر كس مرتكب ناشايستى شود جزاى آن را مى‏يابد و براى خود در برابر خداوند يار و ياور نمى‏يابد .

عمل به آموزه‏هاى قرآنى در تحقق امت واحده، ضمن اين‏كه تحقق بخش وحدت در ميان مسلمان‏هاست، زمينه ساز همگرايى و وحدت در ميان تمامى انسان‏ها نيز خواهد بود . ظهور موعود حضرت بقية‏الله (عج) از حلقه‏هاى نهايى در تشكيل امت واحده اسلامى و پايان دوره واگرايى است .

1 . انفال (8) آيه 46 .

2 . سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان (قم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1394ق) ج 8، ص 135; فخرالدين محمد رازى، تفسير كبير (بيروت: دارالمعرفة، 1414ق) ج 8، ص 64 .

3 . نساء (4) آيه 1 .

4 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 4، ص 135; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 5، ص 167 .

5 . محمدرشيد رضا، المنار (بيروت: دارالمعرفة، 1414ق) ج 4، ص 223- 326 .

6 . فخرالدين محمدرازى، پيشين، ص 167 .

7 . انعام (6) آيه 98 .

8 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 7، ص 228 .

9 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 7، ص 107 .

10 . محمد رشيد رضا، پيشين، ج 7، ص 638 .

11 . آيات ديگرى نيز در اين‏باره وجود دارد از جمله: اعراف (7) آيه 189 و زمر (39) آيه 6 .

12 . عبدالله حامد، اختلاف در امت واحد (تهران: انتشارات قلم) ص 24 .

13 . محمدرشيد رضا، پيشين، ج 2، ص 267 .

14 . انبياء (21) آيه 92 .

15 . اعراف (7) آيه 181 .

16 . هود (11) آيه 8 .

17 . نحل (16) آيه 120

18 . انبيا (21) آيه 92- 93 .

19 . مؤمنون (23) آيه 52- 53 .

20 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 12، جزء 23، ص 105 .

21 . هود (11) آيه 118 .

22 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 11، ص 65 .

23 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 9، جزء 18، ص 78 .

24 . محمدرشيدرضا، پيشين، ج 12، ص 193 .

25 . شورى (42) آيه 8 .

26 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 18، ص 17; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج‏14، جزء 27، ص‏149 .

27 . مائده (5) آيه 48 .

28 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 5، ص 382; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 6، جزء 12، ص‏14; محمدرشيد رضا، پيشين، ج 6، ص 418 .

29 . نحل (16) آيه 93 .

30 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 12، ص 359; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 10، جزء 20، ص 112 .

31 . بقره (2) آيه 213 .

32 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 2، ص 111; محمدرشيد رضا، پيشين، ج 2، ص 276 .

33 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 3، جزء 6، ص 12 .

34 . يونس (10) آيه 19 .

35 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 10، ص 28; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 9، جزء 17، ص‏64 .

36 . محمدرشيد رضا، پيشين، ج 11، ص 328 .

37 . زخرف (43) آيه 33 .

38 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 18، ص 105 .

39 . سيدمحمدباقر حكيم، وحدت اسلامى (از ديدگاه قرآن و سنت)، ترجمه عبدالهادى فقهى‏زاده (تهران: تبيان، 1377) ص 31 .

40 . همان .

41 . انفال (8) آيه 46 .

42 . سيدمحمدباقر حكيم، پيشين، ص 117 .

43 . صلاح‏الدين حسام، «وحدت و ضرورت آن‏» ، وحدت مسلمين (دفتر كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات)، ص‏513 .

44 . بقره (2) آيه 213 .

45 . مائده (5) آيه 48 .

46 . روم (30) آيه 32 .

47 . آل‏عمران (3) آيه 118 .

48 . اسراء (17) آيه 53 .

49 . حجرات (49) آيه 11 .

50 . همان، آيه 12 .

51 . همان، آيه 11

52 . همان، آيه 12 .

53 . همان، آيه 10 .

54 . آل‏عمران (3) آيه 103 .

55 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 3، ص 371 .

56 . راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن (بيروت: دارالمعرفة، 1418ق) ص 532 .

57 . روم (30) آيه 21 .

58 . مريم (19) آيه 96 .

59 . احمدبن فارس، معجم مقاييس اللغة (قم: مكتب الاعلام الاسلامى، 1404ق) ج 1، ص 131 .

60 . آل‏عمران (3) آيه 103 .

61 . احمد بن فارس، پيشين، ج 2، ص 498 .

62 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 113 .

63 . روم (30) آيه 21 .

64 . فتح (48) آيه 29 .

65 . ابن منظور، لسان العرب (بيروت: داراحياء التراث العربى، 1416ق) ج 5، ص 82 .

66 . حديد (57) آيه 27 .

67 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 19، ص 173 .

68 . فتح (48) آيه 29 .

69 . احمدبن فارس، پيشين، ج 4، ص 56 .

70 . حسين مصطفوى، التحقيق فى كلمات القران الكريم (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368) ج 8، ص‏181 .

71 . شورى (42) آيه 40 .

72 . احمدبن فارس، پيشين، ج 4، ص 508 .

73 . بقره (2) آيه 237 .

74 . احمدبن فارس، پيشين، ج 3، ص 293 .

75 . حسين مصطفوى، پيشين، ج 6، ص 286 .

76 . خليل‏بن احمد فراهيدى، ترتيب كتاب العين، ج 2، ص 343 .

77 . نور (24) آيه 22 .

78 . ابن منظور، پيشين، ج‏7، ص 384 .

79 . حجرات (49) آيه 9 .

80 . انفال (8) آيه 1 .

81 . حسن مصطفوى، پيشين، ج 8، ص 96 .

82 . راغب اصفهانى، پيشين، ص 334 .

83 . حجرات (49) آيه 13 .

84 . بقره (2) آيه 136 .

85 . نساء (4) آيه 123

/ 1