امت واحده از همگرايى تا واگرايى
نعمتالله پيغان(دانشآموخته حوزه علميه قم و پژوهشگر علوم قرآنى) در اين مقاله نگرش قرآن به همگرايى و وحدت ميان انسانها و عوامل بر هم زننده آن مورد بررسى قرار گرفته است . از ديدگاه قرآن، انسانها در آفرينش از يك گوهرند و وحدت دارند، يعنى همه از حضرت آدم به وجود آمدند، ليكن به سبب امتحان بشر و ظهور استعدادها و ظرفيتهاى او و نيز حسد و دنياطلبى، فرقهگرايى، تفرقه افكنىهاى دشمنان و بدخواهان، القائات شيطانى، مسخره كردن متقابل افراد و گروهها، دادن لقبهاى زشتبه يكديگر و سوء ظن به يكديگر، اين وحدت فرو پاشيده است . قرآن كريم براى تحقق دوباره امت واحد، اين مؤلفهها را پيشنهاد مىدهد: اخوت بين مسلمانان، مودت مسلمانان، الفتبين مسلمانان، رحمت مسلمانان در قبال همديگر، رافتبين مسلمانان، عفو، فضل، صفح، اصلاح، تعارف، احترام به ساير اديان و پيامبران الهى و رد انحصارطلبى گروهى خاص در مورد خداوند . مقدمه
آيا انسانها ذاتا از يكديگر بيگانهاند يا در ذات خود به همكارى و همگرايى تمايل دارند؟ در صورت همگرايى ذاتى انسانها، چه عواملى باعث تفرقه و واگرايى و فروپاشى وحدت مىشود؟ به نظر مىرسد با توجه به آموزههاى اسلامى، دلايل فراوانى مبنى بر وجود زمينهها و عناصر همگرايى، وفاق، اتحاد و تعاون و در يك كلام امت واحده در انسانها وجود دارد كه در اين مقاله به مطالعه و بررسى اين موضوع مىپردازيم . منظور از «وحدت انسانها» ، توحيد اعتقادى و دينى و كنار گذاشتن اختلافات فكرى و اعتقادى و سليقهاى ميان آنها نيست، بلكه مراد اين است كه با حفظ اين اختلافات، نسبتبه هم همدلى پيدا كنند و به حقوق يكديگر احترام بگذارند و مصالح متقابل را رعايت كنند . همچنين منظور از «وحدت امت اسلامى» ، وحدت مواضع اعتقادى و فقهى و عدم بيان آنها نيست، بلكه مقصود اين است كه نخست فرقههاى اسلامى به طور صحيح يكديگر را بشناسند، از مواضع فكرى و اعتقادى هم كاملا مطلع شوند و براى حفظ و گسترش كيان اسلام از نزاعى كه قرآن كريم آن را نهى كرده «لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم» (1) بپرهيزند و براى دفاع از ساحت قران و اصول ثابت و مشترك اسلامى، يد واحده باشند . از ديدگاه قرآن كريم، انسانها وحدت در خلقت دارند، چون خداوند آنها را از «نفس واحده» آفريده است . «نفس» به معناى عين است و نفس هر شئيعنى عين آن شئ، و نفس انسان آن چيزى است كه قوام انسان به آن است و انسان به واسطه آن، انسان است و آن مجموع روح و جسم انسان در اين دنيا و روح به تنهايى در برزخ است . (2) در آيات ذيل بر مفهوم نفس واحده تاكيد شده است: [1 . ] يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء; (3) اى مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكند . علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند مراد از «نفس واحده» در آيه شريفه حضرت آدم عليه السلام و مراد از «زوجها» همسرش حواست كه اين دو والدين انسانها هستند و خلقتحوا نيز از آدم عليه السلام است; بنابراين خلقت همه انسانها به حضرت آدم منتهى شده و وحدت در خلقت دارند . (4) محمد رشيد رضا نيز با تاكيد بر اين كه همه انسانها از نفس واحده خلق شدهاند و وحدت در خلقت دارند، مىگويد: در اين كه آن «نفس واحده» كيست، اقوال مختلفى است لكن منافاتى ندارد كه مراد حضرت آدم عليه السلام باشد . (5) فخر رازى در تفسير آيه فوق مىگويد: اين امر كه همه انسانها از «نفس واحده» خلق شدهاند مىطلبد كه نوعى انس و اتحاد بين انسانها برقرار باشد تا موجب زيادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر بريكديگر شود . (6) [2 . ] و هو الذى انشاكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع قد فصلنا الآيات لقوم يفقهون; (7) و اوست كه شما را از تن يگانهاى پديد آورد و آن گاه [شما را] قرارگاه و وديعت گاهى است . به راستى كه آيات [خود] را براى قومى كه در مىيابند به روشنى بيان كردهايم . و محمدرشيد رضا (10) درباره اين آيه مىگويند: مراد از «انشاكم» در آيه شريفه، «خلقكم» است و به اين معناست كه ذريه انسان با همه فزونى و گستردگىاش به حضرت آدم عليه السلام منتهى مىشود و بعضى از اين ذريه، خلق شده و در زمين مستقرند و برخى نيز هنوز به دنيا نيامدهاند و در صلبها و رحمها هستند و در آينده متولد خواهند شد . (11) همان طور كه بيان شد، طبق مفاهيم قرآن، همه انسانها از «نفس واحده» يعنى حضرت آدم خلق شدهاند . از ديدگاه قرآن، اين وحدت بشر در آفرينش، بايد به وحدت در امتبينجامد; انسانها فطرتا با هم دوستى و الفت دارند و امتى واحد، متحد و همبسته را تشكيل مىدهند . قرآن كريم تشكيل امت واحد را يك برنامه وسيع و جهانى براى تحقق حكومت جهانى واحد مىداند . براى تحقق اين آرمان در اديان مختلف به ظهور مصلح آخر الزمان نويد داده است كه وى اين امت جهانى را بنيان مىنهد . (12) آيات «امت واحدة»
در قرآن «امت» به چند معنا آمده است: (13) 1 . ملتى كه دينى واحد دارند: «ان هذه امتكم امة واحدة» . (14) 2 . امتبه معناى جماعت: «و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون» . (15) 3 . امتبه معناى چند سال: «و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة» . (16) 4 . امامى كه پيشوا و مقتداى سايرين است: «ان ابراهيم كان امة قانتا لله» . (17) «امت واحده» در نه آيه قرآن آمده است كه اين آيات را مىتوان به سه دسته تقسيم كرد: دسته اول: آياتى كه خطاب به پيامبران بوده و فرمان الهى را براى تشكيل امت واحد به آنان يادآور مىشود و بيان مىكند كه مردم به طور فطرى و غريزى امتيگانهاى هستند و سرشت آنها اقتضا مىكند كه در اين جهتحركت كنند، اما اختلافاتى كه پيش مىآيد آنان را به تفرقه مىكشاند . تاكيد بر وحدت فطرى امتها در اين آيات به اين معناست كه پيامبران بايد موانع اين وحدت را بردارند . اين دسته آيات هشدار مىدهد كه تنها خدا شايسته سرورى است و بايد فقط او را عبادت كرد كه اين خود مىتواند موضع وحدت امت نيز باشد; سپس بيان مىكند كه امتهاى پيامبران در طور تاريخ عصيان كرده و به تفرقه كشيده شدهاند; اين آيات عبارتنداز: [1 . ] ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون و تقطعوا امرهم بينهم كل الينا راجعون; (18) اين امتشماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستيد، ولى آنان در كار خود اختلاف پيدا كردند و همگى شان به سوى ما باز مىگردند . [2 . ] ان هذه امتكم امة واحدة و اناربكم فاتقون فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بما لديهم فرحون; (19) و همانا اين متشماست، امتى يگانه و من پروردگار شما هستم، از من پروا كنيد، ولى آنان در كارشان ميان خود اختلاف و تفرقه يافتند، هر گروهى به آنچه در دست دارد شادمان است . فخر رازى مىگويد: مراد از وحدت امت، وحدت در دين است و مراد از دين، اصولى است كه مورد قبول همه شرايع است، مثل التزام به وجود ذات خداوند و صفاتش و امثال آن; بنابراين مختلف بودن شريعتهاى پيامبران، خللى به وحدت امت وارد نمىكند، چون به هرحال پيروان همه شرايع به اصول واحدى ملتزم هستند . (20) دسته دوم: آياتى كه هر نوع مشيت جبرآميز خداوند براى رسيدن به امت واحد را نفى مىكند و نشان مىدهد اراده خدا بر اين تعلق گرفته كه انسان با انتخاب و اختيار خود به امت واحد برسد . دسته دوم چهار آيه را شامل مىشود كه دو آيه از آن ويژه امتهاى پيشين بوده و يك آيه شامل امت اسلام و امتهاى پيشين است . اين سه آيه ناظر به امت واحد بشرى است، اما آيه چهارم ناظر به وحدت امت اسلام است . اين آيات عبارتنداز: [1 . ] ولوشاء ربك لجعل الناس امة واحدة و لايزالون مختلفين الا من رحم ربك; (21) و اگر پروردگارت مىخواست، مردم را متيگانهاى قرار مىداد، ولى همچنان اختلاف مىورزند مگر كسانى كه خداوند [بر آنان] رحمت آورد . اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است . علامه طباطبايى در اينباره مىگويد: مراد از وحدت و اختلاف در اين آيه، وحدت و اختلاف در دين است . (22) فخر رازى نيز معتقد است اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است . (23) رشيد رضا هم معتقد است اين آيه ناظر بر امت واحد بشرى است و علت عدم اتحاد، امتحان انسان است . (24) [2 . ] و لوشاء الله لجعلهم امة واحدة و لكن يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون مالهم من ولى و لانصير; (25) و اگر خداوند مىخواست آنان را امتيگانهاى قرار مىداد، ولى هر كس را كه بخواهد در جوار رحمتش در مىآورد و ستمكاران [مشرك] يار و ياورى ندارند . اين آيه نيز ناظر به امت واحد بشرى است . علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند در اين آيه خداوند به پيامبر مىفرمايد كه اگر خدا مىخواست همه مردم را يك امت قرار مىداد با صفاتى يكسان به نحوى كه يا همه مؤمن باشند و وارد بهشتشوند و يا همه كافر باشند و وارد جهنم شوند، ولى سنت الهى اين گونه است كه انسانها را آزاد بگذارد تا خود راهشان را برگزينند و آن گاه صالحان را از فاسقان جدا ساخته، صالحان را به بهشت و فاسقان را به جهنم وارد سازد . (26) [3 . ] ولوشاء الله جعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم فاستبقوا الخيرات . . . ; (27) و اگر خداوند مىخواستشما را متيگانهاى قرار مىداد، ولى [چنين كرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده استبيازمايد . خطاب آيه شامل هم امتهاى پيشين و هم امت اسلام بوده و ناظر به امت واحد بشرى است . علامه طباطبايى و فخررازى و رشيد رضا در تفسير آيه مىگويند: اين آيه، ناظر به امت واحد بشرى است، اما خداوند براى امتحان افراد بشر و تفكيك نيكان و بدان از يكديگر، وحدت را در ميان آنان ايجاد نكرد . (28) [4 . ] ولوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن يضل من يشاء ويهدى من يشاء و لتسئلن عما كنتم تعلمون; (29) و اگر خداوند ىخواستشما را امتيگانهاى قرار مىداد، ولى هر كه را بخواهد بيراه مىگذارد و هر كه را بخواهد به راه مىآورد و از چون و چند آنچه كرديد از شما خواهند پرسيد . اين آيه ناظر به امت واحد اسلامى است . علامه طباطبايى و فخر رازى در تفسير اين آيه بر اين باورند كه خداوند پس از اين كه در آيات قبلى به اختلافات ميان مردم اشاره كرده، در اين آيه مىفرمايد كه اين اختلافات غرض الهى در امر خلقت را نقض نمىكند، اگر خداوند بخواهد اينان را امت واحد قرار مىدهد ولكن اين گونه نخواسته است تا هر كسى با اراده و خواستخود به سوى هدايتيا گمراهى برود و خداوند جزاى عمل هر دو گروه را داده و آنان را در قبال اعمالشان باز خواست مىكند . (30) دسته سوم: آياتى كه دلالت مىكند انسانها در ابتدا امت واحدى بودند، سپس بين آنان اختلافاتى به وجود آمد و اتحادشان بر هم خورد . اين آيات عبارتنداز: [1 . ] كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم; (31) [در آغاز] مردم امتيگانهاى بودند آنگاه خداوند پيامبران مژدهآور و هشدار دهنده بر انگيخت و بر آنان، به حق، كتاب آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مىورزند در ميان آنان داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آنكه روشنگرىها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن مىزدند] . علامه طباطبايى و رشيد رضا در تفسير اين آيه مىگويند: بر اساس اين آيه، مردم در آغاز در امور دنيوى و ماديات، امت واحدى بودند، يعنى همگى به نحو يكسان از ماديات بهرهمند بودند تا اين كه با افزايش جمعيتبشر و گسترش نيازهاى آنان، انسانها براى رفع نيازهاى خود به همكارى متقابل پرداختند و اين امر موجب اختلاف بين آنان شده است . براى رفع اين اختلافات خداوند پيامبران و قوانينى را در قالب شريعتبراى مردم فرستاد، لكن عدهاى از اهل كتاب با آگاهى و از سر ظلم در شريعت الهى نيز ايجاد اختلاف كردند و موجب تفرقه مردم شدند; بنابراين از ديدگاه علامه طباطبايى و رشيد رضا، امت واحدى كه قرآن حكايت مىكند در امور دنيوى و ماديات واحد بودهاند . (32) فخر رازى نيز در تفسير آيه مىگويد: بر اساس اين آيه مردم در ابتدا امت واحدى بودند، لكن در زمانهاى بعدى اختلاف پيدا كردند كه اين اختلاف به سبب حسد و نزاع عدهاى در ماديات ايجاد شده است . وى در اين كه وحدت اين امت در چه بوده است، اقوالى را ذكر مىكند و معتقد است قول مشهور اين است كه در اعتقاد به حق و تبعيت از آن وحدت داشتهاند . (33) [2 . ] ماكان الناس الا امة واحدة فاختلفوا و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون; (34) و مرم جز امت واحدى نبودند كه سپس اختلاف پيدا كردند و اگر وعده خداوند از پيش مقرر نگشته بود [به تاخير حكم و عذاب] بين آنان در آنچه اختلاف كردند داورى مىشد . علامه طباطبايى و فخر رازى گفتهاند: با توجه به اين آيه، مردم درگذشته امت واحد بوده و دين واحد يعنى دين توحيدى داشتهاند، سپس در آن اختلاف كرده برخى موحد و برخى مشرك شدند . (35) محمدرشيد رضا اين آيه را به نحوى تفسير مىكند كه آيه قبلى را تفسير كرد . (36) [3 . ] و لولا ان يكون الناس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضة و معارج عليهما يظهرون . ; (37) و اگر نبود كه [نمىخواستيم]، مردم امتيگانهاى [در كفر ] مىشدند براى خانههاى كسانى كه بر خداوند رحمان كفر مىورزيدند سقفهايى سيمين پديد مىآورديم و نيز نردبانهايى كه از آن بالا روند . علامه طباطبايى مىگويد اين امت واحد، در برخوردارى از اسباب و عوامل زندگى واحد بودند و خداوند براى بقاى اين وحدت، به كفار برترى اين چنينى نداده است . (38) بر اساس اين سه دسته آيات انسانها در ابتدا امت واحد بودند، اما بعد اختلافاتى بين آنان ايجاد شد، خداوند پيامبرانى را براى رفع اين اختلافات فرستاد و پس از پيامبر خاتم، ائمه عليهم السلام را مامور به اين امر كرد . هر چند در اين خصوص تاكنون نتيجه مطلوب به دست نيامده است، ليكن اميد مىرود در حكومتحضرت مهدى عليه السلام امت واحدى پديدار گردد . فلسفه امت واحده
بىترديد از مهمترين مسائل امروز جهان اسلام، وحدت است، كه به دلايل زير ضرورى مىنمايد: 1 . وحدت اسلامى فراهم كننده قدرتى حقيقى است كه مىتواند تكيهگاه استوارى براى مسلمانان در رويارويىهاى فرهنگى بين تمدنها باشد، زيرا گرچه مسلمانان از نيروى عظيم انسانى، امكانات مادى فراوان، موقعيتهاى استراتژيك، روحيه معنوى بالا، فرهنگ و ديدگاه اعتقادى و فكرى مترقى برخوردارند، اما چنانچه ميان اين اجزا و عناصر پراكنده اتحادى ايجاد نشود - همانطور كه در حال حاضر چنين است - اين مجموعه عظيم كارآيى نخواهد داشت . (39) 2 . وحدت اسلامى مىتواند زمينه گستردهاى براى پژوهش و اجتهاد در منابع اسلامى فراهم آورد و بدين وسيله در رويارويىهاى فكرى، فرهنگى و حل مشكلات انسانى يارى رساند . 3 . وحدت اسلامى موجب الگو شدن ديدگاههاى اسلامى است . (40) 4 . وحدت اسلامى بر توانايى و مقاومت جامعه در مواجهه با دشوارىها و بحرانها و برخورد با دشمنان خارجى مىافزايد . قرآن كريم بر اين نكته تاكيد دارد كه وحدت مايه استوارى و نيرومندى است و اختلاف موجب شكست و سستى است: و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم و اصبروا ان الله مع الصابرين; (41) و اختلاف كلمه نداشته باشيد كه بددل خواهيد شد و شان و شوكتتان بر باد مىرود و شكيبايى كنيد كه خداوند با شكيبايان است . 5 . وحدت اسلامى دستاورد طبيعى تكامل انسان و گوياى پيشرفت و رشد فكرى جامعه دينى است . (42) 6 . وحدت عامل اساسى در پيروزى پيامبر اسلام و نيز پيروزى انقلاب اسلامى ايران بود; وحدت هميشه عامل پيروزى بوده و خواهد بود . (43) علل فروپاشى امت واحده
برخى از عواملى كه موجب فروپاشى امت واحده (وحتى وحدت) مىشود از اين قرار است: 1 . ظلم، حسد و نزاع در طلب دنيا:
عدهاى براى كسب ماديات، از روى علم و آگاهى در كتاب خداوند اختلاف ايجاد كرده و موجب تفرقه و فروپاشى امت واحد شدند: كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم; (44) [در آغاز] مردم امتيگانهاى بودند و آن گاه خداوند پيامبران مژده آور و هشدار دهنده برانگيخت و برآنان به حق كتابهاى آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مىورزند در ميان مردم داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آن كه روشنگرىها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن زدند] .2 . عدم موفقيت در ابتلا و آزمايش الهى:
خداوند به رغم اين كه مىتوانست مردم را قهرا به اتحادى كه مطلوب اوست وادارد، لكن به آنان اختيار داد كه خود اين راه را برگزينند تا بيازمايد كه چه كسانى نعمتهاى خدا را در راهى كه مطلوب خداست در راستاى ايجاد وحدت به كار مىبرند و چه كسانى تخلف كرده و به اختلاف و تفرقه چنگ مىزنند: و لوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم; (45) و اگر خداوند مىخواستشما را امتيگانهاى قرار مىداد، ولى [چنين نكرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده استبيازمايد .3 . فرقهگرايىها و تفرقهطلبىهاى مردم:
و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا (46) ; و از مشركان مباشيد، از همان كسانى كه دينشان را پاره و پراكنده كردند و فرقه فرقه شدند . 4 . تفرقه افكنىهاى دشمنان:
دشمنان اسلام از آغاز ظهور اسلام تاكنون همواره براى تفرقهاندازى و فروپاشى وحدت اسلامى تلاش كرده و مىكنند: يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يالونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر; (47) اى مؤمنان، از غير خودتان كسانى را به همدلى نگيريد كه از هيچ نابكارى در حق شما فروگذار نكنند و به رنج و محنت افتادن شما را خوش دارند و دشمنى از لحن و سخنشان آشكار شده است و آنچه دلهايشان پنهان مىدارد بدتر است .5 . وسوسهها و القائات شيطانى:
ان الشيطان ينزغ بينهم ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا; (48) همانا شيطان ميان آنها را به هم مىزند، بىگمان شيطان دشمن آشكار انسان است . عوامل ديگرى نيز هست كه گاه موجب بروز اختلاف بين مردم يك منطقه يا يك شهر مىشود از آن جمله است:1 . مسخره كردن گروهى، گروه ديگرى را:
يا ايها الذين آمنوا لايسخر قوم من قوم; (49) اى مؤمنان، نبايد كه قومى قوم ديگر را به ريشخند بگيرند . 2 . بد گمانى به يكديگر:
يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم; (50) اى مؤمنان، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است . 3 . اتصاف يكديگر به لقبهاى زشت:
«ولاتنابزوا بالالقاب; (51) و يكديگر را به لقبهاى بد مخوانيد» .4 . غيبت كردن:
و لا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه; (52) و بعضى از شما از بعضى ديگر غيبت نكند; آيا هيچ كدام از شما خوش دارد كه گوشتبرادر مردهاش را بخورد، كه از آن تنفر داريد . استراتژىهاى قرآنى در تحقق امت واحد قرآن كريم براى تحقق امت واحد عوامل زير را ذكر كرده است: 1 . اخوت بين مسلمانان
از ديدگاه قرآن كريم، همه مؤمنان با هم برادرند، بنابراين بايد با هم متحد باشند و اگر در موردى بين دو مؤمن اختلاف يا نزاعى پيش آمد ساير مؤمنان بايد بين آن دو صلح و دوستى برقرار كنند: انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم; (53) همانا مؤمنان [مسلمانان ] برادرند، پس بين برادرانتان آشتى برقرار سازيد . و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا; (54) و نعمتخداوند را بر خود ياد كنيد كه دشمنان همديگر بوديد و او ميان دلهاى شما الفت داد و به نعمت او با هم دوستشديد . از ديدگاه علامه طباطبايى، اخوت ميان مؤمنان، اخوت تشريعى است و حقوقى را در بر دارد . (55) 2 . مودت بين مسلمانان
مودت يعنى دوست داشتن چيزى و نيز به معناى آرزو كردن وجود وحصول آنچه محبوب استبه كار مىرود . (56) از ديدگاه قرآن كريم مؤمنان بايد با يكديگر مودت و محبت داشته باشند كه اين خود، وحدت و همدلى را به دنبال دارد: و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون; (57) و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند و در اين امر براى انديشهوران مايههاى عبرت است . ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا; (58) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، زودا كه خداوند رحمان در حق آنان مهربانى كند . 3 . الفت ميان مسلمانان
الفتيعنى ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر يا ضميمه كردن چند چيز با هم (59) . قرآن كريم مؤمنان را به الفتبا يكديگر ترغيب كرده و مىفرمايد: واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم (60) ; و نعمتخداوند را برخود ياد كنيد كه دشمنان همديگر بوديد و او ميان دلهاى شما الفت داد . 4 . رحمت مسلمانان بريكديگر
رحمتبه معناى رقت، عطوفت و رافت است . (61) علامه طباطبايى مىگويد: رحمت اثرى نفسانى است كه با مشاهده محروميت و حاجتشخص محروم، در قلب انسان ايجاد مىشود و مشاهده كننده را به كمك به محروم فرا مىخواند . (62) قرآن در اين باره مىفرمايد: «وجعل بينكم مودة و رحمة; (63) و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند» . در جاى ديگر مىفرمايد: محمدرسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم; (64) محمد پيامبر الهى است و كسانى كه با او هستند بر كافران سختگير و با خودشان مهربان هستند . صاف دادن, تنگ ترين[10]
5.رافت مسلمانان به يكديگر
رافتبه معناى رحمت و برتر و شديدتر از رحمت است، چرا كه رحمت ممكن است از روى كراهتباشد، ولى رافت چنين نيست، بلكه با رضايت قلبى است (65) . بدون شك رافت مسلمانان به يكديگر در اتحاد و همدلى آنان نقش به سزايى دارد . قرآن كريم درباره اصحاب حضرت عيسى مىفرمايد: «وجعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافة و رحمة; (66) و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رافت و رحمت قرار داديم» . علامه طباطبايى (67) در اين باره مىنويسد: در مورد اصحاب پيامبر نيز قضيه چنين است، چون خداوند درباره شان مىفرمايد: «رحماء بينهم» . (68)6 . عفو
عفو به معناى «ترك چيزى» (69) يا «صرفنظر كردن از چيزى كه اقتضاى نظر و توجه دارد» (70) آمده است . قرآن كريم مسلمانان را به عفو فرا خوانده، مىفرمايد: «فمن عفا و اصلح فاجره علىالله; (71) پس هر كه عفو و نيكوكارى پيشه كند پاداش او بر خداوند است» . 7 . فضل
فضل در لغتبه معناى زيادة و نيز به معناى خير مىآيد و افضال يعنى احسان و نيكى كردن (72) . قرآن كريم در تشويق مسلمانان به فضل و نيكى كردن به يكديگر مىفرمايد: «و لا تنسو الفضل بينكم; و بزرگوارى را در بين خودتان فراموش نكنيد» . (73) 8 . صفح
صفح به معناى «كنار و جانب چيزى» (74) يا «عدول از چيزى به طرف يا جانب ديگرى» (75) و «گذشت كردن و عفو» (76) آمده است . قرآن كريم مسلمانان را به صفح، گذشت و عفو يكديگر ترغيب كرده است: و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم; (77) و بايد عفو كنند و درگذرند آيا دوست نداريد كه خداوند از شما درگذرد . 9 . صلح دادن
صلح به معناى مصالحه كردن، صلح كردن، اصلاح كردن و آشتى دادن آمده است . (78) قرآن از مسلمانان مىخواهد كه در صورت نزاع بين عدهاى از مسلمانان، ميان آنان صلح و آشتى برقرار كنند: و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما (79) ; و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم درافتند ميان آنان را سازش دهيد . در آيه ديگر آمده است: «فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم; (80) پس از خداوند پروا كنيد و بين خودتان آشتى كنيد» . 10 . تعارف
عرف در لغتبه معناى «اطلاع بر چيزى» (81) و نيز «شناختن يكديگر (82) » است . قرآن كريم ضمن توجه دادن مؤمنان به اين كه همه از مرد و زنى زاده شدهاند و مثل هم هستند، به آنان هشدار مىدهد كه اگر قبيله قبيلهاند به اين علت است كه همديگر را بشناسند و الا اين امر مايه برترى گروهى بر گروه ديگر نيست: يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقكم; (83) هان اى مردم، همانا ما شما را از يك مرد و يك زن آفريدهايم و شما را به هيات اقوام و قبايل در آوردهايم تا با يكديگر انس و آشنايى يابيد، بىگمان گرامىترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست . 11 . احترام به اديان ديگر و ساير پيامبران الهى
قرآن مىفرمايد: قالوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتى موسى و عيسى و ما اوتى النبيون من ربهم; (84) بگو به خداوند و به آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و آنچه به پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آوردهايم . 12 . رد داعيه اختصاص خداوند به اهل كتاب يا مسلمانان
ليس باما نيكم و لا امانى اهل الكتاب من يعمل سوءا يجز به; (85) [وعده الهى] بر وفق آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست، هر كس مرتكب ناشايستى شود جزاى آن را مىيابد و براى خود در برابر خداوند يار و ياور نمىيابد . عمل به آموزههاى قرآنى در تحقق امت واحده، ضمن اينكه تحقق بخش وحدت در ميان مسلمانهاست، زمينه ساز همگرايى و وحدت در ميان تمامى انسانها نيز خواهد بود . ظهور موعود حضرت بقيةالله (عج) از حلقههاى نهايى در تشكيل امت واحده اسلامى و پايان دوره واگرايى است . 1 . انفال (8) آيه 46 . 2 . سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان (قم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1394ق) ج 8، ص 135; فخرالدين محمد رازى، تفسير كبير (بيروت: دارالمعرفة، 1414ق) ج 8، ص 64 . 3 . نساء (4) آيه 1 . 4 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 4، ص 135; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 5، ص 167 . 5 . محمدرشيد رضا، المنار (بيروت: دارالمعرفة، 1414ق) ج 4، ص 223- 326 . 6 . فخرالدين محمدرازى، پيشين، ص 167 . 7 . انعام (6) آيه 98 . 8 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 7، ص 228 . 9 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 7، ص 107 . 10 . محمد رشيد رضا، پيشين، ج 7، ص 638 . 11 . آيات ديگرى نيز در اينباره وجود دارد از جمله: اعراف (7) آيه 189 و زمر (39) آيه 6 . 12 . عبدالله حامد، اختلاف در امت واحد (تهران: انتشارات قلم) ص 24 . 13 . محمدرشيد رضا، پيشين، ج 2، ص 267 . 14 . انبياء (21) آيه 92 . 15 . اعراف (7) آيه 181 . 16 . هود (11) آيه 8 . 17 . نحل (16) آيه 120 18 . انبيا (21) آيه 92- 93 . 19 . مؤمنون (23) آيه 52- 53 . 20 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 12، جزء 23، ص 105 . 21 . هود (11) آيه 118 . 22 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 11، ص 65 . 23 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 9، جزء 18، ص 78 . 24 . محمدرشيدرضا، پيشين، ج 12، ص 193 . 25 . شورى (42) آيه 8 . 26 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 18، ص 17; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج14، جزء 27، ص149 . 27 . مائده (5) آيه 48 . 28 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 5، ص 382; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 6، جزء 12، ص14; محمدرشيد رضا، پيشين، ج 6، ص 418 . 29 . نحل (16) آيه 93 . 30 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 12، ص 359; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 10، جزء 20، ص 112 . 31 . بقره (2) آيه 213 . 32 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 2، ص 111; محمدرشيد رضا، پيشين، ج 2، ص 276 . 33 . فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 3، جزء 6، ص 12 . 34 . يونس (10) آيه 19 . 35 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 10، ص 28; فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 9، جزء 17، ص64 . 36 . محمدرشيد رضا، پيشين، ج 11، ص 328 . 37 . زخرف (43) آيه 33 . 38 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 18، ص 105 . 39 . سيدمحمدباقر حكيم، وحدت اسلامى (از ديدگاه قرآن و سنت)، ترجمه عبدالهادى فقهىزاده (تهران: تبيان، 1377) ص 31 . 40 . همان . 41 . انفال (8) آيه 46 . 42 . سيدمحمدباقر حكيم، پيشين، ص 117 . 43 . صلاحالدين حسام، «وحدت و ضرورت آن» ، وحدت مسلمين (دفتر كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات)، ص513 . 44 . بقره (2) آيه 213 . 45 . مائده (5) آيه 48 . 46 . روم (30) آيه 32 . 47 . آلعمران (3) آيه 118 . 48 . اسراء (17) آيه 53 . 49 . حجرات (49) آيه 11 . 50 . همان، آيه 12 . 51 . همان، آيه 11 52 . همان، آيه 12 . 53 . همان، آيه 10 . 54 . آلعمران (3) آيه 103 . 55 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 3، ص 371 . 56 . راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن (بيروت: دارالمعرفة، 1418ق) ص 532 . 57 . روم (30) آيه 21 . 58 . مريم (19) آيه 96 . 59 . احمدبن فارس، معجم مقاييس اللغة (قم: مكتب الاعلام الاسلامى، 1404ق) ج 1، ص 131 . 60 . آلعمران (3) آيه 103 . 61 . احمد بن فارس، پيشين، ج 2، ص 498 . 62 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 113 . 63 . روم (30) آيه 21 . 64 . فتح (48) آيه 29 . 65 . ابن منظور، لسان العرب (بيروت: داراحياء التراث العربى، 1416ق) ج 5، ص 82 . 66 . حديد (57) آيه 27 . 67 . سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 19، ص 173 . 68 . فتح (48) آيه 29 . 69 . احمدبن فارس، پيشين، ج 4، ص 56 . 70 . حسين مصطفوى، التحقيق فى كلمات القران الكريم (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368) ج 8، ص181 . 71 . شورى (42) آيه 40 . 72 . احمدبن فارس، پيشين، ج 4، ص 508 . 73 . بقره (2) آيه 237 . 74 . احمدبن فارس، پيشين، ج 3، ص 293 . 75 . حسين مصطفوى، پيشين، ج 6، ص 286 . 76 . خليلبن احمد فراهيدى، ترتيب كتاب العين، ج 2، ص 343 . 77 . نور (24) آيه 22 . 78 . ابن منظور، پيشين، ج7، ص 384 . 79 . حجرات (49) آيه 9 . 80 . انفال (8) آيه 1 . 81 . حسن مصطفوى، پيشين، ج 8، ص 96 . 82 . راغب اصفهانى، پيشين، ص 334 . 83 . حجرات (49) آيه 13 . 84 . بقره (2) آيه 136 . 85 . نساء (4) آيه 123