تحليلي بر نهضت ملي شدن نفت ايران
پژوهشگر: محمدجمال خليليان چکيده:
با كشته شدن رزمآرا اوضاع بهكلي عوض شد و مردم نيز باهدايتآيتالله كاشاني وهماهنگيبعضيازنمايندگان مجلس، تظاهرات واجتماعاتي در حمايت از ملي شدن صنعت نفت برپاكردند. سرانجام، لايحه ملي شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس بهتصويب رسيد... مروري برحوادث پنجاه ساله قبلاز نهضت مليشدننفت
يكي از صحنههاي مبارزات ملت ايران عليه استعمار خارجي واستبداد داخلي، نهضت ملي شدن نفت در سال 1329است. برايبررسي و تحليل عميقتر، اجمالي از حوادث نيم قرن قبلازاينواقعه در ارتباط با مساله نفت را بيان ميكنيم. ايران، در عهد شاهان نالايق قاجار، پس از دو مرحلهشكست در جنگهاي يازده ساله خود با روسيه تزاري و عقدقراردادهاي ننگين و اسارتآور گلستان و تركمنچاي با آن كشور،صحنه رقابت دولتهاي اروپايي بهويژه انگلستان براي گرفتنامتيازات مشابه از سلاطين نالايق قاجار گرديد. در اين ميان،عجيبترين قرارداد، قراردادي بود كه دولت ايران با «بارونژوليوس رويتر» منعقد كرد كه بهموجب آن، امتياز بهرهبرداري واستفاده از كليه جنگلها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس،سرب، نفت و غيره، بهمدت هفتاد سال به يك ركتخارجيواگذار ميشد و سهم ايران پس از بهرهبرداري 15% از منافعخالص بود. (يعني سهم صاحب ثروت تقريبا 16 بود) اينقرارداد، به حدي عجيب و باورنكردني بود كه حتي «لردكرزن» ازسياستمداران مشهور انگلستان و از پايهگذاران سياستاستعماري آن كشور، در باره اين قرارداد، چنين مينويسد:«واگذاري كليه منابع صنعتي يك مملكتبهدستخارجي،حقيقتا عجيب و غريب بهنظر ميآيد و حرارت انگليس دوستيدر تهران در هيچ تاريخي تابه اين درجه بالا نرفتهبود.» در مقابل چنين قراردادي رجال، جاهل و متملق وابسته بهدربار، نامهاي به ناصرالدينشاه نوشته و اظهار داشتند كه درطول دوهزاروپانصد سال تاريخ ايران، چنين قدم بزرگي بهنفعملت ايران برداشته نشدهاست.! ولي با اعتراض و تظاهر مردمسرانجام، شاه مجبور شد صدراعظم، مشيرالدوله را كه نقشبسزايي در عقد اين قرارداد داشت عزل كند و عملا قرارداد«رويتر» بهحالت تعليق درآمد؛ البته استعمار انگلستان از پايننشست و بهموجب قرارداد «دارسي» امتياز نفت را بهمدتشصتسال بهدست آورد.(1901 - 1961م)با مشاهده تزلزل،در اركان حكومتي سلسله قاجار و وضع آشفته ايران، انگلستانرضاخان را بهقدرت رسانيد و درصدد برآمد تا با ترويج فرهنگغربي، تحت عنوان تجدد و تمدن، اسلام را كه بزرگترين مانعاستبداد و استعمار بود از سر راه بردارد، تاديگر، مقاومتي دربرابر استعمارگري آن كشور صورت نگيرد. جالب اينكه خودرضاخان درباره اينكه انگليسيها او را بر سركار آوردهاند وخواهان تمديد مدت اعتبار امتياز نفت جنوب هستند، درحضور هيات هشتنفري مشاورين خصوصي خود، به اين دونكته اعتراف كردهاست. حاج ميرزا يحيي دولتآبادي، در كتابخاطراتش در اين باره چنين مينويسد: «سردار سپه از رويروحيات نظامي، حرفها را صريح و به اصطلاح عوام، پوستكنده ميزند؛ چنان كه در يكي از جلسههاي مشاوره خصوصيكه در خانه دكتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطنپرستي، صحبتبه ميان آمد، او گفت: مثلا مرا انگليسيانسركار آوردند اما وقتي آمدم، به وطنم خدمت كردم...» و درجاي ديگر ميگويد: «انگليسيان چند مطلب از دولت ايرانميخواهند، از جمله، تمديد مدت اعتبار امتياز نفت جنوب،معروف به امتياز دارسي ...» (1) رضاخان ماموريتخود را بهخوبي انجام داد؛ زيرا پس ازتحكيم پايههاي حكومتخود و مسلط شدن براوضاع، نقاب ازچهره عوامفريبانه خود برگرفت و با لغو قرارداد «دارسي» در سال1312 شمسي قرارداد ديگري كه بهمراتب، بدتر از قرارداد اولبود با دستياري تقيزاده و چندنفر ديگر، با دولت انگلستانمنعقد كرد. (قرارداد مشهور به قرارداد 1933) مطابق قرارداد«دارسي» پس از انقضاي مدت قرارداد، كليه تاسيسات شركتنفت كه ميليونها دلار قيمت داشتبه ايران تعلق ميگرفت، وليرضا خان با انعقاد قرارداد جديد، مانع از اين امر گرديد، علاوهبراين، سي و دو سال، به مدت قرارداد، افزود. سرانجام، باعوض شدن اوضاع و شرايط در جنگ جهاني دوم، در شهريور1320 رضاشاه، بهدست ارباب خود سرنگون شد. در طولسالهاي حكومت رضاخان، قتلعامهاييچونكشتارفجيع مسجدگوهرشاد و جلوگيري از ترويج و تعليم احكام دين، كشفحجاب بانوان و شهيدكردن مردان بزرگي، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادي همچون كسروي در كوبيدن اسلام وروحانيت، همگي بههدف ريشهكن كردن دين از قلوب مردم ونابودي روحانيت صورت گرفت، ولي نفوذ دين در ميان مردممسلمان، بيش از آن بود كه انگلستان ميپنداشت. در نتيجه،عليرغم تصورانگلستان، پس از شهريور 1320 احساسات ضداستعماري مردم مسلمان بهاوج خود رسيد. دراين شرايط جديد،مجلس دوره چهاردهم، به پيشنهاد دكتر مصدق طرحي را بهتصويب رسانيد كه بهموجب آن، دولتها از مذاكره درباره اعطايامتيازنفتبه خارجيان منع شده ودرصورتتخلف،به سهتاهشتسال حبس وانفصال ازخدمات دولتي محكوم ميشدند. مطلبي كه جاي سؤال و تحقيق بيشتر دارد اين است كه درهمان زمان، يكي از نمايندگان مجلس، در جلسه 12 آذر 1323ماده واحدهاي را به مجلس پيشنهاد كرد و خواهان الغاء قرارداد1933 م. در ارتباط با امتياز نفت جنوب گرديد. براي اينكه اينطرح در مجلس مطرح شود، ميبايست پيشنهاد كننده، موافقتعدهاي از نمايندگان را جلب كند، اما وقتي كه طراح، طرح خودرا به دكتر مصدق ارائه داد، وي از امضاي آن خودداري كرد. (2) متن آن ماده واحده، پس از ذكر مقدمهاي چنين بود: «... مجلسشوراي ملي ايران، امتياز نفت جنوب را كه در دوره استبداد، بهشركت دارسي واگذار شدهبود و در موقع ديكتاتوري نيز آن راتمديد و تجديد نمودهاند بهموجب اين قانون الغاء مينمايد.» (3) البته ممكن است گفته شود: گرچه تصويب طرح پيشنهاديدكتر مصدق در ممنوعيت دادن امتياز جديد، عملا تلاش دولتروسيه را در گرفتن امتياز نفتشمال (باسهم 50 - 50) بهعنوانرقيب دولت انگلستان، خنثي كرد ولي او هنوز شرايط داخلي وخارجي را براي الغاي امتياز نفت جنوب مناسب نميديد. سير تحولات قبل و بعد از ملي شدن نفت ايران
پس از افشاگريهاي دكتر مصدق و بعضي ديگر از نمايندگان، درمجلس چهاردهم، حمله به انگلستان، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگليس نيز در صدد تجديد قراردادنفتبهمنظور تحكيم پايههاي قرارداد سال 1933 بود؛ زيرا بااعتراف تقي زاده (وزير دارايي زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و يكي از امضاء كنندگان آن) در مجلس پانزدهم، مبني براين كه در امضاي قرارداد مذكور، آلت دستي، بيش نبودهاست و نيز افشاي اين مطلب كه انعقاد و تصويب آن قرارداد، درشرايط خفقان و اختناق صورت گرفتهاست، عملا اين قرارداد درداخل و خارج از ايران، بياعتبار شدهبود. در همين زمان، يعنيچند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آيتالله كاشاني، اعلاميهشديد اللحني عليه شركت نفت انگليس صادر كرد و عدهاي ازنمايندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقديم نمودند، وليدولت انگلستان كه در صدد تغيير اوضاع بهنفع خودبود، حادثه15بهمن1327 وتيراندازي (ساختگي ياواقعي) به شاه رابهوجود آورد. نقشه طوري طرحريزي شدهبود كه در هر صورت، (چهشاه كشته ميشد ويازنده ميماند) شرايط بهنفع انگلستانتغيير يابد. امابا ناكام ماندن ترور شاه، مزدورانش اين حادثهرامستمسك قرارداده وبه سركوبيآزادي خواهان پرداختند. آيتالله كاشاني، رهبر روحاني مبارزات سياسي آن روز، شبانه با وضع اهانتآميزي بهوسيله سرتيپ متيندفتري، فرماندار نظامي تهران در منزلشان دستگير و به قلعه فلكالافلاك در خرمآباد و سپس به كرمانشاه منتقل و از آن جا بهلبنان تبعيد گرديد. (4) در اين دوره، مجلس فرمايشي، مؤسسانتشكيل شد و با تغيير قانون اساسي، بعضي اختيارات، از جملهاختيار انحلال مجلس، بهشاه واگذار گرديد و بهمنظور قانونيكردن قرارداد 1933 طرح خائنانهاي موسوم به «قرارداد الحاقيگس - گلشائيان» در اواخر دوره پانزدهم، به مجلس بردهشد، وليبا نطق طولاني حسين مكي و مقاومت معدودي از نمايندگان،به تصويب نرسيد و دوره پانزدهم مجلس، به پايان رسيد. (5) مبارزات پيگير و شجاعانه ملت ادامه يافت و در اين زمان،عبدالحسين هژير، وزير دربار، بهدست رادمردي شجاع و مؤمناز فدائيان اسلام، بهنام سيدحسين امامي بهقتل رسيد. در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملي كه بهتازگي اعلامموجوديت كردهبود توانست هشت نفر از نمايندگان خود، ازجمله، دكتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آيتاللهكاشاني از طرف مردم تهران و تلاش بعضي از علماي بزرگ،نظير مرحوم آيتالله العظمي بروجردي، ايشان در خرداد 1329با استقبال با شكوه و بينظير مردم تهران (كه در ميان آنان دكترمصدق و نمايندگان جبهه ملي نيز بودند) بهوطن بازگشتند. (6) دريكي از نخستين جلسات مجلس شانزدهم، پيام آيتالله كاشاني، مبني براعتراض به تبعيد غيرقانوني خود و علل آن و بياعتباريمصوبات مجلس ساختگي مؤسسان (مجلس سناي سابق) و قرارداد تحميلي نفت، بهوسيله دكتر مصدق قرائتشد. درقسمتي از اين پيام آمدهاست: «... نفت ايران متعلق به ملت ايراناست و به هر ترتيبي كه بخواهد نسبتبه آن رفتار ميكند و قراردادقانوني كه با اكراه و اجبار تحميل شود، هيچ نوع ارزش قضاييندارد و نميتواند ملت ايران را از حقوق مسلمه خود محرومكند.» (7) با عنوان شدن ملي كردن صنعت نفت در سراسر كشور، آيتالله كاشاني طي اعلاميه مفصلي، كوشش در اين راه راتكليف ديني و وطني ملت مسلمان اعلام كردند. پس از آن،علما ومجتهدين بزرگي، نظيرآيتالله سيدمحمدتقي خونساري،بهاءالدين محلاتي، عباسعلي شاهرودي، سيد محمود روحانيقمي و كلباسي با صدور اعلاميههايي و نيز در پاسخ بهاستفتائات مردم، برلزوم ملي كردن صنعت نفت و حمايت ازآيتالله كاشاني تاكيد كردند. (8) از اين رو، انگيزه اصلي مردم درحمايت از اين نهضت، معتقدات مذهبي آنان بود. اما در صحنهسياسي، پس از بركناري ساعد و علي منصور، شاه براي مقابله بابيداري و يكپارچگي مردم، سپهبد رزمآرا را كه فردي ديكتاتور وحامي منافع انگلستان بود، به نخستوزيري منصوب كرد. او باتلاش فراوان، سعي كرد تا قرارداد الحاقي «گس - گلشائيان» را بهتصويب برساند و در مجلس، صريحا به ملت ايران اهانت كرد و اداره صنعت عظيم نفت، به وسيله ايران را غير ممكن دانست؛ ولي سرانجام، در16اسفند1329توسط خليل طهماسبي، عضوفدائيان اسلام، بهقتل رسيد و از صحنه سياستخارج شد. با كشته شدن رزمآرا اوضاع بهكلي عوض شد و مردم نيز باهدايتآيتالله كاشاني وهماهنگيبعضيازنمايندگان مجلس، تظاهرات واجتماعاتي در حمايت از ملي شدن صنعت نفت برپاكردند. سرانجام، لايحه ملي شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس بهتصويب رسيد. نخست وزيري دكتر مصدق
پساز قتل رزمآرا، حسيناعلاء،وزيردربار وقت،به نخستوزيريرسيد ولي وي پس از مدت كوتاهي استعفا داد. در اين هنگام، باپيشنهاد جمالامامي، سركرده اكثريت مخالف جبهه ملي، دكترمصدق، نخست وزيري را برعهده گرفت. مساله مهم در اينجا اعضاي كابينه دكتر مصدق است كهتعدادي از آنها در كابينه قبلي نيز شركت داشتند. در اين ميان،سرلشكر زاهدي،كه لودر كودتاي 28 مرداد ونقشي اساسي وتعيين كننده در آن داشت، بهعنوان وزير كشور و باقر كاظمي،بهعنوان وزير امور خارجه كه در يكي از كابينههاي سابق و دردروه رضاخان نيز همين سمت را برعهده داشت، معرفي شدند. بعدازمعرفيكابينه،يكيازنمايندگان مجلس، درجلسه دوازدهارديبهشت 1330 چنينگفت: «... منموافقم بادكترمصدق ولي بااين وزراي فراماسون و قزاق كه در اين كابينه هست مخالفم. ماازدكترمصدق انتظار نداشتيم وزير فراماسون و قزاق بياورد... من باوزير كشوري كه نظامي باشد مخالفم، با ديكتاتوري مخالفم» (9) آيتاللهكاشاني، دست دكترمصدق را درانتخاباعضاء كابينهاش،كاملا بازگذاشت وهيچگونهتوصيهاي نيز نكرد. اين مطلب را طياطلاعيهاي قبل از معرفي كابينه اعلام نمود. (10) در اين دوره(ارديبهشت 1330 تا مرداد 1331) آيتاللهكاشاني، بارهاحمايتخود رااز دولت دكترمصدق اعلام داشت و براي مقابلهبا مشكلات و كارشكني هاي داخلي و خارجي، تظاهرات وسخنراني هايي برپا ميشد. با پيام ها و اعلاميههاي آيتاللهكاشاني، نقشهها و توطئههاي عدهاي كه درصدد ايجاد اختلافاتمذهبي، بين شيعه و سني و يا با پيشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثي شد؛ حتي وقتي كهانگلستان، دولت دكترمصدق را تهديدبه حمله نظامي كرد، ايشانبا شجاعت، خطاب به خبرنگاران خارجي فرمودند: اگر اين كارصورت گيرد، حكم جهاد ميدهم. زماني كه كاركنان صنعت نفتبا تحريك تودهاي ها و ديگر توطئهگران داخلي و خارجياعتصاب كردهبودند، آيتالله كاشاني با اعلاميههايي آنها را بههمكاري و اتحاد دعوت كردند و هنگامي كه دكتر مصدق بهانتشار اوراق قرضه ملي دست زد، آيتالله كاشاني خريد آنها وياري دولت را يك امر واجب شرعي، اعلام كرد. (11) قيام 30تير و بازگشت دكتر مصدق به قدرت
در شرايط حساس آن دوران، دكتر مصدق، بهخاطر اختلاف باشاه در مورد تصدي سمت وزارت جنگ، در 25 تير 1331بدون مشورت وحتي اطلاع آيتالله كاشاني و ديگر همرزمانشاستعفاي خود را تسليم شاه كرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راكه فردي مورد اعتماد دربار و ازكهنهكاران عالم سياستبود، برسركار آورد و او نيز شروع به ارعاب و تهديد مردم كرد. آيتاللهكاشاني مردم را به مبارزه دعوت كرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند ياد كرد كه اگر قوام بركنار نشود، اعلام جهاد ميكند وشخصا كفن پوشيده؛ مردم را همراهي خواهدكرد. (12) در همين زمان، دو بار، دكتر اميني از طرف قوام برايپيشنهاداتي درباره معرفي وزاري مورد اعتماد آيتاللهكاشاني بهمنزل ايشان رفت؛ ولي ايشان در جواب او گفتند: با بودن دكترمصدق، هيچكس نميتواند نخستوزير باشد. (13) از طرف ديگر، شاهبا احساس خطر، حسين علاء، وزير دربار را در 28 تير ماه به منزل آيتالله كاشاني فرستاد. ايشان با تنديجواب دادند كه به شاه بگوييد: اگر مصدق برسركار برنگردد شخصا به خيابان خواهمآمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم كرد. ايشان حتيارسنجاني، معاون سياسي قوامالسلطنة در آن زمان ووزير كشاورزي در سالهاي 40 و 41، را كه از طرف قوام،پيشنهادانتخاب شش وزير رابهايشان دادهبود، باتندي رد كردند وضمن نامهاي به وزير دربار نوشتند: «اگر تا فردا مصدق بر سركاربرنگردد، شخصا مبارزه را بهطرف دربار، رهبري خواهم كرد.» (14) سرانجام، با قيام ملت در 30تير، به رهبري آيتالله كاشاني، شاهبه بركناري قوام تن داده و مصدق با سربلندي، با در اختيار گرفتنسمت وزارت دفاع به پست نخستوزيري بازگشت. عملكرد دكتر مصدق و آغاز جدايي ها و اختلافات (مرداد 1331 تا مرداد 1332)
دكتر مصدق پس از بازگشت بهقدرت، سرلشكر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع، يعني معاون خود، برگزيد.سرلشكر وثوق كسي بود كه چند روز قبل از آن، به عنوانفرمانده ژاندارمري، دستور شليك به كفن پوشان قيام 30تير دركاروانسراي سنگي و همچنين كفن پوشان كرمانشاه، همدان وقزوين را صادر كردهبود. (او پس از كودتاي 28 مرداد در همينمقامابقاءگرديد.) ازجمله كساني كهبه فرماندهي يكياز واحدهايمهمانتظامي منصوب گرديد، سرتيپ متين دفتري بود. او كه در سال 1327 فرماندار نظامي تهران بود؛ شبانه ازطريق بام خانه آيتالله كاشاني وارد منزل شده وايشان را باخشونت و اهانت دستگير و تبعيد كردهبود. (اين واحد نظامي، بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 قبل از ديگران وفاداري خود را بهشاه اعلام كرد.) بر طبق اسناد بهدست آمده از لانه جاسوسيانگلستان، يعني از خانه ريچارد سدان، مديرعامل شركت نفتايران و انگليس، وي نقش فعالي در برقراركردن رابطه باانگلستان و جاسوسي براي آنان داشتهاست. (15) او داماد دكترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان، بهمقام نخستوزيريرسيد. عليرغم اين سوابق، دكتر مصدق او را از اعضاي هياتايراني، به هنگام مسافرت به شوراي امنيت قرار داد و اعتراضساير اعضاي هيات نيز به جايي نرسيد. از ديگر افرادي كه بهموجب اسناد خانه سدان، سالها برايشركت نفت جاسوسي ميكردهاست وازطرف دكتر مصدق بهسمت معاون وزارت كارمنصوب شد، دكترشاپوربختيار بود.اينانتصابات و انتصاب بعضي ديگر، نظير دكتر اخوي به سمتوزارت دارايي و نصرتالله اميني به سمتشهردار تهران، مورداعتراضآيتاللهكاشاني قرارگرفت.ايشان طي نامهاي خصوصي، نسبتبه اين انتصابات كه عملا پايمال كردن خون شهداي قيام30تير محسوب ميشد اعتراض كردند؛ چرا كه مسببين آنحادثه و عاملين كشتار مردم، نه تنها به مجازات نرسيدند بلكهبعضي از آنها نظير سرلشكر وثوق، ترفيع درجه يافتند. در اين ميان، بعضي از اطرافيان غرب زده دكتر مصدق كه باروحانيت ميانه خوشي نداشتند نزد او از وحانيتبدگويي ها ميكردند. دكتر مصدق نيز در ششم مرداد 1331 نامه تندي بهآيتالله كاشاني نوشت و از ايشان خواست كه از هرگونه دخالتدر امور سياسي كشور خودداري كنند. (16) واقعيت اين بود كهدكتر مصدق پس از روي كار آمدن مجدد، روش جدايي دين ازسياست را كه قوامالسلطنة نيز برآن تاكيد داشت پيشه خودساخت؛ ولي آيتالله كاشاني بارهاگفتهبودند كه در اسلام، ديناز سياست جدا نيست: اسلام، با تشكيلات كليسايي فرق دارد و مشاركت روحانيون در سياستبهمعناي رسيدگي بهامورمسلمين است كه خود يك وظيفه مشخص ديني است. (17) دكترمصدق بهگواه يادداشتهاي سياسي ارسنجاني، معاون سياسيقوام و رئيس تبليغات او در حكومت چهار روزهاش، كه در سال1335 منتشر گرديد، تمام قدرت خود را براي حمايت ازقوامالسلطنة و استخلاص وي بهكار برد. او براي لغو قانونتعقيب و مجازات قوامالسلطنة به عنوان مفسد فيالارض ومصادره اموال او كه در تاريخ 12 مرداد 31 به تصويب مجلسرسيدهبود، قانوني تحت عنوان «اجازه تعقيب قوام» به مجلسبرد كه هدف او اين بود كه قانون قبلي را لغو كند. (18) دكتر مصدق و رابطه با آمريكا
دكتر مصدق در زمان نخستوزيري، قرارداد تاسيس لانهجاسوسي آمريكا بهنام «اداره اصل چهار»، را رسما با آمريكامنعقد كرد و به جاسوسان آمريكا رسما امكان داد كه در تمامشؤون مالي و كشاورزي ايران مداخله كنند. و يكي از خانههايبزرگ خويش را در خيابان فلسطين (كاخ سابق) به مبلغ ماهيانه3500 تومان به لانه جاسوسي آمريكا اجاره داد. او درنامه خودبه ترومن در5 تيرماه 1330 مينويسد:«...نظربهاينكه بين ملتينايران و آمريكا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و ملتبزرگ وارجمندآمريكااز طرفداران جدي آزادي و حاكميت ملل شناختهشده وفداكاريهاي آن ملتنيك نهاد،دردو جنگ اخيربهترين گواهاين معني است لازم دانستم كه خاطر آن حضرت را از جرياناتاخير مستحضر سازم و يقين دارم كه دولتهاي آزاد جهانخصوصادولت دوست ماآمريكادراين موضوع مهماز معاضدتبه آمال ملي ايران خودداري نخواهند كرد» (19) اين نامه در حالينوشته ميشد كهيك ماه قبلازآن،آيتالله كاشاني درپيامي،كه دراجتماع مردم، در رابطه با اعتراض به مداخلات بيگانگان دربهارستان تشكيل شدهبود قرائت گرديد، چنين آوردهبودند:«...ملت مسلمان ايران اكنون بهفضل الهي از خواب غفلتبيدارشده و به حقوق خود آشنا گرديده، تا اساس استقلال كاملسياسي و اقتصادي خود را مستقر نكند، از پاي نخواهد نشستوعموما تنفر خود را از مداخلات استقلال شكنانه انگلسيها وآمريكاييهابه سمع عالميان ميرساند». (20) دكتر مصدق در مسافرت خود به آمريكا چهل و دو روز درآن كشور اقامت كرد و پس از بازگشت در قسمتي از گزارش سفرخود چنين گفت: «... در واشنگتن مدت بيست و پنج روز با آقايژرژمكگي، معاون وزارت خارج آمريكا، در تماس بودم. اوبعضيروزها دوبار بهديدن من ميآمد... بنده صاف وپوستكنده عرض كنم كه آقاي ژرژمكگي با من در اين مدتبيست و پنج روز مثل يك برادر صميمي بود...» (21) لازم به ذكراست كه شخص مذكور، مامور شركتهاي نفتي آمريكا بودهاستو روابط حسنه دكتر مصدق با آمريكاييها آن چنان بود كه گاهيبين او و لوييهندرسن، سفير كبير آمريكا، ملاقاتهاي هفتساعته صورت ميگرفت. (22) او با پذيرش و تمديد قرارداد «جم- آلن» ارتش ايران را تحت تسلط مستشاران آمريكايي نگهداشت و امور اقتصادي ما بيش از پيش در قبضه آنان قرارگرفت. (23) لويي هندرسن، سفير آمريكا در ايران، در گزارشفروردين ماه 1331 خود، راجع به وضعيتسياسي ايران برايمقامات وزارت خارجه و دستگاههاي جاسوسي آمريكامينويسد: «دكتر مصدق چه در مورد قبول شرايط بانكبينالملل براي حل مساله نفت ايران و چه درباره قرارداد نظاميايران و آمريكا حسن نيتبهخرج داده و با نظرات آمريكاييهاروي موافق داشتهاست، ولي در اين جريانات فقط يك عاملمزاحم مداخله كرده كه مانع حل قضيه بهنفع آمريكا شدهاست واين عامل مزاحم كه مانع تسليم ايران بهنظرات بانك بينالملل وادامه همكاري بين ايران و آمريكا ميباشد آيتالله كاشانياست...» (24) بعد از ترومن، آيزنهاور رئيس جمهور آمريكا شد ودكتر مصدق در قسمتي از نامه خود به او چنين نوشت: «اكنونكه در اثر اقدامات ركتسابق و دولت انگلستان، ملت ايران دربرابر مشكلات اقتصادي و سياسي بزرگي قرار گرفتهاست كهادامه اين وضع از نظر بينالملل نيز ممكن است عواقب خطيريداشتهباشد واگر دراين موقع كمك مؤثر و فوري به اين مملكتنشود شايد اقداماتي كه فردا بهمنظور جبران غفلت امروز بهعملآيد خيلي دير باشد ... ملت ايران اميداوار است كه با مساعدت وهمراهي دولت آمريكا موانعي كه در راه فروش نفت ايران ايجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور براي آن دولتمقدور نيست كمكهاي اقتصادي مؤثري بفرمايند تا ايرن بتوانداز ساير منابع خود استفاده نمايد...» (25) اعتماد بيش از حد دكترمصدق به آمريكاييها در حالي كه آنها درصدد تصاحب منابعنفتي ايران و گرفتن ماهي از آب گلآلود بودند از سياستمداركهنهكاري چون مصدق (26) دور از انتظار بود. جاي تعجب استكه نخستوزيري كه او را بهصورت قهرمان ملي و رهبر نهضتملي شدن نفت معرفي كردند در مقابل رئيسجمهور آمريكا اينچنين دست تكدي دراز كند و حكومتخود را آن چنان ضعيفبشمرد كه تنها راه نجات كشور را كمك آمريكا بداند. زمينههاي كودتاي 28 مرداد و عوامل شكست نهضت
1- با اينكه دكتر مصدق قبل از رسيدن به مقامنخستوزيري بارها ضمن نطقهايي در مجلس، مخالفتخود رابا واگذاري اختيارات قانونگذاري به يكي از وزرا يا دولت اعلامكرده و آن را مخالف قانون اساسي ميدانست در تير ماه 1331 ازمجلس تقاضاي اختيارات قانونگذاري بهمدت شش ماه را نمودكه مجلس، در آن موقع با اين تقاضا موافقت نكرد و او تحتعنوان اختلاف با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25تيرماه استعفاء كرد، ولي سرانجام پس از بهقدرت رسيدن مجدددر 21 مرداد 1331 اين اختيارات را از مجلس گرفت وبراي باردوم در دي ماه همان سال تقاضاي تمديد اين اختيارات را كرد.در آن موقع، آيتاللهكاشاني كه رئيس مجلس شوراي ملي بودندطي نامهاي به مجلس لايحه مزبور را ناقض اصول 11، 13، 24،25، 27 قانون اساسي و اصول 7، 27، 28 متمم آن دانسته و بهشدت با اين امر مخالفت كردند و از اصل تفكيك قوا بهعنوانضامن بقاي دموكراسي و آزادي ملت دفاع كردند. 2- عدم دستگيري و مجازات مسببين كشتار مردم در 30 تيرماه 1331 و نجات قوامالسلطنة از اعدام و مصادره اموال، باحمايت دكتر مصدق كه قبلا بدان اشاره شد. اين انتصابات وكوتاهيها در مجازات جنايتكاران، مردم انقلابي را از مجاهدت وجانفشاني در راه نهضت دلسرد ميكرد و اعتراض جامعهروحانيتبهويژه آيتالله كاشاني را درپي داشت، ولي دكترمصدق به گونهاي عمل كرد كه عوامل حزب توده و روزنامههايجيرهخوار دولت، زشتترين ناسزاها و تهمتها را به آن روحانيمجاهد نسبت دهند. بهعنوان مثال، وقتي كه ايشان در اسفند،1331 با خروج شاه از كشور مخالفت كرد، زيرا آن را توطئهحساب شده دربار و عوامل خارجي ميدانستند، ايشان را بهسازش با دربار متهم كردند. لازم بهذكر است كه دكتر مصدق باخروج شاه موافق بود و حتي مخارج سفر او را بهميزان دههزاردلار تامين كرد. (27) 3- دكتر مصدق با اين كه براي بار دوم، اختيارات ويژهقانونگذاري را از مجلس گرفت و با اين كه در دادن اين اختياراتبه او پنجاه نفر از هشتاد نماينده مجلس آن دوره، راي مثبتدادهبودند و انتخابات اين دوره از مجلس در زمان خود دكترمصدق انجام گرفتهبود، پس از برگزاري انتخابات، درباره آنگفت: «بااين حال، اطمينان كامل دارم كه 80 % از نمايندگاني كهبه مجلس ميروند، نماينده حقيقي ملتخواهند بود و جزبهصلاح مملكت كاري نميكنند. (28) باوجود همه اين مسايل، اوبراي از بين بردن مصونيت پارلماني نمايندگان مخالف، در صددانحلال مجلس برآمد؛ زيرا عدهاي از نمايندگان مجلس در مقابلخلافكاريهاي دولتسكوت نميكردند و چند نفر از آنان طرحاستيضاح دولت رامطرح كردند.دكترمصدق مدعي شدكه مجلسدر كار دولت كارشكني ميكند و باعذرهاي گوناگون از حضور درمجلس و جواب، خودداري كرد و سرانجام با رفراندمي عجيبو غريب در 12 مرداد 1332 مجلس را منحل كرد. جالب اين كه كودتاي 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس بهاجراء درآمد چرا كه ديگر، سنگري بهناممجلس براي افشاي نقشهها و توطئههاي دشمنان وجود نداشتو دستشاه و حاميان داخلي و خارجياش براي اجراي نقشهكودتا به سركردگي سرلشكر زاهدي باز بود. بامطالعه حوادث سيزدهماهه، بيننخست وزيري مجدد دكترمصدق تا كودتاي 28 مرداد، به اين نتيجه ميرسيم كه استعمارانگلستان با همكاري ظاهر و پنهان مقامات آمريكايي و دستگاهجاسوسي اين كشور، تنها راه غلبه بر نهضت ملي مردم ايران و بهشكست كشاندن آن را جدا كردن مردم و دولت دكتر مصدق ازروحانيت مبارز، كه پرچمدار مبارزات سياسي - مذهبي آنآيتالله كاشاني بود، تشخيص داد. از اين رو نقشههاي وسيعيبراي ايجاد اختلاف و بدبيني در ميان اين دو قشر، به اجراء درآمد و در اين راه از عوامل حزب توده و چپ گرايان تاروشنفكران غرب زده وابسته بهخود، حداكثر استفاده را بردند.دكتر مصدق نيز به عمق فاجعهاي كه بعد از كنار گذاشتن آنروحاني مجاهد، پيش خواهد آمد پي نبرد و همواره فكر ميكردكه دولت او براي هميشه، حمايت تودههاي مردمي را با آناتحاد و همبستگي سيتير 1331 بهدنبال خود دارد. وقتي كهآيتالله كاشاني مقدمات كودتا را مشاهده كرد و توطئه دربار بهسركردگي سرلشكر زاهدي و هماهنگي آمريكا و انگليس باهدايت ژنرال «شوراتسكف» (عامل سيا در تهران) و «هندرسن»سفير كبير آمريكا و ديگر عوامل مزدور داخلي را جهتسرنگوني دكتر مصدق محرز ديد، يك روز قبل از كودتا با لحنتلخ و شكوهآميزي كه از خاطر رنجيدهاش حكايت ميكردحتمي بودن وقوع كودتا را طي نامهاي بهوي اطلاع داد. درقسمتي از اين نامه آمدهاست: «...صلاح دين وملتبراياين خادم اسلام بالاترازاحساساتشخصي است و عليرغم غرض ورزيها وبوق وكرناي تبليغاتشما، خودتان بهتر از هركس ميدانيد كه هم و غمم در نگهداريدولت جنابعالي است كه خودتان به بقاي آن مايل نيستيد. ازتجربيات رويكارآمدن قوام ولجبازيهاياخير،برمن مسلماستكه ميخواهيد مانند سيام تير كذايي يك بار ديگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه برويد». زاهدي را كه من با زحمت در مجلستحت نظروقابلكنترلنگاه داشتهبودمبالطايفالحيلخارج كرديدوحالا همان طوركه واضح بوده،در صددبهاصطلاح، كودتاست. اگر نقشه شما نيست كه مانند سيام تير عقب نشيني كنيد و به ظاهر قهرمان زمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيحنيست كه همان طور كه در آخرين ملاقاتم به شما گفتم و بههندرسن هم گوشزد كردم كه آمريكا ما را در گرفتن نفت ازانگليس ها كمك كرد و حالا بهصورت ملي و دنياپسنديميخواهد به دست جنابعالي اين ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با ديپلماسي نميخواهيد كنار برويد اين نامه من سندي درتاريخ ملت ايران خواهد بود كه من شما را با وجود همه بدي هايخصوصيتان نسبتبه خودم از وقوع حتمي يك كودتا به وسيلهزاهدي كه مطابق با نقشه خود شماست آگاه كردم كه فردا جايهيچ گونه عذر موجهي نباشد». متاسفانه دكترمصدقبهجاياقدامات فوري و پيشگيرانه جوابزير را خدمت آيتاللهكاشاني ارسال كرد: «27 مرداد، مرقومهحضرت آقا به وسيله آقاحسن آقاسالمي زيارت شد، اينجانبمستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم والسلام. (29) با توجه به جواب دكتر مصدق، به اين نكته پي ميبريم كهيكي از عوامل ديگري كه در شكست نهضت ملي مؤثر بود،سياست مماشات و سازش در مقابل توطئهگران بود. به عنوانمثال، سرلشكر زاهدي دو نوبت (يكي در شهريور 1331 وديگري در اوايل اسفند 1331) بهاتهام شركت در طرح كودتاعليه دولت مصدق وكمك به ايلبختياري براي شورش، دستگير (30) ولي هر بار با وساطت دربار آزاد شدهبود. اينسياستبه حدي در سرنگوني دولت او مؤثر بود كه حتي يكياز شيفتگان دكتر مصدق نسبتبه او انتقاد كرده و مينويسد: باوجود اينكه دكتر مصدق از فعاليت پشت پرده اطلاع كافيداشت ... با پيروي از سياست هميشگي خود كه مبني بر عدمقاطعيت و مماشات بود، حتي پس از شروع كودتا، تا عمقحادثه را درك نكرد حاضر نشد كه حتي بنابر درخواست و اصراربعضي از ياران صديقش با اعلام راديويي از مردم استمدادبطلبد. (31) از اين رو ميبينيم، كه در سيام تير با اينكه شاه بر سرقدرت و دكتر مصدق بركنار شدهبود، اما وحدت و يكپارچگيمردم با هدايت روحانيت، شاه را به زانو درآورد و مصدق بهقدرت بازگشت ولي در 28 مرداد با اين كه شاه فراري بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود، كودتا بهوقوعپيوستبعد از وقوع كودتا و روي كار آمدن سرلشكر زاهدي، وقتي كه دولت مذاكره را با دولت انگلستان آغاز كرد. آيتاللهكاشاني به مبارزه با حكومتبرخاسته و نسبتبه وضع اختناقآميز آن روز و بي اعتباري مصوبات مجلس هيجدهم وقراردادهاي نفتباكنسرسيوم، به سازمان ملل نامهاي نوشتند. دراعلاميهاي كه در رابطه با عقد قرارداد با كنسرسيوم صادر كردندصريحا به سياستهاي آمريكا و همكاري و تجديد رابطه بادولت انگلستان حمله كردند. (32) بنابراين ميبينيم كه مبارزاتايشان حتي پس از كودتاي 28 مرداد عليه دولت زاهدي ومذاكرات او با آمريكا و انگلستان جهت عقد قراردادهاي نفتي ومحوآثارنهضت ملي كردن نفت ادامه داشت. سخنگوي دولتزاهدي ازايشان به عنوان شخص مجهول الهويهاي كه ميخواهدجنجال راهبيندازد ونظمرابرهم زند نام برد وبانقشه حسابشدهايفرزندجوانش، سيدمصطفي رامسموم كرد. سپسبا دستگيري وزنداني كردنآن عالم مجاهد،ايشان راتاآستانه اعدام پيش بردند واگرايستادگي جامعه روحانيت،به ويژهآيتالله العظميبروجردي، قدسسره، نبودازآن مهلكه،نجاتنمييافتند. (33) البته دربار شاه در هرزمان سعي ميكرداز وجهه علماي دين و مراجع و روحانيون مورد اعتماد و علاقه مردم بهنفع خوداستفاده كرده و يا حداقل، حيثيت آنها را لكهدار كند. به هميندليل ميبينيم كه بعد از كودتاي 28 مرداد، سرلشكر زاهديبدون اطلاع قبلي وبهطورناگهاني به منزل آيتاللهكاشاني رفته وسوگند ياد كرد كه راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آيتالله كاشاني از او خواستند كه براي اثبات صداقتخود، دستورآزادي افراد دستگير شده را صادر كند و مطبوعات نيز آزاد باشند.و... وليبه محض مخالفت واثبات سرسپردگي زاهدي به آمريكاو انگلستان، ايشان مخالفت و مبارزه خود را با دولت او شروعكردند و شاه در آخرين لحظات عمر ايشان براي بدنام كردن آنعالم مجاهد، بدون اطلاع قبلي، به عنوان عيادت به منزل ايشانآمد، ولي ايشان از او روي گردانده و با او صحبتي نكردند. (34) نتيجهگيري «درسها و عبرتها»
از آنجا كه يكي از نيرنگهاي قديمي استعمار، در مقابله بانهضت هاي انقلابي و مردمي، اين است كه وقتي متوجه شود كهديگر نميتواند رو در روي ملتبايستد و ديگر كاري از دستعوامل مزدور وشناخته شده داخلي ساختهنيست،عواملخود رادرصفوف انقلابيون، به عنوان چهرههاي ملي و دلسوز محرومينجازدهتا رفته رفتهانقلاب را ازدورن تهي كرده و به سوي اهداف وخواستههاي خود بكشاند. از اين رو، وقتي كه پيروزي انقلابشكوهمند اسلاميايران درسال 57 نزديك بود استعمار غرب بهسركردگي آمريكا در صدد علم كردن و جازدن چهرههايي از اينقبيل برآمد. به عنوان مثال، براي جلوگيري از پيروزي انقلاب ونگهداشتن شاه بر سرقدرت، شاهپوربختيار رابهعنوان يك چهرهملي، مبارز ودلسوز ملتبر سر كار آوردند، در حالي كه او از زمان دكتر مصدق و قبل از آن براي شركتسابق نفت جاسوسيميكردهاست و اسناد آن در سال 1330 از خانه ريچارد سدان كهدر آن زمان، لانه جاسوسي انگلستان نام گرفت، كشف شدهبود. او كسي بود كه قبل از روي كار آمدن و زماني كه هنوز عضو جبهه ملي بود خطاب به سپهبد مقدم، رئيس ساواك چنينميگويد: «خميني پيش افتاده است و فعلا كاري نميشود كرد، ما براي اين كه بتوانيم رهبري جنبش را از اختيار او خارج كنيم بايد منتظر فرصت و زمان باشيم، اما تا آن موعد نرسيده ما بايدحتيالمقدور، دوش به دوش خميني حركت كنيم و پس از آن درفرصت مناسب او را كنار زنيم و خود ما آن توانايي را پيدا كنيم كهمستقلا عمل كنيم. اين خواست همه ماست.» (35) و هم از اين روست كه ميبينيم رهبر كبير انقلاب و بنيانگذارجمهوري اسلامي حضرت امام خميني(قدسسره) بارها در طيدوران حياتشان، درباره عوامل پيروزي انقلاب اسلامي ايرانصحبت فرمودند كه در يكي از آن سخنان، عامل مهم پيروزيانقلاب اسلامي و تداوم آن را اسلامي بودن نهضت و فداكاري وجانفشاني براي مكتب ذكر كردند و عامل شكست و ناتمامماندن نهضت ملي شدن نفت در دوران دكتر مصدق را تكيه برمليگرايي بيان فرمودند. (36) ايشان بارها ملي گرايي را نكوهشكرده و ميفرمودند: ما اسلام را ميخواهيم و از مليگرايي سيليخوردهايم و... ماچقدر سيلي از اين مليتخورديم، مانميتوانيم تحمل كنيم به اين كه هر كس، هر جوري دلشميخواهد، خير، من دلم ميخواهد كه حالا دمكرات باشد، مندلم ميخواهد كه ملي باشد، من دلم ميخواهد كه ملي واسلامي باشد» ما از اينها ضربه ديدهايم، ما اسلام را ميخواهيمغير اسلام را نميخواهيم ... (37) از عوامل مهم شكست نهضتملي، در آن عصر اين است كه هيچ يك از رجال سياسي ومذهبي، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه كه عامل فسادو توطئه و وابستگي كشور به اجانب بود نكرد. شايد بتوان دراينباره چنين گفت كه آنان يا آن ديد وسيع سياسي و گسترده رانداشتند و يا شرايط اجتماعي را مناسب براي چنين اقدامينميديدند. در اين زمينه رهبر كبيرانقلاب امام خميني(قدسسره) در قسمتي از سخنان خود، در باره دوران نهضت مليشدننفت فرمودند: «... قدرت دست دكتر مصدق آمد ليكن اشتباهاتهم داشت، او براي مملكت ميخواستخدمت كند لكن اشتباههم داشتيكي از اشتباهات او اين بود كه آنوقتي كه قدرتدستش آمد اين را (شاه) خفهاش نكرد كه تمام كند قضيه را. اينبراي او كاري نداشتبلكه ارتش دست او بود همه قدرتها دستاو بود و اين همه اين ارزش را نداشت. آن وقت اين طور نبود كهآدم قدرتمندي باشد، مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود لكنغفلتشد و غفلت ديگر اين كه مجلس را ايشان منحل كرد... (38) منبع:
معرفت1- شهيد سيد حسنآيت، چهره حقيقي مصدقالسلطنة،به نقلاز: حيات يحيي،ج 4، (قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1363)، ص 343 و 328 2 و 3- همان، ص 43 و 192-200 4- گروهي از هواداران نهضت اسلامي ايران واروپا، روحانيت واسرار فاش نشده ازنهضت ملي شدن صنعت نفت، (قم:دارالفكر،1358)،ص 72 5- خواندنيها، شماره 37، تيرماه، 1328 6- روزنامه اطلاعات، 21 خردادماه، 1329 7- روحانيت واسرار فاشنشده، پيشين، ص 80 8- روزنامهاطلاعات،17 و23 و24 و26 و27؛اسفند 1329؛9فروردين 1330 9- مذاكرات مجلس، جلسه 143 روز يكشنبه 22 ارديبشهت 1330 10 و11 و12- روحانيت واسرار فاش نشده،پيشين،ص 21-25 و122 13 و 14 و 15 و16- سيدحسن آيت، پيشين، ص 284،ص 283 و ص 64 17- روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330 18 و 19- شهيد سيد حسن آيت، پيشين، ص 67 و 79 و 80 20- روحانيت واسرار فاش نشده، پيشين، ص 124 21 و22 و23 و24- شهيد سيد حسن آيت، پيشين، ص 69 و 70 25 و26- مهدي بهار، ميراث خواراستعمار،(تهران:اميركبير،1357)، ص2764- روزنامه اطلاعات،19اسفند 1331 و13 و23اسفند 1331 28 و 29- سيدحسن آيت، پيشين، ص 81 و 215 30- روحانيت واسرار فاشنشده،پيشين، ص 220؛ ص 187 و ص 40-51 31و32- جامي،گذشته چراغ راهآيندهاست،(تهران:ققنوس،1362)، ص658 و689 33 و34 و35- روحانيت واسرار فاش نشده،پيشين، ص 187 وص 40-51 36- امام خميني(ره)،17/آبان/1372،صداي جمهوري اسلاميايران. 37 و38-امام خميني(ره)، صحيفه نور، ج 12، (تهران: وزارت ارشاد اسلامي، 1361)، ص 256؛ ج 3، ص36 كليدواژه ها: نهضت ملي شدن صنعت نفت/ تاريخ ايران/ مصدق، محمد/ 29 اسفند 1329/ كودتاي 28 مرداد/ ايران و آمريكا/مروري برحوادث پنجاه ساله قبلاز نهضت مليشدننفت