تحلیلی بر نهضت ملی شدن نفت ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی بر نهضت ملی شدن نفت ایران - نسخه متنی

محمدجواد خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحليلي بر نهضت ملي شدن نفت ايران

پژوهشگر: محمدجمال خليليان

چکيده:

با كشته شدن رزم‏آرا اوضاع به‏كلي عوض شد و مردم نيز باهدايت‏آيت‏الله كاشاني وهماهنگي‏بعضي‏ازنمايندگان مجلس، تظاهرات واجتماعاتي در حمايت از ملي شدن صنعت نفت‏ برپاكردند. سرانجام، لايحه ملي شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس به‏تصويب رسيد...

مروري برحوادث پنجاه ساله قبل‏از نهضت ملي‏شدن‏نفت

يكي از صحنه‏هاي مبارزات ملت ايران عليه استعمار خارجي واستبداد داخلي، نهضت ملي شدن نفت در سال 1329است. براي‏بررسي و تحليل عميق‏تر، اجمالي از حوادث نيم قرن قبل‏ازاين‏واقعه در ارتباط با مساله نفت را بيان مي‏كنيم.

ايران، در عهد شاهان نالايق قاجار، پس از دو مرحله‏شكست در جنگهاي يازده ساله خود با روسيه تزاري و عقدقراردادهاي ننگين و اسارت‏آور گلستان و تركمنچاي با آن كشور،صحنه رقابت دولتهاي اروپايي به‏ويژه انگلستان براي گرفتن‏امتيازات مشابه از سلاطين نالايق قاجار گرديد. در اين ميان،عجيبترين قرارداد، قراردادي بود كه دولت ايران با «بارون‏ژوليوس رويتر» منعقد كرد كه به‏موجب آن، امتياز بهره‏برداري واستفاده از كليه جنگلها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس،سرب، نفت و غيره، به‏مدت هفتاد سال به يك ركت‏خارجي‏واگذار مي‏شد و سهم ايران پس از بهره‏برداري 15% از منافع‏خالص بود. (يعني سهم صاحب ثروت تقريبا 16 بود) اين‏قرارداد، به حدي عجيب و باورنكردني بود كه حتي «لردكرزن‏» ازسياستمداران مشهور انگلستان و از پايه‏گذاران سياست‏استعماري آن كشور، در باره اين قرارداد، چنين مي‏نويسد:«واگذاري كليه منابع صنعتي يك مملكت‏به‏دست‏خارجي،حقيقتا عجيب و غريب به‏نظر مي‏آيد و حرارت انگليس دوستي‏در تهران در هيچ تاريخي تابه اين درجه بالا نرفته‏بود.»

در مقابل چنين قراردادي رجال، جاهل و متملق وابسته به‏دربار، نامه‏اي به ناصرالدين‏شاه نوشته و اظهار داشتند كه درطول دوهزاروپانصد سال تاريخ ايران، چنين قدم بزرگي به‏نفع‏ملت ايران برداشته نشده‏است.! ولي با اعتراض و تظاهر مردم‏سرانجام، شاه مجبور شد صدراعظم، مشيرالدوله را كه نقش‏بسزايي در عقد اين قرارداد داشت عزل كند و عملا قرارداد«رويتر» به‏حالت تعليق درآمد؛ البته استعمار انگلستان از پاي‏ننشست و به‏موجب قرارداد «دارسي‏» امتياز نفت را به‏مدت‏شصت‏سال به‏دست آورد.(1901 - 1961م)با مشاهده تزلزل،در اركان حكومتي سلسله قاجار و وضع آشفته ايران، انگلستان‏رضاخان را به‏قدرت رسانيد و درصدد برآمد تا با ترويج فرهنگ‏غربي، تحت عنوان تجدد و تمدن، اسلام را كه بزرگترين مانع‏استبداد و استعمار بود از سر راه بردارد، تاديگر، مقاومتي دربرابر استعمارگري آن كشور صورت نگيرد. جالب اين‏كه خودرضاخان درباره اين‏كه انگليسيها او را بر سركار آورده‏اند وخواهان تمديد مدت اعتبار امتياز نفت جنوب هستند، درحضور هيات هشت‏نفري مشاورين خصوصي خود، به اين دونكته اعتراف كرده‏است. حاج ميرزا يحيي دولت‏آبادي، در كتاب‏خاطراتش در اين باره چنين مي‏نويسد: «سردار سپه از روي‏روحيات نظامي، حرفها را صريح و به اصطلاح عوام، پوست‏كنده مي‏زند؛ چنان كه در يكي از جلسه‏هاي مشاوره خصوصي‏كه در خانه دكتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطن‏پرستي، صحبت‏به ميان آمد، او گفت: مثلا مرا انگليسيان‏سركار آوردند اما وقتي آمدم، به وطنم خدمت كردم...» و درجاي ديگر مي‏گويد: «انگليسيان چند مطلب از دولت ايران‏مي‏خواهند، از جمله، تمديد مدت اعتبار امتياز نفت جنوب،معروف به امتياز دارسي ...» (1)

رضاخان ماموريت‏خود را به‏خوبي انجام داد؛ زيرا پس ازتحكيم پايه‏هاي حكومت‏خود و مسلط شدن براوضاع، نقاب ازچهره عوام‏فريبانه خود برگرفت و با لغو قرارداد «دارسي‏» در سال‏1312 شمسي قرارداد ديگري كه به‏مراتب، بدتر از قرارداد اول‏بود با دستياري تقي‏زاده و چندنفر ديگر، با دولت انگلستان‏منعقد كرد. (قرارداد مشهور به قرارداد 1933) مطابق قرارداد«دارسي‏» پس از انقضاي مدت قرارداد، كليه تاسيسات شركت‏نفت كه ميليونها دلار قيمت داشت‏به ايران تعلق مي‏گرفت، ولي‏رضا خان با انعقاد قرارداد جديد، مانع از اين امر گرديد، علاوه‏براين، سي و دو سال، به مدت قرارداد، افزود. سرانجام، باعوض شدن اوضاع و شرايط در جنگ جهاني دوم، در شهريور1320 رضاشاه، به‏دست ارباب خود سرنگون شد. در طول‏سالهاي حكومت رضاخان، قتل‏عامهايي‏چون‏كشتارفجيع مسجدگوهرشاد و جلوگيري از ترويج و تعليم احكام دين، كشف‏حجاب بانوان و شهيدكردن مردان بزرگي، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادي همچون كسروي در كوبيدن اسلام وروحانيت، همگي به‏هدف ريشه‏كن كردن دين از قلوب مردم ونابودي روحانيت صورت گرفت، ولي نفوذ دين در ميان مردم‏مسلمان، بيش از آن بود كه انگلستان مي‏پنداشت. در نتيجه،علي‏رغم تصورانگلستان، پس از شهريور 1320 احساسات ضداستعماري مردم مسلمان به‏اوج خود رسيد. دراين شرايط جديد،مجلس دوره چهاردهم، به پيشنهاد دكتر مصدق طرحي را به‏تصويب رسانيد كه به‏موجب آن، دولتها از مذاكره درباره اعطاي‏امتيازنفت‏به خارجيان منع شده ودرصورت‏تخلف،به سه‏تاهشت‏سال حبس وانفصال ازخدمات دولتي محكوم مي‏شدند.

مطلبي كه جاي سؤال و تحقيق بيشتر دارد اين است كه درهمان زمان، يكي از نمايندگان مجلس، در جلسه 12 آذر 1323ماده واحده‏اي را به مجلس پيشنهاد كرد و خواهان الغاء قرارداد1933 م. در ارتباط با امتياز نفت جنوب گرديد. براي اين‏كه اين‏طرح در مجلس مطرح شود، مي‏بايست پيشنهاد كننده، موافقت‏عده‏اي از نمايندگان را جلب كند، اما وقتي كه طراح، طرح خودرا به دكتر مصدق ارائه داد، وي از امضاي آن خودداري كرد. (2)

متن آن ماده واحده، پس از ذكر مقدمه‏اي چنين بود: «... مجلس‏شوراي ملي ايران، امتياز نفت جنوب را كه در دوره استبداد، به‏شركت دارسي واگذار شده‏بود و در موقع ديكتاتوري نيز آن راتمديد و تجديد نموده‏اند به‏موجب اين قانون الغاء مي‏نمايد.» (3)

البته ممكن است گفته شود: گرچه تصويب طرح پيشنهادي‏دكتر مصدق در ممنوعيت دادن امتياز جديد، عملا تلاش دولت‏روسيه را در گرفتن امتياز نفت‏شمال (باسهم 50 - 50) به‏عنوان‏رقيب دولت انگلستان، خنثي كرد ولي او هنوز شرايط داخلي وخارجي را براي الغاي امتياز نفت جنوب مناسب نمي‏ديد.

سير تحولات قبل و بعد از ملي شدن نفت ايران

پس از افشاگريهاي دكتر مصدق و بعضي ديگر از نمايندگان، درمجلس چهاردهم، حمله به انگلستان، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگليس نيز در صدد تجديد قراردادنفت‏به‏منظور تحكيم پايه‏هاي قرارداد سال 1933 بود؛ زيرا بااعتراف تقي زاده (وزير دارايي زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و يكي از امضاء كنندگان آن) در مجلس پانزدهم، مبني براين كه در امضاي قرارداد مذكور، آلت دستي، بيش نبوده‏است و نيز افشاي اين مطلب كه انعقاد و تصويب آن قرارداد، درشرايط خفقان و اختناق صورت گرفته‏است، عملا اين قرارداد درداخل و خارج از ايران، بي‏اعتبار شده‏بود. در همين زمان، يعني‏چند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آيت‏الله كاشاني، اعلاميه‏شديد اللحني عليه شركت نفت انگليس صادر كرد و عده‏اي ازنمايندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقديم نمودند، ولي‏دولت انگلستان كه در صدد تغيير اوضاع به‏نفع خودبود، حادثه‏15بهمن‏1327 وتيراندازي (ساختگي ياواقعي) به شاه رابه‏وجود آورد. نقشه طوري طرح‏ريزي شده‏بود كه در هر صورت، (چه‏شاه كشته مي‏شد ويازنده مي‏ماند) شرايط به‏نفع انگلستان‏تغيير يابد. امابا ناكام ماندن ترور شاه، مزدورانش اين حادثه‏رامستمسك قرارداده وبه سركوبي‏آزادي خواهان پرداختند.

آيت‏الله كاشاني، رهبر روحاني مبارزات سياسي آن روز، شبانه با وضع اهانت‏آميزي به‏وسيله سرتيپ متين‏دفتري، فرماندار نظامي تهران در منزلشان دستگير و به قلعه فلك‏الافلاك در خرم‏آباد و سپس به كرمانشاه منتقل و از آن جا به‏لبنان تبعيد گرديد. (4) در اين دوره، مجلس فرمايشي، مؤسسان‏تشكيل شد و با تغيير قانون اساسي، بعضي اختيارات، از جمله‏اختيار انحلال مجلس، به‏شاه واگذار گرديد و به‏منظور قانوني‏كردن قرارداد 1933 طرح خائنانه‏اي موسوم به «قرارداد الحاقي‏گس - گلشائيان‏» در اواخر دوره پانزدهم، به مجلس برده‏شد، ولي‏با نطق طولاني حسين مكي و مقاومت معدودي از نمايندگان،به تصويب نرسيد و دوره پانزدهم مجلس، به پايان رسيد. (5) مبارزات پيگير و شجاعانه ملت ادامه يافت و در اين زمان،عبدالحسين هژير، وزير دربار، به‏دست رادمردي شجاع و مؤمن‏از فدائيان اسلام، به‏نام سيدحسين امامي به‏قتل رسيد.

در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملي كه به‏تازگي اعلام‏موجوديت كرده‏بود توانست هشت نفر از نمايندگان خود، ازجمله، دكتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آيت‏الله‏كاشاني از طرف مردم تهران و تلاش بعضي از علماي بزرگ،نظير مرحوم آيت‏الله العظمي بروجردي، ايشان در خرداد 1329با استقبال با شكوه و بي‏نظير مردم تهران (كه در ميان آنان دكترمصدق و نمايندگان جبهه ملي نيز بودند) به‏وطن بازگشتند. (6) دريكي از نخستين جلسات مجلس شانزدهم، پيام آيت‏الله كاشاني، مبني براعتراض به تبعيد غيرقانوني خود و علل آن و بي‏اعتباري‏مصوبات مجلس ساختگي مؤسسان (مجلس سناي سابق) و قرارداد تحميلي نفت، به‏وسيله دكتر مصدق قرائت‏شد. درقسمتي از اين پيام آمده‏است: «... نفت ايران متعلق به ملت ايران‏است و به هر ترتيبي كه بخواهد نسبت‏به آن رفتار مي‏كند و قراردادقانوني كه با اكراه و اجبار تحميل شود، هيچ نوع ارزش قضايي‏ندارد و نمي‏تواند ملت ايران را از حقوق مسلمه خود محروم‏كند.» (7) با عنوان شدن ملي كردن صنعت نفت در سراسر كشور، آيت‏الله كاشاني طي اعلاميه مفصلي، كوشش در اين راه راتكليف ديني و وطني ملت مسلمان اعلام كردند. پس از آن،علما ومجتهدين بزرگي، نظيرآيت‏الله سيدمحمدتقي خونساري،بهاءالدين محلاتي، عباسعلي شاهرودي، سيد محمود روحاني‏قمي و كلباسي با صدور اعلاميه‏هايي و نيز در پاسخ به‏استفتائات مردم، برلزوم ملي كردن صنعت نفت و حمايت ازآيت‏الله كاشاني تاكيد كردند. (8) از اين رو، انگيزه اصلي مردم درحمايت از اين نهضت، معتقدات مذهبي آنان بود. اما در صحنه‏سياسي، پس از بركناري ساعد و علي منصور، شاه براي مقابله بابيداري و يكپارچگي مردم، سپهبد رزم‏آرا را كه فردي ديكتاتور وحامي منافع انگلستان بود، به نخست‏وزيري منصوب كرد. او باتلاش فراوان، سعي كرد تا قرارداد الحاقي «گس - گلشائيان‏» را به‏تصويب برساند و در مجلس، صريحا به ملت ايران اهانت كرد و اداره صنعت عظيم نفت، به وسيله ايران را غير ممكن دانست؛ ولي سرانجام، در16اسفند1329توسط خليل طهماسبي، عضوفدائيان اسلام، به‏قتل رسيد و از صحنه سياست‏خارج شد.

با كشته شدن رزم‏آرا اوضاع به‏كلي عوض شد و مردم نيز باهدايت‏آيت‏الله كاشاني وهماهنگي‏بعضي‏ازنمايندگان مجلس، تظاهرات واجتماعاتي در حمايت از ملي شدن صنعت نفت‏ برپاكردند. سرانجام، لايحه ملي شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس به‏تصويب رسيد.

نخست وزيري دكتر مصدق

پس‏از قتل رزم‏آرا، حسين‏اعلاء،وزيردربار وقت،به نخست‏وزيري‏رسيد ولي وي پس از مدت كوتاهي استعفا داد. در اين هنگام، باپيشنهاد جمال‏امامي، سركرده اكثريت مخالف جبهه ملي، دكترمصدق، نخست وزيري را برعهده گرفت.

مساله مهم در اين‏جا اعضاي كابينه دكتر مصدق است كه‏تعدادي از آنها در كابينه قبلي نيز شركت داشتند. در اين ميان،سرلشكر زاهدي،كه لودر كودتاي 28 مرداد ونقشي اساسي وتعيين كننده در آن داشت، به‏عنوان وزير كشور و باقر كاظمي،به‏عنوان وزير امور خارجه كه در يكي از كابينه‏هاي سابق و دردروه رضاخان نيز همين سمت را برعهده داشت، معرفي شدند.

بعدازمعرفي‏كابينه،يكي‏ازنمايندگان مجلس، درجلسه دوازده‏ارديبهشت 1330 چنين‏گفت: «... من‏موافقم بادكترمصدق ولي بااين وزراي فراماسون و قزاق كه در اين كابينه هست مخالفم. ماازدكترمصدق انتظار نداشتيم وزير فراماسون و قزاق بياورد... من باوزير كشوري كه نظامي باشد مخالفم، با ديكتاتوري مخالفم‏» (9)

آيت‏الله‏كاشاني، دست دكترمصدق را درانتخاب‏اعضاء كابينه‏اش،كاملا بازگذاشت وهيچ‏گونه‏توصيه‏اي نيز نكرد. اين مطلب را طي‏اطلاعيه‏اي قبل از معرفي كابينه اعلام نمود. (10) در اين دوره(ارديبهشت 1330 تا مرداد 1331) آيت‏الله‏كاشاني، بارهاحمايت‏خود رااز دولت دكترمصدق اعلام داشت و براي مقابله‏با مشكلات و كارشكني هاي داخلي و خارجي، تظاهرات وسخنراني هايي برپا مي‏شد. با پيام ها و اعلاميه‏هاي آيت‏الله‏كاشاني، نقشه‏ها و توطئه‏هاي عده‏اي كه درصدد ايجاد اختلافات‏مذهبي، بين شيعه و سني و يا با پيشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثي شد؛ حتي وقتي كه‏انگلستان، دولت دكترمصدق را تهديدبه حمله نظامي كرد، ايشان‏با شجاعت، خطاب به خبرنگاران خارجي فرمودند: اگر اين كارصورت گيرد، حكم جهاد مي‏دهم. زماني كه كاركنان صنعت نفت‏با تحريك توده‏اي ها و ديگر توطئه‏گران داخلي و خارجي‏اعتصاب كرده‏بودند، آيت‏الله كاشاني با اعلاميه‏هايي آنها را به‏همكاري و اتحاد دعوت كردند و هنگامي كه دكتر مصدق به‏انتشار اوراق قرضه ملي دست زد، آيت‏الله كاشاني خريد آنها وياري دولت را يك امر واجب شرعي، اعلام كرد. (11)

قيام 30تير و بازگشت دكتر مصدق به قدرت

در شرايط حساس آن دوران، دكتر مصدق، به‏خاطر اختلاف ‏باشاه در مورد تصدي سمت وزارت جنگ، در 25 تير 1331بدون مشورت وحتي اطلاع آيت‏الله كاشاني و ديگر همرزمانش‏استعفاي خود را تسليم شاه كرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راكه فردي مورد اعتماد دربار و ازكهنه‏كاران عالم سياست‏بود، برسركار آورد و او نيز شروع به ارعاب و تهديد مردم كرد. آيت‏الله‏كاشاني مردم را به مبارزه دعوت كرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند ياد كرد كه اگر قوام بركنار نشود، اعلام جهاد مي‏كند وشخصا كفن پوشيده؛ مردم را همراهي خواهدكرد. (12)

در همين زمان، دو بار، دكتر اميني از طرف قوام براي‏پيشنهاداتي درباره معرفي وزاري مورد اعتماد آيت‏الله‏كاشاني به‏منزل ايشان رفت؛ ولي ايشان در جواب او گفتند: با بودن دكترمصدق، هيچ‏كس نمي‏تواند نخست‏وزير باشد. (13)

از طرف ديگر، شاه‏با احساس خطر، حسين علاء، وزير دربار را در 28 تير ماه به منزل آيت‏الله كاشاني فرستاد. ايشان با تندي‏جواب دادند كه به شاه بگوييد: اگر مصدق برسركار برنگردد شخصا به خيابان خواهم‏آمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم كرد. ايشان حتي‏ارسنجاني، معاون سياسي قوام‏السلطنة در آن زمان ووزير كشاورزي در سالهاي 40 و 41، را كه از طرف قوام،پيشنهادانتخاب شش وزير رابه‏ايشان داده‏بود، باتندي رد كردند وضمن نامه‏اي به وزير دربار نوشتند: «اگر تا فردا مصدق بر سركاربرنگردد، شخصا مبارزه را به‏طرف دربار، رهبري خواهم كرد.» (14)

سرانجام، با قيام ملت در 30تير، به رهبري آيت‏الله كاشاني، شاه‏به بركناري قوام تن داده و مصدق با سربلندي، با در اختيار گرفتن‏سمت وزارت دفاع به پست نخست‏وزيري بازگشت.

عملكرد دكتر مصدق و آغاز جدايي ها و اختلافات (مرداد 1331 تا مرداد 1332)

دكتر مصدق پس از بازگشت ‏به‏قدرت، سرلشكر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع، يعني معاون خود، برگزيد.سرلشكر وثوق كسي بود كه چند روز قبل از آن، به عنوان‏فرمانده ژاندارمري، دستور شليك به كفن پوشان قيام 30تير دركاروانسراي سنگي و همچنين كفن پوشان كرمانشاه، همدان وقزوين را صادر كرده‏بود. (او پس از كودتاي 28 مرداد در همين‏مقام‏ابقاءگرديد.) ازجمله كساني كه‏به فرماندهي يكي‏از واحدهاي‏مهم‏انتظامي منصوب گرديد، سرتيپ متين دفتري بود.

او كه در سال 1327 فرماندار نظامي تهران بود؛ شبانه ازطريق بام خانه آيت‏الله كاشاني وارد منزل شده وايشان را باخشونت و اهانت دستگير و تبعيد كرده‏بود. (اين واحد نظامي، بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 قبل از ديگران وفاداري خود را به‏شاه اعلام كرد.) بر طبق اسناد به‏دست آمده از لانه جاسوسي‏انگلستان، يعني از خانه ريچارد سدان، مديرعامل شركت نفت‏ايران و انگليس، وي نقش فعالي در برقراركردن رابطه باانگلستان و جاسوسي براي آنان داشته‏است. (15) او داماد دكترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان، به‏مقام نخست‏وزيري‏رسيد. علي‏رغم اين سوابق، دكتر مصدق او را از اعضاي هيات‏ايراني، به هنگام مسافرت به شوراي امنيت قرار داد و اعتراض‏ساير اعضاي هيات نيز به جايي نرسيد.

از ديگر افرادي كه به‏موجب اسناد خانه سدان، سالها براي‏شركت نفت جاسوسي مي‏كرده‏است وازطرف دكتر مصدق به‏سمت معاون وزارت كارمنصوب شد، دكترشاپوربختيار بود.اين‏انتصابات و انتصاب بعضي ديگر، نظير دكتر اخوي به سمت‏وزارت دارايي و نصرت‏الله اميني به سمت‏شهردار تهران، مورداعتراض‏آيت‏الله‏كاشاني قرارگرفت.ايشان طي نامه‏اي خصوصي، نسبت‏به اين انتصابات كه عملا پايمال كردن خون شهداي قيام‏30تير محسوب مي‏شد اعتراض كردند؛ چرا كه مسببين آن‏حادثه و عاملين كشتار مردم، نه تنها به مجازات نرسيدند بلكه‏بعضي از آنها نظير سرلشكر وثوق، ترفيع درجه يافتند.

در اين ميان، بعضي از اطرافيان غرب زده دكتر مصدق كه باروحانيت ميانه خوشي نداشتند نزد او از وحانيت‏بدگويي ها مي‏كردند. دكتر مصدق نيز در ششم مرداد 1331 نامه تندي به‏آيت‏الله كاشاني نوشت و از ايشان خواست كه از هرگونه دخالت‏در امور سياسي كشور خودداري كنند. (16) واقعيت اين بود كه‏دكتر مصدق پس از روي كار آمدن مجدد، روش جدايي دين ازسياست را كه قوام‏السلطنة نيز برآن تاكيد داشت پيشه خودساخت؛ ولي آيت‏الله كاشاني بارهاگفته‏بودند كه در اسلام، دين‏از سياست جدا نيست: اسلام، با تشكيلات كليسايي فرق دارد و مشاركت روحانيون در سياست‏به‏معناي رسيدگي به‏امورمسلمين است كه خود يك وظيفه مشخص ديني است. (17) دكترمصدق به‏گواه يادداشتهاي سياسي ارسنجاني، معاون سياسي‏قوام و رئيس تبليغات او در حكومت چهار روزه‏اش، كه در سال‏1335 منتشر گرديد، تمام قدرت خود را براي حمايت ازقوام‏السلطنة و استخلاص وي به‏كار برد. او براي لغو قانون‏تعقيب و مجازات قوام‏السلطنة به عنوان مفسد في‏الارض ومصادره اموال او كه در تاريخ 12 مرداد 31 به تصويب مجلس‏رسيده‏بود، قانوني تحت عنوان «اجازه تعقيب قوام‏» به مجلس‏برد كه هدف او اين بود كه قانون قبلي را لغو كند. (18)

دكتر مصدق و رابطه با آمريكا

دكتر مصدق در زمان نخست‏وزيري، قرارداد تاسيس لانه‏جاسوسي آمريكا به‏نام «اداره اصل چهار»، را رسما با آمريكامنعقد كرد و به جاسوسان آمريكا رسما امكان داد كه در تمام‏شؤون مالي و كشاورزي ايران مداخله كنند. و يكي از خانه‏هاي‏بزرگ خويش را در خيابان فلسطين (كاخ سابق) به مبلغ ماهيانه‏3500 تومان به لانه جاسوسي آمريكا اجاره داد. او درنامه خودبه ترومن در5 تيرماه 1330 مي‏نويسد:«...نظربه‏اينكه بين ملتين‏ايران و آمريكا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و ملت‏بزرگ وارجمندآمريكااز طرفداران جدي آزادي و حاكميت ملل شناخته‏شده وفداكاريهاي آن ملت‏نيك نهاد،دردو جنگ اخيربهترين گواه‏اين معني است لازم دانستم كه خاطر آن حضرت را از جريانات‏اخير مستحضر سازم و يقين دارم كه دولتهاي آزاد جهان‏خصوصادولت دوست ماآمريكادراين موضوع مهم‏از معاضدت‏به آمال ملي ايران خودداري نخواهند كرد» (19) اين نامه در حالي‏نوشته مي‏شد كه‏يك ماه قبل‏ازآن،آيت‏الله كاشاني درپيامي،كه دراجتماع مردم، در رابطه با اعتراض به مداخلات بيگانگان دربهارستان تشكيل شده‏بود قرائت گرديد، چنين آورده‏بودند:«...ملت مسلمان ايران اكنون به‏فضل الهي از خواب غفلت‏بيدارشده و به حقوق خود آشنا گرديده، تا اساس استقلال كامل‏سياسي و اقتصادي خود را مستقر نكند، از پاي نخواهد نشست‏وعموما تنفر خود را از مداخلات استقلال شكنانه انگلسيها وآمريكاييهابه سمع عالميان مي‏رساند». (20)

دكتر مصدق در مسافرت خود به آمريكا چهل و دو روز درآن كشور اقامت كرد و پس از بازگشت در قسمتي از گزارش سفرخود چنين گفت: «... در واشنگتن مدت بيست و پنج روز با آقاي‏ژرژمك‏گي، معاون وزارت خارج آمريكا، در تماس بودم. اوبعضي‏روزها دوبار به‏ديدن من مي‏آمد... بنده صاف وپوست‏كنده عرض كنم كه آقاي ژرژمك‏گي با من در اين مدت‏بيست و پنج روز مثل يك برادر صميمي بود...» (21) لازم به ذكراست كه شخص مذكور، مامور شركتهاي نفتي آمريكا بوده‏است‏و روابط حسنه دكتر مصدق با آمريكاييها آن چنان بود كه گاهي‏بين او و لويي‏هندرسن، سفير كبير آمريكا، ملاقاتهاي هفت‏ساعته صورت مي‏گرفت. (22) او با پذيرش و تمديد قرارداد «جم- آلن‏» ارتش ايران را تحت تسلط مستشاران آمريكايي نگه‏داشت و امور اقتصادي ما بيش از پيش در قبضه آنان قرارگرفت. (23) لويي هندرسن، سفير آمريكا در ايران، در گزارش‏فروردين ماه 1331 خود، راجع به وضعيت‏سياسي ايران براي‏مقامات وزارت خارجه و دستگاههاي جاسوسي آمريكامي‏نويسد: «دكتر مصدق چه در مورد قبول شرايط بانك‏بين‏الملل براي حل مساله نفت ايران و چه درباره قرارداد نظامي‏ايران و آمريكا حسن نيت‏به‏خرج داده و با نظرات آمريكاييهاروي موافق داشته‏است، ولي در اين جريانات فقط يك عامل‏مزاحم مداخله كرده كه مانع حل قضيه به‏نفع آمريكا شده‏است واين عامل مزاحم كه مانع تسليم ايران به‏نظرات بانك بين‏الملل وادامه همكاري بين ايران و آمريكا مي‏باشد آيت‏الله كاشاني‏است...» (24) بعد از ترومن، آيزنهاور رئيس جمهور آمريكا شد ودكتر مصدق در قسمتي از نامه خود به او چنين نوشت: «اكنون‏كه در اثر اقدامات ركت‏سابق و دولت انگلستان، ملت ايران دربرابر مشكلات اقتصادي و سياسي بزرگي قرار گرفته‏است كه‏ادامه اين وضع از نظر بين‏الملل نيز ممكن است عواقب خطيري‏داشته‏باشد واگر دراين موقع كمك مؤثر و فوري به اين مملكت‏نشود شايد اقداماتي كه فردا به‏منظور جبران غفلت امروز به‏عمل‏آيد خيلي دير باشد ... ملت ايران اميداوار است كه با مساعدت وهمراهي دولت آمريكا موانعي كه در راه فروش نفت ايران ايجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور براي آن دولت‏مقدور نيست كمكهاي اقتصادي مؤثري بفرمايند تا ايرن بتوانداز ساير منابع خود استفاده نمايد...» (25) اعتماد بيش از حد دكترمصدق به آمريكاييها در حالي كه آنها درصدد تصاحب منابع‏نفتي ايران و گرفتن ماهي از آب گل‏آلود بودند از سياستمداركهنه‏كاري چون مصدق (26) دور از انتظار بود. جاي تعجب است‏كه نخست‏وزيري كه او را به‏صورت قهرمان ملي و رهبر نهضت‏ملي شدن نفت معرفي كردند در مقابل رئيس‏جمهور آمريكا اين‏چنين دست تكدي دراز كند و حكومت‏خود را آن چنان ضعيف‏بشمرد كه تنها راه نجات كشور را كمك آمريكا بداند.

زمينه‏هاي كودتاي 28 مرداد و عوامل شكست نهضت

1- با اينكه دكتر مصدق قبل از رسيدن به مقام‏نخست‏وزيري بارها ضمن نطقهايي در مجلس، مخالفت‏خود رابا واگذاري اختيارات قانونگذاري به يكي از وزرا يا دولت اعلام‏كرده و آن را مخالف قانون اساسي مي‏دانست در تير ماه 1331 ازمجلس تقاضاي اختيارات قانونگذاري به‏مدت شش ماه را نمودكه مجلس، در آن موقع با اين تقاضا موافقت نكرد و او تحت‏عنوان اختلاف با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25تيرماه استعفاء كرد، ولي سرانجام پس از به‏قدرت رسيدن مجدددر 21 مرداد 1331 اين اختيارات را از مجلس گرفت وبراي باردوم در دي ماه همان سال تقاضاي تمديد اين اختيارات را كرد.در آن موقع، آيت‏الله‏كاشاني كه رئيس مجلس شوراي ملي بودندطي نامه‏اي به مجلس لايحه مزبور را ناقض اصول 11، 13، 24،25، 27 قانون اساسي و اصول 7، 27، 28 متمم آن دانسته و به‏شدت با اين امر مخالفت كردند و از اصل تفكيك قوا به‏عنوان‏ضامن بقاي دموكراسي و آزادي ملت دفاع كردند.

2- عدم دستگيري و مجازات مسببين كشتار مردم در 30 تيرماه 1331 و نجات قوام‏السلطنة از اعدام و مصادره اموال، باحمايت دكتر مصدق كه قبلا بدان اشاره شد. اين انتصابات وكوتاهيها در مجازات جنايتكاران، مردم انقلابي را از مجاهدت وجانفشاني در راه نهضت دلسرد مي‏كرد و اعتراض جامعه‏روحانيت‏به‏ويژه آيت‏الله كاشاني را درپي داشت، ولي دكترمصدق به گونه‏اي عمل كرد كه عوامل حزب توده و روزنامه‏هاي‏جيره‏خوار دولت، زشت‏ترين ناسزاها و تهمتها را به آن روحاني‏مجاهد نسبت دهند. به‏عنوان مثال، وقتي كه ايشان در اسفند،1331 با خروج شاه از كشور مخالفت كرد، زيرا آن را توطئه‏حساب شده دربار و عوامل خارجي مي‏دانستند، ايشان را به‏سازش با دربار متهم كردند. لازم به‏ذكر است كه دكتر مصدق باخروج شاه موافق بود و حتي مخارج سفر او را به‏ميزان ده‏هزاردلار تامين كرد. (27)

3- دكتر مصدق با اين كه براي بار دوم، اختيارات ويژه‏قانونگذاري را از مجلس گرفت و با اين كه در دادن اين اختيارات‏به او پنجاه نفر از هشتاد نماينده مجلس آن دوره، راي مثبت‏داده‏بودند و انتخابات اين دوره از مجلس در زمان خود دكترمصدق انجام گرفته‏بود، پس از برگزاري انتخابات، درباره آن‏گفت: «بااين حال، اطمينان كامل دارم كه 80 % از نمايندگاني كه‏به مجلس مي‏روند، نماينده حقيقي ملت‏خواهند بود و جزبه‏صلاح مملكت كاري نمي‏كنند. (28)

باوجود همه اين مسايل، اوبراي از بين بردن مصونيت پارلماني نمايندگان مخالف، در صددانحلال مجلس برآمد؛ زيرا عده‏اي از نمايندگان مجلس در مقابل‏خلافكاريهاي دولت‏سكوت نمي‏كردند و چند نفر از آنان طرح‏استيضاح دولت رامطرح كردند.دكترمصدق مدعي شدكه مجلس‏در كار دولت كارشكني مي‏كند و باعذرهاي گوناگون از حضور درمجلس و جواب، خودداري كرد و سرانجام با رفراندمي عجيب‏و غريب در 12 مرداد 1332 مجلس را منحل كرد.

جالب اين كه كودتاي 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس به‏اجراء درآمد چرا كه ديگر، سنگري به‏نام‏مجلس براي افشاي نقشه‏ها و توطئه‏هاي دشمنان وجود نداشت‏و دست‏شاه و حاميان داخلي و خارجي‏اش براي اجراي نقشه‏كودتا به سركردگي سرلشكر زاهدي باز بود.

بامطالعه حوادث سيزده‏ماهه، بين‏نخست وزيري مجدد دكترمصدق تا كودتاي 28 مرداد، به اين نتيجه مي‏رسيم كه استعمارانگلستان با همكاري ظاهر و پنهان مقامات آمريكايي و دستگاه‏جاسوسي اين كشور، تنها راه غلبه بر نهضت ملي مردم ايران و به‏شكست كشاندن آن را جدا كردن مردم و دولت دكتر مصدق ازروحانيت مبارز، كه پرچمدار مبارزات سياسي - مذهبي آن‏آيت‏الله كاشاني بود، تشخيص داد. از اين رو نقشه‏هاي وسيعي‏براي ايجاد اختلاف و بدبيني در ميان اين دو قشر، به اجراء درآمد و در اين راه از عوامل حزب توده و چپ گرايان تاروشنفكران غرب زده وابسته به‏خود، حداكثر استفاده را بردند.دكتر مصدق نيز به عمق فاجعه‏اي كه بعد از كنار گذاشتن آن‏روحاني مجاهد، پيش خواهد آمد پي نبرد و همواره فكر مي‏كردكه دولت او براي هميشه، حمايت توده‏هاي مردمي را با آن‏اتحاد و همبستگي سي‏تير 1331 به‏دنبال خود دارد. وقتي كه‏آيت‏الله كاشاني مقدمات كودتا را مشاهده كرد و توطئه دربار به‏سركردگي سرلشكر زاهدي و هماهنگي آمريكا و انگليس باهدايت ژنرال «شوراتسكف‏» (عامل سيا در تهران) و «هندرسن‏»سفير كبير آمريكا و ديگر عوامل مزدور داخلي را جهت‏سرنگوني دكتر مصدق محرز ديد، يك روز قبل از كودتا با لحن‏تلخ و شكوه‏آميزي كه از خاطر رنجيده‏اش حكايت مي‏كردحتمي بودن وقوع كودتا را طي نامه‏اي به‏وي اطلاع داد. درقسمتي از اين نامه آمده‏است:

«...صلاح دين وملت‏براي‏اين خادم اسلام بالاترازاحساسات‏شخصي است و علي‏رغم غرض ورزيها وبوق وكرناي تبليغات‏شما، خودتان بهتر از هركس مي‏دانيد كه هم و غمم در نگهداري‏دولت جنابعالي است كه خودتان به بقاي آن مايل نيستيد. ازتجربيات روي‏كارآمدن قوام ولجبازي‏هاي‏اخير،برمن مسلم‏است‏كه مي‏خواهيد مانند سي‏ام تير كذايي يك بار ديگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه برويد». زاهدي را كه من با زحمت در مجلس‏تحت نظروقابل‏كنترل‏نگاه داشته‏بودم‏بالطايف‏الحيل‏خارج كرديدوحالا همان طوركه واضح بوده،در صددبه‏اصطلاح، كودتاست.

اگر نقشه شما نيست كه مانند سي‏ام تير عقب نشيني كنيد و به ظاهر قهرمان زمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيح‏نيست كه همان طور كه در آخرين ملاقاتم به شما گفتم و به‏هندرسن هم گوشزد كردم كه آمريكا ما را در گرفتن نفت ازانگليس ها كمك كرد و حالا به‏صورت ملي و دنياپسندي‏مي‏خواهد به دست جنابعالي اين ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با ديپلماسي نمي‏خواهيد كنار برويد اين نامه من سندي درتاريخ ملت ايران خواهد بود كه من شما را با وجود همه بدي هاي‏خصوصي‏تان نسبت‏به خودم ‏از وقوع حتمي يك كودتا به وسيله‏زاهدي كه مطابق با نقشه خود شماست آگاه كردم كه فردا جاي‏هيچ گونه عذر موجهي نباشد».

متاسفانه دكترمصدق‏به‏جاي‏اقدامات فوري و پيشگيرانه جواب‏زير را خدمت آيت‏الله‏كاشاني ارسال كرد: «27 مرداد، مرقومه‏حضرت آقا به وسيله آقاحسن آقاسالمي زيارت شد، اينجانب‏مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم والسلام. (29)

با توجه به جواب دكتر مصدق، به اين نكته پي مي‏بريم كه‏يكي از عوامل ديگري كه در شكست نهضت ملي مؤثر بود،سياست مماشات و سازش در مقابل توطئه‏گران بود. به عنوان‏مثال، سرلشكر زاهدي دو نوبت (يكي در شهريور 1331 وديگري در اوايل اسفند 1331) به‏اتهام شركت در طرح كودتاعليه دولت مصدق وكمك به ايل‏بختياري براي شورش، دستگير (30) ولي هر بار با وساطت دربار آزاد شده‏بود. اين‏سياست‏به حدي در سرنگوني دولت او مؤثر بود كه حتي يكي‏از شيفتگان دكتر مصدق نسبت‏به او انتقاد كرده و مي‏نويسد:

باوجود اين‏كه دكتر مصدق از فعاليت پشت پرده اطلاع كافي‏داشت ... با پيروي از سياست هميشگي خود كه مبني بر عدم‏قاطعيت و مماشات بود، حتي پس از شروع كودتا، تا عمق‏حادثه را درك نكرد حاضر نشد كه حتي بنابر درخواست و اصراربعضي از ياران صديقش با اعلام راديويي از مردم استمدادبطلبد. (31) از اين رو مي‏بينيم، كه در سي‏ام تير با اين‏كه شاه بر سرقدرت و دكتر مصدق بركنار شده‏بود، اما وحدت و يكپارچگي‏مردم با هدايت روحانيت، شاه را به زانو درآورد و مصدق به‏قدرت بازگشت ولي در 28 مرداد با اين كه شاه فراري بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود، كودتا به‏وقوع‏پيوست‏بعد از وقوع كودتا و روي كار آمدن سرلشكر زاهدي، وقتي كه دولت مذاكره را با دولت انگلستان آغاز كرد.

آيت‏الله‏كاشاني به مبارزه با حكومت‏برخاسته و نسبت‏به وضع اختناق‏آميز آن روز و بي اعتباري مصوبات مجلس هيجدهم وقراردادهاي نفت‏باكنسرسيوم، به سازمان ملل نامه‏اي نوشتند. دراعلاميه‏اي كه در رابطه با عقد قرارداد با كنسرسيوم صادر كردندصريحا به سياستهاي آمريكا و همكاري و تجديد رابطه بادولت انگلستان حمله كردند. (32) بنابراين مي‏بينيم كه مبارزات‏ايشان حتي پس از كودتاي 28 مرداد عليه دولت زاهدي ومذاكرات او با آمريكا و انگلستان جهت عقد قراردادهاي نفتي ومحوآثارنهضت ملي كردن نفت ادامه داشت. سخنگوي دولت‏زاهدي ازايشان به عنوان شخص مجهول الهويه‏اي كه مي‏خواهدجنجال راه‏بيندازد ونظم‏رابرهم زند نام‏ برد وبانقشه حساب‏شده‏اي‏فرزندجوانش، سيدمصطفي رامسموم كرد. سپس‏با دستگيري وزنداني كردن‏آن عالم مجاهد،ايشان راتاآستانه اعدام پيش بردند واگرايستادگي جامعه روحانيت،به ويژه‏آيت‏الله العظمي‏بروجردي، قدس‏سره، نبودازآن مهلكه،نجات‏نمي‏يافتند. (33)

البته دربار شاه در هرزمان سعي مي‏كرداز وجهه علماي دين ‏و مراجع و روحانيون مورد اعتماد و علاقه مردم به‏نفع خوداستفاده كرده و يا حداقل، حيثيت آنها را لكه‏دار كند. به همين‏دليل مي‏بينيم كه بعد از كودتاي 28 مرداد، سرلشكر زاهدي‏بدون اطلاع قبلي وبه‏طورناگهاني به منزل آيت‏الله‏كاشاني رفته وسوگند ياد كرد كه راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آيت‏الله كاشاني از او خواستند كه براي اثبات صداقت‏خود، دستورآزادي افراد دستگير شده را صادر كند و مطبوعات نيز آزاد باشند.و... ولي‏به محض مخالفت واثبات سرسپردگي زاهدي به آمريكاو انگلستان، ايشان مخالفت و مبارزه خود را با دولت او شروع‏كردند و شاه در آخرين لحظات عمر ايشان براي بدنام كردن آن‏عالم مجاهد، بدون اطلاع قبلي، به عنوان عيادت به منزل ايشان‏آمد، ولي ايشان از او روي گردانده و با او صحبتي نكردند. (34)

نتيجه‏گيري «درسها و عبرتها»

از آنجا كه يكي از نيرنگهاي قديمي استعمار، در مقابله بانهضت هاي انقلابي و مردمي، اين است كه وقتي متوجه شود كه‏ديگر نمي‏تواند رو در روي ملت‏بايستد و ديگر كاري از دست‏عوامل مزدور وشناخته شده داخلي ساخته‏نيست،عوامل‏خود رادرصفوف انقلابيون، به عنوان چهره‏هاي ملي و دلسوز محرومين‏جازده‏تا رفته رفته‏انقلاب را ازدورن تهي كرده و به سوي اهداف وخواسته‏هاي خود بكشاند. از اين رو، وقتي كه پيروزي انقلاب‏شكوهمند اسلامي‏ايران درسال 57 نزديك بود استعمار غرب به‏سركردگي آمريكا در صدد علم كردن و جازدن چهره‏هايي از اين‏قبيل برآمد. به عنوان مثال، براي جلوگيري از پيروزي انقلاب ونگه‏داشتن شاه بر سرقدرت، شاهپوربختيار رابه‏عنوان يك چهره‏ملي، مبارز ودلسوز ملت‏بر سر كار آوردند، در حالي كه او از زمان دكتر مصدق و قبل از آن براي شركت‏سابق نفت جاسوسي‏مي‏كرده‏است و اسناد آن در سال 1330 از خانه ريچارد سدان كه‏در آن زمان، لانه جاسوسي انگلستان نام گرفت، كشف شده‏بود. او كسي بود كه قبل از روي كار آمدن و زماني كه هنوز عضو جبهه ملي بود خطاب به سپهبد مقدم، رئيس ساواك چنين‏مي‏گويد: «خميني پيش افتاده است و فعلا كاري نمي‏شود كرد، ما براي اين كه بتوانيم رهبري جنبش را از اختيار او خارج كنيم‏ بايد منتظر فرصت و زمان باشيم، اما تا آن موعد نرسيده ما بايدحتي‏المقدور، دوش به دوش خميني حركت كنيم و پس از آن درفرصت مناسب او را كنار زنيم و خود ما آن توانايي را پيدا كنيم كه‏مستقلا عمل كنيم. اين خواست همه ماست.» (35)

و هم از اين روست كه مي‏بينيم رهبر كبير انقلاب و بنيانگذارجمهوري اسلامي حضرت امام خميني(قدس‏سره) بارها در طي‏دوران حياتشان، درباره عوامل پيروزي انقلاب اسلامي ايران‏صحبت فرمودند كه در يكي از آن سخنان، عامل مهم پيروزي‏انقلاب اسلامي و تداوم آن را اسلامي بودن نهضت و فداكاري وجانفشاني براي مكتب ذكر كردند و عامل شكست و ناتمام‏ماندن نهضت ملي شدن نفت در دوران دكتر مصدق را تكيه برملي‏گرايي بيان فرمودند. (36) ايشان بارها ملي گرايي را نكوهش‏كرده و مي‏فرمودند: ما اسلام را مي‏خواهيم و از ملي‏گرايي سيلي‏خورده‏ايم و... ماچقدر سيلي از اين مليت‏خورديم، مانمي‏توانيم تحمل كنيم به اين كه هر كس، هر جوري دلش‏مي‏خواهد، خير، من دلم مي‏خواهد كه حالا دمكرات باشد، من‏دلم مي‏خواهد كه ملي باشد، من دلم مي‏خواهد كه ملي واسلامي باشد» ما از اينها ضربه ديده‏ايم، ما اسلام را مي‏خواهيم‏غير اسلام را نمي‏خواهيم ... (37) از عوامل مهم شكست نهضت‏ملي، در آن عصر اين است كه هيچ يك از رجال سياسي ومذهبي، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه كه عامل فسادو توطئه و وابستگي كشور به اجانب بود نكرد. شايد بتوان دراين‏باره چنين گفت كه آنان يا آن ديد وسيع سياسي و گسترده رانداشتند و يا شرايط اجتماعي را مناسب براي چنين اقدامي‏نمي‏ديدند. در اين زمينه رهبر كبيرانقلاب امام خميني(قدس‏سره) در قسمتي از سخنان خود، در باره دوران نهضت ملي‏شدن‏نفت فرمودند: «... قدرت دست دكتر مصدق آمد ليكن اشتباهات‏هم داشت، او براي مملكت مي‏خواست‏خدمت كند لكن اشتباه‏هم داشت‏يكي از اشتباهات او اين بود كه آنوقتي كه قدرت‏دستش آمد اين را (شاه) خفه‏اش نكرد كه تمام كند قضيه را. اين‏براي او كاري نداشت‏بلكه ارتش دست او بود همه قدرتها دست‏او بود و اين همه اين ارزش را نداشت. آن وقت اين طور نبود كه‏آدم قدرتمندي باشد، مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود لكن‏غفلت‏شد و غفلت ديگر اين كه مجلس را ايشان منحل كرد... (38)

منبع:

معرفت


1- شهيد سيد حسن‏آيت، چهره حقيقي مصدق‏السلطنة،به نقل‏از: حيات يحيي،ج 4، (قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1363)، ص 343 و 328

2 و 3- همان، ص 43 و 192-200

4- گروهي از هواداران نهضت اسلامي ايران واروپا، روحانيت واسرار فاش نشده ازنهضت ملي شدن صنعت نفت، (قم:دارالفكر،1358)،ص 72

5- خواندنيها، شماره 37، تيرماه، 1328

6- روزنامه اطلاعات، 21 خردادماه، 1329

7- روحانيت واسرار فاش‏نشده، پيشين، ص 80

8- روزنامه‏اطلاعات،17 و23 و24 و26 و27؛اسفند 1329؛9فروردين 1330

9- مذاكرات مجلس، جلسه 143 روز يكشنبه 22 ارديبشهت 1330

10 و11 و12- روحانيت واسرار فاش نشده،پيشين،ص 21-25 و122

13 و 14 و 15 و16- سيدحسن آيت، پيشين، ص 284،ص 283 و ص 64

17- روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330

18 و 19- شهيد سيد حسن آيت، پيشين، ص 67 و 79 و 80

20- روحانيت واسرار فاش نشده، پيشين، ص 124

21 و22 و23 و24- شهيد سيد حسن آيت، پيشين، ص 69 و 70

25 و26- مهدي بهار، ميراث خواراستعمار،(تهران:اميركبير،1357)، ص‏2764- روزنامه اطلاعات،19اسفند 1331 و13 و23اسفند 1331

28 و 29- سيدحسن آيت، پيشين، ص 81 و 215

30- روحانيت واسرار فاش‏نشده،پيشين، ص 220؛ ص 187 و ص 40-51

31و32- جامي،گذشته چراغ راه‏آينده‏است،(تهران:ققنوس،1362)، ص‏658 و689

33 و34 و35- روحانيت واسرار فاش نشده،پيشين، ص 187 وص 40-51

36- امام خميني(ره)،17/آبان/1372،صداي جمهوري اسلامي‏ايران.

37 و38-امام خميني(ره)، صحيفه نور، ج 12، (تهران: وزارت ارشاد اسلامي، 1361)، ص 256؛ ج 3، ص‏36

كليدواژه ها: نهضت ملي شدن صنعت نفت/ تاريخ ايران/ مصدق، محمد/ 29 اسفند 1329/ كودتاي 28 مرداد/ ايران و آمريكا/

مروري برحوادث پنجاه ساله قبل‏از نهضت ملي‏شدن‏نفت

/ 1