تشیع در آذربایجان، مبنای وحدت ملی ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تشیع در آذربایجان، مبنای وحدت ملی ایران - نسخه متنی

محمد رضایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تشيع در آذربايجان مبناي وحدت ملي ايران

پژوهشگر: محمد رضايي

چکيده:

در مورد گسترش تشيع در آذربايجان بايستي رواج تدريجي آن را از نظر دور نداشت، لذا سه دوره مجزا را مي توان در اين روند مشاهده نمود. دوره اول از ورود اسلام تا سقوط عباسيان، دورة دوم از انتخاب آذربايجان به مركز حكومت ايلخانان تا رسميت تشيع، دوره سوم از رسميت تشيع تا عصر حاضر. هر كدام از اين سه دوره ويژگيهاي خاصي دارند كه در محل خود مورد بررسي قرار خواهند گرفت، البته در اين پژوهش به اختصار به دو دوره اول پرداخته خواهد شد.

مقدّمه:

شايد بارها از خود پرسيده باشيد كه تشيع چگونه وارد آذربايجان شد، گسترش يافت و سپس شكل رسمي به خود گرفت؟ و نيز چگونه مردمي به ظاهر سني مذهب بدون هيچ درگيري و مقاومت جدي، تشيع را پذيرفته و به پرچمدار و مروج آن در ايران تبديل شده اند؟ و آيا در رشد و گسترش آن جبر و تحميل در كار بوده است؟ بررسي تاريخ نشان مي دهد، از زمان ورود اسلام تا رسميت تشيع، مذهب اهل بيت در آذربايجان امري ناشناخته نبوده است و در اكثر دوره ها به اشكال مختلف در آن حضور داشته است. در مورد گسترش تشيع در آذربايجان بايستي رواج تدريجي آن را از نظر دور نداشت، لذا سه دوره مجزا را مي توان در اين روند مشاهده نمود. دوره اول از ورود اسلام تا سقوط عباسيان، دورة دوم از انتخاب آذربايجان به مركز حكومت ايلخانان تا رسميت تشيع، دوره سوم از رسميت تشيع تا عصر حاضر. هر كدام از اين سه دوره ويژگيهاي خاصي دارند كه در محل خود مورد بررسي قرار خواهند گرفت، البته در اين پژوهش به اختصار به دو دوره اول پرداخته خواهد شد.

تشيع به عنوان مهمترين جريان مذهبي- سياسي ادوار اوليه، چيزي جداي از اسلام، آنگونه كه برخي آن را زاييده افكار ايرانيان مي دانند، نيست. تشيع از همان ابتداي گسترش اسلام، همراه فاتحان وارد سرزمين هاي نوگشوده گرديد و به صورتهاي گوناگون، رشد نمود و بر ادوار بعد تأثير نهاد.

در اين پژوهش سعي شده است با استفاده از مدارك و شواهد تاريخي روند رشد و گسترش تشيع در آذربايجان و تأثير آن بر كل ايران مورد بررسي قرار گيرد و زواياي تاريك آن تا حدي روشن گردد.

آذربايجان به عنوان مهمترين بخش ايران از دير باز نقش غير قابل انكاري در اكثر تحولات اين كشور داشته و در بسياري از وقايع و حوادث تأثيرگذار نهايي بوده است.

يكي از اين وقايع مهم، رسميت تشيع در سال 907 هجري بود كه از تبريز آغاز و سپس در تمام آذربايجان و ايران گسترش يافت. رسميت تشيع توسط شاه اسماعيل اول و تصرف ساير سرزمين هاي ايراني، وحدت دوبارة آن را در پي داشت كه تا امروز ادامه دارد و تشيع يكي از مهمترين عوامل اتحاد مردم به شمار مي رود، كه آذربايجانيها پرچمدار رسميت و گسترش آن بوده اند و چه در گذشته و چه در زمان حال در راه رشد و پيشرفت آن از هيچ كوشش و جانبازي دريغ نكرده اند.

فتوحات، مهاجرتها و ورود عقايد نو:

با آغاز فتوحات مسلمين و بر چيده شدن قدرت امپراطوري ساساني در پي پيروزي نهاوند، در سال 21 هجري، راه نفوذ مسلمين به مناطق مختلف ايران باز شد. در مورد تاريخ فتح آذربايجان اختلافاتي در منابع موجود مشاهده مي شود، ولي آنچه مسلّم است حضور مسلمين در آذربايجان بعد از جنگ نهاوند روي داده است. مغيرة ابن شعبه كه والي كوفه بود، حذيفة بن يعمان را مأمور گشودن آذربايجان نمود. چگونگي فتوح آذربايجان را مي توان از منابع متقدم بدست آورد.

همزمان با آغاز فتوحات مسلمين، بهرام بن فرخ زاد از خاندان معروف فرخ زاد، مرزبان آذربايجان بود. در پي چند نبرد قواي مرزبان از مسلمين شكست خورد ولي با وساطت يكي از بزرگان محلي بنام اسفنديار كه در اسارت مسلمين بود بين طرفين صلح برقرار شد. يكي از مفاد اين صلح پرداخت هشتصد و به قولي صد هزار درهم به فاتحان بود، در مقابل ايشان از قتل و غارت و اسير نمودن ساكنان محل خودداري كردند. مفاد اين صلح نامه را طبري در تاريخ خود ضبط نموده است.

در اين فتوحات برخي از صحابه شيعه نيز حضور داشتند، لذا در آشنايي ابتدايي مردم آذربايجان با خاندان نبوت نبايد از نقش اين عده غافل شد. برخي از ياران پيامبر از همان ابتداء اسلام جزء شيعيان علي (ع) بودند. ايشان بعد از جريان غدير خم و رحلت پيامبر بر همراهي خود با علي (ع) تأكيد نمودند. اين عده كه به شيعيان علي معروف شده اند به عنوان اولين گروه و پيشگام در تشيع به شمار مي روند، در ميان اين عده كساني مانند ابوذر غفاري، سلمان فارسي، عمار ياسر را مي توان نام برد. حضور برخي از ايشان هر چند كوتاه مدت اولين آشنايي مردم محل را با اسلام راستين كه اهل بيت مروج آن بودند، سبب شد و تشيع به همراه اين فاتحان وارد سرزمين هاي نوگشوده گرديد. از برخي اخبار موجود چنين به نظر مي رسد كه عده اي از صحابه با گرايشات شيعي در فتح آذربايجان حضور داشتند كه اولين پيام آوران مذهب اهل بيت (ع) به آذربايجان به شمار مي روند. از جمله اين صحابه سلمان فارسي را مي توان نام برد، كه به عنوان راهنماي سپاه مسلمين در آذربايجان حضور يافت. همچنين گويا عمار ياسر در زمان خليفه دوم مدتي والي آذربايجان بوده است. غير از ايشان افراد ديگري مانند مسلم ابن عوسجه كه جزو شهداء كربلا مي باشد در اين فتوحات شركت داشته است. حضور اين افراد كه به عنوان پيشروان تشيع شناخته مي شوند يكي از عوامل ابتدايي آشنايي مردم محل با خاندان رسول الله (ص) بود.

عامل ديگر در آشنايي مردم با تشيع حضور فاتحان در سرزمين هاي مفتوحه بود كه آذربايجان نيز از اين امر مستثني نبود. با توجه به حساسيت موقعيت آذربايجان و برخي مقاومتها، لازم بود تا پيوسته سربازان مسلمان در آن حضور يابند. بنا به نوشته طبري و بلاذري اهل كوفه مأمور حفاظت آذربايجان بودند و پيوسته شش هزار نفر از قبايل عرب ساكن كوفه در آذربايجان حضور داشتند. با گذشت زمان و فروكش نمودن دامنه فتوحات اندك اندك مهاجرتها آغاز شد، اين مهاجرتها از دلايل اصلي نفوذ اسلام در سرزمين هاي نوگشوده است. اعراب از جزيرة العرب و عراق راهي اين مناطق شدند. بلاذري از حسين بن عمر و او نيز از واقدي روايت مي كند كه «تازيان در آذربايجان فرود آمدند، عشيره اي عرب از كوفه و بصره و شام بدان جا روي آوردند، هر قوم بر هر چه توانست مسلط گرديد».

به هر حال در همان قرن اول و دوم شمار اين مهاجرين به ايران بسيار زياد بوده است، مخصوصاً در عصر اموي و عباسي با سخت گيريهايي كه نسبت به مخالفان و مخصوصاً شيعيان شد، مخالفان سياسي و عقيدتي نيز مناطق مختلف ايران بخصوص آذربايجان را مكان مناسبي براي خود يافتند، زيرا از لحاظ جغرافيايي ويژگي خاصي داشت كه امكان اختفاء را فراهم مي ساخت. حضور اين مهاجران كه عقايد خود را در ميان مردم مناطق مختلف رواج مي دادند به نوبه خود در آشنايي ساكنان محلي با تشيع بي تأثير نبوده است.

مهمترين گروه مهاجر به ايران و آذربايجان علويان بودند. از برخي منابع تاريخي چنين بر مي آيد كه اولين حضور خاندان علي (ع) در آذربايجان به عصر فتوحات باز مي گردد. عون بن علي و زيد بن علي اولين علوياني بودند كه در آذربايجان حضور يافتند ولي ايشان در جريان فتوحات به شهادت رسيدند. امروز در محل قله كوه عون بن علي كه تبريزيان بدان عين آلي مي گويند چند مزار وجود دارد كه منتسب به ايشان مي باشد.

حضور امام رضا (ع) در ايران به حضور علويان در مناطق مختلف ايران شتاب بيشتري داد، اما شهادت آن حضرت موجب تعقيب علويان و شهادت عده اي و متواري شدن برخي ديگر شد. در زمان متوكل (232 - 247ه( و تعقيب شيعيان و علويان اين مهاجرتها تسريع شد و دسته اي از ايشان راه آذربايجان را در پيش گرفتند. حضور اين عده خود به خود آشنايي هر چه بيشتر مردم با اين خاندان و رواج بيشتر عقايد شيعي را به دنبال داشت. از مندرجات كتاب منتقلة الطالبيه، كه در قرن پنجم هجري پيرامون مهاجرت سادات تحرير شده است اخبار اندكي از اين مهاجران مي توان بدست آورد.

حكومتهاي شيعه مذهب و آذربايجان:

يكي از دلايل رشد و گسترش تشيع در آذربايجان توجه برخي حكومتهاي متمايل به تشيع مي باشد لذا نمي توان به نقش اين حكومتها بي توجه بود.

برخي حكومتها با تمايلات شيعيانه مانند آل بويه، حمدانيان، علويان طبرستان، آل مسافر و حتي خاندان بني دولف را در اين روند نمي توان بي تأثير دانست. برخي از اين سلاله ها در تحولات سياسي آذربايجان حائز اهميت بوده اند.

آل بويه كه خلفاي عباسي را دست نشاندة خود نموده بودند از جمله اين حكومتها مي باشد. در اين دوره با ورود شيعيان امامي به مناصب دولتي، افق تازه اي به روي ايشان گشوده شد و تشيع بي آنكه رسميت يابد مذهب بسياري از دولت مردان و طبقات متمايز جامعه شد. در عصر ايشان فقهايي مانند شيخ صدوق و شيخ مفيد عامل تحكيم فقه شيعه شدند.

آل بويه به عنوان قدرت مسلط در غرب ايران نقش مهمي را در تحولات سياسي آذربايجان ايفا نمودند. در كشمكش هاي بين آل بويه و خاندان هاي محلي حضور عناصر ديلمي كه تمايلات شيعيانه مانند زيدي- اسماعيلي و حتي دوازده امامي داشتند، عامل رواج تشيع گرديد.

اين كشمكش ها در ورود افكار شيعي به منطقه اهميت خاصي دارد. حضور افرادي چون ابن عميد و بسياري از سپاهيان ديلمي در اين زمان، و نيز ايجاد شعبه اي از حكومت ديلميان بنام مظفريه يا آل مظفر در آذربايجان عاملي براي رشد عقايد شيعيانه شد.

به غير از ديالمه و آل بويه حمدانيان موصل را كه داراي تمايلات شيعيانه بودند، نمي توان در اين امر ناديده انگاشت. حمدانيان به عنوان مرزداران امپراطوري اسلامي در مقابل بيزانس از اهميت ويژه اي در تاريخ برخوردارند.

قاضي نور الله شوشتري، ناصرالدوله را شيعي دانسته و شيخ مفيد رساله اي در مبحث امامت بنام ناصرالدوله نوشته است. مورخين سني مانند ابن كثير، ايشان را رافضي و دوستدار شيعيان دانسته است. به علت نزديكي جغرافيايي پيوند هاي زيادي بين دو منطقه به وجود آمد و حمدانيان مدتي بر آذربايجان و شهر مراغه مسلط شدند.

بعد از بني ساج آل مسافر نفوذي در آذربايجان به هم رسانيدند. در همين دوره اسماعيليه توسط آل مسافر كه به سالاريان و كنگريان نيز معروفند مدتي در آذربايجان رواج يافت و داراي مقبوليت گرديد. ابوحاتم رازي كه از داعيان اسماعيلي در شهر ري بود با اعزام مبلغاني به آذربايجان مذهب خود را در اين ناحيه ترويج نمود.

در پيروزي آل مسافر و تسلط ايشان ابوالقاسم علي ابن جعفر وزير ديسم نقش خاصي را دارا بود و زمينه حضور ايشان را آماده نمود. ابوالقاسم كه از بوميان منطقه و پيرو مذهب باطني بود به مرزبان کمک کردتابه راحتي آذربايجان را تصرف نمايد. با حمايت اين فرمانرواي اسماعيلي فعاليت داعيان و مبلغان اسماعيلي در آذربايجان گسترش بيشتري يافت، چنان كه ابن حوقل شمار اسماعيليه را در آذربايجان قابل توجه دانسته است. وي در سفرنامه خود مي نويسد: « گروهي از آنان اكنون داراي مذهب اهل حديث و قائل به حشو اند و بيشتر ايشان از باطنيه بقليه هستند».

همراهي فرمانروا و وزيرش در نشر مذهب اسماعيلي موجب رونق مذهب اسماعيلي در آذربايجان گرديد و هسودان از حكام ديگر آذربايجان نيز پيرو مذهب اسماعيلي بوده است، اين امر از سكه هاي بجا مانده از اوايل حكومت وي استنباط مي شود.

با توجه به مطالب فوق مي توان معتقد بود كه آذربايجان قبل از استقرار ايلخانان حضور تشيع به اشكال مختلف را درك نموده است، كه زمينه ساز گسترش آن بعد از سقوط بغداد بوده است.

شيعيان و حكومت ايلخانان:

با شروع دور دوم يورش هاي مغول هلاكو در سال 656 ه با قتل آخرين خليفه عباسي طومار خلافت را در هم پيچيد. سقوط بغداد نه تنها بر عالم اسلام بلكه بر آذربايجان تأثير فراواني نهاد. سقوط عباسيان از دامنه نفوذ مذاهب سنت به عنوان مذهب رسمي كاست و گروههاي مختلف آزادانه توانستند افكار خود را گسترش دهند، همچنين اين امر حساسيت مذهبي را تا حدود زيادي از بين برد، كه ناشي از رشد گرايشات شيعي در اواخر عصر عباسي نيز بوده است. حملات مغول اگر چه ويرانيها و مشكلات بسياري به وجود آورد ولي حذف خلفاي عباسي از صحنه سياسي- مذهبي دنياي اسلام پي آمد مثبت آن بود. سقوط ايشان جريانهاي فكري- مذهبي زيادي را در پي داشت كه گاه در كسوت تصوف و گاه نيز بصورت تشيع مجال ظهور مي يافت، «شيعيان در فضاي جديد، از نبودن خلافت عباسي خوشحال به نظر مي رسيدند، چرا كه آزادي بيشتري براي فعاليتهاي مذهبي خود داشتند. با اين حال اين بدان معنا نبود كه از سلطه مغولان راضي اند».

با استقرار حكومت ايلخانان در ايران، آذربايجان به عنوان مقر حكومت ايشان انتخاب شد و تا ظهور دولت صفوي شهرهاي مراغه و تبريز به مركز اداري و سياسي ايران تبديل شد. اين دوره اوج شكوفايي آذربايجان در همه زمينه ها بود و چندين سده اين رونق ادامه يافت. دورة ايلخاني از اعصار درخشان در پيشرفت تشيع در آذربايجان و ايران به شمار مي رود و به جرأت مي توان گفت؛ به سنگ بناي رسميت تشيع در اين دوره نهاده شده است.« در شرايط تازه، شيعيان از آزادي عمل و انديشه بيشتري بهره مند بودند، چرا كه مغولان از اساس، اعتقادي به سخت گيري مذهبي نداشتند به همين دليل شمار شيعيان بسيار فراوان شد» در اين دوره مذاهب سنت براي نخستين بار از كلية جنبه هاي قدرت سياسي محروم شدند كه امتيازي براي شيعيان به شمار مي رفت و ايشان تمايل به همكاري با حكام جديد را بيشتر از ساير فرق نشان داده و بسياري از بزرگان شيعي وارد دستگاه ديواني مغول شدند و به ترويج عقايد خود در ميان قوم غالب و عموم مردم پرداختند.

ايلخانان مسلمان و تشيع:

با پذيرش اسلام از سوي برخي امراي مغول مقدمات پذيرش اسلام از سوي ايلخانان فراهم شد. گر چه اولين ايلخانان مسلمان يعني احمد تكودار، قرباني دسيسة امراي قدرت طلب شد، ولي تشرف محمود غازان به اسلام چهره حكومت ايلخاني را تغيير داد و بدان هويتي ايراني اسلامي بخشيد. حكومت وي زمينه « برخورد طبيعي آراء و عقايد مذهبي و ظهور تمايلات نهفته و سركوفته ايرانيان و رشد آزادانه گرايشهاي علوي و شيعي» را در پي داشت.

در اين دوره شاهد رشد بيشتر تشيع در آذربايجان مي باشيم، غازان مي كوشيد تا حسن نيت خود را به طرق مختلف ثابت كند لذا «تمايل نماياني نسبت به شيعه و اصول عقايد آن بروز مي داد» و بارها به زيارت مزارات مقدس ائمه (ع( در عراق، مانند كربلا و نجف، رفته و نذوراتي براي ايشان اهدا نموده است.

در اين دوره احترام به سادات گسترش بيشتري يافت لذا دولت ايلخاني اقدام به ساخت دارالسياده براي ايشان نمود و سادات را از پرداخت ماليات معاف نمود. در گرايش غازان به تشيع علاوه بر ملاحظات سياسي و فردي برخي علما و اطرافيان وي نقش خاصي بر عهده داشتند، از جمله طرمطاز را مي توان نام برد كه از نزديكان ايلخانان به شمار مي رفت. حافظ ابرو در اين مورد مي نويسد: « غازان را ميلي تمام بدان طايفه بودي اما هرگز از غايت كنايت اظهار نكردي و رعايت مصحلت عام فرمودي و كسي را زهره آنكه اظهار كند نبودي».

در اين دوره اسامي ائمه در سكه ها ضرب شده كه نشان دهنده اهميت و رونق تشيع در اين دوره است. افكار شيعيانه در اواخر عهد غازان چنان گسترش يافته بود كه پير يعقوب باغستاني در لباس مجتهدان شيعه به نفع الا فرنگ يكي از شاهزادگان شورشي مغول تبليغ مي نمود.

حكومت الجاتيو نويد بخش دوره اي جديد در حيات تشيع بود كه مي رفت تشيع را به مذهب رسمي كشور تبديل نمايد. اگر چه اخبار متناقضي پيرامون پذيرش تشيع توسط وي در منابع موجود است ولي اين امر ريشه در تحولات عصر حكومت غازان داشت.

بنا به تسريح منابع طرمطاز كه بر مذهب تشيع بود الجاتيو را ترغيب به پذيرش تشيع نمود. در همين زمان سيد تاج الدين آوجي با برخي علماي شيعه در سلطانيه به حضور وي رسيده و ايلخان را به پذيرش تشيع تشويق نمود. بعد از پذيرش تشيع از جانب وي به نام ائمه شيعه (ع) خطبه خوانده شد ولي هيچ اجبار و جبري براي پذيرش عامه مردم اعمال نشد.

در اين زمان جمال الدين بن مطهر (علامه حلي) در دربار حضور يافت و به مناظره با علماي مذاهب ديگر پرداخت و حقانيت مذهب اهل بيت را اثبات نمود. پيرامون پذيرش تشيع از جانب الجاتيو نبايد از نقش علمايي مانند خواجه اصيل الدين طوسي و سيد تاج الدين آوجي و برخي درباريان غافل شد. وي «با پذيرش مذهب تشيع در سال 709 ه احترام خود را نسبت به اين مذهب كه در سراسر ايران در حال پيشرفت بود نشان داد» با اين اقدام موقعيت شيعيان در آذربايجان مقر حكومت ايلخانان بيش از پيش تثبيت شد و شيعيان با آسودگي بيشتري به امور مذهبي خود پرداختند.

تشيع آذربايجان در عصر آل جلاير و تيموريان:

با كم رنگ شدن حاكميت مغول امراي سپاه در گوشه و كنار قدرتي به هم زده قلمروي براي خود ايجاد كردند. شيخ حسن بزرگ از نوادگان ايلكا نويان از سرداران هلاكو، يكي از اين سرداران بود كه سلسله آل جلاير را تأسيس نمود. ايشان تا زمان حمله تيمور بر آذربايجان و عراق تسلط داشتند. مسئله مذهب جلايريان، از مسائل پيچيده و غامض مي باشد كه در مورد آن نمي توان به درستي نظر داد. برخي از پژوهشگران آل جلاير را داراي گرايشهاي شيعي مي دانند ولي آنچه مسلم است اينكه، اكثر مردم به ظاهر سني مذهب بودند « ولي اقليتي بسيار مهم شيعه بودند. از بعضي اشارات و شواهد مي توان دريافت كه سلاطين جلايري نيز شيعه بوده اند زيرا اغلب آنان و همچنين فرزندان ايشان به نام هاي مقدسين فرقه تشيع مانند علي، حسين، حسن، قاسم و غيره مرسوم بودند». برخي محققين دفن شيخ حسن بزرگ در نجف اشرف را كه بنا به وصيت خودش انجام شد، دليل بر تشيع اعضاء اين سلسله مي دانند. اما بايد خاطر نشان نمود كه گرايش خاندان حكومتي به تشيع گرايش اتباع ايشان را در پي نداشته است.

در سال 759 شيخ اويس جلايري آذربايجان را به تصرف درآورد. اين دوره از اعصار درخشان پيشرفت آذربايجان در جهات گوناگون مي باشد. تشيع در عصر جلايري مخصوصاً در آذربايجان به رشد خود ادامه داد. حملات تيمور اندك وقفه اي را در اين امر ايجاد نمود ولي نهايتاً تيموريان، مخصوصاً در عصر سلطان حسين بايقرا، توجه خاصي به اين مذهب نشان دادند.

ظهور تيمور و يورشهاي وي قدرتهاي سياسي ايران مركزي را فرو ريخت. آذربايجان در سال 788ه به تصرف تيمور درآمد و بخشي از امپراطوري تيموري شد كه توسط ميرانشاه و بعد از وي پير محمد سلطان بن عمر شيخ اداره مي شد. دوره حاكميت ايشان در آذربايجان همزمان بود با آغاز تكاپوهاي جنبش حروفي كه توسط فضل الله نعيمي و سپس توسط شاگرد و خليفه وي عماد الدين نسيمي رهبري مي شد. اين جنبش آميزه اي از عقايد صوفيانه شيعيانه بود كه توسط تيموريان سركوب گرديد.

در مورد گرايش مذهبي تيموريان، آنچه در نگاه اول به نظر مي رسد، اعتقادشان به مذاهب اربعه سنت است. ولي ايشان بنا به مصالح سياسي مخصوصاً قبل از عهد سلطان حسين بايقرا در برخي موارد براي اينكه تا حد ممكن از ظرفيتها و امكانات اتباء خود سود جويند، اظهار علاقه و دوستي علي (ع) را نشان مي دادند، ولي در كل با توجه به مندرجات تزوكات تيموري كه برتري آل محمد (ص) را مورد تأكيد قرار داده و توجهي كه به سادات مي شد اقبال عمومي بيشتري به اهل بيت (ع) را در پي داشت.

به جرأت مي توان گفت تيمور و جانشينانش اعتقاد به فقه سني را با تمايلات صوفيانه شيعيانه با هم داشتند، اين دوره شاهد افول موقعيت رجال اهل سنت مي باشيم كه براي ترويج تشيع موقع مناسبي بود. چنانكه در عهد سلطان حسين بايقرا تشيع تا آستانه رسميت پيش رفت ولي ملاحظات سياسي موجب شد اين امر تا زمان ظهور اسماعيل اول به تعويق افتد.

تشيع در عهد تركمانان:

بعد از زوال ايلخانان قبايل ترك مستقر در آناتولي نقش فعالي در امور سياسي غرب ايران پيدا كردند. اين قبايل با توجه به دوري از مراكز عمده مذهبي و فرهنگي و اشتغال به جهاد در مرزهاي بيزانس و نيز ويژگي هاي قومي و طبيعي اين ناحيه داراي افكار بكري بودند كه زمينه فعاليت خلفاي فرقه هاي صوفيه در اين ناحيه را فراهم كرده بود و تشيع بيشتر در شكل صوفيانه، در ميان ايشان رواج گسترده اي يافته بود. لذا اكثر ايشان جزو مريدان فرق صوفي به شمار مي رفتند.

از ميان اين گروههاي قبيله اي دو قبيله تركمن (قره قويونلو و آق قويونلو) كم كم موقعيت ممتازي يافته، يكي بعد از ديگري اداره ايران غربي، مخصوصاً آذربايجان، را به دست گرفتند. دوره ايشان آخرين تكاپوها براي رسميت تشيع صورت گرفت.

ملوك قره قويونلو مدت شصت و سه سال بر آذربايجان و غرب ايران تسلط داشتند. بنيانگذار اين سلسله اميرقرايوسف و آخرين ايشان حسين علي شاه پسر جهانشاه بود برخي صاحب نظران ايشان را از طايفه ايوا، كه جزو طوايف غُز بودند، مي دانند.

پيرامون علائق و گرايشهاي مذهبي ايشان نمي توان بطور قطع نظر داد، منابع متأخر ايشان را شيعه دانسته اند در حالي كه محققين معاصر چنين نظر قاطعي ندارند، آنچه مسلم است معتقدات شيعي در ميان تركمانان بسيار شايع بوده است. توجه به اسامي امراي قره قويونلو علاقه ايشان به حضرت علي(ع) و اولاد ايشان را نشان مي دهد. منابع اهل سنت نظر مساعدي در مورد قرايوسف و جهانشاه ندارند و ايشان را لاقيد و بي اعتنا به مسائل ديني مي دانند. ابن تغري بردي جهانشاه را متهم به زندقه كرده و سخاوي او را نسبت به مسائل ديني لاقيد شمرده است.

برخي مورخين جهانشاه را پيشرو گسترش و رسميت تشيع دانسته اند و سلسله او را پيشرو واقعي صفويان در اين زمينه مي دانند كه تشيع را پايه و اساس نظام سياسي خود قرار دادند، ولي دسته اي ديگر از جمله محققين غربي انتساب جهانشاه را به تشيع مشكوك مي دانند. به هر حال شكي نيست كه قراقويونلوها داراي گرايشات شيعي بوده اند. مسجد كبود تبريز به عنوان يادگار آن عهد، نشان دهنده رواج تشيع در عصر قره قويونلوها مي باشد، كه نام علي (ع) علي ولي الله و امام حسن و حسين (ع) زينت بخش قسمتهاي مختلف آن بوده است.

اسپند برادر جهانشاه، كه از جانب وي حاكم بغداد بود، تشيع را مذهب رسمي بين النهرين اعلام كرد. اين امر مسلماً بدون آگاهي و رضايت برادرش نبوده است، در اين امر احمد بن فهد حلي نقش مهمي داشت. اگر چه قره قويونلوها داراي عقايد رزمنده شيعي آنگونه كه درصفويان و قزلباش بود، نبودند، ولي «سعي در متحد كردن سران قوم بر پايه عقايد شيعي» داشتند. بعد از سقوط اين سلاله برخي از ايشان راه هند را در پيش گرفتند و سلسله شيعي « قطب شاهيه» را تشكيل دادند.

بعد از شكست قره قويونلوها، آق قويونلوها به رهبري حسن بيك جاي ايشان را گرفتند و اداره ايران غربي و مركزي را تا قدرت يابي شاه اسماعيل اول در دست داشتند. با وجود اينكه ايشان را سنّي مذهب مي دانند ولي برخي اخبار و شواهد موجود تعصّب ايشان را در مذاهب سنّت رد مي كنند، حتي برخي منابع مانند عالم آراي اميني اجداد ايشان را متهم به بد ديني و مخالف تسنن دانسته اند. در دوره حكومت اوزن حسن سادات و مشايخ از جايگاه ويژه اي برخودار بودند. برخي مدعي اند كه وي در باطن به طريقت عرفا رغبت داشته است و«به صوفيگري و از آن طريق به تعاليم شيعي نزديك بوده است».

در دوره تركمانان دوازده امام در اعتقادات عامه مخصوصاً در آذربايجان به هيچ وجه ناشناخته نبوده است و حتي در سكه هاي مربوط به اوزن حسن نام ائمه شيعه و كلمه علي ولي الله آمده است. با توجه به بسياري از شواهد تاريخي تشيع در اين دوره چنان گسترش يافته بود كه در مركز حكومت ايشان يعني تبريز يك ثلث مردم بطور رسمي شيعه بودند و بقيه نيز جذب اسلام مردمي شده بودند و نيز فعاليت مشايخ زمينه رسميت تشيع را فراهم نموده بود.

رسميت تشيع در تبريز:

زماني كه شاه اسماعيل حركت تاريخي خود را آغاز كرد، زمينه چنان آماده بود كه اين اقدام به سكوت و بدون مخالفت برگزار شد. اصولاً وضعيت مذهبي در آذربايجان تفاوتهاي فاحشي با ديگر سرزمين هاي اسلامي داشت كه به رسميت تشيع ياري مي رساند.

صفويان از اعقاب شيخ صفي الدين اردبيلي بودند كه در عصر ايلخانان مي زيست و طرف توجه و احترام ايشان بود. چگونگي تغيير و تبديل مذهبي خانقاه اردبيل چندان روشن نيست. آنچه مسلم است از زمان خواجه علي به بعد گرايش به تشيع نزد ايشان شكل آشكاري به خود گرفت. در زمان جنيد خانقاه اردبيل توجه خاصي به فعاليتهاي نظامي نشان داد و تكاپو براي كسب قدرت نظامي در كنار تبليغات مذهبي شدت يافت، لذا جهانشاه وي را مجبور به ترك اردبيل نمود. پيوستن شيخ جنيد به اوزن حسن آق قويونلو و وصلت با خانواده سلطنتي افق جديدي را به روي اين طريقت گشود كه با حركت تاريخي اسماعيل در سال 907 ه و تصرف تبريز و آذربايجان و سپس تمامي ايران تكميل گرديد.

شاه اسماعيل صفوي در سال 907ه بدون مقاومت جدي تبريز را تصرف نمود. اين حادثه اعلام رسميت تشيع در آذربايجان را در پي داشت و سخن ملا محمد امين حشري تبريزي را كه « از اول بناي تبريز را به تشيع نهاده اند» عينيت يافت.

از نوشته هاي عالم آراي صفوي چنين بر مي آيد كه وي قبل از تسخير تبريز فكر رسميت تشيع را در ذهن داشته است و اين امر از جواب وي به نامه الوند آق قويونلو مشهود است. با وجود كمي قواي قزلباش كه از هفت هزار تن تجاوز نمي كرد، آخرين مقاومتهاي قواي آق قويونلو را در هم شكستند و راه تبريز باز شد.

يك روز بعد از تصرف تبريز، اسماعيل تصميم خود را مبني بر رسميت تشيع با مشاوران خود در ميان نهاد. اين تصميم حاكي از شناخت اسماعيل از اوضاع و خواسته هاي جامعه آن روز، دست كم در آذربايجان مي باشد. به قول احمد رفيق «قيام شاه اسماعيل گرايش به تشيع را به نحو بارز آشكار كرد».

به جرأت مي توان گفت مؤسسان دولت صفوي زيركانه از آرمانها و آمال عميق باطني مردم بهره برداري كردند و مهارت و نبوغ سياسي خود را آشكار ساختند. رسالتي كه شاه اسماعيل با وجود صغر سن از رسميت تشيع براي خود احساس مي نمود را بايستي نماينده گرايش كلي جامعه آذربايجان آن روز به تشيع به تبع عشق و علاقه به خاندان رسول الله دانست.

در يكي از روزهاي جمعه سال 907 مسجد جامع تبريز شاهد رويدادي بس عظيم بود كه نه تنها برآذربايجان بلكه بر كل ايران تأثير پايداري نهاد، اذان به شيوه شيعيان آغاز دوره اي جديد را در تاريخ ايران نويد مي داد. در اين مجلس كه بسياري از بزرگان شهر حضور داشتند مولانا احمد اردبيلي كه از اكابر شيعه بود بر منبر رفته بعد از حمد و ثناي الهي خطبه به نام ائمه(ع) خواند و « دين حق رواج تمام پيدا كرد».

رسميت تشيع كه از تبريز و آذربايجان آغاز شد و در تمامي ايران گسترش يافت وحدت دوباره سرزمين هاي ايراني را در پي داشت كه تشيع به مهمترين عامل وحدت ميان مردم ايران تبديل شد.

با توجه به مطالب ذكر شده مي توان گفت، قبل از ظهور صفويان، تشيع در آذربايجان حضوري نسبتاً فعال داشته و همواره رو به رشد بوده و پيروزي صفويان تنها جنبه رسمي بدان داده و موجب رشد فلسفه و فقه شيعه در ادوار بعدي شده است. به جرأت مي توان گفت آذربايجان همزمان با ظهور اسماعيل آماده ورود از دروازه هاي تشيع بود و مشاوران اسماعيل و شايد خود وي نيز به درستي اوضاع زمان و نيازهاي جديد را درك كرده بودند لذا به خود اجازه ندادند اين فرصت تاريخي را از دست بدهند.

در رشد و گسترش تشيع و پذيرش آن در ايران و مخصوصاً آذربايجان عوامل متعددي دخالت داشتند كه در ادامه به بررسي برخي از آنها پرداخته مي شود.

1 سقوط دستگاه خلافت عباسي و تشكيل حكومتهاي نسبتاً بي طرف :

در سال 656 هلاكو بغداد را گشود و با سقوط خلافت عباسي كه حامي اصلي مذاهب سنت بودند، دامنه نفوذ اسلام سني كه تا پيش از اين مذهب رسمي حكومت بود كاهش يافت، اگر چه آذربايجان حتي در زمان نفوذ مستقيم عباسيان نيز كاملاً در كنترل ايشان نبود و چنانكه در صفحات گذشته نيز اشاره شد در برخي ادوار حكومتهاي متمايل به تشيع نيز در آن وجود داشتند، ولي حمله مغول و انتخاب آذربايجان به عنوان مركز اداري سياسي دولت ايلخانان نوعي مركزيت ديني نيز در آن به وجود آورد زيرا بسياري از بزرگان مذاهب مختلف از جمله شيعيان در آنجا ساكن شدند و به تبليغ پرداختند، بخصوص كه مغولان اعتقادي به سخت گيري مذهبي نداشتند و مردم را به پيروي از مذهب بخصوصي وادار نمي كردند و بيشتر خواهان آرامش در روابط بين قوم پيروز و مردم مغلوب بودند و اين امر فرصت مي داد تا شيعيان با آسودگي بيشتري به امور مذهبي خود بپردازند. بعد از ايلخانان تشكيل حكومتهايي مانند آل جلاير و سپس تركمانان، گرايشهاي بيشتري به تشيع از جانب حكمرانان و عامه مردم به وجود آمد.

2 - پيوند تشيع تصوف:

زهد و پارسايي مسلمانان اعصار اوليه، مخصوصاً علي(ع) بعدها سرمشق برخي عرفا و مشايخ شد. بنيانگذاران اين طريقتها براي كسب وجهه و قبول عامه، سلسله خرقه خود را به علي(ع) مي رسانيدند. زيرا منزلت علي(ع) در زهد و پارسايي بر هيچ كس پوشيده نبود. به مرور سرخوردگي مردم از متشرعان دسيسه باز و فرقه گرا عامل گرايش بيشتر به اين طريقتها شد. از عهد مغول به بعد اين خانقاهها گسترش بيشتري يافت و اين طريقتها زمينه ساز اجتماعي مذهبي رسميت تشيع گرديدند و «با شروع نهضت صفويان پيروان اين سلسله ها نه تنها با ذهني آماده، بلكه با رويي گشاده از آن نهضت استقبال نموده اعلام تشيع نمودند و به جمع تولائيان و تبرائيان صفوي پيوستند».

بررسي كتاب روضات الجنات و جنات الجنان نشان دهنده گسترش طريقتهاي صوفيانه در قرون 8 و 9 هجري در آذربايجان مي باشد، چنانكه گذشت اين طريقتها نقش خاصي را در آماده سازي جامعه براي تغيير مذهب بر عهده داشتند. فعاليتهاي ايشان در مناطقي مانند آناتولي از وسعت و گسترش خاصي برخوردار بود چنانكه عمده قواي نظامي قزلباش در اوائل تأسيس سلسله صفوي از قبايل ترك مستقر در اين ناحيه تأمين شد. در كنار همه اين مسائل، « فرقه هاي برادري صوفيانه بيشتر در سرزمين هايي كه زبان تركي و عربي زبان رايج آن ها بود، گسترش يافت».

در آذربايجان، بخصوص پس از عهد مغول، اين طريقت ها رواج بيشتري يافتند كه خود عامل از بين رفتن تعصّبات كور و نزديكي عامه با عشق به اهل بيت(ع) بود و در رواج اسلام مردمي- كه در ادامه بدان پرداخته خواهد شد - نقش اساسي را ايفا كرده است. كثرت قبول اهل طريقت در آذربايجان و مناطق همجوار نشان از نفوذ افكار ايشان در اين ديار دارد و در تواريخ محلي آذربايجان و كتب تذكره نيز مي توان به وضوح اين موضوع را مشاهده نمود. كتاب سفينة تبريز نشان دهنده گرايشهاي صوفيان آذربايجان و متون عرفاني مورد توجه ايشان است . مقالاتي كه در زمينه عرفان اصيل ايراني در آن درج شده، اهميت زيادي در شناسايي اين علايق و نيز علاقه به اهل بيت پيامبر (ع) دارد.

3 - تبليغ دامنه دار و استفاده از موقعيتها و فرصتها:

بي شك علماي شيعه نقش عمده اي در تبيين و دعوت به مذهب اهل بيت داشته اند. اين نقش ترويجي مخصوصاً از عهد مغول گسترش بيشتري يافت. در اين دوره « مذهب تشيع ... تحت رهبري يك سلسله از رهبران با تقوا و گاهگداري موقع سنج به مبارزه بي امان خود ادامه داد». با انتخاب آذربايجان به عنوان مركز سياسي قلمرو ايلخانان، بسياري از علما و دانشمندان نامدار آن عصر راهي آذربايجان شدند. حضور علمايي مانند خواجه نصيرالدين طوسي، جمال الدين حسن بن مطهر حلي و پسرش مولانا فخرالدين محمد بن جمال الدين، سيد تاج الدين آوجي در آذربايجان عامل عمده اي در ترويج تشيع در ميان عامه و نيز مغولان بود. اين دوره اوج تبليغ تشيع در آذربايجان قبل از رسميت تشيع بوده است و زمينه مساعدي هم كه فضاي باز مذهبي آن عصر داشت به ايشان اين امكان را داد تا افكار خود را با آزادي بيشتر ابراز نمايند.

خواجه نصيرالدين طوسي كه از سرآمدان عهد خود بود به عنون فيلسوفي عظيم الشأن و رئيس «رصدخانه مراغه» و منجم خان مغول روحانيون و دانشمندان شيعه را از گوشه و كنار گرد آورد و اعتبار علمي و اجتماعي آنان را، چه در برابر دستگاه حاكم، چه در برابر مردم، به پايگاه بلندي رسانيد و از آنان يك گروه فعال سياسي تشكيل داد كه در شهرهاي خود و دربار و بين اشراف فئودال ايلي، به توسعه و تقويت دين خود مي پرداختند. با بازگرداندن اوقاف شيعيان، كه سنّيان در گذشته آنها را ضبط كرده بودند، نيروي اقتصادي شيعه تقويت شد و چون روحانيون شيعه همانند روحانيون سني از پرداخت عوارض و ماليات ها معاف شدند، بر اعتبارشان افزوده گرديد. تأثير خواجه بر جامعه علمي و فرهنگي ايران و آذربايجان چنان عميق بوده كه نويسنده شافعي مذهب كتاب سفينه تبريز مقالات وي را جاي جاي كتاب خود آورده است.

از علماي معروف شيعه در عصر الجايتو، شيخ جمال الدين حسن بن مطهر حلي(648-726 ه .ق( و پسرش مولانا فخرالدين محمد بن جمال الدين حلي هستند كه نقش عمده اي در گسترش تشيع عهده دار شدند.

حافظ ابرو درباره وي مي نويسد:« او مردي دانشمند متبحر بود، از تلامذ خواجه نصيرالدين و در علوم معقول و منقول مشهور و يگانه جهان».

شيخ جمال الدين مطهر در عهد الجايتو، با پسر خود، فخرالمحقّقين، به « سلطانيه» آمد و به اشاعه مذهب تشيع پرداخت و در حقيقت، تجديد بناي مذهب شيعه و تأييد اصول و احكام آن پيش از نهضت عهد صفويه بيشتر بر اثر مجاهدت علّامه و شاگردان اوست. وي و سيد تاج الدين آوجي نقش عمده اي در تشرف الجايتو به تشيع داشتند. شيخ جمال الدين در حضور ايلخان به مناظره با علماي مذاهب ديگر پرداخت و حقّانيت تشيع را اثبات نمود.

از علماي شيعه عصر الجايتو، يكي هم سيد تاج الدين آوجي بود. حافظ ابرو درباره اش مي نويسد:«محتدش از آوه بود و مولود به كوفه و در نشو و نما، به مشهد اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب. پيش سلطان اعتبار تمام يافت و سلطان را بر مذهب شيعه تحريض مي نمود و سلطان [الجايتو] به تقليد او، مذهب شيعه قبول كرد و به غايتي رسيد كه مدتي مديد نام شيخين و عثمان در خطبه ترك كرد و بر نام علي از خلفا اختصار كرد».

آنگونه كه مطرح شد، حضور علماي بزرگ شيعه در عصر مغول در آذربايجان نقش خاصي را در ترويج مذهب اهل بيت(ع) در بين مردم محل داشت و راه پيشرفتهاي بعدي را هموار نمود.

4 - مذهب شافعي در آذربايجان:

بررسي منابع مختلف نشان مي دهد كه اكثر اهل سنت در آذربايجان پيرو مذهب شافعي بوده اند كه از نظر فروع نزديكترين مذهب اهل سنت به تشيع مي باشند و علاقه بيشتري نسبت به ساير فرق اسلامي به اهل بيت نشان مي دهند. برجسته ترين شخص در ميان شافعيان محمد بن ادريس شافعي (150- 204ه( بنيانگذار اين مذهب فقهي مي باشد كه به دليل ابراز علاقه به اهل بيت (ع) ، نه تنها به تشيع بلكه به رفض نيز متهم شده است.

اشعاري كه از وي نقل شده است اين شبهه را تقويت مي نمايد:




  • لو كان رفضاً حب آل محمد
    انا الشيعي في ديني و اهلي
    بمكّة ثم داري عسقليه



  • فليشهد الثقلان انّي رافض
    بمكّة ثم داري عسقليه
    بمكّة ثم داري عسقليه



اين مذهب در آذربايجان به بسياري از شيعيان اين فرصت را مي داد تا در مواقع خطرناك خود را شافعي نشان داده، با تقيه اعتقادات خود را حفظ و گسترش دهند. لذا اين احتمال را نبايد ناديده گرفت كه برخي از علماي اهل سنت كه به شافعيگري معروفند در اصل شيعه بوده اند، اگر چه در رشد و گسترش تشيع در آذربايجان نمي توان نقش عمده اي به اين امر قائل شد ولي به كلي نيز نمي توان آن را ناديده انگاشت.

5 - نارضايتي هاي اجتماعي در قرون هشتم و نهم هجري:

با فرو ريختن قدرت ايلخانان تا مدتهاي مديد جنگهاي داخلي موجب ناامني شد و حكومتهاي مستعجل كه سرگرم منازعه با رقباي خود بودند توجهي به وضع عامه نشان نمي دادند، لذا در اين دوره نارضايتي هاي اجتماعي موجب برخي قيامهاي محلي شد. بيشتر رهبران اين حركتها را پيران طريقتها تشكيل مي دادند و علت آن نيز توجه عامه به ايشان بخاطر وضع موجود جامعه بود. به هر حال نارضايتي ها موجب توجه بيشتر عامه به اين رهبران صوفي شده بود كه در اين اواخر به صحنه سياست نيز وارد شده بودند. اين جريانهاي سياسي اجتماعي در متن خود آموزه هاي شيعيانه را به حد كمال دارا بودند. قيامهايي مانند حروفيه، نوربخشيه... رامي توان در اين چارچوب ارزيابي نمود، كه خود عاملي براي گسترش عقايد شيعي در ميان عامه مردم بود.

6 - محبت اهل بيت، تعديل در تعصّبات و رشد اسلام مردمي:

مهم ترين عامل رواج تشيع، در آذربايجان كه نتيجه چندين سده تحولات گوناگون بخصوص در حوزه مذهبي و اجتماعي بود، ايجاد جريان مذهبي است كه مي توان آن را « اسلام مردمي» ناميد، اين امر تعيين كننده ترين نقش را در گسترش تشيع ايفا نمود. با حمله مغول فقهاي سنّي كه پيش از اين كلامشان تا دوردست ترين نقاط مملكت نافذ بود اكنون به سبب كاهش قدرت و نفوذ كلام، ناگزير بودند كما بيش با ناتواني شاهد تكوين و بسط اسلام عامه باشند كه با ديدگاهي متفاوت از جهان بيني فقهاي سنّي، سرزمين ايران را براي گرايش هاي شيعي آماده ساخته بود.

يكي از شاخصه هاي فكري- مذهبي پس از قرن هفتم، اين بود كه به تدريج، اختلافات مذهبي تا حدي كنار گذاشته شد و نوعي تعديل در بين اهل سنّت به وجود آمد و تسنن به تدريج از طريق محبت اهل بيت(ع) به تشيع نزديك شد و اندك اندك شرح حال ائمه شيعه(ع) در كتب اهل سنت وارد شد و غير از مسائل فقهي، امامت و ولايت اهل بيت(ع) پذيرفته شد.

در اين دوره شاهد ويژگي هايي مي باشيم كه ظاهراً در ايام پيشين نيز وجود داشته است، ولي به دلايل چندي كه اوج آن خصومت مذاهب تسنّن بود، از رواج و رونق باز مانده بود. از جمله اين ويژگي ها، مي توان از مسائلي همچون اعتقاد شديد به امر اعجاز و كرامات اوليا و عرفا و رشد روز افزون زيارتگاه ها و حتي تكريم و تقديس علي(ع) نام برد . براي اين جريان با توجه به اوضاع مناطق نزديك به آذربايجان، از جمله آسياي صغير، اصطلاح « اسلام عامه» و « اسلام مردمي» به كار مي رود.

شاخصه مهم قرن 9ه / 15 م، يعني اندكي پيش از رسميت تشيع، نفوذ و گسترش شديدتر اسلام مردمي كه غالباً متأثر از تشيع بود در ميان طبقات مختلف اجتماعي در آذربايجان مي باشد. جهت گيري به سوي تشيع اختصاص به عوام نداشت، بلكه در ميان نويسندگان، علما و حاكمان آن عصر نيز مشاهده مي شد. در مقابل برخي شيعيان با شركت در مجالس حديث عالمان سنّت، مجموعة احاديثي كه از طريق ايشان در فضايل اهل بيت(ع) رسيده، يك جا گردآوري كردند.

براي روشن شدن موضوع، يك نمونه جالب فضل الله بن روزبهان خنجي اصفهاني است كه مدتها در دستگاه آق قويونلوها در تبريز به كار ديواني اشتغال داشته و با پيروزي صفويه، از آذربايجان متواري شد. در آثار متعددي كه از او به جاي مانده است مي توان گرايش هاي شيعي جامعة اهل سنّت را در بحبوحة رسميت تشيع در آذربايجان به روشني مشاهده كرد.

از آثار ديگري كه مي تواند تا حدي روشن كنندة تحولات عقيدتي دو، سه قرن پيش از روي كار آمدن صفويه در آذربايجان باشد، مي توان كتاب سفينة تبريز را نام برد كه منبع ارزشمندي در شناخت اوضاع فرهنگي و ديني آذربايجان در قرن هشتم مي باشد. گردآورندة كتاب، كه شافعي مذهب بوده، در بسياري از مقالات موجود در كتاب، مكرراً « در مباحث مختلف، حضور آموزه ها و آثار تعلق خاطر به اهل بيت(ع) را در عصر خود، در جامعه فرهنگي تبريز در بين علما و دانشمندان به نمايش گذاشته است».

شرايط به قدرت رسيدن صفويه نيز بيانگر استفاده ماهرانه و هنرمندانه بنيانگذاران اين سلسله از مزيت محبت اهل بيت(ع) و سرمايه عظيم دلدادگي ملت ايران و مخصوصاً آذربايجان به مكتب آل محمد (ص) مي باشد.

منبع:

سايت کتابخانه تخصصي تاريخ اسلام و ايران

/ 1