اندیشه سیاسی میرسیدعلی همدانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اندیشه سیاسی میرسیدعلی همدانی - نسخه متنی

عبدالرضا احمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انديشه سياسى مير سيد على همدانى

عبدالرضا احمدى 1

نوشتار حاضر تلاشى براى معرفى انديشه سياسى مير سيد على همدانى از عرفاى بنام قرن هشتم هجرى است. نگاه همدانى به سياست از زاويه نگاه يك عارف برجسته صورت پذيرفته است و در اين راستا شخص حاكم را عامل اساسى تغيير و تحول جامعه مى‏داند. همت اصلى همدانى در مباحث سياسى‏اش، اصلاح شخصيت حاكم است. در اين مقاله مباحثى چون ضرورت جامعه، ضرورت سياست و حكومت، رابطه دين و اخلاق با حكومت و بحث مشروعيت حكومت از ديدگاه همدانى تحليل و بررسى شده است.

واژه‏هاى كليدى: مير سيد على همدانى، سياست، حكومت، دين، اخلاق، مشروعيت، حفظ اجتماع.

مقدمه‏

مير سيد على همدانى از اكابر عرفاى ايرانى است كه در مشرق زمين شهرت زيادى دارد.2 اعطاى القابى چون «على ثانى»، «امير كبير» و «شاه همدان» به وى‏3 حاكى از بزرگى شأن اوست. با اين حال، شخصيت مير سيد على همدانى آنگونه كه شايسته مقام اوست در جوامع فكرى مسلمانان مورد توجه واقع نشده است. آثار و رساله‏هاى علمىِ نسبتاً فراوان همدانى غالباً به صورت نسخه‏هاى خطى و بدور از دسترس پژوهشگران قرار دارد؛ اين در حالى است كه براى مثال در زمينه‏هاى فلسفى هانرى كوربن معتقد است همدانى آغازگر راه نوى است و يك فيلسوف مى‏تواند چشمداشت زيادى از آثار همدانى داشته باشد اگر نوشته‏هاى او به چاپ برسد.4

مقاله حاضر تلاش مى‏كند كه از خلال آثار اندك منتشر شده همدانى، انديشه سياسى وى را تا حد مقدور مورد بررسى قرار دهد. ضرورت اين هدف وقتى آشكار مى‏شود كه بدانيم نگاه همدانى به سياست از زاويه نگاه يك عارف برجسته صورت پذيرفته است، در حالى كه اكثر عارفان به حكومت و سياست بى‏اعتنا بودند. ديدگاه همدانى مى‏تواند چشم‏انداز جديدى را در خصوص سياست عرفانى ارائه كند.

همدانى در سال 714 هجرى در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده در همدان به دنيا آمد.5 وى علوم زمانه خود را به كمال آموخت. جامى در نفحات الانس درباره او مى‏نويسد: «جامع بود ميان علوم ظاهرى و علوم باطنى»6. اما مهم‏ترين برجستگى همدانى مقام ممتاز وى در عرفان است به گونه‏اى كه رياست تامه سلسله ذهبيه رضويه را بر عهده داشت و اين سلسله بعد از وى به «همدانيه» مشهور شد. و همچنين سلسله ذهبيه نوربخشيه و ذهبيه اغتشاشيه نيز به وى منتهى مى‏شود. علاوه بر اين، همدانى را بايد يكى از سياحان بزرگ عالم اسلام دانست ولى او هرگز رخدادهاى سفرهاى خود را ننوشته است. درباره حدود سفرهاى او نوشته‏اند «سه نوبت ربع مسكون را سير كرد»7. گويا منظور از «ربع مسكون» سراسر جهان است، اما قدر متيقن اكثر ممالك اسلامى و روم و بلاد عربى است.

از قول خود وى نقل شده است:

سه بار از مشرق تا به مغرب سفر كردم و بسا عجايب در بحر و بر ديده شد و هر بار به شهر و ولايتى رسيدم عادات اهل آن موضع را از طريق ديگر ديدم. در دفعه اول شهر به شهر، دفعه دوم قريه به قريه و دفعه سوم خانه به خانه سفر مى‏كردم.8

يكى از اهداف مهم مسافرت‏هاى مير سيد على را مى‏توان تبليغ دين و راهنمايى مردم برشمرد؛ از جمله تأثيرات تبليغى او، تبليغات دينى او در كشمير است، به گونه‏اى كه او را «حوارى كشمير»(The Apostle of Kashmir) لقب داده‏اند.9

همدانى با استفاده از همت والاى خود و تلاش شاگردان و مريدانش توانست كشمير را به يكى از پايگاه‏هاى مستحكم اسلام تبديل سازد و ذخيره عظيمى از فنون، علوم، معارف و صنايع موطن خود را به آن خطه انتقال دهد.

اقبال لاهورى ضمن شعرى از سيد تجليل مى‏كند و او را بنيادگذار ايران صغير (كشمير) مى‏نامد.10 همدانى سرانجام در سال 786 هجرى دعوت حق را لبيك گفت.

جامعه و سياست از ديدگاه همدانى‏

بحث سياست و حكومت و پيوند اين دو با جامعه در ديدگاه همدانى حايز اهميت بسيارى است. اگر چه در مباحثى چون هستى‏شناسى، انسان‏شناسى و دنياشناسى، همدانى را متأثر از انديشه امام محمّد غزالى برشمرده‏اند، با اين حال عقيده بر آن است كه اين تأثيرپذيرى در مباحث سياسى كمتر است و فصل‏هاى مربوط به سياست كتاب ذخيرة الملوك همدانى فرآورده انديشه خود اوست.11

در اين راستا همدانى حكومت و شخص حاكم را عامل اساسى در اثرگذارى بر جامعه مى‏پندارد. از نظر وى، حتى وجود جامعه ضرورتى است كه سياست بدان تحقق مى‏بخشد و بدون حكومت، دين و اخلاق كه پايه‏هاى پيوند جامعه را محكم مى‏سازند نيز پشتوانه محكمى نخواهند داشت. همدانى معتقد است در ماهيت حكومت مجال زيادى براى جولان نفس و هواهاى نفسانى نهفته است و اين حقيقت ذميمه كه واسطه اضلال و اغواء مردم است از منصب سلطنت حظ وافرى دارد.12

بيشتر تلاش همدانى در مباحث سياسى آن است كه با كنترل و جهت بخشى به اخلاق حاكم، اوضاع دنيايى و آخرتى جامعه را بهبود بخشد.

ضرورت جامعه‏

مير سيد على بحث روشنى درباره جامعه و منشأ آن ارائه نكرده است؛ اما از خلال مباحث او مى‏توان دريافت كه وى انسان را مدنى بالضروره مى‏داند نه مدتى بالطبع. در كتاب ذخيرة الملوك جمله‏اى را از عبداللَّه بن هارون در مقام تأييد نقل مى‏كند كه مردم يا همانند غذا هستند كه انسان ضرورتاً به آن محتاج است و يا به مثابه دوا هستند كه در بيمارى‏ها مورد احتياج قرار مى‏گيرند و يا همانند مرض‏اند كه هيچ گاه مورد نياز نيستند، اما انسان گاه گاه به آن مبتلا مى‏شود.13 از اين جمله مى‏توان چنين استنباط كرد كه از نظر مير سيد، همان‏گونه كه انسان مضطر به غذاست، به ارتباط با مردم جامعه نيز محتاج است.

شايان ذكر است كه همدانى دين را از پايه‏هاى استحكام پيوندهاى اجتماعى مى‏داند و در اين زمينه حديثى را از حضرت على‏عليه السلام چنين نقل مى‏كند:

اميرالمؤمنين على‏عليه السلام فرمود كه بر شما باد كه برادران دينى را كسب كنيد كه ايشان يارى ده دينند در دنيا و فريادرس‏اند در آخرت. نمى‏بينيد كه حضرت حق - جلّ و على - از حال دوزخيان خبر مى‏كند كه چون از ايشان پرسند كه چرا از غذاب الهى خلاصى نمى‏يابيد و در گرفتارى ابدى مانده‏ايد، ايشان در جواب گويند از آن كه ما در دنيا دوست صالح و برادرى دينى كسب نكرديم كه امروز شفاعت ما كند.14

با توجه به غاياتى كه همدانى براى سياست برمى‏شمرد، مى‏توان گفت كه از نظر او منشأ حفظ جامعه، دين و اخلاق، سياست است؛ به عبارت ديگر، او وجود اجتماع را امرى طبيعى نمى‏داند، بلكه آن را وابسته به سياست برمى‏شمرد. نظام عالم حسى كه اشاره به نظم موجود و لازم در زندگى اجتماعى انسان دارد، از نظر همدانى يكى از غايات سياست است و منطقاً بدون سياست غايت آن نيز موجود نخواهد بود. هم‏چنين بدون سياست عادله، شرع و اخلاق نيز كه از پايه‏هاى استحكام اجتماعند پايگاه محكمى نخواهند داشت.15

ضرورت سياست‏

همدانى در بحث از ضرورت سياست توجه خود را به سمت اختلافات ذاتى انسان‏ها در خلقت معطوف مى‏كند و معتقد است:

الف) نفوس و طبايع انسان‏ها در خلقت متفاوتند.

ب) اين اختلاف كه از آغاز خلقت انسان‏ها وجود دارد باعث مى‏شود استعدادهاى افراد براى پذيرش و درك تجليات جمالى و جلالى خداوند متفاوت باشد.

ج) از اين رو اهداف، اغراض و مطالبات قلبى بشر داراى تفاوت است.

د) در اثر تفاوت فوق، اقوال، افعال و عقايد مردم نيز متباين شده است.

ه ) اين تباين باعث شده است كه مردم در مراودات خود دچار مشكل شوند، چرا كه صفات رذيله‏اى همچون ظلم، حسد، كينه و بخل در ذات انسان‏ها نهفته و مركوز است.

به دلايل فوق همدانى نتيجه مى‏گيرد كه كمال ذات متعاليه خداوند اقتضا كرد تا در ميان مردم حاكمى عادل و مصلحى كامل بگمارد.16

مشاهده مى‏شود كه نوع بحث همدانى در اين‏جا بيشتر شبيه فيلسوفان مسلمان است و به ارائه ادله عقلى و فلسفى درباره منشأ حكومت پرداخته شده است و مفروض مباحثى كه ميرسيد در اين جا مطرح مى‏كند همانا «ضرورت حفظ اجتماع» است. تفاوت طبيعت‏هاى انسانى و اختلاف اغراض و ... همگى برنده زنجير همبستگى افراد در اجتماعند و از اين رو حاكمى ضرورى است تا اين همبستگى فرو نپاشد.

البته مباحث همدانى در اين مورد را از زاويه ديگرى نيز مى‏توان تحليل كرد. همان‏طور كه گذشت، همدانى در آخر مقدماتى كه درباره منشأ سياست برمى‏شمرد به مركوز بودن صفات رذيله‏اى همچون ظلم، حسد و كينه در ذات انسان اشاره مى‏كند. اين امر حاكى از آن است كه حاكم به نظر همدانى بايد از به فعليت رسيدن اين‏گونه صفات جلوگيرى كند و در راستاى كنترل آنها قرار داشته باشد؛ به عبارت ديگر، تمايل ذاتى بشر به بى‏اخلاقى عاملى است كه اقتضا مى‏كند خداوند به حسب كمال ذات خود و براى حفظ زنجيره اجتماع حاكمى بر مردم بگمارد تا با كنترل و هدايت انسان‏ها زنجيره اجتماع از پاره شدن محفوظ باشد؛ از اين رو همدانى در نتيجه‏گيرى از دلايل طرح شده صرفاً به لفظ حاكم بسنده نمى‏كند بلكه «حاكم عادل» و «مصلح كامل» را براى جامعه ضرورى بر مى‏شمرد.

ضرورت و غايت حكومت‏

از نظر همدانى، اسباب معاش دنياى انسان به وسيله حكومت نظام مى‏يابد. وى در ابتداى كتاب ذخيرة الملوك مى‏گويد: «حمد و ثناى بى‏شمار حضرت ملكى را كه اسباب معاش خطه ملك دنيوى را به تمهيد قانون سياست حكمى نظام داد».17 به طور كلى ضرورت حكومت را از مجموعه‏اى از ضرورت‏هاى دينى، اخلاقى و اجتماعى ناشى مى‏داند. در اين راستا چهار گونه وظيفه براى حاكم برمى‏شمرد: الف) در اجراى احكام شرعى غاية الامكان سعى كند؛ ب) براى حفظ قواعد اسلام ميان خاص و عام به تساوى رفتار كند؛ ج) اعمال افراد اجتماع و احكام اشتغال آنها را به قوت داورى در راه صواب نگاه دارد؛ د) به وسيله موانع و روادع سياسى از تعدى توانگران بر افراد ضعيف و مظلوم جلوگيرى كند. انجام اين گونه امور باعث مى‏شود تا 1. نظام عالم حسى برقرار بماند، 2. حدود شرعيه با ظلم و بدعت دچار نقصان نشود و 3. صفات و طبيعت چهارپايان در ميان خاص و عام ظاهر نشود.18

رابطه دين و حكومت‏

در نگرش همدانى دين و حكومت از چند زاويه به يكديگر پيوند خورده‏اند. نگاه او به سياست تركيبى از نگاه فيلسوفان مسلمان و شريعت نامه‏نويسان است. وى از طرفى، در خصوص منشأ و ضرورت حكومت به بحثى فلسفى درباره اختلاف طبايع و نفوس انسان‏ها مى‏پردازد. و از طرف ديگر، تنفيذ احكام شرع و حفظ حدود و قواعد اسلام را از و ظايف حاكم برمى‏شمرد و در اين راستا وظايف گسترده‏اى براى حاكم اسلامى به منظور تحقق مصالح شريعت و مردم قائل است و اساساً آن را يكى از ضرورت‏هاى حكومت برمى‏شمرد.

شيوه بحث همدانى در كتاب ذخيرة الملوك تماماً حاكى از پيوندى است كه او بين مباحث دين و سياست قائل است، چرا كه در هر يك از باب‏هاى ده‏گانه اين كتاب كه به منظور ارشاد پادشاهان نوشته شده، ابتدا به بيان آيات و روايات مربوط به موضوع مطرح شده مى‏پردازد و سپس در قالب‏هاى فلسفى، عرفانى و اخلاقى به تأييد و اثبات همان مطالب همت مى‏گمارد.

همان طور كه گفته شد، يكى از وظايف مهم حاكم از نظر همدانى اجراى احكام شرع است. او در مكتوبات خود خطاب به طغان شاه(طغان شاه حاكم ناحيه «كونار» (منطقه‏اى در تاجيكستان فعلى و در نزديكى مرز افغانستان و پاكستان) كه تحت الحمايه پادشاهان كشمير بود) نوشته است:

رعايا را امر [به‏] معروف كن و براى اشاعه امور دين كسان خود را مأمور ناحيات ولايت ساز تا فرزندان مردم را تسليم كند در اقامت دين و امور اسلام. بدين طريق ظلمت‏هاى بى‏دينى و بى‏عملى و بدعت دور گردند. زنهار امور اقامت دين را سهل نگيرى و بدانى كه امرى را كه سهل بگيرى ثمره‏اى ندهد. سرعت نفوذ احكام [دين ]موقوف به حكم سياست است.19

همدانى با تأكيد بر اصل امر به معروف و نهى از منكر و توجه دادن حاكم به اين اصل مهم بر ضرورت توجه حكومت به شريعت پاى مى‏فشرد و حتى در اين راستا توصيه مى‏كند:

و چون در اين زمان جهل چنان بر روزگار غالب است كه در شهرهاى معظم كه مجمع علما و مقر فضلاست اكثر خلق به احكام صلاح و فساد و فروض اعيان جاهلند - فضلاً عن القرى والجبال والبوادى - بر ولات و حكام عصر واجب است كه در هر قريه‏اى از قراء ولايت و در هر محله از محلّه‏هاى شهر معلمى فقيه نصب كنند تا عامه خلق را تعليم امور دين و فرايض شرع بياموزند...20

همدانى معتقد است هدايت جامعه اصالتاً از آن انبيا و پس از آنها عرفا و اعيان اولياست، اما دنيا طلبان مغرور و خودپسند مانع اصلى بر سر راه اين گروه بوده‏اند و آنها از هدايت خلق باز مانده‏اند21 و لذا همدانى براى حكومت نقشى در تداوم نقش پيامبران و اولياى خداوند قائل است؛ به عبارت ديگر، حاكم صالح مى‏تواند آبى را كه از جوى صراط هدايت به وسيله جاهلان و خودپسندان رفته است بدان باز گرداند. اين بدان معناست كه سياست اصلى است كه به كار هدايت مردمان در مسير حركت ازدنيا به آخرت مى‏آيد. اين نگرش همدانى به سياست را پيشتر از او در مباحث امام محمّد غزالى نيز مى‏توان مشاهده كرد.22

اخلاق و حكومت‏

به نظر همدانى، راه كسب سعادت اخروى آراسته شدن به صفات حميده است. او اصول مكارم اخلاقى را ده صفت مى‏داند و باقى صفات را فروع آنها بر مى‏شمرد. اين ده اصل عبارتند از: علم، حيا، حلم، سخاوت، تقوا، شجاعت، عدل، صبر، صدق و يقين.23

مير سيد على به دو صورت بين اخلاق و سياست پيوند مى‏زند: اول آن كه يكى از غايات سياست را آن مى‏داند كه حيوان صفتى در ميان خاص و عام رواج نيابد و در واقع همدانى حاكم را پاسبان اخلاق مى‏داند؛

دوم آن كه اخلاق يكى از مبانى مشروعيت است و حاكمِ فارغ از اخلاق مشروع نيست و بدين جهت سراسر كتاب ذخيرة الملوك پر از نصايح و مواعظ اخلاقى به حاكم است و مى‏گويد: «رسول‏صلى الله عليه وآله فرمود: إنّ بدلاء أمّتي لم يدخلوا الجنّة بصلاة ولا صيام ولكن دخلوها بسخاوة الانفس وسلامة الصدور».

همدانى معتقد است براى رسيدن به خداوند راهى نزديك‏تر از خدمت رسانى به خلق وجود ندارد و مى‏گويد: «ما از اين راه مقصود يافته‏ايم و عزيزان را هميشه وصيت و توصيف مى‏كنيم كه خدمت به عيال اللَّه را شعار خود سازند».24 مير سيد على به پادشاه توصيه مى‏كند كه شب زنده‏دار بودن و ورد خواندن و زهد ورزيدن كار درويشان است و پادشاه بايد به جاى اين امور به انجام واجبات اكتفا كند و در عوض به كمك حاجتمندان بشتابد و داد مظلومان را بستاند، چه اين كه اگر كسى يك دل شكسته را دريابد و يا يك درمانده را معمور سازد بهتر از آن است كه در همه عمر خود بيدار باشد و نوافل به جاى آورد.25

همدانى معتقد است حب دنيا سرمنشأ همه گناهان است و اگر حاكم حب دنيا را به دل راه ندهد. مى‏تواند مقامى بسيار ارجمند داشته باشد، هر چند در ظاهر تاجى بر سر و قبايى در بر داشته باشد.26

مشروعيت حكومت‏

به نظر مى‏رسيد، آنچه به حاكم مشروعيت مى‏بخشد عدالت و اصلاح‏طلبى او در امور دين و دنياى مردم است و همان طور كه گذشت، وى پس از بيان منشأ حكومت به لزوم وجود حاكم عادل و مصلح كامل اشاره مى‏كند؛ به عبارت ديگر، در مباحث مربوط به دوگانگى مشروعيت (مشروعيت الهى و مشروعيت مردمى)، همدانى را مى‏توان قائل به مشروعيت الهى آن هم از نوع خاص خود دانست. وى بر اين عقيده است كه حاكم را خداوند برگزيده است، اما اين حاكم برگزيده بايد بتواند از وضعيت خود در نهايت براى تحصيل سعادت اخروى استفاده كند و در غير اين صورت ترك آن منصب براى وى بهتر است.27

همدانى مقام حكومت و ولايت را ايستگاهى بين «سعادت ابدى» و «شقاوت سرمدى» مى‏داند و از اين رو به حاكم عادل توصيه مى‏كند كه از خطر حكومت غافل نباشد، چرا كه «اگر در اداى حقوق بندگى سعى نمايد و اوامر را به تسليم و رضا انجام دهد، نعمت‏هاى فانى باعث سعادت ابدى او گردد و اگر رضاى آن حضرت از لحاظ هواى نفس بفروشد و آفتاب دولت ابدى را گل غفلت بپوشاند گرفتار نكال سرمدى گردد».28

مير سيد على به طغان شاه مى‏نويسد كه مجموع عبادت‏هايى كه به سعادت اخروى مى‏انجامد به دو اصل باز مى‏گردد: يكى تعظيم امراللَّه و ديگر شفقت به خلق‏اللَّه.29 مى‏توان اين دو نكته را ملاك مشروعيت حاكم از نگاه همدانى دانست:

و حاكم و پادشاه چون بر نهج عدل و احسان بود و در اقامت حدود شرع و نفاذ احكام دين كوشد وى در زمين نايب و برگزيده حق و سايه اللَّه و خليفه رحمان است و چون طريقت معدلت و احسان بگذارد و بر بندگان شفقت نكند و متابعت نفس و هوا كند و اهمال اقامت حدود شرع روا دارد وى به حقيقت نايب دجال و دشمن خدا و رسول و خليفه شيطان است.30

نتيجه‏گيرى‏

روشن شد كه همدانى بيش از آن كه به جنبه‏هاى ساختارى سياست و حكومت بپردازد، به مباحث مربوط به اصلاح آن از طريق آسيب‏شناسى اخلاقى و دينى حاكم و حكومت پرداخته است. او سعى مى‏كند با استفاده از دو قالب شريعت نامه‏نويسى و آموزه‏هاى حكمت عملى، نظام سياسى مطلوب خود را در حاكمى صالح و متخلق ترسيم كند و از اين رو تقريباً در تمام مباحث سياسى همدانى مى‏توان رگه‏هاى مربوط به اخلاق و ديانت را يافت.

نگاه عارفانه همدانى به جهان هستى و دنياى گذرا عامل آن است كه وى سياست را به گونه‏اى بپسندد كه سعادت آن جهانى افراد جامعه را در پى داشته باشد و سعادت آخرت افراد جامعه وابسته به وجود حاكمى سعادتمند است. حاكم سرمنشأ تغيير و تحولات جامعه است و لذا ثواب سعادت و يا عقاب شقاوت جامعه شامل حال او نيز خواهد بود.


1. دانش آموخته حوزه علميه قم و پژوهشگر پژوهشكده انديشه سياسى‏

2. احسان اللَّه استخرى، اصول تصوف (تهران: نشر معرفت، 1380) ص 292.

3. محمد رياض، «تصحيح متن مكتوبات مير سيد على همدانى»، مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، سال 20، شماره اول (1353) ص 33.

4. هانرى كوربن، تاريخ فلسفه اسلام، ترجمه سيد جواد طباطبايى (تهران: كوير، 1373) ص 427.

5. پرويز ذكايى، مروج اسلام در ايران صغير (همدان: دانشگاه بو على سينا، 1370) ص 13.

6. عبدالرحمن جامى، نفحات الانس من حضرات القدس (تهران: اطلاعات، چاپ سوم، 1375) ص 449.

7. همان، ص 449.

8. ايرج گلسرخى، شرح مرادات حافظ از مير سيد على همدانى (تهران: وزارت امور خارجه، 1373) ص 35.

9. على اصغر حكمت، «از همدان تا كشمير»، مجله يغما، سال 4، ش 8 (آبان 1330) ص 341.

10. محمد اقبال لاهورى، كليات اشعار فارسى (تهران: انتشارات كتابخانه سنايى، 1376) ص 184.

شعر اقبال اين گونه آغاز مى‏شود:

سيد السادات سالار عجم‏

دست او معمار تقدير امم‏

... آفريد آن مرد ايران صغير

با هنرهاى غريب و دلپذير

11. سيد جواد طباطبايى، خواجه نظام الملك (تهران: طرح نو، 1375) ص 104.

12. مير سيد على همدانى، ذخيرة الملوك، تصحيح محمود انوارى (تبريز: مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1358) ص 227.

13. همان، ص 202.

14. همان، ص 196 - 197.

15. همان، ص 225 - 226.

16. همان، ص 255.

17. همان، ص 1.

18. متن مكتوبات سال 21، ص 37 - 38.

19. همان، ص 49، و ر.ك: همان، ص 43.

20. ذخيرة الملوك، ص 404.

21. متن مكتوبات سال 21، ص 58.

22. ر.ك: حاتم قادرى، انديشه سياسى غزالى (تهران: وزارت امور خارجه، 1370) ص 94.

23. ذخيرة الملوك: ص 144.

24. محمد رياض، «تصحيح متن مكتوبات مير سيد على همدانى»، مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، سال 22، شماره اول (1354)، ص 348.

25. همان، ص 348.

26. همان.

27. متن مكتوبات، سال 21، ص 43.

28. همان، ص 42.

29. همان.

30. همان، ص 250.

/ 1