جمعیت فدائیان اسلام و مسائل جهان اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جمعیت فدائیان اسلام و مسائل جهان اسلام - نسخه متنی

امان الله شفایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جمعيت فدائيان اسلام و مسائل جهان اسلام

پژوهشگر: امان لله شفايي

چکيده:

در اين نوشتار کوشش خواهد شد که فعاليتهاي جمعيت فدائيان اسلام در حوزه برون مرزي و در قبال مسايل جهان اسلام مورد بحث و بررسي قرار گيرد هر چند که محور اصلي اين پژوهش تعامل فدائيان اسلام با مسئله فلسطين و جنبش اخوان المسلمين مصر خواهد بود.

چکيده

نهضت هاي اسلامي به رهبري روحانيت سهم قابل توجهي از صفحات تاريخ معاصر ايران را به خود اختصاص داده است. در اين ميان حرکت ديني - سياسي «جمعيت فدائيان اسلام » همراه با شکل جديدي از مبارزات عليه حکومت سلطنتي يک نقطه عطف به حساب مي آيد.

اهميت اين مسئله زماني است که بنياد گرايي شيعي به بنياد گرايي سني نزديک مي شود و فضايي از همکاري هاي نظري و عملي ميان آنان پديد مي آيد. در زماني که ساختار قضاياي فلسطين را ناسيوناليست عربي شکل داده بود و جريان اخوان المسلمين، بنيادگرايي با تعصب مذهبي سني، شناخته مي شد، فدائيان اسلام به رهبري روحاني جواني به نام نواب صفوي با ايدئولوژي زلال شيعي توانستند ساختار اين معادلات را به هم بريزند. زيرا وي نقاط تفرقه افکن و آفت خيز اعتقادي شيعه و سني را ترک نمود و به سوي محورهايي کوچ نمود که همانند مغناطيس حتي خرده مسلک و مکتب هاي اسلامي را مي ربايد.

اتخاذ موضع در قبال اعلام موجوديت اسرائيل، شرکت در اجلاس مؤتمراسلامي، اشتراک مساعي با مبارزان فلسطيني، آشنايي با آرمان و ايده اخوان المسلمين و همکاري با آن و سفر به مصر و ارتباطات نزديکتر با اخوان پس از آن، همگي شاهد و ناظر به اين امر است که فدائيان اسلام و نواب صفوي به عنوان يک اصل ثابت، راه همکاري و تعامل با جهان اسلام را در پيش گرفته بودند.

مقدمه:

در بخشي از اعلاميه تاريخي جمعيت فدائيان اسلام چنين آمده است: «ما کوس بيدار باش رابراي حفظ نواميس اسلامي و ملل اسلامي مي نوازيم و به ياري خداي جهان حدود مسلمين را حراست مي کنيم.» (1)

هر چند که اساس شکل گيري جمعيت فدائيان اسلام، بر مقابله با انحرافات فکري و اجراي احکام اسلامي استوار بود و فعاليت هاي آن شکل درون مرزي داشت، اما اين جمعيت بر اساس اصول راهبردي و اساسنامه اي که شديدا به آن پايبند بود، به مسايل جوامع و ممالک اسلامي نيز اهتمام مي ورزيد.

اين سازمان انقلابي، که عده اي جوان و پرشور و شجاع آن را تأسيس کرده بودند، هرچند که در ابتداي راه برنامه ها و اقداماتشان سرکوب شد، اما در همين دوره کوتاه فعاليتش کارهاي بزرگي انجام داد و ثابت نمود که در آينده قابليت تبديل شدن به يک جريان بنياد گراي بين المللي با ايدئولوژي شيعي را دارد. از اين رو بررسي و تحقيق پيرامون عملکرد جمعيت فدائيان اسلام در زمينه هاي مختلف، ما را با اهداف و آرمانهاي اين گروه بيشتر آشنا مي کند و ميزان صحت و سقم برخي انتقادات را نيز نسبت به آنان، نمايان خواهد نمود.

نيم قرن از شهادت بنيانگذاز جمعيت فدائيان اسلام و عده اي از دوستانش مي گذرد. در واقع با شهادت نواب صفوي، درخشش جمعيت فدائيان اسلام نيز به خاموشي گرائيد و چنانچه نواب صفوي را از فدائيان اسلام کسر کنيم ، اعتبار فدائيان اسلام، بي رنگ خواهد شد.

به اين جهت بررسي، عملکردهاي اين جمعيت، بدون در نظر داشت رهبري نواب امکان پذير نيست. شخصيتي که با شور و حرارت جواني و انقلابي توانست ،رژيم پهلوي را با چالش هاي جدي مواجه کند و نام خويش را در سطح جوامع اسلامي و بين المللي بلند آوازه کند.

هر چند هدف اوليه اقدامات فدائيان اسلام سران حکومت در ايران و ساير کشورهاي اسلامي بود، اما اين جمعيت ريشه بدبختي و عقب ماندگي جوامع اسلامي را حکومت هاي استعماري نظير آمريکا ، شوروي و انگليس مي دانست.

به قول شهيد رجايي؛ فدائيان اسلام شعارهايي مي دادند که امروزه در سطح بالاي جمهوري اسلامي داده مي شود و حقيقتا نواب معتقد بود که اگر اين ملت حرکت کند پرچم اسلام را نيز برفراز کاخهاي جباران و ستمگران واشنگتن، لندن و کرملين خواهد زد. (2)

و اين گونه بود که مجلات خارجي بعد از شهادت او نوشتند:

شخصيتي که چهار سال منافع غرب را به خطر انداخته بود، در ايران کشته شد. (3)

بررسي تاريخچه پيدايش، برنامه هاي مبارزاتي، مواضع آنان نسبت به قضاياي داخلي و تعامل با اشخاص مذهبي و دولتي در عين اهميت و ارزشمندي، از محدوده اين مقاله خارج است. در اين نوشتار کوشش خواهد شد که فعاليتهاي جمعيت فدائيان اسلام در حوزه برون مرزي و در قبال مسايل جهان اسلام مورد بحث و بررسي قرار گيرد هر چند که محور اصلي اين پژوهش تعامل فدائيان اسلام با مسئله فلسطين و جنبش اخوان المسلمين مصر خواهد بود.

اين مقاله با استفاده از منابع متعدد و برخي اسناد به گونه اي سازماندهي شده است که عناوين برجسته تعاملات فدائيان اسلام با مسايل جهان اسلام از نظر سير تاريخي ازبدو تأسيس (1324)تا شهادت نواب صفوي (1334) مورد مطالعه قرار گيرد. از اين رو اميدواريم اين نوشتارکه در سه فصل تنظيم شده است بتواند فرازهاي مهمي از کارنامه فدائيان اسلام را در رابطه با مسايل جهان اسلام، پيش روي خوانندگان قرار دهد.

فصل اول ؛ کليات

پيشينه وضرورت پژوهش

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران وپس ازدسترسي به اسناد ساواک، عملکرد فدائيان اسلام در عرصه هاي مختلف تا حدود زيادي مورد توجه واقع شده است. نهضت شناسان اسلامي کوشش کرده اند اهداف، برنامه ها و عملکردهاي جنبش هاي اسلامي را روشن کنند که دراين زمينه «جمعيت فدائيان اسلام» با زمينه شيعي اش در صدر فهرست قراردارد. خوشبختانه درخصوص شناسايي تاريخچه جمعيت فدائيان اسلام اقداماتي انجام شده است ولي درخصوص شناساندن اين گروه کار چنداني صورت نگرفته است.

اين پژوهش اولا از اين جهت ضروري است تا به بهانه پنجاهمين سالگرد شهادت نواب صفوي وجمعي از اعضاي فدائيان اسلام، ازشخصيت آنان تجليل شود و از تلاشها و زحمات آنان براي تشکيل حکومت اسلامي و مبارزه خالصانه عليه رواج فرهنگ ضد ديني ومقابله با استبداد و استکبار تقدير شود.

ثانيا فضا هاي خالي براي تحقيق بيشتر در اين زمينه مشاهده مي شود که در اين مقاله سعي شده است که از اطلاعات متعدد اما پراکنده درخصوص فعاليتهاي برون مرزي جمعيت فدائيان اسلام، مجموعه اي منسجم پديد آورد و به صورت فشرده و درچند صفحه، تعامل اين جمعيت با مسائل جهان اسلام را درمحورهاي ياد شده مورد بررسي قرار دهد.

وحدت اسلامي ؛ اصل راهبردي فدائيان اسلام

تلاش براي نزديکي بين مسلمانان و از بين بردن مرزهاي تفرقه برانگيز قومي و مذهبي ميان مسلمانان و جوامع اسلامي از اصول راهبردي فدائيان اسلام بود. اين سازمان خود را ملتزم مي دانست که منافع مردم ايران را از منافع ساير ملل جهان اسلام جدا نداند.

نواب صفوي در مصاحبه با خبرنگار پاکستاني روي چهاراصل تکيه نمود:

1- اسلام نظام کامل براي زندگي است.

2- قوميت گرايي در اسلام نيست و اتحاد شيعه و سني بايد حفظ شود.

3- تضادي بين اسلام و وطن خواهي نيست.

4- اتحاد جهان اسلام با اجراي قوانين اسلامي ممکن بوده و تنها در اين شرايط است که مشکلات مسلمانان حل مي شود.

ايشان همچنين در مصاحبه با مجله «المسلمون» ارگان نشراتي اخوان المسلمين گفت:

بر ماست که با اسلام متحد شويم و به تلاش بپردازيم و جز جهاد در راه خدا و تلاش در جهت عزت اسلام همه چيز را فراموش کنيم...آيا زمان آن فرا نرسيده که مسلمانان با رسيدن به رشد و بلوغ، اختلافات شيعه و سني را رها کرده و همه با هم به کتاب پروردگار خود بنگرند. (5)

اين ديدگاه واقع گرايانه نشان مي دهد که نواب فقط يک جوان انقلابي احساساتي نيست بلکه انديشه هاي وحدت طلبانه او، با نظريات بزرگاني چون سيد جمال ، عبده و حسن البناء انطباق دارد. برنارد لوئيس در کتاب خود «غرب و خاورميانه » در مورد فدائيان اسلام مي نويسد:

آنها (فدائيان اسلام )ايده وحدت اسلامي را ارايه مي کنند. اين تئوري تاحدود زيادي به انديشه اخوان المسلمين شباهت دارد. (6)

تدارکات سازماني و مشغله هاي فراوان فکري در سالهاي نخست تأسيس فدائيان اسلام مانع از توجه نواب صفوي به انديشه وحدت اسلامي نشد. وي در سال 1326 به اين منظور با « فريد خاني» سفير سوريه در تهران، ملاقات کرد وبرنامه اي براي اتحاد ملل اسلامي ارايه کرد. (7)

اين اقدامات نواب هرچند در راستاي کسب اشتهار و اعتبار بين المللي براي فدائيان اسلام نيز بود اما ايده وحدت اسلامي امري نبود که نواب فقط به شعار اکتفا کند و قدمي براي تحقق آن برندارد. سفر تاريخي نواب به کشورهاي مصرو اردن را بايد در راستاي اين تفکر دانست. پس از اين سفر نواب دريافت که رسيدن به وحدت اسلامي امري ممکن است لذا در خرداد ماه 1333 مسلمانان را براي تجديد عظمت اسلام به اتحاد و همدلي و مبارزه دعوت نمود و طي اعلاميه اي خطاب به همه مسلمانان اظهار داشت:

چون پروانه هاي شمع حقيقت ، اينک که نسبت به خداي عزيز جهان بي وفايي مي شود با هم بسوزيم .از اين سوختن ريشه اين جنايات و معاصي را بسوزانيم. (8)

موضع گيري سريع و قاطع فدائيان اسلام در قبال موجوديت اسرائيل و سفر نواب صفوي به اجلاس مؤتمر اسلامي و پس از آن به مصر را بايد در قالب همين ايده مورد تحليل قرار داد.

فصل دوم ؛ فدائيان اسلام ، مؤتمر اسلامي و مسئله فلسطين

اعلام موجوديت اسرائيل و عکس العمل فدائيان اسلام

بدنبال اعلام موجوديت رژيم صهيونيستي اسرائيل در سال 1327 ، امواج خشم و نفرت جوامع اسلامي را نسبت به اسرائيل فراگرفت.سازمانها و نهادهاي مردمي درسراسر کشورهاي اسلامي و عربي تظاهرات گسترده اي را به راه انداختند و دولتهايشان را براي اعزام آنان جهت نبرد با اسرائيل تحت فشار قرار دادند.

در ايران حکومت پهلوي نسبت به اين امر حساسيتي از خود نشان نداد. اما جمعيت فدائيان اسلام و آيت الله کاشاني که همکاريهاي تنگا تنگي را در آن زمان داشتند، واکنش نشان دادند. به دعوت آنان اجتماع عظيمي در روز جمعه 31 ارديبهشت 1327 در مسجد سلطاني تهران (فقط پس از شش روز از تشکيل دولت اسرائيل َ) به منظور حمايت از مسلمانان فلسطين در قبال هجوم صهيونيستها برگزارشد. در اين روز نواب صفوي و آيت الله کاشاني قطعنامه شديدالحني را عليه اسرائيل و در جهت بيداري امت اسلامي صادر کردند. پس از آن جمعيت کثيري سوار بر اتوبوسها ، در خيابانهاي تهران به راه افتادند و تاساعت 9 شب بر ضد اسرائيل شعار دادند. (9)

فرداي آن روز محلهايي که براي ثبت نام جهت اعزام به فلسطين ، مشخص شده بود مملو از داوطلبيني شد که براي جنگيدن با اسرائيل اعلام آمادگي کردند. قريب به پنج هزار نفر ثبت نام کردندو فدائيان اسلام خطاب به دولت اين اعلاميه را صادر کرد:

هوالعزيز ، نصرمن الله و فتح قريب

خونهاي پاک فدائيان اسلام در حمايت از برادران فلسطين مي جوشد. پنج هزار نفر از فدائيان رشيد اسلام عازم کمک به برادران فلسطيني هستند و با کمال شتاب از دولت ايران اجازه حرکت به سوي فلسطين را مي خواهند و منتظر پاسخ سريع دولت مي باشند. (10)

سيد مجتبي نواب صفوي - فدائيان اسلام

پس از صدور اين اعلاميه نواب صفوي دولت را تحت فشارقرارداد تا امکان عزيمت داوطلبين را فراهم کند. نواب با ابراهيم حکيمي نخست وزير وقت ملاقات نمود و برخواست جدي فدائيان اسلام تأکيد نمود. اما حکيمي در اين ديدار پاسخ روشني به او نداد و بررسي مسئله را به روزهاي بعد موکول کرد. پيگيريها و تلاشهاي فدائيان اسلام نهايتا بي نتيجه ماند و دولت خواسته آنان رااجابت نکرد.

نواب کينه عميقي نسبت به يهود صهيونيستي پيداکرده بود. در حاليکه سران کشورهاي عربي براي مقابله با اعلام موجوديت اسرائيل تعلل مي کردند و به نوعي قضيه را بين العربي مي دانستند ، نواب معتقدبود که با ملي گرايي عرب نمي توان مسئله فلسطين را حل کرد بلکه بايد با شعار امت اسلام آنجا را آزاد نمود. او راه نجات فلسطين را ايثار و شهادت مي دانست. (11)

شرکت نواب در اجلاس مؤتمر اسلامي

درآذرماه 1332 گروهي ازدانشمندان وعلماي اسلامي اجلاسي را تحت عنوان «مؤتمر اسلامي » ، به منظورچاره جويي براي مقابله با تهاجمات اسرائيل وکمک به مردم فلسطين دراردن برگزار کردند. «جمعيت انقاذ فلسطين» و «مکتب الاسرارالمعراج» ازنواب صفوي براي شرکت در آن اجلاس دعوت به عمل آوردند. نواب اين موضوع را با برخي ازعلماي مطرح درميان گذاشت و برخي از اين علما از جمله آيت الله صدرالدين صدر ،شرکت دراين اجلاس را بعنوان تکليف شرعي برعهده نواب گذاشتند. (12)

پس از دريافت دعوت نامه مؤتمر اسلامي ،مجلس مشورتي در مسجد محمديه سرچشمه تهران برپا شد که پس از موافقت اکثريت اعضاي فدائيان اسلام ،براي تأمين هزينه اين سفر فيش هايي از سوي فدائيان اسلام به فروش رسيد و مبلغ هشت هزار تومان جمع آوري شد. دراين جلسه سيد عبدالحسين واحدي فرد شماره دو فدائيان اسلام ، اهميت و ابعاد اين سفر را براي حاضرين تشريح کرد. (13)

نواب صفوي در تاريخ 11/9/1332به عراق سفر کرد و فرداي آنروز به بيروت وازآنجا به بيت المقدس عزيمت نمود.شرکت نواب دراجلاس شش روزه که در بخش شرقي بيت المقدس برگزار شد ،بازتاب گسترده اي در سطح مطبوعات داخل ايران داشت. اين مطبوعات اهداف اين سفر را دعوت و تهييج سران ممالک اسلامي ،براي تشکيل جبهه متحد و مستحکم دربرابر بيگانگان و اجراي احکام اسلام درسرزمينهاي اسلامي و ديداربا رجال سوريه و ملاقات با مراجع عظام نجف اعلان کردند. (14)

سخنراني نواب در اجلاس

در اولين جلسه مؤتمر اسلامي ، نواب صفوي فرصت سخنراني درحضور رؤساي ممالک ، انديشمندان و علماي اسلام را پيدا کرد. نواب ضمن ايراد سخنان آتشين به زبان عربي فرياد بيدارباش مسلمين را سرداد و برگزيدگان کشورهاي اسلامي را به دفاع از سرزمين مسلمانان يعني فلسطين و بيرون راندن صهيونيست فرا خواند. چنين حرارت درسخن وغيرت ديني، موجب حيرت و شگفتي حاضران گرديد. (15)

تنها موضوعي که دراين اجلاس نواب را از درون آزارمي داد ، فضاي ناسيوناليستي عربي حاکم بر جلسه بود که سخنرانان يکي پس از ديگري دم از ملي گرايي وغيرت عربي مي زدند اما نواب معتقد بود که بايد مسئله فلسطين را اسلامي کرد نه عربي. به روايت خود نواب:

فضاي مؤتمر را به جاي اينکه اسلامي ببينم ، عربي ديدم .مي ديدم که همه سخنران ها بر اين موضوع تکيه مي کنند که حمله اسرائيل به سرزمين عربي فلسطين صورت گرفته است، اما وقتي نوبت سخنراني من فرا رسيد ، دو رکعت نماز خواندم و توسل جستم و گفتم خدايا همه اينها به زبان عربي مسلط هستند ،مي خواهم دراين جمع صحبت کنم ، از تو ياري مي خواهم. بعد پشت تريبون رفتم و گفتم : اگر افتخار به عربيت باشد من فرزند بهترين مرد عرب هستم. اگر پيغمبر را از عرب بگيرند ، عرب هيچ ندارد. شخصيت عرب به پيامبر اسلام است و من فرزند اويم. همان خداوند که فرمود: « إنا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوباو قبائلالتعارفوا إن اکرمکم عندالله اتقيکم» (حجرات،13). حمله به سرزمين اسلامي فلسطين چه سرزمين عرب و چه غير عرب ، حمله به سرزمين اسلام است. (16)

سخنان آتشين نواب حاضران را به وجد آورده بود و به طوريکه فرياد زدند:

زنده باد اين مهمان گرامي اسلام، زنده باد اين قهرمان ملي ايران.

ايشان بقدري درخشيدند که مرد هفته شناخته شدند و در روزنامه هاي عربي عکس نواب و ملک حسين شاه اردن راچاپ کردند و نوشتند که ملک حسين تحت تأثير سخنان نواب از سوار شدن برماشين ساخت انگليس خودداري کرد. (17)

« يوسف حناء » خبرنگار مسيحي لبناني که تحت تأثير سخنان پرشور نواب صفوي بعدامسلمان شد و در اجلاس مؤتمر اسلامي حضور داشت ،شخصيت نواب صفوي را اين گونه ترسيم مي کند:

او جسم نحيفي داشت؛اما روح بزرگي دراين جسم نحيف حکومت مي کرد که گويي مي خواست ،تمام دنيا را در ميان روح خودش و در ميان پنجه هاي پرقدرت خودش هضم کند. (18)

مفتي اعظم سوريه که يکي از شرکت کنندگان درآن اجلاس بود بعد ازسفري که پس ازانقلاب اسلامي به ايران داشت اظهار نمود: بعد ازقرن اول هجري ، شهيدي به عظمت نواب صفوي وجود ندارد. (19)

در حاشيه اجلاس

پس ازپايان کاراجلاس مؤتر اسلامي ، ملاقاتها و ديدارها يي بين مقامات کشورهاي اسلامي صورت گرفت. نواب صفوي نيزبا برخي ازمقامات سازمانها و جنبش هاي اسلامي ازجمله « سيد قطب » سخنگوي اخوان المسلمين ديدار کرد. سيد قطب که ازسخنراني نواب و جسارت فوق العاده او خوشش آمده بود درديدار با نواب با اشاره به قلب خودش گفت: «أنتَ هُنا». يعني تو در قلب مني. (20)

همين طور نواب صفوي پيشنهاد ملاقات با ملک حسين شاه اردن را پذيرفت و درديدار با وي چنين گفت:

من تا کنون با پادشاهان ملاقات نکرده ام و ازديدن پادشاه خوشم نمي آيد اما چون تو سيد هستي (ملک حسين سيد حسني است) ، استخاره کردم که به ديدنت بيايم. (21)

در اين ملاقات نواب ازموقعيت پيش آمده استفاده کرد وبا نگاه روانشناسانه ،احساسات ملک حسين را نسبت به مسئله فلسطين برانگيخت و به وي چنين گفت:

پسر عمو! اينک از تو انتظار دارم به ياري اسلام برخيزي و اراضي غصب شده فلسطين را از چنگال يهود غاصب آزاد سازي. (22)

پس از پايان کار کنفرانس ، نواب صفوي ،همراه هفتاد نفر از شرکت کنندگان براي ديدارازآثار به جاي مانده ازتهاجم اسرائيل به مرزماوراء اردن رفت. هنگاميکه نواب ابعاد جنايات صهيونيستها را با چشم خود ديد، گريه کرد و دست به آسمان برداشت و اين آيه را قرائت کرد:

« و اعدوالهم مااستطعتم من قوة و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوکم آخرين من دونهم. » (انفال/ 60) (23)

نواب در کنار سيم خارداري که بين اردن و اسرائيل کشيده شده بود ، به قدري متأثروعصباني شد که ناگهان به آن سوي سيم خاردار پريد و با صداي بلند گفت:

اين ننگ آور نيست که جز با اجازه اسرائيل ما مسلمانان نتوانيم قدم به خاک فلسطين بگذاريم . (24)

مفتي اعظم سوريه (از شرکت کنندگان دراجلاس ) در اين مورد مي گويد:

پس از کنفرانس نواب با هفتاد نفر براي بازديد بخش اشغالي قدس رفته بود يکباره عبايش را کناري انداخت وبه حاضران گفت که بايد برويم و درآن مسجدي که در منطقه اشغالي واقع است نماز بخوانيم و هر کس آماده شهادت است با ما بيايد. درحاليکه همه ترسيده بودند ، اوحرکت کرد و ديگران نيزبا وجود آنکه سربازان اسرائيل دستها را بر روي ماشه گذاشته بودند به دنبال وي براه افتادند و نمازرا به امامت وي خواندند. (25)

البته همه اين هفتاد نفر ، به نواب اقتدا نکردند و فقط حدود ده نفربا اصرارازاوخواستند که بعنوان امام جلو بايستد ، اما نواب به ايشان گفته بود که:

من شيعه هستم و به روش امام جعفر صادق عليه السلام نمازمي خوانم. (26)

نواب در جواب احمد سوکارنو رئيس جمهور وقت اندونزي که پس از بازديد، از نواب پرسيده بود که چرا چنين کاري کردي و نزديک بود ما را به کشتن دهي ؟، گفته بود:

بردم تا شهيدتان کنم تا ملتهاي مسلمان با کشته شدن نمايندگانشان، بيدار شوند. (27)

فدائيان اسلام و فلسطينيان

اولين اجلاس مؤتمر اسلامي درخصوص قضاياي فلسطين و يافتن راه حلهايي براي آن،برگزارشد اما اين امرسرفصل جديدي براي تعامل فدائيان اسلام با فلسطينيان مبارز را گشود. هرچند که فدائيان از بدو تشکيل دولت اسرائيل حمايت شان را ازمبارزان فلسطيني ابراز نموده بودند وحتي از پنج هزار نفر براي اعزام به فلسطين ثبت نام کرده بودند.

مواجهه نواب با عمق فاجعه فلسطين درجريان مؤتمر اسلامي ، دل مشغولي جديدي را براي او ايجاد کرد. نواب دريافت که مقابله با دولت اسرائيل که ازحمايت شديد انگليس و آمريکا برخوردار بود، ازعهده يک دولت و يا يک سازمان به تنهايي برنمي آيد و چاره کار در اين است که تمام سازمانهاي انقلابي اسلامي به همراه دولتهاي عربي دست به دست هم داده و تحت فرماندهي سازمان واحدي ،عليه اسرائيل عمل کنند.

لذا نواب پيشنهاد داد تا براي مبارزه با اسرائيل يک «سازمان انقلاب اسلامي بين المللي » تشکيل شود. اين پيشنهاد مورد استقبال بسياري از جمله اخوان المسلمين قرار گرفت. (28) هرچند که با شهادت نواب اين ايده نيز به فراموشي سپرده شد.

درجريان ديداري که نواب پس از اجلاس اردن ،ازقاهره بعمل آورد، يکي ازمحورهاي اصلي کاري او قضيه فلسطين بود درجريان سخنرانيهايي که انجام داد براسلامي بودن مسئله فلسطين تأکيد نمود و حال آنکه بسياري آن را مسئله عربي مي دانستند. وي در ديداري که از دانشگاه عين الشمس قاهره داشت ، ياسر عرفات که در آن هنگام دانشجو بود را مورد خطاب قرار مي دهد که فلسطين زير چکمه هاي صهيونيزم و آمريکا جان مي دهد و تو مي خواهي مهندس شوي ؟ تو بايد شرافتمندانه بجنگي وازسرزمينت دفاع کني. (29)

ياسر عرفات، که بعنوان اولين مقام بلند پايه، پس از انقلاب اسلامي به ايران سفر نمود ، در ديدار با حضرت امام خميني (ره)از شهيد نواب صفوي به نيکي ياد کرد و گفت:

هنگاميکه دانشجو بودم و درمصر درس مي خواندم يک روز شهيد نواب صفوي به دانشگاه آمد و سخنراني کرد. پس از پايان سخنراني نزد او رفتم و خودم را معرفي کردم . او به من گفت:« تو پسر علي هستي ، اما ملتت دراسارت به سر مي برد. تو سيد حسني هستي . تو بايد دين جدت را ياري دهي . تو بايد ملت فلسطين را ازچنگال اسرائيل نجات دهي ، آن وقت اينجا نشسته اي درس مي خواني که چه ؟»

عرفات افزود :اين سخنان نواب صفوي مرا تکان داد و روحيه انقلابي در من پديد آورد و از آن پس درس و مشق را رها کردم و به کار نهضت پرداختم . (30)

در ديداراز ايران ،عرفات در چند جا ازنواب صفوي به عنوان استاد خود ياد کرد ازجمله دراجتماع بزرگ مردم مشهد د رسال 1357 گفت:

چقدرخوشوقتم که دراين شهرمقدس ، شهرامام رضا(ع)، محبوبم وبه شهراستادم نواب صفوي آمده ام. (31)

پرداختن به مسئله فلسطين ازسوي فدائيان اسلام ، درحاليکه خود درگيرمبارزات داخلي عليه رژيم پهلوي بودند، اهميت اين قضيه را نشان مي دهد. بي شک نواب صفوي يکي از محبوب ترين شخصيت غيرعربي براي فلسطينيان بود و شيوه هاي مبارزاتي جمعيت فدائيان اسلام ، بعنوان الگوي مبارزاتي مبارزين فلسطيني قرار گرفت تا حديکه سازماني با همين نام در فلسطين پديد آمد.

« سازمان فدائيان فلسطين » در حدود سال 1970م از طرف روحانيون و رهبران مذهبي فلسطيني تأسيس گشت. يکي از رهبران برجسته اين سازمان « شيخ محمد ابو طير » چند بار دستگير شد و هم اکنون در زندانهاي اسرائيل به سر مي برد. مؤسسين اين سازمان اثرپذيري زيادي از فدائيان اسلام ايران به رهبري شهيد نواب صفوي داشته اند و به همين جهت اغلب هواداران سازمان فدائيان فلسطين ، نام پسران نوزاد خود را « نواب صفوي » گذاشته اند. (32)

فصل سوم ؛ فدائيان اسلام و اخوان المسلمين

اشتراکات فکري و سازماني:

بررسي تعامل« اخوان المسلمين» به عنوان جنبش بزرگ اسلامي اهل سنت ، با فدائيان اسلام به عنوان نهضت اسلامي شيعي از اهميت ويژه برخوردار است.

سازمان اخوان المسلمين درسال 1928م توسط حسن البناء تأسيس شد. اين دانشجوي جوان با نبوغ ذاتي که در رهبري تشکيلاتي داشت توانست در سريع ترين زمان اخوان المسلمين را به درجه مهمي از اشتهارو اعتبار برساند.

در حاليکه مردم مناطق روستايي مصر با اعتقادات راسخ، مراسمها و مناسکهاي مذهبي را انجام مي دادند و فرهنگ و سنتهاي عربي را اجرا مي نمودند ، شهرهاي بزرگ بويژه قاهره و اسکندريه، محل آمد و شد جهانگردان عياش وخوشگذراني شده بود که بر لاابالي گري و بي ديني مردم تأثير زيادي گذاشته بود. وجود مراکز فحشاء ، سالنهاي سينما و کاباره ها و طرز پوشش مردم با مدلهاي غربي ، حسن البناء را به فکر چاره جويي انداخت. لذا گروهي از همفکران در اطرافش جمع شدند و سوگند خوردند که در راه احياي سنتها و ارزشهاي اسلامي، حتي از جانشان نيز بگذرند از اين رو خودشان را برادران مسلمان (اخوان المسلمين ) ناميدند. حسن البناء در ابتدا اخوان المسلمين را در جهت خدمات خيريه و آموزش هدايت کرد اماهدف واقعي او بسيار فراتر از آن بود. اوخود را معلمي مي دانست که به دانش آموزان آموزش ميدهد اما به نظراو اولويت ،آموزش دادن به پدران دانش آموزان است که بايد به آنها آموخت، مذهب چيست وبه کجا مي رود؟. (33)

بنابراين اساس شکل گيري اين سازمان مبارزه دربرابرتهاجم فرهنگي غرب و بي بندوباريهاي اجتماعي بود .امري که به عينه منشا پيدايش فدائيان اسلام شد. انحرافات فکري وشيوع کسروي گري درميان دانشجويان ونمادها ومظاهرغربي همراه با فساد اخلاقي جامعه، اولين جرقه ها را درنواب صفوي به وجود آورد و او نيزابتداي فعاليتش را بر روي محورهاي فرهنگي وتبليغي قرارداد.

نکته جالب توجه اين که نواب نيز هما نند حسن البنا در عنفوان جواني دست به کارشد وبدون شک اودراين زمينه از حسن البنا الگو پذيرفته بود.علاقه نواب صفوي به حسن البناء چنان بود که او حتي مقاله اي از حسن البنا را ترجمه کرد ودر مقدمه اين مقاله نوشت:

براي مسرت روح پر فتوح رادمرد مجاهد،شهيد حسن البنا ،بنيانگذار جمعيت مسلمانان مبارز ومجاهدين حقيقي راه تعالي اسلام يعني اخوان المسلمين مصر،ذيلابه ترجمه مقاله از آن رهبر با شهامت که نمونه روح آتشين وکمال علاقه او به سربلندي اسلام وزاييده ايمان ومباني مقدس آيين آسماني مااست،مي پردازيم. (34)

برخي معتقدند که جمعيت فدائيان اسلام در برخي از اهداف خويش به آرمانهاي سيد جمال نزديک بود وبه طورغيرمستقيم ودرگستره جنبشها ونيروهاي سياسي مذهبي موجود در منطقه،در تداوم حرکت سيد گام بر ميداشت.به اين معني که فعاليتهاي سيد وهوداران او همچون «عبده» در مصر سنگ بناي اخوان المسلمين رادراين کشور وساير کشورهاي اسلامي گذاشت و فدائيان اسلام نيز سنگ بناي حرکتهاي مسلحانه جمعيتهاي مذهبي را در ايران، بنا نهاد. (35)

اما برخي ازنويسندگان به لايه هاي زيرين شکل گيري سازمانهاي اخوان وفدائيان توجه چنداني نشان نداده وتأکيد مي کنند که شکل گيري جنبشهاي اسلامي در ايران شيعي، ناشي از تأثيرات تعيين کننده اخوان المسلمين در جهان اسلام مي باشد. چرا که اخوان المسلمين را به عنوان نخستين جمعيت اسلامي متشکل عمل گرا، در قرن حاضر مي شناسند که چون طوفاني سراسر کشورهاي اسلامي را فرا گرفت.اين نويسندگان از حرکت فدائيان اسلام به عنوان پيش تازان جنبش مسلحانه آزاديبخش درايران ياد مي کنند ونظرات نواب صفوي در«اعلاميه فدائيان اسلام » يا « رهنماي حقايق» را نزديک به نظرات وانديشه هاي رهبران اخوان المسلمين در مصر مي دانند.از اين رومعتقدند که محتواي اين اعلاميه شباهتهاي زيادي با پيام حسن البنا به سران کشورهاي اسلامي در سال 1355ه. ق دارد. (36)

همان گونه که در ابتداي اين مقاله آورده شد ،يکي از اهداف اساسي فدائيان اسلام تلاش براي ايجاد وحدت اسلامي ميان جوامع اسلامي بود .نواب صفوي بارها در سخنرانيها واعلاميه هايش جوامع اسلامي را از نفاق افکني قومي وتعصبات مذهبي شيعه وسني برحذرداشت. ضمن آ نکه بر تشکيل حکومت اسلامي در جوامع اسلامي تأکيد نمود. در اين زمينه اعلاميه معروفي را تحت عنوا« رهنماي حقايق» منتشر کرد وبرنامه هاي فدائيان اسلام را براي تشکيل حکومت اسلامي تشريح نمود.

حسن البناء نيز وضع موجود را دوران سرشکستگي و انفعال جهان اسلام مي دانست که در برابر جهان غرب دستها يش را به علامت تسليم بالا برده است. اين مسئله تا عمق جان او را آزار مي داد به طوريکه در جايي بيان داشت :

در گذشته رهبري جهان ، شرقي بود ، پس از آن در دوران يونان و روم اين رهبري غربي شد و سپس با ظهور اديان نبوي ، اين رهبري دوباره شرقي شد و پس از آن با عهد رنسانس دوباره رهبري به دست غربيها افتاد و اين قانون خداست. زماني براي ظهور يک قدرت شرقي تحت لواي خدا و قرآن فرارسيده است. دنيا مسلمان و سعادتمند خواهد شد. (37)

علي رغم ارتباطي که بناء با رشيد رضا داشت اما هيچگاه تحت تأثيراصلاح طلبي انحصاري و همراه با تعصب او قرار نگرفت.ايشان بنيادگرايي به اسلام را پناهگاه و محل تخليه احساسات و عواطف مذهبي مي دانست که مسلمانان براي بازگشت به اقتدار گذشته ، ناگزيرازآنند . لذا تحقق اين امر،اتحاد دنياي اسلام و به فراموشي سپردن عوامل اختلاف زاي بين مذاهب را مي طلبيد.

شيوه هاي مبارزاتي و قيام مسلحانه فدائيان اسلام نيز نزديک به اخوان المسلمين است و با منها نمودن عنصر مذهب از ميان اين دو تشکل ،بايد گفت که فدائيان اسلام ،در مباني فکري و عملي ادامه دهنده سيره اخوان المسلمين در ايران است اما با ايدئولوژي متفاوت.

بطور کلي بسياري ازمحققان معتقدند که نواب صفوي پيش ازآنکه وامدار جريان مشروعه خواه در نهضت مشروطه و کساني چون شيخ فضل الله نوري باشد، به گرايش پهناورتري تعلق داشت که از مصر و جنبش اخوان المسلمين مايه مي گرفت و بعدها سلفي گري ،اصولگرايي و بنيادگرايي نام گرفت. (38)

سر آغاز همکاري ها

صرف نظرازقرابت فکري والهام گيري درسازماندهي تشکيلاتي فدائيان ازاخوان المسلمين،تماسهاي بين الاثنيني نيز بين اين دوسازمان پديد آمد و پيوندهاي آنان وارد فاز جديدي شد. اسناد بسيارمهمي که عبارت ازدونامه سيدقطب به خط خودش به نواب صفوي نوشته شده بود ،نشان مي دهد که اين دو جريان ،مبادلات فکري و احياناهمکاريهاي سازماني داشته اند. (39)

ارتباط ميان اخوان و فدائيان هنگامي عيان شد که نواب ،زماني که درنجف مشغول تحصيل بود، به جلسات اخوان دربغدادشرکت مي کرد وحتي براي آنان به زبان عربي سخنراني مي کرد. (40)

از اين رو نواب صفوي براي جنبش اخوان المسلمين حکم نماينده مبارزان اسلام گراي شيعي را پيدا کرده بود. «شيخ محمد محمود الصواف» مؤسس اخوان المسلمين عراق، در اين بين حکم حلقه ارتباطي را داشت و نواب صفوي از طريق او با رهبران اخوان المسلمين در قاهره تبادل نظر مي نمود.

سفر نواب به مصر ؛ گشايش فصل جديد

در جريان اجلاس مؤتمراسلامي که در بيت المقدس برگزار شد ،سخنراني پرشوروحرارت نواب توجه بسياري ازمقامات حاضردراجلاس را به خود جلب کرد. پس ازپايان اجلاس،اخوان المسلمين که قبلانيز همکاريهايي را با اوداشت به همراه گروه ديگري بنام «شباب المسلمين » ، ازنواب جهت سفربه قاهره دعوت کرد. نواب اين دعوت راپذيرفت اما بدلايلي(ازجمله نداشتن هزينه سفر )آن را به بعد موکول کرد و به عراق بازگشت. درملاقاتهايي که درنجف نواب با آيت الله ميلاني و علامه اميني داشت ، آنها نواب را ترغيب کردند که هرچه زودتردعوت اخوان المسلمين رااجابت کند . علامه اميني هزينه مسافرت او را توسط يکي از تجار نجف ، فراهم کرد.

نواب بدون آنکه به ايران باز گردد عازم مصر شد. در روزهاي آغازين ورود اوبه قاهره ،براي گراميداشت دو تن از دانشجويان دانشگاه الازهر که در فلسطين شهيد شده بودند، مراسمي در اين دانشگاه بر گزار شد که از نواب به عنوان سخنران دعوت نمودند. در اين مجلس نواب پس از استاد حسن الهضيبي مرشد عام اخوان المسلمين وسيد قطب، سخنراني کرد.نواب بار ديگر درخشيد ودريک سخنراني آتشين به زبان عربي ،خطاب به دانشجويان وحاضرين از توطئه هاي اسرائيل و استکبار براي جهان اسلام پرده برداشت وتنها راه نجات مسلمانان فلسطيني را از چنگال صهيونيست، ايثار وشهادت دانست. وي سپس بر اجراي احکام اسلامي در مصروقطع وابستگي اين کشور به بيگانگان وملي شدن کا نال سوئز تأکيد نمود. در بخشي از سخنراني خطاب به نجيب پاشا ،چندين بار فرياد زد:« يا نجيب الي الکانال » ، يعني کانال سوئز را ملي کن. (41)

سخنراني ايشان موجب غليان احساسات حاضران شد ،تا جايي که هزاران دانشجو فرياد زدند: حي الله،حي الاسلام، حي الله ايران ،حي الله نواب صفوي.

مر حوم نواب بعدا گفته بود که در آن لحظا ت چنان شور وشوق وجود مرا فرا گرفته بود که مي خواستم پرواز کنم . (42)

همچنين از قول نواب صفوي گفته شده است که در حين سخنراني وي ،ماورين حکومتي با ماشين آمدند که انتظا مات اخوان مامورين دولتي را ازماشين پياده کردند وماشين را آتش زدند. (43)

پس از پايان مراسم نيروهاي دولتي به مراکز ودفاتر اخوان المسلمين حمله کردند وبر خي از مقامات آن را باز داشت نموده و اخوان المسلمين را منحل کردند. دفتر مجله« المسلمون » که محل پذيرايي از نواب صفوي بود نيز مورد هجوم سربازان قرار گرفت ونواب را براي بازجويي به وزارت کشور منتقل کردند.

درآن زمان ،شوراي انقلابي مصر که حکومت سلطنتي را سر نگون کرده بود با رژيم پهلوي ايران رابطه خوبي نداشت از اين رو مقامات مصري دريافتند که نواب صفوي به عنوان دشمن سرسخت حکومت ايران مي تواند برگ برنده اي دراختيارآنان باشد، لذا با نواب بر خورد محترمانه اي کردند وپذيرايي از او را خود بر عهده گرفتند وشيخ حسن البا ئوري وزير اوقاف را مأ مور پذيرايي از نواب نمودند.

در مدتي که وي ميهمان وزير اوقاف بود،به قول همسر مرحوم نواب؛

تمام اعضاي خانواده وزير اوقاف شيعه شده بودند؛البته در مدتي که در مصر بودند، افراد زيادي تحت تأثير ايشان شيعه شده بودند وبه آقاي نواب پيشنهاد کرده بودند که آن جا بماند و رهبري آنان را بر عهده بگيرد که آقاي نواب گفته بود کشور خودم به من نياز بيشتري دارد. (44)

نواب با ژنرال نجيب وجمال عبدالناصررئيس ومعاون شوراي انقلابي مصر ديدار نمود. در اين ديدار وي ضمن تأکيد برموقعيت اسلامي اخوان المسلمين براي تحکيم دولت انقلابي مصر،وجود آنان را براي مبارزه با نفوذ بيگانگان درآن سرزمين لازم شمرد. جمال عبدالناصر در اين ديدار خودرا در گذشته جزء اخوان المسلمين خواند وخواست وانمود کند که در اين پيشامد رهبران اخوان مقصرند. (45)

از قول نواب بعدا نقل شده بود که ژنرال نجيب مردي مذهبي است واز ديدن من خوشحال شد ولي جمال عبدالناصر مردي با هوش وبرخوردش با من سرد بود. (46)

به هرحال نواب براي حل مناقشه ميان دولت مصر و اخوان المسلمين تلاش زيادي کرد که در نتيجه همين تلاشها، رهبران دربند اخوان از زندان آزاد شدند.

پس از فروکش نمودن اختلافات اخوان با دولت مصر ، نواب صفوي به مراسم باشکوهي که به مناسبت سالگرد انقلاب مصر ترتيب يافته بود ، دعوت شد. جسارت و شهامت وي به حدي بود که او درجايگاه اختصاصي يازده عضوشوراي انقلابي مصرودرکنارژنرال نجيب نشست . لذا مسئولين مجبور شدند صندلي ديگري را به جايگاه ويژه اضافه کنند.

در حاليکه در اين مراسم نظاميان و جوانان شعار « زنده باد مصر» و « زنده باد عرب» را سرمي دادند، نواب از جاي خود برخواست و پشت تريبون قرارگرفت و ازآنان خواست شعار « زنده باد اسلام» را سردهند و خود فرياد زد:حي الله مصر،حي الله مصرلکن تحت لواء الاسلام . (47)

سفر نواب به اردن و مصر دست آوردهاي زيادي داشت و اين سفرشهرت نواب و فدائيان اسلام را جهاني کرد. بويژه اينکه درمصرهم زماني که ميهمان اخوان المسلمين بود و هم زماني که ميهمان دولت بود،استقبال واحترام زيادي ازاوبعمل آمد واوتوانست دردانشگاهها و مراکزاسلامي سخنراني کند و با شخصيتهاي مذهبي ، علمي و دولتي ملاقات نمايد.

در پايان اين سفر اخوان المسلمين مبلغ يکصدهزارتومان رابه ايشان هبه نمود اما نواب صفوي آن رانپذيرفت و فقط بليط هواپيما را گرفت. (48)

بالاخره نواب پس از65روزمسافرت موفقيت آميز،به تهران بازگشت و درفرودگاه مهرآباد استقبال بسيارخوبي ازاوصورت گرفت واودرمصاحبه باخبرنگاران وشرکت دراجتماعات، ابعاد اين سفر راتشريح نمود.

استمرار همکاري ها

سفر نواب به مصر که با احترام و اعتماد طرفيني همراه بود ، همکاريهاي بعدي را بين فدائيان اسلام و اخوان المسلمين به دنبال داشت. از آن پس تعاملات و مکاتبات بين دو طرف افزايش پيدا کرد. به طوري که نواب صفوي زماني که شنيد گروهي از شيعيان عراق و سوريه به جنبش هاي ملي و قومي پيوسته اند، از آنان خواست به اخوان المسلمين ملحق شوند. (49)

همين طور پس از دستگيري شمار ديگري از اعضاي اخوان المسلمين به دست دولت مصر ، نواب باز هم براي آزادي آنان تلاش کرد و يکبار به جمال عبدالناصرتلگراف نمود و خواستار آزادي آنان شد که پس ازآن اعضاي اخوان آزاد شدند. نواب در تلگراف ديگري از ناصر تشکر نمود. اما بار ديگرخبردستگيري عده ديگري ازاعضاي اخوان به نواب رسيد اوبازهم به ناصرتلگراف نمود و به اوگوشزد کرد که مصلحت شما درشدت عمل با اخوان المسلمين نمي باشد. متن تلگراف چنين است:

قاهره آقاي نخست وزيرجمال عبدالناصر؛

رفتار شديد شما با اخوان المسلمين غضبي شديد در قلوب مسلمين ايجاد نموده ،سريعاتجديد نظر نمائيد و کاري نکنيد که موجب پشيماني دردناکي براي شما شود. (50)

تهران ،سيد مجتبي نواب صفوي

از سوي ديگر زماني که خبردستگيري نواب در ايران ، منتشر شد اخوان المسلمين گروهي از حقوقدانان را براي وکالت ازاو ازطريق عراق به سوي ايران اعزام کرد که درعراق به آنها ويزا داده نشد و بازگشتند و زماني که خبر اعدام نواب صفوي (1334) انتشار يافت عکس العمل شديد بلاد عربي و اسلامي را به دنبال داشت و اخوان المسلمين از او بعنوان شهيد اخوان ياد کرد. همين طور درادامه اين پيوند شيعه وسني، تعدادي از شيعيان عراق عضو اخوان بودند و همين طور استاد « عبدالمجيد الرنداني » شيعه مذهب ، مدتي دبيرکل اخوان در يمن شمالي بود. (51)

سخن آخر

همکاري ميان اخوان المسلمين و فدائيان اسلام تا آن زمان بي سابقه بود و تا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي چنين تعاملات گسترده اي بين نهضتهاي اسلامي شيعه و سني ديده نشده بود. هرچند که انديشمندان روشن انديش و اصلاح طلبي همانند سيدجمال ، عبده و کواکبي براي اتحاد جهان اسلام زحمات زيادي کشيدند و علماي مصلحت بيني همچون شيخ محمد غزالي و شيخ شلتوت با اظهارات و فتوايي که در مورد رسمي بودن مذهب تشيع ارائه کردند، نقش مهمي در تقريب بين مذاهب و ايجاد فضاي تفاهم ميان شيعيان و اهل تسنن ايفا کردند.

نکته مهم اينکه علي رغم الگوپذيري فدائيان اسلام از شيوه رهبري و برنامه هاي تشکيلاتي اخوان المسلمين و همکاريهاي نزديک وبرادرانه بين آنها ، فدائيان اسلام در مسير حرکت ديني خود ، وابستگي مادي و معنوي به هيچ جنبش سياسي - مذهبي در جهان اسلام نداشت و حرکت آنها تنها با محوريت شخص نواب صفوي و بر مبناي فتاوي ديني علما و مراجع ايران و نجف ، در ارتداد کسروي و بدنبال اوضاع آشفته سياسي - اجتماعي ايران صورت پذيرفت. (52)

لذا تعاملات و ارتباطات فدائيان اسلام با برخي مقامات و جريانهاي اسلامي در خارج ازايران را نبايد به مثابه جهت پذيري اين گروه ازخارج تلقي کرد.

در پايان ديدگاه مرحوم حميد عنايت درمقايسه اي که بين اخوان المسلمين و جمعيت فدائيان اسلام ،انجام داده است را مي آوريم.در اين مقايسه ايشان به رغم شمردن نقاط اشتراک ، تفاوت را در دو چيز مي داند:

يکي اين که؛ به عقيده او فدائيان اسلام هرگز جنبش توده اي نشدند وهمواره گروهي از جان گذشته باقي ماندند که خود را وقف پيگيري شديد اهداف اسلاميشان ساخته بودند.

دوم اين که؛ قهرماني که در پايه حسن البناء ،عقل سياسي يا درپايه سيد قطب،بينش يا در ابواعلي مودودي،فضل ودانش داشته باشد،[درنواب]پديد نياورد.هر چند که او مي توانست سرسپردگي ووفاداري عظيمي در اطرافيانش ايجاد کند.ايشان از اين که گروه فدائيان اسلام،آثار ونظريات آشتي ناپذير رقباي سني خود را چاپ ونشرکرد ه اند را تحسين مي کند. (53)

منابع:

- «رهنماي حقايق » يا « اعلاميه فدائيان اسلام » ، دفتر منشور برادري ، ص 1581

2- مجله پليس انقلاب ، مصاحبه با محمد مهدي عبد خدايي ، ش11، ص 10

3- همان ، ش 12 ، ص 45

4- « سيد مجتبي نواب صفوي ، انديشه ها ، مبارزات و شهادت او»، سيد حسين خوش نيت ، تهران ، منشور برادري ، 1360 ،ص131

5-روزنامه اطلاعات (ضميمه ) ، ش 20714 ، 4/2/1375 ، ص 2

6- همان ، ص 2

7- «فدائيان اسلام ، تاريخ ، عملکرد و انديشه »، سيد هادي خسرو شاهي ، تهران ، اطلاعات ، 1375 ، ص 66

8- روزنامه کيهان ، ش 3304 به نقل از:انقلاب اسلامي و ريشه هاي ان ، عباسعلي عميد زنجاني ، نشر کتب سياسي ، ص 426

- زمينه هاي انقلاب اسلامي ايران ، نجف لکزايي و منصور ميراحمدي ، مؤسسه فرهنگي انتشارات ائمه (ع) 1377 ، ص122

- فصلنامه «تاريخ و فرهنگ معاصر» ، ش 3و4 ، ص38-37

11- جمعيت فدائيان اسلام ونقش آن درتحولات سياسي - اجتماعي ايران،داوود اميني، تهران،مرکزاسنادانقلاب اسلامي، 1381

،ص14

12- مروري برتاريخچه فدائيان اسلام(خاطرات محمد مهدي عبدخدايي)،تدوين سيدمهدي حسيني،تهران،مرکزاسنادانقلاب اسلامي،

1379،ص 162

- همان ، ص163

- سيد مجتبي نواب صفوي ، انديشه ها ،مبارزات و شهادت او ،همان ،ص 136

- جمعيت فدائيان اسلام و نقش آن در تحولات سياسي - اجتماعي ، همان،ص311

- بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران ، روح الله حسينيان ، تهران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1381 ، ص293

- خاطرات نيره السادات احتشام رضوي ، تدوين حجت الله طاهري ، تهران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامي ،1383،ص98

- سيد مجتبي نواب صفوي، انديشه ها ،مبارزات و شهادت او ، همان ، ص139

- مروري بر تاريخچه فدائيان اسلام ، همان ، ص 168

- همان ، ص 170

- همان ، ص169

- نهضت روحانيون ايران ،علي دواني ، بنياد فرهنگي امام رضا(ع) ، ص 203

، 15/8/1384 www.mehr news.com - به نقل از خبرگزاري مهر ،

- نهضت روحانيون ايران ، همان ، ص 203

- سيد مجتبي نواب صفوي ، انديشه ها ، مبارزات و شهادت او ، همان ، ص 136

- خاطرات نيرة السادات احتشام رضوي ، همان ، ص 91

- سيد مجتبي نواب صفوي ، انديشه ها ،مبارزات و شهادت او ، همان ، ص137

- مروري بر تاريخچه فدائيان اسلام، همان ص173

- سيد مجتبي نواب صفوي ،انديشه ها ،مبارزات و شهادت او ، همان ، ص 145

- نهضت روحانيون ايران ، همان ، ص 205

- همان ، ص 205

- جنبش آزاديبخش ، نشريه شماره 33 حزب جمهوري اسلامي ، ص 93

- اخوان المسلمين،بهمن آقايي وخسرو صفوي،تهران،معراج،1361،ص25

- سيد مجتبي نواب صفوي،انديشه ها ،مبارزات وشهادت او،همان،ص141

- جمعيت فدائيان اسلام ونقش آن در تحولات سياسي -اجتماعي،همان ،ص48

- همان،ص106

- به نقل از پدر سالاري جديد ، هشام شرابي ، ترجمه احمد موثقي ،تهران ،1380،کوير،ص 227

، 15/8/1384 www.roozanline.com دولتهاي اسلامي و چالشهاي پيش روي اصولگرايان،مهدي خلجي ،برگرفته از:، -

- اخوان المسلمين مصر در امتحان تاريخ ، کمال حاج سيد جوادي ، تهران ،نشر ميثاق ، 1358،ص5

- استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام ،احمد موثقي ،قم ،مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي،1371،ص126

- مروري بر تاريخچه فدائيان اسلام،همان،ص170

- همان،ص170

- همان ص171

- خاطرات نيره السادات احتشام رضوي،همان،ص102

- سيد مجتبي نواب صفوي،انديشه ها ،مبارزات وشهادت او،همان،ص145

- نهضت روحانيون ايران،همان،ص206

- مروري برتاريخچه فدائيان اسلام ، همان ، ص 171

- خاطرات نيره السادات احتشام رضوي ، همان ، ص 101

- استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام ، همان ،ص 126

- سيد مجتبي نواب صفوي ،انديشه ها ، مبارزات و شهادت او ، همان ، ص 147

- استراتژي وحدت در انديشه سياسي در اسلام ، همان ، ص127

- جمعيت فدائيان اسلام و نقش آن در تحولات سياسي - اجتماعي ايران ، همان ، ص48

- انديشه سياسي در اسلام معاصر،حميد عنايت،ترجمه بهاءالدين خرمشاهي،تهران،خوارزمي،1363صص170-169

منبع:

مجموعه مقالات همايش بزرگداشت پنجاهمين سالگرد شهادت نواب صفوي و فداييان اسلام

/ 1