داستان مسجد ضرار
منابع مقاله: ترجمه تفسير الميزان جلد 9 ، علامه طباطبايي؛ صفحه: 1 و الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفريقا بين المؤمنين و ارصادالمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفن ان اردنا الا الحسني و الله يشهد انهم لکاذبون (107)لا تقم فيه ابدا لمسجد اسس علي التقوي من اول يوم احق ان تقوم فيه فيه رجال يحبون ان يتطهروا و الله يحب المطهرين (108)افمن اسس بنيانه علي تقوي من الله و رضوان خير ام من اسس بنيانه علي شفا جرف هار فانهار به في نار جهنم و الله لا يهدي القوم الظالمين (109)لا يزال بنيانهم الذي بنوا ريبة في قلوبهم الا ان تقطع قلوبهم و الله عليم حکيم (110) ترجمه آيات
و کساني که مسجدي براي ضرر زدن و(تقويت)کفر و تفرقه ميان مؤمنان و به انتظار کسي که ازپيش با خدا و رسولش ستيزه کرده ساخته اند، و قسم مي خورندکه جز نيکي منظوري نداريم، و حال آنکه خدا گواهي مي دهد که دروغ گويند(107). هرگز در آن مايست، مسجدي که از نخستين روز، بنيان آن بر اساس پرهيز کاري نهاده شده، سزاوارتراست که در آن بايستي، در آنجا مرداني هستندکه دوست دارند پاکيزه خوئي کنند، و خدا پاکيزه خويان رادوست دارد(108). آيا آنکه بناي خويش بر پرهيزکاري خدا و رضاي او پايه نهاده بهتر است، يا آن کسي که بناي خويش بر لب سيلگاهي نهاده که فرو ريختني است، که با وي در آتش جهنم سقوط کند، و خدا قوم صفحه : 530 ستمکار را هدايت نمي کند(109). بنياني که ساخته اند همواره مايه اضطراب دلهاي ايشان است،تا وقتي که دلهايشان پاره پاره شود وخدا داناي شايسته کار است(110). بيان آيات داستان بناي مسجد ضرار توسط منافقين و نهي خداوندپيامبر صلي الله عليه و آله را نماز گزاردن در آن اين آيات عده ديگري از منافقين را يادآور مي شود که مسجدضرار را ساخته بودند، ووضع ايشان را با وضع مؤمنين که مسجد قبا را ساخته بودند مقايسه مي کند. و الذين اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا...کلمهضراربه معناي ضرر رساندن است، وارصادبه معناي کمين گرفتن و درانتظار حمله نشستن است. اگراين آيه با آيات قبل که راجع به منافقين بود نازل شده باشد، قهراعطف بر همانها ومربوط به همان منافقيني خواهد بودکه در آن آيات مکرر مي فرمود: و منهم، و منهموتقديراين آيه نيز چنين مي شود: و منهم الذين اتخذوا مسجدا ضرارا - و بعضي از ايشان کساني اندکه مسجد ضرار را ساختند. و اگر جداي از آن آيات نازل شده باشد قهراواويکه در صدر آن است واواستينافيه،و جملهالذين اتخذوامبتداء و خبر آن جملهلا تقم فيه ابداخواهد بود، هر چندبنا بر تقديرقبلي هم اين وجه را جاري کنيم.البته ساير مفسرين در اعراب آيه و اينکه آياجملات مذکور مبتداء و خبرند يا خيروجوه ديگري ذکر کرده اند، که چون دلچسب و خالي ازتکلف نيست لذا از نقل آن خودداري شد. خداوند در اين آيه غرضي را که اين طائفه از منافقين از ساختن مسجد داشتند بيان داشته و فرموده که مقصودشان از اين عمل اين بوده که به ديگران ضرر بزنند و کفر را ترويج نموده،ميان مؤمنين تفرقه بيندازند و پايگاهي داشته باشند، تا در آنجا عليه خدا و رسولش کمين گرفته، از هر راهي که ممکن شود دشمني کنند، و بطور مسلم اغراض مذکور مربوط به اشخاص معيني بوده، و آيه راجع به يک داستان و واقعه اي خارجي نازل شده، و آن داستان بطوري که ازروايات مورد اتفاق برمي آيد اين بوده که جماعتي از بني عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، ازرسول خدا(ص)خواستند تا در آنجا نماز بخواند.رسول خدا(ص)هم مسجد را افتتاح نموده،در آنجا به نماز ايستاد.بعد از اين جريان، عده اي از منافقين بني غنم بن عوف حسد برده در کنار مسجد قبا مسجد ديگري ساختند تا براي نقشه چيني عليه مسلمين صفحه : 531 پايگاهي داشته باشند، و مؤمنين را از مسجد قبا متفرق سازندو نيز در آنجا متشکل شده، درانتظار ابي عامر راهب که قول داده بود با لشکري از روم به سوي آنها بيايد بنشينند، و رسول خدا(ص)را از مدينه بيرون کنند. پس از آنکه مسجد را بنا کردند نزد رسول خدا(ص)آمده،درخواست کردند که آن جناب به آن مسجد آمده و آن را با خواندن نماز افتتاح فرمايد و آنها را به خيروبرکت دعا کند، رسول خدا(ص)که در آن روز عازم جنگ تبوک بود وعده داد که پس از مراجعت به مدينه به آن مسجد خواهد آمد، پس اين آيات نازل گرديد. و چون مسجد آنها به منظور ضرر زدن به مسجد قبا و ترويج کفربه خدا و رسول و تفرقه ميان مؤمنيني که در مسجد قبا جمع مي شدند و محل کمين براي رسيدن ابي عامر راهب(محارب خدا و رسول)ساخته شده بود، لذا خداي تعالي از ايشان خبر داد که قسم خواهند خوردبر اينکه مامقصودي از ساختن اين مسجد نداريم مگر اينکه کار نيکي کرده باشيم، يعني بازياد کردن مساجد تسهيلاتي براي مؤمنين فراهم آورده باشيم، و مؤمنين همه جا به مسجددسترسي داشته باشند.آنگاه خداي تعالي گواهي داده بر اينکه دروغ مي گويندو فرموده: وليحلفن ان اردنا الا الحسني و الله يشهد انهم لکاذبون. لا تقم فيه ابدا...ابتداء نهي مي کند رسول خود را از اينکه در آن مسجد به نماز بايستد، و سپس مسجدقبا را اسم برده، بعداز مدح و ثناي آن مسجد، نماز خواندن در آنجا را ترجيح داده و فرموده: هر آينه، آن مسجدي که از روز اول بر اساس تقوا باشدسزاوارتر است به اينکه در آن به نمازبايستيو با اين بيان به مدح نيت بانيان آن از نخستين روز پرداخته،و بدان جهت نمازگزاردن در آن را بر نماز در مسجد ضرار ترجيح داده است. هرچند در جمله بالا نفرموده: متعينا بايد در مسجد قبا نماز بخواني،بلکه فرموده: آنجابخواني سزاوارتر استليکن همينکه نهي کرد از اينکه در مسجد ضرار نماز بخواند قهرا نماز درمسجد قبا را متعين کرده است. و جملهفيه رجال يحبون ان يتطهروابيان علت رجحان است، و جملهوالله يحب المطهرينمتمم آن تعليل است، و همين تعليل دليل بر اين است که مقصوداز مسجد نامبرده درآيه، مسجد قبا است، نه مسجد النبي و يا غير آن. و معناي آيه اين است که: تا ابد در مسجد ضرار براي نمازنايست، که من سوگندمي خورم مسجد قبا که بر اساس تقوا و پرهيز از خدا از روز اول بنا نهاده شده، سزاوارتر است به صفحه : 532 بيان تفاوت در اساس و پايه زندگي مؤمنين و منافقين در قالب مثل اينکه در آن به نماز بايستي، زيرا در آن مسجد رجالي هستند که دوست مي دارند خود را ازگناهان پاک سازند- يا از پليديها و آلودگي ها طاهر نمايند، و خداوند کساني را که در صددپاک کردن خود باشند دوست مي دارد، و تو بايد در ميان چنين مردمي به نماز بايستي. از همينجا معلوم مي شود که جملهلمسجد اسس...به منزله تعليلي است براي رجحان آن مسجد بر آن مسجد ديگر، و جملهفيه رجال...به منزله تعليل براي رجحان اهل آن مسجد بر اهل اين مسجد است، و جملها فمن اسس بنيانهرجحان و مزيت ديگري را بيان مي کند. ا فمن اسس بنيانه علي تقوي من الله و رضوان خير...کلمهشفابه معناي لبه هر چيز است، مثلاشفا البئربه معناي لب چاه است، وکلمهجرفبه معناي آب روفته و آن محلي است که سيل زير آن را شسته باشد، بطوري که بالاي آن هر لحظه درشرف ريختن باشد، و کلمههاراصلشهائربوده و با قلب بدين صورت درآمده، وانهار، ينهار، انهيارابه معني به آرامي افتاده است.پس اينکه فرمود: علي شفا جرف هار فانهار به في نار جهنماستعاره اي است تخييلي که حال منافقين موردنظر را تشبيه مي کند به حال کسي که بنائي بسازد که اساس و بنيانش بر لب آب روفته اي باشد که هيچ اطميناني بر ثبات و استواري آن نباشد، و در نتيجه خودش و بنايش در آن وادي فرو ريزد،و ته وادي، جهنم باشد، و او و بنايش در قعر جهنم بيفتد.بخلاف کسي که بناي خودرا بر اساس پرهيز از خدا و اميد بخشنودي او بنا کند يعني زندگيش بر روي دو پايه و اساس استوار باشد، يکي ترس از عذاب خدا و يکي اميد به خشنودي او. و از ظاهر سياق برمي آيدکه جملها فمن اسس بنيانه علي تقوي...و جملهام من اسس بنيانه علي شفا جرف هار...هر يک مثلي است که يکي اساس زندگي مؤمنين، وديگري پايه زندگي منافقين را مجسم مي سازد، و آن اساس و پايه همان دين و روشي است که دنبال مي کنند، دين مؤمن تقوا و پرهيزاز خدا و طلب خشنودي اوست با يقين و ايمان به او، ودين منافق مبني بر شک و تزلزل است. و بهمين جهت دنبال اين دو مثال براي مزيد توضيح و بيان مي فرمايد: لا يزال بنيانهميعني منافقينالذي بنوا ريبة يعني همواره آن بنائي که بنا نهاده اند شک و تزلزل استفي قلوبهمدر دلهايشان، و هيچوقت مبدل به يقين و آرامش نمي شودالا ان تقطع قلوبهمو از بين نمي رودمگر آنکه دلهايشان متلاشي شود، و با متلاشي شدن آن، تزلزل وترديدشان هم متلاشي گردد، والله عليم حکيمو بهمين جهت که او عليم و حکيم است آن صفحه : 533 طائفه را رفعت مي دهد و اين طائفه را پست مي گرداند. بحث روايتي رواياتي در مورد بناي مسجد ضرار و نزول آيات مربوطه، سازندگان آن مسجد و کساني که به دستور پيامبر(ص)آن را ويران ساختند... در مجمع البيان مي گويد: مفسرين نقل کرده اند که بني عمرو بن عوف مسجد قبا راساخته، به نزد رسول خدا(ص) فرستادند تا تشريف آورده، در آن نماز بگزارد،رسول خدا(ص)آن مسجد را افتتاح فرمود، جماعتي از منافقين از بني غنم بن عوف برايشان حسد برده، با خود گفتند:ما نيز مسجدي مي سازيم و در آن نماز مي گزاريم، وديگر به جماعت محمد(ص)حاضر نمي شويم.و آنها دوازده نفر بودند،بعضي گفته اند پانزده نفر بودند، که از جمله ايشان بود ثعلبه بن حاطب، معتب بن قشير، و نبتل بن حارث، پس مسجدي پهلوي مسجد قبا ساختند. پس از آنکه از کار آن فارغ شدند نزد رسول خدا(ص)آمده،در حالي که آن جناب آماده سفر به تبوک مي شد، بعرضش رساندند: يا رسول الله!ما براي افراد مريض وکساني که کارشان زياد است و نمي توانند راه دوري طي نموده تا مسجد شما بيايند، و نيز براي شبهاي باراني و شبهاي زمستان مسجدي ساخته ايم و ميل داريم بدانجا تشريف آورده، در آن نماز بگزاري، و براي ما به برکت دعا فرمائي.حضرت فرمود:من الان سر راه سفرم، اگران شاء الله برگشتم به محله شما مي آيم و در مسجد شما نماز مي گزارم، ولي وقتي از سفر تبوک برگشت اين آيات نازل شد، و وضع آن مسجد را روشن نمود (1). رسول خدا(ص)عاصم بن عوف عجلاني و مالک بن دخشم را که ازقبيله بني عمرو بن عوف بود فرستاد و به ايشان فرمود: به اين مسجدي که مردمي ظالم آنجا راساخته اندبرويد، و خرابش نموده آن را آتش بزنيد.و در روايت ديگري آمده که عمار ياسر ووحشي را فرستاد و آندو آن مسجدرا آتش زدند، و دستور داد تا جاي آن را خاکروبه دان نموده، کثافات محل را در آنجا بريزند (2). مؤلف: و در روايت قمي آمده که: آن جناب مالک بن دخشم خزاعي،و عامر بن عدي از قبيله بني عمرو بن عوف را فرستاد، و مالک بدانجا شده به عامر گفت: صبر کن تا من
(1)مجمع البيان ج 1 ص 649 (2)مجمع البيان ج 5 ص 72