تشبیه و تنزیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تشبیه و تنزیه - نسخه متنی

علی زمانی قمشه‏ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تشبيه و تنز يه

على زمانى قمشه‏اى

علل گرايش به تشبيه

از ديدگاه اماميه علل گرايش به تشبيه را مى‏توان در موارد زير بررسى كرد:

1. اخبار جعلى:

اخبار ساختگى و جعليات الحادى برگرفته به ظاهر از مذاهب يهود و نصارى در اين خصوص تاثير به سزا داشت‏به ويژه كه تشبيه بر افكار و انديشه‏هاى يهود چيره بود.به گفته‏ى شهرستانى اكثر جعليات به عنوان حديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از يهود اخذ شده و نمونه‏ى از آنها اين است كه گفته اند: فرشته‏ها از موى سينه و ساعد خدا آفريده شده‏اند. (1)

2. عدم دقت در سند خبر:

اين امر ضربه جبران ناپذيرى به اعتقادات مسلمانان وارد ساخت، از ميان صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم «ابوهريره‏»، «انس بن مالك‏» و «معاويه‏» از «كعب الاحبار» يهودى روايت‏هاى دروغين بى‏شمارى نقل كردند. به گفته‏ى‏« ابو ريه‏»:كعب الاحبار با دسيسه و شيطنت، دروغها، اوهام و خرافاتى در دين وارد كرد كه چهره‏ى تفسير، حديث و تاريخ را كريه ساخت، در اين ميان، امام على عليه السلام فرمود: كعب دروغگو است، و عمر ابوهريره را از نقل خبر ممنوع و به تبعيد تهديد كرد. و از ديگر دروغ‏پردازان حديث، يكى «وهب بن منبه‏» و ديگرى «تميم بن اوس دارى‏» كه از نصاراى يمن بود. تميم در جنگ تبوك (سال 9ه) ظاهرا به اسلام گرويد و نخستين كسى بود كه «مسيحيات‏» را وارد اسلام كرد، از ميان اين گروه، هم‏چنين مى‏توان از «ابن جريج‏» رومى (م/150ه) نام برد. او مى‏گفت: حضرت مسيح عليه السلام جنب خدا بر روى عرش نشسته و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم يازده مرتبه خدا را ديده است، اين گروه به اندازه‏اى حديث جعل كردند كه تعداد آنها به صدها هزار مى‏رسد، چنان‏كه احمد حنبل (امام حنبليان) گفت: من احاديث كتاب «مسند» را از ميان هفتصد وپنجاه هزار (750000) حديث برگزيدم. (2)

با اين همه دقت، مى‏بينيم كتاب «السنة‏» تاليف عبد الله پسر احمد حنبل كه برگرفته از كتاب پدر است داراى تشبيهاتى از اين‏گونه است:

خدا در روز قيامت ديده مى‏شود; خدا مى‏خندد; او وقتى سخن مى‏گويد صدايش را اهل آسمانها مى‏شنوند; وقتى بر كرسى مى‏نشيند صداى ناله‏ى كرسى بلند مى‏شود; او هر شب به آسمان دنيا پايين مى‏آيد; خداوند داراى انگشت، دست، پا، سينه و ذراع است و آدم را به صورت خود آفريد. (3)

از اين رو مذهب حنابله شديدا آغشته به تشبيه و تجسيم است، و حتى شعراى آنان در اين باره اشعارى سروده‏اند كه از جمله‏ى آنهاست:




  • فان كان تجسيما ثبوت استوائه
    و ان كان تشبيها ثبوت صفاته
    و ان كان تنزيهاجحود استوائه
    فمن ذلك التنزيه نزهت ربنا
    بتوفيقه والله اعلى واعظم(4)



  • على عرشه انى اذا لمجسم
    فمن ذلك التشبيه لا اتكتم
    و اوصافه او كونه يتكلم
    بتوفيقه والله اعلى واعظم(4)
    بتوفيقه والله اعلى واعظم(4)



يعنى; اگر اعتقاد به تجسيم عبارت از ثبوت استوا و قرار گرفتن خدا بر عرش باشد من به تجسيم معتقدم; و اگر تشبيه عبارت از ثبوت صفات خدا باشد من اين تشبيه را پنهان نمى‏دارم; و اگر تنزيه عبارت باشد از انكار استوا و اوصاف و تكلم خدا، من پروردگارمان را به توفيق او از اين تنزيه منزه دانسته كه خدا برتر و بزرگتر است.

3. عدم كتابت‏حديث:

برخى از انديشمندان اسلامى منع كتابت‏حديث از سوى خلفا را عاملى در جهت گرايش تشبيه برشمردند. ممنوعيت نوشتن حديث تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز (100ه) در دستور كار خلفا و زمامداران بنى اميه قرار داشت، وبرخى سال 120 هجرى را سال آغاز تدوين حديث دانسته‏اند، و برخى تا اواخر عهد بنى اميه زمان منع نگارش حديث را نگاشته‏اند، ولى شيعه معتقد است نخستين كسى كه به نگارش حديث پرداخت، ابو رافع غلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود و برخى گفته‏اند نخستين كس اميرمؤمنان على بن ابى‏طالب عليه السلام بوده است. (5)

4. عدم دقت در قرآن:

قرآن اين حقيقت را بازگو مى‏كند كه سرتاسر آن به منزله‏ى يك كلمه است و اگر از غير خدا صادر گشته بود در آن اختلاف فراوان مى‏يافتند (نساء/82) بر اين پايه مى‏بينيم آيات فراوانى خداوند را از تشبيه و جسميت منزه دانسته است. سوره‏ى اخلاص دربردارنده‏ى معارف بى‏شمارى از جمله نفى تركيب، نياز، جهت، حيز، جوهريت و جسميت است و مفهوم آيه «ليس كمثله شي‏ء» (شورى/11) مى‏گويد: اگر خداوند داراى جسم باشد كه مثل و مانندى بر او متصور خواهد بود، همچنين آيه‏«انتم الفقراء الى الله والله هو الغني الحميد» (محمد/38) و ساير آياتى كه در زمينه تنزيه حق‏تعالى وجود دارد.

مشبهه، همه‏ى آيات را ناديده گرفته و در مقام تفسير و تاويل نابجا برآمده و به خود حق دادند طبق هواهاى نفسانى و عقول كوتاه خود آن‏گونه كه خواهند آنها را تاويل كنند. (6)

شايان ذكر است كه كتب و صحيفه‏هاى آسمانى به زبان محاوره‏اى مردم و در محدوده‏ى فهم آنان نازل شده است. پيامبران نيز كه وظيفه‏ى تبليغ فرمان خدا را برعهده دارند و بار سنگين رسالت را بردوش مى‏كشند از ميان همين مردم برگزيده و به زبان آنان انجام وظيفه كرده‏اند:«و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم‏» (ابراهيم/4) و بديهى است كه در زبان مردم، تمثيل و تشبيه، نقش عمده ايفا مى‏كنند، و در جاى خود ثابت است كه تشبيه يكى از فنون بلاغت و زيباسازى سخن است، در اين فن،محسوس به جاى معقول قرار مى‏گيرد تا در نفوس و قلوب تاثير بهترى داشته باشد، همان‏گونه كه كنايه و استعاره نيز از جايگاهى ويژه برخوردارند و قرآن از همه‏ى اين زيبايى‏ها بهره گرفته و سود جسته است. (7)

به نوشته‏ى «وجدى‏»، مشبهه را چيزى به اين مذهب نكشيد جز جمود آنان بر ظواهر الف اظ و مجازات قرآن، اگر در قرآن مى‏خوانيم‏«يد الله فوق ايديهم‏» در اين آيه «يد» به معناى قدرت به كار گرفته شده است، تشبيه يكى از فنون بلاغت عربيت است مانند مجاز و كنايه. (8)

ديدگاه اماميه

در مكتب اماميه كه خاستگاه آن سخنان پيامبر و اهل بيت اوست هم تعطيل و نفى صفات، ناقص است و هم تشبيه محكوم است، و اگر آيات تنزيه در كنار آيات تشبيه قرار گيرد و از كلمات اهل بيت كسب نور شود كسى در اين گرداب دچار تحير نخواهد گشت امير توحيد پيشگان على بن ابى طالب عليه السلام فرموده است: كسى كه تو را به چيزى از آفريده‏هايت تشبيه سازد، با عضوهاى جدا از هم و مفصل‏هاى پيوسته، ضمير پنهانش از معرفت و شناخت تو بى‏خبر است، و قلبش يقين به بى‏همتايى تو را حس نكرده است (9) شبيه بودن آفريده‏ها به همديگر در بسيارى چيزها نشان مى‏دهد كه مانندى براى او نيست و حسها نتوانند او را شناخت (10) يعنى مشاعر و حواس مادى انسان مانند چشم و دست، ومشاعر معنوى او مانند عقل نمى‏توانند حق‏تعالى را لمس و مس كنند، تنها عقل به وسيله آفريده‏ها و آثارش مى‏تواند او را بشناسد. (11)

على عليه السلام وقتى مى‏فرمايد: خداى نديده را نپرستيدم فورا با توجه به مقام تنزيه مى‏افزايد: چشمها نتوانند او را به وسيله‏ى مشاهده بنگرند«ولكن راته القلوب بحقائق الايمان...لا يشبه بالناس‏»; بلكه دل‏ها به حقيقت ايمان مى‏توانند او را ديد ... او مانند مردم نيست. (12)

امام سجاد عليه السلام در صحيفه‏ى مباركه سجاديه، زبور آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه درياى ژرف و بى‏كرانه‏اى از معارف ناب را در خود جاى داده، هنگام تنزيه و نفى تجسيم و تشبيه مى‏فرمايد:

چشم‏ها از ديدن او كوتاه و كمتر از آن است كه بتوانند او را ديد:«الحمدلله الذي قصرت عن رؤيته ابصار الناظرين‏» (13) منزهى تو،اى كسى كه به كمك حواس درك نخواهى شد، درباره‏ى تو نمى‏توان تجسس كرد، به وسيله اعضا و جوارح قابل مس نيستى، كسى نمى‏تواند تو را فريب دهد، و نمى‏تواند با تو به منازعه برخيزد كه تو جدال بردار نيستى:«سبحانك لا تحس ولا تجس‏ولا تمس ولا تكاد و لاتماط (14) ; مضت على ارادتك الاشياء فهي بمشيتك دون قولك مؤتمرة و بارادتك دون نهيك منزجرة‏». (15)

امام صادق عليه السلام و ترسيم مذهب حق

امام صادق عليه السلام در مقام رد تشبيه و ترسيم چهره‏ى مذهب حق مى‏فرمايد: مذهب صحيح در توحيد همان است كه در قرآن آمده است. قرآن صفاتى را براى خداوند اثبات كرده و نفى آنها از او دور است، تشبيه باطل و خداوند ثابت وموجود است‏«ان المذهب الصحيح في التوحيد ما نزل به القرآن من صفات الله عز وجل، فانف عن الله البطلان و التشبيه فلا نفي ولاتشبيه، هو الله الثابت الموجود». (16) و در مقام توضيح مى‏فرمايد: خداوند جسم نيست، صورت نيست، حس‏نمى‏كنند، حس نمى‏شود، با حواس به احساس نمى‏آيد، عقول نمى‏توانند او را درك كنند دهرها از او نمى‏كاهد، زمان، او را تغيير نمى‏دهد، او بدون عضو بصير و سميع است، بلكه با ذات خود مى‏بيند و مى‏شنود (17) اما آن صورتى كه آدم را بر طبق آن آفريد صورتى بود كه احداث كرد و آفريد و به خود نسبت داد مانند نسبت دادن كعبه و روح به خود : بيتي‏» (بقره/125) و «روحي‏» (حجر/29). (17)

ساير امامان معصوم عليهم السلام بر همين سبك و سياق روايات زيادى با تعابير گوناگون ابراز داشته‏اند از جمله امام رضا، وحضرت جوادالائمه عليمها السلام كه ما در بخش منابع به برخى از آنها اشاره خواهيم داشت. (18)

1. فخر رازى، اعتقادات فرق مسلمين، صص‏97 و127، نشر كليات ازهر، 1398ه/1978م; ابن مرتضى، احمد بن يحيى معتزلى، القلائد في تصحيح العقائد، ص 46، دار شرق بيروت، 1985م;محمد بن عبد الكريم شهرستانى، ملل و نحل:1/106و 173، تحقيق سيد كيلانى، بيروت‏1403ه/1982م.

2. محمود ابو ريه، اضواء على السنة المحمدية، ط‏2، صور لبنان، 1383ه/1964، ص 156 وبعد.

3. عبد الله بن احمد حنبل، السنة، تحقيق زغلول، ط‏1، صص 54، 56، 67، 77، 79، 80، 179، 190، 191و 215، دار الكتب العلمية، بيروت، 1405ه/1985م.

4. زهدى جار الله، المعتزله، ص 260،ط 6، مؤسسة العربية للدراسات و النشر، بيروت، 1410ه/1990م.

5. ابو ريه، همان‏جا، صص 208، 211 و222.

6. حسن امين، دايرة المعارف اسلامى شيعه: 5/317، ط‏1، دار التعارف بيروت، 1410ه/1990م.

7. محمد بن محمد، مفيد، تصحيح الاعتقاد، ص 35; مصنفات شيخ مفيد: 5/33، ط‏1، نشركنگره هزاره مفيد 1413ه.

8. محمد فريد وجدى، دايرة المعارف، ط 4،(ذيل مشبهه): 5/363.

9، 10، 11. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خ‏90و 152; محمد جواد مغنيه، في ظلال نهج البلاغة، خ‏150.

12. محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى:1/97، 98 و 138، ط‏4، تصحيح غفارى، بيروت، 1401ه.

13، 14، 15. صحيفه سجاديه، نيايش‏هاى: 7، 14، 47.

16. اصول كافى، همان: 1/83، 109 و 110; محمد بن على بن بابويه، التوحيد، ص 102 وبعد، تصحيح سيد هاشم حسينى، نشر جامعه مدرسين قم، 1398ه/1357ش.

17، 18. همان، توحيد صدوق، باب نفى التشبيه، صص، 35، 40، 47، 52، 61، 69، 76، 81و 103; اصول كافى، همان: 1/.11و 132.

/ 1