جستاری در پلورالیسم دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جستاری در پلورالیسم دینی - نسخه متنی

علی خوش گفتار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جستاري در پلوراليسم ديني

علي خوش‏گفتار

چكيده:

گرچه در مورد پلوراليسم ديني تاكنون بحث‏هاي موافق و مخالف زيادي صورت گرفته است; به نظر مي‏رسد هنوز باب اين باحث‏باز است و جامعه فرهنگي و علمي، مباحث جديد و بايسته را در اين مورد پذيراست .

نوشتار ذيل تلاش نموده است كه با گذر از مباحث تكراري به رويكردهاي مختلف در گفتمان پلوراليسم ديني بپردازد . نگارنده بر آن است كه كثرت گرايي ديني چهار رويكرد متفاوت دارد كه اسلام تنها دو مورد از آن را پذيرفته است . در بخش‏هاي ديگر نوشتار، خاستگاه و تاريخچه پلوراليسم، نقد پاره‏اي از مباني آن و در نهايت‏برخي از پيامدهاي كثرت گرايي ديني مورد توجه قرار گرفته است .

هرچند از ديرباز انسان‏ها از وجود ادياني ديگر به جز دين مقبول خويش آگاهي داشته‏اند ولي در عصر حاضر، بر اثر سرعت و فزوني ارتباط و تعامل جوامع، تعدد اديان و مذاهب بروز و ظهور بيشتري يافته، دغدغه خاطر فرهيختگان جوامع را موجب شده است . اين مهم آنها را بر آن داشته كه براي اين تنوع و گوناگوني، تبيين و توجيهي قابل قبول عرضه نمايند . طرح نظريه «پلوراليسم ديني‏» در نيمه دوم قرن بيستم كه تفصيل آن در پي خواهد آمد به اين مساله چنان پويايي و سرعتي بخشيد كه تاكنون شور و حرارت آن پايدار مانده است . ما با توجه به نقطه نظرات متعدد درباره حقانيت اديان، زواياي گوناگون پلوراليسم ديني را مورد بررسي قرار خواهيم داد .

رويكردهاي گوناگون در مورد حقانيت اديان:

درباره تبيين كثرت در اديان سه نگرش وجود دارد: (1)

1- انحصار گرايي، ( Exclusivism ) انحصار گرايان تنها دين و مذهب خود را بر حق و ديگر اديان و مذاهب را باطل مي‏دانند . آنها معتقدند كه نجات، رستگاري، كمال يا هر چيز ديگري كه غايت دين است، تنها از طريق يك دين خاص به دست مي‏آيد و اديان ديگر، حتي در صورت دارا بودن برخي حقايق نمي‏توانند انسان را رستگار كنند و پيروان آن اديان نيز حتي اگر انسان‏هاي صالحي باشند، نمي‏توانند از طريق دين خود رستگار شوند .

يك انتقاد اساسي بر انحصارگرايي اين است كه اگرچه اين رويكرد ممكن است از بعضي جوانب معقول باشد، يك سوال را ناديده مي‏انگارد و آن اين كه تكليف كساني كه صادقانه و با روح حق‏طلبي به جست و جو پرداخته‏اند اما به حقيقت دست نيافته‏اند، چه مي‏شود؟ آيا مي‏توان پذيرفت كه اين تعداد بي‏شمار از انسان‏ها تنها به جهت نرسيدن به دين حق، كيفر شوند؟

2- شمول گرايي، ( inclusivism ) شمول گرايي ديدگاهي است كه به دنبال رفع اشكال اساسي انحصار گرايي است . شمول گرايان بين دو مساله حقانيت اديان و مساله نجات تفاوت گذاشته‏اند . به اعتقاد ايشان از آن جا كه در اديان مختلف، دعاوي متعارض وجود دارد و صادق بودن همه اين دعاوي غيرممكن است، پس تنها يك دين، واجد حق مطلق يا دست كم بيش‏ترين حق است و راه اصلي رستگاري نيز همان دين است; اما در عين حال پيروان اديان ديگر نيز مي‏توانند اهل نجات باشند به عبارت ديگر، تنها يك شاهراه وجود دارد و بقيه راه‏هاي فرعي تا آن جا كه به آن شاهراه نزديك شوند، از حقايق بهره‏مندند .

به تعبير و پيشنهاد «كارل رانر» مي‏توان پيروان ديگر اديان را كه صادقانه خدا جويند مسيحيان بي‏نام ناميد . (2) يك مسلمان نيز مي‏تواند اسلام را يگانه دين حق به شمار آورد و مسيحيان و يهوديان راستين را مسلمانان بدون عنوان بخواند .

3- پلوراليسم ديني، ( R eligious Pluralism ) اين رويكرد پاسخ ديگري به اشكال انحصار گرايي است، ادعاي پلوراليسم اين است كه همه اديان چهره‏هاي گوناگون يك واقعيت و راه‏هاي مختلف به يك واقعيت هستند; از اين رو پيروان همه اديان بر حق و اهل سعادت و نجاتند .

تعريف پلوراليسم ديني

واژه پلوراليسم همانند بسياري از مفاهيم سياسي، اجتماعي، فلسفي و كلامي از مفاهيم وارداتي است كه با انتقال علوم و معارف مغرب زمين، به كشورهاي رو به توسعه وارد شده، در اثر ارتباط فرهنگي و تحول انديشه‏ها مهمان مشرق زمين گرديده است .

واژه پلوراليسم از واژه پلورال، ( Plu ral ) به معناي جمع و كثرت و پسوند ايسم، ( ism ) كه بيانگر گرايش و طرز فكر است، مشتق شده است . بنابراين پلوراليسم به معني كثرت گرايي (3) و پلوراليسم ديني مكتب و گرايش معتقد به كثرت و تعدد اديان است .

آنچه ذكر شد، معناي لغوي اين كلمه بود . اينك به معناي اصطلاحي آن مي‏پردازيم: پلوراليسم ديني تفسيري از تنوع اديان است كه با استمداد از مباني كلامي، معرفت‏شناختي و اجتماعي به تساوي اديان و مذاهب در بهره مندي از حقيقت، سعادت و دايت‏حكم داده است . در واقع كثرت گرايي ديني، تفسيري از تعدد و تنوع اديان نسبت‏به رستگاري اخروي است و بدان معناست كه گرچه حقيقت در نفس الامر و عالم واقع، واحد و ثابت است، لكن آن گاه كه اين حقيقت واحد در دسترس فكر و انديشه و تجربه ديني بشر قرار مي‏گيرد به تكثر، رنگين مي‏شود و از آن جا كه همه آن‏ها به نوعي به حقيقت دست مي‏يابند، در نجات و رستگاري شريكند . (4)

خاستگاه و تاريخچه پلوراليسم در غرب و ايران

بستر تدوين و رشد انديشه پلوراليسم ديني، مسيحيت غرب است . مسيحيان قرون وسطا، رفتا خشن و ظالمانه‏اي با غير مسيحيان داشتند . متفكران غربي در عصر روشن گري، علت آن رفتار ناصحيح را تعصبات ديني بي‏جا و نارواي مسيحيان دانسته‏اند . با توجه به اين امر مي‏توان گفت‏يكي از مهم‏ترين انگيزه‏هاي پيدايش پلوراليسم ديني مسيحي، تنفر از همين برخوردهاي تعصب‏آميز مسيحيان با مخالفان بوده است .

از دگر سو برخي از پيروان شرايع ديگر، تحت تاثير آموزه‏هاي ديني خود، انسان‏هايي پاك و پاي بند به اصول انساني و اخلاقي بوده‏اند . طبيعتا اين سوال پيش آمده است كه چگونه ممكن است اين همه انسان پاك، به صرف اين كه تابع فلان دين يا شريعت نيستند، اهل نجات نباشند؟ ! (5)

اين مسائل به همراه زمينه‏هايي اجتماعي و فكري همچون ليبراليسم سياسي، پروتستانيسم ليبرال، تاريخ گرايي، رمانتيسم و . . . بستر پلوراليسم ديني را هموار ساخت و در نتيجه اين ايده از سوي كشيش انگليسي «جان هيك‏» و همزمان (6) از سوي كشيش كانادايي «ويلفرد كنت ول اسميت‏» طرح گرديد . جان هيك يك پروتستان كالوني است كه با بسياري از غير مسيحيان از جمله مسلمانان، هندوها و يهوديان همكاري داشته است . اين ارتباط سبب شده تا درباره اديان و مذاهب گوناگون داوري كند . هيك در نهايت، از جزميت كليسا در مورد غسل تعميد، نقش كليسا در نجات افراد و ساير عقايد مسيحيت دست كشيده، همه متدينان به اديان مختلف را بهشتي و سعادتمند خواند .

لازم به ذكر است كه آموزه‏هاي عقل ستيز مسيحيان همچون مساله تثليث، تحقير علم و عقل، تفكيك علم و ايمان و همچنين تحولات انديشه ديني مغرب زمين، كه جاي توضيح آنها در اين مجال نيست، در طرح اين رويكرد از سوي جان هيك نقش مؤثري داشته‏اند; هر چند پس از اين ديدگاه واكنش‏هاي شديدي بر ضد او صورت گرفت و بيشتر مسيحيان وي را به دليل زير پا گذاشتن اصول دين مسيح، كافر و غير مسيحي دانستند و او را از جامعه ديني مسيحيت طرد كردند . (7)

در ايران نيز از چندين دهه قبل، بحث‏حقانيت همه اديان گهگاه مطرح شده است . مرحوم آيت الله مجتبي قزويني بيش از پنجاه سال پيش در رساله «بيان الفرقان في نبوة القرآن‏» به يك جريان فكري اشاره مي‏كند كه از مغرب زمين در جهان اسلام ترويج مي‏شده است . او مي‏نويسد: «منظور كيوان قزويني هم از نوشته‏هايش همين است . . . - وي مي‏گويد كه از زرتشت، پس از اين كه كارش بالا گرفت، پرسيدند: چه دستور مي‏دهي؟ او گفت: دستور من اين است كه هر ديني داريد، بر همان دين بمانيد و خدا را با همان روش بپرستيد; زيرا خدا بر هر طريقي; گرچه ستاره پرستي پرستيده مي‏شود . . .» (8)

همين مفاد و مفهوم را در افكار و انديشه‏هاي قبل از انقلاب اسلامي مي‏توان يافت; چنان كه استاد مطهري در كتاب «عدل الهي‏» به همين نظريه اشاره كرده، مي‏گويد: «بسياري از مردم زمان ما، طرفدار اين فكر شده‏اند كه براي انسان كافي است كه خدا را بپرستد و به يكي از اديان آسماني كه از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد و دستورهاي آن را به كار بندد; شكل دستورها چندان اهميتي ندارد» (9)

گشوده شدن باب گفت و گو و بحث از پلوراليسم ديني به معناي امروزي و رواج آن در عرصه فرهنگي جامعه، از سوي گروهي به نام روشن فكران ديني شكل گرفته است . اين بحث‏با عنوان صراطهاي مستقيم در ابتدا به صورت مقاله و سپس در قالب كتاب به جامعه فرهنگي وارد گرديد . شايد بتوان گفت كه مهم‏ترين انگيزه ترويج اين ايده، هموار كردن راه نفوذ افكار و عقايد و ارزش‏هاي دگرانديشانه در جامعه ديني ماست .

رويكردهاي پلوراليسم ديني

چهار رويكرد در پلوراليسم ديني وجود دارد كه در اين بخش به اختصار آن‏ها را توضيح داده، ديدگاه اسلام را در مورد آن‏ها بيان مي‏كنيم:

1- كثرت گرايي در فهم دين

اين رويكرد كه از آن به پلوراليسم معرفتي ياد مي‏شود، به برداشت‏ها و فهم‏هاي مختلف از دين و به تعبير امروزي، قرائت‏هاي مختلف از دين اعتقاد دارد . ادعاي اساسي طرفداران نظريه قرائت‏ها اين است كه همه فهم‏ها از كتاب خدا و سنت پيامبرش نسبي است و هيچ فهم يقيني از آن نمي‏توان داشت . اين گروه به تز «شريعت صامت‏» معتقدند به اين معنا كه خود شريعت و متن كتاب و سنت، ساكت است و ما اين متن را به نطق مي‏آوريم .

چند نكته در نقد اين رويكرد

الف) اختلاف نظر ميان دانشمندان در شاخه‏هاي علوم اسلامي كاملا روشن و مقبول است، ولكن مفاد اين اختلاف في الجمله در فهم دين است، برخلاف بحث قرائت‏هاي مختلف از دين كه امكان قرائت را به نحو موجبه كليه مي‏داند و از لحاظ قلمرو هيچ حد و مرزي نمي‏شناسد . ما مشاهده مي‏كنيم كه در ضروريات و ثابتات فقهي و يا نصوص قرآني هيچ اختلافي وجود ندارد; پس نظريه قرائت‏ها گرفتار مغالطه تعميم موارد جزئي به همه موارد گشته است .

ب) در نظريه قرائت‏ها منشا اختلاف در فهم، ذهنيت عالم و تاثير پذيري او از پيش فرض‏ها و علايق شخصي عنوان مي‏گردد لكن ما اين اختلاف را به بسياري از امور عيني بر مي‏گردانيم . به عنوان مثال اختلاف در مباني اصولي و يا مباحث رجالي، دو فقيه را به دو برداشت متفاوت سوق مي‏دهد .

ج) ادعاي صامت‏بودن متون ديني و در نتيجه تعدد معاني تالي فاسدهاي زيادي دارد كه كمترين آن تحير اهل دين و نقض غرض رسالت و لغو و عبث‏بودن دين است . گذشته از آن فطرت و منطق نيز به ما حكم مي‏كند كه متون ديني داراي معنايي خاص‏اند و الفاظي بي محتوا نمي‏باشند .

2- كثرت گرايي در حقانيت

اين رويكرد كه ركن اصلي بحث پلوراليسم ديني است مدعي است كه همه اديان راه‏هاي مختلفي به حقيقت واحد هستند كه همگي حق‏اند و پيروان خود را به امر واحدي رهنمونند .

در مورد اين رويكرد بايد گفت كه يكي بودن اديان در اصول و امهات پذيرفتني است، زيرا همگي به توحيد و معاد دعوت مي‏كنند و تنها در شرايع و قوانين اختلاف دارند كه سر اين اختلاف رشد استعدادها، شرايط اجتماعي و فرهنگي و نيازها بوده است . همچنين اختلاف پيروان شرايع پيشين و تحريف آن‏ها علت ديگري براي تجديد شرايع بوده است . پس با توجه به اين امور، عقل سليم اقتضا مي‏كند كه در هر زمان تابع دين همان زمان باشيم و در اين زمان كسي كه دين اسلام را نپذيرد به اين حكم عقل عمل نكرده است . از سوي ديگر آنچه گفته شد مربوط به اديان واقعي است اما با توجه به دعاوي متعارض برخي اديان، نمي‏توان همه آن‏ها را حق دانست مثلا مسيحيت قائل به تثليث است در حالي كه قرآن به صراحت اين عقيده را كفر مي‏داند . پس پلوراليسم به اين معنا هم امري نامعقول است .

افزون بر اين از آيات و روايات فراواني استفاده مي‏گردد كه تنها يك صراط مستقيم وجود دارد كه ضامن سعادت و رستگاري بشر است (10) همچنين آيات فراواني بر بطلان و ضلالت راه‏هاي مقابل اين صراط دلالت دارند . (11) حال با وجود اين همه ادله صريح قرآني و روايي چگونه مي‏توان به وجود «صراطهاي مستقيم‏» متعدد معتقد شد؟!

3- كثرت گرايي در سعادت و نجات

از نظر اسلام، راه نجات تنها در تابعيت از دين حق نيست; بلكه لازم اعم آن است; يعني بسياري از انسان‏ها كه معتقد به دين اسلام نيستند، مي‏توانند در شرايطي «اهل سعادت‏» و «نجات يافته‏» باشند . بنابراين بايد ميان مساله «نجات‏» و «حقانيت اديان‏» تفكيك قائل شد . چراكه نمي‏توان مدعي شد غيرمسلمانان، از سعادت هيچ بهره‏اي ندارند; چون سعادت داير مدار اطاعت است; چه بسا كه يك مسيحي، جست و جو كرده و به دليل شرايط خاص اجتماعي، نتوانسته به حق هدايت‏يابد; ولي به همان چيزي كه مي‏دانسته عمل كرده است; اين شخص از حق اطاعت كرده و كيفر نمي‏شود .

البته همه غير مسلمانان از نظر پاداش در قبال اعمال خير، يكسان نيستند . ميان غير مسلماني كه به خدا و قيامت معتقد نيست و غير مسلماني كه به خدا و قيامت معتقد است، تفاوت بسيار است . از سوي ديگر ما معتقديم كه هر گاه عملي به منظور احسان و خدمت‏به خلق و انسانيت صورت گيرد، از سوي خداوند بي اجر نمي‏ماند . (12)

4- پلوراليسم رفتاري / اخلاقي

اين رويكرد كه ناظر است‏به حوزه عمل و تعاملات اجتماعي، مدعي است كه پيروان اديان يا مذاهب و فرق مختلف در يك جامعه و در چارچوب مجموعه واحدي از قوانين بايد با يكديگر همزيستي مسالمت‏آميز داشته باشند; به حقوق يكديگر احترام بگذارند و در پيشبرد اهداف جامعه با يكديگر همكاري كنند و . . . .

اين نوع كثرت گرايي مورد قبول دين اسلام است . قرآن كريم به مسلمين دستور مي‏دهد كه «نسبت‏به كساني كه با آن‏ها به دين ستيزي نپرداخته‏اند و مسلمانان را از خانه‏هايشان بيرون نرانده‏اند، به نيكي و عدالت رفتار كرده، به آن‏ها ظلم نكنند .» (13)

حتي اسلام در مقام بحث و گفت‏وگو درباره عقايد و آموزه‏هاي ديني غير مسلمانان، چنين دستور مي‏دهد كه بايد با منطقي استوار و عالمانه و با رعايت ادب و احترام و به تعبير قرآن كريم (14) با روش «جدال احسن‏» با آن‏ها برخورد كرد .

تاريخ در اين زمينه گواهي مي‏دهد كه رفتار مسلمانان با اهل كتاب همواره با رافت و بردباري بوده است .

گوستاو لوبون مي‏نويسد: «محمد صلي الله عليه و آله با يهود و نصارا بسيار مسامحه مي‏كرد . . . و اسلام به دليل آن كه دين عدل و احسان و حكمت و مساوات است، گسترش پيدا كرد . . .» همو مي‏گويد: «سهولت در اسلام، در هيچ ديني سابقه ندارد» . (15)

از آنچه گذشت روشن مي‏شود كه اسلام دو رويكرد نخست پلوراليسم ديني را رد مي‏كند ولي دو رويكرد اخير را كاملا مي‏پذيرد .

نقد پاره‏اي از مباني پلوراليسم

قبل از ذكر برخي از دلايل طرفداران پلوراليسم، ذكر اين نكته ضروري است كه در اين دلايل مغالطات و تناقضات عجيبي ديده مي‏شود كه البته در اين مختصر جاي بيان همه آن‏ها نيست (16) و ما به نقل و نقد برخي از آن‏ها مي‏پردازيم .

1- نسبي گرايي در معرفت

يكي از مهم‏ترين مباني پلوراليسم ديني طرز تلقي خاص از معرفت‏شناسي است . در اين تلقي «مطابقت‏با واقع‏» در صادق بودن يك گزاره هيچ نقشي ندارد (17) و در شناخت عالم نمي‏توان به يقين و قطع رسيد و لذا در گزاره‏هاي ديني نيز هرگز يقين حاصل نمي‏شود پس بايد هر ديني را به رسميت‏شناخت چون حقانيت هيچكدام معلوم نيست .

نقد: اين طرز تلقي از معرفت‏شناسي جز «لاادري گري‏» و تعطيل فهم در همه علوم، حتي علوم تجربي، حاصلي ندارد . افزون بر آن برانگيختن پيامبران و فرستادن كتاب‏هاي آسماني به منظور هدايت‏بشر همه بر اين پيش فرض استوار است كه رسيدن و دستيابي به حقيقت امري ممكن است .

2- دين واحد و برداشت‏هاي متفاوت

جان هيك با الهام از كانت درباره امكان صادق بودن همه تصورات و تصديقات اديان گوناگون از واقعيت الهي چنين مي‏گويد كه ميان «واقعيت في نفسه‏» و «واقعيت در نزد ما» ، تمايز وجود دارد و سر اين تمايز در اين است كه واقعيت غايي و الهي نامتناهي است و لذا فراتر از درك انديشه و زبان بشري است . نتيجه آن كه هيچ ديني حق انحصار گرايي و حقانيت‏خصوصي ندارد; زيرا هر ديني به گوشه‏اي از واقعيت دسترسي دارد .

نقد: نخستين اشكال اين دليل آن است كه پذيرش تفاوت ميان «حقيقت آن چنان كه هست‏» و «حقيقت آن چنان كه مي‏نمايد» به نوعي انكار مطابقت ذهن با خارج و از مصاديق بارز نسبيت گرايي است كه در جاي خود رد شده است . (18)

ثانيا مدلول اين دليل آن است كه درك و فهم همگان از حقيقت مطلق، محدود است و هيچ يك از آن‏ها با واقعيت، آن گونه كه هست مطابقت ندارد، پس هيچ يك حق نخواهد بود نه اين كه همه آن‏ها حق باشند .

3- استدلال از راه تجربه ديني

طرفداران پلوراليسم ديني وحي را «تجربه ديني‏» حاصل شده براي پيامبران تلقي مي‏كنند و هر تجربه ديني را نيازمند تفسير مي‏دانند . از طرفي چون انبياء كه به تفسير اين تجربه‏هاي ديني دست مي‏زنند همگي بشرند، تحت تاثير محدوديت‏هاي بشري كه همان محدوديت‏هاي تاريخي، زماني، اجتماعي و جسماني است قرار مي‏گيرند و لذا گزاره‏هايي كه به صورت عقايد اديان مختلف بيان مي‏شوند مي‏توانند متفاوت باشند و در عين حال همگي از حقيقت‏بهره‏اي برده باشند . (19)

نقد: اولا همان گونه كه تفاسير مختلف تجربه ديني از فرهنگ، سنت، احوال اجتماعي و اوضاع روحي افراد متاثر است‏حقيقت تجربه ديني كه براي تجربه‏گر پديد مي‏آيد نيز از عوامل فوق تاثير مي‏پذيرد و در نتيجه، تجربه‏هاي ديني همانند تفاسير آن‏ها متفاوت خواهند بود پس راه بر پلوراليسم بسته مي‏شود; زيرا تجربه واحدي نداريم كه بگوييم تفسير اديان از آن متفاوت است . ثانيا تجربه ديني مختص به پيامبر نيست‏بلكه هر كس مي‏تواند تجربه ديني داشته باشد و لذا في المثل آموزه‏هاي دين مسيحيت‏به يك مسيحي اجازه مي‏دهد خدا را به صورت «تشبيهي‏» تجربه كند ولي اسلام تنها اين تجربه را به صورت «تنزيهي‏» روا مي‏دارد و در اين صورت ما با تجربه‏هاي متناقض رو به رو مي‏شويم كه ممكن نيست كه همه اين تجربه‏ها بر حق باشند .

چند پيامد منفي پلوراليسم

1- نفي خاتميت و ناسخيت اسلام

پلوراليسم به جهت اعتقاد به نامحدود و بي‏شمار بودن راه‏هاي سعادت ادعاي خاتميت و جاودانگي را از هيچ ديني حتي اسلام نمي‏پذيرد و از آن جا كه كثرت گرايي ديني، همه اديان را بر حق مي‏داند، نسخ اديان پيشين را با دين جديد نمي‏پذيرد .

2- عدم حجيت نصوص و متون ديني و بيهوده بودن ايمان و عمل به گزاره‏هاي ديني

بنابر مباني پلوراليسم، آنچه از نصوص برداشت مي‏شود، چيزي جز انعكاس انتظارات، پرسش‏ها و پيش فرض‏هاي ما نمي‏باشد كه هرگز حجت نخواهد بود و هيچ فهمي، مقدس و فوق چون چرا نمي‏باشد . (20) و بر اين مبنا نمي‏توان براي نجات و سعادت ملاكي ارائه داد و عمل به آرا و گزاره‏هايي كه به دست عالمان دين برداشت‏شده است، لغو خواهد بود .

3- جواز اجتماع نقيضين

با توجه به تفاوت فراوان ميان ادعاهاي اديان و تناقض‏هاي جدي آن، پذيرش پلوراليسم به اجتماع نقيضين منجر مي‏گردد براي نمونه نمي‏توان اعتقاد به اقانيم سه گانه (نزد مسيحيان) و ثنويت (نزد زرتشتيان) و خداي يگانه (نزد مسلمانان و يهوديان) را همگي حق دانست .

حل چند شبهه

الف) برخي آيات قرآن (مانند بقره/62 و مائده/69) سعادت انسان را بر سه عنصر ايمان به خدا، ايمان به قيامت و عمل صالح مبتني كرده است . در اين جهت ميان مسلمان، مسيحي، يهودي و صابئي تفاوتي گذاشته نشده است . آيا اين همان پلوراليسم ديني نيست؟

به اين شبهه دو پاسخ مي‏توان داد:

1- آيات مورد اشاره در پي تبيين اين معناست كه ايمان حقيقي به خدا، التزام عملي را مي‏طلبد و صرف نام‏ها و نامگذاري‏ها پاداش نيك و امان از عذاب را موجب نمي‏شود . (21)

2- اين آيات روي نجات تاكيد مي‏كند نه حقانيت و عدم نسخ اديان «فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون‏» . چنانكه گفته شد بين حق بودن يك دين با نجات و رفع عذاب از پيروان آن دين نبايد خلط كرد . اسلام كثرت گرايي در نجات را پذيرفته است و آيات مذكور هم بيش از اين دلالت ندارد .

ب) اگر از ميان ميلياردها انسان، تنها اقليت اندك شيعيان اثناعشري را هدايت‏يافته بدانيم پس هدايت گري خداوند كجا تحقق يافته است؟

پاسخ: خداوند پيامبران را كه مظهر هدايت اويند، براي هدايت توده بشر فرستاده است; ولي لازمه عموميت هدايت اين نيست كه همه افراد بشر هدايت‏شوند; زيرا هدايت انسان اجباري نيست و گمراهي بيشتر افراد بشر به سوء اختيار خود آن‏ها برمي‏گردد چون اگر معناي هادي بودن خداوند متعال هدايت اجباري همه انسان‏ها بود، ديگر پاداش و كيفر و تكامل و اختيار انسان بي‏معنا مي‏شد .


1) مايكل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، طرح نو، تهران، چاپ اول، 1376، ص 402 به بعد .

2) ميرچاالياده، دين پژوهي، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، 1373، ص 341 .

3) محمدرضا جعفري، فرهنگ فشرده انگليسي - انگليسي و انگليسي - فارسي، تنوير، تهران، چاپ سوم، 1377، ج 2، ص 921 .

4) ر . ك: دين پژوهي، ص 342 و نيز: جان هيك، فلسفه دين، ترجمه بهرام راد، انتشارات بين المللي الهدي، تهران، 1373، ص 238 .

5) ر . ك: گفت و گو با دكتر محمد لگن هاوزن، كتاب نقد، ش 4، ص 14 .

6) ر . ك: گفت و گو با دكتر محمد لگن‏هاوزن، پلوراليسم ديني، مركز مطالعات و پژوهش‏هاي فرهنگي حوزه، قم، چاپ نخست، 1380، ص 82 .

7) ر . ك: جان هيك، مباحث پلوراليسم ديني، ترجمه عبدالرحيم گواهي، ص 16 و 38 .

8) دوازده تبصره بر پلوراليسم ديني، كتاب نقد، ش 4، ص 10 .

9) مرتضي مطهري، مجموعه آثار، صدرا، تهران، ج 1، صص 277- 275 .

10) مريم/36; آل عمران/19; انعام/83- 90 و 153 .

11) بقره/120، 136 و 137; آل عمران/69- 73; نساء/153، 171; توبه/30- 34; شوري/21 .

12) مرتضي مطهري، عدل الهي، صدرا، تهران، ص 343 .

13) ممتحنه/8 .

14) عنكبوت/46 .

15) گوستاو لوبون، حضارة العرب، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1979 م، صص 159- 155 .

16) براي مطالعه تفصيلي ر . ك: گفت و گو با استاد محمدتقي مصباح يزدي، نشريه معرفت، ش 22 . و نيز: چهارده استدلال مخدوش به نفع تساوي اديان، كتاب نقد، ش 4; دينداري و صراطهاي مستقيم، كيان، ش 38 .

17) ر . ك: ميزگرد پلوراليسم ديني، كيان، ش 28، ص 4 .

18) براي مطالعه بيشتر ر . ك: حسن معلمي، معرفت‏شناسي در فلسفه غرب، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، تهران، چاپ نخست، صص 160- 168 .

19) ر . ك: ميزگرد پلوراليزم ديني، كيان، ش 28، ص 4 .

20) ر . ك: عبدالكريم سروش، صراطهاي مستقيم، كيان، ش 36، ص 4 .

21) ر . ك: سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان، جامعه مدرسين حوزه علميه، قم، ج 1، ص 193 .

/ 1