گفتگو با استاد آيةالله اعتمادي
پيام حوزه: در خدمت آيةالله اعتمادي استاد عاليقدر حوزه هستيم. از ايشان خواهش ميكنيم بفرمايند هدف از تحصيل در حوزه چيست؟
بسمالله الرحمن الرحيم. هدف از تحصيلات حوزوي كسب معلومات علمي است. وقتي يك محصل داراي سرمايه علمي شد، وجودش در هر بعدي كاملاً مورد استفاده قرار ميگيرد. به فرمايش حضرت: «ارزش هر كسي به اندازه معلوماتي است كه از ما اهلبيت حمل ميكند. مرحوم شيخ در فرائد اين حديث را مستفيض بلكه متواتر ناميده است».
پيام حوزه: آيا صرفا تحصيلات براي تربيت فقيه است حال آنكه درصد كمي از طلاب به درجه اجتهاد ميرسند؟
همانطور كه عرض كردم، غرض كسب سرمايه علمي است. سرمايه علمي هم مثل سرمايه دنيوي است، همانطور كه در سرمايه دنيوي هر كسي قسمتي دارد، در سرمايه علمي هم هر كس قسمتي دارد ولي هر مقدار كه باشد سرمايه است و نفع دارد. يكي مجتهد و صاحب رساله ميشود و ديگري نه، كمي كمتر سرمايه دارد، عالم و راهنماي يك شهر ميشود و همينطور در مراحل پايينتر.
پيام حوزه: آيا آن كه در حوزه تحصيل ميكند وظيفهاي در ارشاد جامعه و تربيت بشر هم دارد؟
تمام محصلان در هر سطحي كه باشند از درجه پايين تا اجتهاد وظيفهشان اين است كه احكام را بيان كنند و در هدايت بشر كوشا باشند. اختصاص به قشر خاصي ندارد، حتي غير روحانيان هم اين وظيفه را دارند. اما غير روحاني واجد شرايط ابلاغ احكام نيست.
پيام حوزه: علاوه بر ابلاغ آيا در اداره جامعه به معناي حكومت و سرپرستي هم، حوزويان وظيفه دارند؟
اين وظيفه هر فرد روحاني است. با ملاحظه سيره انبيا و اوليا ميبينيم آنان علاوه بر بيان احكام و تعبديات، در امور دنيوي نيز رهنمودهايي داشتهاند. لذا يك روحاني آگاه ـ نظر به كامل بودن فقه ما ـ وظيفه دارد در هر بعدي به امور مردم رسيدگي و آنان را هدايت كند.
رسائل و مكاسب شيخ و كفايه آخوند گنجينههاي حوزه هستند كه نبايد كنار بروند. جايگزين هم فعلاً وجودندارد و بعيد است جايگزين براي اينها تهيه شود.
پيام حوزه: موضوعات جديد و مستحدثهاي وجود دارد كه از ناحيه حوزه حكم آنان بيان نشده، علت چيست؟
مسائل مستحدثه، يعني مسائلي كه به مقتضاي زمان پيش ميآيد و مطرح ميشود. بزرگان ما اين مسائل را بررسي ميكنند و جواب ميدهند. البته زمانهاي سابق مسائل
مستحدثه چنداني نبود ولي اخيرا زياد پيش ميآيد و پاسخهاي بزرگان هم به صورت جزوه و غير آن وجود دارد.
پيام حوزه: آيا در تبليغ بويژه در ابلاغ احكام براي مسلمين خارج از كشور، توفيق كامل داشتهايم علت آن را چه ميدانيد؟
روحانيت شيعه از زمان ائمه هدي عليهمالسلام تا چندي پيش به انزوا كشيده شده بودند. منتها به هر وسيلهاي بود احكام را ابلاغ ميكردند حتي تا مرز شهادت هم پيش ميرفتند. دستشان باز نبوده است كه بيشتر از آن را انجام دهند. در زمان آيةالله العظمي بروجردي كه مرجعيت قدرتي يافت در خارج خدماتي انجام شد. در «هامبورگ» و غير آن مساجد و مراكزي ايجاد شد و در حوزه جزوهها و كتابهايي نوشته شد. گرچه همين مقدار خدمات هم به واسطه فداكاري و تحمل زحمات بوده است.
البته با ملاحظه سيره انبيا و اوليا ميبينيم آنان علاوه بر بيان احكام و تعبديات، در امور دنيوي: نيز رهنمودهايي داشتهاند. لذا يك روحاني آگاه ـ نظر به كامل بودن فقه ما ـ وظيفه دارد در هر بعدي به امور مردم رسيدگي و آنان را هدايت كند.
پيام حوزه: آيا كتابهاي درسي موجود براي تأمين هدف روحانيت كافي و مناسب است؟
البته بهطور طبيعي كتابهايي كه معطل كننده بودند كنار رفتند مثل شرح جامي، مطول، مغني و... ولي بعضي از كتابهاي ما انصافا قابل استفاده است. مثلاً در ادبيات، كتاب مختصرالمعاني ـ كه حقش اين است آن را از دست ندهيم و علمي به اين شيريني و دقت از بين نرود. و در اصول، معالم كه از زمان سابق مورد استفاده روحانيت شيعه بوده است و در آگاهي از مسائل اصولي بسيار مؤثر است. اين كتاب با سليقه عالي نوشته شده و تا به حال كتابي به سليقه و نظم آن نگاشته نشده است. مصنف با بياني ساده وارد بحث شده اول اقوال را ميگويد بعد به ترتيب ادله را بيان ميكند. لذا بايد مواظب معالم باشيم. اين را بدانيم اگر معالم را كنار بگذاريم همين مقدار از اصول كه نوعا عايدمان است را از دست ميدهيم. حيف است اين گنجينهها از بين برود، جايگزين نخواهند داشت.
در فقه هم نبايد از شرح لمعه دست برداريم. كتابي جامع در فروع فقهيه و در عين حال سليس كه همراه با استدلالهاي قانع كننده باشد و از شرح لمعه بهتر باشد نداريم. رسائل و مكاسب شيخ و كفايه آخوند، گنجينههاي حوزه هستند كه نبايد كنار بروند، جايگزين هم فعلاً وجود ندارد و بعيد است جايگزين براي اينها تهيه بشود. چنانچه حضرت امام نيز روي اين مسائل اصرار داشتند كه اينها بايد حفظ شوند. بعضي از حرفها كه گاهي شنيده ميشود كه فلان كتاب را تغيير بدهيم، تبديل كنيم فقط نتيجهاش اين است كه تحصيلات ما قشري و سطحي شود و عمقي نباشد، حيف است اينها عوض شوند.
امّا اينكه آيا اينها براي هدف روحانيت ـ مخصوصا در زمان حاضر ـ كفايت ميكند، بله اينها به تنهايي نيازها را تأمين نميكند حوزه فكر خوبي كرد كه دروس عمومي را متداول نمود امّا متأسفانه فقط اسمشان هست. نميدانم چه گرفتاري هست كه نميتوانند اين را منظم كنند و به طرز صحيحي اجرا كنند. يك سال فلان كتاب به عنوان تفسير تعيين ونصف جزئش تدريس ميشود سال بعد كتاب ديگر و هكذا. حال ساير دروس عمومي.
بعضي از حرفها كه گاهي شنيده ميشود كه فلان كتاب را تغيير بدهيم و تبديل كنيم، فقط نتيجهاش اين است كه تحصيلات ما قشري و سطحي شود و عمقينباشد. حيف است اينها عوض شوند.
مقتضي است متصديان امور، يا براي كاري آستين بالا نزنند يا كار را به خوبي انجام دهند. حال كه حوزه چنين كار لازمي را شروع كرده است اسباب تعجب است كه چرا هنوز بيسامان است. حال اگر بگوييم در كتابهاي قديم چندان سليقهاي به كار نرفته، امّا الان كه افكار روشن شده و سليقهها بالا رفته است چرا؟ چندين سال است كه سرمايهگذاري ميشود و كتابها و اساتيد معين شده اما بهرهبرداري نميشود. مثلاً يكي از طلاب حوزه ميگفت ما درس اقتصاد را خوانديم، خوب هم خوانديم، در امتحان هم قبول شديم، ولي الان حتي يك مسأله از اقتصاد را نميدانم. چرا؟ در اثر بيسليقهگي و بينظمي، يك كتابي در اقتصاد در نظر بگيرند، از اوّل با دقت بخوانند و آن را تمام كنند. همچنين در تفسير يك نظمي بايد باشد. اين عرض ما را به آقايان متصديان برسانيد. حيف است اين فكر خوب بينتيجه بماند.
روحانيت شيعه از زمان ائمه تا چندي پيش به انزوا كشيده شده بودند، منتها به هر وسيلهاي بود احكام را ابلاغ ميكردند حتي تا مرز شهادت هم ميرفتند.
پيام حوزه: لطفا نقاط قوت نظام آموزشي حوزه و احيانا كاستيهاي آن را يادآور شويد.
در درجه اول بايد صلاحيت محصلي كه وارد حوزه ميشود بررسي شود و تنها به معلومات و مدارك او اكتفا نشود. بايد ديد آيا اين فرد لياقت روحانيت را از نظر خانوادگي، حركات و سكنات زندگيش دارد. در زمانهاي سابق به بُعد ديانت بيشتر اهميت ميدادند.
در درجه دوم بايد نظارتي به وضع طلاب داشته باشند، درست است كه 25 هزار نفر در حوزه مشغول هستند. امّا بحمدالله امكانات فراهم است بايد نظارت باشد. در زمان آيةالله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري، مرحوم حاج شيخ مهدي بروجردي را براي نظارت بر طلاب تعيين فرموده بودند. ايشان علاوه بر روزها، شبها نيز ميآمد از جلو حجرهها رد ميشد تا بداند چه كسي مشغول مطالعه است، چه كسي مشغول عبادت است؛ اگر كوچكترين نقطه ضعفي ميديد، تذكر ميداد.
لذا در زمان آن بزرگوار نوع محصلان فضلايي ممتاز بودند و هر كدام در هر منطقه وارد ميشد آنجا را آباد ميكرد. اين به خاطر نظارت بود.
اين را بدانيم اگر معالم را كنار بگذاريم همين مقدار از اصول كه عايدمان ميشود را از دست ميدهيم. حيف است اين گنجينهها از بين برود. جايگزين نخواهندداشت. در فقه هم نبايد از شرح لمعه دست برداريم.
در تحصيلات هم همانطور كه يادآور شدم كتابهاي مختصر، شرح لمعه و امثالهم كاملاً مورد توجه باشد. تحصيل اينها در انسان قوه و استعدادي به وجود ميآورد كه باعث ميشود مطالب بعدي را بسهولت بفهمد. خود بنده وقتي مقداري از مطول را كه خيلي برايم مشكل بود خواندم يكدفعه متوجه شدم كتابهاي ديگر را بسهولت درك ميكنم و پيش ميبرم.
پيام حوزه: يك نظام آموزشي مطلوب و مناسب بايد چه شرايطي داشته باشد؟
در يك نظام آموزشي مطلوب، طلاب علوم ديني بايد تا حد خاصي همه با هم تحصيلات را ادامه دهند و تقسيمبندي نشود. ادبيات، نحو و صرف، معاني و بيان، اصول فقه و كتابهاي فقهي را همه بايد بخوانند و همه با هم حركت كنند. قدرت، با اين گنجينهها در مباحثات و مناظرات به دست ميآيد. امّا پس از اين مرحله، با توجه به امكانات امروزي كه زمينه استفاده از دروس عمومي ايجاد شده است،
چنانچه افراد علاقهمند باشند و بخواهند از آنها استفاده كنند، ديگر نميتوانند تمام وقتشان را روي فقه و اصول متمركز كنند و بايد به امور ديگر بپردازند. بايستي در حوزه زبانهاي بيگانه آموخته شود و روحاني به علوم جديد تسلط داشته باشد كه مورد عنايت واقع شود. البته بايد توجه داشت انتظارهايي كه از يك حوزوي ميباشد غير از انتظارهايي است كه از يك عالم دانشگاهي است. لذا بايد تنها در محدوده آنچه كه از او انتظار است فعاليت علمي كند. در عين حال بايد هر آنچه كه لازم است را به عنوان دروس عمومي بگذراند و طلاب عمرشان را در درسهاي خارج فقه و اصول بدون ثمر كامل تلف نكنند. اينطور نباشد كه افرادي ده، بيست سال درس خارج فقه و اصول رفته باشند و احيانا چيزي هم عايدشان نشده باشد و از جهات ديگري هم كه لازم است محروم بمانند.
حوزه بايد براي طلاب فعلي و آينده برنامهريزي كند، گرچه در حال حاضر طلاب مبتدي در مدارس، تحت مقررات جديد درس ميخوانند و خوب هم ميخوانند اما اين روال تا آخر ادامه ندارد و طلاب بعدا رها ميشوند و ممكن است بعضيها گرفتار همين بليّه شوند و اين نواقص انصافا هست.
در مجموع وقتي انسان اين كتابها [ كتابهاي فعلي حوزه [را ميخواند يك دفعه ميبيند قدرتي براي او حاصل شده. بيشترِ اين كتابها براي تحصيل قدرت علمي است نه اجتهاد.
پيام حوزه: يك كتاب درسي چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟ آيا كتابهاي موجود متون درسي مناسبي هستند؟
اشاره شد، كتابهايي كه صلاحيت نداشتند خودبه خود كنار رفتهاند، مانند شرائع تا شرح جامي و مطول و مغني و قوانين. اينها كه كنار رفتهاند. امّا بقيه انصافا بايد باشند چون رسائل و مكاسب و كفايه. كفايه انصافا محصل را فوقالعاده قوي ميكند، فكرش بازتر ميشود. مكاسب هم يك كتاب فقهي كامل است. بنده معتقدم نقايص را با دروس جنبي بايد جبران كرد.
پيام حوزه: بخشي از سؤال پيش را مجددا مطرح ميكنم. يك كتاب درسي خوب چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟
همانطور كه عرض كردم، كتاب بايد سليس باشد و مطالبش مرتب و منظم باشد. معالم به ما ياد داده است كه يك كتاب درسي چگونه بايد باشد. مختصرالمعاني خيلي جالب است شرح لمعه هم خيلي جالب است.
پيام حوزه: آنچه از فرمايشهاي حضرتعالي برداشت كردم، اين است كه در نظام درسي موجود نقصي نميبينيد، كمبودها را در جنبيها بايد جبران كرد. پس به نظر حضرتعالي همه طلاب بايد با هر استعدادي همه اين كتابها را تا اتمام سطح بخوانند.
اينها خوب هستند و بايد خوانده شوند. هر كدام را كم بگذاريد خواهينخواهي ذخيره علمي كم خواهد شد.
پيام حوزه: شايد كساني اصلاً نخواهند مجتهد بشوند يا نتوانند؟
اصلاً ربطي به اجتهاد ندارد. عرض كردم مطول خوب گفته، مطالبي كه در معاني و بيان مينويسيم: «يعرفه العربي والأعجمي والقروي و البدوي» ولي چيزي كه هست در مجموع وقتي انسان اين كتابها را ميخواند بمرور درمييابد كه قدرتي در كسب و حل مسائل علمي براي او حاصل شده. بيشتر اين كتابها براي تحصيل قدرت است نه اجتهاد.
پيام حوزه: پس شما طرفدار اين نظريه هستيد كه اين كتابها با همين شكلي كه دارند توانستهاند به ما عمق بدهند؟
بله. و لذا آنهايي كه به جايي رسيدهاند از اين راه بوده است.
پيام حوزه: در مقابل نظر شما، نظر ديگري هم هست كه، اوّلاً بايد تحصيل در حوزه دو دورهاي بشود؛ گروهي براي رسيدن به معارف
سطح بالا و گروهي براي سطح پايينتر و تبليغ و امثال آن. و ديگر اينكه اين كتابهاي موجود هم بايد تنقيح و تلخيص شوند، زوايد حذف شود و اصول بماند، مطالب مترتب بر يكديگر شوند. نظر شما چيست؟ سؤال ديگر اين است: بازنگري كتابها و تصميمگيري در مورد تلخيص يا تدوين كتابهاي جديد و يا حفظ اين كتابها، را چه كساني و با چه بضاعت علمي بايد انجام دهند؟
مخفي نماند كه اين مطلب آزمايش شده؛ مرحوم آيةالله صدر، فصول را خلاصه كرد، ولي در حوزه پذيرفته نشد. الرسائل الجديدة را آقاي مشكيني ترتيب دادند، امّا رسائل رونقش را حفظ كرده است. اينها آزمايش شده و نتيجه معلوم است. علاوه بر اين دروس سطح ما معطلي ندارند نوعا طلبه متوسط وقتي وارد حوزه ميشود، دو سه سالي در ادبيات كار ميكند و دو سه سالي هم در رسائل و مكاسب. من گاهي به طلبهها ميگويم چقدر عجله داريد كه به درس خارج برسيد؟ گنجينه علمي شما همين كتابهاست.
طلاب ميتوانند در يك دوره شش ساله از ابتدا تا كفايه را تحصيل كنند و در هر سال داراي گنجينه علمي شوند.
پس شما طرفدار اين نظريه هستيد كه اين كتابها با همين شكلي كه دارند توانستهاند به ما عمق بدهند؟
بله و لذا آنهايي كه به جايي رسيدهاند از اين راه بوده است.
پيام حوزه: البته الآن در طول ده سال ميخوانند.
حالا كه نظام ده ساله شده پانزده ساله بشود آن مهم نيست، در كنارِ كتابها، علوم لازم را بياورند. وقتي علوم لازم را به سبك صحيح و دقيق در كنار فقه و اصول، آوردند نقصان برطرف ميشود.
پيام حوزه: سؤال را عليالمبني عرض ميكنم. برفرض اينكه بنا شود بازنگري صورت پذيرد چه بايد كرد. علاوه برآن، همچنان كه شما فرموديد كارهايي كه شده نوعا كارهاي فردي بوده است و همه جانبهنگري از طرف فرد امكان ندارد.
منظور شما از اينكه بازنگري شود، يعني اصلاح اين كتابها كه متداول است يا اينكه كتاب جديدي نوشته شود؟
پيام حوزه: سؤال اين است: چه كساني بايد اين كتابها را دوباره در محك امتحان قرار بدهند، تا معلوم شود اين كتب موجود مناسب هستند. يا بايد تلخيص و تنظيم شوند يا تعويض گردند اين سه كاري است كه ممكن است بشود. ولي لجنه بدون اينكه تصميم گرفته باشند وارد اين كار خواهند شد. اين گروه براي اينكه بررسيشان صائب باشد، چه خصوصياتي بايد داشته باشند؟
شكي نيست كه براي اصلاح يا تأليف يا بررسي كتابها، بايد چند نفري باشند؛ چون ممكن است يكي مطلب را كم بگذارد، يكي زياد. حتما لجنه بايد باشد.
البته ترتيب و تنظيم اين كتابها لازم است، ولي حذف شدني نداريم، كم داريم كه زياد نداريم. اين كتابها همهاش بايد باشد. من به اين گفته كاملاً اعتقاد دارم.
البته علمي كه در حوزه بيسر و سامان است و بايد سر و سامان داده شود، علم اصول است. ميبينيد كه گاهي طلبه ده سال در بحث اصول حاضر است، امّا رؤوس مسائل اصول را نميداند. لذا ـ اگر خدا توفيق بدهد ـ به تأليف كتابي در زمينه اصول، با پنج ابتكار ـ كه در كتابهاي اصولي موجود نيست ـ مشغول هستم. اگر عمرم وفا كند گمان ميكنم در علم اصول حجت را بر روحانيت شيعه تمام كنم.
پيام حوزه: به نظر حضرتعالي آيا مناسب است علوم حوزوي به صورت تخصصي درآيد و حتي ابواب فقه نيز تخصصي شود و افراد پس از مقدمات و تمهيداتي، در يك زمينه از ابواب فقهي مطالعه و تحقيق كنند؟
اگر كتابهاي درسي منظمتر و امتحانات دقيقتر شوند، تخصص بهطور طبيعي ايجاد ميشود. كسي كه كتابهاي اصولي، فقهي را خوب خوانده، خودبهخود در اصول و فقه متخصص ميشود. همينطور در دروس عمومي؛ افرادي كه آن دروس را در طول سالهاي متمادي خواندهاند، در تفسير و غير آن مهارت پيدا ميكنند. امّا اگر تخصص فوقالعادهاي بخواهند، بايد بعد از تمام شدن اين مسير؛ يعني اتمام سطح باشد اگر در اين مسير اقدام به تخصصي كردن كنند ناقص ميمانند.
پيام حوزه: چه رشتههاي تخصصي در حوزه بايد باشد؟
علاوه بر ادبيات، كه مقدمه علوم حوزوي است و همچنين اصول و فقه، بايد تفسير، كلام، حكمت، فلسفه و مسائل جديد مثل اقتصاد و... در حوزه وجود داشته باشد. امّا علوم ديگر كه مربوط به دانشگاههاست، از حوزه متوقّع نيست.
پيام حوزه: چه بايد كرد تا مباحث جديد اقتصادي همانند بانكداري، ربا، وام، بهره، تجارت خارجي، مسأله تورم و تأثير آن در ماليت و ارزش پول و كالاها و امور سياسي مانند ارتباطات حكومتها با هم، اولويتهاي سياسي و مسائل فرهنگي مانند فيلم، غنا، نمايش و مباحث ديگر وارد دروس خارج شود؟
نبودشان به واسطه عدم ابتلاي به آن بوده است. امّا وجود اينها لازم است. بايد كتابهايي در اين زمينه تأليف شود و در حوزهها تدريس شود؛ راهي غير از اين نداريم. وقتي كتابي در اين زمينهها نداريم محصلان چه كنند.
علاوه برآن، بايد از اساتيد خواست تا ابواب «سياسات» فقه را مطرح كنند و بزرگان را تشويق كرد تا وارد آن شوند. همينطور كه عرض كردم در نحوه تدريس ما نواقصي هست؛ من جمله تدريس اصول خيلي نامنظم است، يك مقدار محدود شود اگر طلبهاي عشق دارد تا در اين علم صاحب نظر شود مدتي معين و مختصر، اصول منقح شدهاي بخواند. نبايد تحصيل يك دوره اصول يك عمر طول بكشد.
در فقه هم ابوابي كه كاملاً مباحث آن روشن شده، يا بايد كنار گذاشته شوند يا مثل مرحوم نائيني موارد مهمش را مورد مطالعه قرار بدهند. يك كتاب صلات يا طهارت شش ماه يا يك سال تمام شود. قسمت سياسات در فقه ما هميشه مورد بيتوجهي بوده است. بايد به اين قسمت رسيدگي شود.
البته ترتيب و تدريس تنظيم اين كتابها لازم است، ولي حذف شدني نداريم، كم داريم كه زياد نداريم.
پيام حوزه: براي آنكه حوزهها از موضوعات مسائل مستحدثه، شناخت كافي و صحيحي داشته باشد، تا با توجه به آن شناخت، نظر اسلام را بيان كنند چه بايد كرد؟
نظر به اينكه در سابق اينها متداول نبودهاند بيشتر اين موضوعات را آنچنان كه بايد نميشناسيم و نميشناسند كه روي آن بحث كنند. امّا وظيفه حوزه و مسؤولان است كه كتابهاي مربوط را در اختيار حوزه بگذارند تا همه با آنها آشنا شوند و زمينه بحث بر روي آنها فراهم شود اين مطلب روشني است.
پيام حوزه: براي رشد و تكامل شيوه استنباط و به اصطلاح فقاهت، چه بايد كرد؟
انصافا ميشود گفت استدلالهاي فقهي و اصولي به حد كمال رسيده است.
چون سه مرحله را طي كرده است: قبل از شيخ طوسي و بعد از او؛ علامه و بعد از او؛ متأخران و دوره همداني و ديگران. تنها بايد مباحث جديد وارد اين حوزه شود.
در فقه ابوابي كه مباحث آن كاملاً روشن شده، يا بايد كنار گذشته شوند يا مثل مرحوم نائيني موارد مهمش را مورد مطالعه قرار بدهند يك كتاب صلوة يا طهارت شش ماه يا يك سال تمام شود قسمت سياسات در فقه ما هميشه مورد بيتوجهي بوده استبايد به اين قسمت رسيدگي شود.
پيام حوزه: امروز حوزههاي ما همگام با زمان نيستند ـ گرچه در گذشته پيشرو بودهايم. علت آن چيست؟
با آن شرايطي كه روحانيت شيعه پشت سر گذاشته نه تنها عقب نمانده بلكه جلو هم بوده است و انسان تعجب ميكند با آن شدايد چگونه اين تحقيقات علمي را انجام دادهاند و آن را به رشته تحرير درآوردهاند! براي جبران نواقص، بايد دروس جنبي و امثال آن در حوزه توسعه يابد. شرايط را بايد در نظر گرفت. به نظر من عقب نبودهايم.