بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
همين طور عبارتي که ميگويد: حقيقت «يکي است فرزانگان آن را با اسامي گوناگون ميخوانند» (Ibid, I. 194. 49) گاه نيز وجود متعالي در جايگاه پروردگار متعالي که هرنيه گَرَبهُه (Hiranyagarbha = تخمه زرين) ناميده ميشود، ستوده شده است. در قسمتي نيز آمده که «برهمنسپتي (brahmanaspati) اين زايشها و پيدايي را همچون آهنگر دميد. در نخستين عصر خدايان، هست (existent ) از نيست (non - existent ) برآمد؛ سپس قلمروها به ناگاه ... پديدار شدند...» (sgupta, 1997, 23 Da).قابل تأملترين سرودي که در آن، نخستين بذرهاي تأملات فلسفيِِ ناظر به راز شگفت آور اصل و بنيانِ جهان پديدار شده، همان سرود صد و بيست و نهم مُنْدُلَه دهم ريگ ودا يا همان سرود ناسُديبه (Nasadiya) يا نيستي است که به سرود آفرينش شهرت دارد (ترجمه اين جانب براساس ترجمه انگليسي ماکس مولر انجام گرفته است). در آن هنگام نه هستها(what is ) بودند و نه نيستها(what is not). نه هوايي بود و نه آسماني که فراسوي آن است ... .[آن هنگام] مرگي وجود نداشت. چيز جاويدي هم نبود. نور (تمايزي) ميان شب و روز وجود نداشت....
آن [حقيقت] يگانه به خودي خود بدون نَفَس تنفس ميکرد(breathed by itself without breath). غير از آن هيچ چيز نبود. سياهي بود، و در آغاز همه اينها دريايي بدون نور بود. آن [حقيقت] يگانه از نطفهاي که در پوستهاي پيچيده بود، با نيروي حرارت تََپَس(tapas) زاده شد.در آغاز، عشق و اشتياق بر او فايق آمد که بذري بود که از انديشه ناشي ميشود (which was the seed springing from mind. ).فرزانگاني که با خرد (wisdom ) در دل خويش کاويدهاند، رشتة پيوند هست را در نيست يافتهاند.... رادها کريشتان در تحليل زيبايي از اين سرود نکاتي را از آن استنباط ميکند که خلاصهاي از آن را در اين جا ذکر ميکنم:
در اين سرود، حقيقتي مطرح شده است که فراسوي هست و نيست است. حقيقتي که معقولات مرسوم در بيان آن ناکافي است. چيزي غير از آن حقيقت نيست. علت آغازين همه موجودات، قديمتر از همه جهان است و فراسوي زمان و مکان، مرگ و بي مرگي قرار دارد. در مورد چيستي آن نميتوانيم چيزي بگوييم، جز اين که آن هست.