بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در درون اين شعور مطلق نخستين «من» شکل ميگيرد که لازمة آن وجود«غيرمن» است که «من» از آن آگاه است؛ زيرا اگر
«غيري» نباشد، «من» بي معنا است. اين تضاد ميان خود و ناخود نخستين انتيتز است و تَپُس عامل رشد و توسعه اين مفهوم از مطلق است. بقية تحولات در عالم وجود نتيجة عملکرد متقابل اين دو اصل مقابل و متضاد است. بر اساس اين سرود، سرّ وجود جهان را بايد در شوق و عشق يافت. شوق يا کامُه، نشانة خودآگاهي است. خودِ خودآگاه، شوق و کششهايي داشت که با حضور ناخود، در او رشد کرد. در اين سرود، متافيزيک ثنوي، در مونيزمِ (وحدت وجود) بالاتري مغلوب ميشود. مطلق، خودش، نه خود است و نه ديگري. نه خودآگاه است از نوع «من» و نه ناخود آگاه است از نوع نه من. آن فراتر از هر دوي اينها است. آن شعوري فراتر از همه چيز است و تضادِ، درون خود او رشد ميکند (Cf. Radhakrishnan, 1958, 101_3).با توجه به تحليل مذکور، رادها کريشتان مراحل منطقي آفرينش را به تعابير امروزي، از اين سرود چنين استفاده ميکند:1 .مطلق متعاليِ؛ٍِِ 2 . خودآگاهي محض، من منم يا انانيت؛3 . محدوديت خودآگاهيِ در صورت غير.آن کلِ بيزمان، در زنجيرهاي از شدنها سريان مييابد، و اين فرايند ادامه خواهد يافت تا خود، خودش را به طور مطلق، در مضامينِ متنوعِ تجربه، تصديق کند؛ بنابراين، جهان هيچ گاه در سکون و آرامش نخواهد بود. بدين لحاظ در اين سرود، چگونگيِ آفرينش مطرح شده است و نه چه زماني آن، تبييني از حقيقتِ آفرينش است (Cf.Ibid).از مضمون اين سرود به وضوح روشن است که هيچ اشارهاي به غير واقعي بودن جهان يا بيهدفي بودن آن وجود ندارد. جهان فقط تحول خداوند است. هرگاه نيز واژه مايا (که بعد در انديشة غالب هندو به معناي توهم به کار رفت که به جهان کثرت اطلاق ميشود) در سرودهاي ريگ ودا به کار رفته به معناي نيرو يا قدرت است. (R. V. VI. 47. 18) گاه نيز واژة مايا و مشتقات آن در اشاره به اراده ديوان .(R. V. V.2.9 I. 32.4) و گاه نيز در اشاره به معناي توهم يا نشان دادن به کار رفته است(R. V. X. 542:) بدين لحاظ ميتوان گفت: گرايش کلي ريگ ودا، رئاليسم خام است.انديشه وران بعدي هند، پنج عنصر اتر يا آکاشه، هوا، آتش، آب و زمين را مشخص کردند؛ امّا ريگ ودا فقط يک عنصر يعني آب را مفروض گرفته است. آب ماده اوليهاي شمرده ميشد که بقية موجودات به تدريج از آن پديد آمدند.