كتابشناسي قصههاي قرآني
محسن صادقي كتابشناسي قصههاي قرآني، پيامبران عليهمالسلام ، ائمه عليهمالسلام ، صحابه، به كوشش واحد مطالعات و تحقيقات اسلامي سازمان اوقاف و امور خيريه، دبير گروههاي تحقيق: حسين حدّاد، تهران، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1374، 15 ص (مقدمه) + 495 ص (متن) + 212 ص (نمايه).امر كتابنامه نويسي در موضوعات گوناگون كه اخيرا در ميان نويسندگان و ارباب تحقيق رواج بيشتري يافته، كاري بسيار مطلوب و پاسخ به نياز ديرينه اهل تحقيق و پژوهش است. انجام دادن اين كار، علاوه بر صرفهجويي در وقت با ارزش محققان، بر گستره يافتههاي علمي آنان در ابعاد وسيعي كمك ميكند و آرا و انظار بيشماري را به آساني در اختيار آنان ميگذارد. در نتيجه، موضوع مورد تحقيق و بررسي از اتقان و استحكام بيشتري برخوردار ميگردد. اينها و دهها فايده ديگر، ضرورت و اهميت كتابنامهنويسي را نمايان ميسازد. 1پيش از اين چهار مقاله در كتابشناسي قصص قرآن و داستان پيامبران نوشته شده است:1 ـ آقاي غلامرضا عرفانيان در مقدمه تصحيح قصص الانبياء قطب الدين راوندي 174 كتاب در اين زمينه معرفي كرده است.2 ـ «راهنماي پژوهش در داستانهاي قرآن» اثر آقاي مهدي مهريزي خراساني كه در شماره پانزدهم آينه پژوهش چاپ شده است.3 ـ آقاي محمد علي هاشمزاده در شماره بيستم مجله آينه پژوهش فهرستي تنظيم و در آن 405 اثر را معرفي كرده است. اين مقاله استدراكي بر مقاله پيشين است.4 ـ خانم فرشته مولوي مقاله «كتابشناسي قصص انبيا» را در شماره چهارم از سال پنجم (1367) كيهان فرهنگي منتشر كرده است.در كتابشناسي قرآن و علوم قرآني (از صديقه سلطانيفر و مريم حكيمسيما، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1370، ص 171 ـ 185) 84 كتاب چاپي در اين موضوع معرفي شده است.همچنين در تازهترين و مفصلترين كتابشناسي علوم قرآني در سالهاي اخير با عنوان كتابنامه بزرگ قرآن كريم كه به همت حضرت آقاي بكائي و سرمايه دانشگاه امام صادق عليهالسلام در تهران و در بيست جلد سامان يافته، در دو جلد آن كه شامل حرف الف است، 83 عنوان كتاب به زبانهاي مختلف در زمينه قصص قرآن معرفي شده است.در زمينه بحث و تحليل قصص قرآني نيز آثاري تأليف شده است؛ از جمله: الفنّ القصصي از دكتر محمد احمد خلف الله؛ القصص القرآن في منطوقه و مفهومه اثر عبدالكريم خطيب؛ بحوث في قصص القرآن از سيد عبدالحافظ عبدربّه؛ القرآن و القصّة الحديثة نوشته كامل حسن المحامي؛ السَّرد القصصي في القرآن الكريم تأليف ثروت أباضَه (قاهره، مكتبه نهضت)؛ القصص القرآني بين المفسرين و القصّاص قديما و حديثا اثر طاها عبدالفتاح مقلد و بالأخره دراسات فنيّة في قصص القرآن اثر استاد محمود بستاني كه از سوي بنياد پژوهشهاي اسلامي در مشهد منتشر گرديد و در چند سال پيش در رشته علوم قرآني به عنوان كتاب سال شناخته شد. اين كتاب را محمد حسين جعفرزاده ترجمه كرد و با عنوان جلوههاي هنري داستانهاي قرآن در دو جلد منتشر شد. 2در كتابشناسي قصههاي قرآني... كليه آثار مكتوب در روزنامهها، مجلهها، فصلنامهها و آنچه به صورت تأليف، ترجمه و يا تحقيق در قالب كتاب پيش از پيروزي انقلاب اسلامي تا سال 1371 در زمينه قصههاي قرآني و پيامبران و ائمه و صحابه به زبان فارسي نگاشته شده و جنبه داستاني داشته، معرفي شده است.در واقع تدوين و نشر اين كتاب زمينهاي بوده است براي برگزاري «نخستين جشنواره انتخاب كتاب سال قصههاي قرآني و پيامبران و ائمه عليهمالسلام و صحابه» كه در حاشيه برگزاري دوازدهمين دوره مسابقه بينالمللي قرائت و حفظ و تفسير قرآن در 28 آذر تا 4 دي 1374 ترتيب يافته بود.همزمان با تهيه اين كتاب، دو گروه داوري براي ارزيابي و انتخاب كارهاي برتر، در دو بخش به ارزيابي فني و محتوايي كارهاي برتر پرداختند. در اين ارزيابي، بهترين آثار در دو محورِ: «داستانهاي قرآني و پيامبران عليهمالسلام » و «داستانهاي ائمه عليهمالسلام و صحابه» انتخاب شدهاند و از پديد آورندگان آن آثار قدرداني شده است. گزارش مفصل اين جشنواره و فهرست آثار انتخاب شده در مطبوعات وقت انتشار يافت. 3كتابشناسي قصههاي قرآني... از چهار بخش عمده تشكيل شده است:بخش اول) فهرست قصههاي قرآني و پيامبران و ائمه و صحابه برگرفته از كتابهاي كودكان و نوجوانان؛بخش دوم) فهرست قصههاي قرآني و پيامبران و ائمه و صحابه برگرفته از مطبوعات كودكان و نوجوانان و روزنامههاي بزرگسالان؛بخش سوم) فهرست قصههاي قرآني و... برگرفته از كتابهاي داستاني بزرگسالان؛بخش چهارم) فهرست قصههاي قرآني و... برگرفته از مطبوعات بزرگسالان.در پايان كتاب چهارده نمايه ترتيب دادهاند كه براي پژوهشيان بسيار كارساز و پراستفاده است. بعضي از نمايهها عبارتند از: نمايه عام داستان نويسان، نمايه عام نام ناشران، نمايه عام عناوين داستانها. سعي پديدآورندگان اين اثر مشكور باد.والحمدللّه كما هو حقّه* * *مشاهدات اميرمؤمنان عليهالسلام ، شعبان صبوري، دو جلد، قم، نشر الهادي، زمستان 1374، 208 + 198 صفحه.اي علي كه جمله عقل و ديدهاي شمّهاي واگو از آنچه ديدهاي تيغ حلمت جان ما را چاك كرد آب علمت خاك ما را پاك كرد بازگو اي بازِ عرشِ خوش شكار تا چه ديدي اين زمان از كردگار چشم تو ادراكِ غيب آموخته چشمهاي حاضران بر دوخته راز بگشاي اي علي مرتضي اي پسِ سوء القضا حسن القضا چون تو بابي آن مدينه علم را چون شعاعي آفتاب حلم را باز باش اي باب، بر جوياي باب تا رسد از تو قشور اندر لباب باز باش اي باب رحمت تا ابد بارگاه ماله كفوا احد (دفتر اوّل مثنوي)در ميان گفتهها و نوشتهها، شنيدن و مطالعه مشاهدات و خاطرات ديگران جايگاه ويژهاي دارد، و داراي جذابيت خاصي است. گويا اين جذابيت به خاطر حذف واسطهها در نظر مخاطب باشد؛ يعني انسان در هنگام شنيدن و مطالعه خاطرات، فاصلهاي بين خود و ناقل احساس نميكند و او را سند زنده ماجرا ميبيند.اين كتاب به گردآوري دستهاي از سخنان اميرمؤمنان علي عليهالسلام پرداخته كه از نوع مشاهده و خاطره است. آن حضرت، گاه در ضمن خطبه و گاهي در جمع خواص گاهي در حضور روحانيان اهل كتاب، گاهي در حضور فرزندان خود و بالأخره هر جا كه فرصتي دست ميداده، به نقل خاطرات و مشاهدات خود پرداخته و در خلال آن از حوادث تلخ و شيرين زندگي و دوران سراسر حادثه خود ياد كرده است. گوشههايي از مجاهدتها و رشادتهاي خود را بيان كرده و اندكي از انبوه غمها و مخصههاي خود را برشمرده است. از مصاحبت با رسول خدا صلياللهعليهوآله و قضايايي كه همراه او شاهد بوده، چون گزارشگري امين نقل كرده است. از بيمهري و نيرنگهاي قوم و دشمني خويشان خود پرده برداشته و از درگيريهايي كه در ركاب رسول خدا صلياللهعليهوآله و پس از آن شركت كرده فراوان سخن گفته است. زماني هم از فقدان پيامبر خدا صلياللهعليهوآله و سنگيني مصيبت آن، با چشماني اشكبار براي كساني كه آن روزها را نديدهاند، سخن گفته است.ساختار كتاب
جلد اول كتاب از چند فصل تشكيل شده: 1) همراه با پيامبر؛ 2) از پيامبر خدا؛ 3) از همسر و فرزندان. و جلد دوّم شامل اين فصول است: 1) تسبيح فرشتگان؛ 2) بر بالين رسول خدا صلياللهعليهوآله ؛ 3) اندوه دل؛ 4) از روزهاي نبرد؛ 5) از ديگران.متن روايات در ذيل صفحات با حروف ريزآورده شده كه كاري شايسته است. مآخذ روايات نيز در ذيل آنها با قيد جلد و صفحه آمده است. متن روايات اعرابگذاري شده، امّا به نظر ميرسد كه اگر به كلمات نامأنوس و مشتبه اكتفا ميشد، بهتر بود.طرح روي جلد كتاب زيباست، امّا در تركيب رنگها دقت لازم نشده است. در مجموع اين كتاب دسته گلي است از بوستان فضايل و مكارم علي عليهالسلام و ابتكاري است در خور تحسين.اميد است مؤلف محترم همتش افزون كند و مشاهدات و خاطرات ديگر ائمه عليهمالسلام را نيز گرد آورد و به تشنگان زلال معارف اهلبيت عليهمالسلام عرضه كند. سعي مؤلف و ناشر كتاب مشكور باد.سطوري از كتاب تقسيم وقت اوقات شريف رسول خدا صلياللهعليهوآله در منزل به اختيار خودش بود (يعني رخصت داشت تا آن را در امور شخصي بگذراند) اما آن حضرت حتي اين بخش از فراغت را هم ميان سه كار تقسيم كرده بود: بخشي را به عبادت و بخشي را به خانواده و زماني را هم به خود اختصاص داده بود كه باز اين بخش نيز اغلب به رسيدگي كارهاي مردم سپري ميگشت (ج 1، ص 148).از روزهاي نبرددر جنگ احد شانزده زخم عميق برداشتم كه از شدت جراحت چهار مورد آن نقش بر زمين شدم. هر بار مرد خوش صورتي كه گيسواني زيبا بر نرمه گوشهايش آويخته بود و بوي خوش از او به مشام ميرسيد، بالاي سرم حاضر ميشد و بازوانم را گرفته از زمين بلند ميكرد و ميگفت: «برخيز و بر مشركان حمله بر؛ چه، تو در طاعت خدا و رسول هستي و آنان از تو خشنودند».هنگامي كه خدمت رسول خدا صلياللهعليهوآله رسيدم، قصه آن مرد را باز گفتم. آن حضرت فرمود:« علي! چشمانت روشن باد. او جبرئيل بوده است». (ج 2، ص 126).بر بالين رسول خدا
پيامبر گرامي در حالي به لقاي پروردگار شتافت كه سر بر سينه من داشت. او در آغوش من جان سپرد، دستم را كه با عصاره جان او تماس يافته بود به جهت تيمن و تبرك بر چهره خويش كشيدم.اين من بودم كه او را غسل دادم و فرشتگان ياريم كردند.فقدان رسول گرامي در و ديوار را به شيون آورد و آشنا و بيگانه را به ماتم نشاند. فرشتگان دسته دسته در رفت و آمد بودند و گوش من حتي لحظهاي از سر و صداي وردها و دعاهاي آنها آسوده نبود. اين وضع تا لحظهاي كه حضرت را به خاك سپرديم، ادامه داشت. پس چه كسي سزاورتر از من به رسول خدا در حيات و ممات است؟! (ج 2، ص 53).به ياد دوست در گذشته برادري ايماني و الهي داشتم. آنچه او را در چشم من بزرگ مينمود اين بود كه دنيا در چشم او كوچك بود. از سلطه شكم خود بيرون بود. چيزي را كه نمييافت آرزو نميكرد و چون به آن دست مييافت از حد نميگذراند.بيشتر اوقات خود را به سكوت ميگذراند و اگر سخن ميگفت، گزيده ميگفت و تشنگان معرفت را از دانش سرشار خود سيراب ميكرد. در چشم ظاهربينان ضعيف و مستضعف مينمود و در ميدان كار و كارزار چون شيري خشمگين و ماري پرزهر بود.تا براي كاري محمل و عذري مييافت، كسي را سرزنش نميكرد. از بيماري و ابتلاي خود وقتي خبر ميداد كه بهبود يافته بود. آنچه را كه بناي انجام دادن آن را نداشت بر زيان نميراند. اگر ديگران در كلام بر او چيره ميشدند، در سكوت بر او پيروز نميشدند. به شنيدن حريصتر بود تا به سخن گفتن. هرگاه1 . حوزه، ش 48 ، ص 148 .
2 . ر ك: «داستان پيامبران»، بهاء الدين خرمشاهي، مجله تحقيقات اسلامي، س اول، ش اول، بهار و تابستان 1365 ؛ «نقدي بر كتاب جلوههاي هنري داستانهاي قرآن»، علي مختاري، مجله آينه پژوهش، ش پياپي 33 .
3 . براي نمونه بنگريد: مجله وقف، ميراث جاويدان، ش 11 ـ 12، پاييز و زمستان 1374، ص 60 ـ 62 .