قيام خونين گوهرشاد در ماجراي كشف حجاب - قیام خونین گوهرشاد در ماجرای کشف حجاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قیام خونین گوهرشاد در ماجرای کشف حجاب - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قيام خونين گوهرشاد در ماجراي كشف حجاب

حجة‏الاسلام والمسلمين محمد محمّدي اشتهاردي

پيش سخن

به مناسبت يازدهم ربيع الثاني سال روز كشتار مردم به پا خاسته بر ضد كشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد مقدّس [كه امسال با 13 مرداد مصادف است] بر آن شديم تا در اين فرصت كوتاه به تجزيه و تحليل آن بپردازيم، و يكي از قيام‏هاي اسلامي و مردمي تحت رهبري مراجع تقليد را پيش چشم آوريم، و با شهيدان عزيز قيام بر ضدّ كشف حجاب رضاخاني، تجديد عهد كنيم كه همواره پاسدار ارزش‏هاي اصيل اسلامي باشيم، و در حفظ ارزش‏هاي اصيل اسلامي از جمله پوشش زنان ـ كه قيام گوهرشاد در پاسداشت اين ارزش صورت گرفت ـ گام‏هاي راسخ و استوار برداريم.

مأموريّت براي رواج فرهنگ غرب

مطالعات جامعه شناسي و روان كاوي، ترديدي باقي نگذاشته كه مذهب به گونه يك اصل پايدار در اعماق وجود انسان ريشه دارد، و بينش مذهبي در مشرق زمين بسيار عميق‏تر از غرب است، شايد به دليل اين كه نخستين جوانه‏هاي تمدّن در شرق ظاهر گشته و پيامبران نيز از شرق برخاسته‏اند.

اين مطلب نيز ثابت شده كه «مذهب اصيل» موجب استقلال فكري و عملي انسان‏ها شده و آن‏ها را از بيهوده زيستن باز مي‏دارد و سدّ خلل ناپذيري در برابر نفوذ فرهنگ غرب و استعمار غرب خواهد بود.

از آن جا كه استعمار غرب براي دست يافتن به ثروت‏هاي شرق از هيچ تلاشي دريغ نمي‏ورزد مذهب اسلام را به عنوان يك مكتب سازنده ضدّ استعمار مي‏داند و در مطالعات خود به اين نتيجه رسيده كه آيين اسلام در برابر مطامع و منافع غرب سدّ محكمي ايجاد مي‏كند. بنابراين براي دست‏يابي به اهداف شوم خود، بايد براي براندازي اسلام نهايت كوشش را نمود و در اين راستا از هيچ كوششي فروگذار نكرد، استعمار غرب براي نيل بدين مقصود به دو ترفند دست يازيد:

1ـ براي جدا سازي مردم مسلمان از محتواي ناب اسلام، به مذهب سازي پرداخت، حزب‏هايي زير نقاب اسلام با نام‏هاي: قادياني‏گري، شيخي‏گري، صوفي‏گري، بابي‏گري، بهايي‏گري، پاك ديني (منسوب به كسروي) پديد آورد و طبق شواهد و مدارك روشن و غير قابل انكار، همه اين اديان ساختگي رسما از طرف استعمارگران و بيگانگان تأييد مي‏شدند. استعمارگران با اين كار دو موضوع را نشانه گرفتند، نخست تفرقه و اختلاف شديد بين مسلمانان را جايگزين وحدت صفوف آنها كنند، دوّم اين كه مردم جهان و مسلمانان را از اسلام ناب جدا سازند، و آن‏ها را از درون بي‏محتوا كنند، و به اين وسيله زمينه‏سازي عميق و وسيعي براي نفوذ فرهنگ غرب در اذهان به وجود آورند، پرواضح است كه جداسازي اسلام و مسلمين از ماهيّت اصيل خود، از بين بردن موانع براي ورود و نفوذ فرهنگ غرب خواهد شد.

2 ـ سعي فراوان كردند تا با سياست بازي‏هاي گوناگون، توسّط مزدوران خود با طرح برنامه‏هاي مختلف، فرهنگ منحط غرب را جاي‏گزين فرهنگ اسلام كنند و اين برنامه هم چنان در سطح وسيع ادامه دارد كه از آن گاهي به تهاجم و شبيخون فرهنگي غرب، تعبير مي‏شود، و مقام معظّم رهبري حضرت آية‏الله خامنه‏اي ـ مدّظله العالي ـ به طور مكرّر هشدار داده‏اند و مردم را به رويارويي استوار در برابر اين تهاجم و شبيخون فرا خوانده‏اند.

استعمارگران، در رأس آن‏ها استعمار پير انگلستان، براي رواج فرهنگ غرب در آسيا، سه عنصر فرومايه را مأمور كردند تا همزمان در ايران، تركيه و افغانستان به اسلام زدايي بپردازند و فرهنگ غرب را جاي‏گزين اسلام كنند، اين سه عنصر عبارت بودند از:

1ـ رضاخان در ايران؛ 2ـ امان الله خان در افغانستان؛ 3ـ كمال آتاتورك در تركيه. اين سه نفر با پشتيباني استعمارگران، هر كدام ضربات شديدي بر اسلام و جامعه اسلامي وارد كردند.

كمال آتاتورك رژيمي خودكامه در تركيه به وجود آورد، او در سال 1924 ميلادي (1343قمري) در تركيه مذهب را در همه جا حذف كرد، و دستور داد هر چيزي كه مربوط به تاريخ گذشته ترك‏ها و امپراطوري عثماني، يا درباره اسلام باشد، از برنامه‏هاي درسي همه مدارس تركيه حذف شود، نظام «لائيك» و جدايي سياست از دين بر جامعه حاكم گردد، او براي برقراري چنين نظامي موضوع متحدالشكل بودن لباس زنان و مردان را جزو برنامه‏هاي خود قرار داد، و كشف حجاب را در همه جا رسم كرد و هم اكنون نيز سيستم مديريّت تركيه، دنباله‏رو او بوده و به رغم اعتراضات مكرّر مسلمانان آن كشور، ورود دختران باحجاب به دانشگاه‏ها ممنوع شده و در همه جا مظاهر فرهنگ غرب ديده مي‏شود.

عنصر ديگر، امان الله خان، ديكتاتور افغانستان بود كه تصميم گرفت در افغانستان به اسلام زدايي بپردازد و فرهنگ منحط غرب را جاي گزين فرهنگ سازنده اسلام كند، ولي فشارهاي او در برابر صلابت مردم مسلمان افغانستان، بي‏اثر ماند و نقشه‏هاي شوم او خنثي گرديد، از اين رو چندان توفيقي نيافت و به هدف شوم خود نرسيد.

رضاخان در ايران با حمايت انگليس روي كار آمد. او از عوامل گوناگون براي گسترش فرهنگ غرب و برچيدن فرهنگ اسلام بهره جست، گستاخي او به حدّي رسيد كه در كشور ايران، عاصمه تشيّع، در روز هفدهم دي ماه سال 1314 شمسي، اعلام كشف حجاب اجباري نمود و در اين خصوص پافشاري عجيبي كرد.1

چند نمونه از ديكتاتوري رضاخان در مورد كشف حجاب

1 ـ در عيد نوروز سال 1306 شمسي (برابر 27 رمضان سال 1346 قمري) يعني قبل از اعلام كشف حجاب، جمعيّت بسياري از اطراف و اكناف كشور براي زيارت مرقد منوّر حضرت معصومه(سلام الله عليها) و درك لحظه سال تحويل، در كنار مرقد، به قم آمده بودند، در اين ميان، مردم باخبر شدند كه چند نفر از افراد خانواده رضا خان، كه همسر و دو دخترش به نام‏هاي شمس و اشرف در ميانشان بود، با سر برهنه، بدون پوشش اسلامي وارد قم شده‏اند و مي‏خواهند با همان وضع، وارد حرم گردند. اين گستاخي و بي‏احترامي

موجب خشم مردم گرديد، يك روحاني به نام «سيد ناظم واعظ» مردم را به امر به معروف و نهي از منكر فرامي‏خواند و احساسات پاك ديني مردم را تشديد مي‏كرد، در اين ميان، خبر به يكي از علماي مجاهد و مدرّسان بزرگ حوزه علميّه ـ كه از اطرافيان آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري؛ يعني آية الله شيخ محمد تقي بافقي رسيد ـ ايشان نخست براي خانواده رضا خان پيام داد كه: «اگر مسلمان هستيد، نبايد با اين وضع، در اين مكان مقدّس حضور يابيد، و اگر مسلمان نيستيد باز هم حق نداريد.»

افراد خانواده گستاخ رضاخان به پيام آية الله بافقي اعتنا نكردند، آن عالم ربّاني، شخصا به حرم رفت و به خانواده رضاخان اخطار شديد كرد و همين برخورد، نزديك بود موجب قيام و شورش مردم بر ضد حكومت شاه گردد.

از طرف شهرباني قم به رضاخان تلگراف كردند كه خانواده شما به دستور روحانيان در اتاقي زنداني شده‏اند و به آنان اخطار شده كه حق ندارند بدون حجاب وارد حرم گردند. رضاخان شخصا با يك واحد موتوريزه نظامي وارد قم شد و با چكمه وارد صحن مطهّر گرديد، و آية‏الله شيخ محمد تقي بافقي را مورد ضرب و شتم قرار داد.2

به اشاره رضاخان، آية الله شيخ محمّد تقي بافقي را خوابانيدند و شاه با عصاي ضخيم بر پشت او مي‏نواخت، و شيخ فقط فرياد مي‏زد: «يا امام زمان! به فرياد برس» سپس به دستور رضاخان، آية‏الله شيخ محمد تقي بافقي را دستگير كرده و مدّتي زنداني بود، سپس به شهرري تبعيد نمودند و تا پايان عمر، او را تحت نظر يك بازرس اداره آگاهي قرار دادند3 كه در سال 1322 شمسي در تبعيدگاه از دنيا رفت و مردم جنازه مطهّرش را به قم آورده و در مسجد بالاسر حرم مطهّر حضرت معصومه(سلام‏الله عليه) به خاك سپردند.

مبارزه و مجاهدت اين مرد خدا، با «كشف حجاب» به حدّي رسيد كه در همان وقتي كه در تبعيدگاه شهرري تحت نظر بود، خواهر رضاخان از دنيا رفت، جنازه او را كنار مرقد مطهّر حضرت عبدالعظيم(ع) براي دفن آوردند، رضاخان و بستگانش اجتماع كرده بودند، رضاخان براي آية‏الله بافقي پيام داد كه بيا و بر جنازه خواهرم نماز ميّت بخوان. او با صراحت گفت: «نمي‏آيم».

جالب اين كه همه اطرافيان و بستگان رضاخان جمع شده بودند آية‏الله بافقي در كنار آن جمع رفت، خودش نقل مي‏كند: «وقتي كه همه جمع شدند، منتظر بودند كه من بر جنازه نماز بخوانم، با صراحت به آنها گفتم من بر جنازه او نماز نمي‏خوانم.»4

2ـ مرجع تقليد وقت، آية الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري(ره) در برابر مسأله كشف حجاب، موضع قاطع گرفت و گفت: «مسأله دين و ناموس است تا پاي جان بايد ايستاد.» در اين مورد طيّ تلگرافي به رضاخان، خشم خود را نسبت به كارهاي خلاف شرع، از جمله كشف حجاب، ابراز داشت، ولي رضاخان حامل نامه را دستگير و زنداني كرد، و تلگرافي تهديدآميز و آميخته با اهانت و تحقير در جواب تلگراف ايشان، ارسال نمود.5

3ـ گستاخي دژخيمان رضاخان در اجراي كشف حجاب به جايي رسيد كه روزي رييس شهرباني قم كه مردي گستاخ و بدزبان بود، به حرم مطهّر حضرت معصومه(س) وارد شد.

با داد و فرياد به بانوان باحجاب كه در كنار ضريح حضرت معصومه(س) به زيارت اشتغال داشتند پرخاش و حمله كرد، تا چادر را از سرشان بگيرد، آه و ناله زنان بلند شد، مرحوم آية‏الله العظمي مرعشي نجفي كه در آن جا حضور داشت، بسيار ناراحت شده و براي جلوگيري از گستاخي رييس شهرباني به پيش رفت و با او درگير شد و سيلي محكمي به صورت او نواخت، رييس شهرباني، آية الله مرعشي را به قتل تهديد كرد و به او پرخاش نموده و ناسزا گفت، ولي از قضاي روزگار همين نامرد گستاخ يك روز بعد از اين حادثه، در بازار قم عبور مي‏كرد، بر اثر ريزش قسمتي از سقف ساختمان بازار بر روي او، به هلاكت رسيد.6

ماجراي قيام خونين مردم بر ضدّ كشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد

يكي از قيام‏هاي خونين مردم مسلمان ايران به رهبري مراجع تقليد در قرن معاصر، كه نقطه عطفي در تاريخ قيام‏هاي اسلامي در تاريخ صد ساله اخير است، قيام مردم مسلمان در مسجد گوهرشاد، در كنار مرقد مطهّر حضرت امام رضا ـ عليه‏السلام ـ بر ضد ديكتاتوري رضاخان، و كشف حجاب او است، در اين جا نظر شما را به خلاصه آن جلب نموده، سپس به نتيجه‏گيري مي‏پردازيم:

هنگامي كه رضاخان كشف حجاب اجباري را به اجرا گذاشت، علماي وقت از هر سوي كشور، اعتراض شديد خود را اعلام داشتند، از جمله مراجع و علماي برجسته مشهد مقدّس در آن وقت، مانند: آية الله العظمي حاج آقا حسين قمي، آية‏الله حاج شيخ محمد آقازاده، آية‏الله شيخ هاشم قزويني، آية الله سيد عبدالله شيرازي، آية‏الله سيد علي اكبر خويي، آية‏الله شيخ غلامحسين قزويني، آية‏الله سيدعلي سيستاني و... در بيت آية‏الله العظمي سيد يونس اردبيلي(ره) اجتماع كردندو اعتراض شديد خود را طيّ تلگرافي به رضاخان ابلاغ نمودند، اين تلگراف با امضاي 31 نفر از علماي برجسته مشهد مزيّن شده بود.7

در ميان مراجع و علماي وقت، نام مرحوم آية الله العظمي حاج آقا حسين قمي، با قيام خونين مسجد گوهرشاد، آميخته شده است، چرا كه او نقش بيش‏تر در اين قيام داشت، او در آغاز ماه ربيع الثاني سال 1354 قمري از مشهد به تهران هجرت كرد و در باغ سراج الملك شهرري به تحصّن نشست، او مي‏گفت: «اگر پيش‏رفت جلوگيري از كشف حجاب بستگي به كشته شدن ده هزار نفر كه در رأس آن‏ها حاج آقا حسين قمي(خودم) داشته باشد ارزش دارد.» و در مورد ديگر فرمود: «جايز است.»

هنگامي كه مردم از ورود آية الله حاج آقا حسين قمي به تهران با خبر شدند، گروه گروه به صورت دسته‏هاي عزاداري به ديدار او مي‏شتافتند، به طوري كه جمعيت زيادي در آن باغ و اطرافش اجتماع نمودند، رژيم رضاخان كه سخت هراسناك شده بود، به وسيله كماندوهايش، آن باغ را محاصره كردند، و از ورود علما و مردم به آن جا جلوگيري نمودند، به اين ترتيب آية‏الله حاج آقا حسين قمي را در آن باغ زنداني كردند.

او در يكي از جلسات با صراحت فرمود: «امروز اسلام فدايي مي‏خواهد، بر مردم است كه قيام كنند.»8

به اين ترتيب راهنمودهاي مراجع و علما از يك سو، و پافشاري و لجاجت رژيم رضاخاني در كشف حجاب و پيروي از فرهنگ غرب از سوي ديگر، موجب شد كه روحانيان و مردم مسلمان در گوشه و كنار كشور به رژيم اعتراض شديد كردند از جمله جمعيت بسياري به عنوان اعتراض به رژيم، در مشهد در كنار حرم حضرت رضا ـ عليه السلام ـ در مسجد گوهرشاد متحصّن شدند، و روحاني مبارز، محمد تقي بهلول با سخنراني‏هاي خود، به شدّت به اقدامات ضدّ اسلامي رضاخان اعتراض نمود.

حجة‏الاسلام شيخ محمد تقي بهلول حافظ قرآن كه هنوز در قيد حيات است، با قاطعيّت و صراحت به تبيين خطر فرهنگ غرب مي‏پرداخت و مردم را به قيام دعوت مي‏نمود، مردم ابراز احساسات مي‏كردند و تنفّر خود را نسبت به رژيم ضد اسلامي رضاخان اظهار مي‏نمودند، به گفته آقاي بهلول حدود چهار ساعت از شب گذشته، به دستور رضاخان، دژخيمان او با حمله ناجوانمردانه به مسجد گوهرشاد، مردم را به گلوله بستند كه در اين كشتار جمعي، حمام خون به راه افتاد و حدود سه هزار نفر به شهادت رسيدند.9

در اين مورد ارتشبد سابق، حسين فردوست مي‏نويسد: «در مشهد يك روحاني به نام بهلول به شدّت با اقدامات رضاخان مخالفت مي‏كرد و در سخنراني‏هايش به شدّت به او حمله مي‏نمود، عدّه زيادي از مردم در حرم حضرت رضا ـ عليه السلام ـ متحصّن شدند و اعلام كردند تا مسأله كشف حجاب حل نشود، ما از اين‏جا خارج نمي‏شويم، فرمانده لشگر مشهد به نام سرتيپ ايرج مطبوعي [كه بعد از انقلاب در تاريخ دوّم مهر 1358 به خاطر اين جرم و جرم‏هاي ديگر، اعدام شد] در اين باره به رضاخان گزارش داد، رضاخان دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند و مردم را تهديد كنند، و اگر مردم خارج نشدند تيراندازي كنند... رضاخان براي تشديد كار، سرتيپ البرز را به مشهد فرستاد، به دستور مطبوعي و البرز، واحدهاي لشگر مشهد وارد صحن شده و مردم را به گلوله بستند.»10

سرتيپ مطبوعي در دادگاه انقلاب دراين خصوص مي‏گويد: «به من دستور داده شده بود كه فورا عدّه‏اي نظامي را در اختيار استاندار مشهد قرار دهم، من در حدود 250 سرباز در اختيار او گذاشتم... در همين هنگام سرتيپ البرز همراه دادستان ارتش، وارد مشهد شدند و لشگر در اختيار سرتيپ البرز قرار گرفت، او اسدي نايب التّوليه آستان قدس را [به جرم عدم جلوگيري از مبارزين[ اعدام كرد... سرهنگ قادري همراه سربازان از راه پشت بام وارد صحن شده و با افراد متحصّن گلاويز شدند، در اين جريان حدود 25 نفر از مردم كشته و چهل نفر مجروح شدند.»11

اين بود خلاصه‏اي از قيام خونين گوهرشاد كه آن‏ها به خاطر شورش بر ضدّ رژيم منحوس رضاخان پهلوي، تحت رهنمودهاي مراجع تقليد، در صحن مسجد گوهرشاد و در كنار حرم امام رضا ـ عليه السلام ـ به خاك و خون غلتيدند.

رضاخان براي رسيدن به اهداف شوم اربابانش، به اين جنايت اكتفا نكرد، و چون احتمال قيام عمومي مي‏داد، همه علماي مبارز مشهد را دستگير كرده و از مشهد مقدس تبعيد نمود.

از جمله از اين تبعيدشدگان به تهران، سه نفر از مراجع و علماي معروف بودند كه عبارتند از: آية‏الله حاج آقا حسين قمي، آية‏الله سيّد يونس اردبيلي، و آية الله شيخ محمّد آقازاده (فرزند آية‏الله العظمي شيخ محمد كاظم خراساني، صاحب كفاية‏الاصول).

عجيب اين كه آية الله آقازاده، وقتي كه به تهران رسيد به دستور رضاخان خلع لباس شد، و در دوره سرپاس مختاري (رييس شهرباني وقت) با تزريق آمپول هوا، به دست دكتر احمدي مزدور سفّاك رضاخان، به شهادت رسيد، و جنازه مطهّرش در روز 13 ذي‏قعده سال 1356 هـ.ق در جوار مرقد حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد.12 آري اين عالم ربّاني در حالي كه 62 بهار از عمرش بيش‏تر نگذشته بود، جان خود را فداي مبارزه با هجوم فرهنگ غرب، و كشف حجاب كرد، تا حريم حجاب و ارزش‏هاي اصيل اسلامي را از گزند استعمار و مزدوران آن، حفظ كند و به مردم مسلمان، به ويژه مسلمانان ايران پيام دهد كه از پاي ننشينند، و تا آخرين توان در برابر استعمارگران و در برابر نفوذ فرهنگ بيگانه، مقاومت نمايند.

حضرت امام خميني، منادي بزرگ مبارزه با استعمار و فرهنگ منحط آن، در گفتار خود به طور مكرّر ديكتاتوري رضاخان و كشتار عمومي گوهرشاد را يادآوري كرده، و مردم مسلمان را به نهي از منكر و مبارزه و مقاومت در برابر استعمارگران و مزدوران روسياه آن‏ها فرا مي‏خواند، در اين‏جا براي حسن ختام نظر شما را به يكي از فرازهاي گفتار ايشان جلب مي‏كنم: «انگليسي‏هاي جنايت‏كار، رضاخان را اسلحه‏دار كردند، اين آدم ناشايسته بي‏اصل را با اسلحه آوردند و مسلّط كردند... اسلحه در دست بي‏عقل بود... آن جنايات و كشتار عامي كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، به دنبال آن، علماي خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس كردند، و بعضي‏شان را هم محاكمه كردند، و بعضي‏شان را هم كشتند، براي اين كه اسلحه در دست بي‏عقل بود.»13

درود بي‏كران به شهداي گوهرشاد كه با خون پاك خود، در بُرهه‏اي از زمان، درخت اسلام را آب‏ياري كردند و در پيشگاه اسلام و چهارده معصوم ـ عليهم السلام ـ روسفيد شدند، و روسياهي استعمارگران و رضاخان و مزدورانش را در تاريخ ثبت نمودند.


1 ) دكتر علي محمد نقوي، جامعه شناسي غربزدگي، ص69و 84، فرهنگ معين، ج5، ص178، به طور اقتباس.

2 ) حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، ص68 و 69.

3 ) حسين مكّي، تاريخ بيست ساله ايران، ج4، ص284.

4 ) مجلّه حوزه، سال3، شماره 4، ص40 و 47.

5 ) فقهاي نامدار شيعه، ص431.

6 ) اقتباس از كتاب بر ستيغ نور (شرح حال آية‏الله نجفي مرعشي) ص77.

7 ) مجلّه نگاه، ضميمه مجلّه حوزه، شماره7، ص39 تا 13، و شماره6، ص8 و 9.

8 ) محمّد عابدي، پيكار با منكر با سيره ابرار، ص133 تا 135.

9 ) مردان علم در ميدان عمل، ص304.

10 ) حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، ص69 ـ 70.

11 ) كيهان، 28 شهريور 1358، ص3.

12 ) مجله نگاه، ضميمه مجلّه حوزه، شماره7، ص9 ـ 13، و شماره 6، ص8 و 9.

13 ) صحيفه نور، ج1، ص268 و 269.

/ 1