اعتقاد به معاد و موانع گسترش آن - اعتقاد به معاد و موانع گسترش آن (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اعتقاد به معاد و موانع گسترش آن (1) - نسخه متنی

مهدی نوید ادهم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتقاد به معاد و موانع گسترش آن

مهدي نويد

يكي از بنيادي‏ترين باورهاي ديني «اعتقاد به معاد» است. اعتقاد به زنده شدن پس از مرگ ظاهري و حيات دوباره، نه تنها ريشه در فطرت انسان‏ها دارد، بلكه در سرلوحه برنامه‏هاي فرهنگي و تبليغي پيامبران الهي قرار داشته است. تمامي راهنمايان آسماني، انسان‏ها را به «باور قيامت» فرا خوانده‏اند، به طوري كه تبيين و تعميق اعتقاد به معاد، به موازات اعتقاد به مبدأ، فصل مشترك برنامه تمامي پيامبران توحيدي بوده است.

در برنامه تبليغي آخرين رسول الهي، پيامبر اكرم(ص) نيز اعتقاد به معاد از جايگاهي ويژه برخوردار بوده و آن معلم راستين بشري در زمان بعثت و در جاي‏جاي پيام انسان‏ساز خويش، مردم را به باور قيامت دعوت كرده‏اند. قرآن كريم مجموعه تعاليم آسماني و سند نبوت آن رسول الهي و بهترين شاهد اين مدعا است و در تعداد قابل توجهي از آيات قرآني، مستقيم و غير مستقيم، به اين اعتقاد و ويژگي‏ها و آثار آن اشاره شده است. براساس يك طبقه‏بندي موضوعي قرآن كريم، بيش از 1640 آيه، معادل 8/25 درصد از كل آيات به تبيين و تشريح موضوع قيامت و آخرت اختصاص دارد.1 كه اين درصد در ميان موضوعات قرآني داراي مقام دوم (پس از رسالت پيامبر اكرم با 30 درصد) است.

اين باور ديني، آثار سازنده و مثبت فراواني در زندگي فردي و اجتماعي بر جاي مي‏گذارد و زمينه را براي تربيت انسان‏هاي مؤمن و تحقق جامعه توحيدي فراهم مي‏آورد. پرورش فضايل اخلاقي، جلوگيري از رذايل روحي، مبارزه با هواها و هوس‏ها، ايجاد آرامش و اطمينان، تعديل علايق مادي و دنيوي، تغيير بينش نسبت به دنيا، پرورش روحيه ايثار و شهامت، تقويت روحيه تفاهم و مجاهدت براي برقراري عدالت و قسط، از جمله آثار ارزشمندي است كه در پرتو باور به قيامت و زندگي اخروي به وجود مي‏آيد. به بيان ديگر، اعتقاد به معاد هم هدف رسالت الهي است و هم زمينه را براي تحكيم پيام الهي در بينش و گرايش مؤمنان فراهم مي‏آورد و اجراي فرمان‏هاي پيامبران را تضمين مي‏كند. به همين دليل، در كلام مفسران پيام آسماني و ائمه معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز تبيين و تشريح اين اعتقاد، از جايگاهي ويژه برخوردار بوده و احاديث و روايات متواتر و فراواني در اين باره به دست ما رسيده است.

در بررسي سير نزول آيات قرآن كريم و پيام ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ نكته زير قابل تأمل و توجه است: «هر زمان كه جامعه در آستانه تحول عظيم فرهنگي و اجتماعي قرار داشته و مؤمنان بايد رسالت فردي و اجتماعي سنگيني را به عهده مي‏گرفتند، در چنين شرايطي تبليغ و ترويج اعتقاد به قيامت و زندگي اخروي از شدت و گستردگي بيشتري برخوردار شده است، زيرا تشريح ناپايدار بودن زندگي دنيوي و گذرا بودن لذات و سختي‏هاي مادي و تأكيد بر پايداري حيات اخروي و مواهب آن، زمينه را براي پذيرش مسؤوليت‏هاي خطير ديني و تلاش در راستاي تحقق آرمان‏هاي الهي فراهم مي‏آورده است.

اعتقاد به زنده شدن پس از مرگ ظاهري و حيات دوباره، نه تنها ريشه در فطرت انسان‏ها دارد، بلكه در سرلوحه برنامه‏هاي فرهنگي و تبليغي پيامبران الهي قرار داشته است. تمامي راهنمايان آسماني، انسان‏ها را به «باور قيامت» فرا خوانده‏اند، به طوري كه تبيين و تعميق اعتقاد به معاد، به موازات اعتقاد به مبدأ، فصل مشترك برنامه تمامي پيامبران توحيدي بوده است.

به همين دليل، بيش از 47 درصد از آيات نازله درباره معاد، در سه سال اول بعثت پيامبر اكرم(ص) و در آستانه علني شدن رسالت رسول گرامي و در نتيجه سنگين شدن مسؤوليت مؤمنان و ياران او نازل شده است.»2

تجربيات تاريخي نيز گواه اين مدعاست كه هر زمان اعتقاد و باور به قيامت در تار و پود جامعه تنيده شد و مردم آگاهانه و صادقانه به اين باور ديني ايمان آوردند، دستاوردهاي مهم و سترگ در زندگي فردي و اجتماعي آنان به وجود آمد، و هر زمان كه اين باور تضعيف شد، آسيب پذيري فردي و جمعي نيز افزايش يافت. براي نمونه، تجلّي ارزشمند و ماندگار اعتقاد به قيامت را در دوران معاصر مي‏توان در مبارزات پيروزي انقلاب اسلامي و مجاهدات هشت سال دفاع مقدس به

خوبي مشاهده كرد كه تمامي اين دستاوردها در پرتو اعتقاد عميق و خالصانه به مبدأ و معاد قابل تفسير و توجيه است.

اينك اين سؤال اساسي مطرح است كه: «چگونه مي‏توان اعتقاد به معاد را در جامعه پايدار و نهادينه كرد؟»

پاسخ سؤال فوق از آن نظر در وضعيت فعلي حايز اهميت است كه نسل حاضر در صدد ايجاد تحول عظيم فرهنگي در جامعه و برپايي تمدن اسلامي است. بي‏شك تحقق اين رسالت تاريخي و انقلابي تنها در سايه اعتقاد عميق و گسترده به مبدأ و معاد ميسّر است. در بُعد داخلي، تنها زماني احكام الهي و ارزش‏هاي انساني ـ نظير اقامه نماز، امر به معروف و نهي از منكر، آزادي و آزادگي، عدالت و برادري ـ حاكم مي‏شوند كه باور به زندگي اخروي، عميق و گسترده باشد. در بُعد خارجي نيز تنها امّتي مي‏تواند در عصر حاضر، پرچمدار عدالت و قسط در زندگي فردي و اجتماعي باشد كه آگاهانه و صادقانه به اين باورها ايمان بياورد و در راه تثبيت و حاكميت آنها آماده جانفشاني و ايثار باشد. بنابراين، يافتن پاسخ سؤال مذكور و تلاش در راه تعمق اعتقاد به زندگي اخروي، در واقع، تلاش براي پايداري ارزش‏ها و حاكميت فرمان‏هاي آسماني و در نهايت، تلاش براي برپايي تمدن اسلامي است.

براي يافتن پاسخ، ابتدا موانع تعميق اعتقاد به معاد بررسي مي‏شود و سپس روش‏ها و راهكارهاي مناسب براي پايداري و تعميم اين اعتقاد در جامعه تشريح مي‏شود.

موانع گسترش و تعميق اعتقاد به معاد

عواملي كه در جامعه ديني باعث تضعيف اعتقاد به معاد گشته و به عنوان موانع اصلي در راه گسترش و تعميق اين باور تجلي مي‏كنند، عبارت‏اند از:

1ـ فرهنگ حاكم در دوران معاصر

پس از پيدايش رنسانس و فروپاشي اعتقادات مذهبي كليسا، فرهنگي جديد در اروپا متولد شد. اين فرهنگ با اعتقاد به «اصالت انسان» و تكيه بر «اومانيسم» در صدد نفي انديشه‏هاي آسماني برآمد و دين و دين باوري را به شدت مورد حمله قرار داد. در فرهنگ جديد، انسان از خاك برآمده و در خاك فرو خواهد رفت و تاريخ زندگاني او نه ابتدايي دارد و نه انتهايي؛ هرچه هست همين زندگي مادي است كه بايد از آن كمال استفاده و لذت را برد. انسان موجودي صرفا «اين دنيايي» است و خوشبختي و سعادت او نيز بايد «اين دنيايي» باشد. در اين فرهنگ، رابطه انسان با خدا و، در نتيجه، با خودش قطع شده است و انسان هيچ ارتباطي با پيامبران و

تجربيات تاريخي نيز گواه اين مدعاست كه هر زمان اعتقاد و باور به قيامت در تار و پود جامعه تنيده شد و مردم آگاهانه و صادقانه به اين باور ديني ايمان آوردند، دستاوردهاي مهم و سترگ در زندگي فردي و اجتماعي آنان به وجود آمد، و هر زمان كه اين باور تضعيف شد، آسيب پذيري فردي و جمعي نيز افزايش يافت.

تعاليم آسماني ندارد. در زندگي ماشيني، انسان با خود و ديگران و حتي طبيعت، قطع رابطه كرده است و شب و روز بدون تفكر و تأمل به دور خود مي‏چرخد و با تكرار پس از تكرار، زندگي را سپري مي‏كند. در اين فرهنگ انگيزه‏اي و فرصتي براي انديشيدن درباره خدا و قيامت و زندگي روزمره وجود ندارد.

از سوي ديگر، با گسترش ارتباطات بين جوامع، داد و ستدهاي اقتصادي اجتماعي و فرهنگي بين كشورها فزوني يافت و با پيشرفت تكنولوژي ارتباطات، مبادلات فرهنگي در صحنه بين‏المللي از رونق چشمگيري برخوردار شد؛ امّا به دليل مقارن شدن تحولات اقتصادي با تغييرات فرهنگي و اجتماعي در اروپا و پيشرفت سريع و شگفت‏انگيز غرب در زمينه‏هاي اقتصادي و تكنولوژي، ارتباطات فرهنگي بين كشورها يك سويه گشت و تفكرات و دستاوردهاي فرهنگي غرب به همراه محصولات و كالاهاي غربي به ساير كشورها سرازير شد.

در نتيجه، در وضعيت كنوني فاصله‏هاي جغرافيايي از بين رفته و به تعبير مك لوهان، جامعه‏شناس مشهور معاصر، دنيا به «دهكده جهاني» تبديل شده است. «تبادل فرهنگي» بين كشورهاي پيشرفته و جهان سوم به «تهاجم فرهنگي» و انتقال يك طرفه فرهنگ و اطلاعات مبدل شده است و حكومت‏ها، غربگرايان و روشنفكران وابسته، با تبليغ و ترويج سكولاريسم سعي در حاكميت فرهنگ غرب دارند. روح حاكم بر تمدن غرب با اعتقادات ديني، مخصوصا باور به قيامت

در تعارض است و فرهنگ ماده‏گرايي و زندگي اين دنيايي را تبليغ و ترويج مي‏كند، لذا حاكميت فرهنگ معاصر، مانع اصلي در گسترش اعتقاد به زندگي اخروي است.

2ـ تعارض آخرت‏خواهي و دنياگرايي

انسان معاصر متأثر از فرهنگ حاكم، خواهان زندگي آرام مادي است و مي‏خواهد از لذات و مواهب طبيعت حداكثر استفاده را ببرد. از اين رو، يكي از اهداف راهبردي و بنيادي دولت‏ها، دست‏يابي به «توسعه ملي» است. اين توسعه بيشتر در «توسعه اقتصادي» تجلي پيدا كرده است و دولت‏ها در يك رقابت شديد و فشرده به سوي آن در حركت‏اند. نظريه پردازان توسعه، معتقدند براي دستيابي به توسعه بايد «توليد» بالا برود و سرانه توليد ملي افزايش يابد و براي رشد توليد بايد «مصرف» افزايش پيدا كند. در نتيجه، مردم بايد «بيشتر» و «متنوع‏تر» مصرف كنند تا توليد كنندگان داخلي و خارجي «بيشتر» توليد كنند و چرخه اقتصاد به گردش درآيد و «توسعه» حاصل شود.

در جامعه ديني، سؤالات متعددي در زمينه اين نگرش و آثار مترتب بر آن وجود دارد كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

آيا دنيا ملعون و مذموم است؟ احاديث و رواياتي كه در مذمت دنيا وارد شده است به چه معناست؟ در جامعه مذهبي تا چه

ميزان مي‏توان مردم را به مصرف بيشتر دعوت كرد؟ اگر توليد بيشتر، درآمد بيشتر را براي توليد كنندگان به وجود مي‏آورد، يك مسلمان تا چه ميزان مي‏تواند به كسب درآمد و ثروت بپردازد؟ آيا اين استغنا او را از خدا دور نمي‏كند؟ آيا بدون تقويت روحيه دنياپرستي و مصرف گرايي، مي‏توان توليد را افزايش داد؟ آيا فقر و تهيدستي نشانه دوري از دنيا و علاقه به آخرت است؟ آيا دنياخواهي و آخرت‏گرايي قابل جمع است؟ آيا پذيرش يكي مترادف و ملازم با نفي ديگري است؟

متأسفانه عدم پاسخگويي روشن به سؤالات مزبور و عدم تمييز دقيق مرز آخرت گرايي و دنياخواهي، سبب شده است عده‏اي براي افزايش درآمد و ثروت خود به اعتقادات ديني و باورهاي فطري، درباره معاد و زندگي اخروي، كم‏توجهي و يا بي‏توجهي نمايند و بدون دغدغه و با خاطري آسوده به دنيا بپردازند.

3ـ عدم تبيين دقيق معارف اسلامي در زمينه معاد

تصوير تاريك از زندگي پس از مرگ و تأكيد افراطي بر ترس از آخرت و عذاب‏هاي الهي، يكي از موانع گرايش به باورهاي مذهبي است. برداشت‏هاي غلط از قرآن كريم و احاديث، به همراه استناد به بعضي از روايات ضعيف، چهره‏اي هول

انگيز و وحشت‏زا از معاد و قيامت ارائه مي‏دهد كه نتيجه آن تلخ كردن زندگي روزمره در كام معتقدان و مختل نمودن گردش كار و زندگي است و استمرار آن مي‏تواند اين تصور غلط را به وجود آورد كه دين و سمبل‏هاي ديني (نظير مسجد و روحاني) فقط از مرگ و مردن و گريه و زاري سخن مي‏گويند و با شادي و نشاط مخالف هستند. هم چنين تأكيد بر جنبه عاطفي اعتقاد به قيامت و عدم پرداختن به مباني استدلالي و جنبه‏هاي عقلي و ذهني آن، موجب كاهش گرايش به باور مزبور به ويژه در بين نسل جوان مي‏شود.

از سوي ديگر، بيان سطحي و تكراري معارف الهي در برخي از محافل و مجالس و رسانه‏هاي گروهي، سبب اشباع كاذب در بعضي از جوانان شده است و آنان انگيزه و نياز جدّي به درك و فهم معارف اسلامي، و از جمله مباحث مربوط به معاد، در خود احساس نمي‏كنند.

4ـ تعارض رفتار و گفتار برخي از معتقدان به معاد

از جمله موانع مؤثر در گسترش و تعميق اعتقاد به معاد در جامعه، تعارض رفتار و گفتار برخي از معتقدان به معاد است كه از يك سو مردم را به قيامت و باورهاي اخروي فرا مي‏خوانند و از سوي ديگر، رفتار و كردار آنها در زندگي فردي و اجتماعي، بيانگر علاقه شديد آنان‏به دنيا و دنياپرستي است. دعوت زباني آنان به اين باور، نه تنها مردم را با آخرت گرايي و معاد مأنوس نمي‏سازد، بلكه مخاطبان نيز با پيدا كردن توجيهات ناصحيح (كلاه شرعي) سعي در آرام كردن وجدان و نداي فطرت خويش خواهند كرد و از پذيرش مسؤوليت و رعايت اوامر الهي، شانه خالي خواهند كرد. هرچند همگان مسؤوليت دارند تا اعمالشان بيانگر اعتقاد آنها به قيامت و زندگي اخروي باشد، (يُرَغبكُم بِالآخِرَة عَمَلُه)3 ليكن مسؤولان، حاكمان و مبلّغان و كارگزاران حكومت ديني، مسؤوليت مضاعف دارند، زيرا توده مردم، رفتار و كردار آنها را ملاك عمل قرار داده و بر آن مبنا به قضاوت مي‏نشينند.

5ـ هواي نفس و اميال شيطاني

خلقت انسان، تركيبي از نار و نور است و غرايز پست حيواني به همراه گرايش عالي انساني در سرشت او به وديعت نهاده شده است؛ «فألهمها فجورها و تقويها»4 همچنان كه پيامبران آسماني، انسان‏ها را به مبارزه با هواي نفس و رشد گرايش‏هاي عالي فطري فرا مي‏خوانند و او را به فلاح و رستگاري دعوت مي‏نمايند. شياطين جن و انس نيز انسان را به تبعيت از غرايز و سير در عالم حيواني و ميل‏هاي نفساني سوق مي‏دهند. ملازمه حركت در سرازيري نفسانيت، پشت پا زدن به باور معاد و ناديده انگاشتن حساب و كتاب اخروي

«تبادل فرهنگي» بين كشورهاي پيشرفته و جهان سوم به «تهاجم فرهنگي» و انتقال يك طرفه فرهنگ و اطلاعات مبدل شده است و حكومت‏ها، غربگرايان و روشنفكران وابسته، با تبليغ و ترويج سكولاريسم سعي در حاكميت فرهنگ غرب دارند.

روح حاكم بر تمدن غرب با اعتقادات ديني، مخصوصا باور به قيامت در تعارض است و فرهنگ ماده‏گرايي و زندگي اين دنيايي را تبليغ و ترويج مي‏كند، لذا حاكميت فرهنگ معاصر، مانع اصلي در گسترش اعتقاد به زندگي اخروي است.

است. به بيان ديگر، باور به قيامت با پاسخ‏گويي به هواهاي نفساني و نيازهاي شيطاني در تعارض است و با اعتقاد به زندگي اخروي نمي‏توان بي‏محابا در وادي لذات دنيوي و برآورده كردن نيازهاي نفساني و شيطاني قدم برداشت.

يكي از نكاتي كه زمينه‏ساز تقويت هوا و هوس نفساني بوده و در تعليم و تربيت ديني (برخلاف تعليم و تربيت رايج) مورد توجه جدي قرار گرفته است، نامشروع بودن روش‏هاي كسب درآمد و ثروت و به تعبير احاديث «لقمه حرام» است كه به عنوان مانع مؤثر و ناپيدا در تضعيف اعتقاد به معاد ايفاي نقش مي‏كند. اگر در جامعه‏اي ميدان بروز آزادانه هواي نفس به وجود آيد و فضاي گناه و آلودگي در آن رايج گردد، اعتقاد به معارف ديني به ويژه اعتقاد به معاد از بين خواهد رفت.

راهكارهاي گسترش و تعميق اعتقاد به معاد

با عنايت به موانع مذكور، مشخص مي‏شود كه پاسخ اين سؤال را كه: چگونه مي‏توان اعتقاد به معاد را در جامعه پايدار و نهادينه كرد؟ تنها در تبليغات زباني نمي‏توان جستجو كرد، بلكه بايد با نگرش جامع نسبت به رفع موانع و ايجاد شرايط مناسب بر رشد باور به قيامت تأكيد كرد تا تمامي افراد جامعه آگاهانه و با اختيار كامل پذيراي اين باور اصيل و سازنده در جامعه ديني باشند. بدين منظور راه‏كارهاي زير پيشنهاد مي‏شود؛ بدان اميد كه صاحب‏نظران و انديشمندان با غني نمودن آنها زمينه تبيين حاكميت آنها را در جامعه فراهم آورند.

1ـ حاكميت فرهنگ ديني و نفي فرهنگ بيگانه

اعتقاد به قيامت، ركني مهم از اركان اعتقادات مذهبي است كه در سايه حاكميت فرهنگ ديني گسترش و عمق مي‏يابد. در نتيجه براي تعميق اين باور بايد در راستاي حاكميت فرهنگ ديني و نفي فرهنگ بيگانه و غربگرايانه تلاش كرد. نكته قابل تأمل آن است كه فرهنگ، شامل همه روابط آشكار و پنهان فردي و اجتماعي مي‏شود. بنابراين، حاكميت فرهنگ ديني نيز بايد تمامي زواياي زندگي فردي و اجتماعي و روح حاكم بر جامعه را در بر گيرد و كليه نهادها و ارگان‏هاي اجتماعي را متأثر سازد. در جامعه ديني كليه روابط اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي از اهداف و آرمان‏هاي ديني نشأت مي‏گيرند و متناسب با ارزش‏ها و برنامه‏هاي الهي سازماندهي مي‏شوند. نهادهاي اجتماعي براي تحقق اهداف و برنامه‏هاي ديني مسؤوليت مشترك دارند و ضمن تلاش براي اجراي برنامه‏هاي خود، بايد براي حاكميت فرهنگ ديني نيز برنامه‏ريزي و تلاش نمايند. از اين رو، حاكميت فرهنگ ديني را نبايد صرفا از ارگان‏ها و نهادهاي فرهنگي و اجتماعي انتظار داشت، بلكه همه و همه بايد ديني بينديشند، ديني برنامه‏ريزي كنند و ديني عمل كنند. به بيان ديگر، كافي نيست كه يك نهاد اجتماعي يا اقتصادي در كنار فعاليت خود به فعاليت‏هاي فرهنگي بپردازد، بلكه بايد تحقق اهداف جامعه و گسترش فرهنگ ديني را وظيفه اصلي خود بداند و در راستاي تحقق آن فعاليت اقتصادي و اجتماعي خويش را ساماندهي كند.

براي گسترش باور به معاد نيز تمامي ارگان‏هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي بايد تلاش مشترك و همسو را سازماندهي كنند. در غير اين صورت فعاليت يك نهاد مي‏تواند فعاليت بخش ديگر را آسيب‏پذير و خدشه‏دار سازد. از آن جا كه تعدادي از سازمان‏هاي اجتماعي در زمان حكومت غير ديني گذشته به وجود آمده و برنامه‏ها و اهداف خويش را متأثر از فرهنگ ضد ديني غربي طراحي و اجرا نموده‏اند و متأسفانه با گذشت چندين سال از حكومت اسلامي هنوز نتوانسته‏اند سازمان، اهداف و برنامه‏هاي خويش را متناسب با تعاليم و ارزش‏هاي مكتب توحيد متحول و اصلاح نمايند. لذا آسيب‏زايي عملكرد آنها بر باورهاي اخروي مردم به خوبي مشهود است و ناخواسته مردم را به سوي ارزش‏هاي فرهنگ غرب، نظير ماده‏گرايي، مصرف زدگي، تجمل گرايي، ارزش‏هاي طبقاتي و دوري از ارزش‏هاي معنوي و الهي سوق مي‏دهند.

براي نمونه، يكي از پايه‏هاي اصلي اقتصاد در فرهنگ غرب دريافت ماليات از مردم است. اجراي ناقص آن در كشورهاي جهان سوم سبب مي‏شود كارگزاران حكومت معمولاً با اجبار و اكراه نسبت به اخذ آن از مؤدّيان مالياتي اقدام كنند. بنابراين، مردم نيز معمولاً براي فرار از پرداخت آن به انواع حيله‏ها و پنهان‏كاري‏ها روي مي‏آورند. اين اعمال، رابطه ماليات‏دهنده را با باورهاي ديني و آخرتي خدشه‏دار مي‏سازد. در حالي كه در سيستم اقتصاد اسلامي، براي پرداخت خمس، فرد خمس‏دهنده سعي مي‏كند آگاهانه با پرداخت بيشتر، رابطه خود و خدا را محكم‏تر كرده و براي آبادي آخرت خويش ذخيره‏اي از قبل بفرستد. در نتيجه، اين دو روش دو اثر متفاوت را بر رويكرد انسان نسبت به معاد بر جاي مي‏گذارد.

مثال ديگر را در مقايسه دو سيستم آموزش حوزوي و دانشگاهي مي‏توان جستجو كرد. هر چند اهداف، برنامه‏ها، حيطه عملكرد و روش‏هاي اين دو نهاد علمي و فرهنگي متفاوت است، ليكن نكته حائز اهميت آن است كه در سيستم حوزوي هر چه دانشجو و طلبه مدارج علمي بيشتري را سپري مي‏كند، اعتقادش به خدا و قيامت و ارزش‏هاي الهي بيشتر شده و روحيه خدمت‏گزاري به مردم و تواضع در مقابل آنان در او فزوني مي‏يابد. در حالي كه در سيستم آموزش دانشگاهي، به ويژه در رژيم غير ديني گذشته، با افزايش معلومات علمي و مهارت‏هاي فني توقّع از مردم و ضرورت استفاده بيشتر از امكانات و سرمايه‏هاي جامعه بالاتر مي‏رفته است. در نظام حوزوي معمولاً رشد معلومات با انگيزه رستگاري اخروي و آباداني آخرت همراه است و در سيستم دانشگاهي معمولاً تلاش براي كسب مدارج بالاتر با هدف آباداني دنيوي قرين است البته اين سخن روح حاكم بر دو جريان علمي را تبيين مي‏كند وگرنه موارد نقض در هر دو جريان وجود دارد. در نتيجه، دو سيستم اجتماعي متفاوت دو اثر مختلف را بر باورهاي ديني و اجتماعي مردم بر جاي مي‏گذارد. بنابر اين، گسترش و تعميق اعتقاد به معاد نيازمند نفي فرهنگ و دستاوردهاي فرهنگ غربي در جامعه و حاكميت جدّي فرهنگ ديني در تار و پود و در زندگي فردي و اجتماعي افراد جامعه است.

2ـ بيداري و پيرايش فطرت‏ها

در بينش اسلامي، انسان موجودي است كه خداوند متعال گرايش‏هاي فطري را در سرشت او به وديعت نهاده است. اين گرايش‏ها در تمام زمان‏ها و در تمامي مكان‏ها تجلّي مي‏يابند. از جمله امور فطري، كمال خواهي و آخرت گرايي در انسان است. بررسي سير تحولات اجتماعي انسان‏ها نشان مي‏دهد كه اعتقاد به زنده شدن و بازگشت مردگان از ديرزمان در تمامي جوامع بشري وجود داشته است و هر يك متناسب با اعتقادات خويش براي زندگي پس از مرگ چاره انديشي كرده‏اند.

معمولاً با بالا رفتن سن آدميان، زمينه بيداري اين گرايش بيشتر فراهم مي‏آيد؛ به طوري كه اغلب افراد كهن‏سال در اواخر عمر به ياد مرگ و قيامت مي‏افتند و تلاش مي‏كنند با تمهيدات گوناگون و استفاده از امكانات و سرمايه‏هاي خويش براي زندگي اخروي خود توشه‏اي برگيرند. نكته قابل توجه آن است كه بايد با بهره‏گيري از روش‏هاي آموزشي و تربيتي مختلف گرايش به معاد را از دوران پيري به ميان‏سالي و دوره جواني كشاند؛ به طوري كه جوانان بتوانند با نگاه به آخرت و التزام عملي به ثواب و عقاب اخروي براي زندگي خويش تصميم گيري نمايند. در صورت بروز چنين پديده‏اي چنان تحولي در جوانان به وجود خواهد آمد كه نمونه بارز و زيباي آن را در دوران جنگ تحميلي مشاهده كرديم و شهيدان عزيز، با ايمان به قيامت و باور به حساب و كتاب آن، نرد جان باختند و به لقاءالله پيوستند.

تبيين دقيق و صحيح اعتقاد به معاد با استفاده از روش‏هاي مؤثر آموزشي و تربيتي و در قالب‏هاي جذاب هنري و فرهنگي در بيداري نقش تعيين كننده دارد. سرمايه‏گذاري براي آموزش كودكان و

بيان سطحي و تكراري معارف الهي در برخي از محافل و مجالس و رسانه‏هاي گروهي، سبب اشباع كاذب در بعضي از جوانان شده است و آنان انگيزه و نياز جدّي به درك و فهم معارف اسلامي، و از جمله مباحث مربوط به معاد، در خود احساس نمي‏كنند.

نوجوانان و جلوگيري از نفوذ فرهنگ مخرب غربي به اين مناطق (توسط رسانه‏هاي بيگانه و خودي!) و نيز اعزام معلمان و مبلغان كارآمد و باورمند به قيامت در بيداري فطرت‏ها و تنوير افكار نقش تعيين كننده دارد. هم چنين هماهنگي رفتار و گفتار معتقدان و مبلغان معاد، زمينه تقويت گرايش فطري مردم به حيات اخروي را بيش از پيش فراهم مي‏آورد و از تعارض‏هاي احتمالي جلوگيري مي‏كند. برگزاري نشاط انگيز مراسم عبادي و عرفاني و جلوگيري از برنامه‏هاي مذهبي كسالت‏آور، خسته‏كننده (و حتي محرف و منحرف) مي‏تواند در ايجاد رغبت به سوي معارف الهي و تقويت رابطه عاطفي با تعاليم آسماني نقش مؤثر ايفا كند.

3ـ زنده نگهداشتن «ياد مرگ» در جامعه

يكي از روش‏هاي بسيار مؤثر در گسترش اعتقاد به معاد، زنده نگه داشتن «ياد مرگ» در جامعه است. پذيرش اين پديده طبيعي و قبول حتمي بودن مرگ قبل از فرا رسيدن آن، زمينه را براي پذيرش تعاليم آسماني و زندگي در راستاي اهداف و برنامه‏هاي ديني آماده مي‏سازد. به همين دليل، در آيات و روايات به زنده نگه داشتن ياد مرگ و اثرات سازنده و تعالي‏بخش آن تأكيد فراوان شده و احاديثي همانند «اِكْثروا ذِكرَ المَوت» و «اِستَعِدّوا بالمَوت» احاديث فراوان و متواتري در اين زمينه وارد شده است.5

تأكيد بر قابل دسترس بودن قبرستان مسلمين و پيش‏بيني اجر اخروي براي زيارت اهل قبور، محترم بودن جنازه مسلمين و اصرار بر كفن و دفن مناسب، تشييع جنازه و اذكار مربوط به آنها، برپايي مراسم ويژه و برگزاري مجالس تذكار، وعده ثواب‏هاي فراوان اخروي براي آنها، همه و همه در اين راستا قابل توجيه و تفسير مي‏باشد كه «ياد مرگ» و موقت بودن زندگي دنيوي و پايداري زندگي اخروي بايد در جامعه زنده باشد و به صورت مشهود و ملموس ارائه شود. خوشبختانه در دو دهه گذشته، نمود عيني و بارز اين تحول آفريني را در تشييع جنازه مطهر شهداي گران‏قدر انقلاب اسلامي شاهد بوده‏ايم كه پيكر مقدس آن «زندگان جاويد» نيز طراوت و شادابي خاصي در زندگي «مردگان زنده» به وجود مي‏آورده است و عطر روح‏بخش پويايي و تعالي را در فضاي جامعه مي‏پراكنده است.

نكته قابل تأمل آن است كه زندگي براساس فرهنگ غرب مي‏تواند اين اثر بخشي را از پديده «مرگ» و آثار مترقب بر آن بگيرد. چنان كه در شهرهاي بزرگ و در زندگي آپارتمان نشيني و شهر نشيني مواردي از آن، هر چند اندك اما قابل توجه، به چشم مي‏خورد كه قبرستان‏ها به دلايل قابل قبول يا غير قابل قبول از شهر دور شده‏اند و مردگان نيز با سفارش تلفني به خاك سپرده مي‏شوند! زنده بودن ياد مرگ، اشتياق به زندگي اخروي را ايجاد مي‏كند و اين اشتياق زمينه رشد فضايل اخلاقي و دوري از رذايل نفساني را موجب مي‏شود. قرآن كريم با نداي «فَتَمَنّوا المَوت اِنْ كُنْتُم صادِقين»6 مؤمنان واقعي را از غير مؤمنان با ملاك اشتياق به مرگ تمييز مي‏دهد و حضرت علي(ع) با فرياد «وَالله لابنُ اَبي طالِب آنس بِالمَوت مِنَ الطِفل بَثَدي اُمِهِ»7 رمز خداجويي و كمال‏يابي خويش را تبيين مي‏كند.

امام صادق ـ عليه السلام ـ در اثرهاي زنده نگه‏داشتن «يادمرگ» مي‏فرمايد:

«ذِكرالموتِ يُميتُ الشَهواتِ و يَقلعُ مَنابِت الغَفلَة و يُقوّي القَلبَ بِمَواعِدِالله وَ يُرق الطَبع وَ يُكسر اَعلام الهُدي و يَطفي‏ء فارالحرصِ وَ يحقرُ الدنيا؛8 ياد مرگ شهوت‏ها را مي‏ميراند و ريشه‏هاي غفلت را از بين مي‏برد و قلب انسان را با وعده‏هاي الهي محكم مي‏گرداند و روحيه انسان را رقيق و لطيف مي‏سازد و نشانه‏هاي هوا و هوس را مي‏شكند و آتش حرص را خاموش و دنيا را در چشم انسان كوچك مي‏سازد.»

پيامبر اكرم(ص) در تأثير تشييع جنازه بر ياد مرگ و اعتقاد به آخرت فرمودند:

«وَاتّبِعُوا الجَنائِز تذكركُم الآخِرَة؛9 مردگان را تشييع نماييد كه اين امر شما را به ياد آخرت مي‏اندازد.»

با عنايت به نكات فوق، ضرورت دارد با برنامه‏ريزي دقيق نسبت به زنده نگه‏داشتن «ياد مرگ» در جامعه اقدام شود. نزديك و سهل الوصول كردن قبرستان‏ها، زنده داشتن ياد شهدا و بزرگان با استفاده از برنامه‏هاي هنري و فرهنگي، استفاده از نمودها و سمبل‏هاي هشدار دهنده و آموزنده در معماري شهري، تسهيل و آموزنده نمودن برگزاري مراسم كفن و دفن و تشييع جنازه و مجالس يادبود متوفيان، جلوگيري از انتشار و پخش برنامه‏هاي لغو و لهو و لعب در رسانه‏هاي گروهي و ارتباط جمعي، آموزش دقيق و كارشناسانه اثرهاي ياد مرگ به جوانان و نوجوانان، تبليغ شوق انگيز و نشاط آور ياد مرگ در مجالس و محافل فرهنگي و تبليغي و... از جمله راه كارهايي است كه در صورت اجراي دقيق، به دست معتقدان واقعي به قيامت و زندگي اخروي مي‏تواند آثار مطلوبي در جامعه بر جاي گذارد.

4 ـ پالايش فرد و جامعه از وسوسه‏هاي شيطاني

فرد آلوده به گناه و اسير هواهاي نفساني نمي‏تواند اعتقاد به معاد را در خود رشد دهد و جامعه مبتلا به وسوسه‏هاي شيطاني نمي‏تواند بستر مناسب براي تعميق باورهاي ديني و ايمان به قيامت باشد. پس بايد نسبت به تهذيب فرد و پالايش جامعه از گناه و فساد اقدام نمود.

بهترين زمان براي تهذيب و تزكيه افراد، سنين كودكي و نوجواني است، زيرا كودكان و نوجوانان در مناسب‏ترين دوران يادگيري و ماندگار خواهد بود؛ العِلمُ في الصَغَر كَالنَقش فِي الحَجَر. آموزش و پرورش پويا و موفق مي‏تواند زمينه تربيت انسان‏هاي دين‏باور و معتقد به قيامت را فراهم آورد. لذا سرمايه‏گذاري در اين نهاد اجتماعي و به كارگيري نيروهاي توانمند و مجرب در آن، زمينه‏ساز تربيت انسان‏هاي مطلوب خواهد بود.

در پالايش و پيرايش جامعه از آلودگي‏ها و كژي‏ها فعاليت‏هاي تبليغي و هنري نقش مؤثر و سازنده دارد. نكته قابل تأمل در اين زمينه آن است كه: هر چند در اصلاح جامعه، اصالت با ايجاد «مصونيت» است و بايد با فعاليت‏هاي آموزشي و تربيتي صحيح، افراد جامعه را در برابر گناهان و وسوسه‏هاي شيطاني مصون ساخت، ليكن ايجاد «محدوديت» براي سالم‏سازي جامعه ضروري و اجتناب ناپذير است. اگر در جامعه‏اي فيلم‏هاي ضد اخلاقي به راحتي رد و بدل شود، مجلات و عكس‏هاي مبتذل و نامناسب توليد و توزيع شود، رمان‏هاي سكولاريستي به سهولت منتشر گردد، مواد مخدر به راحتي مبادله شود و... آسيب‏پذيري شدت خواهد يافت و تربيت ديني به سختي گسترش مي‏يابد. به همين دليل، مولاي متقيان حضرت علي(ع)، الگوي حاكمان اسلامي، براي تحكيم حكومت ديني در يك دست «نهج البلاغه» و در دست ديگر «ذوالفقار» داشت تا با گسترش «مصونيت» و ايجاد «محدوديت» زمينه را براي رشد باورهاي ديني و اعتقاد به قيامت فراهم آورد.

5 ـ تبيين دقيق زهد و آخرت گرايي و توسعه اقتصادي از ديدگاه اسلام

همان گونه كه در جزء دوم بخش موانع گذشت، عدم پاسخ‏گويي روشن و جامع به سؤالات مطروحه در زمينه دنياپرستي، دنيا خواهي، آخرت گرايي، مال اندوزي، توسعه اقتصادي، عدالت اجتماعي و... از ديدگاه مكتب توحيد، سبب مي‏شود افراد جامعه پاسخ خويش را در مكاتب اقتصادي رايج جستجو كنند كه اين مكاتب نيز بر اساس انديشه‏هاي اومانيستي و سكولاريستي، انسان را «اين دنيايي» مي‏دانند و ميل به آخرت و آخرت‏گرايي را در او ضعيف و نابود مي‏سازند. از مجموعه آيات و روايات مي‏توان نكات زير را در زمينه نگرش اسلام به دنيا و آخرت و روابط بين آنها برداشت نمود:10

در انديشه اسلامي، دنيا و آخرت دو امر جدا از هم و رو در روي يكديگر نيستند، بلكه هر يك مرحله‏اي از مراحل هستي محسوب مي‏شوند.

ارتباط اين دو جهان؛ همانند ارتباط ظاهر و باطن شي‏ء واحد است كه با عبور موفقيت‏آميز از دنيا مي‏توان به سعادت اخروي دست يافت. رسول اكرم(ص) مي‏فرمايد: «الدّنيا مزرعة الآخرة.» و امام علي(ع) فرمودند: «الدنيا دارُ مَجازٍ لا دارُ قَرارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَركُم لِمَقَركُم.»11

رهبانيت و اعراض از دنيا با جهان بيني و فلسفه خوش بينانه اسلام درباره هستي ناسازگار است و اين نوع آخرت گرايي انحرافي در بينش اسلامي مطرود است. پيامبر اكرم(ص) صريحا فرمودند: «لا رُهبانية في الاسلام.»12 در نتيجه، كاهلي، تنبلي، سربار ديگران بودن، در تهيدستي خودساخته فرو رفتن در اين مكتب مذموم است.

زهد اسلامي بيانگر انتخاب زندگي ساده و بي‏تكلف و پرهيز از تجمل و لذت گرايي است. زاهد واقعي سعي مي‏كند ملاك‏ها و ارزش‏هاي آن جهاني را وارد زندگي اين جهاني كند و مسؤوليت‏هاي اجتماعي را به نحو مطلوب انجام دهد.

تضاد دنيا و آخرت و دشمني آنها با يكديگر و به منزله مشرق و مغرب بودن آنها نسبت به هم13 همه مربوط به جهان دل و ضمير انسان و دلبستگي‏ها و وابستگي‏هاست. به بيان ديگر، دنياپرستي و ماده‏گرايي و در اسارت وابستگي و علائق دنيوي بودن قبيح و مذموم است؛ «حب الدّنيا رأس كل خطيئة.»

توسعه در انديشه ديني منحصر در بعد اقتصادي نيست، بلكه شامل تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي مي‏شود. در نتيجه، جامعه اسلامي بايد نسبت به بهره‏وري مطلوب از مواهب الهي و دستيابي به توسعه همه جانبه تلاش نمايد. و فقر و تهيدستي را از بين ببرد.

آباداني و سازندگي جامعه بايد در راستاي تحقق اهداف اجتماعي اسلام كه همان برقراري عدالت و قسط اجتماعي است، ساماندهي شود كه هدف ارسال پيامبر الهي نيز دستيابي به قسط و عدالت اجتماعي است؛ «لَقَد اَرسلنا رسلنا بِالبَيّناتِ و اَنزلنا مَعَهُم الكتابَ وَالميزانَ لِيَقُوم الناسُ بِالقِسط.»14

با عنايت به نكات فوق، مي‏توان نتيجه گرفت كه در مكتب حيات‏بخش اسلام، انسان‏ها موظف‏اند با كار و تلاش، زمينه سازندگي دنيا و آخرت خود را فراهم آورند، ليكن وابسته و اسير علايق دنيوي نباشند. دنيا را معبر و خانه موقت زندگي براي دستيابي موفق به آخرت و سراي جاويدان بدانند. هر مسلمان وظيفه دارد با تمام توان كار كند و از راه حلال سرمايه و ثروت به دست آورد، ليكن وابسته به ثروت خود نباشد و تمام مال و ثروت را براي خود و خانواده خود نخواهد، بلكه با مال خود آخرت خويش را آباد سازد.

چنان كه امام مجتبي(ع) در وصاياي خود مي‏فرمايند: «كُنْ لِدُنياكَ كاَنَّك تَعيشُ ابدا و كُن لآخِرَتِكَ كاَنَّكَ تَموتُ غَدا.»15

هم چنين امام كاظم (ع) در سفينة البحار به نقل از تحف العقول مي‏فرمايند:

«لَيس منّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لِدينه أو تَرَكَ دينَهُ لِدُنياهُ.»16

بنابراين، اگر كليه مراكز و نهادهاي تبليغي و فرهنگي تلاش نمايند تا تصويري منطبق بر برداشت‏هاي فوق از دنيا و آخرت و رابطه بين آنها در جامعه ارائه نمايند، اين ذهنيت ضمن ايجاد پويايي و تحرك و سازندگي، از غفلت نسبت به آخرت و معاد جلوگيري مي‏كند و ياد مرگ را زنده نگه مي‏دارد. علاوه بر اين، اگر كليه فعاليت‏هاي اقتصادي و اجتماعي و قانونمندي‏ها و ساماندهي‏ها بر اساس برداشت‏هاي مزبور صورت پذيرد، زمينه ايجاد فقر و تهيدستي و يا استغنا و ثروت اندوزي در افكار فردي و جمعي از بين مي‏رود.

اين برداشت از پيدايش فاصله طبقاتي و جنگ فقر و غنا در جامعه جلوگيري مي‏كند و بستر اجتماعي را براي اجراي احكام الهي و رويش شكوفه‏هاي دين‏باوري مستعد مي‏سازد. در غير اين صورت، تقويت معرفت ديني و روحيه آخرت گرايي با سختي مواجه خواهد شد كه امام علي(ع) آن شهيد عدل و عدالت فرموده‏اند: «العَدلُ حياةُ الأحكام.»17

اين گونه برداشت‏ها كه به صورت پراكنده در كتب متعدد وجود دارد، بايد به دست دين شناسان آشنا با دنيا و صاحب نظران دين‏باور به صورت يك «نظام فكري و علمي» تدوين و عرضه شود و سرلوحه كليه برنامه‏ريزي‏ها و سياست گذاري‏ها قرار گيرد تا برنامه‏هاي توسعه و برنامه‏هاي آينده‏نگر (مانند برنامه 1400 و يا برنامه فقرزدايي) مبتني بر اين نظام فكري تدوين و اجرا شوند.


نظريه پردازان توسعه، معتقدند براي دستيابي به توسعه بايد «توليد» بالا برود و سرانه توليد ملي افزايش يابد و براي رشد توليد بايد «مصرف» افزايش پيدا كند. در نتيجه، مردم بايد «بيشتر» و «متنوع‏تر» مصرف كنند تا توليد كنندگان داخلي و خارجي «بيشتر» توليد كنند و چرخه اقتصاد به گردش درآيد و «توسعه» حاصل شود.

1 ) سير تحول قرآن، ص165.

2 ) همان، ص161.

3 ) اصول كافي، جلد دوم. امام صادق(ع) از قول حضرت عيسي مي‏فرمايند: دوستان شما بايد كساني باشند كه عمل آنها شما را به آخرت ترغيب و تشويق نمايد.

4 ) سوره شمس، آيه 8. پس خداوند پاكي‏ها و ناپاكي‏ها را به نفس انسان‏ها الهام كرد.

18 ) ر. ك : ميزان الحكمة، باب الموت 499، اجل 4، برزخ 35؛ بحارالانوار ج6 و 81.

19 ) بقره(2) آيه94 و سوره جمعه (62) آيه 6 و 7. پس تمناي مرگ كنيد اگر راست مي‏گوييد.

20 ) محمد عبده، نهج البلاغه، ص41، خطبه5. به خدا قسم فرزند ابي‏طالب به مرگ مأنوس‏تر است از فرزند به شير مادر.

21 ) بحارالانوار، ج6، ص133؛ ميزان الحكمه، ج9، ص245.

22 ) نهج الفصاحه، كلام1993.

23 ) در تدوين برداشت‏هاي مذكور، از كتب شهيد مرتضي مطهري به ويژه مقدمه‏اي بر جهان بيني اسلامي و سيري در نهج البلاغه استفاده فراوان شده است.

24 ) نهج البلاغه، خطبه 201. دنيا خانه موقت است، نه خانه اصلي. پس از خانه موقت براي قرارگاه دائمي خويش توشه برگيريد.

25 ) بحارالانوار، ج15، جزء اخلاق، باب 14.

26 ) نهج البلاغه، حكمت 103.

27 ) سوره حديد(57)، آيه 24. ما پيامبران را با دلايل روشن فرستاديم و كتاب و ميزان به ايشان داديم تا مردم به قسط قيام كنند.

28 ) وسائل الشيعه، ج2، ص535. و براي دنيايت چنان باش كه گويي جاويدان خواهي ماند و براي آخرت چنان باش كه گويي فردا مي‏ميري.

29 ) از ما نيست آن كس كه دنياي خويش را به بهانه دين و يا دين خويش را براي دنيا رها كند.

30 ) غرر الحكم، ج1، ح440. عدل، حيات احكام الهي است.

/ 1