اولياي الهي كه خوب نماز مي خوانند نه مي ترسند و نه محزون مي شوند. «الا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» و آدمي كه نه مي ترسد و نه محزون است، از آرايش رواني برخوردار است. در محيط خانواده اي كه اعضاي آن نماز را بر پا مي دارند و همگي از اعتماد به نفس خوبي برخوردارند، فضاي آرامي حاكم است و اعتماد به نفس يكديگر را تقويت مي نمايند. آنان همچون ظروف مرتبطي هستند كه به هنگام برداشتن آب از يكي از آن ظرف ها، ظرف هاي ديگر جاي خالي آن را پر مي كنند، با اين تفاوت كه در اينجا، اعتماد به نفس خود آنان كاهش نمي يابد. در حالي كه وقتي ظرف هاي مرتبط، جاي خالي شده آب ظرفي را پر مي كنند، از ميزان كمتري از آب برخوردار مي شوند. آن ها شكرانه بازوي توانا را به گرفتن دست ناتوان مي دانند و دست افتادگان را به هنگام ايستادن مي گيرند و بدين ترتيب آن ها كه از اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند، در محيط خانواده، زمينه افزايش اعتماد به نفس را در ديگر اعضاي خانواده فراهم مي كنند تا آن ها هر چه بيشتر استعدادهاي خويش را به كار گيرند و به درجه بالاتري از شناخت معبود و عبادت دست يابند و به خود شكوفايي برسند، به نحوي كه همه استعدادها و توانايي هاي خويش براي عبادت خدا را به فعليت برسانند. نماز در اين راه نقش مدد رساني را بر عهده دارد. انساني كه به خود شكوفايي رسيده از آرامش بيشتري برخوردار است. اولياي الهي مصداق بارز چنين حالتي هستند، زيرا توانسته اند همه توان خويش را در راه عبادت معبود به كار گيرند.
4ـ بالا رفتن عزت نفس
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز را معراج مؤمن دانسته و مي فرمايد: الصّلاة معراج المؤمن. انساني كه عروج يافته و اوج گرفته است، از عزت نفس برخوردار است. عزت نيز با رفتن به پيشگاه معبود حاصل مي شود و به تعبير سعدي انسان جز با رفتن به درگاه الهي عزت نمي يابد.
عزيزي كه هرگز درش سر بتافت
به هر در كه شد هيچ عزت نيافت
به هر در كه شد هيچ عزت نيافت
به هر در كه شد هيچ عزت نيافت
ذره به آفتاب رسيد از فتادگي بنگر
كه از كجا به كجا مي توان شدن
كه از كجا به كجا مي توان شدن
كه از كجا به كجا مي توان شدن
افتادگي آموز اگر طالب فيضي هرگز
نخورد آب زميني كه بلند است
نخورد آب زميني كه بلند است
نخورد آب زميني كه بلند است
آدم از بي بصري بندگي آدم كرد
گوهري داشت ولي صرف قباد و جم كرد
گوهري داشت ولي صرف قباد و جم كرد
گوهري داشت ولي صرف قباد و جم كرد
گويي از خوي غالمي ز سگان پست تر است
من نديدم كه سگي پيش سگي سر خم كرد
من نديدم كه سگي پيش سگي سر خم كرد
من نديدم كه سگي پيش سگي سر خم كرد
5ـ معنا دادن به زندگاني
ويكتور فرانكل كه خود بنيانگذار مكتب سوم درماني دين و مكتب معنا درماني است، در كتاب خود كه آن را «انسان در جستجوي معنا» ناميده است، بر اين باور است كه انسان آنگاه از سلامت رواني برخودار است و آنگاه آرامش را لمس مي كند كه در زندگاني خود احساس معنا كند و او در وهله نخست عشق را عامل ايجاد چنين معنايي مي داند كه عشق به يك آرمان و عشق به ديگري مورد نظر اوست و او خود مي نويسد كه يكبار يك عالم يهودي كه معناي زندگاني را از دست داده بود، نزدم آمد و من با ايماني كه در وجودش بود زندگي او را معني دار ساختم. او به درمانگرها توصيه مي كند كه در موقع درمان بيماران رواني تلاش كنيد كه زندگي آن ها را معني دار نماييد. زيرا بيمار رواني كسي است كه معناي زندگي را از دست داده است. عبادت و نماز نيز مي تواند زندگي آدمي را معنا بخشد و براي آدمي حياتي طيب را فراهم آورد كه مالامال از معناست. و قرآن مي فرمايد: «من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيّبة» يعني هر كسي اعم از زن و مرد عمل صالح انجام دهد او را به حياتي پاك و طيب زنده مي گردانيم. فرانكل مي گويد: آنان كه داراي زندگي معني دار بودند، افراد مقاومي بودند كه خود را تسليم مرگ و خودكشي نمي كردند. يعن عشق به زندگي آنان معنا داده بود و او رمز پايداري آنان را در عاشق بودن آن ها مي داند و چه نيكو گفته است حافظ.
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جريده عالم دوام ما
ثبت است در جريده عالم دوام ما
ثبت است در جريده عالم دوام ما
از صداي سخن عشق نديدم خوشتر
يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند