تکنولوژی الکترونیکی در اختیار هنر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تکنولوژی الکترونیکی در اختیار هنر - نسخه متنی

احمدرضا دالوند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


تكنولوژى الكترونيكى در اختيار هنر

نويسنده : احمدرضا دالوند

درباره آثار ديجيتال، ويديو آرت و چيدمان محمدرضا لاهوتى

محمدرضا لاهوتى، نمونه هايى از آخرين تجربيات خود را در سه حوزه «ديجيتال آرت» ، «انيستاليشن» و «ويديوآرت »در گالرى خاك به نمايش گذاشته است. او پس از كسب تجاربى در عرصه هايى همچون «فتوگرافيك» و ثبت ايده هايى كه بانور بر سياهى نقش شده بود، اين بار تصويرى متفاوت از خود نشان داده است: روايت يك هنرمند «انديشه نگار» با استفاده از آخرين قابليت هاى بيان تصويرى.

حدود سال است كه ما ايرانيان به دنياى مدرن وارد شده ايم. در اين مدت، كوشش هاى بسيارى از سوى ما صورت گرفته تا از روند حركت دنياى امروز باز نمانده و در نتيجه احساس عقب ماندگى نكنيم. چرا كه ما ايرانيان حس عقب ماندگى را اصلاً نمى پسنديم. چند حادثه، ضرورت هوشيارى ما را به ما گوشزد كرد: نخستين ضربه اى كه به ماوارد شد و پدران ما را به اين درك تلخ رساند كه از دنيا عقب افتاده ايم به جنگ عباس ميرزا در مقابل سپاه روس مربوط مى شود؛ همان شكست تلخى كه به ما فهماند كه بيخود باد به غبغب مى اندازيم و بايد خود را بيشتر در يابيم!

آن شكست كوچك ما را از غفلتى بزرگ آگاه ساخت.

نوعى آگاهى كه در زير لايه هاى جامعه ايرانى سال پيش مانند يك نور خفيف سوسو مى زد با ميرزا تقى خان امير كبير و كمى بعد با انقلاب مشروطه و پس از آن با نهضت ملى كردن صنعت نفت و در نهايت با انقلاب اسلامى اعماق جامعه ايرانى معاصر را در نورديد.

به موازات اين جريان ها، چيزهايى مانند روزنامه، تلگراف، تلفن، راديو، كاست و ضبط صوت، دوربين، سينما، تلويزيون، ويديو، كامپيوتر، پست الكترونيك، وب و ... به درون زندگى ما راه يافتند. ايرانيان در سال گذشته بسيار كوشيده اند، بسيار به پيش تاخته و البته هنوز بسيار كمبود ها نيز بر سر راه خود مى شناسند.

همه فراز و نشيب هاى اين راه سال براى پر كردن فاصله اى بوده كه ايرانى ميان خود و دنيا احساس مى كرده است. در راستاى چنين هدفى، هم اكنون و براى نخستين بار ايرانيان صاحب جمعيتى شده اند كه حدود درصد جوانان اش با سواد و بيش از دو ميليون دانشجو و بيش از چهار ميليون فارغ التحصيل دانشگاهى وحدود ميليون دانش آموز دارد. چنين ظرفيتى در منطقه اى كه در آن زندگى مى كنيم، هيچ بديلى ندارد.

مطالعات كارشناسان ناظر بر اين نكته است كه امروزه پديده اى موسوم به «طبقه متوسط شهرنشين»، تعيين كننده ترين عامل در تحولات عظيم اجتماعى به حساب مى آيد و در سال گذشته، ايران بيشترين رشد را از اين نظر داشته است. در اين مدت، جامعه ما شاهد تحولى عظيم موسوم به «رشد ارتباطات» نيز بوده است. پديده ارتباطات، فاصله و شكاف بسيارى با گذشته ايجاد مى كند. اين شكاف هرچه عميق تر باشد به معناى دسترسى بيشتر به قابليت هاى ارتباطى و رسانه اى است. حضور امكانات و بسترهاى مدرن ارتباطى و رسانه اى بر ساختار ذهنى و مؤلفه هاى خلاقه هنرمندان نيز تأثير دارد.

حالا ديگر داستان هايى كه به علت مثلاً نبود «تلفن» در يك جامعه كوچك روستايى رخ مى دهد، براى همه نا آشنا و به تعبيرى نوستالوژيك و خاطره انگيز است. كما اين كه كودك فيلم معروف «خانه دوست كجاست» اگر تنها يك تماس تلفنى كوتاه بادوستش برقرار مى كرد و به او مى گفت كه كتابش نزد اوست، اصلاً چنين فيلمى و چنان داستان و ماجراهايى رخ نمى داد. داستان فيلم به زمانى اشاره مى كند كه در آن روستا هنوز تلفن نيامده است. بديهى است كه هنرمند ساكن در چنان روستايى، نمى تواند به هنر «ويديوآرت» بينديشد. به جرأت مى توان گفت در اين منطقه كمتر ملتى وجود دارد كه تا اين ميزان آدم هاى با سواد و شهرنشين داشته باشد. از نظر رشد صنعتى و مشاركت زنان در امور مختلف نيز در منطقه اى كه زندگى مى كنيم، بسيار پيشرفته تر از ديگران هستيم. رسيدن به چنين قابليت هايى ما را براى ورود به فرايند جهانى شدن GlodaliZ ation آماده تر مى سازد.

«جهانى شدن» ناشى از تغييرات تكنولوژيك است.

جهانى شدن حاصل رشد انفورماتيك، مخابرات و تكنولوژى هاى نو است. از اين روست كه نوعى تكثر در مركزيت اقتصادى و انفورماتيك ايجاد شده است. حالا ديگر نيويورك تنها مركز انفورماتيكى و اقتصادى دنيا نيست، جاهاى ديگرى نيز هستند، جاهايى مانند توكيو، پاريس، لندن، دهلى، پكن، برلن، مسكو و...

ارتباطات نوين، آفاق نوينى را فراروى بشريت قرار داده است. درك اين لحظه تاريخى بسيار ضرورى است.

اگر روزگارى در مقابل پديده اى مانند «ويديو» دست و پايمان را گم كرده بوديم ، امروزه با گذشت چنين زمان كمى، با افتخار شاهد پديده اى موسوم به «ويديو آرت» و «ويديوانيستاليشن» هستيم. از «ويديوى قاچاق» تا «ويديو آرت» زمان چندانى نگذشته است كه شاهد ظهور «ديجيتال آرت» و دستاوردهاى فرامدرن رسانه هاى پيشرفته تر هستيم و ورود رسانه اى مانند تلويزيون به درون زندگى (دقيقاً به درون زندگى)، به درون آن محدوده اى كه «دنياى خصوصى» ناميده مى شود، به لحظه هاى تنهايى و سكوت، به درون سايه ها و نيم سايه هاى اتاقى نيمه خاموش و آرام... بسيار ديده شده كه آدمى تنها كه هيچ مونسى ندارد، بى آن كه خود بداند با تلويزيون اش زندگى مى كند. بسيارى از آدم هاى شهر هاى مدرن دنياى ما با تلويزيون هايشان زندگى مى كنند و در عبور از سال ها و پيشرفت امكانات رسانه اى كم نيستند افرادى كه هم اكنون با مونيتورهاى شان همدم اند.

تأثير رسانه بر «سكوت»، «تنهايى» و «تفكر»، ذهن آدميزاد متفكر، هنر مند وحساس را به مكالمه اى متفاوت با «رسانه» سوق داده است.

حالا ديگر ، كسى خود را مالك تلويزيون، ويديو، اينترنت و شبكه گسترده ارتباطات بين المللى نمى داند، حالا ديگر اين رسانه ها به واژگان خلاقيت در هنر ورود كرده اند. نكته جالبى كه درباره «ويديو آرتيست» ها گفتنى است: «آنان بيش از آن كه هنرمند باشند، انديشمند هستند». در ميان بانيان اين ژانر هنرى مى توان نام هايى را به خاطر آورد كه درس فلسفه خوانده اند و درك هنرى خود را نيز از ناحيه فرهيختگى شخصيت خود به دست آورده اند.

خلاقان رشته «ويديوآرت» در پديده هاى نوظهورى همچون: تلويزيون، ليزر، كابل، كاست، CD و... قابليت هايى براى بيان خلاقه در هنر تصور كرده و براى تحقق اين تصور خود، به ابداع زبان تازه اى در توضيح جهان و انسان كنونى مبادرت ورزيدند و خطى ترسيم كردند كه با تكميل نرم افزارى و سخت افزارى امكانات رسانه اى، قدرتمند تر و رساتر مى شود.

براى مثال، «دوربين ويديويى قابل حمل» به مثابه «چشمى ديگر» و امكانى بيشتر براى ديدن، به نفوذ هنرمندان به درون عرصه هاى ناگشوده يارى بسيار رساند.

«زبان هنر» در مسير اين تجربه گرى هاى بديع و بى سابقه دستخوش تغيير و تحول شده و البته در عبور از اين مرزها همواره امكان در غلتيدن به انحراف، كژى و تفنن نيز وجود داشته است. اصولاً اتفاق هايى كه در عرصه هاى علم، تكنولوژى و ادبيات، روان شناسى، سينما و ... رخ مى دهد، منجر به كشف آفاق نوينى در پيش روى آدميزاد مى شود كه در اين ميان، هنرمندان به مثابه عصب حساس پيكره جامعه، به كنش و واكنش هاى زودرس و گاه به نوعى پيش آگاهى دست مى يابند.

محمدرضا لاهوتى در تجربه اندوزى هاى سه گانه اش در عرصه هاى «ديجيتال آرت»، «انيستاليشن» و «ويديو آرت» در جست وجوى سليقه كامل و نوعى فرهيختگى است. او مى خواهد عنصر زيبايى و مطلوبيت را از ميان انواع فرهيختگى ها كشف كند.

آثار به نمايش در آمده لاهوتى، بنيانى سيال داشته و به دشوارى در محدوده هاى مشخص و قرار دادى تن به تعريف مى سپارند. نقاشى هاى ديجيتال چاپ شده بر بوم نقاشى اش به كلام در نيامده و به آسانى نمى توان آنها را در تعبير كلامى تأويل كرد. هرگونه تلاش براى تعبير كلامى و به دام افكندن اين نماد هاى سيال ذهن حاصلى در پى ندارد. اشارات شهودى كه با اجتماع پيكسل ها ( Pixel ) از دل نرم افزار ترسيمى، قابل رويت شده اند تا ماشيوه ديدار با آنها را و نحوه سكوت در مقابل شان را وطرز مكالمه با آنها را به تدريج بياموزيم. بايد آموخت كه چگونه اين اشارات را دريافت كرد و با جهان ذهنى آنها ارتباط برقرار كرد.

محمدرضا لاهوتى، مكاشفه اش را از دو طريق به سرانجام رسانده است:

) شور شخصى.

) تلاش فنى.

در اين آثار، همچنين دو رويكرد قابل تشخيص است: يكى رويكرد مديريت و كارگردانى و ديگرى، رويكردى كه خلاقيت محض است.

لاهوتى، همواره هنرمندى «انديشه نگار» نشان مى دهد و جالب است كه بدانيم هنر مدرن مبتنى بر سازو كارهاى ذهن و انديشه، معمولاً به تفنن و كژى نمى گرايد، چرا كه در چنين رويكردى، همواره مى توان شاهد تغييرات بديع غير منتظره و خلاقانه بود. از دل چنين تجربياتى است كه «زبان رسانه» نيز به عادت هاى روز مره و سليقه هاى منجمد تن نداده ومدام «نو» شده و با نوشدن به جريان عادى زندگى خون تازه مى دهد.

ورود ويديو، تلويزيون، مانيتور، ليزر،

سينتى سايزر و تركيب و تلفيق اين ابزارهاى جديد با فلسفه، شعر، نقاشى، انديشه و حتى دين، از جمله جريانات تازه هنر و انديشه است كه در جامعه ما غالباً به طرزى ناقص، همراه با لكنت و بيشتر با توضيحاتى محدود و ادبياتى نا فهم عرضه شده است و از آن بدتر، شيوه معرفى اين «ژانر» از هنر

به گونه اى بوده است كه گويى متعلق به عده اى خاص از طبقات بسيار بالاى تخصص هنرى است.

در حالى كه «ويديو آرت»، «ديجيتال آرت» و ... از پيوند «رسانه» با «آدم هاى واقعى»، از تركيب اثر هنرى وتماشاچى زنده، از به كارگيرى ويديو و تلويزيون به مثابه «ابزار كار»، بهره مى گيرند. (ويديو، تلويزيون و تا حدود زيادى كامپيوتر، چيز هايى هستند كه در زندگى همه وجود دارد. در چنين نگاهى مى توان گفت چيز هايى مانند رنگ روغن، آكريليك، اكولين، گواش، سه پايه و بوم ممكن است فقط در كارگاه هنرمندان پيدا شود و نه در منازل همه شهروندان. پس هنرمندان «ويديو آرت» ابزارهايى را تبديل به بيان هنرى مى كنند كه براى همه آشناست).

ويديو آرت، چيدمان و ديجيتال آرت بر خلاف آنچه كه تاكنون در ايران شاهد بوده ايم، اصلاً و مطلقاً هنرى از جنسى متفاوت نيستند و به دور از هرگونه شائبه، واسطه و تعلق، كاملاً با مردم و براى مردم اند. اصلاً اين نوع از هنر را در اروپا و آمريكا، به عنوان هنرى مى شناسند كه نوعى «اشرافيت زدايى» را در ذات خود نهفته دارد. اما در ايران به علت انتقال نارسا و الكن، آن را به هنر طبقه «اليت» و به نوعى هنر اشرافى تعبير كرده اند... به گونه اى كه همه مخاطبان، تصويرى گنگ از آن داشته و در نوعى پيشداورى آن را يك پديده بيگانه و وارداتى مى پندارند.

انديشه ورزان و هنرمندانى كه تلويزيون، ويديو و كامپيوتر را به واژگان خود براى تأليف خلاقيت هاى بديع تبديل كرده اند، در واقع ابزار هاى تكنولوژيك را در خدمت توسعه تجارب ذهنى و هنرى خود قرار مى دهند. همراه با رشد و گسترش قابليت هاى فنى ابزارهاى اينچنينى و راهيابى تكنولوژى رسانه اى به كامپيوتر، در واقع «ويديو آرت» به سوى «ديجيتال آرت» سوق پيدا كرده است.

لاهوتى در جامعيتى خيره كننده، جهشى را در پردازش آثارش نشان مى دهد كه در هيچ شرايطى نمى شد نشانه هاى آن را در «فتوگرافيك» هاى گذشته اش، رد يابى كرد. اوالبته نشان داده بود كه عابر راه هاى رفته و تماشاچى صحنه هاى تكرارى نيست واز همه مهمتر همواره به دنبال ابزارهاى نوين و خلق مكالمه اى فرامدرن با بشريت معاصر است.

زير ساخت فكرى، فرهنگى و ذهنى محمدرضا لاهوتى از دركى مؤمنانه نسبت به هستى و آفرينش بهره مى جويد، اما درك مؤمنانه او با نگاهى مدرن آميخته است. او، هوشمندانه به دنبال واژگان جهانشمول و متناسب با عمق درك انسان معاصر است تا با زبانى آشنا از الماس جانش براى او هديه ها نثار كند.

رويكرد پنهان لاهوتى كه شايد بر هر كسى آشكار نباشد، به فهم ويژه او از «كار» مربوط مى شود. كار نزد محمدرضا لاهوتى بيشتر با «آفرينش» ملازم است تا با «توليد». هرچند كه ديجيتال آرت هاى او اساساً با خاصيت توليد و تكثير نقاشى شده اند. مى خواهم بگويم كه هرچند لاهوتى با استفاده از رسانه هاى مدرن، عملاً در صف «توليد كنندگان» اثر هنرى قرار گرفته، اما وجه «آفرينشگرى» و خلاقه او بسيار پررنگ ترجلوه مى كند.

به عبارت ديگر، او به توليد «معنا» و اشاعه «انديشه» مشغول است.

بسيارى از انديشه ورزان و هنرمندان امروزى از تكنيسين ها و كارشناسان نرم افزارى و استادان چاپ ديجيتال براى تحقق انديشه هاى خلاق خود بهره مى گيرند. توسعه اين نحله از خلق اثر هنرى، مى تواند به تشكيل گروه هاى كارى خلاق منجر شود و با توجه به قابليت هاى فكرى، امكانات فنى و تخصصى مى توان انتظار تشكيل هسته هاى خلاق را به تعداد زياد دور از دسترس ندانست؛ هسته هايى كه حول محور يك ذهن خلاق و ورزيده گرد مى آيند و با ترسيم خط تازه اى از توليد آثار هنرى به اقتصاد هنر نيز يارى بسيار مى رسانند

/ 1