خواب، رؤيا، تعبير
احمد لقماني اشاره:در دو بخش پيشين دانستيم كه «خواب» و «رؤيا»، دو پديده پيچيده و معماگونهاي است كه از آغاز آفرينش تاكنون همچنان مبهم باقي مانده است. انس بسيار ما با هر يك و پيوند آن دو با ما از يك سو و لمس حقايق در مسايل روزمره، پي بردن به واقعيات رفتار و پندار خود و ارتباط امروزمان به فردا و فرداها از طريق خواب و رؤيا از سوي ديگر، نوعي احساس ويژه به انسان بخشيده كه ايجاد ترديد يا انكار را مشكل و حتي محال مينمايد.اما پرسشهاي بسياري نيز در اين باره مطرح بوده كه دستمايه اين نوشتار گرديده است. از اينرو در بخش نخست پاسخ: خواب چه پديدهاي است؟ رؤيا چيست؟ انواع رؤيا كدام است؟ رؤياهاي صادقه يا خوابهاي حقيقتنما چه ويژگيهايي دارند؟ و خوابهاي پريشان و بدون تعبير چه خوابهايي است؟ داده شد و در بخش دوم از ديدگاه قرآن و معصومان(ع) در باره خواب و رؤيا، چگونگي تعبير خواب، تطبيق تعبير با واقعيات، چگونگي مصون ماندن از بلاها و تلخيهايي كه در پارهاي از خوابها بدانها اشاره ميشود، آگاه شديم. اينك در آخرين قسمت، ادامه پرسشها و پاسخها را پي ميگيريم.فلسفه اينكه زنان بيش از مردان رؤياهاي صادقه ميبينند، چيست؟
رؤيا را صحنه يا حادثهاي كه در خواب رؤيت ميشود، تعريف كرديم و همانند علم، دريافتي ارزنده، روشنيبخش و هدايتآفرين به صورت الهام و اشراق دانستيم كه گاه به صورت عالي، بشارتي از سوي خداوند بوده كه هيچ ارتباطي با حوادث خارجي روزمره زندگي، صفات اخلاقي و يا ناملايمات روحاني و جسماني نداشته، حقايق هستي و كليات واقع در آن به مقدار استعداد، امكان و ظرفيت مشاهده ميشود.رؤياهاي حقيقتنما كه شخص خواببيننده، هيچ گونه تعريف و تمثيلي در آن نكرده و بدون واسطه با تأويل خود تطبيق ميكند، رؤياهاي صادقه و صالحهاي است كه افزون بر قطع ارتباط با «طبيعت و ماديت» با شروع خواب، رشتههاي اتصال با «عالم مثال» نيز جدا شده و ارتباطي روشن با «عالم عقل» برقرار ميشود. ميزان روشنگري و صادق بودن چنين رؤياهايي بستگي بسياري به ويژگيهاي انسان در حالت بيداري دارد. آنان كه از بامداد تا شامگاه چونان ديدهباني تيزبين و زيرك، مراقب دشمن دروني و بيروني بوده، از ورود و حضور شيطان و شيطانصفتان در سراي دل و ديده، بيمناك گشته، در صدد تطهير و پاكسازي سرزمين وجود خويش برميآيند و در گفتار و رفتار و پندار خويش دقت، ظرافت و حساسيت بسياري دارند، چنين الهامات و اشراقات ملكوتي نصيبشان ميشود. مرتبه والاي پاكان و صالحان، معصومان ـ عليهمالسلام ـ بويژه حضرت محمد ـ درود الهي بر او و دودمان پاكنهادش باد ـ بوده كه رؤياي صادقه آنان، چونان بشارتي عرشي محسوب ميشود.زنان كه بنا به ساختمان وجودي، انسانهايي لطيف و داراي ظرافت و حساسيت روح بوده ـ بر خلاف نظر جاهلان و كجانديشان كه برتري عاطفه، رقت قلب و صفاي خاطر را نشان ضعف ميدانند ـ بيشتر آنان داراي چشماني چون چشمه، صاف و شفاف از اشك، لباني لبريز از محبت و صميميت و دلي لبالب از عشق و مهر و عاطفه هستند، از اينرو آينه روحشان كمتر زنگار و تيرگي گرفته و كمترين كدورتي، با ريزش اشك، پاك و زلال ميشود، از اينرو هماره از دلي نازك و روحيهاي بس حساس بهرهمندند، ارتباطي سريع با خداي خويش برقرار نموده و در لحظههاي مختلف زندگي، رابطهاي نوراني با محبوبان و معصومان ـ درود خداوندي بر آنان باد ـ ايجاد ميكنند. بدين خاطر غفلتهاي روحي رواني، حضور كمتري در آنان داشته، الهامهاي الهي ورود بيشتري در خانه دل و ديده آنها خواهد داشت. نمودِ چشمگير چنان حالات و چنين بركات، رؤياهاي صادقه و حقيقتنمايي است كه در پارهاي موارد، سرنوشت جامعهاي در آن، پديدار
آنان كه از بامداد تا شامگاه چونان ديدهباني تيزبين و زيرك، از ورود و حضور شيطان در سراي دل و ديده، بيمناك گشته، در صدد تطهير و پاكسازي سرزمين وجود خويش برميآيند چنين الهامات و اشراقات ملكوتي نصيبشان ميشود.ميشود! پروردگار مهربان دستاورد چنين حالتي را «علم لدنّي» يعني دانش از سوي حضرت حق تفسير فرموده و شخصيتي همچون حضرت خضر را بدين صفت ميستايد. كسي كه حضرت موسي(ع) و دوست او، شاگردان وي محسوب ميشدند (آتيناه من لَدُنّا علما)1 رسول اكرم(ص) نيز در جملهاي كوتاه، بلنداي چنين صفات آسماني را اينچنين بيان ميكند:«من اخلص للّه اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه»؛2 كسي كه چهل روز اخلاص داشته باشد ـ و تمامي هواها و هوسها را كنار نهد ـ چشمههايي از حكمت از دل او بر زبانش جاري ميشود.نقش خواب در انتخابها و تصميمات انسان در زندگي چيست؟
پاسخ اين پرسش نياز به فرصتي فراتر از اين نوشتار دارد، اما آنچه به طور كوتاه و گويا ميتوان به آن اشاره كرد آن است كه اراده الهي بر اين واقعيت قرار دارد كه تمامي فعاليتهاي ما بر اساس تحقيق و تفكر و اراده و انتخاب انجام شود و امدادهاي خداوند، برهم زننده نظام آفرينش نبوده، حركت هستي طبق معادلات ظاهري انجام پذيرد.به ديگر سخن، اساس خلقت بر «علت و معلول» و «سبب و مسبب» استوار است و خداوند مهربان افزون بر «علم» و «قدرت» ـ كه دانايي و توانايي انجام پديدهها را دارد ـ داراي «حكمت» نيز بوده، فعاليتهاي خويش را بر اساس حكمت انجام ميدهد و بر چنين صفات تابناكي، نظام آفرينش را بنا نهاده است. انسانها را صاحب دو عقل و انديشه
نموده، يكي عقل دروني، ديگري عقل بيروني يعني انبياي الهي و معصومان ـ عليهمالسلام ـ كه مددكار خرد و انديشه نهفته در ذات افراد بوده، در هنگامههاي ناتواني و سردرگمي، فريادرسي ميكنند.نقش رؤياهاي واقعنما و خوابهاي حقيقتآفرين، نقش الهامي است كه در كنار عقل قرار گرفته، از راه اشراق قلبي، تصميمگيريهاي انسانهاي پاك و صالح را روشنتر و سريعتر ميسازد. از اينرو جايگاه خاص خود را در عرصههاي حساس خواهد داشت و چونان امدادگري روشنگر و كمككاري روشنيبخش بوده كه در رتبهاي پس از عقل و خرد خدادادي قرار داشته و هيچ گاه حرف اول را نخواهد زد. بدين خاطر فرزانگان و نيكانديشان، هماره بر اين اعتقاد بودهاند كه «خواب حجّت نيست»، اما «مؤيّد، مددكار و راهنماي خوبي است.»
نكتهاي كه ممكن است اكنون در ذهن و انديشه ما موج زند، آن است كه در پارهاي از صحنههاي حساس و مهم، رؤياهايي بوده كه نقشي بنيادين در انتخاب راه يا تغيير مسير ما داشتهاند، بشارتي شيرين و يا هشداري بيداركننده براي ما به ارمغان آوردهاند، به گونهاي كه سعادتي چشمگير به دست آوردهايم و تمامي موفقيتهاي خويش را مديون آن بودهايم، حال چگونه نقش دوم را به آن بدهيم؟!پاسخ، سخن نخست است كه هرگاه كنشها و واكنشهاي ما در زندگي از مسير عادي يعني سبب و مسبب و علت و معلول خارج شود و عقل و خرد ما نقشي كمرنگ يا بيرنگ يابد، تمامي معادلات آفرينش به هم خورده و هر فردي طبق رؤياي خويش، تصميمگيري كرده، احساس وظيفه ميكند و در صحنه اجتماع ظاهر ميشود. در اين حال ناگفته پيداست كه چه اوضاع آشفتهاي پديد آمده و اداره جامعه مشكل و يا محال خواهد بود. پس، با نگاه كلان كه بنگريم، نخست بايد به اين حقيقت اعتراف كنيم كه رهيافتهاي ما به سوي سعادت واقعي بايد بر محور اصولي منطقي استوار بوده، تفكر، تدبّر و انديشمنديِ تمام عيار را
پيامبر(ص): كسي كه چهل روز اخلاص داشته باشد ـ و تمامي هواها و هوسها را كنار نهد ـ چشمههايي از حكمت از دل او بر زبانش جاري ميشود.ـ كه خود لطف پيدا و پنهان خداوندي است ـ در جايگاه نخست قرار دهيم و تمامي الهامات و اشراقات الهي را ـ هنگامي كه با تمامي شرايط در آغوش جان ما نشست ـ چونان دستي ناپيدا در ارائه طريق به تعقلات و تخيّلات بدانيم كه بيشك تعبيري تابع منطق و استدلال خواهند داشت.كابوس چيست؟ عوامل بروز آن كدام است؟
كابوس، رؤياي وحشتزا، خيالي و ترسآور است كه در آن تصاوير به صورت هيكلهاي حيرتآور و ترسناك ظاهر ميشوند و حالت ناپيوستهاي دارند.انسان كابوس گرفته، گاه با يك چرت زدن، بيدار شده، دوباره به خواب ميرود و همان صحنهها در برابر ديدگانش ظاهر ميشوند و گاهي در حال خستگي و در بين خواب و بيداري، لحظهاي دچار كابوس ميشود، صحنهاي وحشتناك ديده و سپس هوشيار ميشود.1
عوامل بروز كابوسها، به طور عموم ريشه در بيداري افراد دارند و از انسان، شرايط جسماني و روحاني او، حوادث اطراف و محركهاي گوناگون و در ارتباط با وي نشأت ميگيرند. همانند ارتكاب جنايت،2 ادا نكردن حقوق واجب و الهي،3 آزارهاي شيطان،4 پرخوري،5 خستگي فراوان و تأثيرپذيري از شغل و حرفه.رسول اكرم(ص) با آموزش اين دعا، راه دوري شيطان از انسانهاي كابوس گرفته را بيان كرده، فرمود:«أعُوذُ بكلماتِ اللّهِ التّامّة مِنْ غَضَبِهِ و مِنْ شَرِّ عِقابِهِ و مِنْ شَرِّ عِبادِهِ و مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ و أَنْ يَحْضُرُون»؛1
پناه ميبرم به كلمات الهي و تام، از غضب او و از بدي مجازات او و از شرور بندگانش و آزار شياطين و از اينكه نزد من حاضر شوند.وضو به هنگام خواب، پناه بردن به خداوند، قرائت سورههاي قل اعوذ برب الناس، قل اعوذ برب الفلق، و يا خواندن تسبيحات حضرت زهرا(ع) از كارهاي پسنديده و پاداشآفريني است كه خواب انسان را از حضور چنين رؤياهايي مصون ميسازد.حرف زدن در خواب چه حالتي است؟
گفتار در خواب كه با زبان تخصصي به پديده «سومنيلوكي» شهرت دارد، از جمله اختلالات رؤيايي است كه تعداد مبتلايان به آن فراوان هستند و در بين كودكان و افراد نابالغ، اين حالت به طور كامل شايع است. حرفها در اين حالت به صورت نامفهوم، كوتاه، رمزي و به صورت چند واژهاي است كه متمايز كردن و شناختن آنها مشكل است.رهيافتهاي ما به سوي سعادت واقعي بايد بر محور اصولي منطقي استوار بوده، تفكر، تدبّر و انديشمنديِ تمام عيار را ـ كه خود لطف پيدا و پنهان خداوندي است ـ در جايگاه نخست قرار دهيم و تمامي الهامات و اشراقات الهي را ـ هنگامي كه با تمامي شرايط در آغوش جان ما نشست ـ چونان دستي ناپيدا در ارائه طريق به تعقلات و تخيّلات بدانيم.اظهارات طولانيتر در هنگام خواب، شامل شرح حال زندگي و علايق فرد ميشود، اما بررسيهاي انجام شده، نشانگر اين مطلب است كه گوينده، رؤياهاي خود را در حالت خوابگويي نقل نميكند و معمولاً اسرار مهم خود را نيز آشكار نمينمايد.2 بيشك هرگاه در اين حالت، فردي تمامي حوادث روز را به زبان جاري كند، خوابگويي شكلي حادّ و خطرناك به خود ميگيرد كه آسايش اطرافيان را به كلي سلب ميسازد!فراموشي رؤيا چه پديدهاي است؟ و راه درمان آن چيست؟
فراموشي رؤيا، حالتي است كه براي بسياري افراد ـ گرچه صاحبان هوش خوب، استعداد سرشار و حافظه عالي ـ پديد آمده و در پارهاي موارد، مايه اندوه، ناراحتي و حتي عصبانيت انسان از دست خويش ميشود!فرويد در باره اين ويژگي ميگويد:«حافظه ما در حفظ رؤيا، كاملاً ناتوان به نظر ميرسد و شايد جالبترين قسمتهاي رؤيا را به هدر دهد ... رؤياها پس از بيدار شدن خواببيننده، بتدريج از ياد او ميرود و گاهي كوشش ما نيز در حفظ آن، بينتيجه ميماند.»3
اين پديده سبب شده كه برخي در دورهاي از عمر خويش، كمتر فراموشي داشته و بيشترِ خوابها را به حافظه ميسپرند، از اينرو پس از چندي ميگويند پيشتر، خوابهاي بيشتري ميديدم اما الان كمتر شده است! دانشمندان بر اين باورند كه همه افراد و در همه زمانها به يك ميزان خواب ميبينند و بيان عبارتي در باره زياد و كم خواب ديدن ناشي از ميزان فراموشي خوابهاست.آنگاه كه افراد با عالم رؤيا مأنوس نبوده، به هنگام خواب ديدن تنها ارتباطي قلبي پيدا ميكنند نه حسي، آنچه در رؤيا ديده شده، سريع و بدون تكرار و برگردان بوده و حفظ آن مشكل است، فراموشي رؤيا پديد ميآيد، گرچه عاملي برتر و مصلحتي والاتر از سوي خداوند نيز وجود دارد كه حكمت الهي اقتضا ميكند كه صحنههاي رؤيايي از خاطرهها زايل شود تا نظام زندگاني انسان مختل نگردد و اين لطف پنهان پروردگار مهربان است.منظم كردن ساعات خواب، با تصميم خوابيدن و يادداشت كردن خوابها ـ پس از ديدن و دو مرتبه خوابيدن ـ راههاي مبارزه با فراموشي رؤياهاست.4
تكرار يك رؤيا به طور پي در پي، چه فلسفهاي دارد؟
رؤياهاي انسان، گاه به طور مكرر سراغ آدمي آمده، او را حساس ميكند تا آنكه راز رؤيا را كشف نمايد. اين حالت به طور عموم در باره رؤياهاي پيامرسان اتفاق ميافتد و شخص خواببين، در پايان از علت تكرار باخبر ميشود. فلسفه تكرار چنين خوابهايي، بدان علت است كه فرد در ابتدا ـ بويژه بار اول و دوم ـ صحنههاي خواب را جدّي و خبرآور نميداند و به آن توجهي نميكند. اما تكرار آن، حكايت از نوعي كشمكش و عقده اساسي ميكند كه ممكن است تمام شخصيت انسان را تحت تأثير قرار دهد.دكتر ارنست لارنس راسي در اين باره ميگويد:«در طول دورههايي كه تحت فشارهاي سخت عاطفي هستيم، تمايل به ديدن رؤياهاي خاصي و صريحي داريم ... رؤياهاي تكراري را ميتوان هدايت ناموفق تضادهاي عاطفي دانست.»5
رؤيا، حالتي است كه در آن مرزهاي موجود در بيداري برداشته ميشود و توان انسان مضاعف ميگردد.اكنون با نگاهي نو به اين پديده در مييابيم كه، رؤياهاي تكراري، نمايانگر شدت علاقه و اشتغال انسان به امري و حاكي از تضاد دروني آدمي در مورد مسألهاي است كه در عالم رؤيا ديده است.6
آثار رؤياها براي زندگي امروز ما چيست؟
گفت و گو بين روانشناسان و محققان اسلامي در اين باره بسيار است و از آنجا كه انسان موجودي عظيم و بيكران در صفات خدادادي است و حكمت افعال الهي قابل درك و فهم براي همگان نيست، در باره آثار رؤياهايي كه ديده ميشود نيز، بحثهاي
بسياري وجود دارد. از اينرو برخي معتقدند فوايد رؤيا بيش از آن است كه در قالب عبارات و الفاظ قرار گيرد و يا بتوان به آن اشاره كرد.1
اما بعضي از روانشناسان همانند دكتر
سقراط ميگويد: «رؤيا ماهيت و مبدأ الهي دارد، به طوري كه به وسيله رؤيا ميتوان آينده را پيشبيني كرد.»
فرانك، روانكاو و محقق آمريكايي، مجموعه آثار رؤيا را در شش فايده اينچنين بيان ميكند:رؤياها، برآورنده آرزوها، الهامبخش انسانها، پرورشدهنده عاطفهها، زمينهساز رهايي افراد از غمها، بازگشتدهنده آدمي به طفوليت و سركوبكننده تمايلات نامطلوب كودكي است كه همگي در آينه ارضاي دروني تماشا ميشود!2
آنچه در حوصله اين نوشتار است و از مجموع آن معرفت و بينش انسان افزايش مييابد عبارتست از:1. ارضاء خواستهها و آرامش روحي رواني
رؤيا، حالتي است كه در آن مرزهاي موجود در بيداري برداشته ميشود و توان انسان مضاعف ميگردد. از اينرو در خواب،
بسياري از خواستههاي فرد، ارضا شده و آدمي از عقدههاي دروني خويش احساس راحتي و آرامش ميكند. گرچه «فرويد» ظهور رغبتها و ميلهاي سركوفته در عالم رؤيا را سبب آرامش نفس ميداند3 اما كساني چون دكتر ارنست لارنس راسي، بخشي از رؤياها را به نام «رؤياهاي التيامبخش» موجب جانشيني خواستههاي دروني دانسته كه به دنبال آن، احساس آرامش به وجود ميآيد.4
2. ارائه پيام و راهنمايي
ايجاد ارتباط بين انسان و جهاني فراتر از دسترس او، از خواص مهم رؤياها شمرده ميشود. در خواب، پيامها و راهنمايي به افراد ارائه ميشود كه به دست آوردن آنها، از طريق ظاهري و مجاري عادي ممكن نيست. سقراط ميگويد: «رؤيا ماهيت و مبدأ الهي دارد، به طوري كه به وسيله رؤيا ميتوان آينده را پيشبيني كرد.»5 و پلاتون معتقد است: «رؤيا همانند يك الهام به گونهاي كه روح سرشار و مملو از حقيقت جاوداني ميشود.»6 «يونگ» در جملهاي زيبا، خوابهاي پيشگو را پيام خداوندي دانسته كه حاكي از وقوع حادثهاي در آينده است. حادثهاي كه هنوز فعليت پيدا نكرده و با به كار بستن دستوراتي، شايد بتوان از وقوع آن جلوگيري كرد.7
مستر دُن، آينده را با تمامي حوادث آن كه فرا روي انسان است، همانند گذشته در پشت سر انسانها، موجود ميداند زيرا در خواب به خوبي ميتوان به آن نگريست، همچنان كه به گذشته مينگريم. مانند كسي كه از نردباني بالا رفته و چشم به پلههاي پايين دوخته، اگر بخواهد برگردد و به بالا نگاه كند، پلههاي بالايي را نيز ميبيند.8
3. معرفي شخصيت دروني
مرزهاي اخلاقي و محدوديتهاي مادي در رؤيا كنار ميرود اما، واقعيت آن است كه نميتوان رؤيا را موجب محو شخصيت اخلاقي به طور كامل دانست. آنچه در بيداري، تمايلات اخلاقي را كنترل ميكند به هنگام خواب، از فعاليت افتاده، از اينرو تمام شخصيت و واقعيت انسان در خواب آشكار نميشود ولي محتويات مخفي روح و برخي از صفات و ملكات انساني به ظهور ميرسد و نمايان ميگردد.9
ضربالمثل مشهوري است كه «تو اول بگو چه خواب ديدهاي تا من آنگاه بگويم تو كيستي».«شولتر» بر اساس چنين باوري ميگفت:«مرد نجيب نميتواند ( ولو در رؤيا) مرتكب جنايتي ناشرافتمندانه شود و اگر چنين پيشامدي برايش بكند، مثل يك چيز خلاف طبع، از آن فرار ميكند. امپراطور روم دستور داد سر كسي را كه در خواب ديده بود، سر امپراطور را از تن جدا كرده، بريدند و گفت: اگر او در بيداري افكار مشابهي نداشت، چنين خوابي نميديد!»
«هافنر» معتقد است: «شخص متقي، در رؤيا هم متقي است و در برابر وساوس مقاومت ميكند و كينهتوزي نميكند.»
«شوپنهاور» با توجه به اين واقعيت ميگويد: «هر كس در طي رؤيا، گفتار و كرداري دارد كه درست مطابق منش اوست.»10
و محدث نوري ميفرمايد: «رؤيا، راهي است براي شناخت احوال نفس و اينكه آيا نفس سعادتمند است يا شقاوتمند».11 پيشتر اشارهاي به سخن مفسر والاگوهر، علامه طباطبايي داشتيم كه ايشان معتقد بود:«اخلاق و سجاياي انساني، تأثير زيادي در نوع تخيل رؤيايي انسان دارند. آن كسي كه انسان يا عملي را دوست دارد به طور مداوم در خواب و بيداري آن را تخيل ميكند و ميبيند.»12
4. آموزش و كشف حقايق علمي
دانشمندان بسياري بر اين باور بودهاند كه برخي از معضلات علمي را ميتوان از طريق رؤيا حل كرد. كشف انسولين، ساخت سوزن چرخخياطي و يا حل مسايل مهم رياضي پوانكاره را نمونههايي از اين ميان معرفي كردهاند. همان گونه كه بوعليسينا مشكلات علمي خود را از طريق رؤيا حل ميكرد؛ پيش از خواب وضو ميگرفت، دو ركعت نماز ميخواند و با آن فكر ميخوابيد و به طور عموم، جواب مسأله علمي خود را از طريق رؤيا مييافت. امام سجاد(ع) ميفرمود:يك سال به دنبال هر نماز، از خداوند متعال درخواست ميكردم تا اسم اعظم خود را به من بياموزد. يك روز بعد از نماز صبح خوابم برد و در عالم رؤيا، مردي را ديدم كه روبهروي من ايستاده و ميگويد:ـ از خداوند متعال خواستي به تو اسم
اعظم را بياموزد؟
ـ آري.ـ بگو: «اللّهم انّي اسئلك باسمكَ اللّه اللّه اللّه الذي لا اله الا هو ربُّ العرش العظيم».امام پس از بيان اين ماجرا، فرمود: قسم به خداوند. هيچ گاه در مورد هيچ حاجتي خداوند متعال را با اين كلمات نخواندم، مگر آنكه برآورده شدن آن حاجت را ديدم.1
5. جلوگيري از طغيان و عصيان افراد
هشدارها و اخطارهايي كه از طريق رؤياها به انسان داده ميشود، سفير الهي و پيك پيامرسان رحمت خداوندي است، كه موجب بيداري و هوشياري آدمي ميشود. امام صادق ـ عليهالسلام ـ ميفرمود:«هر گاه بندهاي معصيتكار باشد و خداوند بخواهد او را هدايت كند، در رؤيا
صحنهاي به او مينماياند كه از آن بترسد و از معصيت و نافرماني خويش دست بردارد.»2
6. كسب اطلاع از مردگان
رؤيا راهي است كه از آن به خوبي ميتوان از حال مردگان، شهيدان و محبوبان خويش اطلاع يافت. گاه از رنج و اندوه كساني كه در دنيا مرتكب گناهاني بوده و در خواب به ما، حقايق هستي را نمايانده و يا طلب ياري در دوري عذاب ميكنند، گاهي از گمشدهاي كه ما به دنبال او هستيم، ما را باخبر ميسازند، زماني نسبت به جايگاه والاي خود در كنار پاكان، صالحان و معصومان ـ درود الهي بر آنان باد ـ پرده برداشته، نسبت به عباداتي چون صدقه و نماز يا اخلاص در عبادات و يا كيمياگون بودن ولايت اهلبيت در آن سراي جاودان گفتههاي گرانقدري ميگويند.3
دختر جواني را در قم به خاك سپردند و يك گوشواره و گلدان او را، از طرف وي صدقه دادند، پس از يك هفته، فردي از بستگان دختر، خواب او را ديد. او گفت: آنچه برايم صدقه داديد به من رسيد. آن گوشواره ديگر را نيز برايم صدقه دهيد! خواببيننده گفته بود: آن يكي را پيدا نكرديم. دختر جوان پاسخ داده بود: موقعي
امام صادق(ع): هر گاه بندهاي معصيتكار باشد و خداوند بخواهد او را هدايت كند، در رؤيا صحنهاي به او مينماياند كه از آن بترسد و از معصيت و نافرماني خويش دست بردارد.كه ميخواستيد لباسهايم را از تنم خارج كنيد به لباسم گير كرده و آنجاست. پس از بيداري، چون سراغ لباسهايش رفتند، گوشواره را يافته، از سوي او صدقه دادند!4
«خوابنما شدن» يعني چه؟ و «خوابنما شدن امامزاده» چه مفهومي دارد؟
هر از گاهي در پارهاي از نقاط، شايعهاي پراكنده شده، خبر از خوابنما شدن فردي داده ميشود و پس از چندي با همان سرعت، سخن از دروغ بودن ادعاي او پخش ميشود. به راستي خوابنما شدن يعني چه؟ و نشان از چه عظمت بابركتي است كه اينهمه مدعيان دروغين براي كسب عنوان اجتماعي و زر و زيور دنيوي به دنبال دارد؟ هر گاه حوادث و واقعيات در رؤياي شخصي آمده و در برابر ديدگانش جلوه كند، به اصطلاح او «خوابنما» شده است. بيشك چنين فردي بايد از پاكان و صالحان با
1 ـ كهف، 65.1 ـ رؤيا از نظر دين و روانشناسي محمدرضا رضوانطلب، ص207 و 208؛ روانشناسي و رؤيا، حبيباللّه اسلامي، ص113.1 ـ نگاه كنيد به كتاب ارزشمند و جامع بلغة الشيعة الكرام في تعبير الرؤيا المنام، تأليف ميرزامحسن آل عصفور.1 ـ بحارالانوار، ج61، ص170.1 ـ كنزالعمال، ج15، ص357.2 ـ ر.ك: دارالسلام مرحوم نوري، ح4، ص192.2 ـ ر.ك: روانكاوي عمومي، دكتر فرانك، ص65.2 ـ ر.ك: بحارالانوار، ج70، ص242.2 ـ خواب و رؤيا از ديدگاه پزشكي، دكتر عزالدين معنوي و دكتر فريد فدايي، ص110 و 111.2 ـ همان، ص167.3 ـ نك: بحارالانوار، ج61، ص159؛ كافي، ج3، ص546.3 ـ نك: رؤيا، فرويد، ترجمه محمد حجازي، ص5.3 ـ ر.ك: تعبير خواب، فرويد، ص358.3 ـ ر.ك: دارالسلام، ج1، ص15.4 ـ رؤيا از نظر دين و روانشناسي، ص223 ـ 225.4 ـ رؤياها و رشد شخصيت، لارنس راسي، ص318.4 ـ تفسير القمي، ج2، ص355.4 ـ خواب ديدن ائمه اطهار، آيتاللّه كوه كمرهاي، ص15.5 ـ رؤيا از نظر دين و روانشناسي، ص226.5 ـ ر.ك: خواب از ديدگاه پاولف، ص73.5 ـ دارالسلام، ج4، ص211.6 ـ نك: رؤيا و رشد شخصيت، دكتر لارنس راسي، ص282.6 ـ همان.7 ـ خواب ديدن، دكتر سامي، ص30.8 ـ نك: الاحلام بين العلم و العقيده، علي الوردي، ص156.9 ـ ر.ك: رؤيا، فرويد، ص61.10 ـ رؤيا از نظر دين و روانشناسي، ص192 ـ 194.11 ـ دارالسلام، ج1، ص15.12 ـ تفسير الميزان، ج13، ص270.